بسم الله الرحمن الرحیم
اون بخاطر نقض «دکترین عدالت اوباما» اینجاست ...
این حقوق ماهانه برات سرمشقی میشه
که «زندگی منصفانه نیست» ...
می-تونی این ماده قانونی رو مطالعه کنی :
«بعضی وقتها میشه بین بعضی از کارکنان-تون یا بین همه-شون ،
یا اینکه همیشه بین بعضیاشون تبعیض بذارین» ...
به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون
ساکت باش و تماشا کن! در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و
با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت:
آیا ممکن است برای رضای خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این
سه ریال پول احتیاج دارم. پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی
عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را
ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به
هفت ریال می خرم. زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی
است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت
واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان
تر خریداری می کنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید.
تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت
ریال به آن زن داد و قفل را خرید. وقتی پیرزن رفت،امام زمان(عج) خطاب به من
فرمودند: مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و
سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری
کنم.
از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او دین
دارد و خدا را می شناسد.از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه
ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او
ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این
پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد،هر
هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.
تعجیل در فرجش صلوات:
اللهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن عدوهم.
عکس، ترجمه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی