بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

امشب اى یاران نوید آورده ‏ام

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

تصویر مرتبط

 

امشب اى یاران نوید آورده ‏ام / مژده از عیدى سعید آورده ام 

ماه شعبان است و ماه رحمت است / غرق شادى قلب آل عصمت است 

 خاصه امشب سوم این ماه نور / ماه فیض و عزت و ماه سرور 

 ماه لطف و رحمت پروردگار / جلوه‏ دار طلعت هشت و چهار 

 بس از این مه پیک سرمد مى ‏رسد / از فضا بوى محمد مى ‏رسد 

 امشب عید افتخار آدم است / عید مولود عزیز خاتم است 

 مژده باید گفت عبداللَّه را /  مولد مسعود ثاراللَّه را 

 امشب آرى مقتدا از ره رسید / سومین نور هدى از ره رسید 

 عاشقان فیض جلى را بنگرید / نور چشمان على را بنگرید 

 جبرئیل است و ملک در زمزمه / روى آورده به بیت فاطمه 

 جمله سرمستند از بوى حسین / شیفته بر روى دلجوى حسین 

 دم به دم گویند با شور و شعف / تهنیت بر احمد و میر نجف 

 هم به زهرا مادر آن نازنین / بر زبان دارند صدها آفرین 

 وقت آن شد فطرس آید پیشتر / آنکه باشد از همه دلریش‏تر 

 آنکه از قهر الهى سوخته / دیده بر فیض حسینى دوخته 

 بال و پر بر مهد مولا مى‏ کشد / پر به سوى آسمانها مى ‏کشد 

 بر زبان دارد به وجد و شور و شین / این منم آزاده ى دست حسین 

 هر که از جا به عزّ و احترام / سوى مولایم کند عرض سلام 

 این ارادت را به تکریم و شتاب / مى‏رسانم محضر آن مستطاب 

 اى خوشا تائب که با شوقى تمام / بر عزیز فاطمه گوئى سلام 

 

« شاعر:رهائى فطرس »
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

دخترها با این ویژگی ها مجرد می مانند ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  دخترها با این ویژگی ها مجرد می مانند ...  

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

تصویر مرتبط

 

 

 

 

نتیجه تصویری برای دخترهای خرافاتی

 

تصویر مرتبط

 

دخترهایی که این خصوصیات را دارند همیشه مجرد می‌مانند

 

نتیجه تصویری برای دخترهای خودباخته

 

 

 میگنا : تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند ومحبوب همه هستند اما بعضی دیگر ... انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند – شما که به این جور خرافات اعتقاد ندارید؟! بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند.
 چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ موفقیت به شما می گوید! اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند.
1. دخترهایی که برای خودشان «مرد» شده اند!
 شمار این جور دخترها در دنیای امروز روبه افزایش است، و جالب اینجاست که آنها اصلا از دافعه های خودشان خبر ندارند و به «مردانگی» خودشان کاملا افتخار می کنند. آنها زنان دیگر را ضعیف، ناتوان، ظریف و وابسته می دانند و اصلا حاضر نیستند به عنوان جنس زن به آنها نگاه شود.
 لباس های مردانه، کارهای مردانه، بازوهای قوی و برجسته و صدای کلفت و مردانه از چیزهای مورد علاقه آنهاست که با آن فخر می فروشند. اگر شما هم ظرافت های زنانه را باعث سرافکندگی خود می دانید، به مقاله «پسرهایی که مجرد» می مانند نگاهی بیندازید.
 زنان مردنما همانقدر برای دیگران دافعه دارند که مردان زن نما حال شما را بد می کنند. زن، زن آفریده شده و مرد، مرد، و هر کدام از این دو جنس در قالب خصوصیات خودشان است که جذابیت دارد، قدرت دارد و می تواند کارهایش را راه بیندازد. البته این جور دختران می توانند به خوبی جای پدر را برای بچه هایشان پر کنند اما متاسفانه مجرد می مانند، چون پدر بچه ها دنبال «همسر» خوبی برای خود می گردد!
2. دخترهای خرافاتی
 اگر اولین سوالی که در هنگام آشنایی با افراد می پرسید این است که متولد چه ماهی هستند، اگر پای دکه روزنامه فروشی می ایستید و فال این ماهتان را در تمام مجلات می خوانید، اگر در کتابخانه اتاقتان انواع گوناگون کتاب های تعبیر خواب، فال قهوه، طالع بینی هندی، چینی، رومی، فرانسوی و ... است، اگر به خودتان انواع سنگ های ضد چشم زخم، ازدیاد حافظه، مهره مار، سنگ ماه تولد، سنگ سیاره ژوپیتر و از این جور چیزها آویزان کرده اید و اگر پاتوق شما خانه معروف ترین فال قهوه گیر شهر است که برای رسیدن به آرزوها و خواسته های مختلفتان نسخه های عجیب و غریب می پیچد، باید بگوییم که سرگرمی خوبی دارید اما خیالتان را راحت کنم:
متاسفانه در طالع شما هیچ ازدواج موفقی دیده نمی شود!
 می دانید چیست، متاسفانه مردها سر از اسرار ماوراءالطبیعه در نمی آورند و اصلا نمی توانند شما را درک کنند. آنها واقع بین هستند و اکثرا همه چیز را از دید عقل و تجربه میبینند، به خاطر همین ذاتا از این جور کارها دل خوشی ندارند. البته که مهم نیست آنها چه فکری در مورد شما می کنند، اما ... خواهش می کنم به خاطر خودتان هم که شده کمی منطقی باشید!
3. دخترهای خانم معلم
 من یکی از آنها را می شناسم. او مثل یک وجدان آگاه «اکسترنال» است که به من وصلش کرده باشند:
مدام مسائل و باید و نبایدهای بهداشتی، روانشناختی، علمی، اجتماعی، سلامت، تغذیه و خلاصه هر چیز دیگری که راجع به آن مطالعه ای داشته را به من گوشزد می کند. او مرتب یادآوری می کند که موقع ظرف شستن بهتر است دستکش بپوشم، موقع رد شدن از خیابان خیلی احتیاط کنم، بزرگترها را نباید به اسم کوچک صدا کنم، کلم بروکلی برای سلامتی مان خیلی خوب است، چت کردن کار بدی است، موقع کار با کامپیوتر باید صاف نشست، و هیچ وقت نباید از چراغ قرمز رد شد! و خدا نکند که من بخواهم دست از پا خطا کنم و این دستورات را نادیده بگیرم، مثلا خدای ناکرده بروم سینما و پفک و چیپس با سس تند بخورم!
 البته او خیلی دختر خوب و شایسته ای است، اما هیچ وقت نمی توانم از بودن با او لذت ببرم. (بیچاره همسرش!) بد نیست بدانید که همه ما آدم ها علاوه بر والد،بالغ و کودک درون، یک «معلم» درون هم داریم که اینها را به ما گوشزد می کند اما فرقش این است که گاهی می توانیم خاموشش کنیم و کمی از شیطنت هایمان لذت ببریم.
معلم بازی به شدت دیگران را از شما فراری می دهد.
4. دخترهای پول پرست
 نیازی به توضیح نیست که اینها چه جور دخترهایی هستند. این دخترها نشانه هایی دارند که طرف مقابلشان خیلی زود آنها را می شناسد:
آنها مدام در مورد مسائل مالی حرف می زنند، اولین سوالاتی که می پرسند در موردمیزان درآمد، مدل ماشین، محل زندگی، وضعی اقتصادی خانواده و این قبیل است و اگر در چشم انداز آینده یک رابطه احتمال بحران مالی یا احیانا اجبار به قناعت را ببینند بلافاصله محو می شوند!
 قضیه خیلی ساده است،
دختری که دنبال جیب طرف مقابلش است در روزهای سخت به درد نمی خورد. رابطه عاطفی با چنین دخترانی بی نهایت شکننده و نامطمئن است وهمسرشان تحت استرس زیادی قرار دارد. اگر چنین دختری هستید متاسفانه طرفداری ندارید؛ پسرها هم می خواهند با کسی ازدواج کنند که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، نه جیبشان (آنها هم دل دارند!)، همانطور که شما دوست دارید طرف مقابلتان شما را به خاطر خودتان بخواهد نه ظاهرتان.
5. دخترهای انحصارطلب
 دخترهای انحصارطلب خیلی خوبند، فقط یک ایراد بزرگ دارند:
آنها روزگار همسرشان را سیاه می کنند! آنها می خواهند تمام زندگی طرف مقابلشان شوند و این اصلا منطقی نیست. همه خانم ها دوست دارند در مرکز توجه مرد زندگی شان باشند اما این توجه حد و مرزی دارد که دخترهای انحصارطلب از آن بی خبرند. آنها تنها زمانی شادند که احساس کنند تمام توجه مرد زندگی شان به آنهاست، و اگر او کوچکترین توجهی به دیگران یا به مسائل و جنبه های دیگر زندگی اش بکند اوقاتشان تلخ می شود. حتی ممکن است تبدیل به افرادی کنترلگر شوند و مدام همسرشان را چک کنند و مثل سایه دنبالش باشند.
 البته در ابتدای آشنایی خودبخود طرف مقابل ما تمام زندگی مان می شود اما اگر این روند بخواهد ادامه پیدا کند ما را از کار و زندگی می اندازد.
هر فردی در کنار ازدواجش، که البته جنبه بسیار مهمی از زندگی اش است، لازم است به خانواده اش، کارش، تفریحات و دوستانش و علایق دیگرش هم به اندازه خودشان توجه کند؛ همچنین به فردیت خودش به عنوان یک انسان مستقل. این دخترها جلوی رشد و پیشرفت همسرشان را می گیرند، وهیچ مردی هم این را نمی خواهد.
6. دخترهای خودباخته
 دخترهای خودباخته را حتما می شناسید:
آنها به خاطر رابطه شان از همه چیزشان می گذرند و حاضرند تمام زندگی شان را برای طرف مقابلشان فدا کنند. آنها از خود گذشته هایی هستند که همیشه در دسترسند، هرگز ناراحت و دلخور نمی شوند، همیه دنبال راضی کردن طرف مقابلند، هیچ اولویتی برای خودشان قائل نیستند، از نیازهای خودشان می گذرند تا به نیازهای مرد زندگی شان برسند، به فکر رشد و پیشرفت شخصی نیستند و بالاخره همه زندگی شان در رابطه شان خلاصه می شود.
 این جور دخترها همه این کارها را به خاطر خشنود کردن طرف مقابل انجام می دهند، اما برعکس آنچه خودشان فکر می کنند به جای راضی کردن طرف مقابل او را از خود می رانند. آنها در نهایت به افرادی بی هویت و به شدت وابسته تبدیل می شوند که همه بار زندگی شان روی دوش همسرشان خواهد بود.
 گاهی اینطور به نظر می رسد که دخترهای سر به زیر حرف گوش کن بیشتر مورد توجه هستند، اما آنها بعد از مدتی بی نهایت کسل کننده می شوند.
در واقع دخترهایی که در حد خودشان استقلال و هویت دارند و به دنبال رشد شخصی خودشان هم هستند برای همه جذابترند.
7. دخترهای غرغرو
 این آخرین مورد است اما بیشتر از تمام مواردی که تا اینجا خواندید آدم ها را از شما فراری می دهد.
واقعا چه کسی دلش می خواهد یک نفر مثل رادیوهای قدیمی مدام زیر گوش وزوز کند، آن هم از نوع غرغر؟!
 از نزدیکترین مردی که دم دستتان است سوال کنید چه چیز بیشتر از همه روی مخش می رود و او به شما خواهد گفت که یک آدم غرغرو. غرغروها انرژی آدم را تحلیل می برند و واقعا روی اعصاب راه می روند و متاسفانه خودشان هم متوجه نمی شوند که چقدر این کارشان بیهوده است.

 وقتی مدام غرغر می کنید دیگر کسی به حرف های شما گوش نمی دهد و محتوای حرف هایتان را نمی فهمد؛ اگر هم تا به حال با غرغر توانسته اید به هدفتان دست پیدا کنید و کسی را مجبور به کاری بکنید فقط برای این بوده که از دستتان خلاص شوند و شما را از سر وا کنند، نه هیچ چیز دیگری.

 البته که شما حق دارید خواسته هایتان را از دیگران بخواهید یا شکایت هایتان را مطرح کنید اما چطور است یک شیوه موثرتر و جذاب تر برای این منظور پیدا کنید؟ شاید هم خواسته هایتان نیاز به بازبینی داشته باشد. مطمئنم اصلا دوست ندارید کسی توی دلش به شما بد و بیراه بگوید.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

این متهم چطور گم وُ گور شده؟! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  این متهم چطور گم وُ گور شده؟! ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 «حکم جلبش صادر شده ولی هنوز متاسفانه گیرش نیاورده‌اند، حالا نمی‌دانم چطور هست!» همین جمله از غلام‌حسین محسنی‌اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه کافی بود تا سیلی از انتقادات متوجه دستگاه قضایی و این سوال مطرح شود که سعید مرتضوی کجاست؟
 به گزارش اعتدال به نقل از ایسنا، سعید مرتضوی فردی شناخته‌شده است؛ هم برای اهالی مطبوعات بخصوص در دهه ۷۰ و هم برای بسیاری از مردم پس از ماجرای کهریزک و ریاست بر سازمان تامین اجتماعی در دولت محمود احمدی‌نژاد.
حالا حکم جلب دادستان اسبق تهران و معاون پیشین دادستان کل کشور صادر شده ولی به گفته محسنی‌اژه‌ای "گیرش نیاورده‌اند! "
 پس از حوادث سال ۸۸، با شکایت خانواده سه جوان فوت‌شده در ماجرای "کهریزک" که پدر یکی از آنها عبدالحسین روح‌الامینی از نزدیکان محسن رضایی بود، برای سعید مرتضوی دادستان وقت تهران، علی‌اکبر حیدری‌فر، دادیار و حسن زارع دهنوی معروف به قاضی حداد، معاون امنیت وقت دادستان تهران که هر سه از قضاوت معلق‌ شده‌ بودند،
دادگاه کیفری با پرونده‌ای سه‌هزار و ٥٠٠ صفحه‌ای در ١٧ جلد تشکیل شد.
 نخستین جلسه دادگاه هشتم ‌اسفند ٩١ آغاز شد و اول‌ خرداد ٩٢ بعد از ١١ جلسه پایان یافت. سعید مرتضوی مدتی قبل نامه عذرخواهی برای خانواده‌های کشته‌شدگان کهریزک نوشت و از ‌آنها با عنوان شهید یاد کرد. در نهایت پرونده کهریزک بعد از کلی فرازونشیب و تجدیدنظرخواهی و رفتن به دیوان عالی به حکم رسید. اتهامات مرتضوی در این پرونده، معاونت در قتل، مشارکت در بازداشت غیر قانونی و معاونت در تنظیم گزارش خلاف‌واقع بود. او به دلیل بازداشت غیرقانونی افراد و انتقال آنها به کهریزک به انفصال دائم از خدمات قضائی و پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. مرتضوی همچنین به علت تنظیم گزارش خلاف‌ واقع به پرداخت مبلغ ۲۰۰‌ هزار تومان جریمه محکوم شده بود اما شعبه ۳۸ دیوان عالی کشور این اتهام را وارد ندانست و در نهایت سعید مرتضوی از این اتهام تبرئه شد. او از اتهام معاونت در قتل محمد کامرانی و امیر جوادی‌فر هم تبرئه شد اما بابت همین مورد اتهامی در شکایت خانواده روح‌الامینی محکوم شد چرا که شکایت خانواده روح‌الامینی در این مورد اتهامی، ضمیمه پرونده نشده بود و جداگانه رسیدگی شد.
 دوم اسفند ۹۶ اخباری مبنی بر اجرای حکم سعید مرتضوی در فضای مجازی منتشر شد و عبدالحسین روح‌الامینی اعلام کرد که حکم دو سال حبس به دادستان سابق تهران ابلاغ شده اما هنوز این حکم به اجرا درنیامده است. همان زمان برخی رسانه‌ها به نقل از یک منبع آگاه مدعی شدند که مرتضوی تحت نظر است. اما بلافاصله بعد از آن مرتضوی عنوان کرد که "در منزل در حال استراحت است، چرا که این حکم هنوز قطعی نیست و او درخواست اعاده دادرسی کرده، ضمن این که از سوی دادگاه اجرای احکام هنوز ابلاغیه‌ای دریافت نکرده است".
 شنبه ۱۲ اسفند ۹۶ میرمجید طاهری، وکیل‌ مدافع خانواده روح‌الامینی با اعلام صدور حکم جلب مرتضوی گفت:
«امروز به شعبه مراجعه کردم و طبق اعلام شفاهی دادگاه برای او حکم جلب صادر شده است.»  او درباره ضمانت اجرائی این حکم عنوان کرد: «طبق آن چه به من اعلام شده، اجرای حکم در دست اقدام است اما زمان اجرای آن به دادستانی تهران و مأموران و ضابطان بستگی دارد.» طاهری همچنین از لازم‌الاجرا بودن حکم خبر داد و گفت: «به زودی حکم جلب اجرا می‌شود.»
 وکیل خانواده روح‌الامینی دو روز قبل از آن هم از ارسال این حکم به اجرای احکام خبر داده و گفته بود: «حکم صادره زمان زیادی است که ابلاغ شده و پرونده مرتضوی در بخش کهریزک به شعبه ٢ اجرای احکام ناحیه ٢٨ دادسرای کارکنان دولت رفته است تا اجرا شود.»
 او پیش‌تر گفته بود: «رأی پرونده به صورت الکترونیکی به من ابلاغ شد و شعبه ۲۲ دادگاه تجدید نظر، سعید مرتضوی را در پرونده کهریزک، به اتهام معاونت در قتل به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است. دادگاه تجدید نظر به دلیل اظهار ندامت مرتضوی، با یک درجه تخفیف، وی را به دو سال حبس محکوم کرده و رأی صادره قطعی است.»
 البته چهار روز بعد یعنی روز چهارشنبه ۱۶ اسفند۹۶ سعید مرتضوی در واکنش به خبر صدور حکم جلبش، در جوابیه‌ای اعلام کرد: «تا به حال از طرف اجرای احکام هیچ‌گونه احضار یا دعوتی از اینجانب یا ضامن به عمل نیامده است.»
 مرتضوی در بخشی از توضیحات خود به استناد ماده ۲۳ قانون مطبوعات آورده بود: «تا به حال از طرف اجرای احکام هیچگونه احضار یا دعوتی از اینجانب یا ضامن به عمل نیامده؛ بنابراین چنانچه بدون طی مراحل آیین دادرسی اقدامی هم صورت گرفته باشد اینجانب از آن بی‌اطلاع بوده و خلاف قانون و رویه معمول در اجرای احکام و آیین دادرسی عمل شده است.»
 هم‌چنین در بخش دیگری از این جوابیه آمده بود: «در رابطه با حکم صادره از سوی شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران که علیرغم احکام برائت قبلی و همچنین برخلاف رای قطعی شعبه ۳۸ دیوان عالی کشور و بدون در نظر گرفتن موازین آیین دادرسی کیفری و مسلمات فقهی و شرعی و دلایل موجود در پرونده، اینجانب را در خصوص اتهامی ناروا در جریان برخورد با فتنه سال ۱۳۸۸ و د راستای ایفای وظایف قضایی پیرامون اخلال‌گران در نظم و امنیت کشور و سلب آسایش شهروندان، بدون کوچک‌ترین خطا یا گناه و یا صدق عنوان مجرمانه‌ای به دو سال حبس محکوم نموده که واجد موازین حق اعاده دادرسی و اعمال ماده ۴۷۷ آیین دادرسی کشوری می‌باشد؛ لذا با عنایت به اینکه قانونگذار در ماده ۴۷۷ قانون آمره مذکور در صورتی که پیرامون حکم قطعی و لازم‌الاجرا شرایط فوق‌البیان حادث باشد و دلایلی مبنی بر خلاف بین شرع بودن اقامه گردد، اظهارنظر و قضاوت در خصوص آن را به شخص ریاست محترم قوه قضاییه که فقیه و مجتهد عادل و منصوب مقام عظمای ولایت می‌باشند واگذاری نموده و چون این حق به موجب قانون فقط یک بار قابل اعمال است، اینجانب به فوریت در حال تنظیم لایحه درخواست اعمال ماده ۴۷۷ می‌باشم و امیدوارم در جریان این رسیدگی، مقام عالی ریاست قوه قضاییه که منصوب مقام عظمای ولایت است و لاجرم به ابعاد فقهی و شرعی احکام آگاهی کامل دارند آن را اجابت نموده و نظر فقهی و شرعی خود را فارغ از برخی جنجال‌های رسانه‌ای اعلام نمایند.»
 با وجود این اتفاقات مشخص است که هم مسئولین قضایی وکلای خانواده روح‌الامینی و هم سعید مرتضوی می‌دانسته‌اند که او سرانجام باید به زندان منتقل شود. حال این سوال پیش می‌آید که چطور با وجود این روند این متهم معروف انقدر راحت، نیست شده و به قول سخنگوی دستگاه قضا "حکم جلبش صادر شده ولی هنوز متاسفانه گیرش نیاورده‌اند. "
 رضا جعفری وکیل مدافع سعید مرتضوی امروز (یک‌شنبه) در گفت‌وگو با ایسنا از وضعیت موکلش اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: «من در پرونده تامین اجتماعی وکیل مدافع وی بودم و در پرونده کهریزک وکالت ایشان را برعهده نداشتم.»
 در این زمینه حسالم‌الدین آشنا، مشاور رئیس‌جمهور در توئیتی به این اتفاق واکنش نشان داد و نوشت:
«مراقب باشیم مرتضوی خاوری نشود؛ نه فرار کند و نه فراری داده شود. او حامل رازهای سر به مهر فراوانی است. بدون او تاریخ قضایی ایران در طول بیش از یک دهه پنهان خواهد ماند.»
 نکته‌ای که آشنا به آن اشاره می‌کند یادآور یکی از بزرگ‌ترین پرونده‌های اختلاس در ایران است. اختلاس سه هزار میلیاردی که محمودرضا خاوری یکی از اصلی‌ترین متهمان آن پیش از محاکمه سر از کانادا درإآورد و حالا با خیال راحت با اموال غارت‌ شده از بیت‌المال ایرانیان در مراکز تفریحی کانادا رویت می‌شود.
 درست مثل فرار آقای "م" از متهمان پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان که در ساعات پایانی ۸ آبان ۹۶ اعلام شد که آقای "م" یکی از متهمان اصلی پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان با مبلغ ۵۰۰ میلیارد تومان بدهی از کشور خارج شده و ظاهرا از طریق وکیلش با وی ارتباط گرفته شده و تلاش‌ها برای بازگرداندن وی ادامه دارد. تلاش‌هایی که هنوز به نتیجه منجر نشده است.
 شاید گفته شود که خاوری پیش از آنکه آن فساد بزرگ کشف و به پرونده‌اش رسیدگی شود از کشور گریخت اما درباره سعید مرتضوی چه؟ پرونده او که در جریان بود و درباره تامین اجتماعی همچنان در جریان است و به گفته خودش تا نیمه‌های اسفند هم که در خانه و در حال استراحت بوده، پس چطور تحت نظر نبوده است تا حالا که حکم قطعی منتشر شده از گیر نیاوردن او سخن گفته شود؟ جالب اینجاست که پرونده مرتضوی از سال ۹۱ در جریان بوده اما در سال ٩٤ خبری مبنی بر خروج مرتضوی از ایران منتشر شد.
در آذر ۹۴ در حالی که هنوز پرونده مرتضوی مشخص نشده‌ و ممنوع‌الخروج بود، او به راحتی از طریق فرودگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) از ایران خارج و بعد از آن مشخص شد که تهران را به مقصد نجف ترک کرده تا در مراسم راهپیمایی اربعین شرکت کند!
 جالب اینجاست که ۲۱ فروردین یک منبع مطلع از تحت مراقبت بودن مرتضوی خبر داده و به خبرنگار روزنامه خراسان گفته بود: «قوه قضاییه در زمان خودش این کار را انجام می‌دهد. وی اکنون تحت نظر است.»
 البته باید پرسید که این تحت نظر بودن چگونه بوده است که حالا از گیر نیاوردن مرتضوی سخن گفته می‌شود.
 در همین زمینه بهمن کشاورز رئیس پیشین اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران (اسکودا) و وکیل دادگستری در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: «به منظور دسترس بودن متهم در مرحله بازپرسی و زمانی که برای او قرار صادر می‌شود، باید دقت شود قرار صادره با نوع و شدت اتهام، امکانات و ارتباطات متهم برای فرار و مخفی شدن و خلاصه کلیه عواملی که ممکن است در دسترس به او موثر باشد، تناسب داشته باشد. از این رو می‌بینید که در مواردی حتی برای جرم‌های نه چندان مهم قرارهای بسیار شدید و سنگین صادر می‌شود و حتی گاهی برای برخی از اتهامات به نسبه سبک قرار بازداشت صادر می‌کنند؛ البته صدور قرار نامتناسب مجازات انتظامی سنگین دارد، اما آماری در دست نیست که بدانیم چه مواردی را مشمول این ضابطه دانسته و مجازات انتظامی قائل شده‌اند.»
 وی به موضوع خاوری هم اشاره کرد و افزود: «در سنوات اخیر مورد برجسته عدم دسترسی به متهم موضوع آقای خاوری است که البته با اتهام مالی مواجه بوده است ولی به هر حال این سوال مطرح شده که اولا چرا دستگاه های نظارتی در مدتی که فرایند اقدامات وی ادامه داشته متوجه چیزی نشده‌اند و اگر شده‌اند چرا عکس‌العمل متناسب نشان ندادند و ثانیا این فرد که تحت قرار بوده چگونه بی‌دردسر از کشور خارج شده و اینک دسترسی به او ممکن نیست.»
 کشاورز همچنین تصریح کرد: «اینک موضوع در مورد فرد دیگری است که اتهام جرایم علیه اشخاص را دارد و به عنوان معاونت در قتل محکوم شده مطرح است و گویا گفته شده هر چند حکم صادره علیه وی قطعی و قابل اجراست اما در دسترس نیست و معلوم نیست که کجاست لذا باید گفت که در حال حاضر هیچ منعی برای اعلام اینکه قرار صادره علیه وی چه بوده وجود ندارد و بهتر است گفته شود برای فردی که از امکانات وسیع و ارتباطات بسیاری برخوردار بوده و هست چه قراری صادر شده است. آیا قرار صادره علیه او با شدت اتهام و امکانات فرار متهم تناسب داشته یا خیر؟»
 وی ادامه داد:
«چگونه ممکن است شخصی مانند محکوم‌علیه مورد بحث، مخفی شود و در دسترس نباشد؟ توجه داریم که در برخی -و بلکه بسیاری- از موارد متهمان یا محکومان به نحو اعجازآمیزی ردیابی و شناسایی و دستگیر می‌شوند. چگونه ممکن است فردی با چهره شناخته شده و با روشن بودن محل های تردد و سکونت و سایر مشخصات غیرقابل دسترس باشد؟»
 کشاورز در پایان تاکید کرد: «به هر حال اگر در این مورد امکان دستگیری و اجرای حکم منتفی شود از مواردی خواهد بود که در تاریخ قضایی باقی خواهد ماند و سوالات بی‌جواب بسیاری را مطرح خواهد کرد. این داستان را پیش از این نیز گفته بودم که گفته‌اند فردی در دادگاه نظامی سابق (دادرسی ارتش) به اعدام محکوم شد اما چون حضور نداشت حکم را غیابی صادر کردند و طبق معمول رای در روزنامه منتشر و به محکوم‌علیه اعلام شد که اگر به حکم اعدام غیابی اعتراضی دارد می‌تواند اعلام کند و محکوم‌علیه که از قضیه مطلع شده بود نامه‌ای به دادرسی ارتش فرستاد با این مضمون که اینجانب به حکم اعدام غیابی اعتراضی ندارم و استدعا دارم همچنان که غیابا حکم صادر فرمودید آن‌را غیابا اجرا کنید!»
 محمدرضا زائری از دیگر چهره‌هایی بود که در فضای مجازی نسبت به این اتفاق واکنش نشان داد و در بخشی از پست اینستاگرامی خود نوشت:
«وقتی پدر فقیری که به خاطر شیرخشک بچه‌اش سرقت کرده بلافاصله می‌گیرند و محاکمه می‌کنند ولی حکم سعید مرتضوی صادر شده اما او را گیر نمی‌آورند!»
 نعمت احمدی، ‌حقوقدان هم با واکنش به این موضوع این سوال را مطرح کرد که "اگر مرتضوی نسبت به حکم صادره تمکین نمی‌کند، پس جایگاه اقتدار دستگاه قضایی در کجاست؟ " او همچنین این موضوع را مطرح کرد که "وقتی قوه قضاییه ما با اقتدار جنایتکاری مانند عبدالمالک ریگی را در آسمان دستگیر می‌کند و در عین حال برای بازداشت فردی چون مرتضوی که پرونده او امروز حساسیت ملی را برانگیخته دلایلی این‌چنینی را می‌شنویم، چنین مساله‌ای بدون شک برای اقتدار قضایی نظام، وجهه بیرونی خوبی نخواهد داشت و ضعف این نهاد را به اذهان مردم متبادر می‌کند. " بنا به ادعای احمدی، "اخیرا تصویری از مرتضوی در بازار آهن تهران منتشر شده و ظاهرا ایشان در حال فعالیت‌های اقتصادی به سر می‌برد. " موضوعی که بیش از پیش ممکن است باعث انتقاد شود.
 در همین رابطه عباس عبدی در واکنش خود عنوان کرده است: «نمی‌دانم که آیا آقای مرتضوی پنهان شده یا خیر، اگر نشده وای به حال دستگاه قضایی با این ادعای سخنگوی آن اگر شده وای به حال هردوی آنها. در هر حال پاسخ آقای سخنگوی به منزله خفت و خواری مرتضوی است. ظاهرا سقوط حد و مرزی ندارد.»
 محمدعلی ابطحی هم در توئیتی نوشته است: «می‌گویند قاضی مرتضوی گم شده و نمی‌توانند حکم زندانش را اجرا کنند. فقط خدا کند چند وقت دیگر در داخل یا خارج کشور متولی حقوق مردم و دفاع از مردم ایران و سخنگوی مظلومان کشور نشود و توقع نداشته باشد قربانیانش به حمایت از او بست‌نشینی کنند. دیدیم که میگیم.»
 به نظر می رسد اگر هرچه زودتر مرتضوی که گویا فعلا "یافت می‌نشود"، پیدا نشده و به زندان منتقل نشود آتش این انتقادات بیشتر شده و مرتضوی هم مثل خاوری و آقای "م" به نمادی از مقابله با اجرای عدالت تبدیل خواهد شد. بهتر است ضابطین دستگاه قضایی با "گیر آوردن" فرد مورد نظر، زودتر جلوی شایعات و انتقادات را بگیرند چرا که ممکن است آبروی دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی با فرار مرتضوی بازیچه تمسخر دشمنان قرار گیرد و اجرای عدالت در جمهوری اسلامی زیر سوال رود.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

به برکت رحمت الهی، در برابر آنان نرم وُ مهربان شدی

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

نتیجه تصویری برای إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ

نتیجه تصویری برای تبریک بعثت

متن و پیام های تبریک مبعث پیامبر اسلام (ص)

 

 در نظام اسلامی، حاکمان و مدیران، باید مردم را ولی نعمت خود بدانند. مردم در حقیقت، عیال خداوند هستند و برای محبوبیت نزد خداوند، باید عیال او را دوست داشت. همچنین محبت به مردم، سبب پایداری مقام و موقعیت مدیران و دولتمردان می شود. در آموزه های دینی، مهر و محبت به مردم یک وظیفه دینی است تا آنجا که خداوند به پیامبرش دستور می دهد: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُوءْمِنینَ؛ و بال عطوفت خود را برای مؤمنان بگستران.» (حجر: 88)
 در آیه دیگر نیز رمز موفقیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را، در مدارا و ملاطفت با مردم برمی شمارد و می فرماید:  فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ. (آل عمران : 159)
 به برکت رحمت الهی، در برابر آنان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند.
 امام علی علیه السلام در عهدنامه خود به مالک اشتر، با سخنانی دل نشین می فرماید:
 و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن با همگان و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری! زیرا
رعیت دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تواند و دسته دیگر، در آفرینش با تو همانند. [اگر[ گناهی از ایشان سر می زند یا علت هایی بر آنان عارض می شود یا خواسته و ناخواسته، خطایی بر دست شان می رود؛ به خطاشان منکر و از گناهشان درگذر.
 ایشان در نامه ای به محمد بن ابی بکر، والی مصر، نیز چنین سفارش می کند:
و در برابر رعیت فروتن باش و آنان را با گشاده رویی و نرم خویی بپذیر و با همگان یکسان رفتار کن. گاهی که گوشه چشم به آنان افکنی یا خیره نگاهشان کنی یا یکی را به اشارت خوانی یابه یکی تحیتی رسانی، [به گونه ای رفتار کن]. تا بزرگان در تو طمع ستم ـ بر ناتوانان ـ نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند.
 باید توجه داشت که همه مردم از نظر سطح بینش و درک اجتماعی یکسان نیستند. ممکن است برخی، ضوابط اخلاقی را در مراجعه به مدیران رعایت نکنند و رفتاری ناشایست داشته باشند. در این صورت، مدیر با استفاده از مقام و موقعیت خود می تواند برای آنان مشکل ایجاد کند، ولی بنابر دستورهای اخلاق اسلامی مدیر باید با بردباری، از این بی ادبی آنان کریمانه چشم بپوشد. به همین دلیل عالمان اخلاق به دولتمردان سفارش می کنند که هر کدام از آنان
«باید تمرین بردباری کند تا در برابر صحنه های تحقیرآمیز و اهانت آلود، شنیده ها را نشنیده بگیرد و دیده ها را ندیده تا بتواند به وظایفش عمل کند و از اجتماع بهره برد و آن رفتار ناشایست مانع تکامل او نشود و به تعبیر روایت: حلمی داشته باشد که جهل نادانان را از خود دور سازد».
 امام علی علیه السلام نیز می فرماید:
«رَأْسُ السِّیاسَةِ اِسْتعمالُ الرِّفْقِ؛ رأس سیاست به کارگیری مداراست».
 عدی بن حاتم می گوید:
آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم، دو چیز سبب شد که اسلام را پذیرا شوم. اول ساده زیستی پیامبر و دیگر اینکه همراه پیامبر در حال حرکت بودم که پیرزنی رسید و بیش از یک ساعت پیغمبر را معطل کرد و او با تبسم و آرامش جواب پیرزن را داد تا جایی که من از آن همه صبر خسته شدم.
پیام متن:
1. رمز موفقیت حاکمان، مدارا و مماشات با مردم است.
2. مردم از نظر درک و بینش یکسان نیستند؛ حاکم باید با کمال متانت و گذشت با آنان رفتار کند.
3. مدارا با مردم، پایه های حکومت را تقویت می کند.
برخورد صادقانه کارگزاران
 حاکمان باید با مردم صداقت داشته باشند. موانع و سختی های کار خویش را با آنان در میان بگذارند و اگر برای به نتیجه نرسیدن وعده های خود دلیل موجهی دارند، آن را برای مردم بیان کنند. امام علی علیه السلام به مالک اشتر سفارش می کند: و اگر رعیت بر تو گمان ستم برد، عذر خود را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانی شان در آر؛ که بدین رفتار نفس خود را به فرمان آورده و با رعیت مدارا کرده و حاجت خویش را برآورده و رعیت را به راه راست واداشته باشی.
 در حقیقت، کارگزار باید مردم را محرم اسرار خود بداند و جز در مواردی که به لحاظ امنیتی طرح برخی مسائل ممکن نیست، در بقیه موارد مشکلات را با مردم در میان بگذارد و از رهنمودها و نظرهای آنان بهره مند شود. امام علی علیه السلام در نامه ای به فرماندهان سپاهیانش، وظایف خویش را چنین بیان می کند: بدانید حق است بر من که چیزی را از شما نپوشانم، جز راز جنگ که از پوشاندن آن ناگزیرم و کاری را جز در ـ حکم ـ شرع، بی رای زدن با شما انجام ندهم و حق شما را از موقع آن به تأخیر نیفکنم و تا آن را نرسانم، وقفه ای در آن روا ندانم و همه شما را در حق، برابر دانم.
 برخورد صادقانه با مردم، به این معناست که اگر مدیری خود را در اجرای مسئولیتش ضعیف می بیند و یا از وسوسه افراد خائن و نادان در امان نیست، بی درنگ استعفا کند و از اعتماد مردم سوءاستفاده نکند. وقتی می بیند که نمی تواند امانت داری کند، صادقانه و شجاعانه امانت را به صاحبان اصلی آن بازگرداند.
 امام خمینی رحمه الله در پیامی به مناسبت 22 بهمن سال 1363 خطاب به مسئولان ومدیران کشور می فرماید:
هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود می کند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده از مقاومت در راه هواهای نفسانی، بدون جوسازی، دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان از مقام خود استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است.
 پیام متن:
1. توصیه به رو راستی و صداقت حاکمان با مردم.
2. طرح مسائل حکومتی غیرامنیتی با مردم، برای بهره مندی از مشورت ها و رهنمودهای آنان.
 دیدار حضوری مسئولان و مردم
 بهترین راه ارتباط حاکمان و مدیران با مردم، دیدار حضوری و چهره به چهره است. دیداری دوستانه که هر کس بتواند بدون ترس، مشکلات و خواسته های خویش را بر زبان آورد. در دیدار حضوری بسیاری از حقایق و ناگفته ها آشکار می شود و حاکمان بهتر از هر روش دیگری به عمق مسائل و مشکلات پی می برند.
تجربه نشان داده است که نزدیکان حاکمان معمولاً می کوشند تا اوضاع جامعه را برای حاکم خوشایند و آرام ترسیم کنند. از این رو، در بسیاری از موارد، گرچه اطرافیان از حقیقت امر آگاهند، آن را به گونه ای تعدیل شده و بزک کرده برای حاکم وانمود می کنند. در نتیجه، حاکم آن طور که باید و شاید از وضعیت واقعی جامعه و مردم آگاه نمی شود و درکی واقع بینانه از اوضاع جامعه نمی یابد و روز به روز فاصله بین حاکم و مردم افزایش می یابد و خطری اساسی برای متلاشی شدن نظام فراهم می آورد.
 مشکلات مردم را نمی توان از لابه لای نامه ها یا از زبان اطرافیان دریافت. خود مردم بهتر می توانند مشکل و نیاز واقعی شان را منتقل کنند و اگر این امکان برای آنان فراهم نشود، نتیجه ای جز روگردانی مردم از حاکمان نخواهد داشت. نظام جمهوری اسلامی این امر را در فراز و فرودهای خود به خوبی تجربه کرده است.
 شهید رجایی همواره در میان مردم مانند آنان زندگی کرد. به همین علت، دولت او به عنوان الگوی یک دولت موفق و خدمتگزار شناخته شده است. وی هرگز فریفته پست و مقام نشد و هیچ گاه خود و یارانش از مردم فاصله نگرفتند. به همین دلیل، وی گرفتاری ها و نیازهای مردم را به خوبی دریافت و در راه حل مشکلات یا تأمین خواسته ها گام های اساسی برداشت.
 امام علی علیه السلام در نامه به قثم بن عباس، والی مکه، چنین سفارش می کند:
 بامداد و شامگاه برای آنان مجلس ساز. آن را که فتوا خواهد، فتوا ده و نادان را بیاموز و با دانا به گفت وگو پرداز و جز زبانت، [چیزی] پیام رسان مردمان نباشد و جز رویت، دربان.
هیچ حاجتمند را از دیدار خود محروم مگردان، چه اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و در پایان حاجت او برآورده شود، تو را نستایند.
 آن بزرگوار در توصیه ای دیگر به یار صمیمی خویش، مالک اشتر چنین می فرماید:
 فراوان خود را از رعیت خویش پنهان مکن؛ که پنهان شدن والیان از رعیت، نمونه ای است از تنگ خویی و کم اطلاعی در کارها و نهان شدن از رعیت، والیان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است، باز دارد. پس کار بزرگ نزد آنان خرد به شمار آید و کار خرد بزرگ نماید. زیبا زشت شود و زشت زیبا و باطل به لباس حق در آید و همانا والی، انسانی است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند، نداند و حق را نشانه ای نبود تا بدان، راست از دروغ شناخته شود.
 پیام متن:
1. حضور رو در رو، بهترین وسیله ارتباطی حاکمان با مردم است.
2. الگوی دولت مردمی در شرایط کنونی، شهید رجایی و یاران وی است.
3. سفارش امام علی علیه السلام به کارگزاران خویش، بهترین منشور یک دولت مردمی است.
 عدالت ورزی
 از مهم ترین وظایف حاکمان، رعایت عدالت میان مردم است . عدالت ورزی در همه شئون حکومت، از جمله در توزیع امکانات و فرصت ها باید رعایت شود. حاکم عادل پیشه، محبوب مردم است و ارج و منزلت بهتری نزد آن دارد.
امام علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ عَدَلَ نَفَذَ حُکمُه؛ کسی که عدالت بورزد، حکمش نافذ می شود.»
 ایشان در سخنی دیگر، عدالت ورزی را منشاء لطف و یاری خداوند می داند و می فرماید:
 اذا بُنِیَ المُلکُ علی قواعدِ العدلِ و دَعائِمِ العقلِ نَصَّر اللّهُ مُوالیه و خَذَل مُعادیه. زمانی که حکومت بر پایه عدل و عقل استوار شده باشد، خداوند دوستداران آن را یاری و دشمنانش را خواری رساند.
 آن حضرت که نمونه کامل عدل و انصاف را در حکومت علوی اجرا کرد، در نامه ای به یکی از والیانش چنین دستور می دهد:
 و برابر رعیت فروتن باش و آنان را با گشاده رویی و نرم خویی بپذیر و با همگانی یکسان رفتار کن. گاهی که گوشه چشم به آنان افکنی یا خیره شان نگاه کنی یا یکی را به اشارت خوانی یا به یکی تحیتی رسانی، [آگاه باش] تا بزرگان در تو طمع ستم ـ بر ناتوانان ـ نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند.
 پیام متن:
 عدالت ورزی، نفوذ کلام حاکم و عنایت و یاری خداوند را در پی دارد.
 ساده زیستی حاکمان
 عثمان بن حنیف انصاری، والی بصره در مهمانی-ای شرکت کرده بود که نیازمندان در آن مهمانی جایی نداشتند. امام علی علیه السلام پس از آگاهی از این عمل کارگزار خود، در نامه ای به وی می فرماید: بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده بسنده کرد و دو قرص نان را خوراک خویش ساخت. بدانید که شما چنین نتوانید کرد. لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و تلاش در این مسیر و پاکدامنی و درستی ورزیدن. به خدا از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمت های آن ذخیره نساختم و بر جامه کهنه ام نیفزودم و اگر می خواستم، می دانستم که چگونه عسل پالوده و مغز گندم و بافته ابریشم را به کار برم، ولی هرگز هوای من بر من چیره نخواهد گردید و حرص، مرا به گُزیدن خوراکی ها نخواهد کشید.
چگونه باشد در حجاز یا یمامه کسی حسرت گرده نانی را برد یا هرگز شکمی سیر نخورد و من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته و جگرهایی سوخته. آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان گویند و [حال آنکه] در ناخوشایندی های روزگار شریک آنان یا در سختی زندگی نمونه ای برایشان نباشم.
 امام خمینی رحمه الله نیز همچون جد بزرگوار خود، در کمال سادگی زندگی کرد و الگویی موفق برای حاکمان اسلامی گردید. ایشان نه تنها خود و نزدیکانش را به ساده زیستی فرا خواند، بلکه ارکان حکومتی را در همین مسیر هدایت کرد. این بزرگوار، در پیامی به مناسب گشایش دومین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگان منتخب مردم سفارش کرد:
 اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمت های بزرگ برای ملت های خود کرده اند، اکثراً ساده زیست و بی علاقه به زخارف دنیا بوده اند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند، برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می دهند و در مقابل زور قدرت های شیطانی خاضع و نسبت به توده های ضعیف، ستمکار و زورگو هستند، ولی وارستگان به خلاف آنانند؛ چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزش های انسانی ـ اسلامی را حفظ کرد.
 
پیام متن:
1. ساده زیستی حاکمان، سبب مقاومت و پایداری مردم در برابر ناملایمات می شود.
2. کسانی که ساده زندگی می کنند، هیچ گونه ترس و واهمه از دشمنان ندارند و تن به خواری و ذلت نمی دهند.
3. با زندگی اشرافی نمی توان از ارزش های انسانی دفاع کرد.
 آموزش دینی
 برخی پنداشته اند که «حکومت ها کار و وظیفه ای بیش از رسیدگی به نیازهای اولیه مردم ندارند و نباید داشته باشند. خواه حکومت دینی، خواه حکومت غیر دینی، آنچه در درجه اول باید مورد توجه قرار بدهند، این است که حاجات اولیه، یعنی مسکن، غذا، پوشاک، بهداشت و امثال اینها را فراهم کنند».
 فیشکین، یکی از فیلسوفان تعلیم و تربیت لیبرال، نیز به صراحت می گوید:
 دولت نباید از طریق تعهدات عمومی، از عقاید دینی گروه ها دفاع کند و باید از موضع این اتهام که با ادعاهای ماوراء طبیعی و دینی، یک رشته عقاید آرمانی دارد و با عنوان اقتدار و مشروعیت دولت، به افکار عمومی جهت می دهد، اجتناب ورزد.
 در مقابل، فلسفه حکومت در اسلام، چیزی جز اجرای اسلام و تحقق آرمان های آن نیست. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
 خدایا تو می دانی آنچه را از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز، خواستن زیادت، بلکه می خواستیم نشانه های دینی را به جایی که بود، بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستمدیده ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا شود.
 آن امام بزرگوار، یکی از حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامی را حق تعلیم و تربیت دینی آنان دانسته و در بیانی صریح فرموده است:
 اَیُّهَا النّاسُ اِنّ لی عَلَیْکُمْ حقاً وَ لکم عَلیَّ حَقٌّ فاَمّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فالنصیحةُ لکم و تَوْفیرُ فَیْئِکم علیکم و تعلیمُکُمْ کیْلا تَجْهَلوا و تَأْدیبُکُمْ کَیما تَعْلَمُوا.
[ای] مردم! مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی. بر من است که خیرخواهی را از شما دریغ ندارم و حقی را که از بیت المال دارید، بگزارم. شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم تا بدانید.
 ایشان در کلامی دیگر می فرماید:
 عَلَی الامامِ اَنْ یُعَلِّمَ اَهْلَ ولایتِهِ حدودَ الاسلامِ و الایمان. امام و حاکم اسلامی موظف است معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد.
 درباره سیره عملی حضرت آورده-اند که در اوج جنگ جمل، شخصی از امام علی علیه السلام پرسید: ای امیرمؤمنان! آیا به توحید و یگانگی خداوند اعتقاد داری؟ عده ای از سپاهیان امام علی7 که در آن اطراف بودند، با شنیدن این سؤال نابه هنگام ناراحت شدند و خشمگینانه به سوی آن شخص رو آوردند و گفتند: مگر نمی بینی امام در چه شرایطی قرار دارد؟ ولی امام علی علیه السلام با آرامش فرمود:
«رهایش کنید؛ زیرا چیزی که این اعرابی به دنبالش است، همان چیزی است که ما از این قوم (یعنی از اصحاب جمل) می خواهیم، یعنی جنگ ما در حقیقت بر سر مسئله توحید است». سپس با تفصیلی اعجاب برانگیز پاسخ وی را بیان کرد.
 
پیام متن:
1. وظیفه حکومت دینی، تعلیم معارف اسلامی و ایمانی به افراد جامعه است.
2. در اولویت قرار دادن تأمین نیازهای اولیه، چندان ضروری نیست، بلکه وظیفه حکومت دینی تأمین و رسیدگی به تمام ابعاد وجودی انسان اعم از جسم و روح اوست.
 پرهیز از ریاست طلبی
 یکی از جدی ترین آسیب های حکومت، ریاست طلبی است. گاهی ریاست و فرمانروایی، زمینه ساز فساد افراد و به انحراف کشاندن آنان می شود. مدیران و حاکمان اسلامی باید همواره مواظب باشند که این آفت در دل و جان آنان نفوذ نکند؛ زیرا دین و دنیای آنان را نابود خواهد ساخت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
 مَنْ اَحَبَّ ان یَتَمَثَّلَ لَهُ الرجالُ قیاماً فَلیُتَبَوَّأَ مَقْعَدَه مِن النّارِ. کسی که دوست دارد مردم را در مقابل خود ایستاده ببیند، جایگاه او آتش جهنم است.
 ریاست طلبی حاکم، او را در جایگاهی به ظاهر رفیع قرار می دهد. در این مقام، او دیگران را بسیار کوچک و کم ارزش می پندارد و برای خود امتیازهای ویژه ای قائل می شود. این رویه، به تسلیم مردم در برابر او می انجامد و توقع دارد که مردم در همه حال او را همراهی کنند و همواره او و کارهایش را تأیید کنند.
 امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
 ما اری شَیئاً اَضَرُّ بِقُلوبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِ النِعالِ وَراءَ ظُهوُرِهم. من چیزی زیان بارتر برای حال قلب، از صدای کفش در پشت سر انسان ندیدم.
 بنابر ارزش های اسلامی و الهی همه انسان ها در یک شأن و ردیف جای دارند و برعهده گرفتن مسئولیت ها، در حقیقت نوعی تکلیف پذیری برای خدمت رسانی بیشتر به مردم است، نه بهره گیری از بشر با هدف ارضای روحیه ریاست جویی حاکم. بنابراین، کارگزار اسلامی پیش از هر اقدامی باید این صفت ناپسند را از دل و جان خویش بزداید تا راه سعادت و سلامت را بر خود و مردم هموار سازد.
 پیام متن:
 از مهم ترین رذایل اخلاقی، ریاست طلبی حاکم اسلامی است؛ زیرا روحیه خدمت رسانی را از او خواهدگرفت.
دوری از فخرفروشی و تکبر
 یکی دیگر از صفت های ناپسند اخلاقی، تکبر و غرور است. امام علی علیه السلام در حدیثی با اشاره به این امر می فرماید: «آفةُ الرِّئاسَةِ الفخرُ؛ آفت ریاست، فخر است.» ایشان در کلامی دیگر فخر و تکبر را از بدترین صفت های کارگزاران معرفی می کند:
 در دیده مردم پارسا، زشت ترین خوی والیان این است که می خواهند مردم آنان را دوستدار بزرگ منشی شمارند و کارهایشان را به حساب کبر و خودخواهی نگذارند و [حال آنکه من] خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من دوستدار ستودنم و خواهان ستایش شنیدن.
 انسان های بزرگوار و والااندیش، اهل تکبر نیستند و همواره شکوه و بزرگی خداوند را در نظر دارند و خود را در محضر خدا می بینند و سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام را سرلوحه کار خویش قرار می دهند و نیز نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر را از یاد نمی برند که فرمود:
 و اگر قدرتی که از آن برخورداری، نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشمری، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست، بنگر که چیست و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست؛ که چنین نگریستن، سرکشی تو را می خواباند و تیزی تو را فرومی نشاند و خرد رفته ات را به جای باز می گرداند.
 باید به فرجام کار و زوال دولت اندیشید که «الدولة کما تُقْبِلُ، تُدبِر؛ حکومت همان طور که می آید، یک روز نیز می رود.» همچنین باید سرانجام متبکران را به یاد آورد که چگونه خوار و ذلیل شده اند. امام علی علیه السلام در این باره هشدار می دهد:
 بپرهیز که در بزرگی فروختن، خدا را هم نبرد خوانی و در کبریا و عظمت، خود را همانند او دانی، که خدا هر سرکشی را خوار می سازد و هر خودبینی را بی مقدار.
 پیام متن:
1. فخرفروشی و تکبر بر اثر کم ظرفیتی و غفلت از عظمت و کبریایی خداوند است و آفت بزرگی برای حاکمان و کارگزاران به شمار می آید.
 خود محوری
 استبداد در تصمیم گیری، از دیگر لغزش های مدیران و حاکمان است. خود محوری، عامل تباهی آدمی معرفی شده است.
 امام علی علیه السلام برای در امان ماندن از این لغزش، «مشورت با دیگران را به منزله مشارکت در عقول و اندیشه های آنان بر می شمارد.» آن حضرت در نامه ای به مالک اشتر، سفارش می کند که در امور کشور خود «با دانشمندان، فراوان گفت و گو کن و با حکیمان، فراوان سخن در میان نه.» اهمیت مشورت و رای زنی تا آنجاست که خداوند با وجود عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، ایشان را به مشورت و نظرخواهی از مردم امر می کند:
 به برکت رحمت الهی در برابر آنان نرم شدی و اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطراف تو پراکنده می شوند. پس آنان را ببخش و برای آنان آمرزش بطلب و در کارها، با آنان مشورت کن، ولی هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. (آل عمران: 159)
 نکات مهمی در این آیه وجود دارد: نخست اینکه، افرادی که با دیگران مشورت می کنند، نزد مردم افرادی انعطاف پذیر به شمار می آیند و افراد خود رأی، اشخاصی تندخو و سنگ دل هستند. دیگر اینکه، حتماً نباید با افرادی برتر از خود مشورت کرد، بلکه گاهی لازم است انسان با افراد پایین تر از خود به مشورت و رای زنی بپردازد. وقتی اشرف مخلوقات و عقل کل، مأمور به مشورت گردیده است، پس افراد معمولی به این رای زنی ها نیاز بیشتری دارند.
 البته حاکمان جامعه در پرتو مشورت با مردم، شخصیت آنان را ارج می نهند و روحیه همکاری و همیاری اجتماعی آنان را تقویت می کنند. بنابراین، شایسته است کارگزاران برای ایجاد انگیزه در مشارکت عمومی و تقسیم مناسب کار، به مشورت با مردم اهمیت دهند.
 پیام متن:
1. مشورت و رای زنی با مردم، مهر و محبت و همکاری مردم را با کارگزاران افزایش می دهد.
2. مشورت کردن، حتی با زیردستان فوایدی دارد و خداوند اشرف مخلوقات را نیز به مشورت امر می کند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

آیا مشکل فقط عرقچین است؟


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 
  آیا مشکل فقط عرقچین است؟ 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

نتیجه تصویری برای عرقچین

 

نتیجه تصویری برای عرقچین

 

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRubWao2xlEPoL0hW7CGIgJNwWMZIfFeVnuzEkp9WVa6VHhA07t

 

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSuv7koLZ055W18pzRPEsqWTa_sCeZVKw8E9r0QA9RwEgrOFjLZ

 

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSPt1KJxF8Yb5IpuPwD4ryMR0SKw2CP4quUKh0b36latPASR0Vz4g

 

  خبرآنلاین، وبلاگ محمد رضا زائری : یکی از بزرگ‌ترین اختلالات معرفتی و مشکلات فکری، محدود شدن ذهن انسان به نمادهای ظاهری و غفلت از مسایل اساسی و امور باطنی است! 
 بدین ترتیب هر کسی بر اساس تلقی های عرفی و دریافت-های ذهنی از محیط پیرامون خود بر روی برخی نشانه-ها تمرکز پیدا می کند
و از اصل و اساس رویکردها و محتواها غافل می شود و کار به جایی می رسد که حقیقت قرآن را در امام زنده و حاضر نمی بیند ولی با قرآن کاغذی سر نیزه فریب می خورد!
 در روزگار ما هم گاه بعضی، نمادها و نشانه هایی مانند عرقچین روی سر یک نفر در گوشه یک عکس یا سفید پوشیدن همسر متوفى در هنگام تشییع جنازه را به عنوان نشانه های یهودی بودن تلقی می کنند اما رفتار آشکار و صریح صهیونیستی را از دیگران نمی بینند.
 به راستی آیا اگر امروز صهیونیست-ها دیگر عرقچین بر سر نگذارند ما آنها را مسلمان خواهیم پنداشت؟ قطعا می گویید : خیر، مشکل ما با صهیونیستها کلاه و لباس نیست!
 آری، حق با شماست!
مشکل ما رفتار و خوی صهیونیستی است که یهود را "شعب الله المختار " یعنی قوم برگزیده می داند و دیگران را مردمانی که خداوند برای خدمت به یهود خلق کرده است.
 وقتی این تفکر و باور تئوریزه می شود به طور طبیعی نه تنها هر تجاوز و اشغالگری و ظلم و ستمی را توجیه می کند، بلکه به تضییع حقوق دیگران رنگ و لعاب دینی و الهی می دهد و آن را وظیفه شرعی به شمار می آورد.
 اکنون پرسش این است:
اگر کسی عرقچین بر سر نگذاشت اما خلق و خوی صهیونیستی داشت و همه دیگران را باطل و فقط خود را حق پنداشت و به خود اجازه داد هر گونه می خواهد در باره مال و جان و آبروی دیگران تصمیم بگیرد و رفتار کند، چه قدر می توان چنین کسی را مسلمان دانست؟
 واقعیت تلخی که نمی توان انکار کرد این است که ما همه دیکتاتور هستیم، همه! فقط میزان بروز و ظهور بیرونی این خودمحوری و دیکتاتورمآبی به تناسب شرایط و موقعیت و امکانات مان فرق می کند!
 درست همان زمان که به داعش ناسزا می گوییم و از فاشیست ها و نازی ها ابراز انزجار می کنیم، همان موقع همه در درونمان داعش و هیتلر داریم.
 حتى بسیاری از کسانی که مدعی لیبرالیسم و آزادی های اجتماعی هستند ممکن است به راحتی مثلا به پسر جوانی که در یک هیأت مذهبی عزاداری می کند یا دختری که حجاب شرعی کامل دارد، اهانت کنند!
 فرق نمی کند که اسم و رسم مان چیست یا چه شکل و ظاهری داریم، مهم این است که بپذیریم سهم ما با سهم دیگران برابر است و همه ما بندگان خداوند هستیم. اما وقتی به هر دلیل و با هر توجیه، برای خود سهم و حقی بیش از دیگران قائل شدیم آن موقع مصیبت ها و گرفتاری ها شروع می شود و دیکتاتوری های شرک آمیز در برابر نظام الهی شکل می گیرد.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


برچسب ها: عرقچین، حقیقت قرآن، قران بر سر نیزه، رفتار صهیونیستی، حق و باطل، مسلمانی، دیکتاتورمآبی،


شما هم در این آشغال‌پراکنی بی‌تقصیر نیستید


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 شما هم در این آشغال‌پراکنی بی‌تقصیر نیستید

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

عزت الله ضرغامی: حصر آشغالی +اینستاپست

 

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQV6JdIo5Cp3U2T40qKtLjSTM9ukqKAOshe11GYeYo9dKFN9bTl

تصویر مرتبط

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR7xGGnK25R71J15KDHRMVoXRerXPW6MYkpRWJ5mBsgGghvFora-w

 


 خبرآنلاین، وبلاگ حسین آخانی : این یادداشت پاسخی است به آقای ضرغامی رئیس سابق رسانه ملی که به درستی به وضع اسفناک زباله در ایران اعتراض کرده‌اند. ولی ظاهرا فراموش کرده اند که ایشان 10 سال مسئولیت بزرگترین دستگاه فرهنگی و اطلاع رسانی کشور را به عهده داشتند و در کاشت محصول فعلی این کشور بی نقش نبودند.
 آقای
ضرغامی رییس اسبق رسانه ملی می‌گوید: «خیر سرمون امروز خواستیم کنار این رودخانه زیبا عکس بیندازیم! دیر بجنبیم این حصر آشغالی و آلودگی محیط زیست ما را خواهد کشت! کسانی که در این تعطیلات به دبی و استانبول و باکو و دیگر کشورهای همسایه می روند و ساحل سازی‌های زیبای آنجا را می بینند می‌پرسند، چرا؟! حالا ساحل سازی‌های به عمق 100 متر و طول چند کیلومتر پیشکش، لااقل فکری برای آشغال‌های مخرب طبیعت بکنیم. مشکل نه بی آبی است و نه کمبود بودجه، نه به تحریم بر می‌گردد و نه به توطئه‌های شیطان بزرگ! شاخ غول را نمی‌خواهیم بشکنیم، می‌خواهیم در 40 سالگی انقلاب، آشغال‌ها را جمع کنیم! »
 خدا را شکر می‌کنم که رئیس سابق صدا و سیما که 10 سال آن هم در دوران طلایی احمدی نژادی رئیس بزرگترین سازمان فرهنگی ایران با 75 میلیون مخاطب بودند کمی از مسئولیت‌هایشان کم شده و فرصت پیدا کرده‌اند ایران گردی کنند و عکس یادگاری هم بیاندازد.
بازهم خدا را شکر هنوز گردنشان راست نمانده است و توان چرخش به این طرف و آن طرف را دارند و با کمی کج کردن متوجه شده‌اند که وای مصیبتا، بعد از چهل سال چه آشغال دونی درست کرده‌ایم.
 بازهم خدا را شکر رئیسی که شب و روز کارش این بود که اگر گربه‌ای در آمریکا سینه پهلو می‌کرد، در تلویزیون بارها و بارها و در پر بیننده‌ترین ساعات نشانش می‌دادند حالا فهمیده که مملکت خودمان چه خبر است. اما از خود نمی‌پرسند یکبار همکارانش جرات نداشتند زشتی‌های سرزمین خودی خود را نشان دهند و به مردم بگویند: بابا زباله و پلاستیک در بکرترین نقاط کشور غوغا می‌کند.
 
جناب ضرغامی عزیز: باور کنید من سیاسی نیستم. از زمانی که در کنار کار حرفه‌ای دانشگاهیم به سفرهای علمی به اقصی نقاط ایران و ده‌ها کشور جهان رفته‌ام، مرتب در مورد این پلاستیک پراکنی نوشته‌ام و گفته‌ام. حتی یک بار در زمانی که شما رئیس بودید در یک برنامه دست چندم پیشنهاداتم را دادم. ولی آن برنامه در ساعات نیمه شب پخش شد و خودم هم خواب بودم! دستگاه تحت امر شما به امثال ما اجازه نمی‌دادند در ساعات پر مخاطب و یا برنامه‌های زنده خبری راه پیدا کنیم، بخصوص اگر می‌خواستیم نقدی بکنیم. اگر مطلبی گفته می‌شد سیاه نمایی تلقی می‌شد و همکاران شما می‌گفتند که اجازه پخش ندارد و سانسور می‌شد.
 الان اگر گاهی به ما فرصت می‌دهند حرف بزنیم بیشتر به این خاطر است که بدشان نمی‌آید دولت را خراب کنند و به همین دلیل گاهی به ما فرصت می دهند «فقط از دولت» انتقاد کنیم. به خاطر می‌آورم در همان برنامه‌ای که در نیمه های شب پخش شد گفتم «بهترین راه زباله زدایی از این سرزمین مجبور کردن تولید کنندگان آب معدنی و نوشابه به اخذ گرویی از بطری‌ها است. آنها آب مفتی می‌فروشند و طبیعت کشور را آلوده می‌کنند. لااقل وظیفه جمع آوریش هم به عهده خودشان باشد».
 همین چند ماه پیش که بودجه در مجلس بود پیشنهاد دادم که بیایید بجای گرفتن پول زیاد برای خروجی از مردم و تحمیل انواع گرانی‌ها، عوارض پلاستیک وضع کنید تا مردم کمتر از این پلاستیک‌ها استفاده کنند و کم کم طبیعت ایران از این بلا نجات پیدا کند و مردم ما به جای رفتن به خارج در همین کشور بمانند. راهی که بسیاری از کشورهایی که شما در نوشته‌تان ازشان تعریف کرده‌اید رفته‌اند.
 حالا نشد، دست رو دست نمی‌گذارم. همین که این مطلب شما را در خبر آنلاین خواندم، دست به قلم بردم و می‌خواهم با شما همراهی کنم. بیایید ما هم همصدا با کاوه مدنی با چالش «بی زباله» همراه شویم. شما دوست و رفیق در مقامات مملکتی، نمایندگان مجلس و تولید کنندگان کلان این زباله‌ها کم ندارید (سالها سیمای شما برای تولیدات آنها تبلیغ کرده است). هم می‌توانید بهشان بگویید که یک هفته همه مردم از بسیج، سپاه، ارتش، دانشجو، سرباز، دانش آموز گرفته تا امام جمعه، نماینده، فرمانده، مدیر کل، وزیر، استاد و معلم همه با هم دست به دست دهیم اول این زباله‌هایی که خودمان ریخته‌ایم را جمع کنیم. دوم از مسئولین مربوطه دولتی و قانونگذاری بخواهیم با قانون زباله را ریشه کن کنند. من تصویب سه قانون زیر را برای پاکسازی ایران لازم می‌دانم.
1. کلیه تولید کنندگان بطری‌های آب معدنی و نوشابه و بسته بندی‌های مشابه وظیفه دارند یا به طور مستقل و یا با همکاری هم بطری‌های تولید شده را با اخذ گرویی مجددا تحویل بگیرند.
2. به ازای هر کیسه پلاستیکی، ظرف یک بار مصرف و یا بسته بندی نامتعارف پلاستیکی مبلغ 100 تومان عوارض محیط زیستی دریافت شود. نیمی از درآمد آن را برای ایجاد صنایع بازیافت و پاکسازی طبیعت و نیمی هم برای توسعه حمل و نقل عمومی ریلی مورد استفاده قرار گیرد. مردم اگر با وسائل حمل و نقل عمومی سفر کنند اینقدر آشغال اینور و اونور نمی‌ریزند.
3. زباله ریزی در طبیعت تابع جریمه نقدی باشد و همه ضابطان قضایی از پلیس تا محیط‌بان و جنگل‌بان اجازه اعمال قانون با کمک شماره ملی داشته باشند.
امیدوارم شما هم ضمن پیوستن به چالش «بی زباله» از روابط گسترده خود در نتیجه بخشی این پیشنهادات استفاده و انشالله همه ما سال آینده کشوری کم زباله را به چهل و یکمین سال انقلاب تحویل دهیم. قول بدهید با هم در کنار یک رودخانه تمیز یک عکس یادگاری بگیریم. بسم‌الله.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


برچسب ها: ضرغامی، رسانه ملی، زباله، سیاه نمایی، سانسور، زباله زدایی، زباله ریزی،



هر بانوی تحصیلکرده‌ای باید سرکار برود؟

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 هر بانوی تحصیلکرده‌ای باید سرکار برود؟

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

آیا هر بانوی تحصیلکرده‌ای باید سرکار برود؟
 

  ((( یادش بخیر ... پدر بزرگها وُ مادر بزرگهای ما، پدر مادرهای ما با وجود اینکه خیلی از تسهیلات زندگی امروزی را نداشتند، با آن زندگی سَر وُ ساده، چقدر دلخوشتر بودند وُ آرامش بیشتری داشتند ... همه اینها هم بخاطر این بود که قدر داشته-هایشان را میدانستند وَ قانع بودند ؛ این با بی-تفاوتی وَ تلاش نکردن برای رفاه بیشتر، خیلی تفاوت دارد. اصل مسأله این بود که اهل زیاده-طلبی وَ در واقع، اهل ناشُکری نبودند. مخارج زندگی بدوش مَردها بود وَ خانمهای خانه هم علاوه بر خانه-داری، اگر می-توانستند یا لازم بود که کمک-خرج زندگی باشند، در همان خانه دست بکار میشدند، از خیاطی وُ گلدوزی وُ قالیبافی گرفته تا پاکت-سازی که کمترین درآمد را داشت. مثلا، خانواده-ی پُرجمعیت وَ فقیری بود که در بهار وُ تابستان همگی دست بکار «بادبادکهای کاغدی» میشدند وَ در فصلهای دیگر به نوعی کمک-خرج خانواده بودند، مرد یا مردان خانه هم در بیرون بکاری مشغول بودند. جان کلام اینکه با کمترین اختلاف، چرخ زندگی را با همدلی میچرخاندند ... اگر پس-اندازی هم برای تفریح وُ سفر داشتند که نور ِ علآ نور بود وُ به تناسب وُسع-شان گاهگاهی به زیارتگاهای نزدیک وُ دور میرفتند. تفریحاتی مثل سینما وُ تئاتر، بیشتر بخاطر مسائل فرهنگی وَ اقتصادی، کمتر خواهان داشت. راستی داشت یادم میرفت، بعضیها به باغ ملی (همان پارک امروزی) هم سَری میزدند، البته اگر شرایط  این تفریح مُیَسًـر بود. مهمانی دادن شام یا ناهار برای خانواده-های فقیری که قوُت روزانه-شان هم نسیه یا «قسطی» بود، به ندرت پیش میآمد ؛ در خانواده-های متوسط هم سالی چند بار مهمانی دادن بیشتر اتفاق نمی-افتاد، آن هم با سادگی وَ به دور از تجملات؛ مثلا دَمپُختَک عدس-پلو یا پلو با قُرمه-سبزی وَ یک نوع میوه-ی آن فصل، چیزی مثل هنداوانه یا انار ... خرید گوشت یا مُرغ هم بآ آن درآمدهای پایین، در کمال قناعت مدیریت میشد. خرید جهیزیه-ی عروس هم از چند دست لحاف وُ تشک، تعدادی ظرف وُ ظروف اولیه، چراغ خوراکپزی ِ، وَ یک تخته قالی تشکیل میشد ... خانوادهای فقیر که توان خرید قالی را نداشتند ، بزحمت دو تخته گلیم ارزان-قیمت میخریدند. جشن عروسی هم که بعهده-ی داماد بود، عمدتاٌ در خانه-ی عروس یا همسایه وُ آشنا، با ساده-ترین وسایل پذیرایی که شامل شربت وُ شیرینی میشد برگزار میگردید. خانواده-ای که بضاعت ضعیفی داشت، جشنی نمیگرفت وَ بعد از فرستادن جهیزیه، عروس وُ داماد را عده-ای با صدای ذَف وُ دایره وُ سلام وُ صلوات به خانه-ی بخت می-فرستادند. _ عـبـــد عـا صـی )))
 

 میگنا، سیمین جم :  این سؤال را از خانم‌های تحصیلکرده و متأهلی پرسیده‌ایم که همسر و فرزند را به کار و شغل بیرون از منزل ترجیح داده‌اند.
 هم لیسانس دارم هم خانه‌دارم و اوضاع هم خوب است
 هانیه فریس آبادی
 29 ساله ، لیسانس ، خانه‌دار
 لیسانسم را که گرفتم با مرد مورد علاقه‌ام ازدواج کردم. مردی که تحصیلات دانشگاهی نداشت، اما اهل کار بود و تا دلت بخواهد شعور و مهربانی داشت. یک سال بعد از ازدواج بچه‌دار شدم و حالا یک همسر مهربان، یک کوچولوی زیبا و یک زندگی جمع و جور دارم که با هیچ چیزی در دنیا عوض نمی‌کنم. وقتی تصمیم به ازدواج گرفتم پدر و مادرم اصرار داشتند که همسرم شرط کارکردن مرا حتماً در شروط ضمن عقد بپذیرد و بعد از ازدواج هم مصر بودند که من کار کنم. آنها می‌گفتند اگر قرار بود خانه‌دار شوی پس چرا وقت و هزینه گذاشتی و درس خواندی و مدرک گرفتی؟ من برای آنها و تمام کسانی که این سؤال را از من می‌کردند یک جواب بیشتر نداشتم و ندارم:«لیسانس خانه‌دار خانه را بهتر اداره می‌کند.» من واقعاً به حرف خود اعتقاد عمیق دارم. دختری که دانشگاه می‌رود به هر حال دانش و توانمندی بیشتری پیدا می‌کند و این داشته‌ها را می‌تواند در زندگی شخصی و در خانواده‌ای که تشکیل می‌دهد به کار بگیرد و به نحو مفیدی استفاده کند. اصلاً چرا این ذهنیت کلیشه‌ای وجود دارد که دختران تحصیلکرده حتماً باید کار کنند؟ به نظرم دختر تحصیلکرده قدرت تعامل و درک بیشتری دارد و همین می‌تواند در زندگی مشترک تأثیر مثبت داشته باشد.
 فعلاً نیازی به کار کردن من نیست
 مرضیه سلیمی
 27 ساله ، لیسانس ، خانه‌دار
 دارم خودم را برای مسافر کوچولویی آماده می‌کنم که چند ماه دیگر از راه می‌رسد و خانواده خوشبخت دونفره ما را یک خانواده خوشبخت سه نفره می‌کند. وقتی ازدواج کردم همسرم گفت با کارکردنت مشکلی ندارم، ولی اگر خسته و کوفته از سرکار بیایی و هر روز بگویی حوصله ندارم اوقات هر دوی ما تلخ می‌شود. حرفش منطقی بود، به ویژه آنکه از نظر مالی هم مشکل نداشتیم و نیازی به کارکردن من نبود. گفتم اگر من کار کنم گوشه‌ای از زندگی را می‌چرخانم. گفت فعلاً که نیاز مالی نداریم ولی اگر روزی دچار مشکل شدیم خودم برایت کار خوب پیدا می‌کنم تا کمک خرج خانه شوی. حالا که با خودم فکر می‌کنم می‌بینم با یک گفت‌وگوی ساده از مشکلی که ممکن بود پیش آید جلوگیری کردیم و در عین حال هر دوی‌مان راضی و قانع شدیم. در واقع معتقدم کار کردن زنان حتی اگر تحصیلکرده باشند باید توجیه منطقی داشته باشد. اگر زن خانه در رسیدگی به همسر و فرزندش کوتاهی نکند و در عین حال از نظر اقتصادی واقعاً نیاز به کارکردن او باشد مشکلی نیست، ولی اگر کارکردن زن به خودش و خانواده کوچک‌ترین لطمه‌ای بزند خب بهتر است قید کارکردن را بزند. کارکردنی که بخواهد آرامش خانواده را بر هم بزند بهتر است که نباشد.
 همسر و مادر خوب مفید‌ترین فرد جامعه است
 شیوا رحیمی
 فوق لیسانس ، 34 ساله ،خانه‌دار
 همسرم هیچ مشکلی با کار کردن من ندارد. از همان بدو ازدواجمان این موضوع را به اختیار خودم گذاشت و من هم با وجود دارا بودن مدرک فوق لیسانس و پیشنهادهای متعدد شغلی، قید کار دائم را زدم، ولی گاهی دورکاری یا کار پروژه‌ای می‌کنم که البته با همکاری و راهنمایی همسرم انجام می‌دهم. جالب اینجاست حالا هم که دو فرزند سه و شش ساله دارم همسرم گاهی می‌گوید:«اگر احساس کردی نیاز به کارکردن داری تعارف نکن، من در کنارت هستم.» این برخورد او همیشه موجب دلگرمی من شده و احساس نمی‌کنم که دست و پای مرا بسته است. به نظرم اکثر دختران پس از ازدواج ترجیح می‌دهند یک زندگی آرام و بدون استرس داشته باشند و کارکردن دقیقاً نقطه مقابل آرامش و عامل استرس است، اما اینکه روی کارکردن پافشاری می‌کنند در موارد بسیاری به دلیل نگاه سلبی و تغییر ناپذیر شوهران به کارنکردن زنان است، در حالی که اگر مردان کمی در این زمینه حوصله و انعطاف به خرج دهند خیلی از خانم‌ها در همان چند سال اول اشتغال خسته شده و قید کار را خواهند زد. بسیاری از بانوان خودشکوفایی و مثبت بودن برای جامعه را در کارکردن می‌بینند، در حالی که به نظر من می‌توان با فعالیت‌های اجتماعی متعدد برای جامعه مفید بود. از این که بگذریم مفید‌ترین و مؤثرترین نقش زن این است که فرزندان خوب تربیت کند. زنی که به مرد خود آرامش دهد و با حضور فعال و پر رنگ در خانه خیال مرد را از بابت تربیت و آرامش بچه‌ها راحت کند با انگیزه و فراغ بال بیشتری فعالیت خواهد کرد و ضریب مفید بودن او برای جامعه بالا خواهد رفت. در واقع زنان با ایفای درست نقش مادری و همسری، بدون آنکه در اداره‌ای صبح تا شب کار کنند و انرژی شان تحلیل رود با انگیزه‌سازی برای همسر و با تربیت فرزندان بانشاط بیشترین سهم را در خدمت به جامعه ایفا خواهند کرد.
 *در این رابطه نظر شما چیست؟ کامنت بگذارید
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

آماری از خودکشی بیماران افسرده وَ معتادین ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 آماری از خودکشی بیماران افسرده وَ معتادین ...

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

http://s8.picofile.com/file/8313673700/XODKOSHYE_MO_T8D_2.jpeg

http://s9.picofile.com/file/8313674050/XODKOSHYE_MO_T8D_3.jpeg

http://s8.picofile.com/file/8313673534/XODKOSHYE_MO_T8D_4.jpeg

http://s8.picofile.com/file/8313673018/XODKOSHYE_MO_T8D_5.jpeg

http://s8.picofile.com/file/8313672768/XODKOSHYE_MO_T8D_6.jpeg

 

 میگنا: دکتر شهرام بختیاری با تاکید بر رابطه مستقیم اعتیاد با افسردگی و اختلالات رفتاری گفت: اعتیاد، یک اختلال روانپزشکی پیچیده است و همانند سایر اختلالات روانپزشکی، هم عوامل زیستی و هم عوامل محیطی در پیدایش آن دخیل هستند. وی ادامه داد: اعتیاد بیماری مغز است، یعنی فرآیند حیاتی که رفتار اختیاری مصرف مواد را به مصرف جبری مواد تبدیل می‌کند و این، ریشه در تغییرات به وجود آمده در ساختار اعصاب مغز مصرف‌کننده دارد.
 این متخصص روانپزشکی بیان کرد: قسمت‌های مختلفی از مغز از جمله مراکز پاداش و سیستم‌های افیونی و کاتکول آمینی و بویژه دوپامین در بروز اعتیاد به مصرف مواد مخدر دخیل شناخته شده‌اند که به نوبه‌ی خود تحت تاثیر عوامل ژنتیک هستند. بختیاری افزود:
به علت پیچیدگی مغز، مواد در افراد مختلف تاثیرات متفاوتی را ایجاد می‌کنند و بسته به نوع صفات شخصیتی و وضعیت روانی، هر فرد پس از مصرف، احساس متفاوتی را تجربه می‌کند.
 وی بیان کرد:
افسردگی در بین مبتلایان به سوء مصرف و وابستگی به مواد بسیار شایع است. در بسیاری موارد، فرد جهت کاهش هر چند موقت علائم آزاردهنده افسردگی و ایجاد احساس لذت و سرخوشی به شکل خود درمانی به مصرف مواد اعتیادآور روی می‌آورد و با مصرف مکرر جهت رهایی از غم و ناراحتی مصرف اختیاری مواد به مصرف جبری تبدیل شده و بیماری اعتیاد آغاز می‌شود که خود در طولانی مدت افسردگی‌زا بوده مشکلات قبلی را تشدید می‌کند.
 دکتر بختیاری؛ درباره گرایش مصرف مواد در افراد افسرده‌ گفت: به علت سبب شناسی مغزی و روانی مشترک افسردگی و اعتیاد، افسردگی با مصرف اغلب مواد رابطه داشته و
در بین معتادان به همه انواع مواد اعتیادآور افسردگی شایع است و تا حدود نیمی از کسانی که سوء مصرف مواد افیونی (مخدر) و یا الکل دارند زمانی در طول عمر خود اختلال جدی افسردگی را تجربه کرده اند.
 وی بیان کرد: داروهای آمفتامینی که امروزه در درمان اختلال بیش فعالی کاربرد دارند، ابتدا در درمان افسرگی بکار رفته‌اند ولی امروزه به علت احتمال اعتیادآوری و نیز عوارض روانی و تشدید افسردگی کاربرد بسیار محدودی در این مورد دارند.
 بختیاری از پیامدهای افسردگی و مصرف همزمان نام برد و ادامه داد: اغلب مواد اعتیادآور در مصرف طولانی مدت موجب تاثیر منفی بر عملکرد مغزی و ایجاد اختلالات روانی ثانویه مختلف از جمله اختلالات خلقی و افسردگی می‌شوند و به علت اینکه مصرف مواد اعتیادآور از طریق مراکز مغزی و عملکردهای شیمیایی که خود در بروز افسردگی دخیل هستند اثر می‌گذارند، مسلما مصرف همزمان آنها در بیماران مبتلا به افسردگی پس از مدتی موجب آسیب مناطق و سیستم‌های پاداش و لذت مغز و نهایتا منجر به تشدید افسردگی می‌شود.
 وی گفت:
مصرف مواد اعتیادآور فرد را به خودکشی مستعد می‌کند و احتمال انجام خودکشی موفق در بین آنان ۲۰ برابر افراد عادی است و حدود ۱۲ تا ۱۵ درصد مبتلایان به سوء مصرف مواد اقدام به خودکشی می‌کنند و این میزان در افراد با سابقه افسردگی بیشتر است.
 همانند افراد عادی ممکن است سایر اختلالات روانی نیز در بیماران افسرده مصرف‌کننده (البته باشدت بیشتر) از جمله اختلالات اضطرابی، اختلالات خواب، مشکلات جنسی، اختلالات توهمی و جنون‌آمیز بوجود آید.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


برچسب ها: خودکشی، اعتیاد، افسردگی، داروهای آمفتامینی، پیامدهای افسردگی و اعتیاد، اختلالات روانی افسردگی،

این اتفاق تلخ و شکننده یکی از اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر نظام اسلامی بود که ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

   این اتفاق تلخ و شکننده یکی از اشتباهات 

 

 بزرگ و جبران‌ناپذیر نظام اسلامی بود که ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 به گزارش اعتدال، «جمهوری اسلامی» نوشت: این اتفاق تلخ و شکننده یکی از اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر نظام اسلامی بود که دیگر نباید تکرار بشود.
 همان طوری که می‌دانید اساس این جریان بر پایه هتک حرمت و تحقیر بزرگان انقلاب و لجن‌پراکنی علیه نظام شکل گرفت؛ اگر چه در ظاهر با شعار‌های ارزشی و انقلابی سر بیرون آورد. ماهیت و هویت سرکرده این جریان انحرافی از همان اول برای صاحبان بصیرت واقعی محرز بود. وی شرایط لازم برای ریاست جمهوری را نداشت. او نه رجل سیاسی بود و نه رجل دینی اما با کمال تاسف، صاحبان قدرت و برخی محافل خاص که حداقل نیم قرن از زمان خود عقب‌تر هستند، این آدم را به میدان سیاست آوردند و این لباس گشاد را بر هیکل وی پوشانیدند، با نقل معجزات و کرامات ساختگی اذهان ملت را به اشتباه انداختند و او را بر گرده مردم و نظام سوار نمودند.
 هر چه دلسوزان نظام فریاد برآوردند و ندا سر دادند که این جریان مشکل اعتقادی، اخلاقی و رفتاری دارد، مظلومانه متهم به بی‌بصیرتی شدند. نگارنده بارها تذکر داد و نوشت که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان سمبل روحانیت انقلابی و از بنیانگذاران نظام در نگاه این جریان، خاکریز اول فرض شده و اگر این خاکریز فرو بریزد و صدمه ببیند، آن‌وقت هدف بعدی خود رهبری و اصل نظام خواهد بود اما افسوس از گوش شنوا!
 البته پیش‌بینی این مسائل به قدری روشن بود که هیچ نیازی به علم غیب، علم جفر و اسطرلاب نداشت.
امروز بعد از ۱۲ سال به همان نکته رسیده‌ایم و شاهدیم که سردمداران این جریان انحرافی، اصل نظام، رهبری و ولایت فقیه و حوزه و روحانیت را نشانه گرفته‌اند. الحمدلله نفاق پشت پرده اینان با عملکردهای جاهلانه و ناشیانه از قبیل نامه‌های کنایه‌ای و طعنه‌آمیز به رهبری برای همه برملا و آشکار شد.
 به نظر می‌رسد در تنبیه اینان چوب خدای متعال اگر چه بی‌صدا می‌باشد ولی در افشای چهره واقعی و رسوایی آنان بسیار نافع، کار ساز و کافی خواهد بود. در اینجا لازم است از درایت و بصیرت ستودنی و تیزبینی و صلابت و شجاعت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در برابر این جریان یادی کنیم و بر ساحتش سر تعظیم فرود آوریم که این فقیه مجاهد و مفسر با بصیرت یک‌تنه و مدرس‌وار در مقابل آنان ایستاد و در جهت دفاع از حریم حوزه و روحانیت و نظام از آبرو و حیثیت خود و خانواده هزینه کرد و در پاسخ به درخواست یکی از مسئولین برای حمایت از دولت احمدی‌نژاد گفت:
«بگذارید من یک روحانی مخالف این دولت بمانم تا فردا نگویند که تمام روحانیت خود را هزینه این آدم کرد!» او این پیکار را به صورت مظلومانه و صبورانه ادامه داد و به آخر رسانید. البته اینان وقتی چنگ کینه و کدورت به صورت هاشمی زدند از همان ساعات کوس رسوایی‌شان نیز آغاز شد چرا که به قول مولوی در مثنوی:
 چون خدا خواهد که پرده کس دَرَد - میلش اندر طعنه پاکان بَرَد 
این تقدیر الهی است و بهتراز این نمی‌شود، اما چند نکته را باید توجه کرد: 
 ۱. سردمداران این جریان اگرچه ماهیتشان بر همه روشن شد و اکنون هیچ جایگاهی در میان مردم ندارند اما
باید توجه داشت در آن هشت سال سیاه، فرهنگ مسمومی که اینان در جامعه ترویج کردند هنوز هم وجود دارد. نشردروغ، آبرو بردن از انسان‌های شریف و خدوم، دشنام و هتاکی به محترمین، ترور شخصیتی، اختلاف و بدبینی، خودبزرگ‌بینی، انحصارطلبی و تنگ‌نظری از جمله این رذائل اخلاقی است که این جریان با خود آورد و سال‌ها طول می‌کشد تا از سطح جامعه زدوده و برچیده شود. متاسفانه بعضی طرفداران این جریان اغلب ویژگی‌های اخلاقی آنان را به ارث بردند و کاملا کپی آنان شدند. آنهایی که گرفتار این رذائل هستند باید تلاش کنند از آن رهایی یابند و الا چوب بی‌صدای سبحانی در نهایت به سراغشان خواهد آمد و شاید هم آمده است و کسی خبر ندارد.
 ۲. آنهایی که در پشت صحنه آقای احمدی‌نژاد را آوردند اگر چه ممکن است انگیزه بدی نداشتند ولی تجربه چهل ساله انقلاب نشان داده است که این آقایان محترم برای میدان سیاست و عمل و اجرا ساخته نشده‌اند و همیشه هم در تشخیص وظیفه دچار اشتباه می‌شوند. اینان همان کسانی هستند که در دهه شصت مورد خطاب حضرت امام قرار گرفتند که شما حتی نانوایی یک شهر کوچک را هم نمی‌توانید اداره بکنید. این آقایان محترم از نسل همان افراد نوعی هستند که در دهه چهل حمام خزینه‌ای حامل انواعِ ویروسِ بیماری را بر حمام دوشی کاملا بهداشتی ترجیح داده و فریاد وااسلاما سرمی‌دادند که سال‌ها طول کشید تا از این فضا بیرون بیایند. اینها امام موسی صدر را به خاطر همکاری با مصطفی عقاد در ساخت فیلم «محمد رسول‌الله» به انواع توپ تخریب و تهمت بستند اما بعد از چند سال که این فیلم در ایران اکران شد بدون اینکه از وی خجالت بکشند و حتی عذرخواهی کنند و حلالیت بطلبند به همراه نوه‌ها و نتیجه‌ها پای تلویزیون نشستند و از تماشای آن فیلم لذت بردند. به گزافه نگفته‌ایم اگر بگوییم اینها قدرت پیدا کنند، تلگرام که هیچ حتی تلفن ثابت را هم ازمردم مضایقه می‌کنند. فضای مجازی در نگاه اینان «بلای جان مردم است!» در حالی که خود این نگاه و تفکر، بزرگ‌ترین بلای جان مردم شده و مانع از پیشرفت و توسعه این کشور، مردم و انقلاب می‌باشد. اینها چون توانایی مدیریت و اجرا ندارند و زمان‌شناس نیستند به ناچار دربرابر پدیده‌های نو همواره موضع منفی می‌گیرند. فلذا در مواقع سرنوشت‌ساز به خصوص ایام انتخابات باید هشیار و بیدار شد مبادا این آقایان محترم دوباره احساس وظیفه! کنند و یک احمدی‌نژاد دیگر را بر گُرده مردم و نظام تحمیل نمایند.
 هشت سال حاکمیت جریان افراطی، مردم، انقلاب و نظام را از مبانی امام دور ساخت. علی‌رغم شعارهای ارزشی و انقلابی که معلوم شد تنها ترفندی برای فریب مردم بود، اخلاق، فضیلت و کرامت انسانی زیر پا نهاده شد، دزدی، اختلاس، غارت بیت‌المال، ترویز، ریا و دروغ به اوج رسید، ناکارآمدی سر به فلک کشید و نظام متهم به عدم شفافیت با مردم شد و ده‌ها مشکل و معضل دیگر که باید در جای خود به آن پرداخت.
 باید به مکتب و مبانی حضرت امام بازمی‌گشتیم که الحمدلله این اقدام با دو انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ بخوبی انجام گرفت. این بازگشت در صورتی کامل خواهد شد که به افکار و اندیشه‌ها و سیره و سلوک حواریون امام توجه کنیم. ما معتقدیم رئیس‌جمهور روحانی اگر برخی خناسان و دلواپسان بگذارند می‌تواند تحت حمایت و اشراف رهبری بر بسیاری از مشکلات کشور که از جریان انحرافی به ارث رسیده فائق آید.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


باران که شدى مپرس ...

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  باران که شدى مپرس ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای باران که شدى مپرس

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط
 

 باران که شدى مپرس ، این خانه ى کیست ... /  سقف حرم وُ مسجد وُ میخانه یکیست ...
 باران که شدى، پیاله ها را نشمار ... /  جام وُ قدح وُ کاسه وُ پیمانه یکیست ...
 باران! تو که از پیش خدا مى آیی  /  توضیح بده عاقل وُ فرزانه یکیست ... 
 بر درگه او چونکه بیفتند به خاک /  شیر وُ شتر وُ پلنگ وُ پروانه یکیست
 با سوره-ى دل ، اگر خدا را خواندى /  حمد وُ فلق وُ نعره-ى مستانه یکیست
 این بى خردان، خویش ، خدا مى دانند  /  اینجا سند وُ قصه وُ افسانه یکیست 
 از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار /  در خلقت حق، رستم وُ موریانه یکیست 
 گر درک کنى خودت، خدا را بینى  /  درکش نکنى ، کعبه وُ بتخانه یکیست ... 
 

 «مولانا»
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

امید یا ناامیدی؛ مسئله این است ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 امید یا ناامیدی؛ مسئله این است ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای امید یا ناامیدی

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای امید یا ناامیدی

 

 خبرآنلاین، وبلاگ ملک محمد، مهدی : پایان سال، فرصت مناسبی برای مرور است؛ مرور شکست‌ها، موفقیت‌ها، اشک‌ها و لبخندهای فردی و اجتماعی. که اگر این مرور نباشد، سال به سال بدتر از پارسال خواهد شد و به همین سبب، فرد و ملتی که تاریخ زندگی و جامعه و کشور خود را خوب نخوانده باشد محکوم به تکرار است.
 امسال، اما، از منظر روان‌شناختی، حداقل، وزن شکست‌ها و اشک‌ها بیش از موفقیت‌ و لبخندها بود. شکست‌های فردی و اجتماعی که به‌گونه‌ای عجیب به‌هم تنیده شده‌اند؛ حال بد افراد ، حال جامعه را می‌گیرد و حال بد جامعه، حال افراد را.
مگر می‌توان به سلامت از کنار انبوه خبرهای منفی و بدی مثل غرق‌شدن کشتی سانچی و سوختن پیکر ملوانان ایرانی، سانحه هواپیمای آسمان و تکه‌تکه‌شدن بیش از شصت ایرانی، تصادف‌های مرگبار زنجیره‌ای و غیرزنجیره‌ای ماشین‌ها و کشته‌شدن بیش از هفده هزار نفر در سال و معلولیت صد و شصت هزار نفر در این تصادف‌ها، آلودگی‌های شدید و تعطیلی های مکرر مدارس به دلیل ناسالم‌بودن هوا و از همه مهم‌تر فقری که به‌طرز مرموزی با انتظارات ما ارتقاء می‌یابد و شکاف طبقاتی‌ای که روزبه‌روز بیشتر می‌شود.
 در عرصه فردی نیز، حال آدم‌های ایرانی خوب نیست؛ این ادعا را آمارهای سازمان‌ها و نهادهای مرجع در حوزه سلامت روان تأیید می‌کنند. بر اساس نتایج یک پیمایش ملی که در شماره آبان ماه امسال مجله فرهنگستان علوم پزشکی منتشر شد،
استان‌های لرستان، ایلام، همدان، اصفهان و تهران بیشترین میزان مبتلایان به اختلالات روانی را دارند. پنج استانی که ساکنانش بیشتر از دیگر استان‌ها با بحران‌‌های مختلفی مواجه هستند. برجسته‌ترین نشانه این حال بد، خشونتی است که به امری رایج تبدیل شده و گویی جزء عادت‌هایمان شده است.  و این‌چنین ناامیدی گریبان جامعه ایرانی را گرفته است؛ ناامیدی جمعی ...  با چنین اوضاعی آیا می‌توان به سال ۹۷ امیدوار بود؟ پاسخ از منظر روان‌شناسی هم منفی است و هم مثبت.
 منفی از این جهت که به احتمال بسیار زیاد اوضاع اجتماعی ایران در سال ۹۷ بهبود چشمگیری نخواهد یافت و سوانح و تصادفات و کشته‌شدن‌ها و معلولیت‌ها و خشونت‌ها، حداقل، به اندازه سال ۹۶ خواهد بود. اگر قرار است که انسان ایرانی امیدش را از اخبار رسانه‌ها بگیرد، باید از او پوزش خواست و گفت که در اخبار سال ۹۷ نیز، امید نمی‌تابد.
 اما جواب سوال می‌تواند مثبت باشد، هرچند در اوضاع کنونی، صحبت از امید سخت‌تر از گفت‌وگو درباره ناامیدی است. یکی از روان‌شناسان مشهور جهان، اریک فروم است که درباره امید بسیار اندیشیده و تحقیق کرده است. او درباره این مولفه حیاتی انسان چنین می‌گوید: امید درست، شبیه ببری در کمین است و تنها موقعی می‌جهد که زمانش رسیده باشد. نه اصلاح‌طلبی بدبینانه و نه تندروی ماجراجویانه، هیچ‌کدام جلوۀ امید نیستند.
امید یعنی در هر لحظه آمادۀ آن اتفاق خوبی باشی که هنوز رخ نداده، و حتی اگر در طول زندگی‌ات هم رخ نداد، ناامید نشوی. بر اساس این تعریف از امید، انسان ایرانی اگر روزهایی را در سال ۹۷ مقرر کند که فارغ از اخبار رسانه‌ها به خود و سهم خود در جهان بیندیشد تا دریابد چه میزان و چه نوع تلاش رضایت‌بخشی جهت بهبود حال خود انجام داده است، به یقین نسبت به امروز امیدوارتر خواهد شد. امید با فقر، تبعیض، فساد ارتباط مستقیمی ندارد. چه بسیار فقرایی که امیدوارتر از ثروتمندان هستند، چه بسیار امیدوارانی که تجربه مورد تبعیض واقع‌شدن را داشته‌اند و چه بسیار دلالان فسادی که به‌رغم موفقیت کارشان ناامیدتر از هر بنی بشری هستند.
 مشکل انسان ایرانی این است که به‌سبب بزرگی و تعرض حاکمیت در تمامی شئون زندگی در طول تاریخ تاکنون، تصور کرده که منشأ هیجان‌ها و باورهای مثبت نیز حکومت‌ها هستند و اغلب اوقات چنبره زده کناری منتظر که دولت‌ها حالش را خوب کنند. حال آن‌که چنین انتظاری فقط به درماندگی می‌انجامد و ناامیدی را مانند ویروسی خطرناک به جان جامعه می‌افکند و اختلالات روانی صعودی خیره‌کننده می‌یابند.
 البته مغلطه نباید کرد و امید را مساوی بهبود فوری و عینی اوضاع نباید دانست. همان که اریک فروم گفته است.
امید ابزار است، نه هدف. با امید می‌توان تلاش هدفمندتری داشت. با امید می‌توان سختی‌ها را راحت‌تر هضم کرد. امید همان ابزاری است که یک زن معلول را به قهرمانی جهان در یک رشته ورزشی و کسب عنوان بهترین زن ورزشکار معلول جهان در سال می‌رساند و فقدان آن در همین سرزمین، زن معلول دیگری را به انزوا می‌کشاند.
 مغلطه دیگر نیز این است که آیا باید از حکومت‌ و دولت‌ها هیچ انتظاری نداشت. انتخاب نسبی حاکمان و مسئولان برعهده مردم امیدوار و ناامید است.
هرگاه اکثریت مردم را امیدواران شکل دهند، انتخاب‌هایشان سنجیده‌تر و گزینه‌هایشان خردمندتر خواهند بود، ولی هرگاه اکثریت با ناامیدی در انتخاباتی شرکت کرده‌اند گزینه‌‌هایشان، ناامیدی را به درماندگی و افسردگی ملی تبدیل خواهد کرد.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


برچسب ها: امید، ناامیدی،


بهترین مُسَکن-های گیاهی ِ مَفاصل وَ استخوانها


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  بهترین مُسَکن-های گیاهی ِ مَفاصل وَ استخوانها

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای بیماریهای آرتروز

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

تصویر مرتبط

نتیجه تصویری برای بیماریهای استخوانها

 

 چند وقتی‌ بود که از درد زانوهام کلافه شده بودم هر مسکنی که دکتر‌های متخصص تجویز کرده بودند و در داروخانه‌ها بود امتحان کرده بودم ولی‌ دیگر اثری نداشت تا اینکه با یک داروساز گیاهی آشنا شدم و این معجون را به من معرفی‌ کرد و پیشنهاد کرد که دیگه از مسکن‌های شیمیایی استفاده نکنم تا یک هفته هر روز صبح از آن را بنوشم، این محلول را تهیه کردم و یک هفته صبح ها نیم ساعت قبل از صحبحانه خوردم و پس از یک هفته التهاب و ورم زانوهام که آرتروز شده بودند بطور چشمگیری مداوا شد و دوباره به زندگی‌ عادیم برگشتم و حالا هر وقت از این معجون خوشمزه میخورم، اول خدا را شکر می‌کنم به خاطر نعمت هایی که بهمون داده، دوم برای سلامتی آن داروساز گیاهی که بدون هیچ چشم‌ داشتی مرا با این مسکن و آرام بخش گیاهی آشنا کرد دعا می‌‌کنم،اگه شما هم مشکل من را دارید، حتما از این معجون مصرف کنید، تا تاثیر جادوییش را ببینید، تازه بعد از معرفی این معجون به دوستانم متوجه شدم این نوشیدنی هر نوع درد ارتروزی و رماتیسم را هم شفا میدهد : یک قاشق چایخوری دارچین/ یک قاشق چایخوری زنجبیل/ یک قاشق مرباخوری عسل/ یک لیوان شیر کم چرب.
 طرزتهیه :شیر و زنجبیل و دارچین را با هم می‌‌جوشانیم -2 دقیقه،سپس کمی که سرد شد با عسل مخلوط کرده نیم ساعت قبل از ناشتا به مدت یک ماه روزانه یک بار در روز میل کنید،از ماه بعد هفته ای سه بار استفاده کنند..کسانی که نمیتوانند شیر بخورند،میتوانند با اب جوش و یا چای سبز میل کنند.
 اگر افرادی که از درد زانو و ورم مفاصل رنج می‌برند از این مخلوط به مدت یکماه استفاده کنند، می‌توانند اثرات تسکین درد مداوم خود به طور معجزه آسا مشاهده کنند. بررسی‌ها نشان داده است افرادی که به علت این بیماری قادر به راه رفتن نبودند، پس از مصرف یک ماه از این مخلوط، توانستند، هر روز بهتر از روز قبل و بعد از یکماه بدون هیچ دردی شروع به راه رفتن کنند. بنابر این ،
برای درمان درد زانو و مفاصل خود ،مصرف این معجون شفا دهنده را تا زمان بهبودی طبق نسخه استفاده کنید،که تنها علاج درمان این بیماری ازار دهنده همین معجون است ،فقط افراط نکنید،
***************************************
*دیگر نسخه های معجزه آسای درمان ...
1-درمان پوکی استخوان و درد مفاصل
با معجون زردچوبه، گزنه، رازیانه و پوست بیرونی تخم مرغ.
 بیماری پوکی استخوان به یکی از بزرگ ترین مشکلات جامعه امروزی تبدیل شده است، طوری که سالانه میلیون ها نفر را تحت تاثیر قرار می دهد.برای درمان پوکی استخوان،گیاهانی چون زردچوبه، گزنه ، رازیانه و پوسته تخم مرغ ،خواص ضد درد مفاصل و پوکی استخوان دارد به طوری که جوشانده‌ این گیاهان برای پیشگیری از پوکی استخوان و درد مفاصل بسیار شفا دهنده است چرا که این دو بیماری در نتیجه‌ از بین رفتن املاح معدنی از بدن ایجاد می شود؛ البته اغلب در افراد بالای 50 سال این بیماری بروز می یابد.
 طرز تهیه :یک قاشق مرباخوری زردچوبه را به همراه دو قاشق گیاه گزنه و رازیانه (جمعا 4 قاشق غداخوری )،به همراه یک قاشق مرباخوری پوست تخم مرغ در سه فنجان اب جوش ریخته و به مدت 10 دقیقه دم کنید،سپس در زمان مصرف یک قاشق مربا خوری عسل اضافه کنید، نکته : مقدار معجون ذکر شده برای سه بار در روز صبح ،عصر و شب میباشد..یک هفته از این معجون استفاده کنید تا معجزه ان را ببینید..
****************************************
2-سنجد درمانگر قوی برای آرتروز و پوکی استخوان
 میوه سنجد ، حاوی منابع قابل توجهی از املاح و عناصر هستند که مانع پوکی استخوان می‌شوند که از آن جمله می‌توان به عناصر روی، ‌مس، کروم و منیزیم اشاره کرد.میوه سنجد همچنین حاوی اسید فولیک فراوان و ویتامین c زیاد است. علاوه بر این، ‌این میوه حاوی ترکیبات گیاهی است که گیرنده‌های هورمونی را فعال می‌کند و بنابراین مانع از دست رفتن کلسیم مخصوصا در دوران میانسالی و یائسگی در خانم‌ها می شود. مصرف پودر سنجد به همراه شیرکم چرب که غنی از کلسیم است،‌ در جلوگیری از بروز و یا پیشرفت پوکی استخوان و آرتروز بسیار کمک کننده است. .
مقدار مصرف:هر روز صبح نیم ساعت قبل از ناشتا 2 قاشق مرباخوری پودر سنجد (شامل پوست، گوشت و هسته) و پودر سویای بوداده 1 قاشق مرباخوری با یک قاشق مرباخوری عسل، در یک لیوان شیر کم چرب مخلوط کرده میل کنید.این روش درمانی قوی برای پوکی استخوان و درد آرتروز میباشد،فقط پودر سنجد را از عطاری های مطمئن خریده و در یخچال نگهداری کنید.
 توصیه مهم دیگر برای دوستانی که درد مفاصل دارند: حدود 50 گرم سنجد درسته آسیاب شده و 50گرم هسته تمبر هندی آسیاب شده رو پس از الک زدن با 100 گرم عسل مخلوط کرده و بمدت دو هفته روزی یک قاشق مربا خوری میل کنند .انشاله معجزه این دوا رو میبینید
 روشهای دیگر ...
 یکی از آسان ترین درمان و سریع ترین راه تسکین زانودرد،
مصرف تخم شنبلیله است. کمی تخم شنبلیله را که از شب قبل خیس کرده اید، به صورت ناشتا میل کنید. این گیاه درد مفصل را به سرعت بهبود می بخشد.
 در
طب چینی از هویج برای درمان درد مفصل استفاده می شود. به ۲ عدد هویج رنده شده، کمی آب و لیموی تازه اضافه و میل کنید. هویج برای سلامت رباط ها مفید و تسکین دهنده درد است.
****************************************
 نسخه های معجزه گر با روشهای مالیدنی برای کاهش دردهای مفصلی
 ماساژ دادن آرام زانو با این روغن ها التهاب را کاهش می دهد و گردش خون را تقویت می کند.
 1-استفاده از ر
وغن بادام تلخ و اسانس نعنا برای ماساژ دادن اندام‌هایی که دردناک است،معجزه میکند ،
2- ۲ قاشق مرباخوری
روغن خردل را با ۵ جبه سیر رنده شده کمی گرم کنید و به زانوها بمالید.
3- ماساژ با روغن ولرم
نارگیل، تسکین دهنده درد است و گردش خون را بهبود می بخشد.
 4-ماساژ با ر
وغن زیتون، مفصل ها را نرم و منعطف می کند و درد زانو را تسکین می دهد. این روغن حاوی ماده ای به نام «الیوکانتل» است که درد در قسمت موثر را کاهش می دهد.
5-
دمنوش زنجبیل و زردچوبه با کمی عسل نیز به تسکین درد زانو کمک می کند.این دو گیاه خاصیت ضد التهابی دارد و درد مربوط به آرتریت روماتوئید را کاهش می دهد. مصرف این دمنوش، روزی 1 بار یک روز درمیان می تواند موثر واقع شود.طرز تهیه : ازگیاهان ذکر شده از هرکدام یک قاشق چایخوری درون اب جوش ریخته 5 دقیقه دم کنید کمی که خنک شد با عسل نوش جان کنید .. تا درد زانوی شما کاهش یابد.
****************************************
 نسخه طلایی :با این فرمول جادویی با درد ورم مفاصل خدافظی کنید
1-یک قاشق غذاخوری پر پودر دارچین رو با دو قاشق غذاخوری روغن زیتون (ترجیحا بودار)و یک قاشق عسل با یک قاشق مرباخوری زردچوبه مخلوط کنید ،جوری که یک حالت ضماد مانند به وجود بیاید (از حالت خمیر رقیق تر)این ضماد را روی محل دردبمالید و روی ان را با باند ببندید، معمولا در این روش درد بعد از 30 دقیقه از بین خواهد رفت و اثر فوق العاده ای درکاهش درد خواهد داشت،معمولا با سه بار تکرار دردهای جدید کاملا از بین می روند.در مورد دردهای قدیمی تر،بسته به عمق و قدمت درد ، باید بیشتر استفاده شود . بهتر است ضماد به مدت دست کم 6 ساعت در هفته دوبار درناحیه درد با روکش گرم بماند تا این دردها هم در مدت زمان یکماه کاملا درمان شود،حتما از این روش شگفت انگیز درمانی استفاده کنید تا معجزه ان را در سلامتی و کاهش و دردهای خود ببینید.
 نکته :
تا به حال از گیاهان دارویی ذکر شده هیچگونه عوارضی دیده نشده ،مگر ،مبتلا به بیماری خاصی و یا در حال مصرف داروهای شیمیایی باشید و قصد استفاده از گیاهان دارویی را داشته باشید،که در این صورت باید حتما پزشکتان را در جریان بگذارید. و در موارد حاد و شدید بیماران باید به ارتوپد و روماتولوژ نیز مراجعه کنند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


برچسب ها: درد زانو، ورم مفاصل، پوکی استخوان، آرتروز، درد مفصل، آرتریت روماتوئید، مُسَکن-های گیاهی،

مادر من بدترین مادر دنیاست


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

نتیجه تصویری برای کارتون بدترین مادر دنیا

نتیجه تصویری برای کارتون بدترین مادر دنیا

نتیجه تصویری برای کارتون بدترین مادر دنیا

نتیجه تصویری برای کارتون بدترین مادر دنیا
 

 می دانید آخر او هیچ وقت کارهایی را که مادران فداکار و مهربان انجام میدهند,انجام نداده است. مثلا هیچ وقت نشده که باقیمانده ی غذای مرا بخورد یا لقمه ی دهنی مرا به دهانش بگذارد. اوهیچ وقت به خاطر خراب کردن امتحانم برای من زار زار گریه نکرده یا مثلا برای اینکه غذایم را تمام کنم بشقاب به دست دنبال من دور خانه راه نیفتاده است. به نظرم او اصلا من را دوست نداشته باشد چون او هیچ گاه فقط برای من بستنی نمی خرد او همیشه همراه من بستنی می خورد و بستنی خوردن من را هم تماشا می کند. یا مثلا وقتی من بازی کرده ام به کناری نایستاده و برایم کف نزده او همیشه خودش همراه من در بازیها شرکت میکند. به نظرم مادرم اصلا شبیه مادران مهربان و ایثارگر داستانها نیست, مادران فداکار قصه ها کمی چاق هستند اما او همیشه مواظب سلامتی و هیکل خودش هم هست یا مثلا هیچ وقت با موهای ژولیده و لباسهای کثیف و نامرتب به تمیز کردن خانه و غذا پختن برای من نپرداخته.
گاه گاهی او بسیاراز من زیباتر بوده! او به جای بوی پیاز داغ همیشه بوی خوب میدهد! هیچ وقت نشده که مادر من به خاطر نبودن من به مهمانی یا گردش نرود یا بدون من اصلا به او خوش نگذرد. هیچ وقت کارهایی را که دوست دارد کنار نگذاشته تا فقط به کارهای من و زندگی من برسد اصلا او کارهایی را که مادربزرگها میگویند انجام نمیدهد.  و هیچ وقت نشده که به من نصیحت کند و ساعتها به من بگوید چه کار کنم و چه کار نکنم.
او به تنهایی همه ی کارهای خانه را انجام نمی دهد تا من خسته نشوم بلکه همیشه از من کمک می گیرد و مرا به کار می کشد. او صبح به صبح مهربانانه اتاق را مرتب نمی کند و انجام کارهای مرا به عهده نمی گیرد. او همیشه دلش را به بافتن موهای من یا درست کردن غذای مورد علاقه ام خوش نمیکند، گاهی به علاقه ی خودش و دیگران هم توجه میکند و برای خودش کتاب می خواند. اصلا او هر کاری را که دلش می خواهد انجام می دهد. شاید یادش رفته که مادر است و مادران نباید کارهای مورد علاقه شان را انجام دهند! ولی در هر حال مادر من اینطوری است . ولی یک چیز را می دانید؟ مادر من مادریست که مرا از مادر شدن نمی ترساند.
حالا خوب می دانم که می شود هم مادر باشم و هم زندگی خودم را از دست ندهم, مادر بشوم و هویت انسانی خودم را به کناری نگذارم. می دانم که لزومی ندارد برای مادر بودن دچار خود فراموشی شوم و ادامه زندگی خودم را در زندگی فرزندانم جستجو کنم. حالا می دانم که هم می شود خودم باشم و هم یک مادر حتی یک مادر خوب! و شاید بشود گفت: بهترین مادر دنیا ...
 

  «تهمینه میلانی»
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی