بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ موسوی ، سیدعبدالجواد
، خبرآنلاین :
درک و فهم این نکته چندان دشوار نیست. آن ها از یک طرف می خواهند به دیگران
بقبولانند که دولت با آن همه شعارهایی که درباره تدبیر و امید سرمی داد
کاری به جز اندیشیدن به همین مسائل به ظاهر پیش پاافتاده ندارد. آن ها می
خواهند به همگان القا کنند که دولت نه تنها هیچ توجهی به مشکلات عامه مردم
ندارد بلکه همه وقت خود را مصروف مشتی آدم مرفه از خدا بی خبر می کند و بام
تا شام به فکر مطربان و خانم های بی حجاب و چند روزنامه نگار سکولار است.
البته این یک طرف ماجراست، آن ها پس از این که دولت را یک دولت بی تعهد و
بی اعتنا به دردهای مردم معرفی کردند با کارشکنی و مانع ایجاد کردن در
مقابل همین مسائل به زعم خودشان پیش پاافتاده می خواهند به افکار عمومی این
نکته را بباورانند که دولت در مقابل همین چیزهایی که دغدغه اوست هم ناتوان
است. نه می تواند کنسرت های قانونی و دارای مجوزش را برگزار کند، نه می
تواند خانم های محدود و علاقه مند را به ورزشگاه بفرستد، نه می تواند از
فشار بر مطبوعات بکاهد، نه می تواند فیلم هایی را که مراتب قانونی را برای
اکران طی کرده اند از توقیف درآورد و نه جرئت و جسارت ایستادن درمقابل مشتی
نیروی به اصطلاح خودسر را دارد.
نتیجه پیشاپیش مشخص است، وَعده ای که مخالفان دولت به دوستان و آشنایشان می
دهند: این دولت اولین دولت چهارساله در تاریخ جمهوری اسلامی است. به همین
راحتی. وقتی مطالباتِ از دولت را افزایش دهید و در مقابل بتوانید وقت دولت
را با چیزهای به ظاهر جزئی و بی اهمیت بگیرید خود به خود دولت در یک جنگ
فرسایشی وارد خواهد شد و مردم از شعارها و عملکردهایش ناامید. بدون شک
دولتیان نیز دست طرف مقابل را خوانده اند اما چه می توانند کرد؟ نه می
توانند در مقابل هجمه هایی که بر سر چنین مسائلی در می گیرد خاموش بنشینند
و نه می توانند میدان را به تمامی به حریف واگذار کنند تا هر چه می خواهد
بر سر هنرمندان و ورزش دوستان و روزنامه نگاران بیاورند. مخالفان دولت پیش
تر این شیوه را در دولت های دیگر آزموده اند منتهی با این تفاوت که این بار،
هم حرفه ای تر شده اند و هم دارای قدرت بیشتری. ابزار بیشتری نیز برای
پیشبرد اهداف خود در اختیار دارند. در مقابل، دولت نیز به نسبت روزگاران
پیشین هواخواهان کم تری دارد. هواخواهانی که چندان آرمان گرا نیستند و نمی
خواهند برای پیروزی دولت هزینه چندانی بپردازند. وضعیت غریبی است و برون شد
از آن نیاز به تدبیر و خرد بسیار. امیدوارم چنین کسانی در دولت تدبیر و
امید یافت شوند واگرنه ظهور یک معجزه هزاره سوم دیگر چندان دور از انتظار
نخواهد بود. چنین مباد!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ سیدعلیمیرفتاح ، خبرآنلاین :
ما به هزار و یک دلیل که کلیت آن را همه میدانیم، امکان راهاندازی و
تداوم مطبوعات آزاد، از همین نوع اروپایی و آمریکاییاش را نداریم. الآن
تحلیل نمیکنیم بلکه داریم واقعبینانه درباره وضعیت روزنامهنگاری حرف میزنیم.
این واقعیت را هم برای بار هزارم به خودمان یادآور میشویم که اینجا ایران
است و اقتضائات خاص خودش را دارد و بیجهت نباید که خودمان را با فرانسه و
سوئیس و. . . مقایسه کنیم. متوجه عرضم هستید؟ یعنی درست است که رکن چهارم
دموکراسی همین مطبوعات آزاد هستند، اما ما از الگوی خاصی پیروی میکنیم که
رکن چهارم تا حدی (که آن هم همیشه متغیر است) آزادی عمل دارد.
موضوع بحث الآن ما این حد آزادی عمل نیست، که فیالواقع بنا به دلایل بیشماری
که هم شما میدانید و هم من، همه این حدود و شرایط را پذیرفتهایم و به
اقتضائاتش گردن نهادهایم، اما موضوع اینجاست که به برکت انتخابات، یا از
پرتو همین «های سیزنی» که از راه رسیده، تا حدودی این فرصت پیش آمده تا ما
روزنامهنگاران از روی دست همکاران غربیمان مشق دموکراسی کنیم و در
گرماگرم رقابتها و موضعگیریها حرفهایی بزنیم، یا انتقادهایی بکنیم که
یقینا تا چهار سال دیگر امکان گفتنش را نداریم. یعنی فرجهای پیش آمده که
نباید آن را به سادگی، یا با شعار له یا علیه کاندیداها از بین ببریم.
بیشتر توضیح میدهم.
از نظر شهرداری، سد معبر خلاف است و قویا باید جلویش گرفته شود، اما بارها
و بارها دیدهایم که مثلاً توی ماه رمضان به حلیمپزی که بساطش را توی
پیاده رو چیده کاری ندارند و میگذارند که توی این یک ماه کاسبیاش را بکند.
یعنی با قوانین و مقررات خشک، هایسیزن کسبه را به هم نمیریزند. در واقع
همان فصل بره کشان که اول مطلبم عرض کردم، خود به خود شرایطی را پیش میآورد
که اهل حسبه زیاد سختگیری نمیکنند و گرمی بازار صنوف را با یک اقدام به
ظاهر قانونی، سرد نمیکنند.
وضعیت مطبوعات هم همین است و عرض حقیر هم این است که با این همه شعبان، یک
بار هم رمضان؛ به جایی برنمیخورد. به جایی که بر نمیخورد هیچ، بازار
انتخابات را هم گرمتر میکند. مثلاً چه عیبی دارد که ما هم به تقلید از
دیلی تلگراف، نه همیشه که فقط همین ده، پانزده روز گیر مالی بدهیم به این و
آن و بپرسیم که این پولهای باد آورده را کدام بادها با خودشان آوردهاند؟
یا مثلاً این امکان پیش بیاید که خبرنگاران جرات کنند و از کاندیداها
بپرسند که پول تبلیغات را از کجا آوردهاند و چه حساب و کتابی پشت ماجراها
هست. من و شما خوب میدانیم که هیچ وقت گربه سرمایهداری برای رضای خدا موش
نمیگیرد. پس اگر آدم پولداری پیدا میشود و برای به کرسی نشستن کاندیدای
مورد علاقهاش چکهای میلیاردی میکشد، جز رضای خدا انگیزههای دیگری هم
دارد.
چه عیبی دارد که روزنامه نگاران این امکان را پیدا کنند و بروند توی
ستادهای انتخاباتی سرک بکشند و با سماجت تمام سؤال کنند و جواب بگیرند و
این انگیزهها را درآورند؟ آن را که حساب پاک است، از قدیم گفتهاند که از
محاسبه چه باک است؟ پس چرا این بساط مطبوعات آزاد و بازار نقد و نقادی بیحب
و بغض را -ولو برای همین یکی، دو هفته- راه نیندازیم. بگذاریم این
خبرنگاران و مطبوعات کار اصلیشان را بکنند و از این و آن حساب بکشند "تا
سیه روی شود هرکه در او غش باشد". این فضاحت نمایندگان انگلیس که باعث شادی
دل رسانههای دولتی ما شد و کلی روی آن مانور دادند، یادمان نرود که از
برکت مطبوعات آزاد آن دیار لو رفت و تشت آن بخت برگشتگان را روزنامهنگاران
از بام انداختند.
خواجه شیرار میفرماید "نگویمت که همه ساله میپرستی کن / سه ماه میخور و
نه ماه پارسا میباش". این فرموده حقیقتی است که با روحیه ما ایرانیها هم
سازگارتر است. مثال سادهاش همان همیشه شعبان و یک بار هم رمضان است. توی
مملکت ما اینطور نیست که همیشه مردم جلوی دکههای روزنامه فروشی، دو پشته
بایستند و مشتاقانه تیترها و خبرها را بخوانند. رونق مطبوعات مثل وقت گل نی
میماند؛ با این تفاوت که این یکی هر سی سال یک بار است و آن یکی هر چهار
سال یک بار. نگذاریم که این فرصت مشق دموکراسی با زنده بادها و مرده بادهای
بیحاصل ضایع شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
این مسائل کلیدی را در گفتوگو با
حسین راغفر، فعال و کارشناس اقتصادی به بوته نقد گذاشتیم تا در این مجال
روزنه گشایشی پیش رو باشد.
دولت مطابق مصوبه مجلس ملزم است تا نسبت به
واقعیسازی نرخ حاملهای انرِژی اقدام کند، چگونه است که با اجرای این
قانون در عمل با مشکلاتی مواجه هستند و مخالفت از سوی برخی نمایندگان هم
ابراز میشود؟
دولتها مصوبات افزایش قیمت را اجرا میکنند درحالیکه مجلس مصوبات بسیار
دیگری هم تا کنون داشته که هرگز اجرا نشده است. ضمن آنکه قرار نبود این حجم
یارانه به افراد پرداخت شود،
بلکه قرار بود صرفاً به گروههای آسیبپذیر پرداخت شود اما به همه مردم پرداخت شده و این مسأله مطابق مصوبه مجلس مورد توجه است که یارانه نقدی صرفاً به افرادی مشخص پرداخت شود اما دولت این موضوع را در برنامه نگذاشته و حجم قابلتوجهی از منابع را در این مسیر هزینه میکند و با اتلاف این اعتبارات خود دولت با کسری بودجه مواجه میشود. از سویی دولت به تعدیل قیمتها مبادرت میورزد و نکته مهم این است که صرفاً به افزایش قیمت توجه میکند درحالیکه تبعاتی که برای زندگی مردم بهوجود میآورد و آسیبهایی که به تولید وارد میشود همه جزو مشکلاتی است که قرار بود در این فرآیند حل شود و قانون هدفمندی یکی از اصلیترین اهدافی که دنبال میکرد،
حل شدن مشکلات اقتصادی بود و پیشبینی این بود که اهدافی که برای آن تعریف شده بود مانند کمک به بخش تولید و رونق اقتصادی همراه با اصلاح وضعیت اقتصاد کشور که تاکنون هیچکدام از آنها محقق نشده و عدالت توزیعی نیز در اجرای هدفمندی یارانهها محقق نشد و هر بار دولتها با این عنوان یک مرحله دیگری از هدفمندی را اجرا میکنند، قیمتها را افزایش دادند و آسیبهای چنین عملکردی متوجه گروههای مختلف مردم است و پیشبینیهایی که صورت میگرفت از ابتدا نادرست بود و این اولینبار نیست که این اتفاق میافتد.
هماکنون دولت باید چه اقدامی انجام دهد و وضعیت فعلی اقتصاد نیازمند چه
برنامهای است؟
در حقیقت اصلاح هدفمندی وقتی میتواند صورت بگیرد که انتظار داشته باشیم
قیمتها از ابتدا کنترل شده در غیر این صورت دچار این مارپیچ تورمی میشویم؛
نمونه آن را در چند سال اخیر تجربه کردیم با افزایش نرخ حاملهای انرِژی
عموم قیمتها بالا میرود و این افزایش باعث بالارفتن هزینههای تولید میشود
و با بالارفتن این هزینهها به شکلی مسلسلوار دستمزد و کالا و خدمات با
افزایش قیمت مواجه میشوند و در نهایت این افزایشها روی یکدیگر اثر دارند
و در ادامه با افزایش قیمت در هر سال این اتفاق میافتد و این چرخه ادامه
دارد و در این فرآیند اولین بخشی که با کسری بودجه مواجه میشود خود دولت
است و مسأله کنترل تورم اصلیترین برنامهای است که باید توسط دولت دنبال
شود تا مانع از افزایش قیمتها در این دور پیوسته شود و بعد از این مرحله
با افزایش قیمتها دولت مدعی میشود که ارزش ارز هم اقتصادی نیست و گروهی
در داخل بدنه دولت یا حتی خارج از سیستم دولت به دنبال افزایش نرخ ارز
خواهند بود و با افزایش قیمت ارز تبعات مستقیمی چون کاهش ارزش حاملهای
انرژی پیش میآید و مجدداً این داستان تکرار میشود درحالیکه دستمزدها هیچگاه
به این نسبت افزایش پیدا نمیکند.
کما اینکه شاهد این مهم هستیم که دستمزدها سرکوب شده و شکاف میان دستمزدهایی که باید به مردم پرداخت شود، وجود دارد، در حالیکه اگر دولتها دستمزدها را با توجه به نرخ تورم تا کنون افزایش داده بودند با مشکل جدی کسری بودجه مواجه میشدند و راه حلی برای کنترل تورم جستجو میکردند اما چون دولتها هم دستمزد نیروی کار دولتی کارمندان و حتی کارگران را سرکوب میکنند؛ عملاً این نیروی کار است که به دولت یارانه میدهد نه دولت به نیروی کار درحالیکه اگر دولت تورم را کنترل میکرد،
آن زمان منطقی بود که قیمتها به یک سطح تعادلی برسد و در آن سطح باقی بماند اما متأسفانه چون مارپیچ تورم کماکان ادامه دارد عملا این سیاستها ما را به جایی میبرد که سال دیگر در همین مکان هستیم که امروز قرار گرفتیم و عملا دولت مجدداً همین استدلال را مطرح خواهد کرد.
وضعیت اجرای هدفمندی یارانهها را از آغاز اجرا چگونه ارزیابی میکنید؟
ابتدای دیماه امسال عملا پایان دوره پنج ساله اجرای این برنامه است و هیچکدام
از این اهداف تحقق پیدا نکرده و پنجاه سال دیگر هم این روند ادامه پیدا کند
وضعیت اقتصادی بهبود نمییابد و صرفاً گروههای مختلف درآمدی و طبقات متوسط
و ضعیف هستند که بیشترین فشار متوجه آنهاست ضمن آنکه شاهد این بودیم که
طبقه متوسط جامعه در این عرصه بیشترین آسیب را دیدند و بخش قابلتوجهی از
طبقه متوسط به طبقه پایین افتاده و تولید هم رونق نیافت بلکه تعداد قابلتوجهی
از واحدهای تولیدی ورشکست شدند و این روند همچنان ادامه خواهد یافت.
یک زمان قانونگذار هدفمندی یارانهها را کلید زد و این قانون نوشته مجری
قانون را مکلف کرد تا در این مسیر قرار گیرد. وقتی بستر اجرای یک قانون
فراهم نیست چرا مجری را مکلف به اجرای قانون هدفمندی یارانهها کردند؟ از
سویی وقتی دولت جدید در عمل انجامشده قرار گرفت مگر از مردم نخواست که
داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند و چرا همه ثبت نام کردند؟
اشکال دولت از همینجا شروع میشود. زیرا کاملاً سیاسی با مسأله برخورد کرد،
قبلاً هم دولت سیاسی برخورد کرده بود و فضای کشور با تغییر دولت برای حذف
یارانه نقدی بسیاری از یارانهبگیرها مساعد بود. در این فرآیند تعداد ثبتنامکنندگان
کاهش یافت اما دولت در اعلام برنامههای خود با تناقض مواجه شد از یکسو
اعلام کرد که با کمبود منابع مالی مواجه هستیم و از مردم خواست که همکاری
کنند،
از سویی فضای عمومی کشور کاملاً آماده بود اما همزمان اعلام کرد که قیمتها را افزایش خواهیم داد و در این شرایط اگر دولت اعلام نکرده بود قیمت حاملهای انرژی را افزایش میدهیم قطعاً تعداد بسیاری آمادگی داشتند که از ثبتنام دریافت یارانه نقدی انصراف دهند. نکته مهمتر اینکه فرمی که دولت درخواست کرده بود اجرای نادرستی و اطلاعات ناقصی داشت و روش مشخصی برای شناسایی افراد ذیحق نداشت درحالیکه میشود افراد را شناسایی کرد.
دولت در انجام این کار عجله کرد ضمن اینکه قصد حذف گروههای مختلف را نداشت. بسیار امیدوار بود که جمعیت بزرگی داوطلبانه کنار بروند که بهنظرم بهدلیل فقدان هوشمندی لازم و عدم افزایش قیمتها باعث شده که مردم در واقع انتظار خود را با ثبت نام پیگیری کنند و این اشکال از خود دولت بود درحالیکه فضای سیاسی کشور برای کاهش جمعیت یارانهبگیرها فراهم بود و اگر دولت ابتدا جمعیت قابلتوجهی را حذف میکرد، هیچ مشکلی پیش نمیآمد و افکار عمومی در آن زمان کاملاً آمادگی این مهم را داشت و با تعلل دولت این مشکل هنوز ادامه دارد و در فروردین 93 با درخواست ثبتنام مجدد خود دولت در خلق این مشکل سهیم و شریک است.
زمانیکه 5 سال قبل دولت وقت خواست هدفمندی یارانهها را اجرا کند؛
تبلیغاتی در رسانهها صورت گرفت که در دولتهای قبل قابل لغو نیست، چرا در
آن زمان مجلس سکوت کرد؟
این یک اقدام سیاسی بود و دولت قبل با مواضع سیاسی چنین اقداماتی انجام داد،
همان زمان وقتی ارزیابی کردند خود مجلس نظرش این بود که به دو دهک جمعیتی
کشور یارانه بپردازند که جمعیتی حدود 15 میلیون نفر را شامل میشد که در
چانهزنی به سه، پنج، هفت و همه جمعیت کشور تسری یافت بدون آنکه منابع لازم
فراهم باشد.
به همه جمعیت یارانه نقدی پرداخت شد و در آن زمان مجلس هم کاملا سکوت کرد و در واقع در وضعیتی که به وجود آمده دولت قبلی و مجلس هر دو شریک هستند و نمیتوانند خودشان را از این مسأله بری بدانند و به هر صورت یک اقدام سیاسی بود که با اهداف سیاسی صورت گرفته و در حال حاضر باید به وضعیت فعلی که منابع بسیاری از کشور هدر رفته نظر داشت که میتوانستیم فرصتهای بسیار زیاد شغلی را در کشور رقم بزنیم که تمام این فرصتها از بین رفت و درحال حاضر اصلاح شرایط وظیفه دولت است و به نظرم 60 درصد افرادی که یارانه میگیرند استحقاق دریافت یارانه نقدی را ندارند و کاملاً قابل شناسایی است و دولت میتواند با حذف آنها میزان قابلتوجهی در منابع مالی کشور صرفهجویی کند و این هزینهها را مصروف توسعه تولید کند تا افزایش عرضه به کاهش تورم کمک کند.
تورمی که از طریق رکود کاهش یافته باشد، در عمل امر موفقی نیست و علائم موجود نشان میدهد که کاهش تورم به دلیل گسترش و تعمیق رکود صورت رفته است و نه رونق اقتصادی، هنوز هم بسیاری از بنگاهها فعالیت خود را تعطیل میکنند و یا به دلیل مشکلات اقتصادی موجود در معرض تعطیلی قرار دارند. اصلاح اقتصادی نیازمند یک عزم جدی و دولتی فعال است. همچنین برنامه پویا و فعال که متأسفانه شاهد چنین برنامهای نیستیم و شاخصهای بانک مرکزی نشان میدهد که ریشه تورم نقدینگی است. درحالیکه تورم کاهش یافته اما نقدینگی حدود دوبرابر شده است و نشان میدهد نقدینگی عامل کاهش تورم نبوده بلکه این تورم ناشی از رکود اقتصادی بوده است.
دولت سال گذشته در مردادماه لایحهای با عنوان خروج از رکود به مجلس تقدیم
کرد، اما بهتازگی این مهم به مجلس ابلاغ شده آیا مجلس نباید در همراهی با
دولت این قانون را سریعتر تصویب میکرد؟
علت آنکه مجلس نسبت به آن لایحه موضعگیری داشت این بود که آیا واقعاً این
برنامه جوابگوی خروج اقتصاد کشور از رکود میشود و این قابل بحث و تردید
بود و به همین دلیل بود که شاید یک وقت زیادی را برای بررسی و اصلاح این
برنامه صرف کردند؛ حال آنکه چه چیزی حاصل شده و خروجی آن چه چیزی است
اینطور به ذهن تبادر میکند که مشکل اقتصاد کشور صرفاً قوانین و مقررات
نیست، بلکه مشکل ما مشکلات اساسی ساختاری است که بدون پاسخگویی به آن
مشکلات عملاً انتظار داریم که مسائل اقتصادی حل شود و از بحران و رکود
اقتصادی خارج شویم و این یک خوشبینی بیش از اندازه است که محقق نمیشود.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی ملکیان , مردم سالاری :
شکاف طبقاتیای که در ایران وجود دارد با شکاف طبقاتیای که
در هند وجود دارد به لحاظ اقتصادی اصلاً قابل قیاس نیست. شکاف طبقاتی در
هند به مراتب از شکاف طبقاتی در ایران کنونی بیشتر است.
اما خطری که شکاف طبقاتی در ایران ایجاد میکند، از خطری که شکاف طبقاتی در
هند ایجاد میکند دهها برابر بیشتر است. دلیلش این است که در کشور هند
شکاف طبقاتی در حد یک پدیدۀ اقتصادی متوقف و منحصر مانده است اما در ایران
این شکاف تبدیل به یک شکاف عاطفی شده است. همواره و بهخصوص در هشت سال
دولت احمدینژاد کسانی که گرایشهای سوسیالیستی و حتی مارکسیستی داشتند در
نقاب و پوشش انقلابیان متدین، آگاهانه شکاف طبقاتی موجود در کشور را به
شکاف عاطفی تبدیل کردند.
درواقع فقط به فقیر نگفتند که درآمد تو نسبت به غنیترین غنی کشور یک به یک
میلیون است و باید این را افزایش داد. یک چیزی هم بر این افزودند و گفتند
آن ثروتی که غنی دارد فقط از راه خوردن خون تو و زن و فرزند تو به دست
آمده است. گفتند آن پول فقط از راه تقلب و دزدی و اختلاس و رشوه و کمفروشی
و رانتخواری به دست آمده است.
بنابراین وقتی یک فقیر به ماشین لوکس یک ثروتمند نگاه میکند دو حس دارد:
یکی اینکه ماشین ثروتمند صد برابر ماشین خودش میارزد، اگر ماشین داشته
باشد (این وضعیت شکاف طبقاتی ایجاد میکند)؛ نکتۀ دوم اینکه آن ماشین به
آن قیمت زیر پای ثروتمند است که زیر پای زن و فرزند فقیر نیست (این حالت
شکاف عاطفی ایجاد میکند).
خیلیها که گرایشهای مارکسیستی و سوسیالیستی افراطی داشتند بعد از انقلاب
ایران با تکرار این سخن مارکس که «تاریخ، جنگ بین فقر و غناست»، گرایش خود
را زیر لعاب و آبورنگ دین پوشاندند و کاری کردند که فقرای ما شکاف عاطفی
با ثروتمندان پیدا کنند. نهتنها به فقیر گفتند که با ثروتمند فاصله داری،
بلکه گفتند این فاصله به قیمت اینکه حق تو خورده شده به وجود آمده است.
حال آنکه هزار عامل دیگر به جز حق خوردن هم میتواند میان افراد یک جامعه
فاصله ایجاد کند. این رویکرد در هشت سال دولت احمدینژاد هم بسیار آگاهانهتر
انجام شد.
احمدینژاد از روز اول، بهصورت برنامهریزیشده کاری کرد که بتواند در قشر
عظیمی که از درآمد بسیار پایین در جامعه برخوردار بودند، به لحاظ عاطفی
کینه و نفرت و خشم نسبت به ثروتمندان ایجاد کند. به تعبیر دیگر، بعد از روی
کار آمدن احمدینژاد نه فقط فقر مادی فقرا علاج نشد، بلکه آنها فقر
معنوی و اخلاقی هم پیدا کردند.
حال آنکه اخلاق دینی و اخلاق عرفانی و فرهنگشان هرگز به فقرا نگفته بود
که باید نفرت و کینه و خشم نسبت به ثروتمندان داشته باشید و همیشه به فکر
انتقامجویی باشید. درواقع احمدینژاد و احمدینژادها باعث شدند که فقرای
ما در قیاس با فقرای هند این تفاوت را داشته باشند که فقیر ایرانی به لحاظ
اخلاقی و معنوی و روانی هم فقیرتر باشد. بزرگترین فساد دولت احمدینژاد
همین بود که مردم را در مقابل هم قرار داد.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ موسوی، سیدعبدالجواد، خبرآنلاین
:
این که هر چندوقت یک بار عکس عده ای ارنعوت که شکل و شمایلی خوفناکی را روی
بدن هایشان خالکوبی کرده اند و صورت و دیگر اعضای نه چندان شریفشان پر است
از رد زخم قمه و چاقو، در رسانه ها به نمایش بگذاریم چه چیزی را نشان می
دهد؟ اقتدار نیروهای انتظامی را؟ قاطعانه می گویم خیر!
این کار از بس تکرار شده است که دیگر نه تنها از آن اقتدار نیروهای امنیتی
استنباط نمی شود که از قضا سرکنگبین موجب صفرا شده است و مخاطب در این
مانورهای قدرت هیچ قدرتی مشاهده نمی کند. مگر می شود هر چند ماه یک بار این
همه آدم گردن کلفت را که مزاحم جان و مال و ناموس مردم هستند خِرکش کنید و
بیاورید در معابر عمومی به نمایش بگذارید و بعد هم تحویل قوه قضاییه بدهید
و باز هم روز از نو و روزی نو؟ با عرض معذرت از نیروهای زحمت کش انتظامی
احتمالاتی را که با دیدن این تصاویر که حالا دیگر خیلی تکراری شده اند به
ذهن متبادر می شوند می نویسم تا شاید خردمندی را به تامل وا دارد و در این
دور باطل تجدید نظری بفرماید.
دیدن این تصاویر چند گزینه را به ذهن القا می کند.
۱- این سرزمین پر است از اراذل و اوباش و اگر تا قیامت بزنند و ببندند از
تعداد آن ها کاسته نخواهد شد.
۲- زمینه های جرم و جنایت آن قدر در این دیار گهربار فراوان است که شما هر
چه قدر هم قهر و غضب به کار گیرید باز هم نمی توانید از تعداد اراذل و
اوباش بکاهید. شما هر چه قدر هم آن ها را با دستبند قانون راهی حبس و بند
کنید در گوشه و کنار این شهر عده دیگری راه اسلاف خود را ادامه می دهند و
همانند اژدهای هفت سر هر سری که از آن ها قطع کنید چند سر دیگر به جای آن
سر می روید.
۳- شاید برادران نیروی انتظامی به وظایف خود به
صورت تام و تمام عمل می کنند اما کوتاهی از قوه قضاییه است که بلافاصله آن
ها را آزاد می کند و زحمت برادران نیروی انتظامی را دو چندان می کند و از
آن جایی که ما در سرزمین تفکیک قوا به سر می بریم هر کس باید کار خودش را
بکند. یعنی نیروی انتظامی کار خودش را و قوه قضاییه هم کار خودش را و به
کسی هم دخلی ندارد که برای آن یکی تعیین تکلیف کند.
۴- شاید هم هیچ کدام این ها نیست. یعنی این برادران اراذل و اوباش همیشه یک
عده محدود هستند، با آن ها قرار دارد بسته اند که هرچند وقت یک بار جلوی
دوربین حاضر شوند و مثل بچه آدم در پوزیشین های مختلف ژست بگیرند تا عکاس
های محترم از آن ها عکس بگیرند و در اختیار رسانه ها قرار دهند و ...الخ.
این ها که گفتم فرضیاتی است که ممکن است به ذهن هر کسی برسد علتش هم این
است که ما در برخورد با
اراذل و اوباش سالیان سال است که به یک شیوه برخورد می کنیم و دیگر این
شیوه ها کسی را قانع نمی کند و به تعبیر شاعر عادت به هر دوا که کنی بی اثر
شود. مردم حق دارند بپرسند چرا با این همه برخوردهای قاطعانه چنان که شاید
و باید اتفاق خاصی رخ نمی دهد و هم چنان صفحه حوادث روزنامه ها جولانگاه
اراذل و اوباشی است که برای مردم مزاحمت ایجاد می کنند. شاید هم اصلا چاره
کار در این بزن و ببندها نیست و شاید هم در کنار این بزن و ببندها خیلی
کارهای دیگر باید صورت می داده ایم که نداده ایم.
غرض این که صرف چاپ و انتشار مشتی تصویر که نشان می دهد یک عده آدم شرور را
به بند کشیده اند این روزها خیلی کسی را خوشحال نمی کند.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عبرت نیوز: زهرا مهاجری-لیلا افشار- برنامه پر سرو صدا و جنجالی و البته
مخاطب پسند "صندلی داغ"، بعد از چند سال و البته با وقفه های متعدد به کار
خود پایان داد ولی خاطره هایش از یاد نرفت.علاوه برآن،صندلی داغ مانند همه
برنامه های اینچنینی، پشت صحنه ای پررنگ تر و حاشیه ای جالب تر از متن اصلی
داشت.
شاید اولین و کلیشه ای ترین سوال برای مخاطبان صندلی داغ این باشد که
بدانند ایده اولیه ساخت برنامه چطور به ذهن تهیه کنندگان رسیده. آن هم در
سال هایی که برنامه هایی به این صورت خیلی رایج نبودند. آخوندی در جواب این
سوال به سال ها قبل می رود و می گوید: "من قبل از انقلاب خبرنگار مجله
دختران و پسران بودم. وقتی برای مصاحبه پیش آدم های معروف می رفتم، همیشه
برایم جالب بود بدانم چطور زندگی می کنند. منتها در آن زمان جرات این که
سوالات خصوصی از آن ها بپرسم را نداشتم ...
تهیه کننده برنامه صندلی داغ دو
سه برنامه دیگر را هم مثال می زند که ضبط شد اما پخش نشد. آخوندی می گوید:
دو سه برنامه ضبط کردیم که در آن، مهمانها حرف های خوبی نزدند. در ارتباط
با شغلشان حرف می زدند و ما احساس کردیم این برنامه شخصیت این آدم را خراب
می کند و ما بنا نداریم که کسی را خراب کنیم ...
برنامه ای که از ... ضبط شد، بنا به دلایلی هیچ وقت پخش نشد. اما این
دلایل برعکس قبلی ها، دلیل فنی و یا محتوایی تیم تولید نبود. تهیه کننده
صندلی داغ ماوقع را تشریح می کند: روزی که ایشان را دعوت کردیم، قرار بود
ساعت 8 شب بیایند که 11 آمدند. لباس ژنده ای پوشیده بودند . شروع کردیم به
ضبط برنامه. آقای کاردان مجری برنامه بود. آن زمان این شایعه مطرح شده بود
که ... می خواهد فرهنگسراها را تبدیل به حسینیه کند! توی سوال چهارم یا
پنجم بود که این را مطرح کردیم و ایشان به شدت عصبانی شد و نزدیک بود با
کاردان دعوا کند. میان داری کردیم و گفتیم که این فقط یک سوال بود و اگر
درست نیست، میتوانید بگویید که شایعه است و تکذیبش کنید.
دیگر از آن به بعد، از آن لطافت اول برنامه و مهربانی و لبخندهای همیشگی
ایشان خبری نبود و سایر سوالات را با تندی جواب دادند. حتی آن قدر عصبی
بودند که صورتشان تیک پیدا کرده بود. ما آن قسمت ها را درآوردیم و دور
ریختیم چون اصلی در صندلی داغ داشتیم و آن اصل این بود که بازی می بایست
برد برد می بود. یعنی هم مهمان ببرد و هم بیننده. قصد تحقیر مهمان را
نداشتیم و دوست نداشتیم بیننده را هم تمسخر کنیم.
برنامه که آماده شد، ایشان گفتند بفرستید آن را ببینم. قرار ما با مهمان ها
این بود که هیچ سوالی را به آن ها نمی دهیم ؛اما این فرصت را می دهیم که
بعد از تمام شدن برنامه و مونتاژ شدنش آن برنامه مونتاژ شده را ببینند و آن
بخشی را که نمی پسندند حذف کنیم.
ما دوباره از نو همه برنامه را مونتاژ کردیم و نظراتشان را اعمال کردیم.
برنامه را به شبکه دادیم که پخش کنند اما با تعجب دیدیم از شبکه با ما تماس
گرفتند و گفتند که برنامه ... پخش نمی شود، یک برنامه دیگر جایگزین کنید!
دلیلش را پرسیدیم . گفتند که از دفتر مدیر شبکه گفته اند که پخش نشود.
پیگیری که کردیم متوجه شدیم ... راضی نیست که برنامه پخش شود. من خیلی
عصبانی شدم از این برخورد. چون دوبار برنامه مونتاژ شد و یک تیم چندین ساعت
معطل کار ایشان ماند و در آخر هیچ! به موبایل ... زنگ زدم و گفتم
شواهد قضیه نشان می دهد که شما می خواهید کاندیدای ریاست جمهوری شوید! او
عصبانی شد و گفت که چه کسی این حرف را زده؟ گفتم احساس من می گوید که شما
به همین دلایل نگذاشتید برنامه پخش شود؛ نگاه هایی که مشاور شما داشتند یک
نگاه ژورنالیستی، انتخاباتی و تبلیغاتی بود. پلان های بسته شما که لباس های
خوبی تنتان نبود را اصرار داشتند که در بیاوریم و رعایت زاویه دوربین و نور
و رنگ و همه نشان می داد که دید انتخاباتی در میان است.
البته شواهد دیگری هم برای این گمانه زنی من وجود داشت. مثلا همان زمان
کیهان عکس هایی از ایشان چاپ می کرد که دارند ...
در هر حال مشاوران ایشان تشخیص داده بودند که این برنامه در آینده به ضرر
ایشان تمام می شود و نگذاشتند برنامه پخش شود. اما پیش بینی ما درست بود و
...
منبع : خبرآنلاین 1394/3/16
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجتالاسلام آقای دکتر حسن روحانی دامت برکاته
رئیس جمهور محترم
با اهداء سلام و آرزوی توفیق الهی بیشتر برای جنابعالی و همکاران، به
استحضار میرساند همایش «دولت، ملت، همدلی و همزبانی» در کرج که از دو ماه
پیش توسط «کانون همبستگی دانشجویان و دانشآموختگان» برای روز پنجشنبه
7/3/94 تدارک دیده شده بود و از اینجانب و آقایان توکلی، موسوی لاری، حبیبی
و اصغرزاده دعوت به عمل آمده بود و لااقل این بنده به سختی و با اصرار
کانون مذکور پذیرفتم، به علت مخالفت و تهدید امام جمعه کرج و یک نهاد نظامی
و یکی از نمایندگان کرج و به دنبال آن سستی و بیمسئولیتی و عقبنشینی
استاندار البرز و فرماندار کرج لغو شد. گفته بودند «اگر این همایش برگزار
شود بدتر از شیراز میکنیم و قلم پایشان را میشکنیم» و متأسفانه استاندار
و فرماندار هم به جای آنکه بگویند ما طبق قانون با شما برخورد میکنیم
تسلیم قانونشکنان شدند.
اداره درست کشور منوط به این است که مقامات و نهادهای مختلف در کار یکدیگر
دخالت نکنند. امام جمعه یا نهاد نظامی یا نماینده مجلس و مانند اینها نباید
در این گونه امور و به طور کلی در امور اجرایی دخالت کنند و الاّ هرج و مرج
و حکومت ملوکالطوایفی پدید میآید. حادثه شیراز نیز ناشی از همین معضل و
سستی مسئولان اجرایی استان بود.
از جنابعالی به عنوان رئیس جمهور که مطابق اصل صد و سیزدهم قانون اساسی
مسئول اجرای قانون اساسی هستید سؤال میکنم این وضعیت در دولت شما تا کی
قرار است ادامه پیدا کند و برخی استانداران و فرمانداران سست عنصر به جای
اجرای قانون به اجرای اوامر دوستان نادان انقلاب بپردازند.
قبول دارم که همیشه فشارها بر دولتهایی که قصد اجرای کامل قانون اساسی را
دارند بیشتر است و این تهدیدها و اعمال محدودیتها مثلا در دولت سابق نبود و
در نتیجه فضای آزادی بیان در این دولت بستهتر است، اما این عذر برای توجیه
وضع موجود قابل پذیرش نیست زیرا مردم با توجه به شعارها و وعدههای جنابعالی
به شما رأی دادند و همراهی مسئولان اجرایی با طرفداران خفقان را در این
دولت برنمیتابند.
اگر برای لغو یک برنامه بگویند در صورت حضور این فرد یا افراد در این شهر
مردم شهر با هم درگیر میشوند پس برنامه لغو میشود، قابل قبول است اما این
که مقامات و نهادهای حکومتی، خود بگویند اگر فلان برنامه اجرا شود ما به هم
میریزیم و استاندار و فرماندار هم بترسند و کوتاه بیایند و آرمان بزرگ
انقلاب اسلامی یعنی آزادی بیان را زیر پا بگذارند، قابل قبول نیست.
اینجانب هشدار میدهم که اگر یک بار دیگر این گونه حوادث تکرار شود، با همه
اعتقادی که به حمایت از دولت دارم، به کمک نمایندگان خوشفکر و مدافع آزادی
بیان در مجلس، وزیر کشور را استیضاح خواهیم کرد. امید است اقدامات و
دستورات جنابعالی، قبل از این اتفاق این وضع را به سامان رساند.
با تقدیم احترام
10/3/1394
علی مطهری
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
طنز : حسن جان! سلام! حالت
چطوره عزیزم؟ من خیلی ناراحتم حسن. این روزها مد شده که بگویند حسن روحانی
شبیه به محمود احمدی نژاد است و اینها با هم هیچ فرقی ندارند. فارغ از اینکه
این مقایسه کار زشتی است و اگر به هرکسی این حرف را بزنی تا دو سال باهات
صحبت نمیکند باید بگویم به غیر از این که تو اهل تدبیر و آینده نگری و
دوراندیشی و برنامهریزی و انضباط مالی هستی یک فرق دیگر هم با احمدی نژاد
داری که من آن را امروز یعنی شنبه که در جمع استانداران و فرمانداران
سخنرانی داشتی فهمیدم. آن فرق این است که احمدی نژاد معمولا وقتی ازش سوال
میشد، میگفت « من از شما میپرسم» و عینا همان سوال را تکرار میکرد.
طوری که آدم دچار فلج حرکتی میشد. ولی تو بدون این که سوالی ازت پرسیده
شود تمام سخنرانیهایت بر پایه سنت حسنه «من از شما میپرسم» قرار گرفته.
یادم میآید قبلا یک بار خیلی عصبانی بودی و پرسیده بودی «چرا نمیگذارید
اساتید در دانشگاه راجع به مسائل کشور اظهارنظر کنند؟» که اتفاقا بنده همان
موقع از طرف مردم ازت عذرخواهی کردم و قول دادم دیگر تکرار نکنند و این طور
نباشد که تا یک ساعت از وقت کلاس میگذرد هی به اساتید کشور بگوییم خسته
نباشید و به این ترتیب نگذاریم که بندگان خدا آخر کلاس دو دقیقه هم راجع به
مسائل کشور اظهارنظر کنند.
دیروز هم تو با همان لحن قشنگت صحبتهای مهمی مطرح کردی و مطابق معمول
سوالاتی پرسیدی. پرسیدی که: «چه کسی حق دارد با لحن بی ادبانه با سردار
دیپلماسی کشور صحبت کند؟» حسن جان! نکته قشنگی مطرح کردی. با سردار
دیپلماسی هیچکس حق ندارد بی ادبی کند ولی به نظرم همچنان با محمدجواد ظریف
میشود بی ادبانه صحبت کرد. من نظرم این است که اسم شناسنامهای ظریف را هم
عوض کنیم و بگذاریم سردار سازندگی.
هم قشنگتر است هم کسی دیگر جرات نمیکند بگوید بالای چشمت ابروست. سوال
بعدیای که مطرح کردی این بود: «انتخابات بدون رقابت امکان پذیر نیست. اصلا
انتخاب یعنی چه؟» از آنجایی که تو تا الان در سوئیس زندگی میکردی و زیاد
با کشور ما آشنایی نداری باید خدمتت عرض کنم که انتخاب (که در کشور شما به
آن election میگویند) به این معنی است که مثلا از شما میپرسند چه نوشیدنیای
میل دارید؟ میگویی آب پرتقال. میگویند آب پرتقال نداریم، آیس کافی هست و
قهوه ترک. میگویی من اصلا نمیتونم کافیین دار بخورم، دکتر منع کرده! میگویند:
باشه پس همون قهوه رو میاریم.
در پایان هم از آنجایی که ایرانیها اصولا آدمهای مهمان نوازی هستند عمرا
بگذارند نخورده از کافه بیرون بروید، همانجا آن قهوه را با قیف تا ته میریزند
توی ... توی ... شما بهش چی میگین؟ آهان حلق ... میریزند توی حلقتان که
بفهمید دفعه بعد همان اول باید همان گزینهها را انتخاب کنید. آقای روحانی
قربان شکلت این فرآیند انتخاب بود دیگر اگر ضعفی در توضیح ماجرا دیدی بگذار
به حساب حمایت بی دریغ وزارت ارشادت از مطبوعات. حسن جان! به یک نکته دیگر
هم اشاره کردی که من را متوجه اشتباهاتم کرد. گفتی: «چه نعمتی بالاتر از
این که استانداری و فرمانداری و وزیری، وقتی در خیابان راه میرود چهره
مردم را بشاش ببیند».
قربانت گردم برای همین بود که این اتوبوسیها و بی بلیتها را عوض نکردی؟
پیش خودت گفتی احمدی نژاد بامزه بود و مردم میدیدنش میخندیدند، بگذارم
فرمانداران و اینها همان طوری احمدی نژادی بمانند که مردم وقتی آنها را میبینند
بشاش شوند؟ تازه دارم حکمت کارهایت را متوجه میشوم. ببخش که این همه جاجت
کردم. (جاج چیز بدی نیست. همان قضاوت است). ضمنا خیلی حرفهای دیگری هم
راجع به انتقاد از قوا و اینها زدی که من را نگران کرد. یک موقع توقیفت
نکنند حسن. به نظرم اینقدر درگیر سیاست نشو. اصلا به من و تو چه ربطی داره،
بیا یک گوشه بنشینیم نان و ماستمان را بخوریم که البته همان دو سه هزار
تومان خرج بر میدارد. اصلا ولش کن. بیا یک گوشه بنشینیم همدیگر را نگاه
کنیم و لذت ببریم. البته لذت هم خوب نیست و ممکن است مسئله ساز شود. این هم
بی خیال. بیا یک گوشه بنشینیم و با بعضی از وزرایت هیچ کاری نکنیم.
ارادتمند تو، سیارسریع
اخبار سیاسی - قانون
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
«محسن رنانی» اقتصاددان و استاد دانشگاه در این خصوص دلیل تعلل دولت را واهمه از تبعات اجرا بهویژه نارضایتی مردم میداند. به گزارش «شهروند» او میگوید: امروز هم باید واقعیتها به مردم گفته شود، باید به آنها بگوییم که منابع مورد نیاز برای یارانه نقدی از چه محل، با چه دشواری و بهای از دست رفتن چه فرصتهای اقتصادی تأمین میشود. به عبارت دیگر با بیان زیانهای یارانه نقدی باید بخشی از یارانهبگیران را از لیست مشمولان حذف کنیم. رنانی تاکید میکند: من لیست ٢٠شرکت را تهیه کردم و به دست دولت دادم و هنوز معتقدم اگر فقط همین ٢٠شرکت موظف به پرداخت مالیات شوند، بخش بزرگی از منابع مورد نیاز برای پرداخت یارانه نقدی فراهم خواهد شد، به این ترتیب مجبور به افزایش قیمتها و به دنبال آن بالارفتن نرخ تورم و تحمیل شوک رکودی به بخش تولید نخواهیم بود. رنانی میافزاید: دولت میتواند تنها با گرفتن مالیات از تعدادی از شرکتها، منابع مورد نیاز برای یارانه این افراد را هم تامین کند. بهعنوان مثال تنها اگر مخابرات موظف به پرداخت مالیات شود یک ماه یارانه نقدی تامین خواهد شد اما متاسفانه به دلایلی که معلوم نیست تمایلی به این امر وجود ندارد. این استاد دانشگاه تأکید میکند: متأسفانه دولت در این حوزه گرفتار ترس و نگرانی است درحالیکه به جد معتقدم اگر مشکلات صادقانه با مردم درمیان گذاشته شود، دولت بیلانی از عملکرد اقتصادی در اختیارشان قرار دهد، مردم هم قطعا همراهی خواهند کرد البته باید به بخشی از مردم کماکان یارانه تعلق گیرد.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
به گزارش بولتن نیوز؛ عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: موضوع
داعش جدی است ولی مسئولان آن را جدی نمی گیرند.
وی افزود: موضوع داعش مستقیما امنیت ملی ما را تهدید می کند.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تصریح کرد: در حوزه انتخابیه من
۴۲۵ کیلومتر مرز مشترک با عراق داریم، اخیرا به امیر پوردستان که به مجلس
آمده بود؛ گفتم در استان من نیروی کافی ندارید، که گفت بله درست می گویید.
وی ادامه داد: به فرمانده نیروی زمینی ارتش گفتم پس شما موضوع داعش را جدی
نمی گیرید، در مرز، ما چهار تا پاسگاه داریم که در هر پاسگاه ۱۰ نیروی
مرزبانی وجود دارد و این ها آسیب پذیر هستند.
شوهانی تاکید کرد: نتوانستیم مرزها را محکم کنیم و خیلی خلاء مرزی داریم.
وی افزود: سوریه و عراق هم جزو امنیت ملی ماست ولی بعضی اوقات داعش تا
فاصله ۴۰ کیلومتری مرزهای ما پیش روی کرده و الان هم در همین حدود است.
شوهانی گفت: وقتی مردم می خواستند برای مراسم اربعین به کربلا بروند داعش
را از مسیر کربلا دور کردیم تا به مردم نزدیک نشوند.
وی با اشاره به سخنان وزیر کشور که گفته است، اگر داعش تا فاصله ۴۰
کیلومتری مرزهای ما پیش روی کند، ورود خواهیم کرد گفت: فرض کنید داعش امشب
به ۳۵ کیلومتری آمد، چگونه می خواهیم مقابله کنیم چرا که زیرساخت ها آماده
نیست.
وی ادامه داد: داعش به دنبال تقسیم عراق است و حتی بغداد را در اقلیم سنی
قرار دادند و دشمنان می خواهند داعش را تثبیت و سپس تقسیم عراق و سوریه را
عملیاتی کنند.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تصریح کرد: این کمیسیون نیز صرفا
افراد را دعوت می کند و از آن ها توضیح می خواهد ولی ما که نمایندگان استان
های مرزی بوده و درگیر این مسئله هستیم می دانیم چه خبر است.
شوهانی تاکید کرد: به همه مسئولان می گویم حمله داعش به ایران را شوخی
نگیرید.
وی ادامه داد: آن ها که به عراق و سوریه حمله کرده اند هدفشان ایران است.
نماینده مردم ایلام، مهران، ایوان، چرادول اظهارداشت: اگر عراق و سوریه را
بگیرند قدم بعدی ما هستیم و داعش با روحیه و امکاناتی که دارد به راحتی دست
بردار نیست.
وی تاکید کرد: باید آمادگی ما در مرزها صددرصدی باشد.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تصریح کرد: در سال های گذشته در
مرزهای شرقی اقدامات خوبی صورت گرفته ولی مرزهای غربی را جدی نگرفته ایم
بنابراین در این مناطق خلاء مرزی داریم.
شوهانی در پایان گفت: با صحبت هایی که اخیرا شده امیدواریم شاهد تحرک
بیشتری در این رابطه باشیم.
به گزارش مشرق، " احمد شوهانی ” نماینده مردم ایلام، مهران، ایوان و چرداول،
به تحرکات اخیر گروهک تروریستی «داعش» اشاره کرد و گفت: موضوع داعش جدی است
ولی مسئولان آن را جدی نمی گیرند.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
عبرت نیوز: افزایش شدید قیمت سوخت از بنزین و گاز گرفته تا گازوئیل و حذف بنزین سهمیهای به دلایل متعددی موجب کاهش کسری بودجه دولت خواهد شد. دولت سالانه هزینه زیادی برای ارزان تمام شدن قیمت بنزین و سایر سوختها برای مصرف کننده متقبل میشود. اما آثار دیگر افزایش قیمت سوخت به عنوان یک کالای مهم و دارای قیمت کلیدی، میتواند آثار متفاوتی بر سایر قیمتها و نرخهای موجود در بازار برجای گذارد. با توجه به تجارب موجود در دولت گذشته، نمیتوان به این طرح یکسره خوشبین بود و آن را مطابق با مبانی علم اقتصاد دانست. در این مورد «حسین راغفر» اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا معتقد است که همان چالشها که در دولتهای قبل پس از افزایش قیمت حاملهای انرژی پیش آمد، دوباره تکرار خواهد شد و مهر خود را بر آینده اقتصاد ایران خواهد کوبید.
برخی اقتصاددانان با توجه به بحث اخیر افزایش نرخ حاملهای انرژی مدعی شدند که رشد قیمت بنزین تا کنون کمتر از 2درصد در افزایش تورم نقش داشته است و تغییرات این نرخ چندان اثری در ارتباط با افزایش قیمتها و تورم ندارد. این ادعا را چگونه ارزیابی میکنید؟
شیوههای محاسباتی در اقتصاد ایران بسیار متنوع هستند. میتوان با توجه به اینکه هر فرد از چه گرایش و یا خوانشی از مسائل اقتصادی و یا اهداف مکتبی اقتصادی برخوردار است، گفت که در نتیجه محاسبات خود چه نتایجی را استخراج میکند. ممکن است اثر رشد قیمت حاملهای انرژی در یک محاسبه 30درصد و در یک محاسبه همانطور که گفتید 1 تا 2درصد باشد. اما اگر بپذیریم که همین میزان 2درصدی تورم در اقتصاد ایران به وقوع خواهد پیوست، این بدان معناست که 2درصد قدرت خرید کل خانوارهای ایرانی را کاهش دادیم.
این درحالی است که اینکه اثر این افزایش قیمتی در یک اقتصاد مثل ایران تنها 2درصد به حساب میآید. گروههای پایین درآمدی در اثر سیاستهای مطرح شده آسیب خواهند دید. آنچه مسلم است آسیب این طرح به تولید است. سوال ما بهعنوان اقتصاددان این است که روند افزایش قیمتهای کلیدی قرار است تا کی ادامه یابد؟ این مساله برای اکنون نیست. ادعای منطقی کردن قیمتها البته مدعی بودند که بازار به تعادل خواهد رسید. اما ما هرگز به تعادل نرسیدیم و دچار یک مارپیچ تورمی شدیم. به این معنا که هزینههای حاملهای انرژی موجب ایجاد اثر منفی روی تولید شد و هزینههای تولید افزایش یافت. دستمزد نیروی کار از لحاظ ارزش حقیقی کاهش مییابد و این باعث میشود که تقاضای افزایش دستمزد مطرح شود. افزایش دستمزد خود مجددا به افزایش قیمت کالاها میانجامد و در نهایت این افزایش قیمت کالا بهانهای برای دولت میشود تا برای رقابتپذیری تولیدکنندگان کالا، با دستور بانک مرکزی قیمت ارز دوباره افزایش یابد. از دید بنده یک چرخه معیوبی وجود دارد که به آن مارپیچ تورمی میگویند. در شرایطی که نرخ ارز افزایش مییابد باز دولت میگوید که نرخ بنزین وارداتی که اکنون گران برای دولت تمام میشود، منطقی نیست و در نتیجه قیمت سوخت را افزایش میدهد و این چرخه همینطور ادامه مییابد و بهطور مداوم ضرباتی را بر پیکر اقتصاد کشور و تولید مولد وارد میسازد. بهدلیل سازوکارهای معیوب اقتصاد ایران با وجود برخی ادعاها، هرگز افزایش سه برابری نرخ ارز به افزایش صادرات در کشور نیانجامید. اتفاقی که میافتد در نتیجه معیوب شدن معیشت طبقات متوسط و اضمحلال معیشتی بخشهای آسیب پذیر است. این سیاست با شعار کنترل تورم دولت مغایر است. در دولت گذشته شکست طرح هدفمندسازی و افزایش قیمتهای دولت قبل به تحریمهای اقتصادی نسبت داده شد.
گفته میشود اغلب گروههای درآمدی که بیشترین مصرف سوخت را دارند، از دهکهای بالا هستند و این افزایش قیمت بیشتر به زیان آنان و به نفع دهکهای ضعیف جامعه است...
مطلقا این ادعا درست نیست. به این دلیل که آن افرادی که هزینه بیشتری را متحمل میشوند، به دلیل جایگاه اقتصادی خودشان میتوانند قیمت سایر اقلام و کالاها را افزایش دهند و از مسیر آن اضافه هزینه بهوجود آمده را جبران کنند. اما افرادی که حقوق ثابت میگیرند و از بخشهای درآمدی پایین هستند، ابدا چنین امکانی را در مقابل خود ندارند. حتی کسانی که در بنگاههای دولتی هستند، ممکن است به همین دلیل ممکن است محصولات و خدمات خود را گران کنند. به همین دلیل افزایش این قیمت کلیدی اثر اشاعه دارد و کل قیمتها را افزایش میدهد. این را رئیس جمهور قبل هم میگفت که این مساله بیشتر به ضرر ثروتمندان است. اما دیدیم کسانی که آن زمان بقول احمدینژاد سه اتومبیل دارند و حق ندارند از یارانهها استفاده کنند، پس از گرانشدن قیمت بنزین در انتهای دوره ریاست ایشان سه اتومبیل خود را تبدیل به 5 اتومبیل لوکس بهتر کردند و مصرف سوخت ایشان هم تغییری نکرد. لذا بهوضوح شما میتوانید ببینید که این طرح امروز به کجا کشیده شده است. گسترش فساد هم در همین محیط گسترش مییابد. چون کارمند حقوق بگیر ثابت در شرایطی که نتواند فشار تورمی ناشی از این سیاستها را تحمل کند، به فکر ایجاد منابع درآمدی غیررسمی میافتد و این است که کشور ما در این شرایط با این حجم از فساد مواجه است. پس از آن نیز خودروسازان ادعا میکنند که هزینههای تولید بالا رفته و قیمت را برای مصرف کننده افزایش خواهند داد. حتی سیب زمینی هم در نتیجه این سیاستها افزایش خواهد یافت. اینکه بخش عمدهای از جمعیت کشور نمیتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند، به دلیل اجرای همین سیاستهاست.اکنون در سیستان و بلوچستان 100هزار کودک و نوجوان وجود دارد که باید در مدرسه باشند اما به تحصیل ادامه نمیدهند. این مساله تنها به اینجا ختم نمیشود و بهزودی موضوع افزایش قیمت ارز و دلار را هم خواهیم داشت.
اما از طرف دیگر این مساله گفته میشود که تنها راه رفع کسری بودجه دولت برای پرداخت یارانههای نقدی، در شرایط بحرانی فعلی در کوتاهمدت همین حذف یارانهانرژی و افزایش قیمت سوخت است. آیا چنین چیزی را صحیح نمیدانید؟
این نیز نادرست است. در زمان دولت ششم و دهم که اوج اجرای این سیاستها بود، ما اتفاقا با افزایش شدید حجم دولت مواجه بودیم. کسری بودجه و هزینههای دولت نیز در این دو دوره به شکل گستردهای افزایش یافت. چرا که خود دولت بزرگترین مصرفکننده حاملهای انرژی است و در تولید کالا و خدمات خود و ارائه و انتقال آن به مردم از همین منابع استفاده میکند و در نتیجه اولین گروهی است که از ناحیه افزایش قیمتهای کلیدی آسیب میبیند و مجبور میشود کسری بودجه خود را افزایش دهد. کسری بودجهای که خود باز به افزایش تورم میانجامد و به شتاب حرکت مارپیچ تورم میافزاید.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم نلسون ماندلا ، رهبر
انقلاب «آفریقای جنوبی» :
"ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ اینکه میخوﺍﻫﻤﺖ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ
؛ دلبستگی مفهومش این است که دوستت دارم ، حتی اگر برایم مفید نباشی ...
ﺑﻪ قلم ِ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﻣﯿﺰ کارم
وابسته-ام چونکه ﺑﺮﺍیم فایده دارد ؛ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪ ﺁﺑﺮﻧﮓ
ِ کهنه وَ بدرد-نخورم دلبسته-ام چون ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ
روزهای ﮐﻮﺩکی-ام ﺍﺳﺖ
...
ﺑﻪ ﻣﯿﺰ کارم هم ﮐﻪ ﻫﺮ
روز از ﺁﻥ استفاده میکنم
ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ ؛ به گلدان کاکتوس کوچک کنار پنجره-ام
دلبسته-ام ...
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ از فرهنگ خانواده وَ
ﺟﺎﻣﻌﻪ میگیریم ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ «ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من» ﻫﺴﺘﻨﺪ
...
به کسی که دوستش داری، «دلبسته» باش
، نه وابسته ...
هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش.
سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر.
فراموش نکن «مقصد» ، همیشه جایى در انتهاى مسیر نیست
...
«مقصد» لذت از قدم-هایی است که برمى داریم
...
نگران فردا مباش ، از گندم زار من و تو مشتی کاه می ماند برای بادها
...
بازنویسی : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
طنز ، گزارشگر صدا و سیما از
غرب! ، لندن، اسماعیل فلاح، خبرنگار صدا وسیما:
این شب ها، شب های عید است و مردم غرب برای خرید به خیابان ها آمده اند.
در خدمت جرج لوکاس شهروند انگلیسی هستیم.
جرج! بگو برای چی اومدی بیرون؟
جرج: هدف خاصی نداشتم، اومدم بیرون که هوا بخورم.
(ترجمه: برای خرید شب عید بیرون آمده ام)
خبرنگار : ولی من خریدی در دستت نمی بینم؟
جرج: آخه من خریدی نداشتم.
(ترجمه: متاسفانه نتوانستم خریدی کنم!)
خبرنگار : آخی! نمی تونی آجیل بخری؟ نه؟
جرج: من اصلا نمی خواستم آجیل بخرم.
(ترجمه: نه ما اینجا نمی تونیم آجیل بخریم.)
خبرنگار : می فهمم چی می کشی. آجیل گرون شده و قدرت خرید شما هم اومده
پایین!
جرج: عجب زبون نفهمیه ها. میگم نمی خوام آجیل بخرم! می فهمی؟ نمی خوام!
(ترجمه: نمی تونم بخرم! به چه زبونی بگم؟ نمی تونم! قدرت خرید ندارم).
خبرنگار (رو به دوربین): بینندگان عزیز! همان طور که ملاحظه می فرمایید
بحران اقتصادی در غرب اعصاب و روان شهروندان را به هم ریخته است. اقتصاد و
جوامع غربی رو به اضمحلال است و شهروندان در آستانه فروپاشی روانی قرار
گرفته اند! اسماعیل فلاح !خبرنگار واحد مرکزی خبر
در لندن!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیشا، یه روز ممد گوشی نو خریده بود … همون
روز اول که آدم ذوق گوشی رو داره و همهش داره منوهاش رو بالا پایین میکنه،
گوشی از جیبش افتاد توی چاه دستشویی.
خلاصه شسته و نشسته از دستشویی پرید بیرون و یه کاغذ زد پشت در که «خراب
است لطفا استفاده نکنید» و دوید یه راهنمای همشهری گیر آورد از توش زنگ زد
به یه لوله بازکنی که بیان گوشی رو در بیارن.
کل جریان زنگ زدن شاید سه دیقه طول نکشید، ولی وقتی برگشت دید یکی توی
دستشوییه! حالا اونجا سه تا دستشویی کنار هم بود که دوتای دیگه هم خالی
بودن ولی طرف اونا رو ول کرده بود صاف رفته بود سراغ همین که روی درش زدن
لطفا استفاده نکنید!
ممد عصبانی و حیرون واستاده بود پشت در ببینه کی میاد بیرون و ماها هم که
رد میشدیم قیافه غضبناکش رو دیدیم پرسیدیم جریان چیه و ما هم کنجکاو شدیم
واستادیم ببینیم طرف کیه. خلاصه پنج-شیش نفر واستاده بودیم که «مدیر عجیب»
اومد بیرون و ما رو که دید با یه حالت متعجب-شاکی ای اشاره کرد به کاغذ روی
در و گفت که «آقا الکی نوشته، من استفاده کردم سیفون هم کشیدم هیچ اشکالی
نداشت»!!
مدیر عجیب همه کارهاش همینجوری بود. یعنی دیگرون وقتی چیزی میگن یا کاری
میکنن، آدم بالاخره یه تصوری داره که چی توی سرشون گذشته که نتیجهش شده
این حرف یا عمل. در مورد این نه! هیچ تصوری نداشتیم که چی توی سرش میگذره
و هرچی ازش میدیدیم یا میشنیدیم مایه حیرت بود.
بعدا که قضیه موبایل رو بهش گفتن پیشنهاد کرد که بریم طبقه پایین گوشمون
رو بچسبونیم به لولهی فاضلاب، بعد به موبایل ممد زنگ بزنیم ببینیم صدای
زنگش از کجا میاد، به لولهبازکنها بگیم همونجا رو بشکافن!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی