بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ... 

 

 

http://s7.picofile.com/file/8252223842/ZAR_ZUR_TAZW3R_5.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252224426/ZAR_ZUR_TAZW3R_MOXT8R_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8252226476/ZAR_ZUR_TAZW3R_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252226850/ZAR_ZUR_TAZW3R_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252227242/ZAR_ZUR_TAZW3R_4.jpg

 

 

 

  ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ... 

 مایه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر است

دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراست

شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر است

آهن و فولاد از یک کوه می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است

ﮔﺮ ببینی ﻧﺎﮐﺴﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ
ﺭﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﻒ ﻧﺸﯿﻨﺪ، ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ

کــــره اسـب، از نجابت از پـس مــــادر رود
کــــره خــر ، از خــریت پیش پیش مــــادر است

کاکـل از بالا بلندی رتبــه ای پیدا نکرد
زلف، از افتادگی قابل به مشک و عنبر است

پادشه مفلس که شد چون مرغ بی بال و پر است
دائماً خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است

سبزه پامال است در زیر درخت میوه دار
دختر هر کس نجیب افتـاد مفت شوهر است

صائبا! عیب خودت گو عیب مردم را مگو
هر که عیب خود بگوید، از همه بالاتر است

« صائب تبریزی »
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مسلمانی به عمل است نه به ادّعا ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  مسلمانی به عمل است نه به ادّعا ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s7.picofile.com/file/8252177134/MOSALM8NY_E_ETES8MY_P_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252177468/LINKOLN_A_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252177992/ROH8NYNAM8HAA_EM8M_XOMEYNY_1.jpg

 

 

 

 آقای لینکلن در زمان وکلاتش هرگز موکلانش را به چشم مشتری و منبع درآمد نگاه نمی کرد. آقایی بنام "کوگدل" ، که در زندگی بدبیاری آورده و در سال 1843 ورشکست شده بود، این جریان را برای آقای هلند تعریف کرده است. آقای «گودگل» لینکلن را به عنوان وکیل خود انتخاب میکند. بعد از اتمام کار، لینکلن صورتحسابی برای او می-فرستد. مدتی بعد، بر اثر انفجار منبع سوخت، یکی از دست های آقای گودگل قطع میشود. روزی دم در ساختمان مجلس، آقای لینکلن را می-بیند. لینکلن از او می-پرسد که اوضاعش چطور است.
 _ بدتر از این نمیشه! من هم شغل وُ کارم رو از دست دادم هم یکی از دستهایم را! مدتهاست فکر دادن ِ صورتحساب وَ حقوق وکالت-تون ذهنم را بدجوری مشغول کرده است.
 آقای لینکلن که از مصیبت هایی که بر سر موکلش آمده مطلع بود، وَ خودش را برای ملاقات با او آماده کرده بود، بلافاصله دفترش را از جیبش درمیآوَرَد و مبلغ بدهی موکل را خط زد و صورتحساب را از دست او میگیرد و آن را باطل میکند. آقای کوگدل مخالفت میکند وَ میگوید که نباید این کار را بکند، اما لینکلن در جوابش میگوید :
_ حتی اگر پول هم داشتید، آن را از شما قبول نمی کردم!
 این را میگوید وَ از موکلش خداحافظی کرده و راهش را گرفته وُ میرود. این واقعه درست زمانی رخ داده که لینکلن در نامه ای به یکی از دوستانش که گلایه کرده بود چرا به دیدار آنها نمیرود، نوشته بود که «بخاطر فقر وُ نداری، نمیتواند به شهر ِ دوستش مسافرت کند. در عین حال خانواده اش هم با مشکلات مالی مواجه بوده وَ هفته-ای چهار دلار کرایه خانه-اش را هم مدتهاست که نپرداخته»! ...
 


 ویرایش، عکس، وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

ارجحیت فرهنگی-اجتماعی یا سیاسی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  ارجحیت فرهنگی-اجتماعی یا سیاسی ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s6.picofile.com/file/8252041550/MASHRUTEHX8H_MALEKOSH_SHOAR8YE_BAH8R_1.jpg

 ملک الشعرای بهار

http://s6.picofile.com/file/8252042242/MASHRUTEHX8H_EERAJ_M3RZAA_1.jpg

 ایرج میرزا

http://s6.picofile.com/file/8252042684/MASHRUTEHX8H_M3RZAA_YUSEF_X8NE_MOSTASH8ROD_DOLE_1.jpg

 میرزا یوسف خان

http://s6.picofile.com/file/8252046600/MASHRUTEHX8H_M3RZ8JAH8NG3RX8N_1.jpg

 میرزا جهانگیرخان

http://s6.picofile.com/file/8252047026/MASHRUTEHX8H_M3RZ8_AAQ8X8NE_KERM8NY_1.jpg

 میرزا آقا خان کرمانی

http://s7.picofile.com/file/8252047500/MASHRUTEHX8H_MALEKOLMOTEKALLEM3N_1.jpg

 ملک المتکلمین

http://s6.picofile.com/file/8252047792/MASHRUTEHX8H_JAM8LOD_D3NE_W8EZ_1.jpg

 جمال الدین واعظ

http://s6.picofile.com/file/8252048226/MASHRUTEHX8H_SHEYXAHMADE_RUHY_1.jpg

 شیخ احمد روحی

http://s6.picofile.com/file/8252048592/MASHRUTEHX8H_SHEYXFAZLOL_L8H_NURY_1.jpg

 شیخ فضل الله نوری 

 

 

 همه آنچه که جوجه فوکولی های تجدد مآب تازه از فرنگ برگشته به عنوان سوغات برای هموطنان عقب مانده از قافله پیشرفت علم و صنعت و رفاه آوردند،ضد آداب و رسوم و نابود کننده فرهنگ کهن ایرانی نبود. تاسیس کاغذ اخبار و مریضخانه های مجهز دولتی تا ایجاد دارالفنون و مدارس سبک جدید و بلدیه و نظمیه و امنیه و ... آنگونه که متداول ملل مترقی بود، همه ناشی از آشنایی همین جماعت با فرنگستان بود که برخی به خرج سلطان قاجار و بعضی به لطف انبان پر پول پدرشان سالهایی را در پاریس و لندن و مسکو به تحصیل مشغول شدند و هنگام بازگشت به وطن تلاش کردند که آموخته هایشان را به کار بندند.
 این تلاشها تا وقتی کاری به سیاست نداشت حتی اگر با مخالفت کم و زیاد نهادهای ملی و مذهبی روبرو بود، از طرف دستگاه سیاسی تحمل و بعضا تشویق میشد. اما این همه ماجرا نبود. دعوا از جایی شروع شد که آنچه آن قزاق بیسواد در عهد شاهی-اش فهمید بزرگتر از فهم شاهان بیخرد و بست نشین حرمسرای قجری بود.  موسس پهلوی وقتی هنگام سخنرانی در جمع محصلان اعزامی به اروپا از آنان خواست صرفا مشغول آموختن علوم فنی، مهندسی، پزشکی و نهایتا حقوقی آنان باشند و کاری به شیوه حکومت حاکمان آن سامان نداشته باشند دقیقا میدانست چه میگوید. او یکبار مشروطه و عواقب ان را دیده بود و میدانست این مراودات سرود یاد مستان میدهد لذا از آنان خواست که صرفا به درس و علم مشغول شوند و کاری به سیستم حکومتی آن دیار نداشته باشند.
 رضا شاه برای اجرای طرح های عمرانی اش چاره ای از اعزام دانشجویان ایرانی نداشت اما از نتایج جنبی غیر قابل اجتنابش آگاه بود و تا پایان حکومتش سعی کرد خطرات ناشی از آن را کنترل کند. با این همه چیزی که نه او فهمید و تا سالها بعد بسیاری دیگر نیز متوجه نشدند غلبه امر اچتماعی بر امر سیاسی بود.
مسلما آگاهی از پیشرفت حیرت انگیز غرب از یک طرف و عقب ماندگی فاحش ما این سوال را پدید می آورد که چرا؟ چگونه است که در مقام سخن همگان از هوش و ذکاوت و شرافت و مردانگی مردمان ایران زمین میگویند اما آنچه که بر روی زمین و در عالم واقع مشاهده میشود چیز دیگری است؟
 در جوابی تکراری همیشه بیسوادی ، تقلب ، رشوه ،دروغ ، ریا و تزویر ، حسد ، دزدی و ارتشا و مواردی از این دست عمده علل عقب ماندگی ایرانیان دانسته شده است و جالب است که نوک تیز این انتقادات در اکثر مطالعات متوجه مردم و جامعه است تا رجال حاکم. مخصوصا در دوره قاجار که ایران ما یک دوره طولانی بی دولتی و هرج و مرج در ایالت های مختلف را تجربه میکند و حاکمیت اگر هم میخواست توانایی اداره مملکت را نداشت. نگاهی به اشعار شاعران و ادیبان عصر قاجار و پهلوی موید این ادعاست. ادیبانی که بعدها در یک چرخش حیرت انگیز و البته به نیت اصلاح، خودشان عضوی از ساختار سیاسی شدند و به نظر میرسد مشکل اصلی از همین تجویز نادرست شکل میگیرد.
 هر کسی که خواسته تلاشی در جهت بهبود اوضاع انجام دهد سعی کرده سهمی از قدرت سیاسی را در اختیار داشته باشد و پس از آن اقدام به اصلاح جامعه کند. تجربه ای که در تمام موارد بدون استثنا شکست خورده است. اگر کسی میل به اصلاح ناهنجاری ها و کم کردن مشکلات جامعه دارد تنها راه اقدام از پایین به بالاست نه بالعکس.
کشورهای پیشرفته در شرق و غرب دنیا که توانسته-اند استانداردهای زندگی مردمانشان را بهبود ببخشند دهها سال بر روی فرهنگ و اجتماع خود سرمایه گذاری کرده و اکنون نتیجه-اش را میبینند. در جامعه ما هم با وجودیکه در بسیاری از مولفه های پیشرفت جایگاه مطلوبی ندارد اما در اگاهی از انچه در ملل مترقی میگذرد پیشروست. مشخص است مطالبات انباشته فرهنگی،اجتماعی وجود دارد که به دلیل غلبه جو سیاسی نادیده انگاشته میشود.
نگاهی به انتخابات اخیر در شهر خودمان میتواند راهنمای خوبی برای شناخت علایق مردم باشد. با اینکه انتخابات مجلس و نهاد قانونگذاری یک امر سیاسی است،اما عمده شعارها و مطالبات ذیل فرهنگ و جامعه تعریف میشد تا سیاست. با وجود مشکلات عدیده اقتصادی، پررنگی مطالبات اجتماعی مشخص بود و در نهایت هم کسی که توانست پاسخ بهتری به این مطالبات بدهد نظر مساعد اکثریت را جلب کرد نه اهل سیاست.
 


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

حسنـَک رفته دنبال «یَلـَـلی تـَـلـَـی» ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  حسنـَک رفته دنبال «یَلـَـلی تـَـلـَـی» ... 

 

 

http://s6.picofile.com/file/8251824034/HASANAK_KOJ8EE_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251824668/PETROSE_FAD8K8R_N8JYE_SUR8XE_SAD_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251824992/DEHQ8NE_FAD8K8R_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251825334/KOKAB_X8NUM_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251825576/EYD_D3DANYE_NORUZY_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251825968/MEHM8NYE_RUST8EE_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251826500/CHUP8NE_DORUQGU_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251827034/RUB8HO_Z8Q_KET8BE_DABEST8NE_QAD3M_1.jpg

 

 

 

 گاو مآ مآ می-کرد.
گوسفند بع بع می کرد.
 سگ واق واق می کرد.
 َو همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی؟ …
 شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت-های زیادی است که به خانه نمی-آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود چسب مو می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او موهای خود را اتو میکند.

 دیروز که حسنک با کبری چت می کرد کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.  کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس آشنا شده بود.
 پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود وُ چت می کرد. پتروس دید که «سد» سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد.
 برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. ریزعلی سردش بود وُ دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سَر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران قطار مردند. اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود. الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند. دیگر تخم مرغ و پنیر ندارد چون همه چیز با تحریم ها گران شده است او گوشت ندارد او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گِله ندارد چون کشور ما خیلی چوپان دروغگو دارد.
 به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

«دکتر انوشه» دانشگاه یزد


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

کاشت نهال قضاوت در شوره-زار بـِــکـــر ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  کاشت نهال قضاوت در شوره-زار بـِــکـــر ... 

 

 

http://s6.picofile.com/file/8251674818/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_8.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251649226/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251649476/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251653050/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_3.jpg

قلب پاکی ممکن-ست در پس ِ این کت کهنه باشد،

پیشداوری نکنید

http://s7.picofile.com/file/8251674518/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_7.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251675176/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_9.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251675468/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_10.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251675818/QEZ8WAT_AZ_RUYE_Z8HER_11.jpg

 

 

 

 پروفسورحسابی نقل می کند:
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید و نفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد و گفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم…
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، و از او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هر وقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد و با زبان محلی صحبت میکند…
من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم، هیچکس را دست کم نگیرم!
و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم ...
 عشق را بیمعرفت معنا مکن / زر نداری مشت خود را وا مکن
 گر نداری دانش ترکیب رنگ / بین گلها زشت یا زیبا مکن
 خوب دیدن شرط انسان بودن است / عیب را در این و آن پیدا مکن
 دل شود روشن ز شمع اعتراف / با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
 ای که از لرزیدن دل آگهی / هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
 زر بدست طفل دادن ابلهیست / اشک را نذرِ غم دنیا مکن
 پیرو خورشید یا آئینه باش / هرچه عریان دیده ای افشا مکن
 

«دکتر حسابی»


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

وعده ندهید، مشکلات گذشته وَ حال را صریح به مردم بگویید ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 وعده ندهید، مشکلات گذشته وَ حال را صریح به مردم بگویید ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s6.picofile.com/file/8251400292/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_6.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251399576/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_8.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251400726/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251401018/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_7.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251401326/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251401768/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251402084/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8251402468/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8251402742/SHAF_F8F_S8ZYE_MOSHKEL8T_BAA_MARDOM_9.jpg

 

 

 

 مبارزه، رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام ، دکتر حسن سبحانی ، استاد اقتصاد : مهم‌ترین مشکل اقتصادی کشور فرهنگ «کار نکردن» است. برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور باید شرایط به گونه‌ای تغییر کند که دریافت حقوق بالا، بدون کار کردن حُسن تلقی نشود.
 دولت باید مشکلات اقتصادی را صادقانه با مردم مطرح کند و بگوید که بسیاری از مشکلات ممکن است تا ۱۰ سال آینده بر طرف شوند، آنوقت عموم مردم شرایط را بهتر درک کرده و به احتمال زیاد در تله وعده‌های انتخاباتی سال ۱۳۹۶، نمی‌افتند.  باید از فقر ترسید چون علاوه بر وجود این احتمال که فقر در انتخابات بروز میکند ، می‌تواند آسیب‌های اجتماعی ناخوشایندی هم بر کشور تحمیل کند.
 دکتر حسن سبحانی، استاد تمام اقتصاد دانشگاه تهران است که علاوه بر انجام پروژه‌های تحقیقاتی و علمی اقتصادی، عضویت در شورای اقتصاد وشورای پول واعتبار را هم در پیشینه‌ی خود دارد. او همچنین تا کنون در سه دوره مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران بوده و مدتی هم ریاست کمیسیون برنامه و بودجه مجلس را به عهده داشته است.
 سبحانی بارها اعلام کرده است که در زمان نمایندگی به هیچ‌یک از جناح‌های سیاسی تعلق نداشته و به زعم بسیاری جزو نمایندگانی بود که مصالح اغلب اقتصادی کشور برایش نسبت به مصالح و منافع حزبی اهمیت داشته است. شاید همین موضوع عاملی شد که او از ورود به مجلس دهم که انتخابات آن در فضای دو قطبی برگزار شد، باز بماند. گرچه بسیاری از چهره‌های مطرح علمی و اقتصادی از جمله فرشاد مومنی پیش از انتخابات مجلس دهم از مردم خواسته بودند که بیش از لیست‌های معرفی شده توسط هر جناح، به توانمندی علمی و اجرایی و عزم کاندیداها برای مقابله با فساد اقتصادی را معیار انتخاب خود قرار دهند که در این صورت حتما کاندیدایی مانند حسن سبحانی در لیست هر گروه جای می‌گرفت.
 سبحانی این روزها همچنان به تدریس درس اقتصاد و انجام پروژه‌های علمی و اقتصادی
در موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران مشغول است و در کسوت یک محقق اقتصادی وضعیت اقتصاد کشور و اقدامات سیاستگذاران را رصد می‌کند و معتقد است برای حل مشکلات اقتصادی بیش از هر چیزی نیازمند تغییرات مهمی مانند ایجاد فرهنگ کار کردن در کشور هستیم.
 در ادامه مشروح گفت‌وگوی خبرگزاری ایسنا را با سبحانی می‌خوانید:
به تازگی تمایل دولت برای خصوصی‌سازی برخی کالاهای عمومی از قبیل بهداشت و آموزش، توسط عالی‌ترین مقام دولت مطرح شد. با توجه اینکه همواره این نقد علیه دولت مطرح بود که سیاست‌گذاران اقتصادی دولت خط فکری واحدی را پی‌گیری نمی‌کنند، آیا مطرح شدن چنین موضوعی -اقدام برای خصوصی‌سازی تا سطح ارایه کالاهایی مانند بهداشت و آموزش- از سوی عالی‌ترین مقام دولت را می‌توان به نحوی روشن شدن خط فکری تیم اقتصادی دولت و برنامه‌هایشان دانست؟
 به نظر من در سه سالی که دولت یازدهم بر سر کار بود، از نظر خط مشی اقتصادی، جز در یک مورد شاهد انحراف تیم اقتصادی دولت از مسیر سیاست‌های بازار نبودیم. تنها موردی که استثنا واقع شد و با این سیاست‌ها نمی‌خواند، سیاستی بود که در زمینه درمان مطرح و اجرا شد. طرح درمان رایگان که در دوره این دولت اجرا شد، طرحی‌موفقیت‌آمیز بود و از دیدگاه بسیاری از کسانی هم که معتقد به قانون اساسی هستند نمره قبولی گرفت ولی البته با دیدگاه اقتصادی دولت هم‌خوانی نداشت.
در دوره‌ی اجرای این برنامه عده‌ای این طرح را هدفمندی یارانه دوم خواندند و البته پیش‌بینی کردند که با اجرای این طرح به تدریج هزینه‌های دولت بالا و بالاتر خواهد رفت ولی به هر حال انجام شد.
البته به تازگی مواضعی مغایر با این برنامه از سوی دولت اعلام می‌شود که تا حدودی می‌توان این مواضع را علامتی برای بازگشت دولت از راهی که شروع کرده بود و یا تعدیل این راه به وسیله سیاست‌های جدید دانست.
بنابراین تاکنون دولت مشی اقتصادی جدیدی جز اقتصاد بازار بنا نگذاشته است و در تنها موردی که دولت در سیاست‌هایش مطابق با سیاست‌های بازار عمل نکرده بود نیز اعلام کرده که می‌خواهد تجدید نظر کند.

پس شما معتقد به وحدت رویه تیم اقتصادی دولت و غلبه سیاست‌های بازار باز در خط مشی اقتصادی این دولت هستید، ولی به هر حال در مواردی اختلاف نظر چهره‌های اقتصادی این دولت حتی در سخنرانی‌های آن‌ها قابل پی‌گیری است. مثلا در مورد همین موضوع خصوصی سازی بهداشت و آموزش، وزیر اقتصاد در همایش بهبود فضای کسب و کار که در آذر ماه سال ۱۳۹۴، برگزار شد نسبت به اینکه در سال‌های گذشته دولت در انجام اموری مانند بهداشت، امنیت و غیره -که از آن‌ به عنوان «وظایف دولت» یاد کرده بود،- ضعیف‌تر شده و در عوض نقش پر رنگ‌تری را در امور تصدی‌گری به عهده گرفته است ابراز تاسف کرده بود که نشان می‌دهد وزیر اقتصاد تا حدی به ارایه برخی کالاهای عمومی از قبیل بهداشت و آموزش توسط دولت قائل است.
اگر دیدگاه غالب مقامات اقتصادی، بانکی و تولیدی دولت را بررسی کنید متوجه می‌شوید که همان مشی بازار بر تفکرات آن‌ها غلبه دارد، بنابراین به نظر من اگر به ندرت هم چنین نظرات متفاوتی از تیم اقتصادی دولت مطرح می‌شود، می‌تواند موضوع مطرح شده دیدگاه شخصی خود فرد باشد نه اینکه دولت مشی متفاوتی را آغاز کرده باشد.
 آموزش و بهداشت هزینه‌های سنگینی بر دوش دولت دارد که در بودجه سالانه منعکس است و به نظر می‌رسد که تصمیم دولت برای خصوصی سازی ابن دو، برای رهایی از هزینه‌های سنگین آن باشد، ولی با این حال نگرانی وجود دارد مبنی بر اینکه در صورت خصوصی سازی بهداشت و آموزش و با توجه به اینکه طبق اعلام مرکز پژوهش‌های مجلس اکنون یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند، عده‌ای کثیری از این خدمات محروم شوند؟
 در این بحث باید دو مطلب رااز یکدیگر جداکرد. ابتدا اینکه مردم علاقه‌مند باشند خدماتی مانند بهداشت و آموزش را از بخش خصوصی دریافت کنند که البته معمولا بخشی از مردم نیز چنین تمایلی دارند. نکته‌ی دیگر نیز این است که دولت تصمیم‌ بگیرد امکانات بهداشتی و درمانی سیستم خود را به بخش خصوصی واگذار کند. درباره نکته اول باید بگویم که شخصا مخالفتی ندارم که موسسات عمدتا درمانی و بهداشتی توسط بخش خصوصی ارایه شود و صاحبان درآمد هم خدمات مورد نیاز بهداشتی و آموزشی خود را از بخش خصوصی خریداری کنند. گرچه ممکن است رگه‌هایی از آسیب‌های اجتماعی در این سیاست‌گذاری دیده شود ولی این موضوع در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرد.
ولی در مطلب دوم ماجرا متفاوت است.
من فکر می‌کنم اگر امکانات بهداشتی و درمانی که سالیان سال توسط دولت به عنوان یک امکان حاکمیتی در اختیار مردم قرار گرفته است به بخش خصوصی واگذار شود، هم با شرایط عمومی کشور ما و هم با قانون اساسی کشور سازگاری ندارد.
به هر حال کشور ما در حال توسعه است و دهک‌های زیادی از مردم نیازمند خدمات دولت هستند و دولت باید این خدمات را به آن‌ها ارایه کند حتی برای دولت هزینه داشته باشد. چنین نیست که وضعیت مالی مردم خوب باشد و ما اصرار کنیم که دولت باید برای کسانی که وضعیت مالی مناسبی دارند، هزینه بهداشت و آموزش بپردازد.
از سوی دیگر کشور در حال توسعه باید نگاه توسعه‌ای داشته باشد. نگاه توسعه‌ای به معنای آماده‌سازی نیروی انسانی برای بازیگری در عرصه‌های توسعه است. نیروی انسانی به وسیله آموزش و بهداشت مناسبی که از آن برخوردار باشد می‌تواند نیروی کارآمدی در عرصه اقتصاد باشد.
 بهداشت و خدمات پزشکی میانگین عمر افراد را افزایش می‌دهد و کمک می‌کند که نیروی انسانی بتواند سالیان زیادی تولید ناخالص داخلی را افزایش دهد.اگر این طور هم نگاه کنیم شانه خالی کردن دولت از تامین بهداشت و آموزش عمومی عقلانی نیست چون اقشار وسیعی و شاید میلیون‌ها انسان به این خدمات نیاز دارند.
 از سوی دیگر
مراجعه به قانون اساسی نشان می‌دهد گرچه قانون دولت را موظف نکرده که بهداشت و آموزش را برای مردم فراهم کند ولی آن را یک حق برای مردم دانسته است.
 در اصل ۲۹ قانون اساسی آمده است: برخورداری از خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت‌های پزشکی حق است ولی شکل این حق را بیمه تعیین کرده است. وقتی چیزی حق کسی باشد و صاحبش نتواند به آن برسد در حقیقت به او ظلم شده است و باید سیستم اجتماعی به افراد کمک کند که به حقوق خود برسند تا ظلمی اتفاق نیفتد.
 بنابراین دولت بهتر است همان راهی که آمده است پیش برود. یعنی همگان را بیمه کند و بهداشت و درمان متناسب و قابل دفاعی به مردم ارایه کند و در مواقعی که درجه رشد اقتصادی کشور بالا تر رفت و درآمد مردم افزایش یافت، می‌تواند حق بیمه‌ها را افزایش دهد و در صورتی که درآمد مردم کاهش یافت نیز حق بیمه را پایین بیاورد تا مردم به خدمات حداقلی دست یافته باشند.
در نظر بگیرید در مملکتی که ۸۰ میلیون جمعیت دارد و بیش از ۵۰ میلیون نفر آن‌ها جوان هستند و زود به زود مریض نمی‌شود، نباید حق بیمه بالا باشد.
 در مورد آموزش چطور؟
در زمینه آموزش هم باید حداقل خدمات قابل دفاع ارایه شود. اکنون می‌بینیم که بسیاری از مردم به سمت مدارس خصوصی می‌روند چرا که شاهد افت شدید کیفیت خدمات بخش دولتی هستیم. بارها افرادی را دیده‌ام که به دنبال وام قرضه‌الحسنه بود‌ه‌اند تا شهریه مدارس غیر انتفاعی فرزندان خود را پرداخت کنند چون معتقد بودند مدارس دولتی هیچ چیز به فرزندانشان نمی‌آموزد. به نظر من خصوصی‌سازی پاک کردن صورت مسئله است.
 دولت هم در آموزش و هم در بهداشت و درمان باید حداقل کار قابل دفاعی از خدمات را ارایه کند که عموم مردم از آن استفاده کنند ولی اگر کسانی خواستند خدمات بیشتر دریافت کنند می‌توانند به بخش خصوصی مراجعه کنند و در این صورت مشکلی نخواهد بود.
 چقدر امکان خصوصی‌سازی بهداشت و آموزش برای دولت فربه ایران که بخش بزرگی از امور تصدی‌گری را به دوش می‌کشد وجود دارد؟ از سویی به هر حال به نظر می‌رسد که چنین اقداماتی مخالفان سرسختی هم داشته باشد.
 به هر حال، با مشی که دولت اکنون دارد به لحاظ تفکری احتمالا بدش نمی‌آید که از اداره بخش‌های آموزشی و بهداشتی رها شود و به نظر من هم چنین اقدامی برای دولت عملی است ولی نتایج غم‌انگیزی به دنبال خواهد داشت. به نظر به هر ترتیب باید با اندیشه خصوصی‌سازی بهداشت و آموزش در ایران مقابله کرد چون دولت اکنون روند خصوصی‌سازی را در پیش گرفته و ممکن است تصمیم بگیرد این روند را در بخش‌های مربوط به بهداشت و آموزش هم پیش بگیرد.
طی سال‌های گذشته دیدیم که در حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان از منابع کشور به فروش گذاشته شد و البته بعدها هم مشخص شد که اصلا واگذاری به بخش خصوصی انجام نشده است.
 با آمدن این دولت انتظار می‌رفت که خصوصی‌سازی منابع دولتی اصلاح شود و روند واگذاری‌ها اصلاح شده و شاهد واگذاری اموال دولت به بخش شبه‌دولتی یا اصطلاحا خصولتی به جای بخش خصوصی نباشیم. با این همه بسیاری از افراد بخش خصوصی گلایه دارند که خصوصی‌سازی در این دولت نیز روند مناسبی را طی نکرده است چون دولت ظاهرا برای جلوگیری از واگذاری به بخش شبه‌دولتی، روند خصوصی‌سازی را بسیار کند و حتی در مواقعی متوقف کرده است، چون ظاهرا از سوی برخی مدیران دولتی مقاومت وجود دارد،
به نظر شما چرا اصلاح روند خصوصی‌سازی در ایران اینقدر با مشکل روبه‌روست؟
 در بحث خصوصی‌سازی‌ها هردو طرف عرضه و تقاضا خیلی مهم هستند و در واقع فقط طرف عرضه‌کننده نباید دیده شود بلکه وضعیت و رفتار طرف تقاضا نیز باید مد نظر قرار گیرد.
اکنون باید بررسی کرد که متقاضیان چه کسانی هستند؟
باور من این است که بخش خصوصی ایران، بخش خصوصی کارآمدی نیست. بلکه یک بخش خصوصی تاجر است و کمتر تمایل دارد یک واحد تولیدی را بگیرد، راه‌اندازی کند و به سود متعارف قانع باشد بلکه بیشتر به دنبال این است که به امکانات قابل واگذاری دسترسی پیدا کرده و سود کلانی ببرد.
 بین روحیه‌ی کارآفرین ریسک‌پذیری که دلش برای تولید کشور می‌سوزد و با روحیه‌ای که فقط به دنبال منتفع شدن از منابع موجود است، تفاوت وجود دارد.
 در موضوع واگذاری‌ها بیش از هر چیزی باید بررسی کرد که بخش خصوصی چقدر در صحنه حاضر است؟ پول دارد که بخواهد خرید نقد کند و یا به دنبال خرید قسطی است؟ واقعا می‌خواهد اقداماتی انجام دهد ولی منابع به او واگذار نمی‌شود، یا اصلا به صورت منطقی در صحنه حضور ندارد؟
 به نظر من ساختار جامعه‌شناسی بخش خصوصی ایران مسئله مهمی است.
به نظر من اکنون در ایران حتی ده یا پنج گروه قطب بخش خصوصی وجود ندارد که در تولید دست داشته باشند و بخواهند سه هزار تا ۵ هزار اشتغال ایجاد کرده‌ و تولیدات متنوعی هم به بازار عرضه ‌کنند.
 بلکه
بخش خصوصی در ایران در مقیاس کوچک کار می‌کند و وابسته به تسهیلات بانکی هستند و البته شرایط سیاسی هم کمک کرده که بسیاری از آن‌ها به بزن و ببر تبدیل شوند.
 بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند اگر این دولت قادر نباشد تا پایان دوره چهار ساله خود مشکلات مهم اقتصادی مردم ایران از قبیل پایین بودن نرخ رشد، بالا بودن بیکاری و… را بر طرف کند، این خطر وجود دارد که بار دیگر کسی بتواند با طرح شعارهای مردم‌گرایانه‌ای مانند پرداخت یارانه ۲۵۰ هزار تومانی و… زمام امور کشور را به دست بگیرد و… این موضوع به ویژه زمانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که مجلس قصد کرد دولت را مکلف کند در نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده، یارانه ۲۴ میلیون نفر از افرادی که چهار است به دنبال سیاست‌های مردم‌گرایانه‌ی دولت قبل یارانه می‌گیرند را حذف کند. به نظر شما چنین احتمالی چقدر قوی است؟
 ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی در کتاب دانشمند و سیاستمدار توضیح داده است  سیاستمدارانی که مردم خود را احساساتی بار می‌آورند؛ آن‌ها را به هوچی‌گری وادار می‌کنند. خدا نکند که بعد از ۱۰۰ سال پیام‌هایی از این قبیل را نگرفته باشیم.
به هر حال صحبت از اداره یک کشور بزرگ است و رسیدن به قدرت از طرف همه کسانی که درگیر انتخابات می‌شوند باید فرعی تلقی ‌شود.
همه می‌گویند که ما به قصد خدمت آمده‌ایم و تصمیم داریم کشور را آباد کنیم. لذا فارغ از اینکه آیا وعده‌ی یارانه ۲۵۰ هزار تومانی به مردم داده شود و یا اخبار مربوط به آن شایعه باشد، بیان مطالبی که اجرای آن یا غیر ممکن است و یا به قیمت تخریب است، از طرف هر کسی که مطرح شود، بسان رفتار همان سیاستمدارانی تلقی می‌شود که با احساسات مردم بازی می‌کنند.
 البته نباید از این موضوع فارغ شد که از نظر دین فقر به کفر می‌انجامد و به هر حال اگر شرایط جامعه شرایط نامناسبی باشد، از گرفتاران نمی‌شود انتظار داشت که فقر فعلی را فراموش کنند و مصالح بلند مدت کشور بیاندیشند.
 بنابراین همواره باید از فقرترسید. ممکن است زمانی ظهور و بروز آن را در انتخابات ببینیم ولی تبعات اجتماعی بسیاری هم به در بر دارد.
 البته
به نظر من برای مردم هم باید اعتبار زیادی قائل شد. بسیاری از مردم متوجه بعضی از دام‌ها و تله‌ها می‌شوند و می‌توانند با کارکرد درست رقبا هشیار شده و به تله‌ نیفتند. با این حال اگر واقع‌بینانه بررسی کنیم نمی‌توانیم نقش وعده‌های مالی انتخاباتی را با توجه به شرایط زندگی میلیون‌ها ایرانی در این روزها، بی‌تاثیر بدانیم.
ما به مراجعه به آرای عمومی و صندوق رای قائل هستیم ولی بسیاری از مردم هم می‌توانند بگویند نظر ما همان است که در صندوق رای قابل ملاحظه است و در واقع کسی قابل سرزنش نیست و این افراد خواهند گفت که ما چنین تشخیص داده‌ایم.
بنابراین نباید کسانی که در سر کار هستند فراموش کنند که بخشی از مردم کشور ما اکنون در سختی زندگی می‌کنند و اگر مشکلاتشان مرتفع نشود، بیم از بوجود آمدن پدیده‌های خطرناک‌تری از آنچه تا کنون مشاهده کرد‌ه‌ایم وجود دارد و ممکن است یکی از آن‌ها در عرصه سیاست بروز کند.
 دولت یازدهم یکی از مهم‌ترین دستاوردهای اقتصادی خود را کنترل تورم می‌دانند، تورمی که در زمان روی کار آمدن بیش از ۴۰ درصد بود و اکنون بنا بر اطلاعات مرکز آمار ایران ۱۰٫۸ درصد شده است ولی شاخص‌های دیگری مانند رشد و به ویژه بیکاری تغییر چشم گیری نسبت به انتهای دولت نهم نکرده است.
 فارغ از وضعیتی که از دولت قبل به ارث رسید و اتفاقاتی مانند کاهش قیمت نفت، دولت یازدهم چه راه‌هایی داشت که شرایط بهتری را برای اقتصاد کشور رقم بزند؟
 کنترل نرخ تورم دستاورد خوب دولت یازدهم است ولی بیشتر از اینکه محصول کارهایی باشد که دولت کرده است، محصول کارهایی است که دولت نکرده است. مثلا به دلیل شرایط روانی که به دلیل مذاکرات به کشور حاکم شد و نسبت به آینده کشور امید در میان مردم ایجاد شد، بسیاری از بازارها در رکود فرو رفتند.
 مثلا افرادی بودند که محصولاتی داشتند ولی آن را عرضه نمی‌کردند و به قیمت‌های بالا فکر می‌کردند و در مقابل افراد دیگری هم بودند که تقاضا داشتند ولی خرید نکرده و به قیمت‌های پایین می‌اندیشیدند. بنابراین اساسا معامله‌ای صورت نگرفت که نوسان قیمت رخ دهد.
 در باره دو شاخص دیگر هم
فراموش نکنیم این دولت با بدشانسی بزرگ کاهش قیمت نفت رو به رو شد و آنقدر درآمد نفتی کشور پایین آمد که در سال گذشته اصلا نتوانست کار عمرانی انجام دهد که اشتغال موجود کشور حفظ شود.
البته به نظر من نظام پولی و بانکی واقعا نسبت به گذشته دستخوش تغییر نشد، در حالی که مثلا اصلاح نظام بانکی و پولی می‌توانست کلید رشد اقتصادی باشد. ولی در زمینه نظام مالیاتی تغییرات و اصلاحاتی را پیش گرفت و لایحه‌ای هم تصویب کرد که از ابتدای امسال اجرا می‌شود ولی نتیجه‌ی بلند مدت خواهد داشت.
 به هر حال به نظر می‌رسد که دولت‌های ایران معمولا به طور ناخواسته نمایندگان تجار بوده و به امر صادرات و واردات توجه بیشتری نسبت به تولید می‌کنند.
همچنانکه اگر می‌خواستند به تولید اهمیت دهند فقط از طریق اجرای قانون بانک‌داری بدون ربا، می‌توانستند نرخ بی‌رحم بهره را که تحت عنوان نرخ سود معروف شده بشکنند چون با نرخ امروزی بهره هر کس به دنبال تولید برود عقلانی عمل نکرده است.
 نسبت به آینده اقتصادی کشور در پسا برجام خوش‌بینید؟
شخصا از هر اقدامی که به تسهیل روابط اقتصادی کشور با دیگران منجر شود استقبال می‌کنم و اعتقاد دارم که بر قراری روابط با دیگران اقدام خوبی است. ولی واقع بینانه که نگاه می کنم فکر نمی‌کنم اتفاق خیلی مهمی بیفتد چون باید بررسی کرد که اگر تمام مشکلات ناشی از تحریم‌ها برداشته شود، چه می‌شود؟ کسانی می‌خواهند در ایران سرمایه‌گذاری کنند و ما هم تمایل داریم که ارتباطاتمان با خارج از کشور بیشتر شود. ولی چه ما و چه آن‌هایی که می‌خواهند بیایند باید در ایران کار کنیم که وضعیت اقتصادی کشور بهبود یابد.
 به نظر من در شرایط تحریم، اقتصاد ایران در رابطه با خارجی ها در گل رس حرکت می‌کرد و در صورت برداشته شدن تحریم‌ها به صورت کامل، اندکی از غلظت گل کم می‌شود ولی اتفاق دیگری نمی‌افتد مگر اینکه مردم ایران تصمیم بگیرند کار کنند.
 در کشور ما کارکردن مذموم است و هر کسی به هر شیوه‌ای که بتواند کار نمی‌کند و اگر درآمدی غیر متناسب با کاری که می‌کند، کسب کند نه تنها برایش قبح ندارد بلکه به نظرش حُسن هم تلقی می‌شود.
 یعنی به نظر شما در شرایط پسابرجام باید به مسائل فرهنگی توجه بیشتری کرد؟
 البته منظورم من این نیست که دولت کار فرهنگی بکند ولی به نظر من باید شرایط به گونه‌ای تغییر یابد که کار کردن و درآمد ناشی از کار حسن تلقی شود. کسی که درآمدش متناسب با کار و سوادش نیست ضد ارزش باشد.
 اکنون درست است که بیکاری در ایران وجود دارد ولی افراد بسیاری هم هستند کار نمی‌کنند.
 بنابراین برداشتن موانعی مانند تحریم‌هاخیلی خوب است و واقعا کسانی که عامل ایجاد این موانع شدند به مملکت ظلم کردند چون برای رفع این تحریم‌ها افراد بسیاری تلاش کردند و وقت و انرژی و… کشور صرف شد که بعد آن فقط در پیش برد امور سهولت صورت گیرد.
 یکسال تا پایان کار دولت یازدهم مانده است. برای بهبود وضعیت شاخص‌های اقتصادی دولت چه راهکارهایی دارد؟
 اکنون شرایط اقتصادی کشور ما غیر عادی است و راه‌ حل‌ها هم غیر متغارف است. من معتقدم باید افق ۱۰ ساله‌ای را برای ملت شجاعانه ترسیم کرد و به آن‌ها گفت که مشکلاتمان کجاست.
 این شرایط حتما رای آور نیست و ممکن است عده‌ای هم خوششان نیاید ولی می‌تواند راهکار باشد و عده‌ای هم با آن همراهی خواهند کرد.
 من معتقدم که باید این دمل چرکین را باز کرد. درست است که ممکن است مشکلاتی برای ما ایجاد شود ولی میانگین هوش عمومی در حدی هست که به حرف‌های واقعی‌تر و حقیقی‌تر تمکین کنند.
 این وعده‌هایی که به مردم داده می‌شود که در یکی دو سال آینده قرار است اتفاقات خاصی در اقتصاد کشور رخ دهد، کار ما را راه نمی‌اندازد. باید حتی به مردم توضیح داد که نتیجه بسیاری از اقدامات در طولانی مدت خود را نشان می‌دهد و ممکن است طی یکی دو سال اثری دیده نشود.
 ما اکنون جامعه‌ای داریم که دولت هر کاری بکند احساس می‌کند باز هم کم است. بین حق و تکلیف نسبت مناسبی نیست که مثلا اگر مردم حقی به گردن دولت دارند، چه تکلیفی در قبال آن دارند؟
 من جزو کسانی هستم که معتقدم باید مردم ایران را خوب شناخت و جامعه شناسی آن‌ها را بلد بود و از ظرفیت‌های فرهنگی برای حل بعضی از مسائل بلند مدت استفاده کرد. مثلا در شرایطی که ربا در دین ما حرام است چرا باید عده‌-ی بسیاری پول خود را در بانک بگذارند و مازاد آن را دریافت کنند؟ می‌شود با استفاده از همین ظرفیت‌های فرهنگی تا حدی مثلا با تجارت پول و… مقابله کرد.

منبع: ایسنا


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: بهبود اقتصاد، تله ‌های انتخاباتی، فرهنگ کار، خصوصی‌سازی، بهداشت و آموزش، سیاست‌های بازار، روحیه‌ی کارآفرین،

حافظی: فساد در شهرداری تهران بیش از بقیه نهادهاست ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

حافظی: فساد در شهرداری تهران بیش از بقیه نهادهاست ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

http://s3.picofile.com/file/8204980268/FES8DE_MASUL3N_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8231857526/MAF8SEDE_EQTES8DY_OZ8E_1.jpeg

 

http://s2.picofile.com/file/7264169779/MODYRYATE_BOHR8N_Amin_famil_Baghestani_Iran.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8211427468/MOFT_B8SHEH_KUFT_B8SHEH_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8239509542/R8NTE_B_ZANJ8NY_BE_SET8DE_AHMADYNEJ8DYHAA_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8238698618/R8NT_1.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8173079192/RESHWEH_SHO8RE_MOB8REZE_BAA_1.JPG

http://s4.picofile.com/file/8178593226/Q8NUN_SHEKANY_01.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8246775684/QEZ8WATE_QALAT_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8212971884/DOZDY_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8197165084/ED8LAT_1.jpg

 

 

 

رحمت الله حافظی، رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران، گفته است:
 تمرکز دولت در بسیاری از مسایل از جمله حوزه پولی و بانکی، نفت و مسکن زمینه ساز ایجاد فساد می شود، در حال حاضر پس از نیروی انسانی، سرمایه عظیم کشور به مسکن تعلق دارد. ابر پروژه های مسکن توسط افراد خاص اجرایی می شود و
به دلیل ارتباط نداشتن زیرساخت های نظام پولی و بانکی با نظام مسکن و نظام مالیاتی کشور شاهد فرار مالیاتی هستیم.
 مالیات از کارمندان و کارگران قبل از پرداخت حقوق کسر و وصول می‌شود اما گروه معدودی از جامعه که حجم زیادی از گردش مالی کشور را در اختیار دارند از پرداخت مالیات طفره می روند. بر اساس فرمان 8 ماده ای مقام معظم رهبری در سال 1380، باید کار مقابله با مفاسد مالی به افراد مطمئن واگذار شود. حال بعد از 15 سال باید بررسی شود آیا افرادی که برای مبارزه با مفاسد اقتصادی انتخاب شدند، افراد مطمئن و پاک بودند.
 در کشور برای مبارزه با فساد مالی، قوانین و مقررات متعددی وجود دارد و کمبودی در این زمینه وجود ندارد، تعدد قوانین در برخی از موارد موجب مغایرت و تناقض در قانون نیز شده است . در بند سوم قانون اساسی و سایر اصول به موضوع مبارزه با فساد مالی و نظارت و بازرسی آن تاکید شده است ، حتی مشخصا در اصل 142 به ثبت دارایی مقامات ارشد اشاره شده است. این موضوع چند سال است که در مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی مانده است و اجرایی نمی شود .حال سئوال اینجاست، چرا قوانینی که ممکن است به ضرر مدیران ارشد کشور باشد ابلاغ و اجرایی نمی‌شود.
  قوانین در کشور ما وجود دارد اما عزم و اراده ای برای اجرای آن نیست. فساد اقتصادی و مالی پاشنه آشیل نظام شده است. متاسفانه به دلیل اختلاس های متعدد سنوات گذشته حساسیت جامعه نسبت به فساد مالی کاهش یافته است از این رو لازم است زمینه سازی برای مطالبه عمومی ایجاد شود تا حساسیت ها نسبت به این مسائل بیش از گذشته شود . در این میان حاکمیت نیز باید به کسانی که مطالبه عمومی دارند، کمک کند.
 معتقدم شفافیت مالی در تمامی سازمان ها و نهاد ها باید وجود داشته باشد. باید بودجه و نحوه عملکرد آن در کشور از طریق سامانه در اختیار مردم قرار گیرد تا مردم بدانند مالیات و در آمدهای ارزی کشور از جمله صادرات نفت خام در کجا و چگونه هزینه می شود . این اطلاعات باید در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد.
 باید سیستم به گونه ای باشد که اگر مدیری خطای مالی داشت احساس امنیت نکند و نگران شود، باید شفافیت مالی بازدارنده خطاهای مالی باشد، اگر مدیری بداند برای خطای مالی اش باید پاسخگو باشد دیگر جسارت مفسده مالی از بین می رود. متاسفانه مخفی نمودن مفسده های مالی مدیران در چند دهه اخیر، مفاسد را بیشتر کرده است.
 در شورای شهر گزارش حسابرسی های سازمان ها و شرکت های شهرداری تهران در حال بررسی است. سال گذشته تعدادی از این گزارشات از طریق رسانه ها در اختیار شهروندان قرار گرفت
اما امسال برای ممانعت از انتشار این گزارشات، بر روی گزارشات مهر محرمانه زده شد تا مبادا این آمار و اطلاعات در اختیار مردم و رسانه ها قرار گیرد.
 برخورد با متخلف و قاطعیت در این راه باید در کشور به سنت تبدیل شود تا هیچ مدیری نتواند فساد مالی ایجاد کند . بدون شک مخفی کردن، آسیب زا است و اعتماد عمومی را سلب می کند. به شفاف سازی اعتقاد کامل داریم. ممکن است یک مدیر با تحکم و قلدری مجموعه ای را مدیریت کند اما به مجرد رفتن او از آن مجموعه تمامی موارد مالی افشا می شود زیرا با فعالیت شبکه های اجتماعی دیگر نمیتوان این انحرافات و خطاها را مخفی نگه داشت .
 اگرچه فساد ممکن است در برخی از ادارات حاکم باشد اما در شهرداری تهران بیش از سایر نهادهاست ، تایید کننده این مساله تعداد شکایت های موجود در دیوان عدالت اداری از شهرداری تهران است.
  برای جلوگیری از فساد موجود در شهرداری تهران باید زیرساخت های الکترونیکی شدن خدمات فراهم شود،
متاسفانه فساد در بدنه شهرداری تهران وجود دارد و کسی نمی تواند مانع از آن شود گویا اراده ای برای این کار وجود ندارد این فساد با تغییر رویه مدیریتی کنونی قابل حل است تا مدیریت بعدی با عزم جدی در صدد رفع آن باشد.


 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: شورای شهر، فرار مالیاتی، مفاسد اقتصادی، شفافیت مالی، اعتماد عمومی، شهرداری تهران، گزارش حسابرسی ها،


پذیرایی 1.5 میلیاردی در شهرداری!




آفتاب :
کاریکاتور - رئیس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر: سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در سال 92، مبلغ یک و نیم میلیارد تومان هزینه پذیرایی و آبدارخانه داشته است.

کاریکاتور/ پذیرایی 1.5 میلیاردی در شهرداری!
 

منبع: مهدی عزیزی. خط خطی

روحانی باید پیشنهاد مذاکرت جلیلی وَ درگیریهای قاچاق را فاش کند

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

 روحانی باید پیشنهاد مذاکرت جلیلی وَ درگیریهای قاچاق را فاش کند

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 عبرت نیوز، دکترحسین راغفر اقتصاددان به روزنامه آرمان گفت:
آقای روحانی معتقد است وضعیت زندگی مردم پس از برجام با قبل از آن تفاوت پیدا کرده است. آیا این اتفاق رخ داده است؟ وضعیت زندگی مردم پس از برجام چه تفاوتی با گذشته پیدا کرده است؟
 پیامدهای برجام شاید به صورت ملموس در زندگی مردم مشخص نباشد، اما امیدواری مردم را به آینده بیشتر کرده است. در شرایط کنونی موفقیت آقای روحانی در پرونده هسته‌ای و مساله برجام نوعی خوش‌بینی در بین مردم به وجود آورده و فضای تخاصم و تنش را در جامعه از بین برده است. برجام در عرصه بین‌المللی نیز دستاوردهای مهمی برای ایران داشته و خصومت‌ها و جبهه‌گیری علیه ایران را که در دولت گذشته به اوج خود رسیده بود از بین برده است.
در شرایط کنونی روایت قدرت‌های جهانی از نقش ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی تغییر کرده است. به همین دلیل هم اغلب کشورهای جهان نسبت به کارشکنی آمریکا در مرحله پسا برجام موضع‌گیری و از ایران حمایت می‌کنند. همه این اتفاقات در یک دوره کوتاه دو ساله اتفاق افتاده است. این اتفاقات سبب بالا رفتن اعتماد به نفس وامید در بین مردم جامعه شده است. در شرایط کنونی بسیاری از خودروسازان تلاش می‌کنند قیمت‌های خود را کنترل کنند یا حتی کاهش بدهند. در بخش کالاهای خانگی با توجه به اینکه هنوز رکود وجود دارد اما امید به کاهش قیمت‌ها بسیار بیشتر از گذشته شده است. مردم حتی نسبت به کاهش قیمت ارز نیز خوشبین هستند و گمان می‌کنند قیمت ارز در آینده وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد. در نتیجه تغییرات مهمی در زندگی مردم در مرحله پسا برجام رخ داده و اگر کسی عنوان کند هیچ تغییری صورت نگرفته بی‌انصافی کرده است. بنده قبل از توافق هسته‌ای نیز به رفتار آمریکا و رعایت مفاد توافق خوشبین نبودم و پیش بینی می‌کردم ممکن است آمریکا در اجرایی شدن برجام کارشکنی کند. برخی به اشتباه گمان می‌کنند پیامدهای برجام چند ماه پس از اجرایی شدن آن مشخص می‌شود. این در حالی است که پیامدهای واقعی برجام در حدود ده سال دیگر خود را نشان خواهد داد و همین مساله مذاکرات را ادامه خواهد داد. به نظر می‌رسد عده‌ای در داخل کشور به دنبال یک‌دوره‌ای شدن ریاست‌جمهوری آقای روحانی هستند و به همین دلیل تلاش می‌کنند این تفکر را در بین مردم ترویج کنند. بنده اطلاع کامل دارم دولت احمدی‌نژاد در یکی از مذاکرات هسته‌ای به کشورهای غربی پیشنهاد مهمی داد که مورد پذیرش کشورهای غربی قرار نگرفت. در این پیشنهاد تمام امتیازاتی که آقای روحانی در مساله برجام به غربی‌ها داد وجود داشت و حتی بیشتر از آن هم وجود داشت. این پیشنهاد توسط چه کسی و در کدام مذاکرات مطرح شد و چرا کشورهای غربی آن را نپذیرفتند؟ این پیشنهاد در مذاکرات استانبول و توسط آقای سعید جلیلی رئیس تیم مذاکره کننده وقت مطرح شد. به آمریکایی‌ها پیشنهاد می‌شود ایران در برابر برداشتن تحریم‌ها حاضر است سطح غنی‌سازی خود را تا ۴ درصد کاهش بدهد و برخی از مراکز هسته‌ای خود را تعطیل کند و یا به حالت نیمه تعطیل دربیاورد. با این وجود این پیشنهاد مورد قبول آمریکا قرار نمی‌گیرد. درباره دلایل پذیرفته نشدن پیشنهاد جلیلی نیز تفسیرهای متفاوتی وجود دارد که جای بحث و تامل دارد. احمدی‌نژاد که از مدیریت اقتصاد کشور ناتوان و ناامید شده بود به یک باره با تحریم‌های گسترده بین‌المللی مواجه می‌شود. این مساله دولت دهم را در تنگنا و شرایط سختی قرار داده بود. در چنین شرایطی اتاق فکر دولت‌های نهم و دهم تصمیم می‌گیرد راه‌حل‌های برون رفت از بحران را بررسی کند. در نتیجه راه‌حل‌های مختلفی و از جمله دور زدن تحریم‌ها در دستور کار دولت احمدی‌نژاد قرار می‌گیرد. یکی دیگر از این راه‌حل‌ها پیشنهاد به کشورهای۱+۵توسط سعید جلیلی در مذاکرات بوده است. به همین دلیل جلیلی از طرف دولت احمدی‌نژاد به کشورهای غربی در استانبول پیشنهاد می‌کند که ایران حاضر است در سیاست‌های هسته‌ای خود بازنگری به وجود بیاورد تا تحریم‌های بین‌المللی از بین برود. کشورهای غربی حاضر نبودند با ‌دولت احمدی نژاد توافق کنند. به همین دلیل منتظر بودند تا دولت بعدی در ایران بر سرکار بیاید تا دست به چنین توافقی بزنند. در آن مقطع زمانی کشورهای غربی هنوز نمی‌دانستند پس از احمدی‌نژاد چه کسی در ایران به قدرت خواهد رسید. با این حال امیدوار بودند شخصی در ایران به قدرت برسد که مشی معتدل‌تری داشته باشد. دولت دهم در مذاکرات استانبول ماه‌های آخر خود را سپری می‌کرد. دولت‌های غربی نیز از این مساله آگاهی داشتند به همین دلیل اجازه دادند دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد به پایان برسد و سپس حاضر شدند با ایران مذاکره و سپس توافق کنند. تصویری که احمدی‌نژاد از ایران در بین افکار عمومی جهان ساخته بود اجازه نمی‌داد کشورهای غربی به وی و دولتش اعتماد کنند. به نظر من در شرایط کنونی رفع کامل تحریم‌ها با بازیگری آمریکا حداقل پنج سال به طول می‌انجامد. رفت و آمدهای کشورهای آسیای جنوب شرقی به ایران نشان‌دهنده این مساله است که تحریم ایران نه تنها برای کشورهای غربی بلکه برای کشورهای جنوب شرقی آسیا نیز مشکل آفرین بوده و این کشورها تمایلی به ادامه تحریم‌های ایران ندارند. از سوی دیگر ادامه مذاکرات و تغییر دولت در ایالات متحده آمریکا تا حدود زیادی افق روابط ایران با کشورهای غربی را مشخص خواهد کرد.
 مصادره ۸/۲میلیارد دلار از پول‌های بلوکه‌شده ایران در آمریکا با سرو صدای زیادی همراه شده است. دولت آقای روحانی معتقد است سپرده‌گذاری اشتباه دولت احمدی‌نژاد در بانک‌های خارجی دلیل اصلی این مصادره است و از سوی دیگر احمدی‌نژاد عنوان می‌کند این مساله هیچ ارتباطی به دولت وی ندارد. به نظر شما
دلیل اصلی این مساله چیست و کدام دولت در این زمینه مقصر است؟
 دولت گذشته یک مصیبت تاریخی برای جامعه ایران بوده است. در صد سال اخیر هیچ دولتی به اندازه دولت‌های نهم و دهم برای اقتصاد، جامعه و فرهنگ ایران مخرب نبوده است. فهرست مسائلی که این دو دولت برای ایران رقم زده بسیار مفصل و جامع است که نیاز به بررسی و مطالعه پژوهشگران اقتصادی و اجتماعی دارد. مساله ای که به تازگی در فضای رسانه‌های جهان مطرح شده ادامه افشای اسناد پاناما است. دولت گذشته در شرایطی که کشور در وضعیت تحریم قرار داشته از آمریکا اوراق قرضه خریداری کرده است. رقم این اوراق قرضه‌ها را وزیر اطلاعات ۴ میلیارد دلار عنوان کرده است. دولت گذشته در شرایطی این اوراق را خریداری کرده که کشور با فقدان منابع ریالی و ارزی، فرار سرمایه و بیکاری روبه‌رو بوده است. اگر فهرست مشکلاتی که در دولت گذشته بر اقتصاد، سیاست و جامعه ایران گذشته را مورد تحقیق و بررسی قرار بدهیم متوجه خواهیم شد که این دولت چه خسارت‌هایی زده است. هنوز سرنوشت پولی معادل۷۸میلیارد یورو که رقمی در حدود۱۱۴میلیارد دلار می‌شود و به کشور ترکیه منتقل شده مشخص نیست. همچنین هنوز سرنوشت بسیاری از منابع خارجی که در هشت سال گذشته وارد کشور شده مشخص نشده است. آقای روحانی از زمانی که به ریاست‌جمهوری رسیدند تاکنون چهار بار به۲۲میلیارد دلار اشاره کردند که به نام تنظیم بازار ارز در حد فاصل سال ۹۱ تا اواسط سال ۹۲ از کشور خارج شده است. مشکلات اقتصادی عامل بسیاری از آسیب‌ها و بزهکاری‌های اجتماعی است. مشکلات اقتصادی دلیل اصلی بسیاری از طلاق‌ها و از هم پاشیدگی خانواده‌ها و همچنین جرم و جنایت و خودکشی‌هاست. فساد اقتصادی همچنین روی فرار مغزها تاثیرگذار است و یکی از دلایل اصلی فرار سرمایه‌های اجتماعی و انسانی کشور به کشورهای خارجی است. در دولت احمدی‌نژاد منافقین در دادگاه‌های فرانسه از ایران شکایت می‌کنند. در این پرونده وکیل منافقین یک یهودی تبعه اسرائیل بوده است. نام احسان نراقی جامعه شناس ایرانی عضو یونسکو هم در این پرونده وجود داشت. احسان نراقی برای تبرئه خود وارد این قضیه می‌شود و به دادگاه می‌رود. وی در آنجا به شواهدی دست پیدا می‌کند که بر بطلان شکایت منافقین از جمهوری اسلامی ایران گواهی می‌دهد. قاضی هم ادعای منافقین را رد می‌کند. منافقین به رای دادگاه اعتراض می‌کنند و تقاضای تجدید نظر خود را مطرح می‌کنند. در این فاصله احسان نراقی شخصا به دفتر اسفندیار رحیم مشایی می‌رود و نامه‌ای به خط خود می‌نویسد که این پرونده علیه جمهوری اسلامی مطرح شده و نام من به ناحق در آن ذکر شده است. وی در نامه خود به مشایی مدعی می‌شود این پرونده به کل کشور مربوط می‌شود و شما به عنوان مسئولان دولت باید پیگیر نتیجه آن باشید و من توانایی مالی پیگیری این مساله را ندارم. نکته جالب اینجاست که زمانی که دادگاه تجدید نظر تشکیل می‌شود در پرونده این موضوع نیز بوده است.
 دولت آقای روحانی مدعی جذب سرمایه‌گذاری خارجی است. به همین دلیل در طول دو سال گذشته هیات‌های تجاری زیادی از کشورهای اروپایی وآسیای جنوب شرقی وارد ایران شدند و قراردادهای سنگین تجاری واقتصادی بین ایران و این کشورها بسته شده است.
آیا این شکل رفت و آمد دیپلماتیک در نهایت به سرمایه‌گذاری خارجی منجر خواهد شد یا اینکه سرمایه‌گذاری خارجی مستلزم ساز و کار دیگری است؟
 دولت آقای روحانی به دلیل مشکلاتی که از دولت قبل به ارث برده با نوعی استیصال روبه‌رو است. مخالفان دولت آقای روحانی از ابتدای تشکیل دولت به شکل‌های مختلف در مسیر دولت کارشکنی و با سیاست‌های دولت مخالفت کردند. میزان مخالفت‌ها با دولت آقای روحانی کم‌سابقه است و تاکنون کمتر دولتی به اندازه دولت آقای روحانی تحت فشار قرار گرفته است. به نظر من همین مساله باعث دستپاچگی و به‌هم‌ریختگی دولت کنونی شده است. نکته دیگر اینکه دولت آقای روحانی فاقد برنامه مشخص اقتصادی است و تاکنون خط مشی خود را به درستی روشن نکرده است. متاسفانه هنوز استراتژی توسعه صنعتی کشور توسط دولت آقای روحانی مشخص نشده است. در شرایط کنونی دولت قصد دارد مراودات اقتصادی با کشورهای مختلف را به یک ابزار سیاسی علیه فشارهای آمریکا تبدیل کند. به همین دلیل تلاش می‌کند به کشورهای اروپایی و کشورهای جنوب شرقی آسیا امتیازهای گسترده‌ای بدهد. به نظر من این سیاست اگر نگوییم ساده‌اندیشی است بدون شک با نوعی خوش‌بینی تدوین شده است. تیم اقتصادی دولت آقای روحانی این نکته را فراموش کرده که منافع اقتصادی قدرت‌های جهانی با چنین سیاست‌هایی مخدوش نمی‌شود. قدرت‌های اقتصادی جهان همواره بر سر پیدا کردن بازار‌های مناسب برای فروش کالاهای خود رقابت و کشمکش می‌کنند. به همین دلیل بازار بزرگ و ثروتمند ایران که کلید ورود به بازارهای منطقه خاورمیانه با ۴۰۰ میلیون جمعیت است برای قدرت‌های جهانی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. با این وجود در مناسبات بین‌المللی عقلانیت تاحدود زیادی کمرنگ است. شرایط فضای بین‌المللی به شکلی است که ممکن است تصمیم‌گیری‌های سیاسی به یک باره سرنوشت سرمایه‌های هنگفت اقتصادی و تجاری را دگرگون کند. در دهه‌های اخیر بسیاری از مردم جهان طعم سیاست‌های متکبرانه ایالات متحده آمریکا را چشیده‌اند و به چشم خود دیده‌اند چگونه منافع آنها به یک‌باره اسیر بازی‌های سیاسی آمریکا می‌شود. در نتیجه عقلانیت در فضای اقتصادی با عقلانیت در فضای سیاسی متفاوت است و نمی‌توان هر دو فضا را به یک شکل تصور کرد. از سوی دیگر بسیاری از دشمنان جمهوری اسلامی مانند رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی از برداشته شدن تحریم‌های ایران ناراضی‌اند و به شکل‌های مختلف تلاش می‌کنند تحریم‌های ایران همچنان ادامه داشته باشد. این خصومت‌ها نیز در راستای سیاست‌های برنامه‌ریزی‌شده ایالات متحده آمریکاست. آمریکا تلاش می‌کند با معرفی ایران به عنوان یک تهدید منطقه‌ای برای رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی و ترساندن آنها از قدرت نظامی ایران این کشورها را وادار به خرید تسلیحات نظامی خود کند. این سیاستی است که ایالات متحده آمریکا سال‌ها در منطقه خاورمیانه اجرا کرده و سبب جنگ افروزی‌های بی‌شماری شده است. در سال‌های اخیر همواره برنامه فروش تسلیحات نظامی در دکترین سیاست خارجی آمریکا وجود داشته و یکی از اصول اولیه سیاست خارجی این کشور به شمار می‌رود. نکته دیگر اینکه نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در وضعیت تحریم‌های ایران تاثیرمستقیم خواهد داشت.
 چرا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در وضعیت تحریم‌های ایران تاثیرگذار خواهد بود؟
به نظر من رقابت ریاست‌جمهوری آمریکا در نهایت بین خانم کلینتون و دونالد ترامپ شکل خواهد گرفت و در نهایت خانم کلینتون بازنده انتخابات خواهد شد. در نتیجه به دلایل متعدد دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آینده ایالات متحده آمریکا خواهد بود. این در حالی است که وی به صورت رسمی عنوان کرده در صورت رسیدن به ریاست‌جمهوری توافق هسته‌ای با ایران را پاره خواهد کرد. هیلاری کلینتون همواره نشان داده حامی سیاست‌های فروش تسلیحات نظامی آمریکا به کشورهای جهان است و به همین دلیل همواره از شرکت‌های سازنده اسلحه در ایالات متحده آمریکا حمایت کرده است. کلینتون زمانی که وزیر خارجه آمریکا بود در بسیاری از جنگ افروزی‌های جهانی مانند بحران لیبی، سوریه و تشکیل داعش نقش داشت. وی همچنین از حامیان جدی جنگ با ایران بود و بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس را برعلیه ایران تهییج و مسلح کرد. از سوی دیگر هیلاری کلینتون با بسیاری از شرکت‌های اسلحه‌سازی آمریکا بده وبستان داشت و در بسیاری از فسادهای اقتصادی آمریکا تاثیرگذار بود. به همین دلیل مردم آمریکا به وی اعتماد ندارند و در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده از وی حمایت نخواهند کرد. آقای ترامپ به همه این مسائل آگاهی دارد و تلاش خواهد کرد از این نقاط ضعف علیه خانم کلینتون در انتخابات استفاده کند. در شرایط کنونی شعارهای ترامپ بیشتر با فضای عمومی جامعه آمریکا همخوانی دارد و وی به خوبی بر موج افکار عمومی آمریکا سوار شده است.
به نظر من در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات آینده امنیت جهانی به مراتب کمتر از زمانی به خطر خواهد افتاد که هیلاری کلینتون به ریاست‌جمهوری آمریکا دست پیدا کند. نکته دیگر اینکه خانم کلینتون تهدید جدی‌تری برای امنیت ایران نسبت به دونالد ترامپ خواهد بود. کلینتون تعهدات بسیار جدی نسبت به رژیم صهیونیستی دارد و از لابی قدرتمندی در بین اعراب حاشیه خلیج فارس که عمدتا رابطه مسالمت آمیزی با ایران ندارند برخوردار است. در شرایط کنونی اقتصاد آمریکا با مشکلات بسیاری جدی مواجه شده است. شاید یکی از دلایل محبوبیت دونالد ترامپ در بین مردم آمریکا نیز شعارهایی بود که وی در جهت بهبود اوضاع اقتصادی آمریکا مطرح می‌کرد. از سوی دیگر وی انتقادهای بسیار جدی به سیاست‌های خصمانه خانم کلینتون در منطقه خاورمیانه وارد کرده است. در شرایط کنونی بسیاری از کارشناسان سیاسی جهان معتقدند دست خانم کلینتون به خون بسیاری از مردم بی‌گناه افغانستان، سوریه، یمن و عراق آلوده است. ترامپ معتقد است سرمایه‌های اقتصادی زیادی در زمان وزارت خانم کلینتون به دلیل سیاست‌های خصمانه وی از آمریکا خارج شده است. دونالد ترامپ تنها برای ایران یک کابوس نیست و بلکه برای اغلب اقتصادهای جهان مانند چین، ژاپن، کره جنوبی و کشورهای اروپایی یک کابوس بزرگ است. به همین دلیل کابوس وی هیچ گاه تحقق نخواهد یافت؛ اما در صورتی که تحقق پیدا کند همه دنیا را در مقابل خود خواهد دید. با این وجود بسیاری از شعارهایی که ترامپ مطرح می‌کند برای جذب آرای مردم آمریکاست.
 مهم‌ترین برگ برنده آقای روحانی برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری۹۶ مساله معیشت مردم است. این در حالی است که مخالفان دولت نیز از همین مساله علیه دولت وی استفاده خواهند کرد و تلاش می‌کنند دولت را در تحقق مطالبات معیشتی مردم ناتوان نشان دهند. آقای روحانی برای اینکه بتواند آرای مردم را با خود همراه کند چه استراتژی‌ای را باید در دستور کار خود قرار دهد؟
 دولت آقای روحانی نشان داده همواره به دنبال اقدامات بزرگ است. به عنوان مثال تیم اقتصادی دولت تدبیر و امید تلاش می‌کند تا اقدامات مهمی را در جهت تقویت صنعت خودرو‌سازی یا پتروشیمی ایران انجام دهد. نکته قابل تامل در این زمینه اینکه این اقدامات دیربازده هستند و سرمایه‌های زیادی را از بودجه کشور می‌بلعند.
رهبر معظم انقلاب تاکنون بارها درباره قاچاق کالا هشدار داده‌اند. به نظر من دولت آقای روحانی باید در این زمینه شجاعت به خرج بدهد و از برخی نهادها که درگیر مساله قاچاق هستند به صورت علنی نام ببرد. به نظر من پشت پرده تجارت خارجی ایران مسائل سیاسی پنهان شده است. دولت آقای روحانی با محافظه‌کاری بیش از اندازه‌ای در درون خود مواجه شده که مانع از صراحت و شفافیت برخی مسائل در کشور شده است. من معتقدم این مساله به پاشنه آشیل دولت تبدیل شده است. دولت باید در طول یک سال باقی مانده تا انتخابات ریاست‌جمهوری از تمام پتانسیل خود در جهت رفع بیکاری و ایجاد اشتغال برای جوانان استفاده کند. به همین دلیل باید هر چه سریع‌تر موانع پیش روی بنگاه‌های کوچک و متوسط را از بین ببرد. در شرایط کنونی محمود احمدی‌نژاد نقطه کور دولت آقای روحانی را تشخیص داده و یکی از شعارهای خود را برای بازگشت به عرصه سیاسی ایجاد شغل برای هر ایرانی قرار داده است. این در حالی است که سیاست‌های احمدی‌نژاد در هشت سال گذشته عامل بسیاری از بیکاری‌های اجتماعی، خروج سرمایه و نیروی انسانی از کشور بوده است. استراتژی اصلی مخالفان دولت این است که محمود احمدی‌نژاد را به دلیل جنبه تهاجمی اش وارد رقابت‌های انتخاباتی کنند تا چهره آقای روحانی را به‌شدت تخریب کند و در نهایت نیز شخص سومی را وارد انتخابات کنند تا در کشمکش بین آقای روحانی و احمدی‌نژاد مورد توجه افکار عمومی قرار بگیرد و به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود.

 

متن کامل

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مـــگـــه مَـــرض داری؟! ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  مـــگـــه مَـــرض داری؟! ... 

 

http://s6.picofile.com/file/8250984442/DORUQGU3YE_SY8SATMAD8R8N_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250984868/DORUQGU3YE_X8NEV8DEH_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250985276/DORUQGUEE_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250985592/DORUQGU3YE_SYMAA_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250985876/DORUQGU3YE_RES8NEHAA_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8250986084/DORUQGU3YE_SY8SATMAD8R8N_2.jpg

 

 

 

 

 عمو حیدر بیک میگفت : «این بشر دوپا، وقتی کار خطایی رو شروع میکنه، دیگه کم کم براش عادت میشه ؛ کار بجایی میرسه که خودشم نمیخواد عیب وُ ایرادشو قبول کنه یا ازین کارش دست وَرداره».

 _ یعنی میشه مصداق ِ ضرب المثل ِ «توبه-ی گرگ مَرگه».

 _ بدتر از اووون! ... آخه گرگ که عقل وُ شعور نداره ، با غریزه-ش زندگی میکنه، تا وقتی سیره، دنبال شیکار نمیره، ولی این بشر دوپایی که گفتم هر جا که پیش بیاد، کار خودشو میکنه.

 _ عمو حیدربیک، حالا چی شده که رفتی تو نخ ِ این جور آدما؟

 _ هیچ چی ی! ... ماجرای حبس افتادن ِ «هیبت تظاهری»ــیه ... تو که باید خوب بشناسیش ...

 _ آره عمو ، چند بار هم تو مجلس عقد وُ عروسی دیدمش. پارسال هم تو مجلس پونزده شعبون شما رو واسطه کردم بهش بگی که «اون برادر خدابیامرزت گردن همه-ی ما حق داره، بخاطر دفاع از ناموس-ش معلول شد وُ بعدشم شهید ... همه میدونن که اصل وُ فرع تراشکاری مال اون بوده وُ تو رو هم پیش خودش برد که کار یاد بگیری وُ سَر وُ سامونی پیدا کنی ، حالا طلب من حلالش ... ولی الان پونزده سال بعد از مرگش، هنوز زیر د ِین ِ آشنا وُ فامیله، این بدهیآشو از پول وُ سرمایه برادرش بده وُ روح-شو شاد کن». جواب شما صد تا دروغ بهم بافته بود وُ خلاصه منکر همه چیز شده بود.

 _ آره یادمه، میگفت هر کس مدرک داره بره شیکایت کنه ؛ اینا الکی کیسه دوختن، نه کبابی تو کاره، نه بوی کبآبی ... حآلآم بخاطر شهادت دروغ به نفع شریکش، حبس-ش کردن.

 _ مگه مرض داره؟!

 _ بدتر از اینآ ... عمو جان، آدمی که شرم از خدا نداره، هر کاری میکنه.

 _ یکروز تو مجلسی، بحثهای سیاسی ِ داغی میکرد. میگفت اینآ کارشون تمومه! «بقول اون پسر بچه-ی رفیقم ، مردم فقط منتظر یک جرقه-اند»! ... چند سال بعد همین آدم مثلا «حزب الهی دو آتیشه-ای شده بود» با هر انتقاد بجا وُ نابجایی، رَگآی گردنش بیرون میزد وُ یک مُشت حرفای تکراری وُ فله-ای تحویل میداد ؛ یک جوری هم از خدا وُ پیغمبر وُ شهید وُ رهبر مایه میذاشت که انگار یک عُمر تو دامن-شون بزرگ شده وَ شاگرد ارشد مکتب وُ منبَرشون بوده!

 _ دروغگو ، خیلی راحت رنگ عوض میکنه، عین «آفتاب پرست» ... یادمه سالآی ِ آخر جنگ وُ موشک بارون، نزدیک خونه-ی ما سه تا موشک انداخته بودن. یکی، دوتاش درست عمل نکرده بود وُ خورده بود به آپارتمانآی خالی از سَکنه، یکیش هم خورده بود به حموم عمومی ِ اون محله. اتفاقاً فرداش سَر وُ کله-ی «هیبت تظاهری» با کلی خبرآی از همه رنگ پیداش شد. همیشه هم برای هر خبری استناد میکرد به «رفقای اطلاعاتی وُ صمیمی»-ش ... میگفت وقتیکه موشک افتاده، بخاطر روز جمعه، حموم مردونه وُ زنونه جای سوزن انداختن نداشته، یک نفر هم جون ِ سالم به در نمی-بَرده، همه-شون تیکه، تیکه شده بودن. انقدر اوضاع بد بوده که نمیشده تشخیص داد که اون بَدنآ مال ِ کیه. از امام خمینی کسب تکلیف میکنن، ایشون هم فـَـتـوا میدن «همه-شونو همون جا دفن کنین»!!! ... چند نفر پرسیدن اینکه چند صد متری خونه-ی ماست، پس چطور ما باخبر نشدیم!؟ «فوراً قیافه-ی کاملا حق بجانبی گرفت وُ گفت: "چقدر شما ساده-این! اخبار امنیتی رو که تو بوق وُ کرنا نمیکنن! اینم که به من گفت، بـِــهـِـم اطمینان داره، رفیق قدیمیه، از بچه-های اطلاعات امنیت! خودش اونجا رو دیده بوده! شمآم به کسی بُروز ندین که خطریه"»! ... فردای اونروز باید میرفتم سَلمونی محله که فاصله-اش تا اون حموم بیشتر از دویست متر نیست. اوستای سلمونی که آشناست وُ شناخته شده، کل ِ اخبار فاجعه-ی حموم عمومی رو انکار کرد وُ گفت : «خانوم من یکی از اولین نفراتی بود که برای کمک به حموم زنونه رفته بود، ولی الحمد لله اونجا کسی صدمه ندیده بود، حموم مردونه هم بخاطر آوار وُ خرابی، فقط یکی شهید شده بود، دو، سه نفری هم از پا، بد جوری صدمه دیده بودن. منم که زود برای کمک رفته بودم، نه بیشتر از این دیدم، نه شنیدم»!؟ ...


 نوشته : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: دروغ، شایعه، عادت، خودپسندی، خود شیفتگی، توبه گرگ، دزدی،

شوق دیدار تو ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   شوق دیدار تو ... 

 

 

http://s7.picofile.com/file/8250804392/DELAM_TANG_AST_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250805234/DELAM_TANG_AST_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8250805626/DELAM_TANG_AST_6.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250805776/DELAM_TANG_AST_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8250805918/DELAM_TANG_AST_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8250806200/DELAM_TANG_AST_4.jpg

 

 

 

 

   شوق دیدار تو ... 

 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم / همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
 شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم / شدم آن عاشق دیوانه که بودم
 در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید / باغ صد خاطره خندید
 عطر صد خاطره پیچید / یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
 پر گشودیم وُ درآن خلوت دلخواسته گشتیم / ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
 تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت / من همه محو تماشای نگاهت
 آسمان صاف و شب آرام / بخت خندان وُ زمان رام
 خوشه ماه فرو ریخته در آب / شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
 شب وُ صحرا وُ گل وُ سنگ / همه دل داده به آواز شباهنگ
 یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن / لحظه-ای چند بر این آب نظر کن
 آب، آیینه عشق گذران است / تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
 باش فردا که دلت با دگران است / تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
 با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم / سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
 روز اول که دل من به تمنای تو پر زد / چون کبوتر لب بام تو نشستم
 تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم / بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
 تا به دام تو در افتم همه جا گشتم وُ گشتم / حذر از عشق ندانم
 سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم / اشکی از شاخه فرو ریخت / مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
 اشک در چشم تو لرزید / ماه بر عشق تو خندید
 یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم / پای در دامن اندوه کشیدم / نگسستم نرمیدم
 رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم / نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم / نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

  «فریدون مشیری»


 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تا رهانم عاشقان را از ممات

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8250051200/MAB_ASE_RSULE_AKRAM_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8250051676/MAB_ASE_RSULE_AKRAM_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250052226/MAB_ASE_RSULE_AKRAM_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250052718/MAB_ASE_RSULE_AKRAM_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250053200/MAB_ASE_RSULE_AKRAM_1.jpg

 

 

 

 

  تا رهانم عاشقان را از ممات

 مصطفی را وعده کرد الطاف حق
 گر بمیری تو نمیرد این سبق
 من کتاب و معجزات را رافعم
 بیش وُ کم کن را ز قرآن دافعم
 ای رسول ما تو جادو نیستی
 صادقی هم فرقه موسیستی
 هست قرآن مر تو را همچون عصا
 کفرها را دَرکشد چون اژدها
 تا قیامت می‌زند قرآن ندا
 کای گروه جهل را گشته فدا
 من کلام حقم و قائم به ذات
 قوت جان ِ جان وُ یا قوت زکات
 نور خورشیدم فتاده بر شما
 لیک از خورشید ناگشته جدا
 نک منم ینبوع آن آب حیات
 تا رهانم عاشقان را از ممات

« مثنوی معنوی »



 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مـفـتـــاح ِ گره-ی مشکلات ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8249810034/FAQ3R_P3REMARDE_1.jpeg

 

http://s7.picofile.com/file/8249810484/DST_H8YE_P3NEH_BASTEH_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249810826/Q8L3B8FYE_DOXTARAK_.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8249811250/AAR8MESH_REZ8YAT_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8249811750/QAW3TAR3N_DARDMAND_1.jpg

 

 

 

 

  مـفـتـــاح ِ گره-ی مشکلات ...

 پیرمرد فقیر وُ مُفلسی بود عیالوار وَ بدون زَر وُ زور ... برای خرج وُ مخارج زنگی-اش پیش هر کس وُ ناکس میرفت ، به هر دری که میزد به رویش بسته بود. یکروز که خیلی عاجز وُ ذلـّــه شده بود ، کشاورزی دو، سه کاسه گندم فی سبیل الله به او داد ، ولی کیسه-ای همراه نداشت وَ کشاورز گندم رو تو دامن ِ بلند وُ گشاد ِ پیرمرد فقیر ریخت وَ آنرا گره-ای زد تا نریزد.

 این مُفلس ِ درمانده وقتیکه داشت بطرف منزلش میرفت ، همینطور مرتب با خدا راز وُ نیاز میکرد تا فرجی فرماید وَ گره از مشکلات زندگی-اش باز کند ، گرم ِ درد دل کردن با خدا شده بود که نفهمید چطوره گره-ی دامَنش باز شد وُ تمام گندمها ریخت روی زمین ... با ناراحتی وُ شکایت رو به آسمون کرد وُ خطاب به خدا گفت «من گفتم که گره از مشکلاتم باز کنی ، حال تو گره-ی دامنم باز میکنی وُ این چند کاسه گندم رو میریزی به زمین»! ... بعد سَر پا نشست رو زمین وُ مشعول جمع کردن گندمها از لا به لای خاکها شد ... وقتیکه داشت چنگ بر زمین میزد وُ گندمها را با دقت جمع میکرد ، یک دَفه دستش به جَوالی خورد. با تعجب جَوال رو از لا به لای خاکها وَ زیر ِ زمین بیرون کشید ؛ زود بازش کرد وَ با چشمهایی از حدقه درآمده دید که جوال ِ کوچیکی-ست پُر از سکه-های طلا ...

 

 مرحوم شاعره-ی شهیر «پروین اعتصامی» با قلم شیوا وُ دلنشین خود ، این ماجرا را کاملا به نظم بیان کرده است :

 

 پیرمردی مفلس وُ برگشته بخت / روزگاری داشت نا هموار وُ سخت
 هم پسر، هم دخترش بیمار بود / هم بلای فقر وُ هم تیمار بود
 این دوا می-خواستی آن یک پزشک / این غذایش آه بودی آن سرشک
 این عسل می خواست آن یک شوربا / این لحافش پاره بود آن یک قبا
 روزها می رفت بر بازار وُ کوی / نان طلب می-کرد وُ می برد آبروی
 دست بر هر خودپرستی می گشود / تا پشیزی بر پشیزی می فزود
 هر امیری را روان می شد ز پی / تا مگر پیراهنی بخشد به وی
 شب بسوی خانه می آمد زبون / قالب از نیرو تهی دل پر ز خون
 روز سایل بود وُ شب بیمار دار / روز از مردم، شب از خود شرمسار
 صبحگاهی رفت وُ از اهل کرم / کس ندادش َنه پشیز وُ َنه ِدرم
 از دری میرفت حیران بر دری / رهنورد، اما نَه پایی نَه سری
 ناشمرده برزن وُ کویی نماند / دیگرش پای تکاپویی نماند
 درهمی در دست وُ در دامن نداشت / ساز وُ برگ خانه برگشتن نداشت
 رفت سوی آسیا هنگام شام / گندمش بخشید دهقان یک دو جام
 زد گره در دامن آن گندم، فقیر / شد روان وُ گفت کای حَی قدیر
 گر تو پیش آری به فضل خویش دست / برگشایی هر گره کایام بَست
 چون کنم یا رَب در این فصل شتا / من علیل و کودکانم ناشتا
 می خرید این گندم ار یکجای کس / هم عسل زان می خریدم هم عدس
 آن عدس در شور با می ریختم / وان عسل با آب می آمیختم
 درد اگر باشد یکی دارو یکی است / جان فدای آنکه درد او یکیست
 بس گره بگشوده-ای از هر قبیل / این گره را نیز بگشای ای جلیل
این دعا می کرد وُ می پیمود راه / ناگه افتادش به پیش پا نگاه
 دید گفتارش فساد انگیخته / وان گره بگشوده گندم ریخته
 بانگ برزد کای خدای دادگر / چون تو دانایی نمی-داند مگر
 سال ها نرد خدایی باختی / این گره را زان گره نشناختی
 این چه کارست ای خدای شهر وُ ده / فرق ها بود این گره را زان گره
چون نمی-بیند چو تو بیننده ای؟ / کاین گره را بگشاید بنده-ای
 تا که بر دست تو دادم کار را / ناشتا بگذاشتی بیمار را
 هر چه در غربال دیدی بیختی / هم عسل ،هم شوربا را ریختی
 من ترا کی گفتم ای یار عزیز / کاین گره بگشای وُ گندم را بریز
 ابلهی کردم که گفتم ای خدای / گر توانی این گره را بگشای
آن گره را چون نیارستی گشود / این گره بگشودنت دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط / یک گره بگشودی وُ آن هم غلط
الغرض برگشت مسکین دردناک / تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سر / دید افتاده یکی همیان زر
 سجده کرد وُ گفت ای رب وَدوُد / من چه دانستم ترا حکمت چه بود
 هر بلایی کز تو آید رحمتی-ست / هر که را فقری دهی آن دولتی است
 تو بسی زاندیشه برتر بوده ای / هر چه فرمان-ست خود فرموده-ای
زان به تاریکی گذاری بنده را / تا ببیند آن رخ تابنده را
 تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند / تا که با لطف تو پیوندم زنند
 گر کسی را از تو دردی شد نصیب / هم سر انجامش تو گردیدی طبیب
 هر که مسکین وُ پریشان تو بود / خود نمی دانست وُ مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خَسان / تا ترا دانم پناه بی کسان
 ناتوانی زان دهی بر تندرست / تا بداند کانچه دارد زان توست
 زان به درها بردی این درویش را / تا که بشناسد خدای خویش را
 اندر این پستی قضایم زان فکند / تا ترا جویم، ترا خوانم بلند
 من به مردم داشتم روی نیاز / گرچه روز و شب دَر ِ حق بود باز
 من بسی دیدم خداوندان مال / تو کریمی ای خدای ذوالجلال
 بر در دونان چو افتادم ز پای / هم تو دستم را گرفتی ای خدای
 گندمم را ریختی تا زر دهی / رشته-ام بردی که تا گوهر دهی
 در تو پروین نیست فکر وُ عقل وُ هوش / وَرنه دیگ حق نمی افتد ز جوش


 «پروین اعتصامی» 

 نثر وَ عکس : عـبـــد عـا صـی

توطئه از نوع انگلیسی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8249472934/J3K8K_MOZDURE_ENGEL3SY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249473618/J3K8K_MOZDURE_ENGEL3SY_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249473984/J3K8K_MOZDURE_ENGEL3SY_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249474726/J3K8K_MOZDURE_ENGEL3SY_4.jpg

 

 

  توطئه از نوع انگلیسی ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 نام « جیکاک » برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصاً مردم مسجدسلیمان و عشایر بختیاری نامی کاملاً آشناست. نامی که به نماد شیادی ، نیرنگ بازی و حیله گری آنهم از نوع خطرناک آن یعنی انگلیسی تبدیل شده ، با گذشت قریب به 60 سال مردم این مناطق به کسانی که به نیرنگ ، مکر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص کلمه مشهورند لقب جیکاک می دهند! « میجر جیکاک» مامور سازمان اطلاعاتی « انتلیجنت سرویس» انگلیس بود که سالها در مناطق جنوبی کشور به جاسوسی و اجرای برنامه های دولت متبوعش اقدام نمود. وی سالها زیر نظر « آندروود» که با اسامی « ماژور آندروود» و « کلنل آندروود» معروف است ، آموزش دیده و تجربه کافی کسب نمود. آندروود چهره ی مرموز و سیّاسی بود که مدتی ریاست بندر بصره را به عهده داشت و با قدرت عجیبی منطقه شط العرب را اداره می کرد. چند سال بعد با درجه کلنلی ریاست ادارة اطلاعات شرکت نفت انگلیس و ایران را عهده دارگردید و مدتی نیز در تهران در کسوت تاجر فعالیتهای جاسوسی انگلیس را سازماندهی می کرد.
نقل می کنند ، جیکاک به مدت هفت سال برای شخصی از طایفه « موری» به عنوان شخصی کرولال چوپانی کرد و در این فرصت توانست با گویش ، فرهنگ ، باورها و اعتقادات بختیاری ها کاملاً آشنا گردد. جیکاک بعد از آن نیز اغلب اوقات خود را در میان عشایر بختیاری می گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در یادگیری زبان در مدت بسیار کوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهم تر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یاد بگیرد . به حدی که تشخیص او از غیر بختیاری ها بسیار مشکل بود . خصوصاً اینکه با شگرد های خاص تفاوت ظاهری خود را نیز بوسیله گریم های مداوم با چهره بختیاری ها به حداقل می رساند و البته چنانچه حکایت می کنند آنقدر بر زبان و گویش و تاریخ و فرهنگ بختیاری مسلط بود که چنانچه کسی نیز می خواست از ظاهر او به خارجی بودنش مشکوک شود با صحبت کردن و روبرو شدن با اطلاعات او یقین پیدا می کردند که وی بختیاری است! جیکاک علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمینه یادگیری و تطبیق با محیط برگ برنده دیگری نیز داشت و آن شوخ طبعی ذاتی وی بود ! سرهنگ «جیکاک» مأمور ورزیده ، مکار و سری سازمان اطلاعاتی « اینتلیجنت سرویس » انگلیس در سه ماموریت ویژه به دولت متبوعش خدمات ارزنده ای ارائه کرد.
1- در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی را در جهت منافع کشورش ایفا نمود. جیکاک در جنگ جهانی دوم تلاش وافری مصروف داشت تا بر ناامنی و تنشهای موجود در بین بختیاری ها فائق آید و ناآرامی های منطقه بختیاری که به وسیله ابوالقاسم خان بختیاری رهبری می شد ، خاموش سازد. در سال 1322 شمسی دولت ایران با پشتیبانی انگلیسی ها مرتضی قلی خان صمصام را به عنوان فرماندار شهرکرد و بختیاری منصوب کرد تا بتواند بر اوضاع نابسامان بختیاری تسلط پیدا کند.« جیکاک » افسر و مأمور اطلاعاتی اینتلجنت سرویس بریتانیا که رابطه ای صمیمانه و دوستانه با مرتضی قلی خان داشت و مرتب به دیدار خان می آمد ، نیز دست بکار شد تا از گسترش نا امنی به مناطق نفت خیز جلوگیری کند. مهراب امیری به نقل از یکی از خوانین بختیاری آورده است که روزی جیکاک در حضور تمام سران و رؤسای طوایف بختیاری با لحن تملق آمیزی خطاب به جمعیت در حالی که به مرتضی قلی خان اشاره می کرد گفت: حضرت اشرف(یعنی مرتضی قلی خان) پدر من است وهرچه امرکند ما(انگلیسی ها) انجام خواهیم داد. این اظهار تملق از جانب کسی که مأموررسمی انگلیس یعنی نماینده ی دولتی بود که می رفت در جنگ جهانی دوم فاتح شود به معنای آن بود که انگلیس در رقابت میان ابوالقاسم خان بختیاری- طرفدار آلمان- و مرتضی قلی خان طرفدار انگلیس حمایت تمام و کمال را از مرتضی قلی خان خواهد داشت. (گارثویت؛1374: 229؛ غفارپور، 1384: 127)
2- جیکاک در دوران جنگ جهانی دوم ، در تحریک سران قبایل و عشایر جنوب و برپایی «نهضت جنوب» سهم زیادی داشت. چنانکه برخی منابع از جمله روزنامه « ایران ما » نیز به نقل از « یک مسافر مطلع » در این باره نوشت:
« قریب به دو هفته پیش از اولتیماتوم ناصر قشقائی و طغیان جنوب (۲۵/۶/۲۹) مستر جیکاک به همراهی «حشمت‌الدوله فرنود » مشاور قضائی شرکت نفت برای بازرسی تشکیلات محقر شرکت نفت شیراز که بیش از دو تلمبه در سراسر شهر ندارد، به شیراز آمد و پس از ملاقاتی که در باغ ارم با خسرو قشقائی نمود غفلتا سر زیر آب کرده ، ناپدید شد. مستر جیکاک با طیّاره از خوزستان به بوشهر آمد و از بوشهر تا شیراز که تماماً منطقه عشایری است، در ظرف چند روز با اتوموبیل طی کرد. گفته می‌شد که نامبرده در سر راه ملاقاتی با خوانین حیات داودی و تنگستانی و بویراحمدی و ممسنی به عمل آورده است.»(ایران ما ، 21/7/25 شماره ۶۵۲ )
3- با خاتمه جنگ جهانی دوم جیکاک به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد. می گویند حکومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود. در سال 1329 شمسی که موضوع ملی شدن نفت مطرح گردید ،جیکاک برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد تا بتواند1- نهضت ملی شدن نفت را بی اثر و مضمحل کند ۲- سلطه استعمار انگلیس بر ایران و به ویژه مناطق نفتی همچنان استمرار داشته باشد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته ی حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.
جیکاک در راستای تحقق این اهداف یک جریان شبه دینی را در مناطق نفتی به ویژه محل استقرار شاخه هفت لنگ بختیاری ، سازماندهی کرد. این جریان مرموز که بیش از هر چیز بر انکار دنیا ، ترک آن ، کناره گیری از امور دنیوی و بی ارزش بودن خاک و نفت تاکید داشت ، « تولویی» یا « طلویی » و « سروشی» نام داشت. می گویند طلوعی ناشی از حالتی بود که جیکاک انگلیسی با اتصال برق بر بدن مردم ایجاد میکرد و نوعی شوک به افراد وارد می ساخت. برخی از شنیده ها نیز حکایت از آن دارد که احتمالاً از قرص های روان گردان استفاده می کرد و نوعی حالت گیجی ، بی تعادلی و هذیان گویی در اشخاص ایجاد می کرد. زیرا «سُروشی» در بین مردم به معنی دیوانه ، مجنون ، شیدا و ناهشیارمی باشد.
جیکاک ابتدا با کمک عصای الکتریکی ، عمامه و ریش نسوز ، شعبده بازی و ساختن اشکال مار و افعی ، باران مصنوعی و... در بین عشایر قدرت نمایی کرد و با تحقیر و غلبه بر برخی سادات و ملاهای محلی ، توانست اعتماد بسیاری از عامه مردم را جلب کند. ملاها و برخی روحانیون کم سواد بی خبر از مکر و حیله جیکاک مقهور و مغبون شده در گوشه ای منزوی شدند و یا به جیکاک پیوسته و اصطلاحاً « سر طلویی» یا سر دسته شدند. بسیاری با تاثیر پذیری از القائات جیکاک و ایادی آن ، گروههای را تشکیل دادند که در راس آن یک سردسته ( سرطلوعی) قرار داشت. این افراد ضمن کناره گیری از فعالیتهای دنیوی و امور روزمره ، در کوی و برزن و روستاها گشت وگذار کرده و شعار می داند « هرکی مهر علی در دلسه ، نفت ملی سی چنسه » ( کسی که مهر حضرت علی در دلش جای دارد ، به نفت ملی نیاز ندارد) .
یا
تو که مهر علی من دلته نفت ملی سی چنته
یا
هر کی مهر علی من دلسه نفت ملی سی چنسه
یعنی: هر کسی که مهر حضرت علی (ع) را در دل دارد ، ملی شدن نفت چه ارزشی برای وی دارد.
یا
هر که مهر علی به دلسه هونه و زندیی سی چنسه
یعنی: هر کسی مهر حضرت علی در دل دارد خانه و زندگی برایش ارزشی ندارد.
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو و بخشش می کردند. نکته جالب اینکه جیکاک در کسوت و با لباس روحانی با سوء استفاده از معتقدات مردم دست به انحراف افکار عمومی و عوام فریبی زد و به این اشخاص ساده لوح و بی خبر از همه جا تلقین کرده بود که وطن مشتی خاک بی ارزش است باید به فکر بهشت بود. کسی که روش و مرامش دوستی و محبت اهل بیت به ویژه عاشق حضرت علی (ع) است ، نباید خود را درگیر امور بی ارزشی مانند نفت نماید. فتنه جیکاک زمانی اوج گرفت که برای مقابله با ملی شدن نفت به امام زمان (عج)متوسل گردید و خطاب به عشایر بختیاری اعلام کرد ، که در ملاقاتی که با امام زمان در منطقه بختیاری داشت ، امام از ایشان خواست تا به مردم اعلام کند هر کس از حضرت علی (ع) و خاندانش پیروی می کند ، دست از ملی شدن نفت بردارد.
در برخی از مناطق کار به جایی کشید که در یکی از گروهها طلویی در روستایی از توابع اردل ، شخصی ادعا کرد خداست ، فرد دیگری مدعی شد حضرت علی (ع) است و فرد دیگری خود را قنبر ، غلام حضرت علی (ع) نامید. این اشخاص با هدف اجرای فرامین الهی ، زنی را با تبر به قتل رساندند. در منطقه کوهرنگ پیامدهای این جریان ،وضعیت اسفباری را برجای گذاشت. بین عشایر شایع گردید ظرف دو سه روز همه مردم نابود و یا به پشه تبدیل می شوند. عشایر به بهانه اینکه آخرالزمان است اموال و دارایی خود را رها ساخته و متواری شدند ، اموال و دارایی آنها بوسیله فرصت طلبان به چپاول رفت. در بین عشایر اردل این شایعه سبب گردید تا عشایر مواد غذایی ذخیره خود را به مصرف برسانند و بسیاری از دامهای خود را ذبح کرده و خوردند.
حکایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیکاک که بعدها به «مستر جیکاک» و در اواخر حضورش در ایران به «سیدجیکاک» معروف شد نقل می شود که برخی از آنها عبارت است از:
1- جیکاک در اوایل حضورش در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یک دکل حفاری مشغول به کار شد. یک روز یکی از کارگران محلی از بالای دکل به زمین افتاد و در دم جان باخت. افراد محلی که از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیکاک را مسئول این واقعه می دانستند ، بسوی او حمله کردند. جیکاک که مرگ را در یک قدمی خود می دید ناگهان به سمت دکل حفاری حمله ور شد و با مشت و لگد به جان دکل افتاد. مردم محلی که شگفت زده بودند ناگهان ایستادند جیکاک که مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته این بار سر خود را به دکل می کوبید و با صدای بلند ضمن ناله و زاری به دکل بد و بیراه می گفت: که « نامرد تو برادرم را از من گرفتی» و از این گونه صحبتها... نقل می کنند که چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیکاک دویدند ولی این بار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلکه برای دلداری دادن به او و ممانعت از کوبیدن سرش به دکل!
2- از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می کرد و وقتی آنرا به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می کرد ! بعدها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها ، دکمه وصل جریان را فشار میداده !! جیکاک برای اثبات حقانیت خود نیز از این عصا استفاده بسیار برد و به مردم می گفت که چون صاحب کرامت است شبها به اذن خدا نوری در پیش پایش روشن می شود تا بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. مردم شگفت زده بارها شب به دنبال وی راه می افتادند تا شاهد درخشش نور در پیش قدمهای وی باشند. وی با این کار نه تنها اعتماد و اعتقاد مردم را به خود جلب می کرد بلکه جایگاه و موقعیت سادات و برخی روحانیون را بسیار تضعیف می ساخت.
3- در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند. اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود .
4- اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می کرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب میکرد! عمامه نمیسوخت و جیکاک آنرا به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعا می کرد که سید واقعی اوست. هیچکس را به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد..وی بارها درحضور جمع کثیری از مردم ، سادات را به مبارزه می طلبید و با نمایش دقیقی که ارائه می داد ، مردمان شگفت زده را به خود متمایل می کرد و سادات را مغبون و منزوی می ساخت. اعتقاد مردم را به سادات دچار شبهه و تردید می نمود.


 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

روزگار من کجاست؟

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

http://s6.picofile.com/file/8249313768/BASHARE_TANHAA_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249313100/KUDAK8NEH_SH8DYE_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8249312300/KUCHEH_H8YE_X8KY_3.JPG

 

http://s7.picofile.com/file/8249311568/KAFSH_H8YE_VASLEHD8R_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249310784/HAMKEL8SY_2.JPG

 

http://s6.picofile.com/file/8249310200/DEHQ8NE_FAD8K8R_R3ZALI_X8JAVY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249309776/Z8QO_RUB8H_1.jpg

http://s6.picofile.com/file/8249309184/TAXTEYE_SY8H_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8249308384/B8B8YE_MADRESEH_1.jpg

 

 

 

 

 روزگار من کجاست؟

 کفشهای تا به تا و وصله دار من کجاست؟
خاطرات خوب و شیرین بهار من کجاست؟
کوچه های خاکی و باهم دویدن هایمان
شور و شوق خنده ی بی اختیار من کجاست؟
کاهگل ها عطر دفترهای کاهی داشتند
خاک باران خورده ی ایل و تبار من کجاست؟
کو دبستان؟ کو کلاس درس؟ کو آن نیمکت؟
همکلاسی همیشه در کنار من کجاست؟
باغ سرسبز الفبا را چرا گم کرده ام؟
سطر سطر سیب های " آب" دار من کجاست؟
آتش پیراهنت مانده ست در من سالها
ریزعلی! تنهای تنهایم قطار من کجاست؟
مانده جای ترکه اش بر روی دستم، کو خودش؟
درس سارا، درس شیرین انار من کجاست؟
رفت آن روباه مکار و پنیرم را ربود
زاغ خوش آواز روی شاخسار من کجاست؟
پس چه کس خط میزند مشق شبم را بعد از این؟
پای تخته مهربان آموزگار من کجاست؟
ثلث اول آشنایی، ثلث دوم دوستی
ثلث سوم دستخط یادگار من کجاست؟
باز هم پاییز شد بابای پیر مدرسه!
خش خش برگ درختان چنار من کجاست؟
کاش میشد باز هم برگشت تا آن روزها
خسته ام دلهای سنگی! روزگار من کجاست؟
 

 «شهراد میدری»


 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت دوم)

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

   گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت دوم)
 

 _ «بیل کلینتون» هم که قبل از بوش رئیس جمهور بود ، گویا یک گـَندی زده بود که تو رسانه-های آمریکا وُ دنیا خیلی سَر وُ صدا کرد ، تو یادته که جریانش چی بود؟

 _ آ هآ آ! ... یادمه. آره یک کاری کرده بود که برای یک رئیس جمهور زننده وُ سَبُک بود ، از لحاظ افکار عمومی مردم آمریکا ، خیلی زننده نبود وُ تقریبا عادی بحساب می-اومد ... جُرم بیل کلینتون این بود که با وجود همسری مثل «هیلاری کلینتون» ، در خفا ، با یک زنی رابطه-ی نامشروع داشته! ...

 _ اینکه تو اون جامعه تقریبا باید عادی باشه ، ولی برای رئیس جمهور ، خلاف اخلاق حساب میشد؟!

 _ بعله دقیقا همینطوره ، چون مردم توقع دارن که شخص اول مملکت-شون ، اصول اخلاقی رو رعایت کنه.

 _ این خانم کلینتون همونه که این دوره نامزد ریاست جمهوری شده؟ همونی که در اوائل حضور داعش ازشون حمایت کرد وُ گفت : «اینها دوستان ما هستن که "دو سال برای دفاع از آزادی در آمریکا دوره دیدن وَ حمایت حکومت ترکیه از اونها در مقابله با سوریه ، مورد تأیید ما هم هست"»؟!

 _ بعله ، خودشه ...

 _ حالا خانم کلینتون که نامزد ِ انتخاباته وَ وزیر امور خارجه-ی اوباما هم بوده ، جواب طرفداراشو ، جواب مردم رو چی میده؟

 _ اگه منظورت اون حمایت اولیه-ش از «داعش»ـی هاست ، «هیچ چی»! ... بهانه-شون منافع ملی وُ امنیت ملـّــیـــه ، چیزی که همیشه ، رسانه-های وابسته به حاکمیت آمریکا ، خصوصا رسانه-های تصویری-شون ، این مسأله رو با تبلیغات وُ تحلیلهای «یک-جانبه»-شون ، برای اکثریت افکار عمومی آمریکا ، حل کردن!

 _ به همین راحتی!؟ ...

 _ کآ آ مِلاً ... یک عُمره که رادیو تلویزیون وُ بقیه رسانه-های وابسته ، بجای مردم فکر میکنن ، تحلیل میکنن ، وَ ...

 _ آخه تو این عصر ِ اینترنت وُ اطلاعات مگه میشه؟!

 _ این عصری که میگی ، به راحتی ، تو هر کشوری می-تونه با سلاح عوامفریبی ، با استفاده از روانشناسی وُ جامعه-شناسی ِ خاص ِ خودشون ، به اهداف-شون برسن ؛ بستگی به این داره که گروه ِ هدف ، تا چه حد عادت کرده باشه که دیگران براشون «فکر کنن وُ تصمیم بگیرن» ، برخلاف جامعه-ی آمریکا ، این عادت تو کشورهای اروپایی نسبتا خیلی کمتره ، همونطور که تو همین قاره-ی آسیای خودمون هم ، مثلا کشورهای نفتی منطقه رو نمیشه با ژاپن ، وَ حتی افغانستان مقایسه کرد ...

 _ راست میگی آ آ ... افغانیها الان بیشتر از چهار دهه-ست که دارن مبارزه میکنن ، ابر قدرت شوروی رو از افغانستان بیرون کردن ، حالا بگذریم از اینکه بافت "قومگرایی" وَ تفرقه وُ خیانت ، تا بحال مانع رسیدن اونآ به حق وُ حقوق-شون شده ...

 _ اگه حکومت آمریکا اون سناریوی افتضاح ِ «یازده سپتامبر» رو طراحی وَ اجرا نکرده وَ بعدش به بهانه-ی مبارزه با تروریسم با تمام قوا ، افغانستان رو اشغال نکرده بود ، احتمال ِ صلح وُ ثبات وَ ایجاد حکومتی مستقل در افغانستان ، خیلی بیشتر از اینها بود.

 _ بعله ، بعد از اشغال عراق در مارس 2003 ، خیلیا متوجه شدن که هدف آمریکا از این تجاوزات ، در واقع «تغییر نقشه-ی خاور میانه» وَ تجزیه-ی اون به کشورهایی کوچیک وَ حداقل نیمه مستعمره بوده.

 _ ولی مقاومت افغانیها وُ عراقیها ، به حاکمیت آمریکا حالی کرده که معادلات رسیدن به این هدفها ، از ابتدای کار اشتباه بوده ؛ اگه این غرور استکباری وَ سلطه-جویی حاکمیت آمریکا نبود ، تا بحال عقب نشینی کامل کرده بودن.

 _ هیچ متوجه شدی که واکنش مردم منطقه «غیر قابل پیش بینی»ــه؟! چهل سال پیش کی فکر میکرد این همه اتفاقات بیفته ، تو آسیا ، تو آفریقا ، وَ حتی تو خود ِ قاره-ی آمریکا ...


 نوشته : عـبـــد عـا صـی

گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت اول)


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

   گور پدرشون صلوات ، ولی ... (قسمت اول)
 

 رفیق قدیمی-ای که حدود چهل سال قبل (تا اوائل 1980) در یکی از ایالتهای آمریکا ، شیش سال به درس وُ زندگی مشغول بوده تعریف میکرد :

 حالا ما میگیم مرگ بر آمریکا ، باشه مرگ بر آمریکا! ... یعنی مرگ بر اون هیأت حاکمه-ای که سالهاست تو دنیا جنگ-افروزی میکنه وُ به غارت وُ چپاول ِ کشورهای ضعیف-تر مشغوله ؛ گور پدرشون صلوات! ولی از حق نباید گذشت ، چیزآی ِ خوبی هم دارن که ما شاید بیشتر شعارشو بدیم وُ کمتر عمل کنیم.

 مثلا عمده-ی مردم-شون خیلی اهل دروغ وُ دَغـَلبازی نیستن.

_ واقعا!؟ چطوری این جور چیزآ تو فرهنگ-شون جآ افتاده؟

 گفت : ببین ، الان حدود 240 ساله که استقلال پیدا کردن وُ دیگه مستعمره-ی انگلیس نیستن. فکر کنم در طی ِ این سالها به تدریج سعی کردن که هم نظام حقوقی وُ اداری-شونو ، هم ضعفهای فرهنگی خودشونو ، کم کم اصلاح کنن. مثلا فرهنگ تو صف وُ نوبت وایسادن ، دیگه جآ افتاده ، کمتر کسی هست که رعایت نکنه ؛ متأسفانه تو مملکت ما قانونی به این سادگی ، برای عده-ای از مردم ، هنوز جآ نیُافتاده ... اصلا خیلی جاها ، مثل اداره-جات وُ سازمانها ، چون کاغذ-بازی وجود نداره ، قضیه با تلفن ، پست ، حالام که اینترنت همه جا باب شده ، بدون مکافات وُ معطلی حل میشه. یک حُسن دیگه هم که وجود داره ، کمتر سازمانی پیدا میشه که دولتی باشه ، شاید بیشتر از نَوَد درصدشون خصوصی باشن.

 _ آخه یک مشکل ما اینه که رفیق-بازی وُ پارتی بازی ، مانع ِ رعایت ِ همین ساده-ترین قانون میشه ؛ تا می-بینیم جایی باید تو صف وایساد ، خیلی زور میزنیم که دوستی، آشنایی، چیزی، اون دُور وُ بَرآ پیدا کنیم وُ بقول امروزیآ این صف وایسادن رو دُور بزنیم! ... با این حساب ، شرکتهای مخابراتی-شون هم باید خصوصی باشه وَ برای حل یک مشکل ، کسی مجبور نیس حضوری بره وُ کلی وقتش رو هدر بده ، درسته؟

 _ دقیقا همینطوریه ...

 _ من برای پیامکهای تبلیغاتی «ناخواسته» ، چند بار زنگ زدم که آقا جون ، چرا باید هزینه-ی این پیامکهای ناخواسته رو من بدم؟! جواب دادن که در اسرع وقت به شکایت شما رسیدگی میشه ؛ بعد از چند ماه ، هنوز هیچ کاری نکردن ، اگرم بخوام از طریق قضایی شیکایت کنم ، میدونم که هم «صبر ایوب» میخواد ، هم کلی هزینه-ی پیگیری میخواد ...

 _ منم تو اینترنت یک چیزایی راجع به این مسأله خوندم ، خیلی از کابرام همین مشکل تو رو داشتن. تحمیل این جور هزینه-ها به مردم ، فقط سلب اعتماد خلق الله رو بیشتر میکنه. این جور کارآ تو آمریکا خیلی جرأت میخواد ، با گرفتن یک وکیل تسخیری ، می-تونی «پوست-شونو قلفتی بکـّــَـنی»! «کله گنده»-هاشونم اگه فساد ِ مالی-ای داشته باشن ، ممکنه با اعمال نفوذ ، «ماست-مالی»-اش کنن ، ولی بالاخره رسوایی-اش پاک نمیشه ؛ همین «نیکسون» مگه بخاطر دوغ وُ دَغل در سال 1974 از مقام ریاست جمهوری استیضاح وَ برکنار نشد؟! ...


  نوشته : عـبـــد عـا صـی


برچسب ها: آمریکا، شعار، دروغ وُ دَغـَل، فرهنگ، کاغذ بازی، پارتی بازی، قانون گرایی،


خود را ندیده باشی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8248887318/ZEYNABO_DURY_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248887750/QALBE_SHEKASTEH_JAAY_D8RY_1.jpg

 

 

 

 

 خود را ندیده باشی ...


 گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی / گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی
 گفتم ز گلستانت، گفتا که بوی بردی / گفتم گلی نچیدم، گفتا نچیده باشی
 گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم / گفتا چه زان چشیدی، از خود بریده باشی
 گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم / گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی
 گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم / گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی
 گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد / از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی
 گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد / گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی
 گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید، شاید چشیده باشی
 گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی / گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی
 خود را اگر نه بینی، از وصل گل بچینی / کار تو فیض، اینست خود را ندیده باشی

 «ملا محسن فیض کاشانی»



 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

به انسان بودنت شک کن . . .

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248731792/ENF8QE_MODAR_RES_AAYATOL_L8H_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248732226/ENS8N3YAT_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248732526/ENS8N3YAT_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248732968/TAMASXOR_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248733168/M8D_D3GAR8EE_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248733450/HAJ_JE_MON8FEQ3N_SH8H_1.jpeg

 

 

 

 

 

   به انسان بودنت شک کن . . .
 

 اگر مستضعفی دیدی ، / ولی از نان امروزت
 به او چیزی نبخشیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر چادر به سر داری ، / ولی از زیر آن چادر
 به یک دیوانه خندیدی / به انسان بودنت شک کن!
 اگر قاری قرآنی ، / ولی در درکِ آیاتش
 دچارِ شک و تردیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر گفتی خدا ترسی ، / ولی از ترس اموالت
 تمام شب نخوابیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر هر ساله در حجّی ، / ولی از حال همنوعت
 سوالی هم نپرسیدی ، / به انسان بودنت شک کن!
 اگر مرگِ کسی دیدی ، / ولی قدرِ سَری سوزن
ز جای خود نجنبیدی ، /  به انسان بودنت شک کن . . .
 

 «فروغ فرخزاد»



 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

امیدواری ِ زبلجان ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248584226/ZEBELJ8N_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248584568/ZEBELJ8N_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248585084/OL8QE_BAA_SAW8D_1.jpg

 

 

 

 

  امیدواری ِ زبلجان ... 

 یکروز بنّایی که روی داربست بوده وُ داشته خونه-ی زبـِلجـان رو تعمیر میکرده ، سرش گیج میخوره وُ از اون بالا میاُفته پایین وُ جونش در میره. خونواده-ی بنّا از زبلجان شیکایت میکنن که این قتل عمد بوده وُ صاحب-کار مقصره. قاضی ِ عجول وُ نابَلد هم اونو به اعدام محکوم میکنه. با اعتراض وُ پیگیری زبلجان ، قاضی با یک درجه تخفیف، شرط آزادی اونو به انجام کاری غیرممکن مشروط میکنه ، بهش میگه «انتخاب این غیر ممکن» هم به عهده-ی خود ِ زبلجانه! زبلجان که حسابی کفری وُ عصبانی شده بوده ، با خودش میگه : «عجب زبون نفهم خریه این! ... صد رحمت به شعور این خر ِ لاغر مُردنی من»! به محض اینکه این حرفا رو تو دلش میزده ، یـــه دَفه فکری به ذهنش میرسه وُ به قاضی میگه : «فرمایش شما قبول. من قول میدم تا بیست سال دیگه هم خوندن وُ نوشتن رو به خَرم یاد بدم ، هم حساب وُ کتاب کردن رو»! ... قاضی هم مشروط میکنه که اگه تا بیست سال دیگه این کارها انجام نگرفت ، حُکم تخفیف از پرونده-ی زبلجان حذف ، وَ حُکم اعدام اجرا بشه.

 وقتی از محکمه-ی قاضی بیرون میآن ، زن ِ زبلجان رو به شوهرش میکنه وُ میگه : «مآ رو بگو که همیشه از زرنگی وُ زیرکی تو بین سَر وُ همسر تعریف میکردیم وُ میگفتیم "واقعا که این مَرد زبلجانه" ... تو چطور زیر بار این شرطهای غیرممکن رفتی»؟! زبلجان با خنده جواب میده : «از کجا معلوم که تا بیست سال دیگه این حُکم خود بخود باطل نشه! یا خَر پیر ِ من میمیره ، یا خود قاضی ، شایدم هر دو ...».

 

 عـبـــد عـا صـی  

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248390450/ZEYNAB_WAF8T_6.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248390668/ZEYNAB_WAF8T_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248391142/ZEYNAB_WAF8T_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248391726/ZEYNAB_WAF8T_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248392350/ZEYNAB_WAF8T_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8248392900/ZEYNAB_WAF8T_4.jpg

 

 

 

 

  کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
 سرّ ِ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
 کربلا در کربلا می-ماند اگر زینب نبود
 چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
 پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
 چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تَفته جا می-ماند اگر زینب نبود
 زخمه-ی زخمی ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می-ماند اگرزینب نبود
 در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
 در گلوی چشمها می- ماند اگر زینب نبود
 ذوالجناح ِ دادخواهی بی-سوار وُ بی-لگام
 در بیابان ها رها می-ماند اگر زینب نبود
 در عبور ِ بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه ِ فتنه جا می-ماند اگر زینب نبود
 «قادر طهماسبی»



 عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

جواب ابلهان خاموشی-ست ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s7.picofile.com/file/8248268242/ABLAH_AAMR3KAA_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248268668/ABLAH_AAMR3KAA_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248268926/ABLAH_ARABEST8N_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248269418/ABLAH_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248269818/ABLAH_D8ESH_1.jpg

 

 

 

 

  جواب ابلهان خاموشی-ست ... 

 یکروز که ابوعلی سینا به سفری میرفت، وقتی به سفره-خانه-ای رسید، افسار اسبش را به درختی بست وَ جلوی آن کاه وُ یونجه ریخت.

 جلوی سفره-خانه، روی تختی نشسته وَ غذا میخورد که مَرد الاغ سواری از راه رسید وَ الاغش را کنار اسب به درخت بست تا از آن کاه وُ یونجه بخورد. بوعلی به او گفت : «الاغت دارد علوفه-ی آن اسب را میخورد، تا اسب من با لگدهایش او را چلاق نکرده، او را جای دیگری ببند». مَرد ، هشدار او را نشنیده گرفت وَ بی-اعتنایی کرد. طولی نکشید که اسب با لگدهایش ، الاغ بیچاره را چلاغ وُ علیل کرد. مَرد با عصبانیت ، از بوعلی طلب خسارت کرد ، ولی او اصلا جوابش را نداد ، مثل کسی که کـَــر وُ لال شده باشد. صاحب الاغ ، داروغه-ای خبر کرد وَ به محکمه-ی قاضی رفتند.

 شکایت صاحب الاغ شنیده شد وَ بعد قاضی از ابن سینا خواست تا پاسخ دهد. حکیم بوعلی جوابی نداد. قاضی از آن مَرد پرسید : «چرا حرف نمیزند، لال است»؟ مَرد در جواب گفت که «او لال نیست، با من حرف میزد وَ میگفت که تا الاغم از اسبش لگد نخورده وُ مفلوک نشده ، آنرا جای دیگری ببندَم». در این وقت قاضی متوجه شد که بوعلی ، زیرکانه لبخند میزند. قاضی هم خنده-اش گرفت وَ بر تیزهوشی ابن سینا آفرین گفت، وَ پرسید : «پس چرا دیگر پاسخ این مرد را نمیدادی»؟ بوعلی گفت: «جواب ابلهان خاموشی-ست».

 


« عـبـــد عـا صـی »

مگر خضرمبارک پی درآید/ به یمن همتش کاری گشاید ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8248070550/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_2.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248070918/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248071292/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_4.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248071600/MYL8DE_EM8M_ALI_A_S_5.jpg

 

 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  خبر آنلاین ، وبلاگ عابدین‌پور، ابوالقاسم :  زعمای قوم می گویند برای مبارزه با مفاسد اقتصادی در این سال ها کار کم صورت نگرفته. بدون شک چنین است، اما نمی توانیم منکر شویم که خروجی این مبارزه چندان خروجی مناسبی نبوده.یعنی علیرغم همه تلاش هایی که برای مبارزه با فساد اقتصادی در این سال ها صورت گرفته و قرار بوده نتیجه اش اعتماد مردم به نهادهای نظارتی و اجرای عدالت در این سرزمین باشد گاه نتیجه عکس حاصل شده.
یعنی نه تنها افکار عمومی را به اجرای عدالت امیدوار نکرده بلکه به شایعاتی دامن زده که عده ای را بیش از پیش سرخورده ساخته تا به این نتیجه برسند که از دست هیچ کس کاری ساخته نیست: مگر خضرمبارک پی درآید/ به یمن همتش کاری گشاید.از پرونده صدو بیست و سه میلیاردی که فرجام آن اعدام گمنامی به نام فاضل خداداد بود و رهایی نام آوری به نام مرتضی رفیق دوست تا تهدید به افشاگری هایی که هیچ وقت در عالم واقع محقق نمی شوند و همواره در حد تهدید باقی می مانند افکار عمومی را به این باور می رساند که عزمی جدی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی وجود ندارد و این بگیر و ببندها و تهدیدها فقط و فقط برای امتیاز گرفتن از حریفان و رقبای سیاسی است. عنایت بفرمایید که بنده به هیچ وجه نمی خواهم بگویم که هیچ اراده ای برای مبارزه با فساد وجود ندارد،بلکه می خواهم بگویم عملکرد بعضی از حضرات چنین شائبه ای را ایجاد می کند. از زمان معجزه هزاره سوم تا به امروز بارها و بارها شنیده ایم که عده ای از اهل سیاست عده دیگری را تهدید می کنند که به زودی اسامی متخلفینی را که به بیت المال دست درازی کرده اند افشا خواهند کرد و حق مردم را از حلقوم آن ها بیرون خواهند کشید اما چندروز بعد یا تهدید کننده بالکل خودش را به کوچه علی چپ زده و موضوع را به فراموشی سپرده و یا توجیهاتی آورده که مثلا حرفم را بد انعکاس داده اند و یا این که منظورم این نبوده و ...الخ.
آیا مردم با تکرار حرف هایی که هیچ وقت به سرانجام نمی رسد حق ندارند به این نتیجه برسند که این حرف ها از اساس بازی است؟ حق ندارند بگویند یا اصلا مفسدی در کار نیست و این ها می خواهند ما را سرکار بگذارند و یا وجود دارد و این ها می خواهند با این تهدیدها از همدیگر امتیاز بگیرند؟این موش و گربه بازی ها کار را به جایی رسانده که اگر کسی را که حقیقتا مفسد است و مرتکب جرم شده دستگیر کنند بازهم خیلی ها باور نکنند و بگویند حتما حق حسابی را که باید می داده نداده و گرفتار شده. یا بگویند این بدبخت هم قربانی شد وگرنه کسی را که به چنین جرمی دستگیر نمی کنند.
یا این که :چرا این یکی؟ گرحکم شود که مست گیرند/در شهر هرآن چه هست گیرند. غرض این که حتی اگر نگوییم در مبارزه با مفاسد اقتصادی خوب عمل نکرده ایم این را می توانیم گفت که در انعکاس اخبار مربوط به مبارزه با مفاسد اقتصادی خوب عمل نکرده ایم. اگر کسی بگوید خوب عمل کرده ایم و تو خبر نداری، می توانم بگویم اگر هم خوب عمل کرده ایم با کج سلیقگی آن قدر در این باره بد حرف زده ایم و ناشیانه اطلاع رسانی کرده ایم که دیگر کم تر کسی حرفمان را باور می کند.امیدوارم این یکی دو خط آخر خیلی متکلفانه به نظر نرسد. 

 

  عکس وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی