بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

خصوصیات احساسی نامتعادل معتادان


مصاحبه با خبرآنلاین

 

 

 

http://s6.picofile.com/file/8267024642/E_ET3Y8D_XOM8R_11.jpg

نیک صالحی، آفتاب : اصولا اکثر معتادان دارای احساسات افراطی و تفریطی هستند، در بعضی از مواقع احساسات خود را سرکوب و در نطفه خفه می کنند و در گاهی اوقات همان احساسات را آنقدر زیاد بروز می دهند، که هم برای خود و هم برای دیگران مشکل ساز می شوند. در مجموع اکثر معتادان با احساسات خود سر آشتی ندارند. از آنجا که بیمار مبتلا به اعتیاد روند فکری و احساسی طبیعی ندارد و اعتقادات و احساسات او غیر واقعی و منحرف است.بنابراین هیچ وسیلهء قابل اعتمادی برای ارزیابی خود ندارد و بیمار بنابر طبیعت اعتیاد که حالتی غیر عادی است در دنیای خود ساخته و با احساسات مجازی خود روزگار می گذراند و هیچگونه شناختی از وجود و احساسات واقعی خود که در زیر شخصیت ظاهری اش پنهان شده است، ندارد. یکی از دلایل مهم سرباز زدن معتاد از پذیرش احساسات واقعی خویشتن، نداشتن شناخت از شخصیت واقعی خود است. بیمار، همواره در میان دو قطب احساس حقارت و تصورات خودبزرگ بینانه سرگردان است. او تصور می کند که از همه برتر است، اما احساس او (حقارت) با فکرش مطابقت ندارد. افکار و احساسات معتادان، همیشه با یکدیگر در تضاد هستند، این مشکل باعث می شود که آنها حتی پس از ترک دراز مدت، در صورت حل نکردن این مشکلات، بار دیگر به مواد مخدر پناه ببرند و با مسخ احساسات و کند کردن افکار، آرامش پیدا کنند. برای حل این حالات پیشنهاد من این است که، ارزیابی شخصیتی امکان شناخت واقعی را از خود و کنترل احساسات را برای معتاد به ارمغان می آورد. حال احساس گناه و خجالت را در بیمار معتاد بررسی می کنیم. بطور کلی دو نوع احساس گناه و خجالت وجود دارد. ۱) واقعی ۲) غیر واقعی احساس گناه و خجالت واقعی مستقیما از فطرت پاک و وجدان ما سرچشمه می گیرد. این احساس زمانی خود را بروز می دهد که ما کاری را بر خلاف اصول و فواعد مورد قبول جامعه انجام داده باشیم، بنابر این از بابت آن احساس گناه کرده و خجالت می کشیم. که اینگونه احساس در همه آحاد جامعه وجود داشته و همه بطور یکسان آنرا درک می کنند. بیماران مبتلا به اعتیاد هم از این قاعده مستثنی نیستند ولی تفاوت عمده آنها با افراد معمولی اینست که این احساس در آنها بشدت قویتر و مخرب تر است و راه حلی را که هم برای رها شدن از این درد انتخاب می کنند، کاملا با افراد معمول جامعه فرق می کند. احساس گناه و خجالت غیر واقعی توسط شرایط گوناگونی ایجاد می شود، که ما هیچ نقش یا تقصیری در بوجود آمدن آن نداشته ایم. تفاوت بارز بیماران مبتلا به اعتیاد با افراد طبیعی در همینجا بخوبی ظاهر می شود. افراد سالم در اینگونه مواقع بخوبی به عدم نقش خود در این موارد پی برده و نیازی به درگیر کردن ذهن وفکر را در خود نمی بنند. ولی عکس این قضیه در معتادان اتفاق می افتد. آنها در بسیاری از این حالات خود را کاملا مقصر دانسته و سرزنش می کنند. لازم است در بیماران مبتلا به اعتیاد که در حال بهبودی هستند اینگونه شرایط را بطور کامل شناسایی کرده و از دام آن خلاصی یابند. از علایم دیگر بیماری اعتیاد، رنجش، تنفر و کینه است. معمولا افراد معتاد نسبت به خانواده، دوست، فامیل و جامعه لبریز از رنجش، کینه و تنفر است. ماجرا از این قرار است که معتاد در ذهن خود قوانینی خود ساحته وضع می کند که همه باید بر اساس این قوانین رفتار کنند و هنگامی که کسی این قوانین را زیر پا بگذارد، از او می رنجد، در حالیکه متوجه نیست که رنجش از دیگران به خاطر بی اعتنایی به قوانین شخصی ودرونی که خود وضع کرده، بی معنی و ناموجه است. افراد معتاد، با این اعتقاد رشد می کنند که با نبخشیدن دیگران، می توان آنها را تنبیه کرد. به بیان دیگر: اگر من تو را نبخشم، تو رنج خواهی برد. اما در واقع این من هستم که رنج می برم، منم که عقده ایی در دل دارم، منم که بی خوابم. فرد معتاد با نبخشیدن دیگران این رنجش در او قوت و قدرت گرفته و در نهایت تبدیل به کینه و تنفر می شود. او نمیداند که افراد کار خود را می کنند و آگاهیهای خود را دارند و سرزنشها و تحقیرها هم هیچ اثری ندارد، جز اینکه زندگی فرد معتاد روز بروز نابود می شود. افراد مبتلا به بیماری اعتیاد دایما سعی در عوض کردن آدمها دارند، حتی اگر سیل خانه شان را هم ببرد، سیل را هم نخواهند بخشید. او نمی داند که عملکرد جهان هستی بر اساس گناه و سرزنش استوار نیست، این واژها را ما انسانها ساخته ایم. امتناع از نبخشیدن افراد، رأی مثبتی است که معتادان به نابود کردن زندگی خود میدهند.با این اوصاف معتاد فردی است که درونش لبالب از رنجش، کینه و تنفر نسبت به اطرافیان(خانواده، فامیل، دوستان و جامعه) است. او نتنها درصدد کاهش این آلام برنمی آید، بلکه بصورت ناخودآگاه روز به روز بر آنها می افزاید. چون بیماری اعتیاد اینگونه می خواهد. از خصوصیات بارز دیگر معتادان خودبزرگ بینی و غرور میباشد، که در این نوشتار به آن میپردازیم. این خصوصیات یکی از عوارض بیماری اعتیاد است. خودبزرگ بینی یکی از وسایل دفاعی و زاییده غرور متورم است. تورم غرور در اثر نداشتن ارزش واقعی و درونی پدید می آید و جای خالی هویت واقعی را پر می کند. درست مثل کسی که در تاریکی از ترس سوت بزند و بدینوسیله به روی خود نیاورد که می ترسد. معتاد توخالی هم، با سعی در بزرگ جلوه دادن خود، خلاء درونی را بروی خود نمی آورد. از دیگر خصوصیات معتادان اینست که درجه تحمل و طاقت آنها نسبت به افراد معمولی و سالم کمتر است که به نوعی به خود بزرگ بینی آنها مربوط می شود. افراد سالم وقتی مشکلی برایشان اتفاق می افتد، سعی می کنند به بهترین وجه ممکن راه حلی برای آن بیابند، ولی معتادان در اینگونه مواقع درجه تحمل و طاقتشان بسیار اندک بوده و سریعا از شانس و اقبال خود شاکی می شوند، به تمام دنیا بد و بیراه می گویند و عاقبت فکر می کنند که این دنیا اصلا ارزش زندگی کردن ندارد و مرگ و خودکشی راه حل بهتری است. آنها در اثر فرار از مشکلات و مسایل روزمره، بزرگ کردن آنها و نداشتن تمرین در مورد حل مشکلات، روز به روز مقاومتشان کمتر و احساس حقارت و بیهودیگیشان بیشتر می شود. برای سرکوب این احساس و ترس از برملا شدن کوچک بودن وجودشان، سعی در بزرگ و قوی نشان دادن خود می کنند و به این طریق بر خود بزرگ بینی و غرور خویش می افزایند. از خصوصیات دیگر معتادان تفکر انتخابی است. این طرز تفکر که شاخه ایی از سیستم انکار است، به بیمار مبتلا به اعتیاد کمک می کند که بی توجه به واقعیات و هر دو روی سکه، توجه خود را فقط معطوف به یک روی آن بنماید. مثلا وقتی در خیابان مشغول خرید مواد مخدر است فکر می کند که گیر مأموران مبارزه با مواد مخدر نمی افتد و اگر برخلاف تفکر خود، دستگیر شود، آنوقت فکر می کند که یا او را لو داده اند، یا مأموران با او لجبازی دارند و فقط او را دستگیر میکنند. معتاد فکر نمی کند که با آن قیافه به اصطلاح تابلو و دربدر خیابانها دنبال مواد گشتن، طبیعتا نظر مأموران را جلب می کند و لو دادن، بدبیاری و لج بازی در کار نیست. معتاد در این حالت از اراده شخصی در مسیر نادرست، بصورت ناخودآگاه استفاده می کند و تمام انرژی خود را صرف آن عملی می کند که فکر می کند درست است و از داشتن حق انتخاب و تصمیم گیری که ودیعه خداوند برای هر انسانی است، سوءاستفاده می کند. فرد معتاد احساسات و نیازهای دیگران را در نظر نمی گیرد و بدون هرگونه ملاحظه و مراعاتی آنها را کنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود است و با تمام قدرت هم اگر کسی بخواهد این حق را از او بگیرد، زیر پا له می کند و مانند طوفان و تندبادی بیرحم به زندگی، افراد، خانواده، دوستان و حتی غریبه ها تازیانه می زنند. در این حالت فرد معتاد چنان سرگرم تعقیب افکار و خواسته های آتی و اجباری خود است که رابطه اش با وجدان و خداوند کاملا قطع می شود. بروز این مجموعه عوامل باعث پیدایش بیماری اعتیاد میشود و فرد مبتلا به نیماری اعتیاد حتی قبل از اینکه مواد مخدر مصرف کند به این بیماری مبتلا شده و با آن دست به گریبان است. ● ترسهای شناخته شده و ناشناخته: خالق یکتا، تمامی بندگان خود را با آنکه دارای استعدادها، درجات هوش و قدرتهای بدنی متفاوتی هستند، در معنا یکسان خلق کرده است. هیچکس بر دیگری ارجح نیست و هرکس در جا و مکان خود محترم است.اینها حرفهایی است که همه میزنند، اما کسانی که این حرفها را در درون خود باور دارند، نیک بختانی هستند که دردنیا با همنوعان خود در صلح و صفا زندگی میکنند و در آخرت، در مقابل خالق خود روسفیدند، اما بقیه مردم که در کودکی عشق، عدالت، برادری و برابری را نیاموخته اند، معمولا یا خود را برتر و یا کمتر از دیگران میدانند و در واقع کسی که بقول معروف عقدهء حقارت دارد، در صورتی که کمی با خود صادق باشد و بتواند این ضعف خود را تشخیص دهد، برای رهایی از این عقده و بهبودی، شانس بسیار زیادی خواهد داشت. کسانی که احساس برتری میکنند افرادی هستند که به خاطر احساس بی ارزشی درونی و نداشتن هویت، همچنین نداشتن صداقت کافی برای تشخیص این ضعف، از نظام انکار که وسیله ایی دفاعی است، بهره میگیرند. آنها صفات خوب خود را به کمک انتخابی فکر کردن بزرگتر می بینند و خود مانع دیدن ضعفهای خویش میشوند. ترس اینگونه افراد از احساسات خود آنقدر زیاد است که از خود واقعی جدا میشوند و دنیایی ساختگی و مجازی برای خویشتن بنا میکنند. برای چنین افرادی، احساس برتری، وسیله اختفای حقارت است. اگر ما بتوانیم به بیماری اعتیاد، عریان شده از علایم اولیه و ظاهری آن نگاه کنیم، به این معنی که به آن جدا از مصرف مواد مخدر یا رفتارهای اجباری دیگر نگاه کنیم و آشکارترین شاخصه های آنرا حذف کنیم، به باتلاقی مملو از ترس خودمحورانه میرسیم. بنابراین افراد مبتلا به بیماری اعتیاد نصفه و نیمه زندگی میکنند، بدون اینکه کاملا زنده باشند. آنها از هر چیزی که باعث برانگیختن احساساتشان شود، می ترسند. می ترسند که دیگران آنها را دوست نداشته باشند، پس عقب نشینی کرده، منزوی میشوند و مواد مخدر مصرف میکنند تا حداقل با خودشان راحتتر باشند. دروغ گفتن و کلک زدن از ترس اینکه در شرایط یا مشکلی قرار گرفته که هزینه داشته باشد. آزار رساندن و صدمه به دیگران، برای حمایت خود. سوءاستفاده از دیگران و استثمار آنها از ترس اینکه مبادا تنها، منزوی و مطرود شوند. تعقیب خودخواهانه خواسته های خود از ترس اینکه، از هر چیزی به اندازه کافی نداشته باشند بدون اینکه در نظر داشته باشند که در این روند چه صدماتی به دیگران وارد میکنند. معتادان معمولا بخاطر حفظ چیز با ارزشی که دارند، بر سر اصول اساسی زندگی معامله میکنند. اصولا برای بهبودی لازم است که ترس خودمحورانه و خودخواهانه را از وجود بیرون کرد تا دیگر نیرویی برای انهدام و خرابی وجود نداشته باشد. در بحث مربوط به روانشناختی و روانکاوی اعتیاد هم به این نتیجه رسیدیم که اعتیاد یک بیماری مرکب و پیچیده است و علت و العلل آن ریشه در باورها و اعتقادات غلط فرد معتاد دارد. به همبن خاطر فرد معتاد همیشه از تنهایی شدیدی رنج میبرد، او حساس میکند که به هیچ جا تعلق ندارد. فرد معتاد به علت مشکلات روحی شدید از قبیل ترسهای ناشناخته و فلسفه های غلطی که دیگران به او خورانده اند، نیاز به در جمع بودن و در اجتماع زندگی کردن را بصورت ناخودآگاه کتمان میکنند و حتی امر به آنها مشتبه شده که واقعا میتوانند با تکیه بر اراده خود و بدون اتکا به کسی و یا هر مرجع دیگری در زندگی موفق شود. زمانی که معتاد به آخر خط یأس و انزوا میرسد، در آن لحظه تمام موجودیت، گذشته، حال و آینده، عشق و امید، مرگ و زندگی و این که اصولا در این دنیا چکاره هستم، در مقابلش جلوه گر شده و با خود فکر میکند که شاید گم کرده راه دیاری دیگر است که در اینجا سرگردان است. این سرگردانی و یأس در افراد مبتلا به افسردگی عمیق هم مشاهده میشود. در اینجا میخواهم خصوصیات بارز یک معتاد از لحاظ روانشناسی اشاره کنم. خصوصیات فرد معتاد عبارتند از : ۱) ترس شناخته شده و ناشناخته مفرط. ۲) خود بزرگ بینی ۳) غرور ۴) خود محوری ۵) احساسات کنترل نشده ( افراطی با تفریطی ) ۶) اراده بسیار بالا ولی بکارگیری آن در جهت منفی ۷) عدم تصمیم گیری صحیح ۸) عدم اعتقاد منطقی به نیروی برتر از خود ۹) نداشتن انگیزه برای انجام کارهای درست ۱۰) لبریز از رنجش در مورد اطرافیان( خانواده، دوستان، فامیل و اجتماع) ۱۱) کینه و تنفر عمیق ۱۲) داشتن احساس گناه و خجالت ۱۳) عدم روابط صحیح و منطقی ۱۴) روابط جنسی نادرست ۱۵) سوء استفاده از از اطرافیان( خانواده، دوستان، فامیل و اجتماع) و ده ها خصوصیت دیگر. البته گفتنی است که افراد معتاد دارای خصوصیات بسیار مثبتی نیز هستند که در جای خود در مورد آنها بحث خواهیم کرد. که یکی از این خصوصیات بارز بهره مندی هوشی بالای معتادان نسبت به سطح معمول جامعه است. با توجه به خصوصیات روحی روانی معتادان که در بالا نام برده شد، شکی باقی نیست که اعتیاد یک بیماری مرکب و پیچیده است. معتاد باید از همه چیز خسته شود تا میل به ترک در او پدید آید. رابطه او با مواد مخدر، مانند رابطه عاشق و معشوق است. تنها دلیلی که میتواند باعث شود که عاشق از معشوق دست بردارد، این است که از او خسته شود. این خستگی معتاد با مشکلات مالی، خانوادگی، جسمی، عاطفی، قانونی و همچنین تغییرات فیزیولوژیکی بدن او رابطه مستقیم دارد. هر چه بیشتر عرصه بر معتاد تنگ و تهیه مواد مخدر برایش مشکلتر شود، شانس او برای رسیدن به آخر خط بیشتر میشود. همزمان با این مشکلات، معمولا بیماری به مرحله مزمن رسیده و مقاومت بدن معتاد در برابر مواد مخدر بیشتر میشود. در نتیجه، روزبروز رسیدن به حالت سرخوشی گرانتر و مشکلتر شده و اضطراب، احساس ناامنی و خطر نیز، لذت سرخوشی را بر معتاد حرام میکند. آن عده از معتادانی که دیگر حالت سرخوشی به آنها دست نمیدهد و در واقع پس از مصرف به جای سرخوشی از حال میروند، شانس بسیار زیادی برای بهبودی و تغییر روش دارند. مطلب دیگر این است که اگر معتاد راه نجاتی در مقابل خود نبیند، حتی اگر میل به ترک هم داشته باشد، سیستم انکار اجازه نمیدهد که بقول معروف چیزی را گردن بگیرد. بهترین راه نجاتی که معتاد ممکن است در مقابل خود ببیند، شاهدی زنده است. معتاد بهبود یافته میتواند امید به بهبوی را در معتادی خسته بیدار کند. ممکن است بعضی از معتادان از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و جسمی به نقطه ایی که آن را آخر خط کلاسیک مینامیم، نرسند و کار، کسب یا حرفه، خانواده، خانه، اتومبیل و موقعیت اجتماعی خود را حفظ کرده و فقط از لحاط عاطفی و معنوی به آخر خط رسیده باشند. تعریف آخر خط برای این دسته بطور خاص و برای معتادان دیگر نیز بطور عام میتواند به این صورت گفته شود: آخر خط نقطه ایی است که دیگر حالت، وضعیت و شرایط موجود برای فرد معتاد قابل قبول و توجیه نباشد. در دنیای امروز بسیاری از معتادان به آخر خط کلاسیک نمیرسند و در آخر خط عاطفی، به فکر چاره جویی و یافتن راه حل می افتند. درصد بالایی از انجمن AA و NA از این دسته تشکیل شده اند. برای آن دسته از معتادان که هنوز به آخر خط از هیچ جهتی نرسیده اند نیز اکنون شانس بهبودی وجود دارد و میتوان به کمک یکی از یافته های جدید علم روانشناسی که آن را روش مداخله Intervention مینامند، به گونه ایی مصنوعی، آخر خط بوجود آورد. احساس تنهایی و جدایی در معتادان شدید و کشنده است. این احساس را به کمک سیستم دفاعی انکار میتوان سرکوب کرد، اما لازم است درد آن به وسیله ای تخفیف داده شود. بعضی از مردم با بی توجهی به احساسات و مسایل خود و توجه به مسایل دیگران، این درد را تخفیف میدهند. آنها با وسایلی نظیر غیبت کردن، تحقیر کردن و عیب جویی از دیگران، خود را تسکین میدهند. اما کسانیکه دارای شخصیت افراطی هستند بنابر شخصیت خود، به مسکن های قویتری نیاز دارند. یکی از راههای تسکین لذت جویی است. لذت جویی از طریق مواد مخدر،( الکل هم ماده مخدر است ) روابط جنسی، قمار، پرخوری و طرق دیگر حاصل میشود. عوامل فوق که همگی باعث تغییر حالت احساس و فکر میشوند شخص را از حالتی که از آن بیزار است، بیرون میآورد. یکی از اولین چیزهایی که فرد افراطی( مستعد به اعتیاد ) شخصا تجربه و به نظر من از همان نقطه، اعتیاد را آگاهانه دنبال میکند، آن است که کشف میکند، اگر یکی خوبست، دوتا باید بهتر باشد. این همان نقطه ایست که اعتیاد جای خود را مستحکم کرده و معتاد اراده و رندگی خویش را بی آنکه خود بداند در اختیار ماده مخدر دلخواهش قرار داده است. او در این مرحله باور میکند که ماده مخدر دلخواهش( یا هرچیز و هر کس دیگری که بدان معتاد شده است ) مهمترین و بالاترین و شاید تنها نیاز اوست. این اعتقاد، به صورت اعتقاد ریشه ایی و اصلی در میآید و معتاد حتی در زمانی که بیماریش مزمن شده و مشکلات جسمی، روانی، اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و قانونی او را تهدید میکند، همچنان به اعتقاد خود وفادار باقی میماند. اکثر معتادان در ظول دوران آلودگی، بارها به دلایل مختلف به فکر ترک مواد مخدر میافتند، حتی گهگاه توقفهایی هم دارند، اما این دوران کوتاه مدت بوده و دوام چندانی ندارند. به اعتقاد من هر معتاد لازم است به آخر خط خود برسد تا بتواند جدا شدن از آنچه را که سالها تصور میکرده حلال مشکلاتش است، قبول کند. این به آخر خط رسیدن، با سر به سنگ خوردن تفاوت دارد. ما میدانیم که زندان رفتن، از دست دادن کار، خانه و خانواده و حتی بیماریهای مهلک و تصادف سخت، هیچکدام باعث ترک دایم مواد مخدر نمیشوند. هرکدام از این اتفاقات میتوانند باعث پیدایش تغییرات عظیمی در فردی عادی شوند، اما معتادان افراد عادی نیستند. افکار معتاد تحت تأثیر مغز میانی( لیمبیک سیستم ) که کنترل رفتار غریزی را عهده دار است قرار دارد و با قشر مخ که قسمت تکامل یافته مغز است سروکار چندانی ندارد. قشر مخ قسمتی از مغز است که با قضاوت، منطق، ادراک و معرفت سروکار دارد. این قسمت از مغز، روند فکری را که منجر به خلق سمفونی موزیکال، یا نوشتن برنامه های فضایی میشود، فعال میکند ویا شخص را به این نتیجه منطقی میرساند که در اثر مصرف مواد مخدر، همه چیز خود را از دست داده ام، شاید بهتر باشد که از این کار خود دست بردارم!

 

 

 

اشرف خر


 

 داستان ضرب المثل, افراد حریص و طماع

Related image

Image result for ‫اشرف خر‬‎


  اشرف خر  


 

جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 


 فراد حریص و طماع را «اشرف خر» گویند. این نام و عنوان مخصوصا به آن دسته از طمعکاران اطلاق می شود که حرص و طمع و ولع آنها سرانجام به ندامت و پشیمانی منتهی می گردد.
 نه خود می خوردند و نه به دیگران می خورانند. نه خودشان از این رهگذر طرفی می بندند و نه آثاری که نفع و مصلحت عامه بر آن مترتب باشد بر جای می گذارند. به عبارت دیگر از آن همه ثروت و اندوخته فقط ظلم و بد     نامی با خود به گور می برند. اکنون ببینیم اشرف کیست و چه خریت و حماقتی نشان داده که به صورت اشرف خر ضرب المثل شده است.
 ملک اشرف بن تیمور تاش چوپانی معروف به اشرف از امرای جابر و سفاک چوپانیان در آذربایجان، و معاصر شیخ صفی الدین اردبیلی و شیخ صدرالدین موسی بود که در حرص و طمع و بخل و امساک نظیر نداشت. به سکه طلا عشق می ورزید به قسمی که پس از تحصیل قدرت هر جا و نزد هر کس از زر ناب و سکه های طلا اثر و نشانی می یافت آن را به زور و عنف می ستاند و در خزانه شخصی خود جای می داد.
 اگر چه شادروان عبدالله مستوفی معتقد است که :«اشرف از القاب پادشاهان صفوی بود و واحد پول طلای کشور را به همین مناسبت اشرفی نامیده اند که بعدها اشرف افغان به مناسبت اسم خود این تسمیه را ترویج کرد.» ولی  برخی از مورخان اعتقاد دارند که شدت علاقه ملک اشرف به مسکوکات طلا موجب گردید که سکه زر از آن تاریخ به نام اشرفیه تسمیه و نامگذاری شود و مقصود از کلمه اشرفی همان انتساب به ملک اشرف چوپانی می باشد.
 به قول فزونی استرا آبادی :«از بس که اشرف از زر محفوظ بود تنکه اشرفی را به نام او منسوب ساختند.» کار ظلم و ستم ملک اشرف به حدی بالا گرفت که علما و روحانیون و مشایخ بزرگ را نیز از خود رنجانید و حتی تصمیم گرفت شیخ صدرالدین موسی را که غالبا از اعمال و تعدیاتش انتقاد می کرد دستگیر و زندانی کند. شیخ صدر الدین اضطرارا از اردبیل حرکت کرد و به گیلان رفت. عده ای از علما و عرفای بزرگ که از ظلم و ستم اشرف به ستوه آمده هر کدام به کشوری مهاجرت کرده بودند عاقبت با برخی از خلفای شیخ صدرالدین موسی از قبیل شمس الدین حافظ سلمانی و دیگران به همراهی قاضی محی الدین بردعی، از راه دربند قفقاز به جانب دشت قپچاق حرکت کردند و در شهر غازان سرای که پایتخت جانی بیک خان اوزبک پادشاه مغولی و مسلمان دشت قپچاق بود رحل اقامت افکنده در آنجا به وعظ و ارشاد خلق پرداختند.
 چون جانی بیگ خان از ورود علما و صلحای مزبور آگاهی یافت. از آنجا که مسلمانی عادل و صاحبدل بود، یکی از روزهای جمعه به مجلس وعظ آمد و قاضی محی الدین در اثنای موعظه شرح ستمکاری های ملک اشرف چوپانی را به نوعی تقریر کرد که جانی بیگ خان و اهل مجلس به گریه افتادند. قاضی محی الدین در ضمن سخنان خود مخصوصا به این حدیث اشاره کرد «کل لکم راع و کل کم مسئول عن رعیته» و گفت :«امروز که خداوند به جانی بیگ خان قدرت عطا فرمود او مکلف است که مصیبت و بلای اشرف را از سر مسلمانان آذربایجان دفع فرماید.»
 جانی بیگ خان که مردی دیندار و فضل دوست بود آن چنان تحت تاثیر بیانات نافذ قاضی محی الدین بردعی قرار گرفت که بی درنگ به تجهیز پرداخت و با سپاهی متشکل از ناراضیان و ستم کشیده ها و افراد ابواب جمع خود که ظرف یک ماه جمع آوری کرده بود در سال 758 هجری از راه دربند قفقاز عازم آذربایجان شد. اغلب لشکریان جانی بیگ به علت بی برگ و نوایی، رکاب از چوب و لگام از ریسمان داشتند. با این چنین سپاه که صد کس از ایشان را یک سرباز جنگی کفایت می کرد نخست به اردبیل رفت و روزی چند به انتظار ماند تا شیخ صدر الدین موسی از گیلان رسید، سپس جانب تبریز را در پیش گرفت و بر سر ملک اشراف تاخت.
 چون سکنه آذربایجان همه ناراضی بودند لذا پس از زد و خورد مختصری اشرف که به خوی فرار کرده بود دستگیر شد و جانی بیگ خان بر اثر اصرار حکمران شروان و قاضی محی الدین بردعی فرمان داد شمشیری به پهلویش فرو بردند که از آن طرف بیرون آمد و اموال و جواهر و زر سرخ و سفیدش را که بر چهار صد استر ( قاطر) و هزار شتر بار کرده به سمت شهر خوی روانه کرده بود، جانی بیگ خان بدون کمترین زحمت و درد سر یک جا ضبط کرد و سر اشراف را بر در مسجد مراغیان تبریز آویخت.
 بیچاره بد بخت مدت چهار ده سال آن همه در راه تحصیل سکه اشرفی خون ریخت و ستم روا داشت، نخورد و انفاق نکرد، سر انجام همه به تاراج رفت و جانش را بر سر آن نهاد و دولت امرای چوپانی با کشته شدن او منقرض گردید. مستظرفی چون این واقعه شنید بر خریت و حماقت اشرف تاسف خورد و گفت :
 دیدی که چه کرد اشرف خر  / او مظلمه برد و دیگری زر 

 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی ; ;

 

 

 

زین حسن، تا آن حسن، صد گز رَسَن


تشریح مهم

 

Image result for ‫زین حسن، تا آن حسن، صد گز رَسَن ‬‎

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Related image

Image result for ‫زین حسن تا آن حسن صد گز رَسَن ‬‎

Image result for ‫زین حسن تا آن حسن صد گز رَسَن ‬‎

 

 زین حسن، تا آن حسن، صد گز رَسَن 

 

 

جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 


غالبا اتفاق می افتد که از دو ثروتمند که هر دو صاحب مال و مکنت فراوان هستند یکی در خست و امساک حتی به جان خویش و عائله اش رحم نمی کند و بالمال جان بر سر تحصیل مال و ثروت می دهد ولی دیگری را چنان جود و سخایی است که به قول استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب :«حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و ذره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم همتش به چیزی نمی آید.»

در چنین مواردی اگر پای قیاس و مقایسه این دو عنصر که در دو قطب مخالف قرار دارند در میان آید از باب طنز و کنایه نیشخندی می زنند و می گویند : «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن« و یا به اصطلاح عامیانه «این کجا و آن کجا.»

ابتدا فکر می کردم که در این ضرب المثل عامیانه دو کلمه حسن را از باب رعایت قافیه استعمال می کنند و این مثل سائر نباید ریشه و اساس داشته باشد تا به دنبال آن پی جویی کنم ولی اخیرا به همت مولانا بر آن دست یافتم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

سلطان محمد خوارزمشاه ندیم و مصاحبی داشت به نام حسن عمادالملک ساوه ای که در اواخر عهد سلطان محمد از وزیران و مقربان خاصش بوده است.


عمادالملک در شفاعت گری و پایمردی و تحقق نیاز نیازمندان و تجلیل و بزرگداشت شاعران و نویسندگان، وزیری نیک اندیش و برای سلطان مایه ی نیکنامی بوده است. در یکی از روزهای جلوس سلطان که بزرگان و خاصان دربار را پذیرفته بود شاعری با استجاره قبلی به حضور آمد و قصیده ای غرا با اشارات و استعارات و تشبیهات مناسب در مدح سلطان می خواند. چون سلطان هزار دینارش صله می فرماید، وزیرش حسن عمادالملک این مقدار صله را از جانب سلطان اندک و نادر برخورد نشان می دهد و برای شاعر ده هزار دینار از خزانه سلطان حاصل می کند. چون شاعر می پرسد :«کدام کس از ارکان حضرت این عطا را سبب شده است؟» می گویند وزیری است که حسن نام دارد.

چندی بعد که فقر و افلاس شاعر را دوباره به مدحت گری وا می دارد سلطان همچنان به شیوه سابق هزار دینارش صله می فرماید اما متاسفانه وزیر سابق از دار دنیا رفته و وزیر جدید سلطان از قضای روزگار، او هم نامش حسن بوده است که برخلاف آن حسن سلطان را از این مقدار مال بخشی مانع می آید و با تاخیر و لیت و لعل که در ادای حواله مال می ورزد شاعر بیچاره و وام دار را اضطرارا به دریافت ربعی از عشر آن و به روایتی عشر آن راضی می کند. اینجا وقتی شاعر متوجه می شود که این وزیر جدید هم حسن نام دارد در می یابد که بین حسن تا حسن تفاوت بسیار است و یا به اصطلاح دیگر «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن»

و آنجا که سلطان به وزیر ِبد گوش دارد تا ابد برای وی و سلطنتش مایه رسوایی خواهد بود، همچنان که دیدیم ملک و مملکت و حتی جان و مال و خانمانش را بر باد داد و مغولان خونخوار را به ویرانی بلاد و امصار و کشتار مردم بی گناه ایران واداشت. 

 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی

 

 

علی مطهری : افراط صدا و سیما در عزاداری ...

 

 علی مطهری : افراط صدا و سیما در عزاداری ...    

 

 

 

جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 

 


 نایب رییس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از اقدام شورای فرهنگ عمومی در حذف مناسبت روز هفتم صفر یعنی ولادت امام موسی کاظم(ع) از تقویم و جایگزینی شهادت امام حسن مجتبی(ع)، گفت: صدا و سیما که اشتهایی سیری‌ناپذیر برای عزاداری و مداحی دارد روزی را که به مناسبت میلاد امام موسی کاظم (ع) باید روز شادی باشد به استناد یک روایت ضعیف تبدیل به روز عزا می‌کند.
علی مطهری در یادداشتی با عنوان «تصمیم نادرست» که در اختیار ایسنا قرار داد، نوشت:
از کارهای نادرست شورای فرهنگ عمومی که زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی است این است که از سال 1396 مناسبت روز هفتم صفر یعنی ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام را از تقویم کشور حذف کرده و به جای آن به استناد یک روایت ضعیف شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام را قرار داده است، حتما به این دلیل که ماه صفر ماه غم و غصه است و نباید به خاطر میلاد یکی از ائمه شادی کرد، دلیلی که نه مورد قبول ائمه است و نه عقل آن را تأیید می‌کند.
این در حالی است که شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام به استناد روایت قوی‌تر در 28 صفر واقع شده و مردم نیز این روز را همزمان با سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) بزرگ می‌دارند.
صدا و سیما نیز که اشتهایی سیری‌ناپذیر برای عزاداری و مداحی به جای ترویج معارف اسلامی دارد، از غروب ششم صفر تا غروب هفتم صفر برنامه‌های خود را غمناک می‌کند و بیش از آنکه به معارف و مناقب و زندگانی امام حسن علیه‌السلام بپردازد مداحی‌ها و عزاداریهای کم محتوا پخش می‌کند، یعنی روزی را که به مناسبت میلاد امام موسی کاظم علیه‌السلام باید روز شادی باشد به استناد یک روایت ضعیف تبدیل به روز عزا می‌کند.
معلوم نیست منشأ این گونه تصمیمات کجاست و چرا برای مردم توضیح داده نمی‌شود.

 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی




جنگ رسانه-ها علیه یکدیگر ...


تشریح مهم

 

 

  جنگ رسانه-ها علیه یکدیگر ... 

 

جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 

 

  جنگ مطبوعات ... 

 

  مذاکره پشت درهای بسته ...   

 

  با فکرها سَر جنگ دارند ... 

 

 

 

  پیکر تکه تکه شده-ی عدالت را میشود به راحتی زنده کرد؟!    

 

 

   خیلی از زشتیها و زیباییها را از کودکی یاد میگیریم ... 

 

   جنگ-افزارهای مجسمه-ی آزادی وُ صلح ...     

 

 

 نسل ِ دود وُ بتن وُ آهن ...       

 

 جاسوسی جاسوسان ...    

 

  مترسک تنها وَ عاطفه-ی کلاغها ... 

 

 

 «برنارد شآ» : "ای آزادی، چه جنایتها که بنام تو کرده وَ میکنند " ...  



  

  تهیه و تدوین : عبد عا صی

ویلا بدهید، ما هم وقف می‌کنیم



Image result for ‫ویلا بدهید، ما هم وقف می‌کنیم‬‎

Image result for ‫ویلا بدهید، ما هم وقف می‌کنیم‬‎

Image result for ‫ویلا بدهید، ما هم وقف می‌کنیم‬‎

ویلا بدهید، ما هم وقف می‌کنیم



جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید






فرارو- حجت‌الاسلام محمدرضا زائری در پاسخ به دفاعیه حسین شریعتمداری از علی‌اکبر ولایتی متنی را در اینستاگرام خود منتشر کرد و در آن اعلام کرد که خواهان دریافت ویلای وقفی با همان شرایط آقای ولایتی است و آمادگی وقف آن را در همان ساعت دارد. این روحانی اصولگرای منتقد در صفحه خود نوشت: آقای شریعتمداری در روزنامه کیهان امروز نوشته‌اند که ملک ویلای دکتر ولایتی وقف اباعبدالله است. راستش ما که سال‌هاست مجله خیمه - تنها مجله تخصصی درباره سیدالشهدا و مجالس حسینی - را منتشر می‌کنیم امسال محرم نتوانستیم مجله را به چاپ برسانیم و زیر فشار بدهی‌ها در آستانه تعطیلی و توقف کامل هستیم. سال‌هاست در به دریم برای پیدا کردن جایی مستقل و غیرحکومتی که بتوانیم مراسم مذهبی را برگزار کنیم. اگر می‌شود از شرایط ویژه برخوردار شد و وقف کرد، من به عنوان اولین نفر آمادگی خود را برای دریافت تسهیلات - همان طور که آقای ولایتی دریافت کرده‌اند - اعلام می‌کنم و همان روز هم به محضر می‌روم و وقفنامه را ثبت خواهم کرد. از بقیه دوستان هم خواهش می‌کنم در کامنت‌های خود برای دریافت ویلا و سپس وقف آن اعلام کنند. از آقای شریعتمداری هم متواضعانه و مصرانه خواهش می‌کنم موضوع را با همین جدیت پیگیری کنند و باقیات صالحات فراوان برای ترویج شعائر حسینی از خود باقی بگذارند.
منبع






نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

آنانکه بآد میکارند ...


 

  آنانکه بآد میکارند ... 

 

 

Maziar-Bizhani

  آنانکه باد میکارند ...

 

  Hosein-Naghib-(1)

 

  سیستم پرندگان جاسوسی دشمنان ...

 

Massoud-Shojaei

 

 دستان یاران خدا، شرّ دشمنان را بخودشان برمیگرداند ...

 

Javad-Takjou

 

  یکی از اهداف ناجوانمردانه دشمن ...

 

Arash-Foroughi

 

  شیطان بزرگ همیشه از این عروسکها در آستین دارد ...

 

Firouzeh-Mozafari

 

 صلح دشمنان بشریت ...

 

Yashar-Ghahramani

 

  سلاحی که تاریخ مصرفش دارد تمام میشود ...

 

Aidin-Arjomandi

 

  خون به دل اهواز کردند ...

 

 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی

 

وای بحال این مردم ...





Image result for ‫حسین پناهی اشعار‬‎




جملات زیبا از حسین پناهی


عکس نوشته,حسین پناهی

Image result for ‫حسین پناهی اشعار‬‎


عکس و تصویر #پناهی











آیا ائمه محترم جمعه قرآن هم می‌خوانند؟




این روحانیون عزیز واقعا آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» را نخوانده‌اند؟ واقعا احتمال ندادند که شاید مندرجات بولتن‌ها یکسویه باشد و باید قول دیگران را هم بشنوند؟ واقعا چرا پرهیز کردند از این که حرف حساب دیگران را هم بشنوند؟

به گزارش اعتدال، محمد مهاجری در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: «بسیاری از ائمه جمعه در خطبه‌های روز ۱۳ مهر علیه FATF سخنرانی کردند. خیلی از حرف‌ها را خواندم. برگرفته از بولتن یکسانی بود که در آن کتمان حقیقت، دروغ، تهمت، فریب و... موج می‌زند. این روحانیون عزیز واقعا آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» را نخوانده‌اند؟ واقعا احتمال ندادند که شاید مندرجات بولتن‌ها یکسویه باشد و باید قول دیگران را هم بشنوند؟ واقعا چرا پرهیز کردند از این که حرف حساب دیگران را هم بشنوند؟

آیا امامان جمعه عزیز آیه «ولا تقف ما لیس لک به علم» را هم نخوانده‌اند؟ واقعا چرا درباره چیزی که به آن علم و آگاهی ندارند، بی‌پروا سخن می‌گویند؟

افرادی که FATF را مفید برای جامعه می‌دانند، نه بیگانه‌اند، نه دشمن‌اند، نه کم سوادند، نه خودباخته‌اند، نه بی‌دین‌اند، نه... .

از آنها نترسید! پای حرف‌شان بنشینید! حتما خواهید دید از بولتن‌نویس‌ها متدین‌تر و متعهدتر و مسلمان‌تر و وطن‌دوست‌تر و خیرخواه‌تر و خردورزتر و باسوادترند... یک بار استدلال‌هایشان را بشنوید تا متوجه شوید برای همه پرسش‌ها و دغدغه‌هایتان پاسخ دارند. نگذارید کسانی که عکس مار می کشند، نظراتشان را به شما القا کنند!

... شما را به خدا نگذارید نماز جمعه‌ها از این هم خلوت‌تر شود.»


جنگ اقتصادی روانی علیه دولت ...


تیم اقتصادی دولت تدبیر و امید از

 

http://s9.picofile.com/file/8338758376/JANGE_RAW8NY_EQTES8DYE_DOSHMAN8N.jpg

http://s8.picofile.com/file/8338758734/JANGE_RAW8NY_EQTES8DYE_DOSHMAN8N_2.jpg

http://s8.picofile.com/file/8338759026/JANGE_RAW8NY_EQTES8DYE_DOSHMAN8N_3.jpg

 http://s8.picofile.com/file/8338765984/JANGE_RAW8NY_EQTES8DYE_DOSHMAN8N_4.jpg

http://s9.picofile.com/file/8338766800/JANGE_RAW8NY_EQTES8DYE_DOSHMAN8N_5.jpg


  جنگ اقتصادی روانی علیه دولت ...   

 

جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 

بهار نیوز، هوشنگ عطاپور : تیم اقتصادی دولت تدبیر و امید از هم پاشیده است. جنگ اقتصادی  از ماه‌ها قبل شروع شده است و تاثیرات بی ثبات کننده‌ی این تخاصم را می‌توان در ابعاد مختلف زندگی مردم مشاهده نمود. تورم از افزایش قیمت ارز، طلا و مسکن، اکنون به کلیه کالاهای مورد نیاز مردم حمله کرده است. گشتی مختصر در فروشگاه‌ها و بازارهای شهر و روستا نشان از واکنش هیستریک مردم به تورم لجام گسیخته دارد. در سایه اطلاع رسانی شبکه‌های مجازی، افت و خیز قیمت اجناس، در کمترین زمان ممکن به چشم و گوش مردم رسانده می‌شود.

هر روز حباب‌های ادعایی اقتصادی سیاستمداران و مدیران دولتی به واقعیت‌های ملموس تبدیل می‌شود. هر افت مختصر در قیمت دلار، سکه و اجناس، سکویی است برای پرش قیمتی به سطح بالاتر از قبل؛ به همین دلیل معدل تورم نقطه به نقطه، هر روز از کف قیمت‌های قبل، بیشتر و بیشتر می‌شود. در این چند روز اخیر اتفاق مهمی رخ داده است که رسانه‌ها، باید به درستی و دقت به آن‌ها بپردازند؛ چون هیچ امیدی به دولتمردان و تیم اقتصادی آنها نیست! اکنون تورم و تقاضا از خرید ارز و طلا و سکه به بازارهای کالاهای اساسی مردم تسری یافته و رفتار اقتصادی مردم به شدت تغییر پیدا کرده است. عطش تقاضا، فضای اقتصادی کشور را بیش از این بی‌ثبات‌ می‌کند. اگر این روند ادامه پیدا کند، کشور از مرحله« آسیب اقتصادی» وارد فاز «بحران اقتصادی» خواهد شد. بحران مستقر در حوزه اقتصادی، یعنی ازبین رفتن امنیت اقتصادی جامعه که خود همین آسیب، می‌تواند به آشوب‌های اجتماعی منجر شود.

اگر ما رسانه‌ای ها، حرف‌های دولتمردان را در زمینه نبود مشکل در تامین کالاهای اساسی قبول کنیم، قاعدتا برای کمک به مردم و میهن خود، راهبرد رسانه‌ای مدیریت بحران را تبیین و اجرا کنیم. اما مشکل اساسی در این عرصه، زوال اعتماد شهروندان به گفته‌های مسوولین است.  از همان روزی که‌ترامپ قصد خود را برای خروج از برجام اعلام کرد؛ گروه‌های افراطی مخالف دولت که پول، امکانات، نفوذ، رسانه و قدرت بالایی در ساختار اداری کشور دارند، از آن استقبال کردند و هر روز اخبار خروج شرکت‌های اروپایی را از ایران با آب و تاب منتشر ساختند. حتی حامیان دولت نیز به زعم خود، از رقابت اطلاع رسانی عقب نمانند و در انتشار این اخبار یاس آفرین مشارکت جدی داشتند. غافل از آن که این جنگ، بیش از وجه اقتصادی، جهت گیری "جنگ روانی» داشت.

دلیل اتخاذ سیاست جنگ روانی از سوی‌ترامپ و تیم تبلیغاتی وی، داشتن تجربه "کارایی محدود تحریم ها» علیه کشورها بود. به ویژه شرایط بعد از برجام و اجماع دولت‌های غربی و چین برای حمایت سیاسی از ایران، قطعا کارایی تحریم‌های یک جانبه‌ترامپ را محدوتر می‌ساخت. شکی نیست که ایران در حال حاضر از نظر شرایط سیاسی و بین المللی در وضعیتی به مراتب بهتر از دوران دولت دهم قرار دارد. در آن دوره با قطعنامه‌های سازمان ملل و اجماع جهانی علیه ایران، تحریم‌ها اعمال می‌شد ولی اکنون اجرای تحریم‌ها فقط از سوی آمریکا رهبری و پیگیری می‌شود. حال این سوال مطرح می‌شود که چرا تاثیر تحریم‌های آمریکا در این دوره، شدیدتر از دوره قبل است؟ پاسخ سوال در سه نکته مهم نهفته است:

 نخست، عدم اطمینان به حل و فصل مشکلات با آمریکا؛ دوم، موفقیت جنگ روانی در سایه همراهی کم نظیر مخالفین دولت تدبیررو امید با پروپاگاندای تیم تبلیغاتی‌ترامپ و سوم انفعال تیم اقتصادی و رسانه‌ای دولت برای پاسخگویی به جنگ روانی. صدا و سیمای ملی که باید بیشترین تلاش را برای مقابله با جنگ روانی  انجام دهد، به دلیل اینکه توسط جناح‌های افراطی مخالف دولت اداره می‌شود، در نقش اپوزسیون دولت، پاس‌های جنگ روانی  را به گل تبدیل می‌کند. مخالفین دولت از شرایط فعلی برای ناک اوت کردن دولت به زعم خود استفاده می‌کنند و نادانسته یا دانسته، ضد منافع ملی عمل می‌کنند. در نهایت در سایه این انفعال، ما شاهد تسری تنش‌های اقتصادی از بازار محدود ارز و طلا، به حوزه کالاهای اساسی و تغییر رفتار اقتصادی مردم هستیم. اکنون بازار کالاهای اساسی را نه قیمت ارز بازار ثانویه و نیما، بلکه قیمت ارز در کوچه پس کوچه‌های اطراف میدان فردوسی تعیین می‌کند!؟

 تغییر رفتار اقتصادی مردم و هجوم به فروشگاه‌ها برای پاسخگویی به ناامنی روانی خود، می‌تواند کشور را به ونزوئلای دوم تبدیل بکند. حال اگر دولتمردان واقعا در تامین کالاهای اساسی مردم مشکلی ندارند، حداقل اقدامات اطمینان بخش را در سطح جامعه انجام دهند و گام درستی را برای خنثی‌سازی جنگ روانی  بر دارند تا رسانه‌های طرفدار حقوق شهروندان نیز بتوانند این سیاست‌ها را تبیین و تیم رسانه‌ای دولت در این کارزار مرگ و زندگی کمک نمایند. قاعدتا همه شهروندان محدودیت‌های دولت فعلی را در حل مستقل مشکلات اقتصادی می‌دانند.

 تصمیم گیری‌های کلان وقتی که در جایی خارج از هیات دولت گرفته می‌شود و عوامل سیاسی بین المللی تعیین کننده سرنوشت اقتصادی کشور می‌شود، این یعنی طلاق سیاست داخلی! مردم، همه‌ این نکته‌ها را فهمیده اند اما فهم همین نکته‌ها، آنها را مستعد پذیرش الگوی جنگ روانی  می‌کند. دولت باید با گفتگوی ملی با مردم دلایل محدودیت خود را در این جنگ اقتصادی برای شهروندان توضیح دهد. صداقت با مردم و برگشت به نظر و رای اکثریت می‌تواند به خنثی‌سازی جنگ روانی  کمک کند. خطای اول دولت روحانی دور شدن از خواست ۲۴ میلیون رای و گرایش به ایده و طرح‌های جناح اقلیت شکست خورده در انتخابات بود. به همین دلیل هم، مردمی که با رای خود بار دیگر در جامعه امید ایجاد کرده بودند، به یاس کشیده شدند و از آرمان‌های متعالی سیاسی، به تامین نیازهای محدود روزمره تنزل پیدا کردند. مردم ناامید و یاس آلود مستعد پذیرش شایعه و جنگ روانی دشمن خواهد بود‌.

  

 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی

 

 

خطای عجیب شهرداری شیراز





 

ایرنا نوشت: شهردار شیراز در نامه ای به رییس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری ، دستور بررسی موضوع نصب بنر با تصویری مذموم و غیرمرتبط با هفته دفاع مقدس در شیراز و برخورد جدی با تولید کنندگان این محتوای تصویری را صادر کرد.

در بخشی از نامه حیدر اسکندرپور خطاب به ابراهیم گشتاسبی راد آمده است: دفاع مقدس، دفتر راهنما و سرمشق از خودگذشتگی، ایثار و شهادت مردان و زنانی است که با خون خود نگاهبان دین، انقلاب و سرزمین ایران اسلامی بوده اند و پاسداری از این دفتر و فرهنگ ایثار و شهادت به عهده تمامی میراث داران انقلاب است.

شهردار شیراز ضمن اشاره بر این موضوع که قصور رخ داده در نصب بنر مذموم در بسته های فرهنگی هفته دفاع مقدس، نابخشودنی است، اضافه کرد: مسئولان سازمان فرهنگی، حراست و اجرایی باید عاملان این اشتباه را شناسایی کنند و با کشف علت موضوع با مسببان اتفاق برخورد جدی انجام دهند.

اسکندرپور بیان کرد : شایسته است در شرایط حساس و خطیر کشورکه نیازمند آرامش،همبستگی و اتحاد هر چه بیشتر آحاد مردم و جناح های مختلف سیاسی می باشیم، دست در دست هم و در کنار یکدیگر از کیان ایران اسلامی دفاع کرده و مراقب شیطنت های خناسان در سطوح مختلف باشیم.

شهردار شیراز ضمن عذرخواهی از مردم متدین و شریف شیراز اضافه : لازم است سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری نیز ضمن عذرخواهی از مردم فهیم ، خانواده معزز شهدا ،ایثارگران و همرزمانمان در دفاع مقدس، به ریشه های مشکوک این موضوع سریعا رسیدگی و گزارش آن را به مردم شیراز اعلام نماید.

رئیس شورای اسلامی شهر شیراز هم خواستار بررسی نصب این بنر در میدان نمازی این شهر شد.

روابط عمومی شورای اسلامی شهر شیراز پنجشنبه از قول سید احمدرضا دستغیب اعلام کرد که وی خواستار بررسی فوری علت انتشار بنری موهوم با تصاویر سربازان اسرائیلی در سطح شهر شیراز و برخورد قاطع با عوامل آن شد.

رئیس شورای اسلامی شهر شیراز در نامه ای خطاب به رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر شیراز آورده است: پیرو انتشار خبری در فضای مجازی در خصوص نصب بنری در میدان نمازی شیراز که در طراحی آن از تصویر سربازان رژیم غاصب صهیونیستی استفاده شده است، لازم است جنابعالی موضوع را با فوریت مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به هیات رییسه ارسال کنید.

دستغیب در این نامه افزوده: بدیهی است در صورت صحت موضوع، لازم است برخورد جدی با دست اندرکاران مربوطه صورت پذیرد.

شامگاه چهارشنبه عکسی در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه واحد تبلیغات شهری شهرداری شیراز در بنری که در میدان نمازی این شهر نصب شده عکسی متعلق به سربازان رژیم صهیونیستی را به عنوان رزمندگان دفاع مقدس استفاده کرده است.


حمام و دستشویی می‌کنند و می‌میرند



موادفروشان که معمولا با موتورسیکلت در پارک تردد می کنند، مخدرهایی همچون، تریاک، هروئین تر و خشک، شیشه، حشیش و گل می فروشند.

هروئین و شیشه به راحتی تهیه یک بسته آدامس در پارک بعثت کرمانشاه پیدا می‌شود و معتادان نیز در معرض دید عموم مواد مخدر مصرف می‌کنند.

ایرنا نوشت: حضور گسترده معتادان متجاهر و فروشندگان مواد مخدر در شهرک بعثت 2 در جنوب شرقی شهر کرمانشاه، برای اهالی این محله مشکلات بسیاری به وجود آورده و امنیت روحی و روانی آنها را مختل کرده است.

در این محل یک زمین خالی وجود دارد که با شیبی ملایم به پارک بعثت ختم می شود؛ معتادان در این زمین خالی برای خود بساط پهن کرده اند و در آنجا زندگی می کنند.

بر روی چمن های پارک و زمین های خاکی اطراف آن آثاری از سرنگ و لوله های مخصوص مصرف مواد مخدر به چشم می خورد و هر گوشه را که نگاه می کنید معتادان یا در حال مصرف مواد مخدر هستند و یا بیهوش در گوشه ای افتاده اند.

کودکان در معرض خطر
رستم کرمی یکی از اهالی شهرک بعثت در رابطه با مشکلات این منطقه گفت: کوچه های بعثت و زمین های خالی آن پر هستند از سرنگ های رها شده که کودکان ما از روی ناآگاهی با آنها بازی می کنند.

وی همچنین به حضور فروشندگان مواد مخدر اشاره کرد و افزود: مواد فروشان به بچه های محل پیشنهاد مصرف موادمخدر می دهند که این موضوع می تواند آنها را به کام اعتیاد بکشاند.

مواد ارزان قیمت در شهرک بعثت
موادفروشان که معمولا با موتورسیکلت در پارک تردد می کنند، مخدرهایی همچون، تریاک، هروئین تر و خشک، شیشه، حشیش و گل می فروشند.

مراد 25 ساله که ظاهری شبیه به ورزشکاران داشت و با موتور سیاه رنگ خود برای فروش مواد مخدر به پاک بعثت آمده بود، به خبرنگار ایرنا گفت: مواد را در جیب خود نگه نمی داریم تا اگر پلیس آمد مدرکی برای دستگیری ما نداشته باشد؛ آنها را از جاسازها در اطراف پارک می آوریم.

معتادان پارک بعثت متجاهر و کارتن خواب هستند، به همین دلیل مواد مخدرها را در بسته های کوچک می فروشند، تا همه بتوانند آنها را بخرند.
در پارک بعثت تریاک براساس مرغوبیت آن از گرمی چهار تا 6 هزار تومان، هروئین تر گرمی 18 هزار تومان، هروئین خشک گرمی 30 هزار تومان، حشیش گرمی 2 هزار تومان، گل هر نخ 2 هزار تومان و شیشه هر پک پنج هزار تومان به فروش می رسد.

وضعیت نامناسب بهداشت
نبود سرویس های بهداشتی عمومی و آوردن زباله های شهری توسط معتادان متجاهر و زباله گردها، وضعیت بهداشتی شهرک بعثت را نامناسب کرده است.

کرمعلی رستمی ، یکی از اهالی شهرک بعثت دفع ادرار و مدفوع معتادان در معرض دید عموم را مهمترین صحنه های ناخوشایند معتادان برای اهالی دانست و گفت: لوله شرکت آب و فاضلاب در محل نشتی دارد و معتادان عریان می شوند تا با استفاده از آب آن استحمام کنند، که این موضوع چهره زننده ای را در محل ایجاد کرده است.
حجم بالای زباله های رها شده در این محل مدیران شهری را نیز به ستوه آورده است.

شهردار منطقه سه کرمانشاه در این رابطه گفت: کارکنان شهرداری مدام زباله های شهرک بعثت را جمع می کنند اما باز هم شاهد رها شدن زباله ها در این محل هستیم.

رضا قاسمی فر ، معتقد است که معتادان متجاهر و زباله گردها تاثیر بسزایی در ایجاد وضعیت نامناسب بهداشتی محل دارند.

مرگ معتادان در پارک
به گفته رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر استان کرمانشاه ، برخی از معتادان متجاهر به دلیل استفاده بیش از حد مواد مخدر در گوشه خیابان ها می میرند.

سرهنگ علیرضا دلیری اعلام کرد: هفته گذشته در طرح ضربتی جمع آوری معتادان متجاهر پارک بعثت، یک جسد مربوط به معتادان متجاهر پیدا شد که در اختیار پزشکی قانون قرار گرفت.

براساس اعلام پزشکی قانونی در سال گذشته 142 نفر و در بهار امسال 20 نفر در استان کرمانشاه بر اثر مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داده اند.

این آمار نشان می دهد که در سال گذشته هر پنج روز 2 نفر و در بهار امسال هر چهار روز یک نفر در استان کرمانشاه جان خود را بر اثر مصرف مواد مخدر از دست داده اند.

تخریب اموال شهری توسط معتادان
معاون خدمات شهری شهرداری کرمانشاه با اشاره به اینکه معتادان در محله بعثت مدام در حال تخریب اموال عمومی هستند، گفت: معتادان برای اینکه بتوانند به راحتی شب ها در پارک مخدر مصرف کنند، به سیستم های روشنایی آسیب می زنند.

امیر رحیمی افزود: شهرداری یک نگهبان در پارک بعثت دارد که به تنهایی نمی تواند با معتادان مقابله کند؛ آنان تاکنون چند بار با نگهبان درگیر شده و به وی آسیب زده اند.

امنیتی که مختل می شود
معتادانی که در شهرک بعثت تردد می کنند، گاها برای تامین مخارج مصرف موادمخدر دست به سرقت می زنند و برای زنان و کودکان نیز ایجاد مزاحمت می کنند.

رسول سهرابی یکی دیگر از اهالی این محل گفت: معتادان هفته گذشته گردن بند و دست بند برادر زاده ام را دزدیدند؛ موارد مشابه هر روزه برای اهالی اتفاق می افتد.

وی افزود: معتادان در پارک بعثت برای زنان و کودکان مزاحمت ایجاد می کنند و تردد در این پارک را دشوار کرده اند.
براساس اعلام فرمانده انتظامی استان کرمانشاه بخش عمده ای از سرقت های استان کرمانشاه توسط معتادان متجاهر انجام می شود.

به گفته سردار سرتیپ دوم منوچهر امان اللهی در شهریور ماه امسال نزدیک به 400 نفر از این افراد دستگیر و تحویل مراجع قضائی و کمپ‌های ترک اعتیاد شده اند.



ماهی گرفتن احمدی‌نژاد از کشتار مردم


 

 

ماهی گرفتن احمدی‌نژاد از کشتار مردم

 

 



جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 

 


رئیس دولت‌های نهم و دهم، حدود ۱۶ ساعت پس از حادثه تروریستی اهواز، پیامی صادر کرد و ضمن تسلیت به بازماندگان شهدای این حادثه، گریزی هم به دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی زد و آنها را نواخت.
آفتاب‌‌نیوز :
اینکه فردی که ۸ سال رئیس جمهوری بوده و اکنون نیز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، اینگونه به دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور حمله کند، بیش از آنکه موجب خدشه به اقتدار جامعه اطلاعاتی کشور شود، تلنگری است برای حافظه تاریخی مخاطبان تا کارنامه امنیتی دوران ریاست ۸ ساله او بر عالی‌ترین نهاد امنیتی کشور یعنی شورای عالی امنیت ملی را فرا یاد آورد.

سال ۸۴، همین گروه «الاحوازیه» که مسئولیت حمله روز شنبه به رژه نیروهای مسلح را برعهده گرفته است، در خیابان نادری اهواز عملیات تروریستی داشت. بمب‌گذاری در پارکینگ قرارگاه سپاه در غرب تهران در سوم شهریور سال ۸۷، ترور شهید مسعود علی‌محمدی در تاریخ ۲۲ دی‌ماه ۸۸، ترور شهید مجید شهریاری در تاریخ ۸ آذر ۸۹، ترور شهید رضایی‌نژاد در تاریخ ۱ مرداد ۹۰، ترور شهید مصطفی احمدی‌روشن در تاریخ ۲۱ دی ۹۰، بمب‌گذاری در مهاباد در تاریخ ۳۱ شهریور ۸۹، سلسله عملیات‌های عبدالمالک ریگی از سال ۸۴ تا ۸۸ شامل حمله به نیروی انتظامی سراوان، کشتار تاسوکی، بمب‌گذاری در اتوبوس حامل نیروهای سپاه در بلوار ثارالله زاهدان، حمله به پاسگاه انتظامی سراوان، بمب‌گذاری در مسجد شیعیان زاهدان، عملیات انتحاری در شهر سرباز، حمله به کاروان انتقال رئیس جمهوری و شهادت محافظ و راننده خودروی احمدی‌نژاد، اسارت ۳ تبعه ترکیه از جانب جندالله و درخواست یک میلیون دلار، حمله به پاسگاه مرزی نگور، عملیات تروریستی منجر به شهادت ۲۵ نمازگزار در مسجد علی بن ابی طالب زاهدان و حمله به خودروی عبوری در جاده چابهار به ایرانشهر و گروگانگیری ۲۱ غیرنظامی، بمب‌گذاری در سنندج در تاریخ ۲۸ فروردین ۹۰، بمب‌گذاری در حسینیه شهدای شیراز در تاریخ ۲۴ فروردین ۸۷، حمله به پاسگاه مرزی گدار در منطقه سراوان در تاریخ ۱۲ دی‌ماه ۸۴ و عملیات تروریستی گروهک الاحوازیه در محله کیان‌پارس و گلستان اهواز در سال ۸۷ برخی دیگر از اقدامات تروریستی هستند که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد در کشور رخ داده و اخبار آن منتشر شده است.
اما در آن زمان، هیچکس از مقامات سابق و لاحق، در هیچ پیامی به دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی حمله نکرد و بالعکس با تاکید بر انسجام ملی و اقتدار نیروهای مسلح و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی صرفا خواستار شناسایی و برخورد با عوامل این حوادث شد؛ تا آنجا که همگان شاهد عملیات‌های پیچیده‌ای نظیر دستگیری تروریست معدوم، عبدالمالک ریگی و برخی عوامل ترور شهدای هسته‌ای و مجازات آنان بودند.
بی‌تردید ده‌ها و صدها توطئه و عملیات نیز در همان زمان از سوی نیروهای امنیتی کشور خنثی شده و خبرهای مربوط به آن منتشر نشده است؛ چنانکه در حال حاضر نیز که منطقه بیش از آن دوران ملتهب است و گروهک‌های مختلف تروریستی بیش از هر زمان دیگری از جانب مثلث عربی - عبری - غربی به لحاظ مالی، سیاسی و تسلیحاتی تغذیه می‌شوند، عملیات‌های گوناگونی خنثی می‌شوند و ایران به اذعان ناظران داخلی و بین‌المللی از جمله امن‌ترین کشورهای منطقه است.
هیچکس تردیدی در لزوم پاسخگویی دستگاه‌ها از جمله دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی ندارد و قطعا در رویدادهایی نظیر آنچه در اهواز رخ داد یا آنچه که خرداد سال گذشته در مجلس اتفاق افتاد، دستگاه‌های مسئول به بررسی حفره‌های امنیتی و تلاش برای جلوگیری از تکرار این قبیل حوادث می‌پردازند اما به کار بردن عباراتی نظیر «غفلت غیرمسئولانه نابخشودنی» یا «پاسخگویی به دلیل کوتاهی» در مورد دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی به جای حمایت قاطع از سربازان گمنام امام زمان (عج)، آن هم از جانب فردی که خود روزگاری سکاندار اداره کشور بوده و قطعا بر بسیاری از پیچیدگی‌ها و چالش‌های امنیتی موجود در منطقه ملتهب خاورمیانه و همچنین تلاش‌های نیروهای امنیتی کشور اشراف دارد یا لااقل انتظار می‌رود اشراف داشته باشد، فراتر از یک بی‌انصافی ساده، بیشتر نوعی تسویه‌حساب سیاسی را به ذهن متبادر می‌کند؛ آن هم با بهره‌برداری از داغی که امروز بر گوشه دل ایران نشسته است.
به نظر می‌رسد که عملیات تروریستی و کشتار مردم بی‌گناه، در همه جای دنیا تنها رویدادی است که همبستگی زیادی در جامعه پدید می‌آورد و هر کس با هر مسلک و مرام و عقیده‌ای، بدون آنکه دنبال مقصری بگردد لااقل در وهله اول صرفا به محکوم کردن اصل ترور و خشونت و تاکید بر ضرورت برخورد با عوامل این اقدامات بسنده می‌کند. شایسته بود که رئیس‌جمهوری پیشین نیز بر همین منهج، پیام می‌داد.

منبع: خبرگزاری ایسنا
 

 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی




فکر نکنیم هر مخالفی قصد ساقط کردن ما را دارد

 

 

مصاحبه با خبرآنلاین

فکر نکنیم هر مخالفی قصد ساقط کردن ما را دارد


مشاور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی یک دلیل عمده برای شکل‌گیری تجمعات این روزهای مردم در برخی از شهرهای کشور برمی‌شمارد و آن اینکه مردم می‌خواهند صدای اعتراض‌شان را به گوش مسئولان نظام برسانند.

 

رضوانه رضاییپور: از روزی که از مشهد خبر رسید که عدهای در آستانه ورود معاون اول رییس جمهوری به این شهر، خود را به صفوف معترضان رساندند تا از دغدغه‌های مالی خود نزد او شکایت ببرند، پنج روز می‌گذرد. اما این اعتراضات نه با سفر اسحاق جهانگیری پایان یافت و نه به همان یک شهر محدود شد. در برخی شهرهای کشور تجمعاتی برگزار شد که اتفاقا اینبار خیلی‌ها آن را حق مسلم مردم دانستند و از آن به عنوان تلنگری برای شنیده شدن صدای مردم یاد کردند. 

در روزی که در کافه خبر خبرآنلاین میزبان غلامعلی رجایی، مشاور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رییس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام بودیم، ابتدا به سراغ مسائل روز کشور رفتیم. تجمعات مردمی شروع گفتگوی ما با رجایی بود. او با تحلیل از وضعیت موجود جامعه ایرانی، دلایل جالبی را برای خلق چنین پدیده‌هایی مطرح کرد. او این تجمعات را «پیشامد منتظره» خواند تا از همین اصل به همه نواقصی برسد که در رفتارشناسی سیاسی نظام با آن روبهرو هستیم. رجایی معتقد است که یک ایرانی جایی را برای خالی کردن اعتراضات و مخالفتهایش حتی با نظام را برای خود نمیبیند. 

مشاور آیت‌الله تربیت سیاسی مردم و رفتار اعتراضی آنان را نیز نقد کرد. او معتقد است که ابراز مخالفت‌ در جمهوری اسلامی چه در دوران جنگ و چه پس از آن تمرین نشده است. کما اینکه پیش از انقلاب هم اینگونه بوده است. مردم نمیدانند کجا مخالفتشان را بروز دهند.

رجایی در بخش‌های دیگری از صحبت‌های خود به واکاوی شکل‌گیری این تجمعات در کشور پرداخت. او شروع این اتفاق را سازماندهی شده ندانست و آن را در ادامه اعتراضات متضرران موسسات مالی و اعتباری خواند اما، ادامه‌دار شدن این تجمعات و به تبع آن شعارهای ساختارشکنانه‌ای که به سمت مسئولان عالی نظام سوق پیدا کرد را برنامه‌ریزی شده می‌داند. 

البته او معتقد است که بخشی از جامعه میخواهند دیده شوند و می‌گوید: اگر جامعه چنین تقاضایی دارد باید آن را ببینیم. نه اینکه آن را تهدید حساب کرده و بخواهیم با آن برخورد کنیم. باید از خشونت پرهیز کنیم.

 در ادامه بخش اول از گفتگوی خبرآنلاین با غلامعلی رجایی را بخوانید:

در مورد تجمعات اخیر در برخی از شهرهای کشور، تحلیل‌های مختلفی وجود دارد. اعم از اینکه این تجمعات با یکسری برنامه‌ریزی‌های داخلی صورت گرفته است و موج آن به شهرهای دیگر کشیده شد و اینکه در درجه اول هدف معترضان نقد دولت بود اما یکباره به سمت کلیت نظام سوق پیدا کرد. تحلیل شما از اتفاقات اخیر چیست؟

من این جریان را یک پیشامد منتظره می‌دانم. یعنی باید انتظار چنین حرکاتی را داشت. به دلیل اینکه ما در هر نظام سیاسی باید یک منافذی را برای خروج پیش بینی کنیم. در هیچ خانه‌ای فقط در ورودی وجود ندارد. حتما دری هم برای خروج هست. کسانی منتقدند و معترض و کسانی هم هستند که با اصل نظام مشکل دارند. اینها کجا باید حرفهای خود را بزنند؟ ما حقیقتا این موضوع را پیش بینی نکرده بودیم.

جامعه مشکلات موجود در کشور را درون خود می‌ریزد، تجربه اجتماعی و سیاسی ما هم نشان میدهد که وقتی چیزی به درون ریخته می‌شود لزوما در همان داخل نمی‌ماند و به بیرون هدایت می‌شود. بنابراین چون اینگونه رفتارها غیرطبیعی است، هاضمه جامعه آن را پس می‌زند. ملت ایران ملت آزاداندیش، آزادیخواه و مختار است، مثل خیلی از ملتهای دیگر. خدا انسان را آزاد خلق کرده است اما همین انسان جایی را برای خالی کردن اعتراضات و مخالفتها حتی با خود نظام نمیبیند. 

ما همواره برای تخلیه غم‌هایمان جا داشتیم. مردم به هیاتهای عزاداری می‌روند و تا صبح سینه می‌زنند و گریه می‌کنند، روضه می‌خوانند و عزاداری می‌کنند. اما برای شادی‌هایمان جایی برای تخلیه نداریم. حتی اگر مردم بیایند و یک جایی جمع شوند و به یکدیگر آب بپاشند، خیلی‌ها می‌گویند این کار سبک چیست؟! در صورتیکه ما در تمام دنیا جاهایی را داریم که مردم هروقت خواستند می‌توانند احساسات و هیجانات خود را تخلیه ‌کنند. این هیجان هم اگرچه بیشتر متعلق به جریانات سیاسی است، اما شامل سایر مردم هم می‌شود. 

در اسپانیا می‌بینید که مردم یک شهر می‌آیند و به سمت یکدیگر گوجه پرتاب می‌کنند و شهرداری هم همان شب خیابانها را تمیز می‌کند و فردا هم همه قبراق، سر کارهای خود می‌روند. به جایی هم برنمی‌خورد. کسی نمی‌گوید شما نظم شهر را برهم زده اید. خودشان اجازه می‌دهند که یک روز نظم شهر از میان 365 روز نادیده گرفته شود و بعد از آن وضعیت به روال عادی بازگردد. کسی هم این اقدامات را مخالف با سیستم نمی‌داند.

 

چگونه می‌توان و باید چنین آزادی‌هایی را برای مردم ایران در نظر گرفت تا کمتر شاهد سربازکردن غیر مترقبه اعتراضها باشیم؟

 به نظرم در ارتباط با آزادی‌های سیاسی قبل از اینکه مجبور شویم اختیاراتی را به مردم بدهیم، خود آنها باید اختیاراتی را از خود داشته باشند. مثلا مخالفت‌های خود را بنویسند و بیان کنند. ما فراموش نکردیم که در دوره آغازین انقلاب یک دیدگاه این بود که مارکسیست‌ها به قم بروند و تدریس کنند. یعنی یک مارکسیست به دیگران اندیشههای مارکس را درس بدهد. کما اینکه سروش و برخی دیگر می‌رفتند و دیدگاههای خودشان را بیان می کردند. 

در برخورد با اندیشه‌ها و مواجهه با این اتفاقات، نباید فکر کنیم که هرکس که در مخالفت با ما حرف زد، قصد ساقط کردن ما را دارد. لزوما هر مخالفی کارش به سقوط و اسقاط کشاندن نیست. چون اصولا برخی انگیزه‌ این کار را ندارند و برخی هم از توانایی لازم برخوردار نیستند و آنهایی هم که در میدان هستند، سیستم امنیتی ما را در مقابل خود می‌بینند که به قدر کافی قوی هستند.

 

 

اعتقاد من این است که سیستم امنیتی ما از زمان شاه هم قویتر است و به راحتی می‌تواند این گونه مسائل را جمع کند. حتی اگر تعقل بهتری وجود داشت، توان این را داشتند که فضای سال 88 را بتوانند به راحتی از کف خیابان جمع کنند تا مسائل بعدی پیش نیاید. 

مردم یک سری اعتراضاتی را داشتند و دارند و باید آن را بروز دهند. پس ما باید یک جاهایی را برای حرف زدن مردم پیش‌بینی کنیم. فرض کنید که در لندن مردم می‌روند در "های پارک" نطق می‌کنند و در مورد همه موضوعات حرف می‌زدند. در مورد دین، خدا، سیاست، مذهب و حتی کشور خودشان و بعد می‌روند به دنبال کار خود. کسی هم به آنها نمی‌گوید که چرا حرفهای ساختارشکنانه می‌زنید. اما ما این موضوع را در کشور خودمان پیش بینی نکردیم.

 نکته مهم دیگر اینکه ما تمرین اظهار مخالفت‌ در جمهوری اسلامی نکرده ایم، هم در دوران جنگ و هم پس از آن. کما اینکه پیش از انقلاب هم اینگونه بوده است. مردم اینکه کجا مخالفت خود را بروز دهند، را تمرین نکردهاند. ما باید این فرصت ها را ایجاد می‌کردیم. این فرصت‌ها از خانه، مسجد، مدرسه شروع می‌شود. به یاد داشته باشید که سیستم تبلیغی ما "منبر" یعنی متکلم وحده است. طرف می‌نشیند و یک طرفه حرف می‌زند و کار مردم هم این است که در دقایق پایانی آمین بگویند. در سیاست نمی‌توان اینچنین رفتار کرد. چون با این خط مشی مردم ورزیده نمی‌شوند و اگر منتقد هم باشند آن را به داخل خود می‌ریزند و بعدها به شکلی آن را بیرون می‌دهند. اینجا هم بیرون داده شد و خوب هم شد که بیرون داده شد، تاحداقل مسئولین دست اندرکار مسائل و مشکلات را بفهمند.

این موضوع یک جایی باید سرباز می کرد. هیچ نظامی بخصوص نظام ما از حرف زدن مردم ضعیف و ساقط نمی شود. بلکه از حرف نزدن است که ضربه می خورد. این را باید بدانیم و به مفاهمه برسیم. به درک برسیم. جامعه غیرمستقیم می گوید که من را ببینید، من را بشنوید اما چون تمرین نکرده و مشق ننوشته اعتراضات خود را اینگونه نشان می‌دهد. مثل اینکه جلوی کسی دفتر مشق می‌گذارید ولی بجای اینکه الفبا بنویسد، آن را خط خطی کند. به نظر من این تجمعات از این جهت که درسی به مسئولین داده که خیال نکنند در جامعه خبری نیست، اتفاق خوبی است و به نظر می رسد که خیلی ها هم موافق این تحلیل هستند. به نظر من دستاورد مثبت این تجمعات همین بود. جامعه هم احساس کرد که می تواند حرفش را بزند.

البته تندروی‌هایی هم در این زمان شد؛ همچون حمله به اموال عمومی، آتش زدن اتوبوس‌ها، بانکها و دفاتر برخی روحانیون که کارهای غیرقابل توجیهی است. اگر این جریان، صرفا یک جریان خاص اقتصادی بود به اینجاها کشیده نمی شد. موسسات اقتصادی مشکل اصلی هستند اما شعارها علیه حکومت و حاکمیت داده می‌شود. من این را رد نمی کنم که ممکن است در جایی این تجمعات هدایت شده باشند و شعارها از قبل تعیین شده باشد، اما ادامه یافتن این قضیه می‌تواند بخشنامه‌ای باشد.

 یعنی اصل شکل‌گیری این تجمعات را خودجوش می‌دانید؟

 بله اما ادامهدار شدن آن را خودجوش نمی‌دانم. ببینید این تجمعات که همیشه بود. خودم زمانی که در مجمع تشخیص مصلحت کار میکردم هر چند وقت یکبار میدیدم که 300 نفر میآمدند و در پیادهرو روبروی دادگستری مینشستند و کسی هم کاری به کسی نداشت. آنها با خودشان نوشته و پلاکارد می‌آوردند و بعد هم میرفتند. آنها گاهی تا سه روز مینشستند تا بگویند که ما را ببینید. من در ابتدای امر فکر میکردم که این تجمعات هم تکرار همان اعتراضات قبل بود. مردم نسبت به موسسات مالی و اعتباری اعتراض داشتند که آن هم باید واکاوی شود. 

نباید فراموش کنیم که در دولتهای قبلی حتی برای برگزاری مراسم ختم برخی از سیاسیون هم مجوز نمی دادند. من حتی طی نامه ای عنوان کردم که در مراسمهای ختم می‌خواهند قرآن بخوانند، اما شما اجازه برگزاری نمی‌دهید! امسال اما شاهکار کردند و بعد از سالها برای برگزاری مراسم سالگرد فوت مرحوم فروهر مجوز صادر کردند. 

نمی دانم آقای سیف دیگر باید چکار کند، تا عوض شود؟ این همه موسسات بطور قارچ گونه سبز شد و پول مردم را جمع کردند و خوردند و بردند. یک مورد در خصوص بستگان من اتفاق افتاد. او 40 سال استاد دانشگاه بود و از چهره ماندگاری بود و حاصل چهل سال معلمی در دانشگاه را به موسسه ای داد اما سرانجام پولهایش را بردند. مردم حق دارند که مطالبه کنند، بیایند و جمع شوند. این تجمعات هم در ابتدا رنگش با ماههای قبل تفاوت نمی کرد. تفاوتی که پیدا کرد از این جهت بود که عده ای سوار این موج شدند. تیپ هایی که ما در این تجمعات می بینیم، جوان هستند و نمی توانند مالباخته باشند. بعضا شعارهایی را هم که سر می دهند در مورد موسسات مالی نیست.

چقدر چنین اعتراضاتی را منتج به نتیجه خوب و مورد نظر مردم می دانید؟

معتقدم که جریاناتی از این دست، به لحاظ اجتماعی جریانات بی فرجامی هستند. این جریان کوری است که نه لیدر دارد و نه می تواند مراحل آینده را پیش بینی کند و منتج به نتیجه ای شود. یکسری حرکات تخریبی انجام می شود و بعد هم جمع می شود. یک دوره فرازی هم دارد که ممکن است این روزها روزهای فراز آن باشد و بعد فرود بیاید. البته در این دوره باز هم ناشی گری شد و اسراییل و ترامپ و منافین آمدند و گفتند که این بار باید کار تمام شود! اما آنها که جنس کار و مخالفت‌های اجتماع را می‌بینند و می‌شناسند، می‌دانند که از این موج چیزی عاید نمی‌شود، جز اینکه یکسری هنجارها شکسته شود.

 بنابراین من اصل قضیه را به فال نیک می‌گیرم که باعث تنبه می‌شود. مثل اینکه مثلا یک فردی علایم بیماری را در خود ببیند و باعث شود که به پزشک مراجعه کند و به فکر درمان خود باشد. تا آن علایم بروز داده نشود آدم به فکر درمان خود نمی‌افتد. البته دلسوزان نظام پیش از این اتفاقات، این مسائل را گفته بودند اما طبق معمول توجهی به آن نشد. 

الان بخشی از جامعه گفت که ما باید دیده شویم و دیده هم شد. یک نمونه کوچک آن را در جریان حاج‌آقا قرائتی و آقای دوربینی دیدید. در واقع آقای دوربینی نمادی از یک بخش از جامعه ایرانی است که می‌خواهد دیده شود. این دیده‌شدن‌شان هم ضرری برای کسی ندارد، نه برای من ناطق و نه کسی که پیش آنها نشسته است. اما وقتی به این موضوع به عنوان یک معضل نگاه شود، حتما خطاست. بنابراین اگر جامعه در زمانی بگوید ما را ببینید، باید بگوییم که ما شما را می‌بینیم. نه اینکه آن را تهدید حساب کرده و بخواهیم با آن برخورد کنیم. ما باید از خشونت پرهیز کنیم.

 جریاناتی همچون تجمعات اخیر در برخی شهرهای کشور، به لحاظ اجتماعی جریانات بی فرجامی هستند. این جریان کوری است که نه لیدر دارد و نه می تواند مراحل آینده را پیش بینی کند و منتج به نتیجه ای شود.

در اتفاقاتی که در پاریس افتاد گاهی بخش هایی از این شهر آتش می گرفت اما خبری از مجروحیت در آن تظاهرات نمی‌شنیدیم. بنابراین پلیس باید خویشتن دار باشد تا این قضیه با تعقل جمع شود. البته به نظر من یکسری کارهای تعجیلی هم باید بشود. از جمله اینکه تکلیف موسسات مالی روشن شود. چون عمده بهانه برای برپایی تجمعات این است نه اصل نظام. این موضوع که روشن شد معترضان هم در شعار خلع سلاح می‌شوند. چون دیگر نمی‌خواهند به خیابان بیایند. البته دولت هم اقداماتی در این مورد انجام داده و مبالغی هم به طلبکاران پرداخت شد اما باید این قضیه را عینی تر کنند تا این بهانه از دست معترضان گرفته شود.

 در تجمعاتی از این دست معمولا دو قطبی‌هایی شکل میگیرد، یا بین جناحین سیاسی و یا فراتر از آنها. در حال حاضر این دو قطبی را چقدر واقعی میدانید؟

 واقعیت این است که یک عده به دلیل ناکارآمدی دولتها، بخصوص دولت نهم و دهم اینچنین معترض شده‌اند. تصورم این است که با فرجامی که دولت احمدی نژاد پیدا کرد و از لحاظ وضعیت ارز و روابط خارجی و تحریم‌ها و... دچار بحران شد قاعدتا نظام با یک بن بستی مواجه شد. درست همانند آنچه که برخی می گفتند؛ کشور تا لب پرتگاه برده شد. رییس جمهور مملکت به کشور خارجی می رفت و از او استقبال رسمی هم نمی شد. یعنی ترک پروتکل هم می شد. من فکر می کنم این مسائل و اختلاس هایی که در دولت شد، فضا را برای چنین اعتراضاتی فراهم کرد. قضیه بابک زنجانی، ماجرای دکل نفتی گمشده که همین هفته قبل دادگاه آن برگزار شد، همه این موارد دخیل هستند.

به هرحال مردم تلویزیون را نگاه می کنند و می بینند که معاون اول رییس جمهور می آید و می گوید که 7/2 میلیارد دلار از کشور خارج شده است و این را از سال 93 تاکنون تکرار می‌کند اما هیچ خبری هم از برگرداندن آن نیست. مردم هم می گویند که در این مملکت چه خبر است؟ به نظر من این اعتراضات به نوعی عکس العمل نسبت به این کارها است. می‌خواهند بگویند که نظام هنوز هم نتوانسته کاری از پیش ببرد، با این که از نظر خودشان فردی مثل زنجانی مفسد فی الارض است. وقتی خودشان می گویند 4 وزیر با این فرد همکاری می‌کرده‌اند، پس چه مفسدی است که وزرای دولت از او پشتیبانی می‌کردند؟ 


 همه اینها در ذهن مردم جمع شد و مردم نمره ناکارآمدی به مسئولان کشور دادند. اما اینکه در این تجمعات بین دولت و حاکمیت تفکیک شود، اشتباهی است که یک جریان کور آن را انجام می‌دهد. جوانان نیز تحریک شدند چون آنها قدرت تحلیل بالایی ندارند. اگر صدا و سیما اینقدر یک طرفه عمل نمی کرد و با حضور چند نفر آدم منتقد دلسوز از مشکلات مردم حرف می‌زد، در جامعه جا می‌افتاد که جایی در خود نظام این حرفها زده می شود. ولی صدا و سیما این کار را نکرد.

 نباید فکر کنیم که هرکس که در مخالفت با ما حرف زد، قصد ساقط کردن ما را دارد. چون اصولا برخی مخالفان انگیزه‌ این کار را ندارند و برخی هم از توانایی لازم برخوردار نیستند و آنهایی هم که در میدان هستند، سیستم امنیتی ما را در مقابل خود می‌بینند که به قدر کافی قوی هستند.

به نظر من بخشی از جامعه نمره ناکارآمدی به عملکرد نظام داده‌ است، آن هم به دلیل خبرهایی است که اساسا درست است و این تجمعات نیز نوعی پس زدن این ناکارآمدی است. اما اینکه بگوییم این تجمعات از سوی بخش عمده ای از جامعه است و در واقع به «قطب» تبدیل شده، نه من این را قبول ندارم. بلکه صرفا جریانی است که نشان داد وجود دارد و باید جدی گرفته شود.

شما این تجمعات را حق مردم می‌دانید و آن را به فال نیک می‌گیرید چون معتقدید که مقامات کشور متوجه وجود پاره‌ای از مشکلات در کشور خواهند شد. اما معمولا مقامات حاضر به دادن مجوز برای برگزاری تجمعات اعتراضی نمی‌شوند تا اعتراضات به درستی و قانونمند سازماندهی شوند و کار به اینجاها کشیده نشود. صدور مجوز چه تبعاتی دارد که معمولا از اعطای آن خودداری می‌شود؟

 فکر می کنم که یک درصدی از این رفتارها (عدم صدور مجوز) طبیعی است؛ به این خاطر که مجوز برگزاری تجمع برای یک محیط قابل کنترل، باید داده شود و ترسی هم در این زمینه نباید وجود داشته باشد. 

ولی نباید فراموش کنیم که در دولتهای قبلی حتی برای برگزاری مراسم ختم برخی از سیاسیون هم مجوز نمی دادند. من حتی طی نامه ای عنوان کردم که در مراسمهای ختم می‌خواهند قرآن بخوانند، اما شما اجازه برگزاری نمی‌دهید! امسال اما شاهکار کردند و بعد از سالها برای برگزاری مراسم سالگرد فوت مرحوم فروهر مجوز صادر کردند. بنابراین نوعی افراط و تفریط در این زمینه همواره وجود داشته است.

همواره برای تخلیه غم‌هایمان جا داشتیم. مردم به هیاتهای عزاداری می‌روند و عزاداری می‌کنند. اما برای شادی‌هایمان جایی برای تخلیه نداریم. حتی اگر مردم به یکدیگر آب بپاشند، خیلی‌ها می‌گویند این کار سبک چیست؟! در صورتیکه در تمام دنیا جاهایی هست که مردم هروقت خواستند می‌توانند احساسات و هیجانات خود را تخلیه ‌کنند.

 اگر کسانی که می خواهند تجمع کنند، هنجارشکنی نکنند، حتما وزارت کشور مجوز برگزاری آن را خواهد داد. اما اگر بناست که بیایند به خیابان ها و از دل این تجمع حمله به بانک و اتوبوس و .. را شکل دهند، پیداست که نباید چنین مجوزی صادر شود. اگر اصل این است که صدای مخالف به گوش مسئولان رسانده شود که نباید با تخریب این کار انجام شود. اما واقعیت این است که از هر دو طرف خوب عمل نمی‌شود. از یک طرف کسانی که قصد تجمع دارند، ممکن است موجی ایجاد کنند که دیگران سوار آن شوند و به سمت تخریب سوق پیدا کنند. از طرف یگر هم چون مقامات نمی خواهند تجمعات این افراد به سمت تخریب برود، اصل قضیه را نادیده می گیرند.

مثلا به مردم بگویند که در استادیوم شیرودی تجمع کنند، حرفهایشان را بزنند، شعارهایشان را بدهند، هرچه می خواهند بگویند و بروند. از آنجا که بیرون آمدند، مانند یک شهروند معمولی باشند. مسئولان اگر از این تضمین مطمئن شوند، حتما مجوز برگزاری خواهند داد.

 البته بهتر است بجای اینکه بگویند ما مجوز نمی دهیم، بگویند که جاهایی را مجوز می دهیم که تحت کنترل باشد تا اگر کسی بخواهد تعدی کند با آن برخورد شود. اینکه بعد از حرف زدن به شهر بروی و اتوبوس آتش بزنی، معلوم است که نیامدی حرفت را بزنی.

 برخی تحلیلگران بیم آن را دارند که این اعتراضات منجر به رواج پوپولیست شود و دوباره از داخل این اعتراضات برای انتخابات دوره بعد زمینه حضور فردی مثل احمدی نژاد فراهم شود. این نگرانی را چقدر جدی میدانید؟

«پوپولیست» یک برچسب است. شما اگر به شهرهای مختلف نگاه کنید می بینید که شعارهای مردم در تجمعات یکی نیست و بیشتر اعتراض به ناکارآمدها است. در برخی موارد هم اعتراضات را متوجه اصل نظام می کنند و یا نهاد روحانیت را نشانه می گیرند. به عبارت دیگر کسانی که به این تجمعات میآیند، همه از آدمهای مال باخته نیستند و در موارد دیگری نیز دچار محدودیت شده و خسارت دیدهاند. مثلا در دانشگاه ستاره دار شده‌اند و یا بالای 35 سال سن دارند و شغل ندارد و یا به سن 40 رسیدند و نتوانستند ازدواج کنند و از این دست مسائل. این افراد وقتی نمی توانند حرفشان را بزنند، می‌آیند و اینگونه خود را نشان می دهند. وگرنه اگر بهانه اصلی بدهکاری موسسات مالی است که این شعارها نباید به این سمت و سو برود و یک عده هم سوار برآن شوند.

کسانی منتقدند و معترض و کسانی هم هستند که با اصل نظام مشکل دارند. اینها کجا باید حرفهای خود را بزنند؟ 

اینکه برخی بیایند و ناشیانه حرف احیای سلطنت بزنند پیداست که تحلیلشان بسیار سطحی و عوامانه است. چون در خصوص مطالبات اقتصادی، آدم بحث تغییر نظام را مطرح نمی‌کند! بنابراین ترکیب متنوع و متعددی از مطالبات در این تجمعات وجود دارد. عدهای مالباختهاند و عدهای دیگر نیز سوار می شوند و نمره ناکارآمدی نظام را فریاد می‌کشند و عده ای هم اساسا مثل هر جریانی می‌آیند و شعارهای خاصی را سر می‌دهند تا بقیه هم بیایند و آن را تکرار کنند. اگر افراد مالباخته که سن و سالی دارند صف خود را از این افراد جدا کنند، پیدا می شود که جنس اصلی این اعتراضات، مالی نیست. چون گرانی زیادی نداشتیم که مردم به سیم آخر بزنند! تنها کالایی که گران شده تخم مرغ بوده که اعلام شد به دلیل بیماری‌هایی است که در بین مرغها فراگیر شد. مساله دیگر هم پیشنهاد افزایش قیمت بنزین بود که دوستان گفتند منتفی است. این بخش معترض مخالف خوان، منتظر این بستر و حرکت بود تا دیده شود و حرفش را بزند که زد. اما اشتباهشان این بود که این تجمعات متوجه اصل نظام شد و شعارهایی سر داده شد که با جنس اعتراض هم‌خوانی نداشت.