بسم الله الرحمن الرحیم
یک شغالی انقدر مکار وُ حیله-گر بود معروف به
«تـــولـــه روبـــاه»! خیلیآ میگفتن «حتما مادرش یک روباه حقه-بآز وُ
ولگرد بوده» ...
یک شب گریزی زد به مرغدونی ِ شیخ معروف شهر ؛ مرغ رو به نیش گرفته وُ پا به فرار گذاشته بود که عیال شیخ اونو دید وُ آژیر کشید که «آآآی شغال! آآآی شغال!» ... شیخ با خونسردی ، همونطور که زیر کُرسی لَم داده بود با صدای بلند بهش گفت «غَمـِــت نباشه ، بی-زحمت اون قرآن رو بده به من»! شغال تا اینو شنید ، فورا مرغ رو ول کرد رو زمین وُ دو پای ِ دیگه-ام قرض گرفت وُ عین ِ تیر از چلـّــه-ی کمون، دور شد وُ رفت!؟.
فردای
ِ اون شب که این خبر به حیوونآی شکارچی رسید ، همه تو فهم این قضیه درمونده
بودن ، حتی ، آقا روباهه ... روباه سراغ لونه-ی شغال رفت وُ پرسید «این کار
ِ دیشب-ات چه معنی دآشت!؟ از چی ترسیدی؟». شغاله جواب داد «وقتی دیدم که
شیخ با کمال خونسردی در جواب جیغ وُ دآد ِ زنش گفت "غَمـِــت نباشه ،
بی-زحمت اون قرآن رو بده به من" ، در یک آن ، به ذهنم اومد که این بآبآ اهل
قرآن وُ کتابه ، واعظ ِ شهره ، فقط کافیه که فردا بره بآلآ منبر وُ بگه ،
برای من قطعی شده که شغآل ، "حیوون ِ حلال گوشتیه"! خوردنش اشکالی نداره
»!!! ... روباهه فقط یک جُمله بهش گفت وُ رفت دنبال زندگیش : «راست گفتن که
"کافر همه را به کیش ِ خود پندارد"»! ...
بازنویسی کامل با حفظ اصل قصه : عـبـــد عـا صـی
«
قصه از
:
عبید زاکانی
»
بسم الله الرحمن الرحیم
عصر ایران ، ۲۶ بهمن ۱۳۹۳:
نمایندگان اعتبارات مقابله با گرد و غبار را از بودجه حذف کردند.
گرد و خاک
از دو هفته پیش و برای بار سیزدهم در اهواز و بسیاری از شهرستانهای استان
خوزستان پدیدار شده و زندگی مردم این استان را مختل کرده است، به گونهای
که باعث تعطیلی مدارس در این استان و شهرستانهای آن شد.
به گزارش «تابناک» هماکنون پدیده گرد و غبار باعث شده تا انگشت اتهام
نمایندگان خوزستانی به سمت خانم ابتکار نشانه رود. آنان در اعتراض به این
موضوع، امروز با ماسک ضد آلودگی در صحن علنی مجلس حاضر شدند تا به این
وسیله، اعتراض خود را نشان داده باشند.
حتی این نمایندگان گاه مواضع تندتری نیز نسبت به این موضوع داشتهاند و
برخی از آنها خواستار استعفای رئیس سازمان شدند و برخی دیگر نیز در صدد
تهیه طرحی برای تغییر ساختار این سازمان برآمدند و پیشنهاد میدهند این
سازمان به وزارتخانه تبدیل شود.
از سوی دیگر نگاه به لایحه بودجه، نشان میدهد بودجه این سازمان در
کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی، دچار برخی تغییرات شده است، به طوری که
در یک نوبت، برخی اعتبارات پیشبینی شده که برای مقابله با پدیده گردوغبار
در بودجه سال 94 گنجانده شده بود، حذف و برخی مبالغ آن به یکی از مصارفی
که مدنظر نمایندگان است، منتقل شد.
معصومه ابتکار در این باره میگوید: بخشی از آن اعتبار
60 میلیاردی از محل
عوارض آلایندگی بود که ما گفتیم برای پایش نظارت و مقابله با گردوغبار
اختصاص دهیم. یک مورد هم ۵۵میلیارد تومان به صورت مشخص ویژه بحث گردوغبار
و احیای تالابها بود که این را هم کامل از بودجه حذف کردند.
کمال الدین پیر مؤذن، عضو فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی در این
باره گفت: با توجه به تبصره ۱۹ لایحه بودجه، ۵۵ میلیارد تومان به منظور
مقابله با روند فزاینده عوامل طبیعی نظیر گرد و غبار و خشکسالی تالابهای
کشور و احیای دریاچهها اختصاص خواهد یافت.
همچنین این نماینده مجلس اظهار داشت: این میزان نسبت به سال قبل نیز افزایش
چشمگیری داشته است؛ البته برخی از موارد و محلهایی که برای این کار از
سوی سازمان محیط زیست در نظر گرفته شده بود، در کمیسیون تلفیق مجلس با
برخی تغییرات همراه بوده است.
پیرمؤذن افزود: امید آن داریم که بتوانیم در صحن علنی مجلس شورای اسلامی
با همکاری دیگر نمایندگان، این میزان را افزایش دهیم تا مشکلات مردم، که
مهمترین وظیفه نمایندگان است، حل شود.
این نماینده همچنین از جامعه جهانی خواسته است، با توجه به مسائل زیست
محیطی پیش آمده در سالهای اخیر و اینکه این مسائل امری فرامرزی و بینالمللی
است، از وقوع فجایع انسانی در ایران جلوگیری کرده و به داد مردم خوزستان
برسند.
وی تأکید کرد: این میزان اعتبار در نظر گرفته شده با توجه به عمق فاجعه به
وجود آمده، به هیچ وجه پاسخگو نخواهد بود و باید از محلهای دیگری که خود
سازمان مد نظر قرار داده است، این سازمان را در رسیدن به اهداف خود یاری
کرد تا در آینده، این معضل به کلی در کشور از بین برود.
با توجه به مسائل پیش آمده، به نظر میرسد سازمان در این راه تمام تلاش
خود را تا جایی که میتواند انجام میدهد؛ اما برخی نمایندگان مجلس از
موقعیت پیش آمده در منطقه استفاده کرده و در تلاشند با محکوم نشان دادن
این سازمان، کوتاهیهایی که در روند بررسی بودجه اتفاق افتاده را پوشش
دهند.
گفتنی است، بنا بر هماهنگیهای انجام شده، قرار است، روز سهشنبه، رئیس
سازمان به همراه مسئولان ردهبالای هفت دستگاه دیگر ـ که در تهیه بسته
ویژه مقابله با گردوغبار با این سازمان همکاری داشتند ـ به خوزستان سفر
کنند و در این سفر از بسته اجرایی در این منطقه رونمایی شود.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ما
آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم،
نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو
مظلومتر،
ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند
زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود ...
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از
مرگمان،
گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند ...
"نادر ابراهیمی"
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
خانه-ی مهربانی تو
کجاست ...
دلم
این روز ها کمی تنهاست
روزهایم رفیق ِ بی فرداست
به چپ و راست می روم اما
نه مرید چپم نه مرشد ِ راست
من که محرومم از محبت دوست
خانه ی مهربانی تو کجاست
چشم های تو را نشان بدهم ؟
هر که ازمن نشان ِ آینه خواست
پند ِ پیشینیان مگر این نیست
که به ما هر چه می رود از ماست
با دل ِ خسته از خسارت عشق
ستم ِ نا روا چگونه رواست
اشتباهات ِعشق در تصویر
خارج از اختیار آینه هاست
گر نبندیم دل به بند ِ صواب
عمل ِ بند بندمان به خطاست
کینه تا چند ، خودسری تا کی
مهربانی مگر نه حکم خداست
اعتمادی دوباره باید ساخت
به کسانی که سازشان پیداست
دلنشین تر ازین چه می گفتم
تا نگویند نیّت اش نجواست
با همه خستگی ّ و تنگ دلی
آتش افروزی ام همیشه به جاست
شاعر : محمد روحانی (نجوا کاشانی)
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
این
یادداشت امروز ( پنجشنبه 1393/11/23) در روزنامه شرق منتشرشده است
:
دیروز که با قطار ازشاهرود- که برای سخنرانی درجمع اساتید دانشگاه شاهرود
به آن سفر کرده بودم- به تهران برمی گشتم برادر زاده ام حامد،پیامک جالبی
زد ونوشت ما هنوز زنده ایم!
برادرم حاج حسن هم دیشب تلفن زد وگفت با اینکه دراهواز مردم درخانه ها و
دراتاقهای دربسته نشسته اند به صورتشان ماسک زده اند و از آسیب ریزگردها
درامان نیستند!
سایتهای خبری محلی از وقوع تصادفات مکرری بدلیل عدم دید راننده ها درجاده
های خوزستان خبرداده ومی دهند.
داد همه در آمده است :
خوزستان دارد زیر بار این ریزگردها بتدریج دفن می شود .دولت باید کاری
اساسی بکند.
این مشکل
درهرکشور دیگری اتفاق افتاده بود حتما ستاد بحرانی درسطح ملی برای آن تدارک
دیده می شد.
پیشنهاد من
این است درخوزستان وضعیت فوق العاده اعلام شود و
جناب رییس جمهور باخانواده محترم شان چند روز به خوزستان بروند
ودرآنجا باشند تا مردم دریابند رییس دولت فقط وعده نمی دهد.
خود باخانواده هم از نزدیک آمده و مثل آنها چند روزی به نشانه هم
دردی ، ریز گردنوش جان می کند! مطمئن هستم
دربازگشت رویکرد وی نسبت به این معضل تفاوت اساسی خواهد کرد.
البته همه
می دانیم
برطرف کردن
این مشکل مثل پدید آمدن آن ، کار یکی دوماه نیست،
ولی باید شتاب کرد.
من نگران آن
هستم اگر با این مساله برخوردی جدی وسریع نشود
اعتماد مردم خوزستان به مسولین از بین رود وبعضا بعضی از این بی اعتمادی
درصدد دامن زدن به بعضی نافرمانیهای مدنی باشند.
ریزگردها مانع
دید راننده ها و درنتیجه باعث تصادف می شوند :
دولت
محترم تدبیر و امید باید واکنشهای بهتری درجهت حل این مساله ازخود نشان
بدهد. از
سفرآقای
دکترنوبخت به خوزستان درعین مفید بودن آن بعید است چندان آبی برای خوزستان
گرم شود. معلوم است درد مردم خوزستان جدی گرفته نشده است. لااقل باید آقای
جهانگیری درمعیت چند وزیربه خوزستان می رفت.
درعلت
تداوم رنج مردم شریف نجیب و مظلوم خوزستان با این همه منافعی که برای کل
کشور دارد ،مانده ام!
نحوه برخورد
دکتر روحانی با این مشکل محک خوبی برای سنجیدن تواناییهای او او ودولتش
دراداره کشور است.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
(((
جالب اینجاست که از قدیم وُ ندیم تا حالآ ، از هر مزاحم تلفنی-ای بخاطر
ورود ناخواسته یا ناهنجار به «حریم تلفنی» شخص ثالثی شکایت میشد ، جریمه-اش
قطع "مدت-دار" خط تلفن ، وَ یا حتی به حکم قانون ، حبس وُ جریمه-ی نقدی
بوده وَ انشاالله هنوز هم هست! ... اما فعلا مسئولین مخابرات ، مزاحمان
پیامکی را با گرفتن هزینه-ی ارسال پیامک تیلیغاتی به تلفن همراه مردم ، هر
چه بیشتر تشویق به این کار میکنند وَ این امکان را میدهند که در درآمد
میلیاردی هر کدام از این دلآلآن ِ "آی.تی" ، به تناسب کارشان شربک باشند {
منظور گرفتن 62 تا 1000 ریال برای هر پامک است. } ؛ انگار در مقابل حقوق
قانونی وَ حریم مشترکین تلفن همراه ، نه کسی سؤالی میکند ، وَ نه کسی
پاسخگوست! ... رئیس جمهور محترم برای حفظ حرمت قانون وَ حقوق مردم ،
لطفا عملا به این مورد رسیدگی کنند _
عـبـــد عـا صـی
))).
کمتر کسی پیدا می شود که از این پیامک های تبلیغاتی شاکی نباشد حال داستان این پیامک های تبلیغاتی چیست...؟ کد خبر:۴۷۲۹۶۶
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛
پیامک های که گاه و بیگاه باعث کلافه شدن کاربران
شده و برای همه سوال شده که چرا این پیامک ها تمامی ندارد. اما گذشته از
محتوا، این امر از لحاظ سودآوری اقتصادی هم بسیار حائز اهمیت است. به طور
کلی سه نوع ارسال پیامک در کشور صورت می گیرد که عبارتند از ارسال مشترکان
شخصی با سیم کارت، ارسال انبوه توسط خطوط با سرشماره 1000، 2000، 3000
و 5000 و ارسال مشارکتی و تعاملی.
در این بین مخابرات به ازای هر ارسال
پیامک انبوه توسط نوع دوم از شرکت ها مبلغ 62 ریال دریافت می کند.
چرا پیامکهای تبلیغاتی؟
پیامکهای تبلیغاتی در سالهای اخیر بسیار مورد توجه شرکتهای تبلیغاتی
قرار گرفته است. دلیل این استقبال، اول از همه ارزان و به صرفه بودن آن
است و اینکه ارسال این پیامکها تقریبا هیچ هزینه ای برای این شرکتها
ندارد. از طرف دیگر درآمد نسبتا زیاد این نوع تبلیغات دلیل دیگر گسترش
آن است. شاید کسی فکر نکند که درآمد این نوع تبلیغات، فقط در یک روز میلیاردی
باشد! یکی از کارشناسان حوزه مخابرات می گوید یکی از همین پیامک ها روزانه
13 میلیارد تومان برای صاحبانش درآمد به همراه دارد!
آیا همه این پیامک ها تایید می شوند؟
فرآیند ارسال همه این پیامها قانونی است(!!!
...).
این پیامها ابتدا در
"مرکز رسانه های دیجیتال" تایید میشود و سپس با مخابرات قرارداد بسته
میشود. مثلا ممکن است این محتوا، قطعاتی از کتابی باشد که این کتاب خود
قبلا مجوز نشر گرفته است. پس محتوا را این مرکز تایید میکند؛ اما این
به معنای نظارت بر تمام محتواهای تولیدشده نیست! چراکه
روزانه میلیونها
پیامک رد و بدل می شود و قاعدتا کنترل و نظارت بر همه این پریمیومها مشکل
است. مجوز پریمیومها هم مثل مجوز روزنامه و مجلات است؛
یعنی ابتدا صاحب
محتوا تایید میشود؛ اما به این به معنای تایید تمام محتوای تولیدی وی
نیست و فقط در صورت شکایت به آن رسیدگی میشود.
(؟؟؟!!!
...
)
تمام این پیامکها باید
در اولین پیام خود توضیح دهند که چه هدفی دارند و محتوای این پیامکها
چیست. همچنین باید حتما هزینه را در پایان پیام ذکر کنند.
تعرفه را هم
معمولا هر صنف برای خود تعیین میکند؛ برای مثال صنفی 75 تومان و صنفی
دیگر کمتر یا بیشتر؛ اما معمولا میزانی انتخاب میکنند که مخاطبان خود
را هم راضی نگه دارند و معمولا بیشتر از 100 تومان نیست.
چگونه از شر پیامکهای تبلیغاتی خلاص شویم؟
اگر هر روز برایتان تبلیغ آرایشگاه محله یا فروشگاه ها و... می آید و می
خواهید از شر آنها خلاص شوید؛ برای سیم کارت های همراه اول عدد یک را به
8999 و برای سیم کارت های ایرانسل عدد 2 را به 5005 ارسال کنید. برای باقی
پیامک های تبلیغاتی پریمیوم هم می توانید "off" را به همان شماره ارسال
کنید.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
... تک
تیراندازی که ظاهرا در عالم واقع نیز وجود داشته و در عراق قریب به دویست نفر
را با مهارتی که در تیراندازی داشته به قتل رسانده. یعنی با هر تیر یک نفر را
خلاص کرده به عبارتی با دویست گلوله دویست انسان را به قتل رسانده. از کودک شش
هفت ساله تا زن و پیرمرد و نظامی و غیر نظامی را. نکته جالب توجه این که آقای
تک تیرانداز قهرمان فیلم است یعنی حتی یک لحظه شما در پاکی و شرافت و نجابت این
مرد تردید نمی کنید. یعنی آقای کارگردان تردید نمی کند. تک تیرانداز مثل همه
قهرمان های آمریکایی بی عیب و نقص است. اهل خانواده و خوش قد وبالا و میهن پرست
و شریف. کودکی را هم که می کشد یک کودک معمولی نیست یک تروریست است. تروریستی
شش ساله که می خواهد نارنجک به طرف تانک ها و ارتش تا دندان مسلح و مجهز به تن
پوش ضدگلوله پرتاب کند.اصلا آقای تک تیرانداز جز به سمت تروریست ها شلیک نمی
کند. مطمئن می شود طرف تروریست است و بعد ماشه را فشار می دهد. طرف مقابل یا
تروریستند یا وحشی.این وحشی را هم من نمی گویم لقبی است که قهرمان فیلم به عرب
ها می دهد. وقتی حکم به وحشی بودن یک قوم دادی در واقع حکم به کشتن و نابودی آن
ها دادی. اگر این حرف را یک سیاستمدار آمریکایی می زد جای تعجب نداشت. همه قدرت
های بزرگ نیاز به دشمن سازی دارند.روزی این دشمن چپ ها بودند و حالا جایشان را
داده اند به بنیادگراها. فردا هم یک بامبول دیگر از آستین درمی آورند تا
بتوانند به این بهانه بچاپند و کارخانه های اسلحه سازی را رونق ببخشند و قیمت
نفت را بالا و پایین ببرند و دیگر حرمله بازی هایی که از اقتضائات قدرت و سیاست
در دنیای امروز است. من این ها را می فهمم و بر هیچ سیاستمداری خرده نخواهم
گرفت چه آن سیاستمدار دموکرات باشد چه جمهوری خواه ...
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خمینی (ره) وَ آزادی ِ
اندیشه ...
«انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان
هاست».
(کلمات قصار
امام،موسسه نشر آثار امام خمینی،۱۳۲۷،ص۱۱۲)
" دولت
اسلامی یک دولت دموکراتیک به تمام معنای واقعی است و هر کس می تواند اظهار
عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی
تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد . "
(صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰ )
ایشان در نفی
سانسور مطبوعات می فرمایند :
«باید
وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند . باید دولت ها ملی باشند . باید اختناق
از مطبوعات برداشته شود و سازمان نظارت در آن ها نکنند و آزادی را از ملت
سلب ننمایند».
(
صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰)
راه پرهیز از اشتباه مسئولان آزادی انتقاد و بیان است. امام در این باره
رهنمودی جالب دارند :
«اشتباهات را همیشه باید گفت . اشتباهات را کسی نمی تواند "نادیده بگیرد"
همه آزادند در گفتن ، بنویسند، بگویند ، در روزنامه ها بنویسند».
(صحیفه
نور - ج۶ - ص ۱۵۲)
از نظر امام مردم رشید، بالغ و صاحب نظرند و خودشان باید سرنوشت خود را رقم
بزنند . بدیهی است مردم می توانند و باید نظریات و افکار خود را آزادانه
بیان کنند :
«اختیار
مردم دست خود مردم است . وکلایشان را خودشان تعیین می کنند . وکلا هم
خودشان تعیین می کنند دولت را . تحمیل در کار نیست».
(صحیفه
نور - ج۶ - ص ۱۵۲)
«میزان
رای ملت است "، جمله معروف ایشان است . یعنی در هر مسئله و موضوعی میزان
رای ملت است و هر چیزی و هر نظری در مقابل رای ملت قرار گرفت، نباید به آن
عمل کرد».
(میر دامادی –محسن – نوروز 13/3/81 )
امام در پاسخ "اوریانا فالاچی" خبرنگار ایتالیایی در تعریف و تبیین آزادی
می فرماید :
«مردم
عقیده شان آزاد است. کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتما این عقیده را
داشته باشید. کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی. آزادی
یک چیز واضحی است».
(صحیفه نور ، ج9 ، ص88 )
امام آزادی را موهبتی الهی می دانند، نه اجازه ای حکومتی :
«حق
اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم. من می خواهم حرفم آزاد باشد. من
می خواهم مستقل باشم. من می خواهم خودم باشم».
(صحیفه
نور – ج3 – ص207 )
«مگر
آزادی اعطا شدنی است؟ خود این کلمه جرم است. کلمه این که "اعطا کردیم آزادی
را " این جرم است.
آزادی مال مردم است. قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم. اسلام
آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم. "اعطا کردیم" چه غلطی است ؟
به تو چه که اعطا کنی؟ تو چه کاره هستی»؟.
( صحیفه
نور ، ج2 ،ص67 )
امام برای همه اقلیت ها و فرقه های دینی هم حق آزادی اندیشه و بیان قائل
بودند :
«در
چار چوب این نهضت انقلاب اسلامی همه مردم آزاد هستند. کسانی که حرف دارند
حرف هایشان را می زنند ؛ حتی هر فرقه ای هم که باشند».
(صحیفه
نور – ج12 – ص 203 )
«اسلام
همیشه حافظ حقوق مشروع اقلیت های مذهبی بوده و هست. آنان در جمهوری اسلامی
آزادند و آزادانه به مسائل خود می پردازند و در پناه حکومت اسلامی چون بقیه
افراد در اظهار عقیده آزادند».
(صحیفه نور – ج 5 – ص 130- صحیفه امام – ج5 – ص188)
امام در پاسخ سوال خبرنگار روزنامه هلندی دی ولت گرانت مبنی بر این که :
در جمهوری اسلامی حقوق اقلیت های مذهبی ،نزادی و سیاسی چه خواهد بود؟
آیاحزب کمونیست آزاد خواهد بود؟ فرمودند :
«اسلام
بیش از هر دینی بیش از هر مسلکی به اقلیت های مذهبی آزادی داده است. آنان
نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسان ها قرار داده است،
بهره مند شوند. ما به بهترین وجه از آنان نگه داری می کنیم. در جمهوری
اسلامی کمونیست ها نیز در بیا ن عقاید خود آزادند».
(صحیفه نور – ج3 – ص48- صحیفه امام – ج4 – ص 4-363)
«اسلام
تامین آزادی، استقلال، عدل، اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق
نداشت ! بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات. آزادی آرا از اول
بوده است. در زمان ائمه ما علیهم السلام ، بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد
بود. حرف هایشان را می زدند. حجت ما داریم. ما حجت داریم. کسی که حجت دارد،
از آزادی بیان نمی ترسد».
(صحیفه نور - ج ۵ - ص۱۳۰ -صحیفه امام ج۶ - ص۲۷۷ )
ایشان امکان تحقق نظام اسلامی را بدون گسترس آزادی ها ممکن نمی دانند :
«همه
مردم اعلام کرده اند که خواستار استقرار جمهوری اسلامی هستند که متکی به
آرای ملت باشد و با معیار ها و قواعد اسلامی تکوین یابد و عمل کند و این
حکومتی جز با دادن بیشترین آزادی های سازنده و خلاق امکان پذیر نیست».
(صحیفه نور - ج۴ - ص۱۶۴ )
سیمای جامعه ایده آلی که امام قول استقرار آن را داد ، چنین ترسیم کرد :
«جامعه
آینده ما جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین
استثمار از میان خواهد رفت».
(صحیفه نور -ج۳-ص۵۲-صحیفه امام-ج۴-ص ۳۵۹ )
«جامعه
فردا جامعه ای ارزیاب و منتقد خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور
خویش شرکت خواهند جست».
(صحیفه نور -ج۳- ص ۵۳ )
«در اسلام اختناق نیست. در اسلام آزادی است برای همه طبقات ، برای زن
، برای مرد ،برای سفید ، برای سیاه ، برای همه».
(صحیفه نور
ج۵- ص۲۳۸-صحیفه امام -ج۶-ص ۴۶۳ )
امام،مطبوعات را عامل انعکاس آرمان ها ی ملت می دانستند و بر این باور بودند
که :
«مطبوعات
باید مستقل و آزاد باشند و هر گونه انتقاد را با بی طرفی منتشر سازند».
(صحیفه نور -ج
۶ -ص۲۳ )
«مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند».
(امام-اسلام -انتشارات پیام آزادی -ص۶۸ )
«روزنامه ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند، بلکه صورت ارشاد
داشته باشند. مطالب را بگویند ،انتقاد ها باید باشد؛زیرا یک جامعه تا
انتقاد نشود، اصلاح نمی شود».
(صحیفه نور - ج۱۴ - ص ۲۵۹ )
«اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد ، اعتراض کنند
مردم. مردم همه به او اعتراض کنند که آقا! چرا این کار را می کنی؟ در صدر
اسلام هست که عمر وقتی که گفت : اگر من یک کاری کردم، شما چه می کنید ؟ یک
عربی شمشیرش را کشید و گفت :ما با این شمشیر راستش می کنیم. باید این طور
باشد. باید یک مسلمان این طور باشد که اگر هر که می خواهد باشد،خلیفه
مسلمین ، اگر دید پایش را کنار گذاشت ، شمشیرش را بکشد که پایت را راست
بگذار».
( صحیفه نور - ج۷ - ص۲۴ )
این رهبر آزاده حتی خود را هم دون انتقاد می شمرد :
«خدا می داند که شخصا برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل
نیستم . اگر تخلفی از من هم سر بزند ،مهیای مواخذه ام».
(منشور بیداری
- پیام به فرزندان فیضیه )
امام
با تاکید بر وظیفه نظارتی همه آحاد مردم تاکید می کنند :
«آقایان توجه کنند وَ همه ملت موظفند نظارت کنند بر این امور. نظارت
کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ، کج گذاشتم ، ملت موظف است که بگویند
پایت را کج گذاشتی. خودت را حفظ کن. مسئله ، مسئله مهم است. همه ملت موظفند
به این که نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است».
( صحیفه نور - ج۷ - ص۳۲-۳۴ )
امام برای رای و اندیشه مردم تا بدان پایه ارزش قائل بود که حکومت را فقط
متعلق به مردم و جریان امور را نشئت گرفته از افکار و آرای ملت می دانست :
«این جا آرای ملت حکومت می کند و این جا ملت است که حکومت را در دست
دارد و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد».
( صحیفه نور - ج۱۴ ص ۱۰۹ )
«آن مسیری که ملت دارد، روی آن مسیر راه بروید، ولو عقیده تان این
است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است . خوب ، باشد . ملت می خواهد
این طور بکند. به من و شما چه کار دارد؟ ملت رای داده و رایی که داده متبع
است».
(صحیفه نور - ج۸ - ص ۲۴۷ )
«غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کس ، نه فقیه و نه غیر
فقیه حکومت نیست . همه هم فقیه و هم غیر فقیه تحت قانون عمل می کنند و مجری
قانون هستند».
(کیهان - ۱۷/۱/۷۶)
ایشان خود کامگی و استبداد را به هر شکل و شعار محکوم می کنند :
«اسلام دیکتاتور را محکوم می کند. اگر یک فقیه بخواهد دیکتاتوری کند
، اسلام او را از ولایت ساقط می کند».
(کیهان - ۱۷/۱/۷۶ )
برخی تنگ نظران خود خواه با این بهانه که مردم قادر به تشخیص حق و باطل ،
درست و نادرست ،و خیر و صلاح خود نیستند، بنابراین ما از روی خیرخواهی باید
آنچه را که به نفع مردم می دانیم ، اگر چه خود نخواهند ، به آنان تحمیل
کنیم . امام به شدت این تفکر متحجرانه را مردود می شمارند :
«ما
تابع آرای ملت هستیم . خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است . پیغمبر
اسلام (ص) به ما حق نداده است که به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم . بله .
ممکن است گاهی وقت ها یک تقاضایی از آن ها بکنیم ؛ تقاضایی متواضعانه ؛
تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می کند . لکن اساس این است که مسئله دست من
و امثال من نیست و دست ملت است . اکثریت هر چه گفتند آرایشان معتبر است ،
ولو به ضرر خودشان باشد . شما ولی آن ها نیستید که بگوییداین به ضرر
شماست».
(رسالت - ۲۹/۵/۷۶ )
«اسلام
با تحمیل مخالف است. اسلام مکتب تحمیل نیست. اسلام آزادی را با تمام ابعادش
ترویج کرده است. ما فقط اسلام را ارائه می کنیم. هر کس خواست می پذیرد و هر
کس نخواست نمی پذیرد».
(صحیفه نور - ج۲۲ - ص ۲۶۳)
«نباید
ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم ،کسی را حق اشکال نیست. اشکال بلکه تخطئه
یک هدیه الهی است برای رشد انسان ها».
(صحیفه
نور - ج۲۰-ص۱۷۰)
«هر
فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین زمامدار مسلمین را
استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده-ای دهد و در غیر این صورت اگر بر
خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد ، خود به خود از مقام زمامداری معزول
است».
(صحیفه
نور - ج۴- ص۱۹۰ )
«در حکومت
اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا
می کند که نظرات اجتهادی-فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر
آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد».
(صحیفه نور،ج۲۱،ص۴۷)
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
در ماه مبارک رمضان سال 1363، معاون وقت
سیاسی سازمان صدا و سیما ضمن آنکه گویندگان خبر را موظف به ریش گذاشتن کرد،
دستور داد که پخش موسیقی هم در ماه مبارک رمضان قطع گردد.
یکی دو روز از این موضوع نگذشته بود که حاج احمد آقا تماس گرفتند و فرمودند
که امام با شما (مهندس محمدهاشمی)
کار دارند. من سریعاً خدمتشان رفتم. ایشان به محض دیدن من با ناراحتی گفتند:
چرا مردم را وادار به ریاکاری می کنید؟. من سوال کردم موضوع چیست؟. ایشان
فرمودند: وقتی کسی را مجبور به ریش گذاشتن می کنید، به ریاکاری وادارش می
کنید. رسانه ملّی نباید مروّج ریاکاری در بین مردم شود.
من ضمن عذرخواهی، قول جبران اشتباه را به محضرشان دارم. در حال بلند شدن
بودم که ایشان فرمودند فقط این نیست. عرض کردم اشکال دیگری هم وجود دارد؟.
حضرت امام(ره) با لبخند تلخی فرمودند: پخش موسیقی هم اگر حرام است، همیشه
حرام است، نه فقط در ماه رمضان!. خداحافظی کردم و سریع به صدا و سیما
برگشتم. همان روزهم عدم پخش موسیقی و هم ریش گذاشتن اجباری گویندگان خبر را
لغو کردم.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
آن
کاپشن انقلابی ات ما را کشت
همراه ببو گلابی ات ما را کشت
با اشتون و رایس دشمنی، می دانم
آن دشمن مو شرابی ات ما را کشت
تو پرسپولیسی و تو استقلالی
شیدایی سرخ و آبی ات ما را کشت
از سکه و ارز تا زمین و دارو
بازار همش حبابی ات ما را کشت
کردان و مشایی و رحیمی تک تک
کابینه انتخابی ات ما را کشت
هر روز سفر به شرق و غرب گیتی
پرکاری و پرشتابی ات ما را کشت
مامان چاوز که کرد استقبالت
عکس العمل حسابی ات مارا کشت
یک دوره نه! هشت سال، هردم، هر روز
آن معجزه ها و لابی ات ما را کشت
کنیا و جیبوتی و کومور یارت بود
این شیوه دوست یابی ات ما را کشت
صد کاغذ پاره پاره پرسش دارم
خاموشی و بی جوابی ات مارا کشت
بابک رو ولش بگو که لولو دزد است
والله که دزد یابی ات ما را کشت
رفتی نیویورک و صحبتت شیرین بود
آن هاله آفتابی ات ما را کشت
گفتی که خراب خدمتم! باور کن
ویران شده ام! خرابی ات ما را کشت
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
مرضیه حدیدچی (دباغ) از زنان مبارز دوران ستمشاهی و اولین فرمانده سپاه
منطقه غرب کشور ...
فعالیتهای سیاسی خود را از سال 1346 با پخش و
توزیع اعلامیه آغاز کرده بود،
در سال 1353 توسط ساواک دستگیر و به همراه
دختر نوجوانش رضوانه به زندان افتاد و شدیدترین شکنجهها را متحمل شد.
وی پس از انقلاب اسلامی یکی از مؤسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و
اولین فرمانده سپاه منطقه غرب کشور ...
نمایندگی مجلس شورای اسلامی در سه دوره،
فرماندهی سپاه همدان، استاد دانشگاه علم و صنعت، استاد مدرسه شهید عالی
مطهری، قائم مقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی از جمله مسئولیتها و سوابق
اجرایی دباغ است ...
دباغ در دی ماه سال 1367 به عنوان عضوی از نمایندگان اعزامی امام خمینی(ره)
برای ابلاغ پیام ایشان به گورباچف انتخاب شد.
امام فرموده بودند که هیچ یک از خواهران همراه ایشان نباشند فقط خواهر
طاهره (نام مستعار مرضیه دباغ) را بگویید بیاید، شاید بچههایش در فرودگاه منتظرش باشند.
در "شکنجه-گاه ساواک" سوزنهای تهگرد که زیر انگشتانش نهادند، چشمانش بسته بود، جایی را نمیدید،
دستانش را به دیوار کوبیدند درد استخوانهایش را سوزاند اما لب از لب باز
نکرد.
**********
نام و نام خانوادگی؟
مرضیه حدید چی مشهور به خواهر دباغ، خواهر طاهره، خواهر زینب احمدی نیلی
* تاریخ تولد؟
خرداد 1318 همدان
* شغل پدر؟
پدرم کتابفروش و استاد اخلاق و مادرم هم معلم اخلاق بود.
* تحصیلات؟
تحصیلاتم را از مکتب خانه آغاز کردم و از معلومات پدرم در یادگیری قرآن و
نهجالبلاغه نیز بهره بردم.
* سال ازدواج؟
سال 1333 با محمد حسن دباغ ازدواج کردم.
* با ایشان از قبل آشنایی داشتید؟
خیر، آن موقعها مثل الان نبود، آشنایی از طریق خانوادهها و پرس و جوی
محلی بود ایشان در تهران بودند و ما در همدان. 14 ساله بودم و بلافاصله بعد
از ازدواج به تهران آمدم و تک و تنها زندگی در تهران را شروع کردم.
* حاصل زندگیتان چند فرزند است؟
یک پسر و هفت دختر
* در هنگام مبارزات سیاسیتان چند فرزند داشتید و بچهها چند ساله بودند؟
هر هشت فرزند را داشتم کوچکترینشان 4 ساله بود.
* چه طور شد که وارد فعالیتهای سیاسی شدید؟
چند دلیل وجود داشت؛ ... دلیل بعدی پدرم بود که همواره در صحبتهایش
به ظلمهایی که رژیم در حق مردم میکرد معترض بود.
دلیل دیگر هم بر میگردد
به اساتیدی که خدمتشان درس میخواندم اساتیدی چون مرحوم حاج آقا کمال
مرتضوی و حاج شیخ علی خوانساری به خصوص استاد سید مجتبی صالحی خوانساری که
روحیه ظلم ستیزی و مبارزه در ایشان بسیار بود.
* همسرتان چطور بودند؛ ایشان هم سیاسی بودند؟
همسرم بسیار مذهبی بودند، ایشان هم در سال 42 فعالیت سیاسی میکردند و به
پخش اعلامیه میپرداختند اما بعد که کارشان از تهران به اهواز و شهرهای
دیگر منتقل شد بیشتر تمرکزشان روی مسائل کاری بود و چند روزی که مرخصی میآمدند
بیشتر به بچهها میپرداختند.
* چطور با امام آشنا شدید؟
... از سال
1346 زیر نظر ایشان وارد مسائل انقلاب شدیم و به تهیه و تنظیم و پخش
اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) پرداختیم. تا سال 1349 که آیتالله سعیدی
-که خداوند او را با شهدای کربلا محشور گرداند - به شهادت رسید بعد از
ایشان ادامه کار را در محضر مجتبی صالحی خوانساری دنبال کردیم.
* عمده کارهای سیاسیتان چه بود؟
در ابتدا تهیه و توزیع اعلامیه و سپس سخنرانی به اسمهای مختلف در شهرستانها
* همسرتان اعتراضی نداشتند؟ فرزندانتان چطور؟
خیر؛ همسرم مرا کاملا آزاد گذاشته بودند. بچهها هم در محیطی رشد کرده
بودند که با این مسائل آشنایی پیدا کرده بودند.
* اولین دستگیریتان چه زمانی بود؟
سال 52. ... ساواکیها ریختند توی منزل و چند نفر را که
خواب بودند با خود بردند آنها از فامیل همسرم بودند متاسفانه آنها زیر
شکنجه دوام نیاوردند و اطلاعات را لو دادند بنابراین دو سه روز بعد ،ساواکی
ها آمدند و من را بردند و چند روز بعد هم خانه را گشتند و رضوانه
(دختر دباغ) را هم
دستگیر کردند.
* رضوانه چطور پایش به قضیه باز شد؟
رضوانه سرودها و اشعاری را که از رادیو عراق پخش میشد جمعآوری کرده و در
دفترچهاش نوشته بود. پس از دستگیری من، ساواک به خانه رفت و آنجا را مورد
بازرسی قرار داد. متاسفانه دفتر سرود رضوانه را پیدا کردند بعد هم برای
آنکه بفهمند خط کدامیک از بچهها است، به بچهها گفتند برای آزادی مادرتان
نامه بنویسید شاید آزادش کنند. بچهها هم از روی بچگی نامه نوشتند و آنها
هم خط رضوانه را شناختند و او را دستگیر کردند.
* بدترین شکنجهای که تحمل کردید؟
در ارتباط با خودم، نمیدانم از کدامیک نام ببرم. اما وقتی رضوانه را شکنجه
میدادند سختترین لحظاتی بود که برمن میگذشت.
* رضوانه چطور زیر شکنجهها دوام آورد؟
رضوانه خیلی صبور بود. ساواک برای به حرف در آوردن من، او را به شدیدترین
وجه ممکن شکنجه میکردند ... فکر کردم مرده است در آن لحظه خدا را شکر کردم که مرده
است و دیگر شکنجه نمیشود ...
* رضوانه چند وقت در اسارت بود؟
4 روز مانده بود که شش ماه اسارتش تکمیل شود که او را به زندان قصر
فرستادند تا دادگاهی شود در دادگاه هم چون دلیلی برای متهم کردنش نداشتند
او را به 6 ماه محکوم کردند که چون گذرانده بود آزاد شد.
* الان رضوانه چگونه است؟
رضوانه در حوزه درس میخواند و 2 دختر و یک پسر دارد، اما تا به حال دوبار
قلبش را عمل کرده و با دردهایی که از شکنجههایش به یادگار مانده، دست و
پنجه نرم میکند.
* آیا از طرف نهاد خاصی حمایت میشود؟
این یکی از ناگفتههای من است. از دختر 13 سالهام با آن همه شکنجهای که
شده بود با این دردی که تا به امروز همراهش است هیچ حمایتی نشده است چون 4
روز از 6 ماه کم دارد تا عنوان زندانی سیاسی به او اطلاق شود. فقط رهبر
معظم انقلاب شخصا به ایشان عنایتی داشتهاند و کمکی کردهاند.
* از فرانسه بگویید، چطور از فرانسه سردر آوردید؟
در اثر شکنجههای بسیار، بدنم صدمه دید و در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار
گرفتم. همان موقع محمد منتظری پاسپورت فردی به نام زینب احمدی نیلی را با
عکس من تنظیم کرد و من با این پاسپورت جعلی به انگلستان فرار کردم. در لندن
هم یکی از دانشجویان ایرانی منتظرم بود که مرا به یک هتل پاکستانی برد. روز
روشن آنجا هم یکی از دانشجوها بود 3 - 4 روز آنجا ماندم پول که نداشتم
بنابراین قرار شد کارهای خدماتی را انجام دهم و به جایش وعده صبحانه را
رایگان به من بدهند من با همان وضعیت جسمانی، روزها روزه میگرفتم و غروبها
هم با همان وعده صبحانه افطار میکردم.
* خانوادهتان میدانستند کجا هستید؟
کسی خبر نداشت بچهها و خانوادهام نیز فکر میکردند که من در درگیریهای
خیابانی کشته شدهام که ای کاش رفته بودم.
* چقدر درآن وضعیت بودید؟
3 ماه، تا اینکه محمد منتظری آمد چند روز بعد از شهادت دکتر شریعتی بود با
تعدادی از بچهها تظاهراتی در لندن به پا کردیم بعد به فرانسه رفتیم پشت سر
این قضیه شهادت آقا مصطفی بود که اعتصاب غذا راه انداختیم. بعد هم به لبنان
و سوریه رفتم و دورههای چریکی را گذراندم. در این سالها در عربستان، عراق،
لبنان و سوریه و فرانسه تردد داشتم تا اینکه امام وارد فرانسه شدند پلیس
فرانسه اصرار داشت که یک زن پلیس فرانسوی، مسئولیت حفاظت از ایشان را به
عهده بگیرند اما امام(ره)به شدت مخالف بودند. بنابراین من به نوفل لوشاتو
رفتم و با توجه به آموزشهایی که دیده بودم محافظ شخصی حضرت امام شدم و
وظایف اندرونی از جمله خرید، شتسشو و ... را نیز به عهده گرفتم.
* آیا به زبان فرانسه تسلط دارید؟
نه خیر، برای خرید نیازی به آشنایی با زبان نداشتم از سوپرمارکتها هر چه
میخواستم برمیداشتم و وجه آن را میپرداختم. اما خوب، برای ارتباط با
همسایهها و صحبت با خبرنگارها، آقای دکتر حجابی و دکتر غرضی بودند که تسلط
به زبان فرانسه داشتند.
* روزی که شاه رفت ...
خبرنگاران همه جمع شده بودند تا نظر امام را جویا شوند. امام هم به کوچه
تشریف آوردند و خبرنگاران هم دور امام را احاطه کردند ناگهان دیدم خبرنگاری
پشتسر امام پشت نردهها از چوبی بالا رفته، برای امام احساس خطر کردم به
سمت نرده رفتم اینقدر با دو دستم این نردهها را فشار دادم که تخته چوبی
افتاد و بعدها فهمیدم که دوربین هم شکسته شده. این فشاری که به نردهها
دادم باعث شد که حالم بد شود و از هوش بروم و در بیمارستان بستری شوم.
* آیا شما با امام به ایران برگشتید؟
امام فرموده بودند که هیچ یک از خواهران همراه ایشان نباشند فقط خواهر
طاهره را بگویید بیاید، شاید بچههایش در فرودگاه منتظرش باشند. شب دوازدهم
حاجاحمد- که خدا با شهدای کربلا محشورش کند- به بیمارستان آمد تا مرخصم
کند اما دکترها اجازه ترخیص ندادند و بنابراین من از پرواز جا ماندم.
* شما کی و چه زمانی به ایران آمدید؟
دو روز که از بازگشت امام به ایران می گذشت از بیمارستان مرخص شدم و با
امام تماس گرفتم، ایشان فرمودند اوضاع به گونهای است که بهتر است شما
نیایید. من در همان خانه شماره 30 ماندم تا اینکه شب 27 بهمن امام فرمودند
که میتوانید به ایران بیایید.
* چند سال دور از خانواده بودید؟
از سال 53 تا سال 57
* وقتی پا به زمین ایران گذاشتید چه احساسی داشتید؟
من پایم به زمین نرسید. مرا با ویلچر از هواپیما پیاده کردند. گریه فرصتم
نمیداد، نه گریه دیدن بچههایم، گریه شادی. موقع رفتن با چه ترس و لرزی
وارد فرودگاه شدم و حالااین گونه فرودگاه پر از زنان چادر مشکی بودکه به
استقبالم آمده بودند. دوستانم، شاگردانم و خانوادهام.
* اگر زمان به عقب برگردد؟
باز هم همان کارها را انجام میدهم.
* یادگاریهایتان از آن دوران چیست؟
زخمهایی که بر جسم مانده و عضوهایی که از تن جدا شده.
* این روزها چه میکنید؟
چند وقتی بستری بودم. هرازگاهی مطالعه هم میکنم. قائممقام جمعیت زنان
هستم و یکی از اعضای شورای مرکزی جمعیت دفاع از مردم فلسطین، در یکسری از
کارهای خیریه هم فعالیت میکنم.
* ارتباط شما با مردم چگونه است؟
ارتباطم با مردم نزدیک است، مرتب در جلسات و سخنرانیها شرکت میکنم.
* از مردم چه توقعی دارید؟
فقط از افراد محتکر و گرانفروش تقاضا دارم که به مردم خیانت نکنند ما مردم
محترم و عزیزی داریم.
* به نظر شما چرا خانم دباغ معروف شد؟
این الطافی است که خداوند به من عنایت کرده است.
* اگر چهره ماندگار شوید؟
چهره ماندگار کسی میشود که کارهای برجستهای کرده باشد.
* مگر شما کاری نکردهاید؟
من خودم را کوچکتر از آن میدانم که بگویم کاری کردهام. کارهای من فقط به
اندازه ذره خردلی است، همین.
* سهم شما از انقلاب چیست؟
همین که زنده بمانم و در پیروزی انقلاب کنار مردم باشم یک سهم بزرگ و
ستودنی است.
* برای منحرفان و کژاندیشان انقلاب چه حرفی دارید؟
اگر بتوانم کنارشان بنشینم و یک یک واژهها و اخبار مربوط به انقلاب و
شهدای انقلاب را برایشان بگوییم مسلماً نگاهشان تغییر خواهد کرد. ما شهدای
بسیاری داشتیم از بچه 6 ماهه تا دختر 5 ساله که خودم شاهد شهادتشان بودم
تا پیرمرد و پیرزنهای 80-70 ساله. آنها ذاتاً آدمهای بدی نیستند بلکه
اطلاعات لازم را ندارند.
* به جوانان چه توصیهای دارید؟
بیایند واقعیت انقلاب و امام را بشناسند. حتی لازم است پیرترها هم برای
آشنایی هر چه بیشتر با امام و انقلاب وقت بگذارند. ما باید با اهداف و
دستاوردهای انقلاب بیش از پیش آشنا شویم.
* با بحال شده که جایی کارتان را راه نیندازند؟
خیلی دوست ندارم شناسایی شوم، من هم مثل بقیه هستم. شاید خیلیها به چهره
مرا نشناسند، اما تن صدایم به گونهای است که خیلیها مرا از روی آن میشناسند.
* تا بحال چیزی آزارتان داده؟
بله، همان مجریها و گویندههای مردی که زیر ابرو برداشته و مثل زنان اصلاح
کردهاند. متأسفانه سیمای ما در بین جوانان ما بد الگوسازی میکند. چند بار
با آقای ضرغامی تماس گرفتم. متأسفانه یا میگویند جلسه است یا میگویند
شماره بگذارید که متأسفانه هنوز موفق نشدهایم با ایشان صحبت کنیم. صحبت من
این است چرا باید سیمای جمهوری اسلامی چنین مجریهایی بیاورد که روی جوانان
ما تأثیر منفی بگذارند. وقتی به پسرها میگوییم چرا زیر ابرو برمیدارید و
... به راحتی میگویند عیبی که ندارد توی تلویزیون هم مجریها اینگونهاند.
درست است که در سینما و فیلمها وضعیت بدتر است اما میگوییم تقصیر تهیهکننده
و کارگردان است و به ریاست مربوط نمیشود اما در این موارد ریاست صدا و
سیما که میتواند اقدام کند.
* صحبت شما با زنان؟
زنان ما مشکلی ندارند. ما نتوانستیم اسلام درست را به آنها نشان دهیم. ما
با آنها بد برخورد کردیم.وقتی زنان بیحجاب به احترام تظاهرات، روسری
سرشان کردند ما نتوانستیم کاری کنیم که آنها ارزش و اصالت روسری را بدانند.
همین ضعف ما باعث شد که روسری را به کناری بیندازند و ... ما باید در تربیت
دینی بچهها قویتر عمل کنیم. سوای خانوادهها ،جامعه و ارگانهای آن مثل
آموزش و پرورش باید بچهها را با مفاهیم واقعی اسلام آشنا کنند و مسأله و
فلسفه حجاب را به خوبی بازگو و بیان کنند تا ما دیگر مسائلی پیرامون
بدحجابی و غیره نداشته باشیم.
* دهه فجر امسال چگونه بود؟
احساس میشد یک مدتی است که امام فراموش شده است. خداراشکر برگزاری برنامههای
دهه فجر امسال در مرقد امام (ره) این خوشحالی را به من داد که درب مرقد
امام باز شده است.
* و حرف آخر؟
انشاءالله خداوند باری تعالی این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی (عج)
پیوند دهد.
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
حرف مفت! ...
حرف ِ
مفت ، فقط این نیست که کارمندی واسه خوشمزگی وُ جلب توجه همکارآش ، شروع
کنه به بافتن وُ پخش ِ شایعه-ی «قحطی نخود-لوبیا» در اداره وَ بعدشم یک
مُشت آدمآی بیکارتر از اون ، به خیال خودشون این «خبر داغ ِ داغ» رو ، به
هر کس که می-شنآسن تلفنی خبر بدَن ... بعدا هم که شب تشریف می-بَرن خونه ،
ببینن که همسر محترمه-شون با هزار «قرض وُ قوله» ، نصف خونه رو پُر کردن از
کیسه-های نخود-لوبیایی که قراره از فردا قحطی بشه! ...
حرف ِ مفت ، فقط این نیست که ببینی خانوم محترمه-تون با تبلیغات «تلویزیونی مـِـیــلی» ، «کـِــرم جوانـبـخـشـی "هالو-زَن"» خریده وَ بعد از یک هفته مصرف ، جوون-تر که نشده ، هیچ چ چ ــی ، بینی-شم به اندازه-ی یک هُلو سُرخ وُ تُـپُـل شده!
حرف ِ مفت ، فقط این نیست که این شامپو جدیده-ی «ده بیست سی چهل فقط یک شرکت تجاری نیست"!"» ، همین دیروز ، پَریروز ، تو برنامه-ی «سیمای خانواده»-ی ، حدود نیم ساعت راجع به این شامپو ، اطلاع-رسانی ، وَ در واقع تبلیغ میکرد! اونم وقتیکه میانگین پخش تبلیغات تلویزیونی "مـِـیـلی" ، حدود ساعتی یک میلیارد تومنه!!! ... یعنی هر ثانیه-اش میشه ... _ این اصلا مهم نیس ، مهم اینه که «قول شَرف» میدادن که پس از چهار ماه مصرف ، «حسن کچل» هم میشه «فـِــری موُ قشنگ»!؟ ...
وَ اما جان کلام ، میخواستم بهت بگم که این اصطلاح ِ «حرف ِ مُفت» از کجا اومده که طبق معمول ، حرفآم مثل این سریالهای «هندی-آبگوشتی» انقدر کش اومد تا به اینجا رسید! میگن ناصرالدین شاه در سفرش به فرنگ ، انقدر شیفته-ی دستگاه «تلگراف» شده بود که به محض برگشت به ایران ، قرارداد تأسیس اونو بین تهران وُ شهرهای بزرگ اون روز مملکت ، امضاء وَ برقرار میکنه.
رئیس تلگراف-خونه بعد از یکی ، دو هفته به عرض همایونی میرسونه که مردم اصلا روی خوشی به این دستگاه ارتباطی نشون نمیدن وُ میگن «اینم یک حقه-ای»ــیـه واسه خالی کردن جیب خلایق. شاه هم دستور میده «بهشون بگین که به فرمان همایونی ما ، استفاده از تلگراف ، برای همه به مدت یکماه مَجـّــانـیـــه»!
یکی دو روز بعد ، دستور مفت وُ مجانی شدن ِ تلگراف به گوش مردم میرسه. خلاصه ، مردم در عرض دو ، سه روز ، کارآمدی تلگراف رو باور میکنن. همین باعث میشه که سیل ِ جمعیت ِ بیکار وُ کنجکاو ، بطرف تلگراف-خونه-ها هجوم بیارن.
طولی نمی-کشه که اصحاب تلگراف-خونه از آوار ِ جمعیتی که هر روز سَرشون خراب میشد ، "جون به-لب" میشن وُ مطلب رو به عَرض همایونی میرسونند. شاه هم «به تریش قَباش بَر میخوره» وُ غضبناک دستور میده که بالا سَر تلگراف-خونه-ها تابتویی به این مضمون بزنن «به فرموده-ی شاه ، حرف ِ مُفت زدن ، از امروز ممنوعه»! ...
نوشته : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دغدغه مبارزه-ی بعضیها با فساد ...
نطق ضدفساد! آقای احمد توکلی امروز در حالی بیان شد که از قضا بحث و سوژه
روز رسانهها و افکار عمومی موضوع قطعیت یافتن حکم پرونده اتهامی مالی
دادگاه محمدرضا رحیمی (معاون اول احمدینژاد) و در راستای آن طرح موضوع
پرداخت یک میلیارد و دویست میلیون تومان به نامزدهای اصولگرای مجلس توسط
ایشان برای موفقیت در انتخابات میباشد اما توکلی در شروع نطقش گفت: «امروز
میخواهم مطالبی را در رابطه با پرونده مهدی هاشمی به اطلاع ملت شریف و
نمایندگان برسانم، البته نتیجه محاکمه به تصمیم قاضی دادگاه بستگی دارد و
همه باید تسلیم قانون باشیم،...»
قبل از هرچیز باید از آقای توکلی پرسید شما تسلیم قانون هستید؟ قانون میگوید:
نام بردن از متهمان قبل از صدور احکام قضایی و از آن مهمتر قطعیت یافتن آن
در دادگاه تجدیدنظر، جرم است. حال چگونه در تریبون رسمی کشور نام یک متهم
را به راحتی میآورید و جرمش را هم رسما اعلام می کنید: «رشوه 5 میلیون
دلاری استات اویل به مهدی هاشمی»؟ مگر رسانههای کشور و حتی شخص سخنگوی قوه
قضاییه، نام آقای معاون اول دولت مورد حمایت شما، را تا زمان قطعی شدن حکمش
آوردند و فقط او را با نام مخفف «م.ر» خطاب نمی کردند؟ پس چطور به شما که
میرسد قانون میشود ملعبه دستتان؟
همین است که بسیاری از فعالان رسانهای نسبت به آقای توکلی که برخی ایشان
را به خاطر مواضعاش درباره مفاسد اقتصادی ستایش میکنند، معتقدند او با
برخورداری از رانت سیاسی، همواره در استراتژی ضدفساد خود نیز روشی دوگانه
دنبال میکند. ایشان که امروز همه نطقش را به موضوع مهدی هاشمی اختصاص داد
و همه جزئیات آن را تماما به سمع و نظر ملت رساند باید به چند سئوال اساسی
افکار عمومی پاسخ دهد:
1- آیا حکم صادره اخیر درباره آقای رحیمی و همچنین طرح موضوع پرداخت پول
به 170 نماینده اصولگرا ارزش اختصاص حتی چند جمله از نطق امروزتان را نداشت؟!
حتما نداشت که به آن حتی به اندازه اشاره و چند جمله موجز هم نپرداختید!
لذا جای این سئوال میماند که هدف شما در این برهه زمانی از طرح پرونده
مهدی هاشمی «لاپوشانی» افتضاح پیش آمده برای اردوگاه اصولگرایان در ماجرای
رحیمی و همچنین بحث 170 نماینده اصولگرا نیست؟! اگر پاسخ مستدل به این
سئوال ندهید یقین بدانید افکار عمومی، نطق امروزتان را صرفا در راستای کاهش
فشار ایجاد شده روی جناح خودتان ارزیابی نموده و دغدغه ضدفسادتان را به
تمسخر و استهزاء خواهند گرفت.
2- شما قبل از صدور حکم دادگاه، در صحن علنی مجلس فردی را به انواع جرایم
محکوم و فقط جزئیات حکم صادره خود را بیان نکردید! در واقع امروز هم مدعیالعموم
بودید، هم نماینده مجلس، هم قاضی دادگاه و هم به زعم خودتان افشاگر فسادها
و همچنین «ناصح» اتحاد برای مبارزه با فساد!
آقای توکلی، سالهاست که شما و دیگر دوستان اصولگرایتان یکهتاز میدان
سیاست و اقتصاد و قانونگذاری کشور بودید و نتیجهاش را هم شاهدیم! وقوع
بزرگترین دزدی و فساد اقتصادی قرن در دولت مورد حمایتتان! لطفا نگویید که
شما هم این اواخر منتقد احمدینژاد شده بودید! این را هیچکس حتی دوستان
خودتان هم یک نکته تاثیرگذار در آن برهه 8 ساله تلقی نمیکنند که اگر غیر
از این بود نباید چنین فسادی بر کشور مستولی میشد که تا سالها و سالها
فقط باید برای زدودن اثراتش تلاش وافر نمود! منتقد شدن و ژست مبارزه با
فسادتان در آن دوره از منظر افکار عمومی، به «نوش دارو پس از مرگ سهراب» میماند!
3- قرائن نشان می دهند که طرح مهدی هاشمی توسط اصولگرایان، قبل از دغدغه
مبارزه با فساد، انگیزهای دیگر دارد. دولت خاتمی 8 سال مسوولیت کشور را بر
عهده داشت بسیاری از وزیران، مدیران و سخنگوی دولتش را در شب انتخابات
ریاستجمهوری سال88 به زندان افکندید و برای همهشان احکام چندساله حبس
صادر شد اما چرا نتوانستید حتی یک پرونده فساد اقتصادی برای یکی از آنها
تشکیل بدهید و یک نفرشان را حتی به چند روز حبس به خاطر «فساد اقتصادی»
محکوم کنید؟ خیلی هم تلاش کردید و آرزو نمودید که این اتفاق بیفتد اما
نیفتاد و امثال تاجزادهها، نبویها، رمضانزادهها، صفاییفراهانیها
و... صرفا به خاطر مسائل سیاسی احکام سنگین چندساله برایشان صادر شد و نه
تنها پس از حکم که ماهها قبل از حکم در زندان به سر میبردند!
آقای توکلی میتوانید پاسخ دهید شما که این همه برای مبارزه با فساد جوش میزنید
به مردم بگویید چرا اصلاحطلبان به خاطر پروندههای سیاسی (و به تعبیر
دوستان شما امنیتی) و قبل از صدور احکامشان به زندان منتقل شدند و برخی از
آنها هنوز هم در زندان هستند اما اصولگرایانی همچون آقای محمدرضا رحیمی حتی
پس از کاهش حکم بدوی 15ساله حبس به 5 سال در دادگاه تجدیدنظر آن هم پس از
طی یک دوره طولانی دادگاه، صدور حکم، تجدیدنظر و همه مراحل قانونی آن حالا
در آستانه رفتن به زندان، اینگونه به توجیه جرایم خود میپردازد و
طلبکارانه حتی قوه قضاییه را هم زیرسئوال میبرد؟ آقای توکلی، لطفا بگویید
امروز جایش نبود در نطق ضدفسادتان فقط طرح سئوال میکردید که آقای معاون
اول چرا با قطعیت یافتن حکمتان به جای تمکین به قانون، به نامهنگاری
طلبکارانه مشغول هستید؟!
4- مهدی هاشمی فقط یک اسم است برای سرپوش گذاشتن به 8 سال ناکارآمدی
مدیریتی اصولگرایان به کشور. شما را البته درک میکنیم که چه میشد به جای
یک مهدی هاشمی، چند مورد هم میبود تا در نطقهای ضدفسادتان به آنها هم
بپردازید! اما چون چیزی در چنته ندارید به داستانسراییهایی چون برداشت از
حساب ذخیره ارزی میپردازید که حتی دوستان خودتان هم آن را نفی کردهاند؛
اما به هر حال هنوز همه اصولگرایان برای زدن هاشمی رفسنجانی (به خاطر مواضع
سیاسیاش در سالهای اخیر) و به خیال خود برای آلوده کردن دولت خاتمی یک
روزنه امید دارند؛ مهدی هاشمی!!
در واقع صدها پرونده فساد 8 ساله دولت مورد حمایتتان را به همین راحتی قصد
دارید به فراموشی سپرده و به ملت بگویید آی ملت ایران، دزدگیران بزرگ ما
هستیم (مثل دزدگیر سال 88!) و مصداقش هم مهدی هاشمی است! در حالیکه مهدی
هاشمی، مگر معاون اول دولت خاتمی بود؟ وزیرش بود؟ تئوریسین اصلاحات بود؟
اصولا جایگاه و وزن او در معادلات سیاسی کشور مگر چقدر بود؟ او اگر فساد یا
تخلف اقتصادی کرده باید تاوانش را بدهد و در آن شکی نیست، اما باز باید
تاکید کنیم که با یک پرونده، نمی توان و نمی شود ناکارآمدی آن 8 ساله را
لاپوشانی کرد!
* و نکته آخر:
شما قبل از صدور حکم دادگاه امروز هر چه خواستید علیه فرزند هاشمی گفتید و
احتمالا معنی این کارتان هم فشار بر سیستم قضایی نیست(!) و البته اگر
نامبرده جوابیهای هم برای قرائت در مجلس اصولگرا بفرستد چندخطی از آن را
در صحن علنی قرائت میشود! اما بحث اصل این است که اگر فرض را بر محکومیت
او در دادگاه بگیریم، این محکومیت چه ربطی به پدر او دارد؟! و از آن مهمتر
چه ارتباطی با اصلاحطلبان؟! مگر هاشمی یک فعال سیاسی اصلاحطلب است یا یکی
از ارکان نظام در طی 4 دهه اخیر که از نظر سیاسی نیز عضو یک تشکل اصولگرا
میباشد؟ (جامعه روحانیت مبارز).
البته اتفاقا یک نشانه تفاوت مثبت اصولگرایی هاشمی با دیگر اصولگرایانی که
در حوزههای اقتصادی (و نه سیاسی!) همواره پشت فرزندان و آشنایان خود میایستند
اما او با محاکمه فرزندش مخالفت نکرد و صراحتا گفت هیچ دخالتی در آن نمیکند.
فرزند هاشمی محکوم هم بشود به پدرش ارتباط ندارد. از آن مهمتر ربطش به
اصلاحطلبان هم که مرغ پخته را به خنده میاندازد! لذا سوژه «مهدی هاشمی»
نخواهد توانست آن 8 سال مدیریت اصولگرایان بر کشور را به محاق فراموشی
اندازد. آن 8 سال به سان یک «لکه سیاه» همواره در تاریخ ایران خواهد ماند،
آقای توکلی!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دمادم حجّ ، دمادم در پی معبود می گردی !!
خدا در کوچه های شهر ما شاید تو را جوید ...
... و یا شاید بهشتی را که عمری در پی اش هستی ؛؛؛
درون کفش های پاره یک کودکی باشد ... !!!
بیا حاجی ؛؛ بیا ...
حَجَّت قبولِ حضرتِ ایزد !!
ولی من کعبه را در سفره بی نانِ آن پیرِ زنی دیدم ،، که از درد دو پایش شب
ندارد خواب ؛؛!! می فهمی ؟؟؟!!!
کجا حاجی ؟؟ کجا ؟
تو از شهرِ عرب های شکم پرور چه می خواهی ؟؟
بیا حاجی ،، بیا من مکه را یک کوچه پایین تر نشانت می دهم حاجی !!!
زنی را که برای آبرو داری تنش بی آبرو گردد ؛؛
… و مردی را که از شرمِ "نداری" ، شب نمی خوابد !!!
طوافی من نشانت می دهم اینجا ؛؛
مِنایی ، مشعری ، غار حرایی من نشانت می دهم اینجا …
که در صدها تمتع هم نمی بینی ,,,
بهشتت بیخِ گوشَت هست و غافل در پیِ معبود می گردی !!!
کجا حاجی ؟؟
کجا ؟؟!!!!!!!!!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ این گونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند؛
ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ
ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ می زﻧﺪ. ﯾﺦ
روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد.
ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا
کرده، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛ اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف
ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد!
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود.
نه گلوله ای شلیک می شود و نه حتی نیزه ای پرتاب! اما گرگ با همه غرورش
سرنگون می شود!
بد نیست بدانیم که طمع، شهوت، پول، قدرت، تکبر، فخرفروشی، حب جاه و مقام و
احساس بى نیازى و بی مسئولیتی در قبال هم نوع می تواند هر انسانى رو به
سرنوشت این گرگ قطب گرفتار کند...
هلاکت به دست خودمان!
نه گلوله ای، نه نیزه ای ...!
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
1383/12/12
طـنـــز _ امروز صبح، مجلس خیلی خستهکننده بود. داشتند بودجه تصویب میکردند
و با دکتر، حسابی صحبتمان گل انداخته بود. هر دو تایمان مصمم بودیم که باید
سال آینده سال ارزانی باشد و فراوانی و حذف بیکاری و اعتیاد و از این جور
چیزها. چند تای دیگر از برادران و یکی دو تا خواهر هم دور صندلیهای ما جمع
و وارد بحث شدند و همگی با ما همعقیده بودند. خیلی خوشحال شدیم از اینکه «الحمدلله»
اکثریت مجلس با ما همعقیده است و سال آینده، سال ارزانی و رفاه خواهد بود.
اگر بدگویی پشت سر مرده، کراهت نداشت میگفتم، خدا لعنت کند آنها را که هیچوقت
نمیخواستند ارزانی و فراوانی باشد و بیکاری و فحشا و اعتیاد و آن جور
چیزها نباشد. آدم باید خیلی نامرد باشد که با رأی مردم بیاید مجلس، آنوقت
از تصویب قوانینی که منجر به خوشبختی مستضعفان میشود، خودداری کند. مگر
چقدر زحمت دارد؟ خدا به سر شاهد است به اندازه یک قعود و قیام و دست بالا
بردن و حداکثر رأی در گلدان انداختن. همین امروز که من و دکتر و چند تا
نماینده دیگر داشتیم حرف میزدیم و دردل میکردیم و (بعد که خواهران رفتند)
جک میگفتیم، ده بار از این کارها کردیم و هیچ زحمتی هم نداشت. البته یکی
دو نفر همهاش ممتنع رأی دادند و میگفتند ما که نمیدانیم دارند چی تصویب
میکنند، پس احتیاطا باید ممتنع رأی بدهیم، اما من از این محافظهکاریها
خوشم نمیآید. از دکتر پرسیدم و مثل او رأی دادم تا ارزانی بشود.ا لبته
ایشان خیلی هم بیشتر از من نمیداند و «انشاءالله» من هم که دکتر بشوم، آن
وقت عقلا و شرعا، خودم میتوانم رأی بدهم و به بقیه هم بگویم چطور رأی
بدهند. دکتر گفته است، همهاش یک سال هم طول نمیکشد. با دوستان مشورت
کردیم، اجماع داشتند که دکتری اقتصاد، بیشتر به من میآید!
البته فهم و سواد به مدرک نیست. این دکتر ما اگر این مدرک را هم نمیداشت،
خیلی چیزفهم بود. اصلا سرش توی حساب است. همین چند وقت پیش، که از قول حاجی
خبر آوردند، بازار موبایل با آن قرارداد کذایی خراب خواهد شد و همه ما را
حالی کردند که آن قرارداد، خیلی برای امنیت ملی خطرناک است! هم زیر بار خفت
آن قرارداد ننگین نرفتیم، هم بازار نجات پیدا کرد. زبانم لال اگر حاجی ضرر
میکرد، خیلی منافع ملی ما ضربه میخورد!
تعریف از خود نباشد من هم خیلی میفهمم؛ چه دکتر باشم، چه نباشم. یعنی اگر
خدا آن نوری که به ما انداخته به دل هر کس بتاباند، خیلی چیزها را میفهمد.
الان به کمک همان برای من «اظهرُ مِنَ الخورشید» است که قیمت بنزین باید
بیاید پایین، کوپنی هم نباید بشود؛ دلار هم یک ریال نباید گران بشود؛ یک
ریال هم از صندوق ذخیره ارزی ـ که برای روز مبادا و مصارف خیلی مهم نهادهای
خودی ماست ـ نباید برداشته بشود؛ دولت هم حق ندارد به بهانه کمبود درآمد،
برق و آب و تلفن و موبایل این مردم بیچاره را گران کند و خون مستضعفان را
در شیشه؛ حقوقها هم باید بالا برود. اصلا مگر دولت، بنگاه معاملات ملکی
عباسآقا یا فروشگاه شهروند است که هی به فکر صنّار سه شاهی این طرف و آن
طرف کردن باشد؟ دولت آمده تا گرانی و فحشا و بیحجابی را نابود کند یا از
جیب این مردم بدبخت به بهانههای مختلف، پول کف برود؟
دم دمای ناهار بود که آن آقای سبزهای که میگویند، پیش از نمایندگی، استاد
دانشگاه بوده، پیشنهاد داد که یک فراکسیون تأسیس کنیم. حاجآقای سمت راستی،
خیلی استقبال کرد و فیالفور گفت: «مبارک باشد». من به دکتر نگاه کردم،
دیدم خیلی در بحر تفکر فرو رفته. دکتر گفت: برادرها، هر کدام از ما، رئیس
یک یا دو فراکسیون دیگر هم هستیم و در هفت، هشت فراکسیون هم که عضویت داریم.
آخر فراکسیون چه چیزی تأسیس کنیم که قبلا تأسیس نشده باشد و گذشته از آن،
رئیس فراکسیون کی باشد؟ شکر خدا، از صدقهسری همان نور، همگی زیرک بوده و
هستیم و منظور دکتر را گرفتیم و در نتیجه یکصدا گفتیم ریاست با شما. دکتر
کمی فروتنی کرد و بعد گفت: چون تکلیف میکنید، قبول میکنم و بقیه مشکلات
را هم پس از وقت ناهار و نماز، حل میکنیم.
بعد از جلسه صبح نمیدانم چطور چند تا اربابرجوع سمج توانستند خودشان را
به من برسانند. یک نفر به این حراست حالی کند که دایما با اینجور مسائل،
وقت نمایندهای را که تمام فکر و ذکرش، حل مشکلات ملت و دولت است، اشغال
نکند. هفت، هشت نفری میشدند. یکی را از کار بیرونش کرده بودند، یکی میگفت:
بیمه، حقش را خورده، یکی به نمایندگی از کارگران فلان جا بود، یکی میگفت،
جانباز است، یکی میگفت، پسرش بیگناه زندان است... خلاصه مکافاتی بود. یک
دسته از توصیهنامههایی را که با راهنمایی یکی از وکلای کارکشته تهیه کرده
بودم درآوردم، فورا جای مقام مخاطب و توصیهشونده را پر کردم و دادم دستشان.
همگی خوشحال شدند و کلی دعا کردند. با این حال، ده دقیقه از وقت نازنینم
تلف شد. عیبی ندارد.
ناهار خیلی افتضاح بود. ماشین بد، حق مسکن کم، حقوق ناچیز، سفر خارجی بدون
خانواده، سفر داخلی محدود، اربابرجوع زیاد، این هم از ناهار. نمایندگی آنقدرها
هم لطفی ندارد، با این حال راضی هستیم به رضای خدا. ساختمان مجلس هم
آنقدرها تعریفی ندارد و بر اثر باران، سقف آن به چکه کردن میافتد. هر روز
ساعتی نیست که با دوستان سر این مسئله گفتوگو نکنیم. همان موکتهای
افتضاحش چند ماه فکر و ذهن ما را مشغول کرده بود، ولی چارهای هم نیست «مرد
باید در کشاکش دهر، سنگ زیرین آسیاب باشد».
بعدازظهر تمام وقتمان به رتقوفتق امور فراکسیون جدید گذشت. دکتر خیلی
جوگیر شده بود. هر فراکسیونی را که راه میاندازد، تا مدتی یا به عبارت
بهتر، تا تشکیل فراکسیون بعدی، همینجور است. فرمایش فرمودند که اولا؛
تندروی نباشد که مثل ماجرای اتمی گوشمان را بکشند و مجبور شویم، فتیله را
پایین بکشیم و ثانیا؛ دستکم سر مسائل مهمی مثل رأی اعتماد و اینجور چیزها
با هم هماهنگ باشیم و آنطور نشود که سر رأی اعتماد به وزیر قبلی، رئیس یک
فراکسیون یک جور رأی بدهد، اعضا جور دیگر.
آقای سبزه گفت: مزه فراکسیون به همین چیزهاست دکتر! شیر بی یال و دم و اشکم
که دید؟ همه زدیم زیر خنده. حاجآقا گفت: «مبارک باشد».
پیوند
مرجع :
بازتاب
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
دود را از حقه وافور سرقت
می-کنند ...
شیره را از حبه انگور سرقت می کنند
شهد را از لانه زنبور سرقت می کنند
دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بی پدر بدجور سرقت می کنند!
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با "کنترل از دور" سرقت می کنند
عده ای راحت میان مبل خود لم می دهند
از طریق عده ای مزدور سرقت می کنند
روز روشن، زنده ها را از میان کوچه ها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت می کنند
برق را از سیم ها و آب را از لوله ها
دود را از حقه وافور سرقت می کنند
می برندت سوی خلوت، می کنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت می کنند!
جای این که سکه ای در کاسه کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت می کنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عده ای تنها به این منظور سرقت می کنند!
خواستم دنبال مأموری روم، دیدم ولی
سارقان در پوشش مأمور سرقت می کنند...
«استاد عمران صلاحی»
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ
خاقانی، شهریار : تیتر روزنامهی پرتیراژ صبح، «همشهری»، عجیب بود. نویسنده،
پزشکان را به علت دریافت ویزیت دوم پس از معاینهی دوم و آزمایش،
سودجو معرفی کرده بود.
ناراحت شدم. روزنامه را روی میز انداختم و پاهایم را روی صندلی روبهرو
گذاشتم و در صندلی خود فرو رفتم. چشمهایم را بستم. واژهی «سودجو» از ذهنم
بیرون نمیرفت. احساس میکردم نسبت به تمامی سالهایی که برای مردم کشورم و
بیماران خدمت کردهام اهانت شده است.
با وجود خستگی زیاد، نباید میخوابیدم. از جا بلند شدم و با آب سرد صورتم
را شستم. همینکه برگشتم، مادری با یک کودک حدوداً پنج ساله ورودی در
ایستاده بودند: «آقای دکتر، من ویزیت نگرفتم. آقامون سر کاره. نیومده.
البته چهار ماهه حقوقمون رو ندادن هنوز. بچهم تب داره. به پذیرش گفتم،
گفت دکتر باید اجازه بده.»
مکث کردم؛ مکثی که هیچوقت تابهحال نمیکردم. آرام روی صندلی نشستم.
روزنامه را از فاصلهی بین خودم و بیمار برداشتم. لبخند همیشگیام را
فراموش کرده بودم. صدای کودک سکوت اتاق را شکست: «مامان، بشینم؟ پاهام درد
میکنه.»
به خودم آمدم. دستان کوچکش را گرفتم. خیلی تب داشت. به مادرش گفتم بنشیند
تا بچه را معاینه کنم. گفت: «ویزیت ندادیم. ببخشید.» با حرکت سرم نشان دادم
که نیازی نیست. پس از معاینه و توضیحات لازم، کودک دست چپم را با دو دستش
گرفت. انگشتان تبدارش را به دستم فشار میداد. نگاهش کردم. با شیطنت بهآرامی
پرسید: «آمپول؟» ابروهایم را بالا بردم و گفتم: «نه، آمپول نداری.» خوشحال
شد و گفت: «ما با هم دوستیم، مگه نه؟» سرم را تکان دادم.
از بغل مادر آمد پایین و کنار من ایستاد. تا پایان نسخهنویسی به پایم تکیه
داده بود و دست چپم را رها نمیکرد. سرش را روی دستم گذاشته بود. گویی میگفت
ما را نمیتوانند از هم جدا کنند. در آن لحظه او را همچون فرزندم دوست
داشتم و نسخهام اوج هنر و علمی بود که تقدیمش میکردم.
میدانستم در تهیهی دارو هم مشکل خواهند داشت. زیر نسخه نوشتم: «همکار
محترم داروخانه، هزینهی دارو با اینجانب حساب شود. این کودک دوست من است!»
شهریار خاقانی- دبیر انجمن پزشکان عمومی ایران
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
چطور بدون پشتوانه-های مخفی ، خلاف کرده وُ میکنند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
علم بهتر است یا ثروت!؟
حکیمی را گفتند :
«علم بهتر است یا ثروت»؟!
حکیم بیدرنگ شمشیر از نیام برکشید وُ
همچون جومونگ ، مُرید بخت برگشته را
دو شـَـقـّــه کرد! بعد
از شکاف دندانهای عاریتی خویشتن ، غـُــریـــد :
«سالهای طویلی-ست که هیچ "خشک-مَغزی" از این مقوله نپرسیدی» ...
مریدان که انگشت حیرت به دندان میگزیدند ، ناگاه
لرزشی "چـِـنـــدش-گونه" بر اندامشان در افتاد ،
بعد پرسیدند : ای حکیم! عنایت فرموده وَ دلیل آن بر
ما تفضل کنید تا اگر لایق باشیم ، جان فدای کلام مبارک سازیم». آهی جانسوز
از جان برون داد وُ پاسخ گفت : «ایام شباب ، مرا رفیقی بود هم-درس وُ هم
مکتب ، ناگاه روزی ، با جسارتی تآم ، قلم وُ دوات وَ کتاب وُ سـَــواد به
کـُـنـجی انداخت وَ عهد دیرینه باخت ... سپس از مکتب وُ ما رَمید وُ گریزان
شد. من به عهد خویشتن پایداری کردم وُ بعد از سالها مشق وُ مَشقت ، مدرس
مکتبی شدم که به عیان می-بینید». حالیا ، وی صاحب "پورشه" است وُ من
"پیکانی" موروثی که در "گـرو" ِ چنگیزخان ِ شَرخَرست ... او اوراق بورسهای
جهانی دارد وُ من ، برگهای امتحانی ... عینک آفتابی-اش تجهیز به "آی.تی" ِ
جهانی وُ من عینکی "تـَــه-استکانی" ... بیمه-اش از قماش ِ "زندگانی" وُ
سهم ِ من از جنس ِ "رکود جهانی" ... صندوق-اش سرشار از سکه وُ ارز ،
صندوقخانه-ی من آکنده از سَفته وُ قَرض ...
مُریدان بیش از این طاقت وُ تآب نیآوردی وَ چون تیر
کمانگیر از "چلـّــه" به یک "سو" روان شدندی ...
بازنویسی متن وَ تصویر : عـبـــد عـا صـی
منبع:سیمرغ
دو
تصویر از مثانه ...
شنیدم رفت
مردی شهرداری
برای یک سری کار اداری
ببخشید از ادب دور است گویی
گرفت او را در آنجا دستشویی
زمانی چند با این درد، سر کرد
پس از آن کم کم احساس خطر کرد
الهی حالت این وقت انسان
نگردد قسمت گرگ بیابان
به فکرش خورد تنها راه چاره
چه راهی؟ دستشویی اداره
اگرچه بود مشکل، استقامت
ولی خود را رساند آنجا به زحمت
همین که خواست داخل گردد آن مرد
یکی از پشت سر او را صدا کرد
که ای آقا همین طوری کجا؟ ایست
ببینم نظم و ترتیبی مگه نیست؟
بهت کی گفته این بخش از اداره
روالش کشکیه قانون نداره
برو پر کن هزار و صد تومن فیش
بریزش به حساب جاری جیش
به همراه دو تا عکس سه در چار
برو پیش مدیر بخش ادرار
ببر درخواستت رو عاجزانه
ضمیمهَ ش کن دو تصویر از مثانه
همون جا باش بعدش تا دم ظهر
دعا کن تا بشه در خواستت مهر
اگه صادر شد از اون جا اجازه
اتاق بعدی امضا میشه تازه
بده ثبتش کنند و در ادامه
بگیر از قسمت بهداشت نامه
مرتب حال اون بیچاره بد شد
از اون حالت که قبلش داشت رد شد
نشست و پا شد و نالید صدبار
سرش رو چند دفعه زد به دیوار
فشارش که از این حد بیشتر شد
زبونم لال، سر تا پاش تر شد
شعر از :
چه بلایی سر کشور و بیتالمال آمده ...
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
طرح وُ تغییر : عـبـــد عـا صـی
منشأ تِـــم :
بسم الله الرحمن الرحیم
طرح وُ تغییر : عـبـــد عـا صـی
منشأ تِـــم :
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی