«حسین پناهی» : و سکوت میکنی ، و فریاد زمانم را نمیشنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
وقتی بچه بودم، منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن زمان قطار راه آهن به
صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران- شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار
وقتی در ایستگاه ایستاده، بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان
حال می گویند ببین چه موجود عجیبی است! معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن
قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به آن
نگاه می کردند. کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می
افتاد ،بچه ها می دویدند، سنگ برمی داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند.
من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده، یک
ریگ کوچک هم به آن نمی زنند، و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجابِ بیشتر در
وقتی است که حرکت می کند.
این معمّا برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. دیدم این قانون کلی
زندگی ما ایرانیان است که هرکسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است.
تا ساکت است، مورد تعظیم و تبجیل است، اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت،
نه تنها کسی کمکش نمی کند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود.
این نشانه یک جامعه مرده است. ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که
متکلّم هستند، نه ساکت. متحرّکند، نه ساکن. باخبرترند، نه بی خبرتر.
(مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص 426)