بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

تمام این معرکه، بخاطر لحاف مُلای بیچاره-ست ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8222658884/WA_ADEH8YE_TUX8LY_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8222658468/WA_ADEH8YE_TUX8LY_2.jpg

 

 تمام این معرکه، بخاطر لحاف مُلای بیچاره-ست ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

اینکه مسئولان منطقه ای آنقدر فرصت داشته باشند که علاوه بر انجام وظایف معمول و ضروری جامعه به انجام کارهای خارج از وظیفه اقدام کنند بی شک از خوش اقبالی مردمانش حکایت دارد. در خبرهای چند روز گذشته اعلام شد که در یکی از شهرهای شمالغربی ایران جشنواره برای کباب برگزار شده و کباب مخصوص آن دیار را ثبت ملی نموده اند. تازه به این بسنده نکرده معاون گردشگری رئیس جمهوری را هم دعوت نموده و طی دو روز ملت دف زده و پایکوبی کرده اند که این افتخار خجسته به نام شهرشان ثبت شده است. تا آنجا که تاریخ روایت میکند کباب کوبیده،غذای مورد علاقه ناصرالدین شاه قاجار بوده است که در سفر و حضر به امر ذات اقدس شهریاری بین هزار تا دو هزار سیخ طبخ و برای پادشاه و همسران و شاهزادگان و نوکران سرو میشده است. نان سنگک و ریحان و سماق و دوغ نعناع و نارنج هم جزءلاینفک کباب خوری بود.تقریبا در همه جای ایران کباب کوبیده را یک جورطبخ کرده و یک جور هم میخورند. مگر آنکه مثل دوره مشروطه بخواهیم توضیح دهیم.نقل است هنگامیکه یکی از مشروطه گرایان در تبریز مشغول سخنرانی بوده است یکی از افرادی که چلوکبابی داشته می پرسد مشروطه یعنی چه؟ سخنران می گوید مشروطه یعنی کباب ارزان و سپس با دستش طول کباب را نشان می دهد و می گوید کبابی به این طول خواهد بود و سپس بازویش را نشان می دهد و قطر کباب هم به اندازه قطر بازوی من خواهد بود.کباب موصوف که ثبت ملی شده فقط سیخ کباب گیری اش بزرگ تر از سیخ های معمول است ،همین و السلام.
از آن اتفاق که بگذریم به گفته مرحوم عمران صلاحی حالا حکایت ماست.
ما که مثل مردمان خوشبخت آن دیار روسای شهرمان آنقد بیکار نیستند که به این امور پیش پا افتاده و قرتی بازی های شکم سیرانه بپردازند. اگر شهرضای ما انار مشهور و محبوبی دارد که هزاران نفر را در فصل برداشت از جایجای ملک ایران به این شهر میکشاند، مسئولیتی را متوجه مدیرانش نمیکند. اگر کارگاه های سفالگری شهرضا به مرور کم رونق و تعطیل میشوند قرار نیست مسئولی غمخوار آنها باشد و راهکاری ارائه کند.سفالینه هایی که میتوانند علاوه بر ایجاد اشتغال پایدار به حفظ و گسترش فرهنگ این دیار کمک کنند. ویا جشنواره پخت سمنو که دولت مستعجل بود و تا آمد قوامی بگیرد در دست انداز سیاست و قدرت واژگون شد. در این شهر برای انتخاب یک شهردار ماهها تحقیق کارشناسی و دقیق انجام میشود. بعد از انتخاب و کلی سلام وصلوات و تشکر از انتخاب به جا و شایسته حضرات آقایان و علیا مخدرات، ماهها تلاش میشود تا منتخبشان را استیضاح و عزل کنند. در اقدام بعد ماهها تلاش خواهد شد تا جانشین شهردار پیدا شود. بدیهی است که هر دوره شورا چهار سال بیشتر نیست که عمده اش به هین عزل و نصب و...میگذرد. هر منتقد منصفی متوجه میشود که دیگر فرصتی برای پرداختن به اموری مانند آنچه عرض شد نمیماند.فقط دو مطلب کم اهمیت وجود دارد.یکی حق الجلسه این نشستهاست که از جیب شهروندان شریف پرداخت میشود.مثل قنات کن های میرزا آقاخان نوری که اگرچاههایی که حفر کردند به آب نرسید به نان رسید.دیگر ترقی روز افزون دیگران و واپسگرایی شهر عقل و حکمت و فلسفه و شعر ...
 

 عکس وَ تدوین :  عـبـــد عـا صـی 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.