بسم الله الرحمن الرحیم
((( با خواندن این مطلب پایینی ، سؤالات زیادی به ذهنم رسید ، سعی کردم با شرم از خدا وَ به دور از علاقه وُ دلبستگی به آقای فلان یا بَهمان ، یا دلخوریهایی که از جیم ، دال ، وَ امثالهم ، برایم پیش آمده بود ، مسائل را ببینم وَ تا جایی که عقلم قَد میدهد ، آنها را حلاجی کنم. مسأله-ی اولی که مطرح شده «بار سنگین یارانه-های مردم» وَ برداشت از «یارانه-های عمران وُ توسعه» برای کمبود جبران یارانه-های حدود هشتاد میلیون نفر از ملت ایران. خوب یادم است که مقوله-ی هدفمندی با اکثریت قاطعی در مجلس رأی آورد وَ تعداد کمی راجع به آثار تورمی وَ مشکلات آتی ِ صنایع وَ کارخانجات ، صحبت کردند. آقای دکتر سبحانی نماینده-ی وقت ِ دامغان که استاد اقتصاد بودند ، یکی از مخالفینی بود که درباره-ی اثرات سوء «افزایش پلکانی سوخت وَ انرژی وَ رساندن قیمت آنها به "فوب خلیج فارس" ، وَ "نرخ همزمان در دنیای غرب" ، سخنان مختصر وَ مفیدی گفتند. اصل اعتراض ایشان این بود (کاملا نزدیک به این مفهوم) : "مگر ما به کارکنان وزارت نفت وَ سایر کارکنان این مملکت ، هم-طراز با کشورهای پیشرفته غربی یا شیوخ نفتی منطقه ، حقوق میدهیم که نرخ سوخت وَ انرژی-شان هم همسان با نرخ آن کشورها باشد"؟! ... متأسفانه منافع خیلیها در تصویب این قانون نامتناسب بود ، وَ کردند آنچه که میخواستند ... بعد از شش دهه عُمر ، چه قبل از انقلاب ، چه خصوصا بعد از انقلاب ، هیچ دولتی را نمی-شناسم که بعد از افزایش نرخ سوخت یا حمل وُ نقل عمومی ، توانسته باشد با افزایش احجاف-آمیز ِ تورمی آن مبارزه-ای مناسب وَ معقول کرده باشد ؛ اگر کاری هم کرده-اند بیشتر در حد یک مُسکن موقتی بوده است! دلیل بارز این ناکامی وَ افزایش افسار-گسیخته-ی تورمی آن فقط عدم برنامه-ای معقول با شیبی بسیار ملایم وَ مهمتر از همه داشتن مدیریت وَ اقتدار لازم برای مبارزه با متخلفین وَ سود-جویان بوده وَ هست ... همین قاچاق سوخت به برخی کشورهای همسایه که بهانه-ی بزرگی شده بود برای افزایش قیمتهای انرژی حامل ، دلیل بر سوء مدیریت وَ عدم برخورد قاطع با متخلفین بوده وَ هست! چرا مردم باید تاوان ضعف مدیریتی ِ مسئولین مربوطه را بدهند؟! ... مگر عوامفریبی در هر جامعه-ای ، جز بخاطر کسب مال وُ مقام وُ قدرت صورت گرفته وَ میگیرد؟؟؟ حالا که دیگر منافع اکثریتی از مسئولین ذینفع در خطر نیست وَ اقتصاد مملکت به این وضع افتاده ، خیلیها مَرد میدان ِ مذمت فساد وُ تباهی وَ "عوامفریبی" شده-اند؟! خواب تشریف داشتند یا ... _ عـبـــد عـا صـی )))
آفتاب یزد ـ علی لاریجانی
:
«این
مسائل با اظهارات پوپولیستی و مردم فریبانه درست نمیشود نمونهی این موضوع
را در اجرای هدفمندی یارانهها دیدیم که به جای فراهم کردن مجالی برای
توسعه و عمران کشور هزینهی جاری کشور 27 هزار میلیارد تومان اضافه شد».
نظریه پوپولیسم بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه
مبتنی است که عامه مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد.
علی لاریجانی
:
بنابراین
اگر بدانیم که پوپولیسم که در فارسی معادل
واژههای عوامگرایی و مردمباوری به کار برده شده است و دارای چند ویژگی
کلی به شرح زیر است:
ـ جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعدههای کلی و مبهم
ـ پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی توده
مردم
ـ بزرگداشت و تقدیس مردم با اعتقاد به این که هدفهای سیاسی باید به اراده
و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمانهای سیاسی پیش برود
آن گاه با مروری بر رفتارهای به خاطر مانده از رئیس دولت سابق، به این باور
میرسیم که یک جناح سیاسی علیرغم در اختیار داشتن تمامی مقدمات به قدرت
رسیدن؛ منهای اقبال عمومی! این خطر را به جان میخرد و طی هشت سال تمامی
آبروی تشکیلاتی و توان حزبی خود را در اختیار شخصیتی میگذارد که هیچ
راهکاری به جز شعار، رفتار و عملکردهای پوپولیستی و حتی شبه پوپولیستی در
چنته ندارد.
در این رابطه شهریار زرشناس، مولف و مدرس فلسفه غرب درباره دولت پوپولیست
چنین میگوید: «اساساً دولت
پوپولیستی یک مفهوم گنگ و تعریف نشده در ادبیات سیاسی است و به عنوان ناسزا
به کار میرود. لیبرالها وقتی از یک نظام به دلیل حضور مردمی خوششان نیابد
این انگ را به کار میبرند. اما
محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی
دانشگاه شهیدبهشتی
نظرات تامل برانگیزی درباره پوپولیسم دارد که میگوید: «پوپولیسم
یعنی این که مردم پول اندکی بگیرند و برای یک ماه راضی باشند. افراد
پوپولیستی با این کار امتیاز سیاسی میگیرند و هیچ کس هم نمیپرسد که آیا
این کار منطقی است یا خیر. یعنی به جای اصلاح فضای کسب و کار و نظام
مالیاتی و برقراری روابط معقول بینالمللی به آنچه مردم به اشتباه به آن
علاقهمندند، تن میدهد.
نتیجه هم مصائب فراوانی برای جامعه است.»
در تعریف سریع القلم، به نوعی آدرسی مشخص ارائه شده است و آن این که در
نهایت آن چه بر جای میماند:« مصائب فراوانی برای جامعه» است مصیبتی که
مدنظر
علی لاریجانی نیز بوده است که میگوید: «ما حدود 400 هزار میلیارد
تومان پروژه کلنگ زنی در کشور داریم که کار اشتباهی بود.
ما در بودجه سال
قبل اجازه دادیم که دولت این پروژهها را واگذار کند، ولی این کار انجام
نشد. ما نمیتوانیم نقدینگی جامعه را به سمت تولید ببریم. در جامعه نقدینگی
وجود دارد و در همین طرح وام 25 میلیونی دیدیم که برنامهی چند ماهه، چند
روزه تمام شد؛ بنابراین نقدینگی در جامعه وجود دارد، ولی بستر آن فراهم
نشده که این نقدینگی به سمت تولید برود.
مشکل دیگر ما در تعهدات دولت به
بخش خصوصی است.
یک وزیر به من گفت، به بخش خصوصی 30 هزار میلیارد تومان
بدهی دارد. وقتی دولت پول نمیدهد بخش خصوصی هم انگیزه پیدا نمیکند. ما به
مقررات ثابت دراز مدت در بخش اقتصادی نیازمندیم تا بخش خصوصی از ثبات شرایط
اطمینان حاصل کند. همچنین باید دولت کوچک شود تا هزینهها کاهش یابد.
استخدام 500 هزار نفر در دولت قبل کار اشتباه و خلاف قانون بود.»
این شاید
همان مصائبی باشد که اساسا رفتارهای پوپولیستی اینچنینی را در هر صورت
تقبیح میکند.
اصولگرایان برای بودن، ماندن و بقا در صحنه پر چالش بازیهای سیاسی تن به
هر رفتار و واکنشی داده اند تا آن جایی که در پارهای از موارد حتی پذیرفته
اند تا ذیل سایه برخی تندرویها یا ردای سکوت بر تن نمایند یا جامه همراهی
بپوشند اما آن چه نمیتوانند از آن بههیچوجه ممکن، شانه خالی کنند، پذیرش
این واقعیت است که حتی به کاندیدایی به نام احمدینژاد با تمامی شعارها و
رفتارهای پوپولیستی روی خوش نشان دهند و این یعنی عدم وجود انسجام حزبی نزد
یکی از گستردهترین تشکیلات رفتارهای سیاسی که با نام و نشان اصولگرایی به
فعالیت مشغول است.
اصولگرایان اگرچه از هشت ساله احمدینژادیها حمایتی تمام قد ارائه دادند و
تنها و تنها به سکوت در برابر همه پوپولیسم گراییها و مصائب آفرینیها تن
دادند اما همچنان از این ترفند در مواقعی حساس بهره مند خواهند شد
حتی اگر
به قول لاریجانی به قیمت: «به خطر افتادن آبروی تشکیلاتی» آنان باشد.
اصولگرایانی که به مرزهای تحلیلی و تفسیری امثال لاریجانی نرسیده اند اساسا
اعتقادی به مصائب آفرینی و بد بودن پوپولیسم ندارند و چه بسا در تنگناهای
انتخاباتی، بعید نباشد که به احمدینژادی دیگر دل خوش داشته باشند و
...
حرفهای علی لاریجانی اگرچه برخاسته از دردهای پیدا و پنهانی است که سالها
است جامعه را در تنگناهای
مالی ـ مدیریتی قرار داده است اما همین تفاوت نگاه و نگرش در مقوله
پوپولیسم نشان میدهد به عدد سالهای طی شده از 1384 به بعد؛ بین لاریجانی
و بخش عظیمی از اصولگرایان فاصله، شکاف و تفاوت به وجود آمده است تفاوتی
آشکار تر از این که«لاریجانی معتدل» پوپولیسم بد را از بین-برنده «آبروی یک
تشکیلات سیاسی» میداند و طرف دیگر همان پوپولیسم به واقع بد را ضامن بقای
سیاسی یک تشکل اسم و رسم دار!