«حسین پناهی» : و سکوت میکنی ، و فریاد زمانم را نمیشنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره
کنید
اگر بین آحاد مختلف مردم، بین مردم و مسئولین و بین مسئولین بخشهای مختلف جامعه،
روابط و مبادلات با دروغ همراه شود، آسایش و امید از آنجا رخت میبندد و یأس و
نگرانی و ناامنی جایگزین آن میگردد. مسئلهای که نتیجه خوشایندی را برای جامعه در
پی نخواهد داشت. گروه فرهنگی-اجتماعی برهان، ریحانه زاغری: گاهی به مسئلهای برمیخوریم که به ظاهر
پیچیده و سخت است. اولین راهحلی که به نظرمان میرسد آن است که با دروغی خود را از
مهلکه به در کنیم و در واقع صورت مسئله را پاک کنیم. به درازا نمیکشد که دروغ اول
خود برایمان میدانی بس سختتر و پیچیدهتر میسازد. آنجاست که با دروغ بعدی، مجدد
خود را به حاشیه میبریم تا از خطرات احتمالی در امان باشیم. گاهی تا وقتی نیاز است
آمار دروغهایمان بالا و بالاتر میرود. به راستی چرا اولین و سادهترین جواب در
ذهن ما دروغ است؟ چرا دروغ پدیدهای مذموم در حرف و مقبول در عمل است؟
در شرع مقدس اسلام، دروغ از گناهان کبیره محسوب میشود و به عبارتی دیگر، دروغگو
دشمن خدا شمرده میشود؛ چنان که خداوند در قرآن اولین ضرر و زیان دروغ را متوجه خود
فرد میداند، چرا که دروغ به نوعی علتالعلل سایر گناهان محسوب میشود و به نوعی
اولین گام در راستای سرپیچی و گردنکشی است.
این مهم نشان از آن دارد که دروغ، با تغییر سبک زندگی اسلامی، سعی در ایجاد فساد و
عادیسازی گناه در اجتماع را دارد. از این رو، مقام معظم رهبری در سفر خود به استان
خراسان جنوبی، در مهرماه جاری، میزان رواج دروغ و دروغگویی در جامعه را از شاخصههای
مهم سبک زندگی اسلامیـایرانی دانستند. در یادداشت پیش رو سعی شده است تا ضمن
پرداختن به دلایل دروغ و دروغگویی در بستر جامعه، به چگونگی سست شدن روابط بین
اعضای جامعه با رواج هر چه بیشتر دروغ اشاره شود.
رواج دروغگویی در سطوح مختلف اجتماع موجبات غفلت از یاد خدا را فراهم میکند.
خداوند در قرآن اشاره میفرماید که شیطان در ابتدا حضرت آدم را به وسیلهی دروغ
گمراه نمود و به نوعی سرچشمهی ضلالت بشری در دروغ مستتر است.[1]
در بررسی پدیدهی دروغ، قطعاً باید به ریشهیابی چرایی پناه بردن به دروغ بپردازیم.
در این راستا، به بررسی برخی دلایل دروغگویی خواهیم پرداخت.
1. یکی از مواردی که در توسل افراد به دروغ مورد توجه است کمبود اعتماد به نفس فرد
است. فردی که به داشتههای خود بیاعتناست، برای رسیدن به آنچه در ذهن، برتر و
بالاتر از خود میداند، دروغ میگوید تا به نوعی منِ واقعی خود را در نقاب دروغ
پنهان نماید تا افراد دیگر ارزش والاتری برایش قائل شوند.
2. حسادت دیگر دلیل بشر برای دروغگویی است. چه بسیارند افرادی که با حسادت به
موقعیت و جایگاه دیگران و برای غالب نمودن خود در فضایی که هیچ سنخیتی با آن ندارند
به دروغ متوسل میشوند. نمونهی قرآنی این امر داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و
برادرانش است که به دلیل حسادت به محبوبیت یوسف (علیه السلام) نزد پدرشان متوسل به
دروغ شدند.[2]
3. ترس از بیان واقعیت در مواقع بسیاری علت اصلی کتمان حقیقت یا همان دروغ است؛ چرا
که فرد نمیداند پس از افشای حقیقت اطرافیان چه برخوردی با او دارند و ترجیح میدهد
به نوعی با دروغ گفتن، تا زمان برملا شدن موضوع، به اصطلاح برای خود وقت بخرد.
4. برخی از افراد نیز از روی عادت دروغ میگویند و بیهیچ دلیلی اصرار بر دروغگویی
دارند. اکثراً با افرادی روبهرو شدهایم که وقتی علت دروغ گفتنشان را جویا میشویم،
خود دلیل روشنی ندارند و از الفاظی مانند «نمیدانم» یا «همین طوری» استفاده میکنند.
5. عدم تشخیص آنی دروغ بعضاً باعث شده است تا افرادی برای تبرئهی خود حتی در زمانی
کوتاه به آن روی بیاورند و از آنجا که دروغ اول معمولاً به طور زنجیروار دروغهای
آتی را در پی دارد، فرد به این امر برای مدت طولانی مبادرت خواهد ورزید.
رواج دروغگویی در سطوح مختلف اجتماع موجبات غفلت از یاد خدا را فراهم میکند.
خداوند در قرآن اشاره میفرماید که شیطان در ابتدا حضرت آدم را به وسیلهی دروغ
گمراه نمود و به نوعی سرچشمهی ضلالت بشری در دروغ مستتر است.
صداقت و راستی گمشدهی سبک زندگی اسلامی
در سبک زندگی اسلامی، دروغ به هیچ وجه راهی ندارد؛ چون همان طور که گفته شد، دروغ
علتالعلل گناهان محسوب میشود. افراد اگر برای توجیه رفتار و گناه خود دروغ بگویند،
دیگر هیچ راهی برای جلوگیری از گناه در خانوادهی اسلامی متصور نیست.
در باب نکوهش این پدیدهی اجتماعی، امام حسن عسکری (علیه السلام) میفرمایند:[3] «لاجعلت
الخبائث کلها فی بیت و جعل مفتاحها کذب»: مقام پلیدیها در اتاقی قرار داده شده است
و کلید آن دروغ است.
رابطهی گناه و پلیدی با دروغ از آنجایی است که انسان گناهکار همواره از صداقت در
عمل پرهیز دارد و به انحای مختلف برای مبرا کردن خود از گناه به دروغ پناه میبرد و
در واقع دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد میسازد. در راستای تجسم این سخن، به
داستانی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره میکنیم. فردی گناهکار خدمت
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسید و عرض کرد یا رسولالله من نماز میخوانم، عمل
منافی عفت هم انجام میدهم، دروغ هم میگویم. کدام را اول ترک کنم؟ پیامبر (صلی
الله علیه و آله) فرمود: دروغ. او به پیامبر (صلی الله علیه و آله) قول داد که هرگز
دروغ نگوید. فرد از محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرخص شد. بعد از گذشت
ساعتی، وسوسههای شیطانی او را برای اقدام عمل منافی عفت هدایت میکرد، ناگاه به
خاطر آورد که اگر فردا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از او در این باره بپرسد، چه
باید بکند، چون تصمیم گرفته بود دروغ را ترک کند، از انجام این گناه نیز صرف نظر
کرد.[4] این روایت به نوعی اشاره به این دارد که فرد با ترک دروغ از بسیاری از
گناهان دست میشوید.
حقیقتی تلخ؛ وقتی دروغ نردبان ترقی میشود ...
مشکل بزرگتر آن است که در ساحت رسمی جامعه، دروغ بازار پررونقتری پیدا کند و راستگویی
و راستی با بروز مشکلات بسیار برای فرد و بالتبع، جامعه همراه شود. بعضاً دیده میشود
که به دلیل مشکلات در جامعهی امروزی، برخوردهای شدیدتری با فرد راستگو میشود و
به عبارتی دیگر، بیان این امر که حقیقت تلخ است نشان از آن دارد که دروغ و نفاق به
مزاج اکثریت جامعه شیرین و دلچسب است. در واقع فردی که در مواجهه با مشکلی راست می
گوید و اشتباه خود را بیان می کند با برخورد نامناسب سایرین روبرو میشود و در مقابل،
دروغگویی دیگران را مفری برای تنبیهشان میبیند در دفعات بعدی قطعا یا راست نمیگوید
،یا دروغ گویی را درپیش میگیرد و در این موقعیت، قطعاً پرداخت به چگونگی تغییر
ذائقهی مردم نسبت به دروغ باید مورد توجه قرار گیرد و با فعالیتهای مستمر و
گستردهای همراه شود. از اولین شرایط رواج دروغگویی در جامعه شکسته شدن قبح آن است. در جامعهای که دروغگو،
بر حسب فاش نشدن واقعیت و باطنش، به مراتب بالاتر میرسد و به نوعی دروغگویی زرنگی
محسوب میشود، نمیتوان به راحتی افراد را ملزم به راستگویی کرد؛ زیرا متأسفانه
ظواهر امر نشاندهندهی آن است که دروغگو در ساحت جامعه موفقتر است. این امر یعنی
اینکه به جای تفهیم قبح دروغ، روزبهروز مردم بیشتر به سمت دروغ خواهند رفت.
بیان این امر که حقیقت تلخ است نشان از آن دارد که دروغ و نفاق به مزاج اکثریت
جامعه شیرین و دلچسب است. در این موقعیت، قطعاً پرداخت به چگونگی تغییر ذائقهی
مردم نسبت به دروغ باید مورد توجه قرار گیرد و با فعالیتهای مستمر و گستردهای
همراه شود. یأس و نومیدی روی دیگر دروغ در ساحت جامعه دروغ در فضای جامعه موجبات نخوت و بیاعتمادی را فراهم میکند. همواره از اطمینان،
اعتماد و امنیت به عنوان سرمایهی اجتماعی یاد میشود که با دروغ روزبهروز کمرنگتر
میشود و جای خود را به شایعات ناامیدکننده و یأس و دلمردگی خواهد داد. افراد
جامعه روزبهروز به سبب بیاعتمادی از یکدیگر فاصله میگیرند و تعاون و همکاری از
بین خواهد رفت. در چنین جامعهای، هیچ کس نمیتواند به نزدیکترین افراد خود اعم از
خانواده، گروه دوستی، همکاران و... دل ببندد؛ چرا که هر روز منتظر است برچسب دروغ
بر کلیهی مراودات و مبادلاتشان چسبانده شود.
در جامعهای که مردم به مسئولین امر اعتماد کامل دارند و آنان را به واقع وکلای
صادق و درستکار خود میدانند، روزبهروز پیشرفت و آبادانی تسری مییابد؛ چرا که
فضای امن بهترین موقعیت برای کوشش و فعالیت است. حال اگر بین آحاد مختلف مردم، بین
مردم و مسئولین و بین مسئولین بخشهای مختلف، روابط و مبادلات با دروغ همراه شود،
آسایش و امید از آنجا رخت میبندد و یأس و نگرانی و ناامنی جایگزین آن میگردد.
جایگاه رسانهی ملی در افزایش راستی و درستی
در این بین، پرداختن به قباحت دروغ و دروغگویی بسیار ضروری مینماید؛ چرا که با
مدرن شدن جامعه، متأسفانه در برخی موارد شاهد دوری جوامع از گرایشها و اعتقادات
مذهبی و اخلاقی هستیم و در برخی موارد این امر موجبات رواج دروغ و دروغگویی را
فراهم میکند. در این بین، رسانهها بسیار میتوانند تأثیرگذار باشند و در ارائهی
سبک زندگی عاری از دروغ و نفاق پیشگام شوند، ولی متأسفانه آنچه از صداوسیما و برخی
فیلمهای سینمایی برمیآید این است که دروغ و دروغگویی، بدون نتیجهگیری مشخص
اخلاقی، جزئی از ادبیات رایج سریالها و فیلمهای سینمایی شده است. در فیلمها و
سریالها بازیگران به راحتی هرچه تمامتر دروغ میگویند و به نوعی از مشکلی که
برایشان پیش آمده است خود را رها میکنند و روزانه میلیونها بیننده شاهد چنین صحنههایی
هستند.
هنرپیشه به راحتی در سریال و فیلم به دروغ دست میآویزد و به هزاران دوز و کلک کارش
را پیش میبرد و در نهایت با حضور در یک مکان مقدس، به نوعی توبه میکند و ذهن
مخاطب با این همه نیرنگ و دورویی مواجه میشود. هنگامی که در فرهنگسازی غیرمستقیم
در عرصهی رسانه از طریق فیلم و سریال این طور ناموفق عمل میکنیم، قطعاً
تأثیرگذاری برنامههایی که به طور مستقیم و با حضور کارشناسی در این زمینه، مستقیماً
دروغ را زشت و ناپسند اعلام میکنند بسیار پایین و متأسفانه در برخی موارد منفی است! هنگامی که ما متولی امر به نیکی در رسانهی ملی میشویم، حداقل انتظار مخاطب آن است
که در گوشهای از فیلمها و سریالها این همه صحبت کردن از اخلاق به چشم بخورد، در
حالی که دریغ از کوچکترین پلان یا سکانسی که به ترویج صداقت و راستی بپردازد!
الناس علی دین ملوکهم ... نمونهی دیگر ترویج صداقت و راستی بروز جلوههایی از راستی و درستی در بین مسئولین
جامعه است. مقام معظم رهبری در باب سادهزیستی و درستی مسئولین فرمودهاند:[5] «واقعاً الناس
علی دین ملوکهم. ملوک در اینجا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم،
نه، ملوک شماها هستید. الناس علی دین ماها.» این امر به درستی بیان میکند که مردم
اگر در بین مسئولین روحیهی صداقت و راستی را ببینند، قطعاً الگوبرداری مستقیم
میکنند و کمتر به دروغ دست میآویزند. این امر اگر مورد توجه مسئولین و رهبران
جامعه قرار گیرد، به سرعت تأثیرات مثبت آن بر آحاد مردم نمودار خواهد شد.
هنگامی که در فرهنگسازی غیرمستقیم در عرصهی رسانه از طریق فیلم و سریال این طور
ناموفق عمل میکنیم، قطعاً تأثیرگذاری برنامههایی که به طور مستقیم و با حضور
کارشناسی در این زمینه، مستقیماً دروغ را زشت و ناپسند اعلام میکنند بسیار پایین و
متأسفانه در برخی موارد منفی است! نقش تعیینکنندهی تعلیموتربیت در ترویج صداقت در بحث دروغ و دروغگویی، باید به موضوع تعلیموتربیت اهمیت ویژهای داد؛ چون
هنگامی که فرد از کودکی در بستر خانواده، به عنوان یکی از اساسیترین رکنهای
اجتماع، شاهد دروغگویی والدین خود به یکدیگر است، قطعاً نمیتوان با امر به معروف
و نهی از منکر لفظی وی را از دروغ و دروغگویی بازداشت. بسیارند والدینی که از
دروغگویی فرزندان خود به گونهای ناراحتاند و به هر وسیلهای سعی در علاج آن
دارند، اما به راحتی اقدام به دروغگویی در حضور فرزند خود میکنند یا با روشهای
نادرست تربیتی و تنبیههای سخت، فرزند خود را مجبور به دروغگویی میکنند.
در این بین، از مدرسه میتوان به عنوان دومین نهاد اثرگذار تربیتی نام برد. در
بسیاری از موارد، دانشآموزان در مدرسه از حرفشنوی بالاتری برخوردار هستند. رفتار
اولیای مدرسه تأثیر مستقیم بر شکلگیری رفتار دانشآموزان دارد. دانشآموزی که فضای مدرسه را پر از صداقت و امید ببیند میتواند تمام مسائل و
مشکلاتی را که با آنها مواجه است با صداقت کامل با اولیای مدرسه در میان بگذارد. در قبال آن، در مدرسهای که قوانین سخت و غیرمنصفانه، در مواجهه با اشتباهات
دانشآموز، فضای سخت و غیرمنعطفی را فراهم آورد، دانشآموز معمولاً برای جبران تصور
خود چارهای جز دروغ نمیبیند.
اکثر ما سرفصلهای درسی دوران ابتدایی را، که در تقبیح دروغ و دروغگویی بود، به
خاطر داریم. دانشآموز با چنین پیشزمینههایی ـکه البته ناقص است و به طور کامل
و جامع اثرگذار نیستـ وارد اجتماع میشود. او درس چوپان دروغگو را به خاطر دارد و
میداند که دروغگو دشمن خدا شناسانده میشود، اما ساعتی بعد در خانه یا مکانی
عمومی به راحتی شاهد دروغگویی افراد است. این تضاد از حرف تا عمل قطعاً فرد را با
مشکلات عدیدهای مواجه میکند. بنابراین مدرسه نقش تأثیرگذاری در این مهم ایفا
میکند.
حال آنکه چند درصد از مدیران و سیاستگذاران امر در نظام آموزشی ما به این مهم
واقفاند مسئلهای است که با توجه به خروجیهای اجتماعی مدارس، چندان مهم و
تأثیرگذار جلوه نمیکند. نکتهای با این اهمیت، که معمولاً در فضاهای آموزشی اسلامی
ما مغفول واقع شده است، در جوامع سکولار بیشتر مورد توجه است؛ تا جایی که چندین سال
پیش، در کنفرانس سراسری آموزشوپرورش آمریکا در سانفرانسیسکو، گفته شد: «تا وقتی که
مدارس آمریکا نتوانند نسلی که دروغ نگوید، افترا نزند، قانون نشکند و به حقوق
دیگران تجاوز نکند، به وجود آورند، نمیتوانند خود را موفق بدانند. تدریس خواندن،
نوشتن، دانش و هنر کافی نیست و نمیتواند هدف اصلی آموزشوپرورش باشد، بلکه
مهمترین وظیفهی آموزشوپرورش تدریس دروغ نگفتن است که عامل اصلی تمام
فسادهاست.»[6] این مهم نشان میدهد که پرداختن به پدیدهی دروغ در ساحت اجتماع
بسیار مهمتر از آن است که ما به آن اهمیت دادهایم.
در پایان باید اذعان داشت که رواج دروغ و دروغگویی در جامعه قطعاً اثرات سوئی
خواهد داشت که این مهم وظیفهی رسانه، مسئولین و به نوعی آحاد جامعه را سنگینتر
میکند، ولی با نگاهی به اطراف بعضاً شاهد دامن زدن مسئولین و رسانهها و ... در
ترویج دروغ در جامعه هستیم. به راستی آیا میدانیم میزان رواج دروغگویی در جامعه
چقدر است؟ آیا مسئولین امر در پی ترویج فرهنگ راستی و صداقت در جامعه هستند؟ آیا به
اهمیت راستی و درستی در جامعه توجه میکنیم؟(*) پینوشتها:
[1]انّ الله وعدکم وعدالحقّ و وعدتکم فاخلقتکم و ما کان لى علیکم من سلطان الاّ ان
دعوتکم فاستجبتم لی فلاتلومونی ولوموا انفسکم و ما انتم بمصرخیّ انّی کفرت بما
اشرکتمون من قبل... (ابراهیم، آیهی 22) /
[2]یوسف، آیهی 9 و 11 /
[3]جامعالسعادات، ج 2، ص 233. /
[4]مستدرکالوسایل، ج 9، ص 89. /
[5]بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام، 8 شهریور 1384. /
[6] روزنامه همشهری، سال اول، شماره 152، تیر 1372، ص 16 . /
*ریحانه زاغری؛ کارشناس فرهنگی و عضو هیئت تحریریهی برهان