بسم الله الرحمن الرحیم
پروفسور
مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شیء رو روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع
شد، بدون هیچ کلمه ای، یک ظرف شیشه-ای
بسیار بزرگ رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند
توپ گلف کرد.
بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ و همه موافقت کردند.
سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل ظرف
ریخت و اون رو به آرامی تکان داد.
سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند؛ و سپس
دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.
بعد دوباره پروفسور ظرف ماسه را برداشت و داخل ظرف
شیشه-ای ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی
روپر کردند.
او یکبار دیگر پرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: 'بله'.
بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت
و روی همه محتویات داخل ظرف شیشه-ای
خالی کرد وَ گفت «در حقیقت دارم جاهای خالی بین
ماسه ها رو پر می کنم»! همه دانشجویان خندیدند.
در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: «حالا
من می خوام که متوجه این مطلب بشین که : این ظرف
شیشه-ای نمایی از زندگی شماست،
توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما ست :
"خدا، خانواده تان،
فرزندانتان ، سلامتیتان ،
دوستانتان وَ مهمترین علائق-تون".
چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر ازبین بروند ولی اینها بمانند، باز
زندگیتان پا برجا خواهد بود».
«سنگریزه-ها سایر چیزهای
قابل اهمیتی-ست مثل کارتان، خانه-تان
و ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزهایی-ست مثل مسائلی
خیلی ساده».
پروفسور ادامه داد:
«اگه اول ماسه ها رو
در ظرف بریزید ، دیگه جایی
برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان
؛ اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده
صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسائلی
که براتون اهمیت داره باقی نمی-
مونه». «به چیزهایی که برای
خوشبختی-تون اهمیت داره توجه زیادی کنین
:
_با فرزندانتان بازی کنین.
_زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین.
_با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و
با اونها خوش بگذرونین.
_همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر
خرابیها هست.
_همیشه در دسترس باشین.
_اول مواظب توپهای گلف باشین، چیزهایی که
واقعاً برایتان اهمیت دارن.
«موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین
، بقیه چیزها همون ماسه ها هستند».
یکی از دانشجویان پرسید: «پس دو فنجان قهوه چه معنی
داشت»؟
پروفسور لبخندی زد و گفت:
«خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که
به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگی-تون چقدرشلوغ
وُ پر مشغله-ست
، همیشه در اون جایی برای دو فنجان قهوه ، برای صرف با یک دوست هست»
...
ویرایش وَ تهیه متن : عـبـــد عـا صـی