بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ سیدعلیمیرفتاح ، خبرآنلاین :
ما به هزار و یک دلیل که کلیت آن را همه میدانیم، امکان راهاندازی و
تداوم مطبوعات آزاد، از همین نوع اروپایی و آمریکاییاش را نداریم. الآن
تحلیل نمیکنیم بلکه داریم واقعبینانه درباره وضعیت روزنامهنگاری حرف میزنیم.
این واقعیت را هم برای بار هزارم به خودمان یادآور میشویم که اینجا ایران
است و اقتضائات خاص خودش را دارد و بیجهت نباید که خودمان را با فرانسه و
سوئیس و. . . مقایسه کنیم. متوجه عرضم هستید؟ یعنی درست است که رکن چهارم
دموکراسی همین مطبوعات آزاد هستند، اما ما از الگوی خاصی پیروی میکنیم که
رکن چهارم تا حدی (که آن هم همیشه متغیر است) آزادی عمل دارد.
موضوع بحث الآن ما این حد آزادی عمل نیست، که فیالواقع بنا به دلایل بیشماری
که هم شما میدانید و هم من، همه این حدود و شرایط را پذیرفتهایم و به
اقتضائاتش گردن نهادهایم، اما موضوع اینجاست که به برکت انتخابات، یا از
پرتو همین «های سیزنی» که از راه رسیده، تا حدودی این فرصت پیش آمده تا ما
روزنامهنگاران از روی دست همکاران غربیمان مشق دموکراسی کنیم و در
گرماگرم رقابتها و موضعگیریها حرفهایی بزنیم، یا انتقادهایی بکنیم که
یقینا تا چهار سال دیگر امکان گفتنش را نداریم. یعنی فرجهای پیش آمده که
نباید آن را به سادگی، یا با شعار له یا علیه کاندیداها از بین ببریم.
بیشتر توضیح میدهم.
از نظر شهرداری، سد معبر خلاف است و قویا باید جلویش گرفته شود، اما بارها
و بارها دیدهایم که مثلاً توی ماه رمضان به حلیمپزی که بساطش را توی
پیاده رو چیده کاری ندارند و میگذارند که توی این یک ماه کاسبیاش را بکند.
یعنی با قوانین و مقررات خشک، هایسیزن کسبه را به هم نمیریزند. در واقع
همان فصل بره کشان که اول مطلبم عرض کردم، خود به خود شرایطی را پیش میآورد
که اهل حسبه زیاد سختگیری نمیکنند و گرمی بازار صنوف را با یک اقدام به
ظاهر قانونی، سرد نمیکنند.
وضعیت مطبوعات هم همین است و عرض حقیر هم این است که با این همه شعبان، یک
بار هم رمضان؛ به جایی برنمیخورد. به جایی که بر نمیخورد هیچ، بازار
انتخابات را هم گرمتر میکند. مثلاً چه عیبی دارد که ما هم به تقلید از
دیلی تلگراف، نه همیشه که فقط همین ده، پانزده روز گیر مالی بدهیم به این و
آن و بپرسیم که این پولهای باد آورده را کدام بادها با خودشان آوردهاند؟
یا مثلاً این امکان پیش بیاید که خبرنگاران جرات کنند و از کاندیداها
بپرسند که پول تبلیغات را از کجا آوردهاند و چه حساب و کتابی پشت ماجراها
هست. من و شما خوب میدانیم که هیچ وقت گربه سرمایهداری برای رضای خدا موش
نمیگیرد. پس اگر آدم پولداری پیدا میشود و برای به کرسی نشستن کاندیدای
مورد علاقهاش چکهای میلیاردی میکشد، جز رضای خدا انگیزههای دیگری هم
دارد.
چه عیبی دارد که روزنامه نگاران این امکان را پیدا کنند و بروند توی
ستادهای انتخاباتی سرک بکشند و با سماجت تمام سؤال کنند و جواب بگیرند و
این انگیزهها را درآورند؟ آن را که حساب پاک است، از قدیم گفتهاند که از
محاسبه چه باک است؟ پس چرا این بساط مطبوعات آزاد و بازار نقد و نقادی بیحب
و بغض را -ولو برای همین یکی، دو هفته- راه نیندازیم. بگذاریم این
خبرنگاران و مطبوعات کار اصلیشان را بکنند و از این و آن حساب بکشند "تا
سیه روی شود هرکه در او غش باشد". این فضاحت نمایندگان انگلیس که باعث شادی
دل رسانههای دولتی ما شد و کلی روی آن مانور دادند، یادمان نرود که از
برکت مطبوعات آزاد آن دیار لو رفت و تشت آن بخت برگشتگان را روزنامهنگاران
از بام انداختند.
خواجه شیرار میفرماید "نگویمت که همه ساله میپرستی کن / سه ماه میخور و
نه ماه پارسا میباش". این فرموده حقیقتی است که با روحیه ما ایرانیها هم
سازگارتر است. مثال سادهاش همان همیشه شعبان و یک بار هم رمضان است. توی
مملکت ما اینطور نیست که همیشه مردم جلوی دکههای روزنامه فروشی، دو پشته
بایستند و مشتاقانه تیترها و خبرها را بخوانند. رونق مطبوعات مثل وقت گل نی
میماند؛ با این تفاوت که این یکی هر سی سال یک بار است و آن یکی هر چهار
سال یک بار. نگذاریم که این فرصت مشق دموکراسی با زنده بادها و مرده بادهای
بیحاصل ضایع شود.