«حسین پناهی» : و سکوت میکنی ، و فریاد زمانم را نمیشنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره کنید
به سال 1265
هجری قمری،قصابی در میدان «صاحبالامر» میخواست گاوی ذبح
کند. گاو از زیر دست وی در رفت و به مسجد قایم گریخت. قصاب ریسمانی برد و در گردن
گاو انداخت تا بیرون بکشد. گاو زور داد، قصاب به زمین خورد و در حال قالب تهی کرد.
در این وقت بانگ صلوات مردم بلند شد و این امر معجزهای تلقی شد.
پس آن چنان که افتد و دانی،بازار تا یک ماه چراغانی گردید. تبریز شهر «صاحبالزمان»
بهشمار آمد و مردم خود را از پرداخت مالیات و توجه به حکم حاکم معاف دانستند. گاو
را به منزل مجتهد جامعالشرایط وقت،آقا میرفتاح، بردند و ترمهای رویش کشیدند. مردم
دسته دسته با نذر و نیاز به زیارت آن رفته و به شرف سم بوسیاش نایل آمدند و ترمه
آن حیوان به تبرک همی ربودند. در عرض یک ماه مویی از گاو به جا نماند و همه به تبرک
رفت.
لسان الملک سپهر در باره ی این بخش ماجرا می نویسد: میر فتاح مجتهد تبریزی عامل
اصلی « فتنه تبریز و غوغای عامه » بود و شورش بظاهر مذهبی ، که در بوسیدن « سم گاو
مقدس » بر دیگران پیشی گرفته بود . عوام مردم را واداشت تا در شهرهای آذربایجان بر
سر کوچه و بازار از معجزات حضرت گاو داستان ها بسازند و نعره زنند که شهر تبریز
مقدس و از مالیات دیوان و حکم معاف است . حتی چهره گاو را نقاشان زبر دست ترسیم
کردند و به زائرین بقعه مبارکه فروختند و مردم نادان در خانه های خود شمایل گاو
صاحب الزمان را آویختند . متولیان حضرت گاو از سر نادانی به جای کاه و یونجه به او
نقل و نبات دادند و بعد از چندی گاو مقدس بیمار و بمرد . مردم با حزن و اندوه
فراوان در حالیکه بر سینه خود می کوفتند تشییع جنازه مفصلی از آن « بزرگ مقام »
کردند و در مکانی به خاک سپردند که هنوز به آرامگاه گاو صاحب الزمان برای اهل منبر
معروف است .*
کور و لنگ، غرفهها و شاهنشینهای مسجد را پر کرده بودند. هر روز معجزه و آوازی
تازه بر سر زبانها افتاد. بزرگان، پرده و فرش و ظرف به مسجد میفرستادند. کنسول
انگلیس هم چهلچراغ فرستاد که هماکنون زیر گنبد مسجد آویزان است.
حاج میرزا باقر، امام جمعه تبریز، که با کنسولگری انگلیس رابطه مستقیم داشت، فتوا
داد که هر کس در جوار آن مسجد بهخصوص باده بنوشد یا قمار کند واجب القتل خواهد بود
و چون رسما شهر تبریز محل ظهور «امام زمان» اعلام شده بود، پس بنا به روایات و
احادیث معتبر، مردم از پرداخت مالیات به دولت و اجرای قوانین وضع شدهی حکومتی معاف
بودند.
بالاخره امیرکبیر نیرویی از تهران فرستاد که حاج میرزا باقر امام جمعه، و میرزا علی
شیخالاسلام و پسرش میرزا ابولقاسم، که هر سه از ملایان بانفوذ بودند دستگیر و
تبعید کنند و با وجود مقاومت آنها و حمایت عوام این مقصود حاصل و غایله تمام شد.
چون روشن شد که این فتنهها نتیجهی تحریک و دخالت مستقیم استیونس، کنسول انگلیس در
تبریز بوده، امیرکبیر نامهای به سفارت انگلیس در تهران میفرستد که بخشی از آن
چنین است:
((. . . بعد از اینکه مردم اجامر و اوباش تبریز به جهت شرارتهای خودشان در امور
مملکتی و اتلاف مالیات دیوانی از برای خود مامن و بستی قرار گذاشته و خودسریها
کنند، عالیجاه مشارالیه به جهت تقویت آنها و استحکام خیالاتشان چهلچراغی به مسجد
صاحبالزمان فرستاد و بر آنجا توقف کرده، زیاده از حد باعث جرأت عوام و اشرار گشته
و پای جسارت را بیشتر گذاشتهاند تا از این خیالات خدا داند چه حادثات بروز و ظهور
کند.))
برگرفته از کتاب : امیر کبیر و ایران ، دکتر فریدون آدمیت ، نشر خوارزمی ،۱۳۷۸