بسم الله الرحمن الرحیم
در شرایطی که دست روی دست گذاشتهایم، اروپاییها تصمیم گرفتهاند تا زندگی دانشمند بزرگ ایران زمین را جلوی دوربین ببرند. در این پست، تصاویری از سر بن کینگزلی بازیگر بزرگ انگلیسی در نقش ابن سینا را ببینید و اخباری درباره فیلم،
سابقه کارگردان و گفتگویی با این
بازیگر درباره شناختاش از ابن سینا را بخوانید:
تهیه فیلم سینمایی مدیکوس با بازی بن کینگزلی در نقش ابوعلی سینا حکیم و طبیب
سرشناس ایرانی از چند هفته پیش آغاز شده است. بخشهایی از این فیلم، با همکاری دهها
ایرانی در شهر کلن آلمان تهیه میشود.
فیلمنامه رایان برگر بر اساس رمان مدیکوس اثر نوا گوردون نویسنده آمریکایی، نوشته
است. این رمان در سال ۱۹۸۶ منتشر شد و بیش از ۲۱ میلیون نسخه از آن در دنیا به فروش
رسید.
داستان مدیکوس در قرن یازدهم میلادی روی میدهد و درباره راب کول، یک بچه یتیم و
فقیر انگلیسی است که تصمیم میگیرد برای تحصیل طب به ایران سفر کند.استلان
اسکارسگارد بازیگر سوئدی نیز که اخیرا در فیلم پرفروش "انتقامجویان" بازی کرده است،
در فیلم مدیکوس نقش اولین استاد "راب کول" را ایفا خواهد کرد. اولیویه مارتینز
بازیگر فرانسوی نیز در نقش "شاه علاءالدوله" حاکم اصفهان ظاهر میشود.
فیلمبرداری
"طبیب" تا ماه سپتامبر در آلمان و مراکش ادامه خواهد داشت. هنگام تهیه فیلم در شهر
کلن بیش از ۲۰۰ نفر در در جلو و پشت دوربین کار میکنند.
فیلیپ اشتولتسل کارگردان فیلم تحسین شده "چهره شمال" است که
در سال ۲۰۱۰ ساخته شد. او با موزیک ویدیوهای خود به خصوص برای "رام اشتین"، "گاربیج"
و مدونا به شهرت رسید.
ابوعلی سینا پنجمین فیلمی است که این فیلمساز کارگردانی میکند. او با بودجه ۲۵
میلیون یورویی (نزدیک ۴۰ میلیون دلار) و حدود ۴ ماه فیلمبرداری این فیلم را آماده
میکند. فیلم مدیکوس قرار است پاییز سال آینده به روی اکران عمومی بیاید.
سر بن
کینگزلی سال ۱۹۸۳ برای فیلم سینمایی "گاندی" برنده جایزه اسکار شد و برای فیلمهای
"باگزی"، "جانور جذاب" و "خانهای از شن و مه" نیز نامزد اسکار بوده است.
او در "خانهای از شن و مه" نقش یک سرهنگ ایرانی را ایفا کرد.
بامداد اسماعیلی، درباره انگیزه کینگزلی برای بازی در این فیلم گفتوگو کرده است:
دویچه
وله: سر بن، شما مشهور به این هستید که نقش های بالا و پیچیده بازی کنید. مانند
گاندی، گانگستری به اسم دان لوگان یا الجازاری. چه نکتهای نظر شما را برای بازی
نقش ابو علی سینا جلب کرد؟
سر بن کینگزلی: نمیدونم، حس درونی، احساس؟ فکر میکنم نکته ی که مرا به این کار سوق
داد ملاقات یک خانم ایرانی بود در لندن. او برای من تعریف کرد که ابن سینا در ایران
یک قهرمان ملی محسوب میشه. احساس سربلندی و افتخار او من را به نحوی تحت تاثیر قرار
داد. ما هنرپیشه ها کلا نمیتونیم توضیح بدیم که چرا یک نقش را قبول میکنیم. خیلی
رازآمیز است. خیلی حرف های بیربط و بیجا زده میشه در مورد هنر پیشگی. مثلا گفته میشه
نقش محشریه یا خوب تدوین شده. ولی همان خانم جوان در لندن درست انگشت روی نقطه
حساسی گذاشت. یعنی ابو علی سینا را برای من مجسم کرد. او یک نماد انسان مدرن است.
در فیلم هم او یکی از مدرن ترین شخصیت هاست. او قوه درک بسیار پیشرفته ای دارد.
همیشه کنجکاو و در حال کنکاش است. استاد برجستهای است. و همچنین یک فیلسوف، یک
شاعر و یک ستاره شناس، یک طبیب وبه طور کلی یک هنرمند ارجمند است. به خاطر همین من
او را یک انسان مدرن خطاب کردم. جای دریغ و افسوس است که در دنیای امروزی نمیشود
انسانی را پیدا کرد که پنج حسن را یکجا در خود داشته باشد.
تصور کنید ما امروزه اغلب خودمان را روی یک رشته به خصوص متمرکز میکنیم ولی او پنج
کاره بود. یعنی میشه تشبیهش کرد به کودکی که به تمام جهان و رشته کارهای آن ذوق و
شوق دارد. خلاصه من در این انسان یک شوق و ذوق کودکانه و سر سختانه کشف کردم.
می تونید در مورد کتاب نووا گوردون و شباهتهای او با فیلمنامه توضیح بدین؟
در این رابطه نمیتوانم چیزی بگویم. چونکه راستش را بخواهید من کتاب را نخوانده ام.
من فقط بامتن فیلمنامه آشنا هستم. البته میدانم که دست اندرکاران فیلم در این مورد
با نویسنده کتاب مدیکوس صحبت کردند و او هم متقاعد به این کار بود و حق تهیه این
فیلم را به آنها داد. به هر حال متن فیلمنامه که بدستم رسید تمرکزم را روی آن و در
آوردن خود فیلم گذاشتم. یعنی که فرصت ندادم تعبیر دیگری از داستان در من تاثیری
بگذارد.
چی شد که کتاب را نخوندید؟
وقت نداشتم. در حال حاضر همزمان به
بازی در چهار فیلم مشغولم. البته کار جذاب و هیجان انگیزی است. گرچه آدم باید چهار
اسبه بتازد ولی هیچ کدام از اسب ها را با آن دیگری اشتباه نمیکند. من هیچ سرگردانی
ندارم. مشخص بگویم: یکی فیلم است بنام "اندر" دومی "شکارچی راهنما"، سوم "مرد اهنین"
و چهارم هم همین فیلم "مدیکوس".
پس باید خیلی در سفر باشید؟
دقیقا. اول با فیلم "مرد آهنین" شروع شد. کار "اندر" تازه
تموم شده. الان میرم برای بازی در "شکارچی" و بعد برمیگردم به مراکش به خاطر همین
فیلم "مدیکوس". تازه بعد از آن میرم که کار فیلم "مرد آهنین" رو تمام کنم.
قبل از این که این نقش را قبول کنید، تا چه حد ابوعلی سینا را میشناختید؟
اگرهمان خانم جوانی که
پیشتر صحبتش را کردم و با او مدت کوتاهی هم کار میکردم برایم توضیحی نمیداد،
نمیدانستم که ابنسینا چه گنج گران بهائی بوده است. اما میدانستم که جهان اسلام
در آن زمان در رشتههای علمی گوناگون مانند ریاضیات، شیمی، ستارهشناسی و جغرافیا
پیشرفتهای برق آسا و اکتشافات بسیاری داشته، در حالی که اروپا به اصطلاح سدههای
تیره را طی میکرد، بهویژه ایران عصر طلائی خود را میگذراند. دورانی بارور، خلاق
و جذاب بود.
آیا این نقش برای شما در حکم چالشی بود؟
ببینید، من اسمش را چالش نمیگذارم. چونکه اگر چالش به
حساب میآمد، بازی اش نمیکردم. چالش کمی معنای مبارزه می دهد. پس باید به این فرق
فکر کرد. من مطمئن بودم که این کار کار من هست.
الان که بهتر ابنسینا را میشناسید، چه فکر و احساسی دارید؟
ازش خوشم میآید. انسان سختکوش و متعهدی است، دچار احساسات نمیشود، به زندگی عشق میورزد و همین مرا پیوسته به طرف او میکشاند.
-------------
منبع: کافه سینما
داستان این فیلم با نمایش سالیان تاریک قرون وسطا در سدهٔ یازده میلادی در اروپا آغاز میشود. راب کول یک بچه یتیم و بسیار فقیر انگلیسی است که والدینش را براثر بیماری از دست میدهد و به علم پزشکی علاقمند میشود تا بلکه بتواند از مرگومیر انسانها جلوگیری کند. او پس از یک عمل جراحی آب مروارید از چند کحال یهودی میشنود که تنها پزشک و حکیم بزرگ جهان شخصیست به نام ابوعلی سینا که در سرزمینهای شرقی در شهری به نام اصفهان زندگی میکند.[۳][۱] او مصمم به سفر به اصفهان و شاگردی و تلمذ نزد شیخالرئیس میشود.
در اصفهان راب کول خود را بهشکل یهودیان درمیآورَد تا بتواند به شاگردی شیخالرئیس برود (بهجهت جنگهای صلیبی، مسیحیان و نیروهای اسلام در زمان فیلم با یکدیگر در جنگند). او بهزودی پیشرفتهای سریعی در نزد استاد میکند و رفتهرفته از شاگردان محبوب شیخالرئیس میشود. اما خطر در کمین است و «طغرل» (فرمانده سپاه سلجوقی) قصد فتح اصفهان را دارد اما سلطان علاءالدولهٔ دیلمی مانع اوست. روحانیون مسلمان که از تدریس فلسفهٔ ارسطو توسط شیخالرئیس و نیز حمایت سلطان از آنان و یهودیانِ شهر سخت خشمگین هستند با طغرل پنهانی بیعت کرده و به سلطان خیانت میکنند و اصفهان نهایتاً سقوط میکند. اما سلطان که توسط شیخالرئیس، راب کول، و دوست یهودیاش مورد عمل جراحی آپاندیس قرار گرفته بوده، بهعنوان قدردانی از آنان یهودیان را نجات داده و در لحظات واپسینِ سقوطِ شهر از اصفهان فراری میدهد. روحانیون مسلمان نیز کتابخانه شیخالرئیس را سوزانده و حکیم که از نابودی مدرسهٔ طبابت خود بهشدت دلشکسته شدهاست بهطری زهر مینوشد و در لحظات آخر عمر خویش نوشتههای شخصیاش را به راب کول میدهد و به او سفارش میکند که در غرب راه او را ادامه دهد. سلطان علاءالدوله در نبرد با طغرل کشته میشود و اصفهان به دست طغرل و روحانیون مسلمان فتح میشود و در آتش میسوزد. راب کول با معشوقهٔ یهودی و ایرانی خود به انگلیس بازمیگردد و در لندن یک بیمارستان تأسیس میکند. در صحنهٔ نهایی فیلم، کودکی در کوچههای لندن با وجد از طبیبی سخن میگوید که از شرق بازگشته و تمام امراض را مداوا میکند، درحالیکه آفتاب بر فراز لندن درحال طلوع کردن است.
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی