«حسین پناهی» : و سکوت میکنی ، و فریاد زمانم را نمیشنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
امان قرایی مقدم، جامعه شناس :
زنگهای خطر فروریزی ارزشها و هنجارهای سنتی
و اصول گرایی، در تمام زمینهها، همانطور که "ماکس وبر"( Max
Weber)در اوائل قرن بیستم درمورد حرکت جوامع از " اقتدار مشروع
سنتی " بسوی " اقتدار مشروع عقلانی" و بعد هم تئوری" پتریم سوروکین
(petrim Sorokin)در مورد تغییر "ذهنیت فرهنگی" جوامع ،از "ذهنیت
شهودی" قرون وسطی، به "ذهنیت حسی و مادی " از قرن شانزدهم تا کنون
و نظریه " دیوید رایسمن " ( David Raisma- )جامعه شناس بزرگ
آمریکایی از؛ "سنتی " به سوی "خود مختاری "یعنی مردمی که از" خود
آگاهی شخصی" فرمان می برند ، از مدت ها قبل به صدا در آمده، و سنت
گرایی و دلواپسی ، بوسیله جوانان ، در حال بحران و فروریزی است و
می توان گفت ؛ دگرگونیهای اجتماعی ِ خاموشی ( The Silensocia-
revolution) که در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی
زیرپوسته جامعه در جریان است، همه چیز را چنانکه در جامعه شاهد
هستیم، درهم فرو ریخته و زنگ خطر را از مدتها قبل برای محافظهگرایان
و دلواپسان اگر بشنوند به صدا درآورده است .
به همین جهت؛ دگرگونیهای همه جانبهای، در بینش، طرز تفکر و سبک
زندگی به ویژه نوجوانان و جوانان به وجود آمده و پایبندی
آنها را به ارزش ها وهنجار های سنتی کم رنگ ساخته و طغیان های:
پنهانی و درونی و آشکار در مخالفت با هنجارهای سنتی و پوشش و آرایش
و پایبندی به سبک زندگی ایرانی میباشیم. زیرا ضربههایی که گروهی
از اصولگرایان خاص به ارزشها وهنجارهای سنتی وارد کردهاند، چنان
کارساز بود که متاسفانه همه را مایوس و ناامید کرده و بخصوص به
جوانان آموخته که دیگر به اصولگرایان نمیتوان دل بست و شفادهنده
جامعه نیستند .
جوانان دریافتهاند که دیگر: " هیچ اندیشه، هیچ عملی و هیچ رسمی
حرمتش واجب نیست. اینک می توان از آن تخطی کرد". باید طرحی نو
درانداخت و بهتر است که مخالف سنتهای دیکته شده حرکت کنند. این
یعنی "فروریختگی فرهنگی "و"انومی" شدن جامعه بویژه در نزد جوانان
که بنا بر شواهد تاریخی ، همواره با نگاه به آینده موجب دگرگونی
های اجتماعی گردیده و حیات زندگی اجتماعی را دگر گون ساختهاند.
چنان که
از زمان "سقراط"و بر اثر تعلیمات اوجوانان راه و رسم اباء واجداد
خود را در هم فرو ریختند و جامعه طبقاتی "یونان" را دگر گون ساختند
وبه "خود شناسی" پرداختند. صدای سقراط که: "ای انسان خودت را بشناس"
در گوش ما طنین افکن است. اما صدای داوران او سال هاست که خفه شده
است و بعد هم از زمان موسی(ع) و عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) همواره این
جوانان بودند که راهنمای بزرگتران بوده اند و با پذیرش افکار
وعقاید و ایدههای جدید توانستند راه و رسم تازه را گسترش دهند و
طرح نو دراندازند و خرافهگرایان و سنتطلبان را با افکار جدید
آشنا کنند و سبک زندگی آنان را عوض نمایند . از این رو، بهتر است
به عقاید خواستهها، امیال و نظرات آنها توجه ویژه داشت و دانست که
دیگر دوران برخی روشهای اصولگرایی، سپری شده و نمیتوان با جوانان
مانند گذشته رفتار کرد. علاوه بهتر است از" دگماتیسم "فکری و"یک
بعدی نگری "و "تمامیت خواهی " به ویژه در صحنه سیاست دست برداشت و
خیال کرد که به این وسیله میتوان خواستههای خود را بر جوانان
تحمیل کرد .