بسم الله الرحمن الرحیم
مادر : بازم داری فیلم خشونتی تماشا میکنی_
فقط بازیهای کامپیوتری، درسته؟!
پسر : اینم یـــه جور ... آخرین فیلم نبرد در عراقه!
پدر : این خوبه ... بدبختانه این بازیهای
کامپیوتری، خشونت آدما رو تشدید میکنه ...
روزنامه ایران نوشته : حالا دیگر دست خودتان است که با یک کلیک، به صف انبوه تماشاگران بپیوندید یا به کل از خیر دیدن صحنههای دلخراش بگذرید. نمونهاش فیلم سوزاندن خلبان اردنی به دست داعش؛ فیلمی که دیدن آن واقعاً دل میخواهد و اعصاب پولادین.
مگر میشود نشست و مرگ یک انسان را آن هم به این شکل
فجیع تماشا کرد و بعد انگار نه انگار که چنین صحنهای دیده شده، دوباره پی کار
خود رفت؟! یا اینکه صحنه سربریدن آدمها با آن همه قساوت و تصاویر خونین را دید
و همان آدم قبلی بود؟ اصلاً چه چیزی باعث میشود بعضی از مردم به دیدن چنین
تصاویری اشتیاق نشان دهند؟! آیا خواست تهیه کنندگان این گونه فیلمها و عکسها،
بارها و بارها دیده شدن صحنههای فجیع جنایتهایشان نیست؟!
دکتر پرویز روزبیانی، روانشناس،
«جوانان را بیشترین قشری میداند که به
تماشای صحنههای فجیع تمایل نشان میدهند : «
جوانان حساس
و زود رنج هستند و علاوه بر آن تجربه کافی ندارند و به همین دلیل هم هست در
مواقعی که باید روی احساسات و رفتار خود کنترل داشته باشند، نمیتوانند این
کنترل را به درستی اعمال کنند و به همین دلیل هم بسیاری از مواقع شاهد رفتار
هیجانی و احساسی از سوی آنها هستیم.
افراد میانسال و مسن، غالباً به دلیل
تجربهای که دارند و دورانی که گذراندهاند کمتر دچار این احساسات هیجانی
میشوند، بنابراین در مواجهه با شرایط مشابه، رفتار آرامتر و منطقیتری از خود
نشان میدهند».
روزبیانی
: «جوانان باید امکاناتی داشته باشند که هیجان خود را
تخلیه کنند. یکی از راههایی که باعث تخلیه هیجان جوانان میشود، ورزش و حضور
در اماکن ورزشی مثل استادیومهاست اما متأسفانه اینگونه اماکن به اندازه کافی
وجود ندارد و در دسترس جوانها قرار نمیگیرد.
تعداد اماکن تفریحی زیاد نیست و
از سویی دیگر شرایط اقتصادی هم اجازه نمیدهد جوانها در مکانهای مناسب و به
شیوه درست، هیجان خود را تخلیه کنند. همین مسأله باعث به وجود آمدن خشونت در
آنها میشود که متأسفانه در برخی موارد، تبعات و آثار ناخوشایندی
دارد.
بسیاری از نزاعها و قتلهایی که به دنبال آن اتفاق میافتد،
نتیجه همین کنترل نشدن و سوق ندادن روحیه روانشناختی جوانها در مسیر درست
است».
وقتی جوانان خشن میشوند، چه اتفاقی میافتد؟ دکتر روزبیانی
:
« ایجاد خشونت در جوانان که نتیجه شرایط نامساعد اقتصادی و نبود امکانات لازم
زیرساختی و فرهنگی است، به شکلگیری عقدههای روانی در آنها منجر میشود. وقتی
خشونت در وجود انسان ریشه دواند اما به انجام اعمال خشونتآمیز منجر نشد، دیدن
صحنههای خشن نظیر ویدئوها و عکسهای فجیع، به گونهای به این هیجانات پاسخ
میدهد. گاهی دیده میشود بعضی افراد با دیدن چنین صحنههایی به جای اینکه
ناراحت و متأثر شوند، حالت سرخوشی پیدا میکنند.
به هرحال جوانان کنجکاو هستند
و وقتی در محیطهای کوچک و با امکانات محدود زندگی میکنند، ممکن است دچار
عقدههای روانی شوند که البته این، فقط مختص کشور ما نیست و در همه جا وجود
دارد».
روزبیانی میگوید: «به یاد داشته باشید بیماران روانی همیشه
افرادی نیستند که در بیمارستانهای روانی بستریاند. بسیاری از آنها بین ما
زندگی میکنند و اگر درمان نشوند، ممکن است اعمال غیرقابل انتظاری از آنها
سربزند».
مجید ابهری، آسیب شناس اجتماعی هم
گفتههای دکتر روزبیانی را تأیید میکند و
میگوید: «متأسفانه بیشتر افرادی که اینگونه فیلمهای فجیع را تماشا میکنند و
آنها را به اشتراک میگذارند جوانان بین 13 تا 25 سال هستند.
تا قبل از این نوجوانان و جوانان نمیتوانستند صحنه سربریدن یک حیوان را نگاه
کنند اما امروزه سربریدن انسانها را به سادگی تماشا میکنند و هیچ گونه اثری
بر عاطفه، فکر و روح آنها نمیگذارد، البته این نبود اثر گذاری از نظر ظاهری
است. در واقع اثر اینگونه صحنهها در ذهن و فکر افراد باقی میماند و به شکل
کابوس، استرس و اضطراب در آنها نمایان میشود. از سوی دیگر اگر اینگونه
صحنهها عامل مؤثری برای تحریک نباشد باعث بیتفاوتی افراد میشود به شکلی که
به سادگی میتوانند این گونه صحنهها را تماشا و تکرار کنند».
«روانشناسان عقیده دارند تماشای مکرر صحنههای خشونتبار انسان را بتدریج
قسیالقلب میکند، چرا که دیدن چنین مناظری برای او عادی میشود. از اینرواست
که تأکید دارند افراد، بخصوص کودکان و نوجوانان از دیدن چنین صحنههایی اجتناب
کنند».
دکتر محمد تقی جغتایی، عصب شناس و رئیس دانشکده علوم بهزیستی و توانبخشی در این
رابطه میگوید: «این گونه فیلمها نظیر آنچه از سوی تروریستهای داعش منتشر
میشود، به لحاظ عصبشناسی، تأثیر بسیار منفی روی افراد بخصوص کودکان میگذارد،
چرا که
مغز کودکان از لحاظ عصب شناسی به گونهای است که وقایع را همانندسازی
میکند و به همین دلیل هم هست که کودکان دوست دارند چیزهایی را که میبینند
تکرار کنند. در واقع رفتارکودکان بر مبنای مشابهسازی است.»
«شما هم حتماً کودکانی را دیدهاید که بعد از تماشای فیلمهای خشن،
بلافاصله به تقلید از صحنههای فیلم شروع به بازی میکنند؛ این بازی میتواند
به واقعیت تبدیل شود :
کودکانی که در دوره کودکی
مدارهای عصبی خشونت در مغزشان شکل میگیرد، خشونت جزو رفتارهای ثابتشان میشود
و در بزرگسالی هم به انجام رفتارهای خشن تمایل پیدا و اگر موقعیتی پیش آید، به
آن اقدام میکنند».
دکتر مهدی صابری، رئیس بخش روانپزشکی قانونی معاینات مرکزی استان تهران
: «رسانهها وظیفه دارند اخبار و رویدادها را گزارش کنند و
اطلاعرسانی مناسبی در مورد آن انجام دهند. حوادث نیز بخشی از این اخبار و
رویدادهاست که انتشار آن لازم است و حتی در مواردی جنبه هشداری دارد،
اما بیان
جزئیات دقیق و انتشار تصاویر فجیع از حوادث نه تنها اثر مثبتی ندارد، بلکه قبح
خشونت را هم از بین میبرد.
انسانها
ذاتاً به رفتارهای خشونتآمیز گرایش دارند اما دیدن تصاویر خشن آنها را در سیکل
خشونت قرار میدهد».
متن کامل
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
بسم الله الرحمن الرحیم
والدین : «اسلحه تمام این مشکلات رو به بار میآره»!
بچه : «بکـُش-شون! همه-شونو بکش»!!!
در حاشیه _ اسلحه برای بچه-ها ، سرگرمی بزرگ دیگری-ست از
صنعت سلاح گرم.
پسرک : «مگر اینکه از لابلای انگشتآی مُردَم ، بتونی تفنگم رو از
چنگم در بیاری»!
... یا بعد از ساعت خوابم.
_ بابام می-تونه پدر-تو یک کتک جانانه بزنه!
_ اینکه چیزی نیست! مادرم هم می-تونه!!!
سرخپوست : یک روز اعتراض
آمریکایی : یک قرن بی-تفاوتی
زن : تو به بیشتر از بیست زبان برنامه-نویسی تسلط داری ،
اما حتی نمی-تونی از اوضاع آب وُ هوا با من گپ بزنی!
ایرانیها خشونت-گرا هستند؟! ...
بعضی وقتها هم کار به جاهای باریک میکشد و این خشم آنچنان خون را جلوی چشم برخی میآورد که پایان ماجرا به ضرب و جرح میرسد.حتی گاهی طاقت نداریم موقع رانندگی کسی از ما سبقت بگیرد یا خلاف میل ما رفتار کند؛ آن وقت است که تا تلافی نکنیم، آرام نمیشویم.
فروید، روانشناس آلمانی معتقد است پرخاشگری رفتاری است که ریشه در
ذات و سرشت انسان دارد.
عدهای دیگر هم در مقابل نظریه ذاتی بودن پرخاشگری، طرفدار منشأ اجتماعی آن
هستند و اعتقاد دارند که
فکر ذاتی بودن پرخاشگری برای انسان خطرناک و مخرب است، زیرا داشتن چنین
فکری سبب میشود پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتنابناپذیر و یا
بالاتر از آن نوعی نیاز طبیعی تلقی شود.
بر حسب آمار، امریکا پرخاشگرترین جامعه در سطح جهانی است و میزان پرخاشگری
به صورت قتل، استفاده از اسلحه و تجاوز جنسی در این کشور بسیار بالاست.
روانشناسان معتقدند در امریکا اصولاً پرخاشگری تشویق میشود و این تشویق
معمولاً به وسیله فیلمهای هالیوودی نمود پیدا میکند، گویی خشم به فیلمهای
امریکایی تقدس فرهنگی میدهد؛
اما در ایران که این مشوق وجود ندارد، جامعهشناسان مشکلات اقتصادی و
افسردگی را مهمترین عامل پرخاشگری میدانند.
ریشه خشونت را میتوان در تداوم تاریخی مبارزه و مقابله انسان با خطرها و
تهدیدهای محیط زندگی فرد دانست که بر تفکر و رفتار او و چگونگی برخورد وی
با تهدیدها و خطرها اثر میگذارد. بیش از اندازه بوق میزنیم گاه آنچه در
کوچه و خیابان میبینیم باعث میشود فکر کنیم پرخاشگری، خصلت ماست و نمیتوانیم
بدون اینکه عصبانی شویم ساعتی را بیرون از خانه سپری کنیم.
به عقیده
دکتر سید حسن حسینی، جامعهشناس
و عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
یکی از وجوه رفتاری انسان خشن بودن است که وجهی حیوانی محسوب میشود. هر
انسانی ممکن است گرفتار خشم شود اما در فرهنگ انسانی میآموزیم که این وجه
حیوانی را کنترل کنیم.
وی میگوید: پرخاشگری در جوامع مختلف، متفاوت است اما
معمولاً اقشار برخوردار، البته افرادی که فرهنگ متناسب با ثروت دارند،
بیشتر از سایر افراد جامعه خویشتندار هستند؛ چون در طول تربیت، آموزش
میبینند.
کنترل خشم در افراد به خانوادهای که در آن متولد میشوند بستگی دارد و
افراد در خانواده میآموزند که خشن یا خویشتندار باشند.
مردی که نسبت به همسر و فرزند خود رفتاری خشن دارد، پرخاشگری را به فرزند
خود انتقال میدهد.
حسینی درباره پرخاشگری در ایران اظهار میکند:
با یک رفتار ساده هم میتوان خشم را در جامعه مشاهده کرد. رانندهها در
کشور ما نسبت به کشورهای اروپایی بیش از اندازه بوق میزنند، در حالی که
بوق وسیلهای برای امور اضطراری در حمل و نقل شهری است.
علت این استفاده بیاندازه از بوق هم معمولاً نشان دادن خشم به دیگری است و
اکثر افراد به این نکته توجه ندارند که بوق فقط وسیلهای برای اطلاعدادن
مواقع خطر است. میزان پروندههای ضرب و جرح هم نشان میدهد که خشونت در
جامعه ما بالاست.
وی اظهار میکند: جوامعی که درگیر جنگ میشوند گرفتار خشونت خواهند شد و میتوان
گفت خشم به نسلهای بعد از مردمی که شاهد جنگ بودهاند، منتقل میشود. این
خشونت به جامعه آسیب بسیاری میرساند و اگر پس از جنگ تداوم پیدا کند و
ترمیم نشود، خود به خود باعث رواج پرخاشگری میشود و در فرهنگ جامعه باقی
میماند. جنگی که به مدت 8 سال به ما تحمیل شد در این زمینه بیتأثیر نبوده
است.
حسینی میافزاید: ما جامعهای هستیم که دائم در معرض خطر بودهایم و از
شمال، جنوب، شرق و غرب به سرزمین وسیع و پرنعمتمان حمله شده است.
همین موجب تقویت وجه خشونتآمیز میشود که برای مقابله با آن باید کودکان
را از سنین پایین در مدرسه آموزش دهیم تا یاد بگیرند از خشم خود بجا
استفاده کنند، یاد بگیرند در برابر همکلاسی، همسایه، هم کیش و هموطن خود
نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشند چون دیگران هم به اندازه ما حق زندگی
دارند. فرهنگ جامعه را از سر چهارراهها بشناسیم میگویند اگر میخواهید به
فرهنگ یک جامعه پی ببرید آن را از سر چهارراهها بشناسید نه از کتابخانهها
.
مرضیه بهرامی روانشناس اجتماعی
با اشاره به این مطلب، اظهار میکند: خشم یا بهتر بگوییم، پرخاشگری یک
نشانه است که در ایرانیها نمود پیدا کرده و آخرین تحقیقات در کشور نشان میدهد
که نگرانی، اضطراب و نبود امنیت مالی و اقتصادی موجب پرخاشگری شده است.
برابر نبودن دخل و خرج و مشکلات مالی موجب میشود رفتارهای خارج از قاعدهای
بروز کند که یکی از آنها، پرخاشگری است.
وی میافزاید:
یکی دیگر از اصلیترین دلایل بروز خشم هم الگو گرفتن از رفتارهای دیگران
است که باید به این موضوع از بعد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی نگاه کنیم. در
گفتمان اقتصادی همه به دنبال این هستند که دیگری را مورد حمله قرار دهند.
در بعد اخلاقی هم پرخاشگری و نبود اعتماد در فیلمها و سریالهای تلویزیونی
رواج داده میشود. متأسفانه در زمینه کنترل خشم هیچ آموزشی در جامعه وجود
ندارد
در حالی که باید به عنوان نمونه مهارت روبهرو شدن با اضطراب که یکی از
عوامل بروز خشم است را بیاموزیم.
به گفته بهرامی برای آموزش دو راه مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد که راه
مستقیم آن تدریس در مدارس است. در مورد راه غیرمستقیم هم نمونه بارزی که میتوان
از آن مثال زد ورزش است.
فقط کافیست یک بار بیننده برنامه ورزشی 90 باشید. در این برنامه فدراسیون
فوتبال به مربی حمله میکند و مربی هم به داور اعتراض میکند و نشان میدهد
بداخلاقی همه جا وجود دارد.
وی میافزاید: ما در جامعه کمتر ستارهپرور هستیم اما
ستارههایی وجود دارند که باید الگوی رفتاری باشند اما بازیکن فوتبال وقتی
که در زمین خشمگین میشود، بددهنی و پرخاشگری میکند و هنگامی که توپ گل
نمیشود حرفهای رکیک به زبان میآورد و باعث میشود تماشاچی به شکل
غیرمستقیم پرخاشگری را بیاموزد.
معمولاً گفته میشود خانمها به خاطر بددهنی، در استادیومها حضور نداشته
باشند اما به این وجه قضیه توجه نمیشود که اگر خانمها در این محل حضور
داشته باشند باعث مراعات دیگران در نگفتن حرفهای رکیک میشوند و در نتیجه
خشم آنها هم کنترل خواهد شد. رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری، همه به
شکل غیرمستقیم تأثیرگذار هستند. در تیتر روزنامهها، حتی روزنامههای وزین
هم پرخاشگری وجود دارد.
بهرامی نخستین قدم برای آموزش خویشتنداری و پرهیز از خشم را آموزش مهارت
زندگی میداند و میگوید: باید از فضاهای موجود و تأثیرگذار در جامعه در
این خصوص بهره بگیریم. آموزش مهارت خشم از دوران کودکی به عقیده بهرامی،
کسی که در رفتار خود خشم نشان میدهد، مهارت مدیریت احساسات ندارد؛ چون از
کودکی درست آموزش ندیده است. وقتی کودک ناراحت یا عصبانی میشود فقط از او
میخواهیم که ساکت باشد درحالیکه اگر خوشحال یا خشمگین است باید فریاد
بزند. حتی باید به آنها آموخت که خشم خود را چگونه نشان دهند. موقع
خوشحالی هم باید به کودکان اجازه داد تا هیجان و شادی خود را نشان دهند.
وی اظهار میکند: کودکان خیلی زود یاد میگیرند خشم خود را کنترل کنند. فقط
کافی است به آنها بیاموزید که وقتی ناراحت هستند یک نفس عمیق بکشند و تا
10 بشمرند؛ مطمئن باشید که از این پس کنترل خشم را در آنها خواهید دید.
اگر به کودکان مدیریت هیجانات بیجهت را آموزش دهیم، مطمئناً جزئی از رفتار
آنها خواهد شد و در آینده پرخاشگر نخواهند بود.
بهرامی میگوید: انسانها هم مانند دماسنج، یک هیجانسنج دارند که باید
درباره آن آموزش ببینند.
وقتی کودک زمین میخورد و عضوی از بدنش درد میگیرد باید داد بزند اما حتماً
یاد بگیرد تا متناسب با درد، فریاد بزند؛ این باعث میشود که بتواند احساس،
خشم و درد را کنترل کند.
همین میشود که با یک مسأله و مشکل کوچک، افراد تصمیم به طلاق میگیرند؛ در
حالی که مسأله به وجود آمده با واکنش آنها به هیچوجه هماهنگ و متناسب
نیست. همه این واکنشها نتیجه مهار نشدن هیجانات و کنترل نکردن خشم است.
آرام و صبور باشیم خشم به هر شکلی که باشد، چه ناشی از هیجانهای سرکوب شده
و چه وجهی ناخوشایند از رفتار ذاتی انسان، چهرهای ناخوشایند از یک فرد به
جا میگذارد و برچسب خشونت را به رفتار میزند. خیلی وقتها شده که از گفتن
حرفی به طرف مقابل میترسیم و علت آن هم چیزی جز سابقه واکنشهای خشن او
نیست.
به جای اینکه رفتاری کنیم تا دیگران از ما بترسند و به اخلاق تند و
غیرقابل تحمل ما را بشناسند، آرامش را به رفتار خود دعوت کنیم. اگر از کسی
عصبانی شدیم فقط برای لحظهای خود را جای او بگذاریم، شاید به او حق بدهیم.
صبور بودن را بیشتر تمرین کنیم.
نباید اجازه بدهیم دیگران بگویند در خیابانهای ایران بیشتر از همه جای
دنیا ناسزا میشنویم؛ یا فقط در ایران است که مردم به خاطر تصادف اتومبیل،
درگیر میشوند. باید از خودمان شروع کنیم تا جامعهای آرام و بدون ناسزا و
درگیری داشته باشیم.
یاد بگیریم به یکدیگر حق بدهیم؛ احترام بگذاریم و همنوع خود را دوست داشته
باشیم تا زندگی بدون دغدغهای را تجربه کنیم.
یادمان باشد جامعه تالاری از آینه است که رفتار ما در آن منعکس و
صداها در آن پژواک میشود، بازتاب رفتارها به خود ما باز خواهد گشت.
روزنامه خورشید
ترجمه ، عکس وَ تدوین :
عـبـــد عـا صـی