بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

لیوان نصفه ، لیوان پُر ، لیوان خالی ، وَ لیوان شکسته ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8180408376/BADB3N_BADAXL8Q_05.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8180408800/BADB3N_BADAXL8Q_03.jpeg

 

http://s4.picofile.com/file/8180409242/BADB3N_BADAXL8Q_04.jpg

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  عبرت نیوز:
 من هم متن توافق را خوانده-ام و میدانم که ایران، متعهد شده که بخشی از فعالیت خود را متوقف کند. اما در معامله باید ببینید در چه موقعیتی قرار دارید.

 بله. توافق نامه، رشد صنعت انرژی هسته ای را کُند میکند. اما این صنعت به دلیل تبعات سیاسی اش ، به نابودی بسیاری صنایع انجامیده بود که نابودی حتی آنها هم،در مقابل تورم و نبود دارو و فرسودگی هواپیماها و چینی شدن کل بازار و... هیچ است. بازتاب رسانه ای چیزی به نام وحشت از ایران و ایرانی را هم،ایرانیهای خارج از کشور، با تمام وجود حس کرده اند.

 این قدر ساده نیستم که فکر کنم در آینده ای نزدیک همه مشکلات ریز و درشت ما به پایان میرسد.بعید هم میدانم که کسی جز در جوکها چنین خیالاتی داشته باشد. همه میدانیم که بسیاری مشکلات ما (از فربه بودن سیستم دولتی گرفته تا رانت خواری و فساد مالی) داخلی است.

 «همیشه مخالف‌خوان‌ها»ی آن ور آب را می فهمم. آنها که تا دیروز میگفتند تاکید ایران بر این انرژی، ایران را نابود کرده؛ و حالا مینویسند ایران باج داده است! مخالفت جناحهای سیاسی داخلی را می‌فهمم.چون نانشان در مخالف خوانی است. اما مردم غیر سیاسی را چه میشود؟ ...

یک) ایران و غرب به توافق رسیدند و من تعجب میکنم که برخی ایرانیها خوشحال نمیشوند.این را نمی فهمم.
 از مذاکرات گذشته، نمی‌فهمم چگونه میتوان ایرانی بود و از شادی عمومی ایرانیها (به هردلیل، چه پیروزی والیبال باشد و چه ریزش باران یا بردن یک جایزه سینمایی) خوشحال نبود. این را اصلن نمی فهمم. جوگیر شدن، از آن طرف هم خوب نیست! و من چقدر شادم که ایرانیان شادند.
 اما این را در می یابم که برخی، افسردگی مطلق گرفته اند و هیچ چیز آنان را شاد نمیکند و در دل ِ هر پدیده ای میکوشند چیزی بیابند که به افسردگی شان دامن بزند.من به این آدمها میگویم«آدمهایِ خب که چی».
همین ها، بیشتر دوست میدارند دیگران را در این حالت خود شریک کنند و برای این کار،متاسفانه، فضای مجازی جای مناسبی است!
 کار ظریف، بزرگ بود: عملی کردن تغییر گفتمان «تقابل» به «تعامل». تاریخ ِ پُر از مدیران نالایق،این را به ما تاکید میکند. 

 

 متن اصلی 

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.