بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

بـیـسـتـــون را عـشق کـنـد وُُ شـهـــرتـش فـرهـــاد بـرد ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8242140768/SH3R3NO_FARH8D_ESHQ_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8242141500/SH3R3NO_FARH8D_ESHQ_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8242141892/SH3R3NO_FARH8D_ESHQ_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8242142876/SH3R3NO_FARH8D_ESHQ_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8242142342/XAZ8NE_ZENDEGY_1.jpg

  بـیـسـتـــون را عـشق کـنـد وُُ شـهـــرتـش فـرهـــاد بـرد ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 عارف حق ، مرحوم حاج مرشد چلویی می گفت: «عشق فقط عشق الهی است» ، کسانی که در تاریخ، عاشق بوده اند یا کسانی که امروز خودشان را عاشق معرفی می کنند، همه عاشق خدا هستند ولی خودشان خبر ندارند. «هر معشوقه ای که زیبا باشد، خالق او از خود او زیباتر است».
وی ادامه می دهد: «
تو خودت شیرین هستی ولی من می-خواهم تو را فرهاد کنم تا به دنبال شیرین بروی».
به فرهاد می گوید «
چرا کوه می کنی؟ اگر مردی از خودت دل بکن»!
کسی نگفت به فرهاد که کنی تا چند / هر آنکه دل کند از خویش کامران آید
 

 آدم دربدر
مرشد می گفت: آدم در دنیا دربدر است. یعنی از یک در می آید و از در دیگر بیرون می رود، مثل باغی که دو در دارد. از یک طرف در زایشگاه ها نوزادان را در جعبه های شیشه ای می گذارند و وارد اجتماع می شوند و از طرف دیگر در گورستانها، مردگان را در جعبه های چوبی می گذارند و از دنیا خارج می کنند. وی به مردگان اشاره می کند و می گوید: این بیچارگان تا آمدند فعالیتی کنند و نان در آورند، شیپور آرام باش شنیدند و خوابیدند. قوی ترین افراد مثل رستم افسانه ها و کیقبادها، از من و شما زر و زورشان بیشتر بود ولی آن مردمان غیور عاقبت همگی طعمه مار و مور شدند!
دو در دارد این باغ ای باخرد / یکی می رسد دیگری می رود
ولی نیست در آن مجال درنگ / ندارد تماشا در و غیر رنگ
قوی پنجگان مردمان غیور / شدند عاقبت طعمه مار و مور
بُدند جملگی بهر نان در تلاش / شنیدند شیپور آرام باش

 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: عشق الهی، شیرین و فرهاد، بیستون،

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.