بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

آخوند شدن چه آسون، آدم شدن چه مشکل ... (امام خمینی)

 

   آخوند شدن چه آسون، آدم شدن چه مشکل ... (امام خمینی)   

 

 

جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید

 خبرآنلاین ، وبلاگ بهشتی، مرتضی : سال‌روز ارتحال عالمی خداباور که مبارزاتش او را سرآمد انقلابیون و زندانیان عصر پهلوی کرده بود در حالی گرامی داشته می‌شود که سال‌هاست فریاد عدالت‌خواهی و رفتار عدالت‌جویی شنیده نمی‌شود، یا اگر هم شنیده می‌شود باور و اعتماد به صداهایی که در این باره می‌شنویم نمی‌گذارد صاحبان صداها را هم‌طراز مرحوم آیت‌الله طالقانی قرار دهیم و بدون اغراق یگانه عصر خود بود که امام خمینی از ایشان با عبارت ابوذر زمان تجلیل کردند.

قبل از پاسخ به سوال فوق مناسب دیدم نوشتارم را با ذکر خاطره‌ای از مرحوم دکتر احمد صدرحاج‌سیدجوادی وزیر کشور و وزیر دادگستری در دولت آقای مهندس بازرگان شروع کنم که بتواند راه‌گشایی باشد برای ادامه مطلب. احمد صدرحاج‌سید‌جوادی، می‌گوید: «بعد از انقلاب، در حالی که در دولت بسیار کار داشتم، روزی طالقانی مرا احضار کرد و گفت: در اطراف منزل ما یک دکان مشروب‌فروشی بود که مردم در روزهای اوج‌گیری انقلاب، حمله کردند و همۀ وسایلش را از بین بردند. شاید آن بیچاره نمی‌دانسته که این کار حرام است، و یا برای ادارۀ زندگی مجبور بوده که این کار را بکند. گذشته از این، تنها مشروبات دکان قابل امحا بوده و کسی شرعاً حق نداشته است سایر وسایل را از بین ببرد. الآن صاحب آن مغازه از زندگی ساقط شده است. او را پیدا کنید و کمکش دهید تا دوباره روی پای خود بایستد. باور کنید که من (وزیر کشور) تا چند روز در آن منطقه می‌گشتم تا صاحب آن مشروب‌فروشی را پیدا و دستور طالقانی را اجرا کنم.»

اگر راهبران انقلاب و مدیران اثرگذار در کشور بر همین روش کشورداری می‌کردند شاهد نابسامانی‌های امروز بودیم! بالا بودن آستانه تحمل افرادی چون طالقانی، بهشتی و امام موسی صدر محصول چه مرام و مکتبی است که امروزه کم‌تر به چشم می‌آید و افراد را با کم‌ترین زاویه‌ای که با افکار حاکمیت پیدا می‌کنند منزوی و حذف‌شان می‌کنیم. طالقانی نگرانی‌هایش در چه موضوعاتی بود که با نگرانی‌های روحانیت امروز سازگاری ندارد!

طالقانی با رفتار علوی و نبوی خود می‌خواست بفهماند دین و شریعت ملک طلق کسی نیست که هر جور تفسیرش کند و بعد حوزه اختیارات حکومت، این نیست که برای اموال و زندگی خصوصی مردم هم تصمیم بگیرد و می‌گوید شاید نمی‌دانسته مشروب‌فروشی حرام است! این گونه رفتارها بوده است که موجب بقای اسلام گردیده و می‌تواند اندیشه تشنگان به حقیقت را سیراب کند نه این که به زور و اجبار و استفاده از عباراتی چون گونی کردن افراد منتقد خواسته شود جامعه‌ای علوی را شاهد باشیم.

در فضای مجازی خبری را دیدم و در پی اطلاع از صحت و سقم خبر گشتم که متأسفانه درست بوده است و آن این که در یکی از مراکز استان‌ها موسسه ای که با مجوز وزارت ارشاد به امر آموزش موسیقی مشغول بوده به دلیل سرقتی که توسط یکی از کارکنان موسسه اتفاق می‌افتد صاحب موسسه با طرح شکایت موفق به دریافت رأی در دادگاه بدوی به نفع خود می‌شود لکن در مرحله تجدیدنظرخواهی رئیس شعبه که فردی روحانی بوده ، به صاحب موسسه می‌گوید: چون شما به کار نامشروعی مشغول هستید سرقت از مال نامشروع مجاز است و با همین نگرش هم، رأی به تبرئه متهم می‌دهد.

آیا واقعا می‌توان گفت طالقانی همان دروسی را خوانده است که افرادی چون فرد مورد نظر خوانده‌اند! چرا این قدر فاصله بین طالقانی و دیگر روحانیون وجود دارد و کار را به جایی رسانده‌اند که تحت عنوان حفظ حکومت از اوجب واجبات است، حدیث شریف: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ را مجعول و بی‌سند می‌خوانند.

صاحب این اثر، براین باور است که باید حاکمیت و حوزه‌های دین، نگاه خویش را به رسالت و مسئولیت‌ها تغییر دهند تا بتوانیم شاهد بروز و ظهور طالقانی‌ها و بهشتی‌ها و موسی صدرها باشیم والا معلوم نیست ره به کجا خواهیم برد. باید تفسیر از شریعت و احکام دین مورد بازنگری قرارگیرد و جهت‌گیری‌ها به جای آرمان‌گرایی به سوی هستی واقعی و علائق نسل‌ها چرخش داشته باشد.

آری، ابوذر زمان با دنیا و اهلش بیگانه شده بود و زندان نیز او را با آموزه‌های مقاومت و واقع‌گرایی مأنوس کرده بود و جامعه پیرامونی خویش را به‌خوبی می‌شناخت و نقاط آسیب‌پذیر را خوب شناسایی کرده بود و از آن روزی که در زندان‌های رژیم پهلوی جان به کف نهاده و امکان هرگونه سازش را منتفی کرده بود، نگران فردای زندگی مردم بود. مرحوم آیت‌الله منتظری در خاطرات دوران مبارزه و هم‌بند بودن با مرحوم طالقانی چنین گفته است: در یکی از شب‌هایی که مردم در خیابان‌ها و پشت‌بام‌ها شعار می‌دادند، وی بدون خوشحالی از شعارهای انقلابی مردم که صدای‌شان در زندان‌ها هم به گوش می‌رسید در پاسخ مرحوم منتظری که چرا نمی‌خوابی و دل نگرانی؟ اظهار می‌دارد مگر نمی‌شنوی صدای مردم را؟ گفتم خوب می‌خواهند انقلاب کنند، که در جواب تکمیلی گفت: نگرانی من از این است که انقلاب پیروز شود ما سر کار بیاییم و چون تجربه مدیریتی نداشته‌ایم با تصمیمات نابه‌جا مردم را ازدین و روحانیت بری کنیم. (نقل به مضمون)

روحت شاد و راهت پاینده باد که بعد از ۴۰ سال آثار پیش‌بینی و نگرانی‌هایت را می‌بینیم زیرا هستی دینی و اجتماعی و سیاسی به خطر افتاده و کشور دچار بحران بی‌هویتی شده است و دل‌های نگران، به دنبال فریادها و نگاه‌هایی از نوع شما هستند که حیات مجددی به ساختار و بنیان‌های ایران زمین داده و سیمای رحمانی دین را جایگزین بی‌ادبی‌ها، اتهامات، افترائات و سخت‌گیری‌های خلق‌الساعه و بی‌مورد ببینند.

به نظر می‌رسد از دلایل نامیدن ایشان به ابوذر، تقدس‌زدایی از غیرمعصوم مرحوم طالقانی بوده است، زیرا به حکایت خاطرات نقل شده، روزی در سفر به طالقان مشاهده می‌کنند قبر پدرشان نزد مردم احترام خاص پیدا کرده و در حالت زیارت‌گاه شدن است، کلنگ به‌ دست می‌گیرد و به کمک همراهان‌شان نشانه‌های بارگاه و زیارت‌گاه شدن قبر پدر را تخریب می‌کنند تا در آینده امام‌زادگان و متولیانی از کنار آن بیرون نزند که کاش صاحبان تریبون‌های رسمی، طالقانی را از همین منظر به جامعه نشان دهند، تا بر آگاهی مردم افزوده شود و اسیر تقدس‌سازی‌ها و مقدس‌پروری‌ها نشوند، تا بتوانند بهترین راه را برای زندگی خود انتخاب کنند.

دکتر مرتضی بهشتی، حقوق‌دان و پژوهش‌گر 

  تهیه و تدوین : عبد عا صی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.