بسم الله الرحمن الرحیم
در مملکت ما وقتی کسی می میرد می گویند راحت شد ... واقعا مگر ما چگونه زندگی می کنیم که با مرگ راحت می شویم؟
امروزه خانه های بزرگ تر ، اما خانواده-های کوچک-تری داریم ...
با
مدارک تحصیلی بالاتر ، اما درک عمومی پایین تر ...
اطلاعات بیشتر ، اما قدرت تشخیص کمتر ...
بدون تأمل وَ تفکر ، ایٌام را می گذرانیم ، خیلی کم می خندیم ...
خیلی تند رانندگی می-کنیم ، خیلی زود عصبانی می شویم ...
تا دیروقت بیدار می-مانیم ، خیلی خسته از خواب بر می-خیزیم ...
خیلی کم مطالعه می-کنیم
...
خیلی زیاد صحبت می کنیم ، به اندازه کافی رفیق نداریم و خیلی زیاد دروغ می
گوییم ...
زندگی ساختن را یاد گرفته-ایم ، اما زندگی کردن را هنوز نه ...
ما ساختمان های بلندتری داریم ، اما طبع وُ بخشندگی-ای کوتاه تر ...
بیشتر خرج می کنیم ، اما کمتر داریم ...
بیشتر می خریم ، اما کمتر لذت می بریم ...
بشر تا ماه رفته و برگشته، اما قادر نیستیم برای ملاقات عزیزی به آن سوی
خیابان برویم ...
فضای بیرون را فتح کرده ایم ، اما فضای درون را نه ...
بیشتر برنامه می ریزیم ، اما کمتر به سرانجام می رسانیم ...
عجله کردن را آموخته ایم ولی صبر کردن را نه ...
مگر بیش از یک بار فرصت زندگی داریم؟ ...
ویرایش ، تنظیم وَ عکس : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر علی شریعتی
:
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرده
،
رنگ آبی آسمان که می بینم وَ می دانم نیست ؛
وَ خدایی که نمی-بینم و می دانم هست.
درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است
...
ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.
خدایا بفهمانم که بی تو چه می شوم، اما نشانم نده!
...
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ...
ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ
...
آن طرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ
...
ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ. ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ ...
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ، ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ
...
ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.
ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮ می خوﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ".
بر آنچه گذشت, آنچه شکست, آنچه نشد... حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با
گریه آغاز نمی شد ...
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عبرت نیوز
، گفتگو
با حجت الاسلام زائری :
* یعنی
حاکمیت باید پدرانه برخورد کند؟
*میخواهید
بگویید شاید حجاب مثلاً گاهی اولویت ما نباشد؟
امروز که جمهوری اسلامی برای اولین بار در تاریخ، پوزه غرب را به خاک مالیده و جبههای در مقابل استکبار جهانی تشکیل داده، اولویت این است که مخاطب را برای مقابله با آمریکا و توطئههایش هشیار و بیدار کنیم، ... دشمن هم اتفاقا دلش میخواهد ما سرمان به حجاب گرم باشد و نفهمیم چه توطئهای دارد، آن مفسد اقتصادی هم ترجیح میدهد همه بزرگان و علما و ائمه جمعه ما دغدغهشان فقط بشود ظاهر خانمها و کاری به چپاول بیتالمال نداشته باشند و به جای فریاد کشیدن بر سر دزدان و غارتگران فقط بر سر خانمهای بدحجاب نهیب بزنند. به صراحت عرض میکنم خیلیها هستند که تلاش میکنند ما به جای مشغول شدن به حل مشکلات کلان سرمان به قضیه حجاب گرم باشد ...
* یعنی
میگویید قضیه حجاب را باید رها کرد؟
دلیلش این است که ساختار درک و دریافت ما معمولاً بر اساس حس است و ما خیلی حسی هستیم و ساختار شخصیتمان بر اساس درک گوش و چشم و حس لامسه است نه درک و دریافتهای عقلی و به قول یکی از دوستان مثلاً در موزه یک تابلو یا مجسمه را تا با دستمان لمس نکنیم راضی نمیشویم، به خاطر همین هر چه نخبگان و کارشناسان به ما بگویند نتیجه فلان روش و شیوه بهمان اتفاق است تا سرمان نیاید و گرفتار نشویم باور نمیکنیم و جدیاش نمیگیریم.
آیا
حقوق دیگری که بیشتر جنبه حقالله دارند تاحق الناس مانند
شرابخواری، پوشش مردان، پارتی و ... را هم باید در گروه این حق
قرار دهیم؟
وقتی من با حکمت و تدبیر برنامهریزی کنم
دایره قانون را اینقدر تنگ نمیگیرم که نتوانم پایش بایستم، وقتی
دایره قانون حکیمانه تعریف شود آن وقت با کسی که هدفمند و حساب شده
به ترویج فساد مشغول باشد میتوان برخورد کرد،
... رسول اکرم(ص) نقل است که فرمودند به دخترانتان حب علیبن ابیطالب را بدهید تا عفت و حیایشان زیاد شود، ترویج ارزشهای معنوی مثل محبت اهل بیت و روضه امام حسین علیه السلام به طور طبیعی نتیجه مستقیم روی حیا و عفت و حجاب دارد و این اصل است حتی کسی که حجابش درست نیست با محبت اهل بیت اصلاح شدنی است .. لذا فرمودند: «کن محبا لنا ولو کنت فاسقا» یعنی حتی اگر به گناهان و خطاهایی کوچک مبتلا شدی باز هم محبت ما را رها نکن ... |
منبع : تسنیم 1393/12/25 |
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
(((
چناب ملانصرالدین ، ملای ساده ، صادق ، وُ صالح ... حضرتعالی سالهاست که
«کوتاه-ترین دیوار ، در حکایتهای ما شده-اید وَ هر خطا وُ جفای مضحکی را به
آن جناب نسبت میدهند , علتش را حتما مستحضرید وَ کاملا مطلعید که اگر به
دیگرانی که این "انگ"-ها وُ "بَرچسب-ها" را لایقند ، میزدند ، با چماق
عدالت دودمانشان را بر باد میدادند وَ هزار وُ یک مدعی وُ شاکی پیدا میشد ؛
والله مع الصابرین ، همچنان صبوری کرده وَ غلطهای مصلحتی ما را به
بزرگواریتان ببخشایید _
عـبـــد عـا صـی».
)))
ملانصرالدین از کدخداى ده ﻳﮏ ﺍﻻﻍ ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ ١٥ درهم خرید و ﻗﺮﺍﺭ
ﺷﺪ ﮐﻪ کدخدا ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ کدخدا ﺳﺮﺍﻍ ملانصرالدین ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «چه
بداقبالی-ای ی ی! ... ﺍﻻﻏﻪ ﻣﺮﺩ»! ملاﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : «عیبی
نداره ، پس ﭘﻮﻟﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ».
جواب شنید که «ﻧﻤﻲﺷﻪ! ﺁﺧﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻡ».
ملا ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺷﻪ. ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻩ».
کدخدا پرسید: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻲ»؟
ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ راه بندازم»!
کدخدام با تعجب پدسید : «مگه میشه!؟»
... ملانصرالدین جواب داد: «بَع
ع عـــله ﮐﻪ ﻣیشه. صداشو در نمیآرم که الاغه
مُرده-ست»!
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻌد کدخدا ، ملا رو ﺩﻳﺪ ﻭُ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩهه ﭼﻪ ﺧﺒﺮ»؟
جواب شنید که : «هیچ چ چــی! به ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤش وُ اعلام کردم فقط ٢ درهم
بدین وُ به قید ِ قرعه یک الاغ بَرنده بشین! ... پونصد نفر
شکدکت کردن. آخرشم 998 درهم سود بُردم». کدخدا ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻳﺘﻲ ﻧﮑﺮﺩ»؟
ملا ﮔﻔﺖ: «اصلآ وُ ابدآ! ... به جُز ﻫﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﺭﻭ ﺑﺮنده
شده ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ دو درهمش ﺭﻭ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ
وُ اونم خوشحال از اینکه ضرری نکرده ، رفت دنبال کارش».
((( وَ این
چنین شد که همراه اول و ایرانسل ، جریان پیامک های شرکت در مسابقات رو راه
انداختن!)))...
بازنویسی ، حاشیه وَ عکس : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
مرد ،
دوباره آمد همانجای قدیمی ، روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیوار ، یک
جایی شبیه دل خودش ، کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ، کفشهایش را
گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش.
خیابان ساکت بود ، فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش
زد در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را ،
صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ...
هوا سرد بود ، دستهایش سرد تر ، مچاله تر شد ، باید زودتر خوابش میبرد ،
صدای گام هایی آمد وُ رفت ...
مرد با خودش فکر کرد ، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد ، خنده ای تلخ
ماسید روی لبهایش ، اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد ، شاید
مسخره اش می کردند ، مرد غرور داشت هنوز ، و عشق هم داشت ، معشوقه هم داشت
، فاطمه ، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید ، به روزی فکر کرد که از
فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر ... گفته بود «بر میگردم
با هم عروسی می کنیم فاطی ، دست پُر میآآآم ... فاطمه باز هم خندیده بود
...
آمد شهر
، سه ماه کارگری کرد ، برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد ،
خواستگار شهری ، خواستگار پولدار ، تصویر فاطمه آمد توی ذهنش ، فاطمه دیگر
نمی خندید ، آگهی روی دیوارها را که دید تصمیمش را گرفت ، رفت بیمارستان ،
کلیه اش را داد و پولش را گرفت ، مثل فروختن یک دانه سیب بود ...
حساب کرد ، پولش بد نبود ، بس بود برای یک عروسی و یک شب شام وُ شروع یک
کاسبی. پیغام داد به فاطمه بگویند دارد برمیگردد. یک گردنبند بدلی هم خرید
، پولش به اصلش نمی رسید ... پولها را گذاشت توی بقچه ، شب تا صبح خوابش
نبرد ، صبح توی اتوبوس ، کنارش یک مرد جوان نشسته بود.
_ داداش سیگار داری؟
سیگاری نبود ، جوان اخم کرد. نیمه های راه خوابش برد ، خواب میدید فاطمه می
خندد ، خودش می خندد ، توی یک خانه یک اتاقه وُ گرم چشم باز کرد ، کسی
کنارش نبود ، بقچه پولش هم نبود ، سرش گیج رفت ، پاشد :
_ پولآآآم ... پولآآآم ...
صدای
مبهم دلسوزی می آمد :
_ بیچاره ،
_ پولات چقد بود؟
_ حواست کجابود عمو؟
پیاده شد ، اشکش نمی آمد ، بغض خفه اش می کرد ، نشست کنار جاده ، از ته دل
فریاد کشید ، جای بخیه های روی کمرش سوخت ، برگشت شهر ، یکهفته از این
کلانتری به آن پاسگاه ، بیهوده و بی سرانجام ، کمرش شکست ؛ دل برید ، با
خودش میگفت کاشکی دل هم فروشی بود ...
_ پاشو داداش ، پاشو اینجا که جای خواب نیس ...
چشمهاشو باز کرد ، صبح شده بود ، تنش خشک شده بود ، خودشو کشید کنار پله ها
و کارتن رو جمع کرد. در بانک باز شد ، حال پا شدن نداشت ، آدم ها می-آمدند
وُ می رفتند ...
_ داداش آتیش داری؟
صدا آشنا بود ، برگشت ، خودش بود ، جوان توی اتوبوس وسط پیاده رو ایستاده
بود ، چشم ها قلاب شد به هم ، فرصت فکر کردن نداشت ، با همه نیرویی که داشت
خودشو پرتاب کرد به سمت جوان دزد.
_ آی دزد ، آی ی ی دزد ، پولامو بده ، نامرد خدانشناس ... آی مردم ...
جوان شناختش.
_
ولم کن مرتیکه گدا ، کدوم پولا ، ولم کن آشغال ...
پهلوی چپش داغ شد ، سوخت ، درست جای بخیه ها ، دوباره سوخت ، وَ دوباره
....
افتاد روی زمین ، جوان دزد فرار کرد.
_ آی ی ی ...
مردم تازه جمع شده بودند برای تماشا، دستش را دراز کرد به سمت جوان که دور
و دور تر میشد.
_ بگیریتش ... پووولَ ... م.
صدایش ضعیف بود ، صدای مبهم دلسوزی می آمد.
_ چاقو خورده ...
_ برین کنار .. دس بهش نزنین ...
_ گداس؟
_ چه خونی ازش میره ...
دستش را گذاشت جای خالیه کلیه اش ، دستش داغ شد. چاقوی خونی افتاده بود روی
زمین ، سرش گیج رفت ، چشمهایش را بست وُ ... بست.
نه تصویر فاطمه را دید نه صدای آدم ها را شنید ، همه جا تاریک بود ...
تاریک.
.........
همه زندگی اش یک خبر شد توی روزنامه-ها : «یک کارتن خواب در اثر ضربات
متعدد چاقو مرد». همین ، هیچ آدمی از حال دل آدم دیگری خبر ندارد ، نه کسی
فهمید مَرد که بود ، نه کسی فهمید فاطمه چه شد. مثل خط خطی روی کاغذ سیاه
می-ماند ، زندگی ، بالاتر از سیاهی که رنگی نیست ، انگار تقدیرش همین بود
که بیاید و کلیه-اش را بفروشد به یک آدم دیگر ، شاید فاطمه هم مرده
باشد ، شاید آن دنیا یک خانه یک اتاقه گرم گیرشان بیاید و مثل آدم زندگی
کنند ، کسی چه میداند؟! کسی چه رغبتی دارد که بداند؟
زندگی با ندانستن ها شیرین تر می شود ، قصه آدم ها ، مثل لالایی- ست ، قصه
آدم ها ، قصیده غصه هاست.
بازنویسی : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
پادشاهی بود خیلی مغرور ، ولی کم وُ بیش عاقل ... یکروز انگشتری آوردن که نگین خیلی قشنگی داشت که کاملا ساده بود وُ هیج نقش وُ نگار یا گل وُ بُته-ای روی آن نقش نبسته بود. شاه همه وزرا وُ امرای دربار رو جمع کرد تا بهترین وُ مختصرترین عبارتی رو برای حکاکی روی نگین ، پیشنهاد بــِـدَن. هیچکدوم از اونها نتونستن چیزی بگن که مورد پسند مقام ملوکانه باشه ، آخرش هم شاه دشت به دامن مَردم شد تا بهترین عبارت رو بگن وُ یک کیسه-ی زر انعام بگیرن.
یکی از این آدما ، پیرمرد فقیری بود که با هزار زاری وُ التماس وَ نهایتا با دستور شاه به حضور مقام ملوکانه رسید وَ عبارت پیشنهادیش را گفت «هر چه پیش آید به خیر ماست»!.
همه به جز پادشاه ، به این حرف خندیدن وُ مسخره-اش کردن ؛ شاه جمله-ی او را پسندید وُ انعامش رو داد.
بعد از این هر چه اتفاق میاُفتاد ، مقام ملوکانه میگفت : «هر چه پیش آید به خیر ماست» ؛ از قضا ، یکروز پادشاه با دشنه-ی تیز وُ عیقه-ای که برایش آورده بودند داشت با پوست کندن فندقی ، هنرنمایی میکرد که از دستش در رفت وُ یک بند انگشت اشاره-اش رو قطع کرد. شاه دستپاچه وُ نگران ، زیر-چشمی درباریها رو نگاه میکرد تا ببینه که چه کسی بیشتر ناراحت شده وُ زودتر به کمکش میآد. وزیر اعظم طبق عادت خود شاه وُ اصحابش ، برای خود-شیرینی هم که شده گفت : «هر چه پیش آید به خیر ماست» ... پادشاه از شدت دردی که داشت ، حسابی از کوره در رفت وُ عربده کشید : «احمق ِ دراز-گوش! انگشت ما قطع شده ، اونوقت تو با دُمت گردو میشکنی!؟ اگه شیکم ما هم سفره شده بود ، حتما همینو میگفتی! جَـل ل لـآ آ د! بندازش تو "سیاه-چال"» ...
چند هفته بعد که شاه برای شکار به جنگلی رفته بود ، در حالیکه داشت رَد ِ پای شکار رو دنبال میکرد تا خودش اولین نفری باشه که دَخل ِ اون حیوون رو میآره ، به بیراهه افتاد وُ اسیر یک قبیله-ی جنگلی وحشی شد که طبق رسم وُ رسوماتشون ، هر بخت-برگشته-ی غریبی رو که به حریم-شون تجاوز میکرد ، زنده ، زنده میانداختنش تو دیگ آبجوش وَ یک "آبگوشت-پارتی" بر پا میکردن. یکی از رسمهای قبیله-ی وحشی این بود که بعد از لُخت کردن آدمی که شکار کرده بودن ، بررسی صحت وَ سلامت ِ بدن ِ اون بود ، چون اعتقاد داشتن که اگه عیب وُ ایرادی داشته باشه ، شوم وُ مرگباره! از بخت وُ اقبال خوش ِ پادشاه ، موقع بررسی متوجه-ی کمبود یک بند انگشت اون شدن وُ رهاش کردن تا بره دنبال سرنوشت خودش ...
روز دوم ، بالاخره بعد از کلی که مقام ملوکانه دنبال پیدا کردن راه برگشتی بود ، همراهان شکارچی-اش اونو دیدن وُ خوش وُ خُرم برگشتن به کاخ سلطنت.
شاه بعد از برگشتن-اش ، پس از اینکه حسابی به خودش رسید وُ از خواب وُ خوراکی شاهانه لذت برد ، دستور داد تا وزیر اعظم رو از سیاه-چال آزادش کنن وُ به حضور همایونی بیارن.
وزیر با دیدن پادشاه ، فورا به دست-بوسی وُ پا-بوسی افتاد. شاه رو به اون کرد وُ با لبخندی گفت اینکه حضور ما عرض کردی «هر چه پیش آید به خیر ماست» ، باز هم درست از آب در اومد ، من بخاطر نداشتن یک بند انگشت ، هم ما از مرگ نجات پیدا کردیم هم تو از سیاه-چال وُ تیغ تیز جلاد ؛ چه بخت وُ اقبالی هم داشتی که همراه ما نبودی تا یک آبگوشت حسابی از اون هیکل ِ چاق وُ چله-ات درست کنن ...
بازنویسی کامل : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
پروفسور
مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع
شد، بدون هیچ کلمه ای، یک ظرف شیشه-ای
بسیار بزرگ رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند
توپ گلف کرد.
بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ و همه موافقت کردند.
سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل ظرف
ریخت و اون رو به آرامی تکان داد.
سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛ و سپس
دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.
بعد دوباره پروفسور ظرف ماسه را برداشت و داخل ظرف
شیشه-ای ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی
روپر کردند.
او یکبار دیگر پرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: 'بله'.
بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت
و روی همه محتویات داخل ظرف شیشه-ای
خالی کرد وَ گفت «در حقیقت دارم جاهای خالی بین
ماسه ها رو پر می کنم»! همه دانشجویان خندیدند.
در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: «حالا
من می خوام که متوجه این مطلب بشین که : این ظرف
شیشه-ای نمایی از زندگی شماست،
توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما ست :
"خدا، خانواده تان،
فرزندانتان ، سلامتیتان ،
دوستانتان وَ مهمترین علائق-تون".
چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر ازبین بروند ولی اینها بمانند، باز
زندگیتان پا برجا خواهد بود».
«سنگریزه-ها سایر چیزهای
قابل اهمیتی-ست مثل کارتان، خانه-تان
و ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزهایی-ست مثل مسائلی
خیلی ساده».
پروفسور ادامه داد:
«اگه اول ماسه ها رو
در ظرف بریزید ، دیگه جایی
برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان
؛ اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده
صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسائلی
که براتون اهمیت داره باقی نمی-
مونه». «به چیزهایی که برای
خوشبختی-تون اهمیت داره توجه زیادی کنین
:
_با فرزندانتان بازی کنین.
_زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین.
_با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و
با اونها خوش بگذرونین.
_همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر
خرابیها هست.
_همیشه در دسترس باشین.
_اول مواظب توپهای گلف باشین، چیزهایی که
واقعاً برایتان اهمیت دارن.
«موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین
، بقیه چیزها همون ماسه ها هستند».
یکی از دانشجویان پرسید: «پس دو فنجان قهوه چه معنی
داشت»؟
پروفسور لبخندی زد و گفت:
«خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که
به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگی-تون چقدرشلوغ
وُ پر مشغله-ست
، همیشه در اون جایی برای دو فنجان قهوه ، برای صرف با یک دوست هست»
...
ویرایش وَ تهیه متن : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
سحر
بر درگه معشوق نالیدن ، چه شیرین است
سری بر آستان دوست ساییدن ، چه شیرین است
دلی خونبار وُ چشمی اشکبار وُ
چهره ای خندان
به روی بحرخون خویش خندیدن ، چه شیرین است
به راه حق ، فراتر از تن و جان آبرو دادن
به راه عشق خود دادن ، خدا دیدن چه شیرین است
به زیرسلطه دشمن بلادیدن اگر سخت است
به روزحاکمیت هم ، ستم دیدن چه شیرین است
ز دشمن گرهزاران تیر زهرآگین خوری سهل است
زدست دوست ، جام زهر نوشیدن چه شیرین است
مسلمان بودن وُ از کفر رنجیدن سزاوار است
به جرم دین ، ز دینداران جفادیدن چه شیرین است
اگرظلمت ، هزاران تیر کین بر پیکرت بارد
براوج آسمان ، چون مهر تابیدن چه شیرین است
به غمخواری ، غم دل گفتن آرامش دهد اما
غمت با چاه گفتن ، زار گرییدن چه شیرین است
درآن شهری که فهمیدن ، گناه دردمندان است
صدای درد را ، ازدل نیوشیدن چه شیرین است
بلور دل شکستن ، بر سریر سرخ پیروزی
اگرتلخ است ، طعم درد فهمیدن چه شیرین است
وضو با خون دل ، تکبیر از سوز جگر گفتن
زباغ سبز سجاده ، ثمرچیدن چه شیرین است
ز نا پاکی خود ، گر طعن بشنیدی روا باشد
"مطهر"بودن وُ دشنام بشنیدن چه شیرین است
«
شعر از :
شفیعی مطهر»
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آب را
بـستیــم و دریــا سـاخـتیم
دیــن فـروشی کـرده دنیا ساختیم
تا تسـاوی هــرکــجا حاکــم شود
هی صــف خــانـوم و آقا ساختیم
ما برای دفع فرعــون های عـــصر
یک انیمیشن ز مــوسی ساختیـم
تا بترســد کـــودک مـا از گــناه
از خــدا گـاهــی هـیولا ساختیم
تا کمــی مــردم معما حل کنند
هی نشستیــم و مــعما ساختیم!
بـود قـبـلـــن قابله در هر محل
جمعـشان کردیم و ماما ساختیم
باربــی ها را گـــرفتیم و سپس
جایـــــشان دارا و سارا ساختیم
خوشگوار و زمزم و خوش نوش را
با کـپــــی از روی کوکا ساختیم
اول چنـــد اســـم را بــرداشتیم
بیخ هم چسبانده « ناجا » ساختیم
هرچه می بینید و فکرش ممکن است
با شکـــــر قاطــی مربا ساختیم
سوختیــــم از درد بی پـولی ولی
با نــداری های بـابـا ســـاختیم
الغرض هــــرچیز خیلی خوب را
توی این دنیـــا فقط ما ساختیم!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
به گزارش
ایسنا، حجتالاسلام و المسلمین حمید رسایی روز سهشنبه در تذکری با اشاره
به اظهارات اخیر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و با بیان اینکه «امروز به
مجلس و تریبون مجلس توهین شده است» بخشی از این اظهارات مبنی بر اینکه «در
مهمترین پروژه دولت که تلاش میشود به سرانجام برسد و تیم مذاکره کننده
هستهای نیز مورد حمایت رهبری است ، باز این دلواپسان چه بر سرشان میآورند
و با نتانیاهو همزبان شدهاند.» را یادآور شد.
وی ادامه داد: اول اینکه نتانیاهو با مذاکرات مخالف است. چون معتقد است
آمریکاییها نباید همین امتیازهای بیارزش را هم به ایران بدهند. در حالی
که منتقدین در مجلس مخالفند، چون معتقدند که چرا دولت در برابر این همه
امتیاز نقد به چند امتیاز نسیه دلخوش کرده است، ثانیاً آیا ما با نتانیاهو
همنوا شدهایم یا کسانی که در کودتای فتنه سال 88 با آنها همراه شدند و در
جریان ضدسوریه دقیقاً اتهاماتی را که غرب به بشار اسد میزد را تکرار کردند؟
وی همچنین با بیان اینکه «گفته شده تریبون مجلس باز است و عدهای از این
تریبون هرچه که میخواهند درباره پرونده هستهای دروغ میگویند. مردم هم
باور میکنند» مدعی شد: اول اینکه این توهین نه نسبت به مجلس است که نسبت
به ملت است. ملت ایران ملتی ساده نیست که هر دروغی را باور کند. کما اینکه
شما دروغ گفتید که این نظام تقلب کرده است ولی ملت باور نکردند و همان سال
88 جوابتان را دادند و در انتخابات 92 نیز به نظام اعتماد کردند و در
انتخابات حضور یافتند. ثانیاً تریبون مجلس باز است، شما نگران این تریبون
باز هستید. همه تریبونها را بستهاید و در درون خودتان هم، همه را خفه
کردید. اکنون نیز اگر بتوانید این تریبون را نیز میبندید. اگر مجلس شما را
مدح کند میگویید اینها نماینده ملتاند اما اگر از شما انتقاد کند میگویید
که باید دهانش بسته شود.
وی گفت: شما نگران افتادن پردهها هستید. عزت ملی داده شده است برای رفع
تحریمها، کجا تحریمها رفع شده است؟
این نماینده مجلس تاکید کرد: ما به دولت کمک میکنیم به جای اینکه به
کدخدای دروغین اعتماد کند، به ملتاش اعتماد کند.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
قلم ِ سالم مرگ ندارد ...
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی
همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. او گفت که
مرا دوست دارد ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن
با من لذت خواهد برد. آن زن مادرم بود که چندین سال پیش از این بیوه شده
بود ولی مشغلههای زندگی و داشتن سه بچه باعث شده بود که من فقط در موارد
اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم. به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون
برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که
یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست.
به او گفتم: «به نظر مىرسد بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با
هم بیرون برویم.»
او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد برد. وقتی به خانهاش
رسیدم دیدم کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود. موهایش را جمع کرده
بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با
چهرهای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که
به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میرود و آنان خیلی تحت
تاثیر قرار گرفتهاند و نمیتوانند برای شنیدن ما وقع امشب منتظر بمانند.
ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم
را چنان گرفته بود که گویی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به
خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره
مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یادآوری خاطرات گذشته به من مینگرد
و به من گفت یادش میآید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم
او بود که منوی رستوران را میخواند. من هم در پاسخ گفتم: «حالا وقتش رسیده
که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم.»
هنگام صرف شام آن قدر با هم حرف زدیم که سینما را از دست دادیم. وقتی او را
به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا
دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا
شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم: «خیلی بیشتر از آنچه که
میتوانستم تصور کنم.»
چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید در کمال ناباوری درگذشت. چند
روز بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا
غذا خوردیم به دستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: «نمیدانم
که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای دو نفر پرداخت کردهام،
یکی برای تو و یکی برای همسرت و تو هرگز نخواهی فهمید که آن شب برای من چه
مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.»
در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که به موقع به عزیزانمان
بگوییم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنان است به آنان اختصاص دهیم.
هیچ چیز در زندگی مهمتر از خدا و خانواده نیست.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خبرآنلاین
، وبلاگ عابدینپور، ابوالقاسم : حکایت کنند که مردی را دشنام دادند.
بسیار ناراحت شد و پرخاش کرد. او را ببستند و همراه با دشنام کتکش زدند.
سپس او را گشوده و باز دشنام دادند. این بار هیچ نگفت. پرسیدند چرا از
دشنام به خود نپیچیدی؟ گفت: دشنام بدون کتک بهتر از دشنام با کتک است.
حکایت ما با اختلاسها همانند این حکایت است.
چند وقت پیش ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ 3 ﻫﺰﺍﺭ میلیارد و یکی 8 هزار میلیارد و اون یکی 12 هزار ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ و اون یکی 77 هزار میلیارد بردن و خوردن ؛ و ﺩﯾﮕﻪ برنگشتن ، سی ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ، ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ، ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻣﻌﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪ ؛ یکیشون ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﻛﻪ ﺭﻓﺖ ﺑﺮﮔﺸﺖ ، ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩن ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﭘﻮﺗﯿﻦ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : « ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺗﺪﺍﺭﻛﺎﺕ ﮔﺮﻓﺘﻢ ؛ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻟﻪ» ﺑﻌﺪ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ... )))
واقعأ
داستان اختلاسها ریشه در کجا دارد؟
کی قرار است آنچه به عنوان بیت المال به دست چند نفر حیف و میل شده است باز
پس گرفته شود؟
چه کسی باید مسوولیت این امور را به عهده بگیرد؟
سیستمهای نظارتی وجود خارجی دارند یا فقط شعارش را می دهیم؟
اسامی و نامهایی که با این اختلاسها سرو کار دارند فقط به ثروت مملکت دست
درازی نمی کنند بلکه اعتقادات ملت را نشانه رفته اند.می خواهند ثابت کنند
اگر صحبت از تقوی و پاکی و امانتداری و... به میان می آید تا وقتی اعتبار
دارد که به مراکز قدرت دست نیافته ای و گر نه اگر توانستی بردار و ببر!.هیچ
اتفاقی نمی افتد !.تازه گیر هم که افتادی چند صباحی در خلوت بازداشتگاه و
زندان به سر می بری و از داشتن ثروتهای باد آورده قکر خود را به کرسی لذت
می نشانی تا به ترفندی بیرون آیی و هر چه خواستی بکنی.
انگار همین دیروز بود که رئیس دولتی مدام تهدید می کرد که لیست اختلاس
کنندگان(مفسدان اقتصادی) را در جیب دارد و به زودی نشان می دهد که البته
نشان نداد و اختلاس پاک ترین مرد دولتش در خدمتگزارترین دولت(!) نوعی سوء
برداشت تعبیر شد و احتمالأ ملت ایران برای این مظلومِ گرفتار در بند، چندین
عذرخواهی هم، به دولتمردان گذشته بدهکارند!
نکند آنچه به نام مفسدان اقتصادی قرار بود بشود در حد چند نفر در قضیه ی "خاوری"
شدّت و حدّت خود را از دست داده است؟!.
چه زود ارقام اختلاس برای همه عادی شده. ارقام آنقدر بزرگ است که تلفظش
مشکل شده چه برسد به تفکّرش.
عده ای هم پای ماشین حساب نشسته اند و با حسابرسی دارند سهم هر ایرانی را
از پولهای اختلاسی محاسبه می کنند. جالب است اگر سی سال در وزارت خانه ای
مثل آموزش و پرورش کار کنی و حقوق بالایی هم داشته باشی ،پاداش آخر خدمتت
به پنجاه میلیون نمی رسد!
راستی این پولها قبل از اختلاس کجا بودند؟ چقدر از این سرمایه ها(اختلاسهای
آینده ی نه چندان دور) از دسترس مردم دورند و منتظرند کسی به سراغشان برود
و از انزوا خارجشان کند؟
در سیستم واگذاری اعتبارت چه نظارتی وجود دارد که اطمینان داشته باشیم یک
بام و دو هوا اعمال نمی شود و کی قرار است دستگاههای اطلاعاتی و نظارتی این
محدوده را از ناپاکی ها پاک کنند؟
حتما با همین اختلاسهای افشا شده می شد همه ی مدارس ، بیمارستانها، جاده ها
و راهها و ده ها پروژ ه ی دیگر را باز سازی و نو سازی کرد یا حداقل می شد
دستمزد کارمندان و کارگران را به حدی افزایش داد که برای یک زندگی روی خط
فقر منت کش" هرکس و ناکس" نباشند .حتمأ می شد و بعد از این هم می شود ولی
افسوس...
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خبرآنلاین، جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی (ع):
کودکان «مظلومترین
و بیدفاعترین» قشری که در دام اعتیاد افتاده-اند.
ابعاد
ماجرا، مسئولان بالادستی را هم نگران کرده است.با این حال، متاسفانه گویا ما
همواره صبر میکنیم تا هر مسئله ای به فاجعه و بحران تبدیل شود تا روی آن
کار کنیم و برای حل آن قدم اساسی برداریم.
رحیمی، اثرات منفی اعتیاد را بر کودکان، خطرناکتر از اعتیاد بزرگسالان
دانست و گفت: کودکانی که آیندهسازان کشور هستند، در اثر اعتیاد به عناصر
منفعلی تبدیل میشوند که نه تنها، فایدهای برای جامعه ندارند،بلکه مقدار
زیادی هزینه به جامعه تحمیل میکنند. در این میان مسئله مهمتر،اختیار و قوه
انتخاب این کودکان است که زیر سئوال میرود.بسیاری از این کودکان،ناخواسته
به اعتیاد گرفتار شدهاند ...
... البته این بدان معنا نیست که تعداد دختران درگیر اعتیاد خیلی
کمتر از پسران است. دختران به دلایل مختلف،از جمله خشونت و سوءاستفاده در
خانهها محبوس هستند و مصرف مواد در بین آنها،آنطور که در بین پسران دیده
میشود،در بیرون از خانه دیده نمیشود.
او گفت: بیشترین تعداد کودکان درگیر اعتیاد در گروه سنی 7 تا 13 ساله قرار
داشتند ...
کیانی گفت: 31 درصد آنها به سن مدرسه رفتن نرسیدهاند. 56 درصد آنها از حق تحصیل محرومند.26درصد ترک تحصیل کرده و فقط 13درصد آنها در حال تحصیل هستند. همچنین 67 درصد این کودکان،به صورت اجباری به کار گماشته شدهاند و بقیه کار نمیکنند ...
بیشترین علل اعتیاد در بین کودکان،
قرار گرفتن در خانواده
معتاد و همچنین شیر مادر معتاد است. تصور رایج این است که بچهها چون به کار
واداشته میشوند، معتاد میشوند. اما فقط 4درصد از آنها،این شرایط را داشتند.
... 80 درصد این پدران، معتاد هستند.9 درصد آنها از فوت شده یا از
کارافتاده و بیکارند.74 درصد آنها بیسواد هستند و یا حداکثر سواد ابتدایی
دارند. 22 درصد آنها بیکار،23 درصد کارگر،14 درصد موادفروش هستند و درصد
باقیمانده هم به مشاغل کاذبی مانند جمعآوری زباله،اشتغال دارند. مواد
مصرفی آنها،بیشتر شامل شیشه و همچنین ترکیب شیشه با سایر مواد از جمله
هرویین است ...
وضعیت مادران این کودکان نیز بیان کرد : 62 درصداین مادران،درگیر
اعتیاد هستند. 22 درصد آنها سرپرست خانوار،
9 درصد کارتنخواب، تنفروش و یا
فوت شدهاند. از بین این مادران، 69درصد آنها بیسواد و 20درصد آنها تحصیل
ابتدایی دارند. 27درصد آنها تکدیگری میکنند.باقی هم به موادفروشی،تنفروشی
و... میپردازند. در بین مادران هم همچنان مصرف شیشه بالاست
...
34 درصد از جامعه آماری کودکان معتاد شناسایی شده در تهرانند که از این
میان، بیشتر آنها در مناطق فرحزاد،
لب خط، قرچک و خاک-سفید زندگی میکنند. بعد
از تهران، خراسان رضوی است که 30 درصد کودکان معتاد
دارد ...
کیانی درباره تنوع مواد مصرفی در میان کودکان شناسایی شده گفت: در تهران و
مازندران، دسترسی کودکان به مواد متنوع بیشتر است. اما نکته این است که در
مازندران علاوه بر مواد، کودکان به الکل و در خراسان رضوی به سیگار هم
دسترسی راحتی دارند. به علاوه، پراکندگی سنی در تهران و خراسان بیشتر است و
در مازندان اکثر کودکان معتاد زیر 13 سال هستند.
... 34 درصد این کودکان، معتاد به دنیا آمده
اند. 54 درصد آنها مصرف مستقیم دارند و بقیه یا از طریق بخوری شدن یا از
طریق شیر مادر (20 درصد) معتاد شدهاند. دردناک اینجاست که فقط 7 درصد از
بین این موارد به بهزیستی مراجعه کردهاند. تنها 10 درصد این کودکان و آن
هم با پیگیری های تیم مددکاری جمعیت امام علی، آزمایش ایدز دادهاند.
مجموعا 20 درصد آنها، تجربه رابطه جنسی داشتهاند. (7درصد با جنس موافق و
13درصد با جنس مخالف). بر اساس بررسی های صورت گرفته، کودکانی که تحصیلات
بیشتری داشتند (راهنمایی و دبیرستان) دیرتر به اعتیاد دچار شدند
...
دکتر داور شیخاوندی : در کرمان، سالها تریاک خیلی
عادی مصرف میشد. حتی به عنوان یکی از اقلام صبحانه! ...
... زمانی بود که در روستاها زندگی راحت بود. اما با فقیر شدن روستا و وابسته
شدن آن به شهر، بسیاری از آنجا مهاجرت کرده و در حاشیه شهرها ساکن شدند.
اما گسترش شهر، باعث میشود که آنها روز به روز حاشیهایتر و فقیرتر
شوند. در نتیجه بیشتر به بزهکاری اجتماعی روی میآورند.
...
اولین و مهمترین بعد اعتیاد، از خانواده نشأت میگیرد. پدر معتاد، خیلی راحت مادر و بچههای دیگر را هم معتاد میکند و از آنها سوءاستفاده میکند تا به سود و مواد خود برسد ...
دومین بعد
اعتیاد، خود جامعه مدنی است. جامعه مدنی که ثروت خود را به جای آنکه صرف حل
کردن اینگونه معضلها کند، صرف برخی خیراتهای بیفایده و سفرهای متعدد و
گرانقیمت زیارتی میکند. بیشترین میزان اعتیاد در شهرهایی است که از همه
ثروتمندتر هستند و قشر ثروتمند قوی دارند. همه اینها، حاکی از ضعف جامعه
مدنی ماست ...
سخنران آخر علی کاظمی : طبق آمارهای جهانی، 162 تا 304 میلیون نفر در جهان درگیر مواد مخدر
هستند و از این میان در سال 2013، حدود 1 میلیون و 700 هزار نفر، از این
طریق به HIV مبتلا شدهاند. در جهان، 296720 هکتار، زیرکشت مواد مخدر است و
یکی از بزرگترین تولیدکنندگان آن نیز کشور همسایه ما، افغانستان است. 76 تا
85 درصد محصول افغانستان وارد ایران میشود. با این حال، درصد کشفیات ما
بسیار کم و ناچیز است ...
اتفاق جالبی به لحاظ حقوق حمایت از
کودکان معتاد رخ داد طبق ماده 18 قانون مبارزه با مواد مخدر، مجازات کسی که
کودکی را معتاد کند، یک و نیم برابر سایرین است. بعدها این قانون بیدلیل
حذف شد! مجددا در سال 89، تحت عنوان ماده 35 به قوانین بازگشت و دلیل حذف
آن هنوز هم مورد سئوال است ...
ما مراکز درمانی کافی برای کودکان معتاد در کشور نداریم. معضلات
جامعه، معطل بوروکراسی و گاه قانون میمانند. چیزی که نباید اتفاق بیافتد.
روشن پژوه در مورد زنان معتاد و آسیبدیده گفت: در این باره نیاز به
بیمارستانهای ویژه ای نداریم. اما باید در بیمارستانهایمان امکاناتی برای
زنان اینچنینی، که بچه معتاد به دنیا میآورند، تعبیه شود.
او در مورد اقدامات انجام شده توسط سازمان بهزیستی گفت: ما بسیاری از
کودکان معتاد را با یارانه شهرداری درمان کردهایم. اما برای کودکانی که
اوراق هویتی ندارند، باید این مشکلاشان حل شود تا بتوان آنها را تحت درمان
قرار داد ...
پس از پرسش و پاسخ، جواد، جوان 19 ساله و از بهبودیافتگان اعتیاد که از
مددجویان جمعیت امام علی است، داستان زندگی خود را تعریف کرد: خانوادهم
همه معتاد بودند، من هم گرفتار شدم. در این شرایط شاگرد اول مدرسه هم بودم.
بارها به زندان افتادم و شلاق خوردم. وقتی به بهزیستی رفتم، در نهایت مرا
به کانون اصلاح و تربیت فرستادند. سرانجام از طریق جمعیت به روانپزشک و
کمپ درمان شدم و در حال حاضر، درسم را ادامه میدهم و حالا در مقطع
دبیرستان درس می خوانم. اگر اعتیاد این قدر در محیط اطرافم زیاد نبود، الان
از نظر تحصیلی خیلی جلوتر بودم ...
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خبرآنلاین
، وبلاگ موسوی ، سیدعبدالجواد :
یک راست می روم سر اصل مطلب. آقای کچوییان مصاحبه ای کرده و گفته پیدایش
داعش تقصیر هاشمی رفسنجانی است. هاشمی ارتباط ما را با گروه های اسلامی قطع
کرد و باعث شد آن ها به سمت افراطی ها گرایش پیدا کنند و ازدل تفکر آن ها
داعش به وجود بیاید. حقیقتا که عداوت را نهایتی متصور نیست.
خیلی چیزهای دیگر هم هستند بر وزن همین کلمه عداوت که نهایتی نمی توان
برایشان متصور بود.نمونه اش همین سخنان جناب کچوییان که ظاهرا فلسفه خوانده
است و تومنی هفت صنار با همگنانش توفیر دارد. اما عداوت عین غرض است و کافی
است کسی از پس شیشه کبود غرض به عالم بنگرد تا هنر به کلی از چشمش پوشیده
بماند.توضیح دادن به آقای کچوییان در حکم بخیه زدن بر آب است و بر یخ نوشتن.
او تصمیم گرفته است دشمنی کند و از آن جایی که غایتی جز نابودی دشمن در ذهن
ندارد از تئوری هدف وسیله را توجیه می کند استفاده می کند تا دشمن را از
صفحه گیتی حذف کند و بنابراین نزدیک ترین راه و در عین حال موثر ترین راه
را انتخاب می کند. داعش امروز منفور ترین گروه در بین همه اقوام و ملل است
و اگر پیدایی داعش را بتوان به گردن کسی انداخت بدون شک او از چشم همگان
خواهد افتاد و به دشمن درجه یک همگان بدل خواهد شد در این صورت سکوت در
مقابل فجایع اقتصادی پاک ترین دولت تاریخ هم توجیه خواهد شد. پس چه کسی
بهتر از هاشمی رفسنجانی که این روزها مخالفت با او نه تنها هزینه ای در پی
ندارد که تازه جایزه و عنوان هم برای هتاک به ارمغان خواهد آورد و علاو بر
این ها مردی شخص ضارب را نیز به اثبات خواهد رساند که در روزگار باژگونگی
ارزش ها مردی بود فتاده را پای زدن.با همه این احوال و پیروزی بزرگی که
آقای کچوییان در میدان مبارزه با آقای هاشمی رفسنجانی به دست آورده اند و
تبریک بابت کشف این مهم که داعش را چه کسی پدید آورده آقای کچوییان باید به
بعضی پرسش های بنیادین پاسخ بدهد.
یکی این که دوستان آقای کچوییان همه زورشان را می زنند تا بگویند آقای
هاشمی خیلی هم آدم مهمی نیست و خیلی از خاطراتش بر پایه اوهام بنا شده اند.
خب چطور می توان باور کرد آدمی که خیلی مهم نیست چنین نیروی حیرت آوری
داشته باشد که علاوه بر آن که همه مشکلات یک سرزمین بزرگ و هشتادمیلیونی را
به گردن او می اندازیم مشکلات منطقه ای و جهانی را هم به او نسبت دهیم؟کدام
روایت را باور کنیم؟ممکن است آقای کچوییان بگوید دعوی دیگران به من چه ربطی
دارد من پاسخگوی دعوی خودم هستم. ایرادی ندارد اما در آن صورت آقای کچوییان
باید به ما پاسخ دهد اگر چنان که ایشان مدعی هستند آقای هاشمی رفسنجانی
چنین نقش پر رنگی در نظام و انقلاب و منطقه و جهان دارند آن وقت تکلیف بقیه
در مقابل اعمال و کردار به زعم آقای کچوییان ناپسند آقای هاشمی چیست؟ آیا
آن بزرگان نمی دانستند هاشمی رفسنجانی در حال چه کاریست؟ اگر بگوییم نمی
دانستند هوش و فراست و لیاقت آن ها را زیر سئوال نبرده ایم؟ اگر بگوییم می
دانستند آیا آن ها را به چیزهایی بدتر متهم نکرده ایم؟ آقای کچوییان لطف
کند و این ابهامات را برطرف کند.
توضیح ضروری این که: این حرف ها به معنای دفاع از آقای هاشمی رفسنجانی نیست.
ایشان نیاز به دفاع ندارد. داشته باشد هم بنده کاره ای نیستم که بخواهم
چنین وظیفه ای را عهده دار شوم. فقط خواستم بگویم دشمنی هم آدابی دارد و
قواعدی که بد نیست آن را رعایت کنیم.
نظرات 56
مهدی جمعه 24 بهمن 1393 - 13:14:54
145 2 پاسخ به این نظر
این دیگه دشمنی نیست که ... اسمی واسه این قضاوت ها نمیشه گذاشت. خداوند
شفا بده ایشان را
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 13:18:03
139 3 پاسخ به این نظر
وقاحت هم حدی دارد
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 13:25:55
47 8 پاسخ به این نظر
جالب بود
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 13:29:18
15 133 پاسخ به این نظر
در مقصر بودن ایشون شکی نیست ولی نه تا این حد
بی نام شنبه 25 بهمن 1393 - 18:51:18
48 24
تو چی میدونی ...؟؟؟؟؟؟ . هاشمی اگر نبود کشور هم نبود
اصلان جمعه 24 بهمن 1393 - 13:48:10
69 3 پاسخ به این نظر
درود بر تو. هرچی میخوریم از افراطیا میخوریم. امیدواریم روشنگری ها افزایش
داشته باشه و از تندروی دست بر داریم.
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 13:48:36
102 7 پاسخ به این نظر
الان هر کسی بخواد مشهور بشه از هاشمی انتقاد میکند بد خواهان بدانند هاشمی
زنده است چون نهضت زنده است
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 13:57:02
62 3 پاسخ به این نظر
واقعا که .... این آقای کچوییان مردم ایران رو چی فرض کرده ؟
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 14:16:14
57 4 پاسخ به این نظر
بزرگی، شکوه و عظمت هاشمی که استوانه انقلاب و مورد اطمینان و احترام
شخصیتی مانند امام راحل بوده آنقدر شفاف گویا و واضح است که پرخاشگری افراد
هتاک و تازه به دوران رسیده گزندی به او نخواهد رساند و این جماعت خام و
حقیر هر چه بیشتر بر این نمط بکوبند بیشتر رسوا خواهند شد ، جناب موسوی
عزیز اینها چون راهی برای مطرح کردن خود نمی یابند چاره ای جز هتاکی به
اسطوره سیاست و دوراندیشی ندارند و اصلا پاسخ گویی به این قماش افراد
خواسته آنها را براورده خواهد کرد. و باید به این افراد تنها گفت ای مگس
عرصه سیمرغ نه حولانگه توست، عرض خود می بری و زحمت ما می داری
سعید خان شنبه 25 بهمن 1393 - 11:46:41
7 9
آقای بی نام شما هم مثل برخی از دوستان هاشمی را بزرگ تراز آنچه که هستند
بزرگ نکنید . خیلی ها مورد اطمینان امام بودند و خیلی ها هم برای انقلاب
زحمت کشیدند آقای هاشمی هم یکی از آنها . اندر حمایت از بزرگان در مغلطه
بیفتیم بهانه دست بدخواهان داده ایم . آقای موسوی در نهایت متانت حق موضوع
را ادا کردند .
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 14:29:43
49 6 پاسخ به این نظر
فقط اینو میدونم هاشمی عاشقه نظام جمهوری اسلامیه نه اصلاح ونه اصواگرا ...
آرش جمعه 24 بهمن 1393 - 14:37:46
16 1 پاسخ به این نظر
البته نام صحیح ایشان «کچویان» است که شما به اشتباه کچوییان نوشته اید
معین جمعه 24 بهمن 1393 - 14:58:53
25 1 پاسخ به این نظر
چه بینش عمیقی دارند ایشون
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 15:00:08
50 9 پاسخ به این نظر
هاشمی مرد خداست. این تلاش ها مذبوحانه است.
محسن جمعه 24 بهمن 1393 - 15:02:23
10 48 پاسخ به این نظر
نوشتهٔ ضعیفی بود. کچویان فلسفه نخوانده، جامعهشناسی خوانده. اینکه کچویان
دربارهٔ واکنش دیگران دربرابر سیاست هاشمی چه فکری میکند هم مغالطه است.
کچویان مسئول زیرسؤال رفتن دیگران نیست. او حرفش را با استدلال زده. به
استدلال او خدشته کنید تا مطلبتان جدی تلقی شود.
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 15:14:05
23 3 پاسخ به این نظر
امان از افراط. ناطق نوری: شیعه جلوتر از امام خود حرکت نمیکند
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 15:14:18
23 1 پاسخ به این نظر
از قلم جناب موسوی لذت میبرم
نعمت الله جمعه 24 بهمن 1393 - 15:15:24
27 1 پاسخ به این نظر
برای معروفیت واینکه اسم اشخاص دررسانه ای درج شود مخالفت وجاروجنجالهای
اینچنینی یکی ازروشها میباشد البته اشخاصی هم وجوددارند برای لوس اعمال
خلاف خودواسلافشان این روش راپی گیری میکنند تاروزمبادا ودرصورت بروزحقایق
اعمالشان عنوان کنند چون مابافلانی مخالفت کردیم برایمان پرونده سازی
کردند۰لیکن آفتاب پشت ابرپنهان نمیماندواظهارات اینچنینی سورنازدن
ازسرگشادسازاست ۰ مردم بیدارند هرچندفعلا ناتوان
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 15:26:57
29 1 پاسخ به این نظر
سلام لااقل بگویید که این کچوییان کی هست
زهرا جمعه 24 بهمن 1393 - 15:44:30
36 7 پاسخ به این نظر
درود بر هاشمی رفسنجانی، بزرگ مرد سیاست و اقتصاد...
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 15:46:19
32 3 پاسخ به این نظر
دلواپسها این حرفها رو میزنن تا عملکرد فاجعه خودشون در هشت سال احمدی نژاد
فراموش بشه
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 15:57:21
12 2 پاسخ به این نظر
ایشان در لفافه صحبت کردند.با توجه به اینکه آقای هاشمی از ارکان دیرینه
نظام است.منظورش ایران است.آبی است در جوی دشمنان که مدتهاست این زمزمه را
سر داده اند.
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 16:12:31
26 1 پاسخ به این نظر
خدارو شکر معلومه این جماعت کوچولو فهمیدن هاشمی پیش مردم چقدر عزیزه دست
به هر کاری واسه تخریب میزنن ولی هاشمی عزیز به هیچ چیزی کاری ندارم همین
که حال احمدی نژاد و دلواپس هارو گرفت دوسش دارم
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 16:31:36
11 0 پاسخ به این نظر
قربون آدم چیز فهم
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 16:32:37
27 2 پاسخ به این نظر
درود بر هاشمی
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 16:35:15
28 1 پاسخ به این نظر
ظاهرا اتهامات قبلی که به هاشمی زدهاند، تأثیری در نظر مردم نسبت به او
نداشته و شاید معکوس عمل کرده؛ بنابراین مجبورند با خلاقیت فوق العاده
اتهمات جدیدی تولید کنند.
کشاورز جمعه 24 بهمن 1393 - 16:41:04
18 2 پاسخ به این نظر
سلام ودرود خدا بر هاشمی عزیز و صبور و مظلوم
حسن جمعه 24 بهمن 1393 - 17:10:09
25 1 پاسخ به این نظر
آقای کچوییان ؟ او دیگر کیست ؟
یک رفیق قدیمی جمعه 24 بهمن 1393 - 17:17:43
5 20 پاسخ به این نظر
هاشمی شاید الان خوب باشه ولی اوایل رییس جمهوریش برای جوانان سخت گیر و در
دوران او گرانی عیان شد آنان که سنشان از 40 گذشته میدانند من چه میگوییم
امیر تبریز اوغلی جمعه 24 بهمن 1393 - 17:25:37
4 36 پاسخ به این نظر
دروغ هم نگفته
امیر از کاشمر جمعه 24 بهمن 1393 - 17:28:18
22 1 پاسخ به این نظر
کچوئیان؟؟؟ کیه؟؟؟؟
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 17:28:29
22 1 پاسخ به این نظر
واقعا جای خنده دارد کهآقای کچوئیان که ادعای باسوادی می کند چقدر بی اساس
وراحت تهمت می زند
طاهری جمعه 24 بهمن 1393 - 17:47:14
19 0 پاسخ به این نظر
آقای موسوی 400/000 لایک داری به مناسبت چهارصدهزارمین خبر از خبر آنلاین
امیر تبریز اوغلی ضد لنگ و کیسه جمعه 24 بهمن 1393 - 17:50:08
29 4 پاسخ به این نظر
زنده باد هاشمی
امیر تبریز اوغلی شنبه 25 بهمن 1393 - 11:45:47
2 12
از طرف خودت نظر بده بی هویت
ایرانی جمعه 24 بهمن 1393 - 17:59:33
22 3 پاسخ به این نظر
هاشمی سردار سازندگی زنده و پاینده باد
حمید جمعه 24 بهمن 1393 - 18:26:01
18 3 پاسخ به این نظر
زنده باد هاشمی
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 18:32:49
11 0 پاسخ به این نظر
مثل همیشه خواندنی و دلچسب
majid جمعه 24 بهمن 1393 - 18:49:29
11 2 پاسخ به این نظر
عجیبه ... اینا این فکرارو از کجا میارن ؟
فارسانی جمعه 24 بهمن 1393 - 18:51:39
18 0 پاسخ به این نظر
آقای کچوییان با چه پشتوانه علمی اینچنین میدان دار تحول علوم انسانی شده
است.تا وقتی که امثال کچوییان سکاندار علوم انسانی هستند غزبی ها هیچ نگران
نباشند هنر کجوییان گل زدن به دروازه خودیهاست.
بی نام جمعه 24 بهمن 1393 - 18:56:29
4 4 پاسخ به این نظر
عالی بود
منفی خور جمعه 24 بهمن 1393 - 19:42:02
4 0 پاسخ به این نظر
کاش دقیق و توی گیومه می گفتید چه گفته
فرد اسدی شنبه 25 بهمن 1393 - 01:30:56
2 50 پاسخ به این نظر
اتفاقا اگر خوب دقت کنیم میبینیم که آقای کچوئیان درست گفته است.آنچه باعث
شد وضعیت منطقه به این شکل درآید ناشی از قطع ارتباط جمهوری اسلامی با گروه
های مبارز بود که با سیاست خارجی انفعالی دولت هاشمی شروع شد و نتیجه آن
انحراف در بسیاری از گروه های اسلام گرا بود. هیچ کس و هیچ دولتی از آنها
حمایت نمیکرد و در این فضا عربستان وارد صحنه شد و به شیوه ای موذیانه سم
وهابیت را به نقاط مختلف جهان تزریق کرد و شد آن چه شد.
مح مد شنبه 25 بهمن 1393 - 11:34:32
18 1
خب از سال 84 احمدی نژاد دوباره باهاشون ارتباط برقرار میکرد تا داعش بوجود
نیاد اینکه خیلی راحت بود
بی نام شنبه 25 بهمن 1393 - 09:15:01
6 1 پاسخ به این نظر
هاشمی استوانه انقلاب است و همان کسی است که بعد ازترور نا فرجامش امام
برای زند ه ماندن و سلامتی او گوسفند قربانی کرد پس او ابراهیم زمان ناست
رضا شنبه 25 بهمن 1393 - 18:11:40
11 0 پاسخ به این نظر
تاجایی که مابه یادداریم وفهمیده ایم زمان آقای هاشمی ایران وعربستان که
زادگاه تکفیریهاست بهترین روابط راداشته حالاچطورآقای کچوئیان این
حرفهارازده مگرایشان کجاودرچه زمانی زندگی میکنندمگرافرادزیر15سال حرفهای
ایشان راباورکنندوگرنه 30سال به بالاهاکه زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی
رابه یاددارندمیدانندایشان چطوری اقتصادوروابط خارجی ایران رامتحول کرد.همه
مردم نمیگویم اکثرمردم همه مردم میدانندکه آقای هاشمی ازارکان اصلی نظام
جمهوری اسلامیست که همیشه میانه رو ومعتدل بوده اندپس بهترین راه ضربه به
نظام همین حرفهای کچوئیان است.که مردم رااحمق فرض کرده اندوخودشان راآقای
همه چیزدان.نه آقای عزیزمردم امروزایران همه میفهمند.گذشته زمان قاجاریه.
هندیانی شنبه 25 بهمن 1393 - 22:51:40
8 1 پاسخ به این نظر
هاشمی شخصیتی بزرگ است که بااین حرفها خدشه دارنمی شود
ابراهیم شنبه 25 بهمن 1393 - 23:29:48
12 1 پاسخ به این نظر
به نظز بنده همه مشکلات به سبب نبود اقای هاشمی در صحنه است . اگر باشند
خیلی ها حل می شود. یا بدتر نمی شود.
مهرداد یکشنبه 26 بهمن 1393 - 00:55:38
14 1 پاسخ به این نظر
چند وقت دیگه بوکوحرام هم میاندازن گردن محبوب دلها هاشمی
کشاورزی یکشنبه 26 بهمن 1393 - 01:20:42
2 25 پاسخ به این نظر
من با کچویان موافقم. بعدِ سی و اندی سال حال و روزی رو که داریم تجربه
میکنیم زیر سر رفسنجانیِ.
امید دوشنبه 27 بهمن 1393 - 10:42:50
4 0 پاسخ به این نظر
ظاهرا بعضی ه یادشون رفته آیت الله هاشمی رفسنجانی چه زحمت ها یی کشده برای
این مملکت
بی نام سه شنبه 28 بهمن 1393 - 09:27:43
4 2 پاسخ به این نظر
ایشان خبر نداره اصلا جنگ جهانی اول و دوم حمله اتمی به ژاپن وحتی کشتن
حابیل به دست قابیل کار آقای هاشمی بوده حالا افراطیون خوشحال شدن
بی نام جمعه 1 اسفند 1393 - 23:42:40
1 1 پاسخ به این نظر
بعضی ها گمان میکنند با توهین به امثال هاشمی وخاتمی خودشان بزرگ جلوه
میکنند زهی خیال باطل شما کوچکتر از ان هستید که بتوانید با فوت خودتان
چراغهایی مانند هاشمی وخاتمی را خاموش کنید
وحید شنبه 2 اسفند 1393 - 21:43:45
1 1 پاسخ به این نظر
آقای هاشمی خیلی برای این نظام زحمت کشیده نباید اجازه دهیم هر تازه به
دوران رسیده ای به ایشان بی احترامی کند.
محمد یکشنبه 3 اسفند 1393 - 08:30:14
1 1 پاسخ به این نظر
آیت الله هاشمی رفسنجانی استوانه انقلاب است و خواهد بود. خاری درچشم
دشمنان انقلاب اسلامی.
مهدی چهارشنبه 6 اسفند 1393 - 05:11:52
0 0 پاسخ به این نظر
درود بر هاشمی
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
در
خویش می سازم تو را ، در خویش ویران می کنم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم
جانی به تلخی می کََنم ، جسمی به سختی می کشم
روزی به آخر می برم ، خوابی پریشان می کنم
در تار و پود عقل و جان ، آب است و آتش، توامان
یک روز عاقل می شوم ، یک روز طغیان می کنم
یا جان کافر کیش را تا مرز مردن می برم
یا عقل دور اندیش را تسلیم شیطان می کنم
دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست
یک عمر زندان توام ، یک عمر کتمان می کنم
از عشق از آیین ِتو، از جهل ِتو، از دین ِتو
انگشتری دارم که دیوان را سلیمان می کنم
یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم
«عبدالجبار
کاکایی»
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
چنان
نبود که پس از انقلاب بر سر سفره نشسته باشد که از نوجوانی و
جوانی همراه بود و از دوستان و علاقه مندان دکتر علی شریعتی.
در تصویر مشهور تشییع جنازه شریعتی نیز زیر تابوت را گرفته و
پشت سر دکتر مفتح دیده می شود. این عکس را به گفته خود او شهید
دکتر چمران گرفته است.
صادق به عکاسی بسیار علاقه داشت و بسیاری از عکس های امام، سید
محمد باقر صدر و امام موسی صدر توسط او گرفته شده و برای
نخستین بار در مجموعه خاطرات او منتشر شده است.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
1391/12/15
عبرت
نیوز؛ دکتر علیرضا واعظ مهدوی، کارشناس اقتصاد سلامت، گفته: «
بحث هدفمندشدن یارانه ها که با اعمال یک شوک قیمتی به وضعیت حامل های انرژی
همراه بود از ابتدا پیش بینی میشد آثار تورمی شدیدی برجای بگذارد و در همان
زمان توسط با بررسی هایی که توسط کارشناسان مختلف با مدل های مختلف صورت
گرفته بود تورمی بین 85 تا 105 درصد با قیمت های سال 87 برآورد کرده بودند.»
تسری شوک افزایش قیمت یارانه های انرژی به سایر محصولات
« از همان ابتدا پیش بینی میشد که این افزایش قیمت به یارانه های انرژی
محدود نخواهد بود بلکه با افزایش قیمت تمام شده محصولات کشاورزی، بلافاصله
افزایش قیمت تمام شده گندم، صیفی جات، مواد مختلف غذایی ومحصولات باغی و
دانه های روغنی را خواهیم داشت. همچنین با توجه به ساختار قدیمی و انرژی بر
صنایع، قیمت تمام شده محصولات صنعتی را نیز افزایش خواهد داد که از جمله آن
می توان به نقش هدفمندی یارانه ها به افزایش قیمت فولاد، سیمان و فرآورده
های پتروشیمی و سایر اشاره کرد که چشمگیرتر از سایر محصولات صنعتی برآورد
میشد.»
پیش بینی افزایش 40 تا 200 درصدی محصولات
« گزارش های مختلف از جمله مطالعات انجام شده توسط مرکز پژوهش های مجلس
شورای اسلامی، افزایش قیمت محصولات یاد شده را بین 40 تا 200 درصد برآورد
می کرد و از همان موقع پیش بینی میشد که اثر قیمتی تغییرات یارانه ای انرژی
صرفا به مصرف کنندگان مستقیم انرژی محدود نخواهد شد، بلکه با نقش و تاثیری
که بر تولید محصولات کشاورزی و صنعتی دارد منجر به رشد سرسام آور تورم و
افزایش هزینه زندگی خواهد شدلذا بر وضعیت حقوق و دستمزد ناگزیر اثر خواهد
گذاشت و منجر به افزایش دستمزد و هزینه بخش خدمات نیز خواهد شد.»
افزایش فزاینده هزینه های بخش تولید
« در مرحله بعد افزایش فزاینده هزینه های تولید محصولات کشاورزی، محصولات
صنعتی و خدمات، بار تورمی مضاعفی را در جامعه ایجاد خواهد کرد و این تورم
به سایر حوزه های تعیین کننده اقتصاد نیز تسری پیدا خواهد کرد.». رییس
انجمن علمی اقتصاد بهداشت ایران خاطرنشان کرد:
« وضعیتی که امروزه ما در افزایش نرخ ارز و افزایش نرخ طلا، قیمت خودرو،
افزایش قیمت املاک و مستقلات، ساختمان و زمین و سایر شاهدیم با کمال تاسف
از ابتدا پیش بینی شده بود و توسط اغلب متخصصین اقتصادی و اجتماعی هشدارهای
لازم در این زمینه به دولتمردان و نمایندگان مجلس داده شده بود.».
کاهش
300درصدی ارزش پول ملی
«
امروز شاهد آن هستیم که افزایش قیمت حامل های انرژی منجر به افزایش قیمت
محصولات کشاورزی شده و حتی تولید بسیاری از ارقام محصولات کشاورزی را فاقد
صرفه اقتصادی کرده است. همچنین هدفمندی یارانه ها،منجر به افزایش قیمت
محصولات صنعتی شده، هزینه خدمات را افزایش داده که
تمام این موارد منجر به افزایش نرخ ارز شده است به نحوی که ارزش پول ملی
تنها در شش ماهه اخیر نزدیک به 300 درصد در برابر ارزهای خارجی کاهش پیدا
کرده است.»
« قیمت طلا، خودرو، اتومبیل، مواد غذایی و خوراکی و هزینه های بهداشتی و
درمانی، دارو و تجهیزات پزشکی و بسیاری از کالاها و خدمات مورد نیاز مردم
به شدت افزایش پیدا کرده است.»
با وجودی که
به عقیده بسیاری از کارشناسان هدفمندی یارانه ها، راه علاج فقرزدایی از
کشور اعلام شده و درحالی که بهبود شرایط معیشتی فقرا و کاهش نابرابری
درآمدی به عنوان یکی از مهمترین اهداف هدفمندی یارانه ها مطرح شده بود شاهد
افزایش فقرا در کشور هستیم و تمام ادعاها در این خصوص که با هدفمندی یارانه
ها بعد از سه سال دیگر هیچ فقیری در ایران نخواهیم داشت وضعیت موجود عملا
خلاف این ادعاها را ثابت می کند.
دکتر واعظ مهدوی از اثرات تورمی هدفمندی یارانه ها بر وضعیت معیشتی مردم و
افزایش فقرا چنین می گوید:
فقیران بزرگترین زیان کننده از شرایط تورمی
وی تاکید کرد:«
مطالعات جهانی نشان می دهد که بزرگترین زیان کننده از شرایط تورمی، فقرا و
مستضعفین، گروه های دستمزد بگیر، معلمان، بازنشستگان، کارکنان دولت و
کارگران هستند.»
تورم مالیات اجباری فقرا
« متخصصین، تورم را مالیات اجباری فقرا به ثروتمندان دانسته اند چرا که در
شرایط تورمی قدرت خرید دستمزد اندک حقوق بگیران کاهش می یابد و قیمت اموال،
کالاها و سرمایه های ثروتمندان افزایش پیدا می کند. افزایش ثروت ثروتمندان
به بهای کاهش قدرت خرید دستمزد فقرا و دستمزدبگیران صورت می پذیرد.»
« در حقیقت دولت ها چنانچه به شرایط تورمی دامن زنند مالکیت گروه های کم
درآمد بر حقوق دستمزد ناچیزشان را نقض کرده اند و بدین لحاظ بیشترین بی
ثباتی را در عرصه اجتماعی و اقتصادی ایجاد کرده اند.»
کاهش دسترسی
به مواد غذایی ضروری در دهک های پایین
به گزارش
سلامت نیوز، رییس انجمن علمی اقتصاد بهداشت ایران تاکید کرد: « متاسفانه
مسئولین محترم دولتی تصمیم خطای هدفمندسازی یارانه ها را علیرغم همه توصیه
های کارشناسی در پیش گرفتند و بدون توجه به آثار سوء این تصمیم، بر ادامه
آن پای فشردند. شواهد متعددی نشان می دهد که
در شرایط
گرانی و افزایش تورم اخیر، بسیاری از خانواده ها و اقشار متوسط مصرف شیر و
لبنیات را در سبد غذایی خود کاهش داده اند.
مطالعات ما نشان می دهد
مصرف گوشت
قرمز به شدت کاهش یافته است و دسترسی به پروتئین مورد نیاز خانوارها بخصوص
در دهک های پایین جامعه به شدت محدود شده است.»
از آنجایی که افزایش تورم به معنای افزایش مخارج خانوارها و کاهش قدرت خرید
آنها است لذا خانواده ها باید علاوه بر اینکه بخشی از یارانه نقدی خود را
صرف پرداخت هزینه های آب، برق، سوخت و ... (که افزایش قیمت داشته است) کنند
باید بخشی از درآمد خود را به دلیل افزایش تورم صرف مخارج خود کنند لذا
یارانه نقدی خانواده های کم درآمد کفاف افزایش هزینه های ناشی از تورم حاصل
از هدفمندی یارانه ها را نخواهد داد لذا وضعیت معیشتی آنها حادتر خواهد شد.
دکتر واعظ مهدوی چنین توضیح می دهد:
افزایش شدید قیمت مواد غذایی در یک سال اخیر
« از آنجا که افزایش شدید قیمت مواد غذایی در یک سال اخیر به شدت افزایش
پیدا کرده است پیش بینی می شود خانوارها از این حیث در آینده نزدیک با
مشکلات جدی مواجه گردند.
افزایش قیمت لوزام خانگی باعث افزایش سرسام آور هزینه ازدواج و تشکیل
خانواده های جدید شده است. امروز تهیه یک جهیزیه ساده حداقل 10 تا 50
میلیون تومان هزینه برمی دارد و این هزینه ها با ماهی 45 هزارتومان یارانه
پرداختی دولت قابل تامین نیست
چرا که هیچ فروشنده ای چک هزارماهه برای فروش محصولات مورد نیاز خانوار
قبول نمی کند.»
1391/12/15
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خبرآنلاین ،
وبلاگ عابدینپور، ابوالقاسم :
بدون تعارف، وجود فرهنگیان تا چه اندازه در رشد و تعالی جامعه موثر است؟اگر
به زعم عده ای برای آینده ی این مملکت فایده ای ندارند چرا بی جهت بار مالی
به بودجه ی مملکتمان وارد کنیم ، به اندازه ی کافی کتابهای کمک آموزشی و
نوار و سی دی داریم ، کافیست با آموزش از راه دور و با یک برنامه ریزی
همانند سایر برنامه های که تا کنون داشته ایم(!) بچه ها را در خانه
نگهداریم و با فراغ بال، هر چند ماه یک بار، آزمونی برگزار کنیم و این همه
اعتراض بی جا را از معلمان نشنویم .
اگر هم وجودشان فقط برای نگهداری بچه ها در خارج خانه لازم است با سالنها ی
سینماو مراکز ورزشی قرار دادی ببندید و بچه ها را به سرگرمیهای دوست داشتن
تر دیگری عادت دهید تا در رنج آموزش و زحمت فرمایشات معلمشان قرار نگیرند.
تازه تصور کنید به خاطر عدم تردد دانش آموزان در سطح شهر با چه صرفه جویی
بزرگی در امر سوخت و آلودگی هوا و تصادف و ...روبرو میشویم . خود این طرح
می تواند نجات دهنده ی کشور از فشار تحریمها و کمبود اعتبار ات باشد .
به جای پرداخت حقوق به این قشر زیادی(!) می توانید سهم بخش عمرانی را بالا
ببرید و کشور را به منافع زود بازده برسانید ؛ چرا که به اعتقاد عده ای
آموزش و پرورش یک نهاد اثر گذار در کوتاه مدت نیست و هزینه کردن در این بخش
فایده ای ندارد!!! ضمن اینکه معلمین پر توقع و بی توجه شده اند!
از طرف دیگر اگر معتقدیم که معلمین از جنبه ی معنوی همانند شغل انبیا رسالت
بزرگی بر دوش دارند و بیان این سخنان که ریشه در اعتقاداتمان دارد ،
باورمان هم هست ،پس چرا به گونه ای عمل می کنید که همیشه معیشت و منزلت این
جمع تلاشگر و زحمتکش زیر سوال می رود و با وعده و وعید همچون طفلانی معصوم
که انگار توان استدلال و فهمشان به کمال نرسیده با آنان برخورد می کنید؟
در عرض ماه گذشته چندین بار در اخبار سراسری اعلام نموده اید که قرار است
تا آخر بهمن ماه مطالبات معوقه ی معلمین پرداخت شود!!کجای این خبر نوید بخش
است؟ چه عاملی و چه دستور دینی پشت این خبر نهفته است که اگر می خواهید
قرضتان را ادا کنید بر طلبکارتان منت بگذارید و تازه دیگران را هم آگاه
کنید که انگار دارید لطف بزرگی در حق این قشر زحمتکش انجام می دهید.؟؟ می
خواهید حقشان را بدهید چه نیازی به اعلام رسانه ای دارد؟
معلمین ، تعریف شغلشان به گونه ای است که چون با کار فکری و آموزشی سر و
کار دارند مثل تمام دنیا ساعات مشخصی را در کلاس به صورت مستقیم و ساعات
بیشتری را به صورت غیر مستقیم در گیر امر آموزش و پرورش هستند.در مقایسه با
بسیاری از کشورهای دور و نزدیک سطح دریافتی معلمان کشور ما در پایین ترین
رقم حقوقی قرار دارد . انگار،اساسا وضعیت آموزشی برای بسیاری از مسوولین ما
دارای اهمیت لازم نیست. شاید بیشتر یک کار تشریفاتی است که فقط در مراسم
بزرگداشت هفته ی معلم میتوانیم با تعریف و تمجید نمک بر زخمشان بپاشیم و
باز بگذاریم تا سال بعد.
اگر احیانا چند نفری هم برای احقاق حقشان صدای برآوردند با اتهاماتی شبیه
به اخلال و آشوب و شایعه پراکنی و ...ساکتشان کنیم ، غافل از اینکه بازتاب
این گونه رفتارها امکان دارد در محیط آموزشی باعث دلسردی شود و عواقبی را
پیش آورد که با هیچ هزینه ای قابل جبران نباشد.مثلا اگر فرزند خودتان در
کلاس درس به خاطر کم توجهی یک معلم ،دچار سرخوردگی و افسردگی شود ؛چه
اندازه فشار روحی و برنامه ریزی روانشناسی لازم دارید تا این عارضه را بر
طرف کنید .
معلمین مانند همه ی کارمندان دولت نیاز به توجه دارند . درآمد اکثر آنها
کفاف زندگی معمولیشان را نمی کند.یک بار هم که شده با واقعیت امر آموزش و
پرورش روبرو شویم و یادمان بیاید ،هر کدام از مسوولین که بر تکیه گاه
مدیریتی کلان این مملکت تکیه زده اند مرهون زحمات همانمعلمانی هستند که در
کنار اندیشه ها ،اندیشیدن را هم به آنها آموخته اند ،پس بدون شعار و در عمل
این قسمت از بدنه ی اجتماع را همانند سایر قسمتهایی که نیاز به توجه بیشتر
دارند،مورد عنایت قرار دهید که آینده ی علم آفرینی این مرز و بوم به وسیله
ی همیم معلمین تامین میشود.
ما پیرو همان امامی هستیم که می فرماید "هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا
بنده ی خود ساخته است"اگر به این گفتار معتقدیم نگذاریم بیش از این بار
سنگین معیشت اندک ، بردل و جان معلمینمان حکومت کند
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
((( حسام مختاری شنبه 9 اسفند 1393 - 23:34:43
3 0 پاسخ به این نظر