بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

آقای شهردار لطفا استعفا دهید ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

  آقای شهردار لطفا استعفا دهید ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8275334800/S3LY_XORDANE_ZANE_DASTFORUSH_DAR_FUMAN.jpg

 

فرهنگ ، تلویزیون - خبرآنلاین : رضا رشیدپور و پرستو صالحی در صفحات اینستاگرام خود نسبت به حرکت غیر انسانی مامور شهرداری فومن واکنش نشان دادند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز گذشته فیلمی از برخورد غیر انسانی ماموران سد معبر شهرداری فومن با زنی دستفروش در فضای مجازی دست به دست و موجب نارضایتی عمومی شد.
در پی این واکنش‌ها، رضا رشیدپور، مجری برنامه «حالا خورشید» نیز با انتشار عکس این حادثه در صفحه اینستاگرام خود، نوشت:
«بدون مقدمه: آقای شهردار لطفا استعفا دهید
یک) وظیفه داشتیم زندگی او را تامین کنیم تا مجبور به دستفروشی کنار خیابان نشود، ولی نکردیم.
دو) وظیفه داشتیم به مامور اجرای قانون یاد بدهیم که ذات قانون برای تقبیح و ریشه کنی خشونت رفتاری است، ولی نکردیم.
سه) وظیفه داشتیم با کج رفتاری ماموران سد معبر در همین تهران با موثرترین روش ممکن برخورد کنیم تا کار به فومن نکشد، ولی نکردیم.
چهار) فاصله سی هزارتومان این دستفروش در فومن تا سه هزار میلیارد تومان آن آقا در کانادا چقدر است؟ این موضوع مردم را عصبانی کرده. بفهمیم لطفا.
پنج) آقای شهردار فومن در مصاحبه‌ای فرموده که ضربه مامور به کتف آن مادر خورده و نه صورتش. خیالمان راحت شد. پس پنالتی نبوده.
شش) من موافق قانون شکنی و سدمعبر و ... نیستم. اما از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. شرم کنیم لطفا .
هفت) راحت‌ترین واکنش این است که آن مامور شهرداری را مقصر تمام ماجرا بدانیم و همه خشم عمومی را نثار او کنیم و با تنبیه و اخراج او آرام شویم و کل ماجرا به فراموشی سپرده شود. ای کاش این بار عمیق‌تر باشیم ... تنها مقصر داستان، کارمند شهرداری نیست. مجموعه‌ای از ارکان سیستم مدیریت شهری دچار اختلال و ایراد است. پس برای تسکین افکار عمومی و تلنگر جدی به این چرخه معیوب از شهردار فومن جدا تقاضا می‌کنم که استعفا کند. گاهی برکتی در ترک خدمت هست که در اصرار به استمرار نیست.
پی‌نوشت اول: ای کاش دادستان محترم فومن اعلام جرم کند. یقینا به ترمیم پندار عمومی از کرامت انسان در جامعه‌مان کمک خواهد کرد.
پی‌نوشت دوم: در این تصویر یک نکته تلخ دیگر هم هست. عابران و تماشاچیان همیشگی. فقط نگاه می‌کنند.
پی‌نوشت سوم: حتما برخی از شما نظری مخالف نوشته من دارید. برایم محترم هستید. اما این جا یک مادر سیلی خورده. آن هم در مقابل چشمان پسرش .... هرگز نمی‌توانم این مصیبت را به استناد فلان ماده و تبصره قانونی تحلیل کنم. نمی‌توانم.»

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

به هر جا هست زینب ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 به هر جا هست زینب ...

 

http://s9.picofile.com/file/8275260768/ARBA3N_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275261476/ARBA3N_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275314892/ARBA3N_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275315534/ARBA3N_10.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275316134/ARBA3N_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275317218/ARBA3N_13.jpg

 

 

 بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد، دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
 دلش چون کربلا کوی حسین است وُ نمی داند که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
 به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید «به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد»
 اگر چه بُرده از این سر زمین آخر دلی پرخون، ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
 به یاد آن لب تشنه، هنوز این عاشق خسته، به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
 اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش، همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد ...

«عبدالعلی نگارنده»
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

http://s8.picofile.com/file/8275104126/DELE_XOSH_SHAH3D_HEMMAT_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104376/DELE_XOSH_9.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104526/DELE_XOSH_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104584/DELE_XOSH_8.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104626/DELE_XOSH_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275104776/DELE_XOSH_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8275104968/DELE_XOSH_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275105018/X8NEH_DUST_KOJ8ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275105100/DELE_XOSH_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8275105200/DELE_XOSH_1.jpg

 

 

 قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺣﺘﻲ ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﻠﻮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻟﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ،ﺣﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ،ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﺷﻲ ﻭ ﺁﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎﻱ ﺭﻧﮕﺎﻧﮓﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ ﺷﻴﻚ ﻭ ﺑﻲ ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﻱ ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻫﺮﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ .
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ
ﻭﻟﻲ ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ،شایدﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .
افسوس که دیگه دل خوش نداریم........
ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪﻧﻲ ﺑﻮﺩ،ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ .
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ...
قدیما شبا بالا پشت بوم میخوابیدیم و ستاره ها رو می شمردیم و دلمون به وسعت یه آسمون بود ...
این روزها چشم میندازیم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمریم ...
قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی ...
این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری ...
قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم میشد ، راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و کلی باهاش می خندیدیم ...
این روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر میگردیم تا که مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم ...
قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستان و فامیل ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه کارت پستال و چه حضوری ...
این روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداریم ...
قدیما تو یه محله جدید هم که می رفتیم با دقت و اشتیاق به همه جا نگاه می کردیم ...
این روزها دنیا را از پشت دوربینای عکاسی و فیلمبرداری می بینیم ...
قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل ...
این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه ؟
قدیما توی قدیما موند...

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

از دشمن نه، حداقل از گذشته وَ تاریخ درس بگیریم ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  از دشمن نه، حداقل از گذشته وَ تاریخ درس بگیریم ... 

 

 اگر برنامه-ی «تا ثریا»-ی سیمای جمهوری اسلامی را که اواخر چهارشنبه شب 26 آبان شروع وَ حداقل یکساعتی ادامه داشت ، ندیده-اید، خوب است از طریق سایت اینترنتی آن تماشا کنید تا حسابی دستگیرتان شود که برخی چطور تحت عنوان روشنگری در ایجاد فاصله بین مردم وَ دولت آقای روحانی تلاش میکنند ...

 اصل قضیه هم این بود که چرا این دولت ادعا کرده که اگر «برجام هیچ دستاوردی نداشت، حداقل با آن همه مذاکرات طولانی، از بُروز جنگ بین ایالات متحده وَ ایران پیشگیری کرده است» ... مخالفین این ادعای دولت، کاملا مدعی بودند که آمریکا از لحاظ اقتصادی وَ توافق سران حاکمیت آن، به هیچ وجه آمادگی حمله نظامی به ایران را نداشته وَ ندارد ...

 وَ دیگر اینکه «توافقات هسته-ای وَ اجرای برجام، آنچه را هم آنها راجع به توان ِ هسته-ای ایران نداشتند، در اختیارشان گذاشتند».

 من ِ نوعی نه خبره-ترین کارشناس این مقولات هستم وَ نه علامه-ی دهر ِ تحلیل اینگونه مقولات سیاسی که مدعی باشم که نتیجه-ی برجام هر چه بوده عاری از هر گونه ضعف وُ نقصی است ؛ تنها حرف اصلی-ام با اینها این است که مجموعه-ی افراد مسئول ایرانی، در این مذاکرات، «دَکل نفتی»-ای را ناشیانه وَ «سَرخود»، از کشور ثالثی وارد نکرده-اند که متهم به نادانی وُ سازش با اجنبی شده باشند، «از ابتدای مذاکرات تا انجام تعهدات خود، طبق اطلاع وَ توافق حداقل، اکثریت عالی-ترین مقامات امنیتی، سیاسی وَ غیره عمل کرده وَ با رأی اکثریت نمایندگان مردم آنرا به تصویب رسانده-اند، الحمد لله با زور پول وُ وعده-های آنچنانی هم، کسی را تطمیع نکرده-اند»! ... مهمتر از همه حضرت مقام معظم رهبری هم با درایت وُ تدبیر، تمام مراحل را رصد کرده وَ توصیه-های لازم را مبذول میداشتند تا استقلال وَ شأن نظام خدشه-دار نشود.

 به هر حال، هر چه به انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم، اینگونه دلواپسی-های انتقادی وَ عمدتا جناحی داغ-تر میگردد.

 جالب اینجاست که سران نظام سلطه-ی آمریکا، بعد از آن همه پرخاشگریهای وقیحانه به یکدیگر، به محض اعلام نتیجه-ی انتخابات، آنرا پذیرفتند وَ متحد وُ همدل به اداره-ی مملکت-شان وَ مقابله با مشکلات متعدد آن شدند ...

 با نگاهی به تاریخ ایران، متوجه میشویم که بدترین لطمات را ما بخاطر عدم وحدت لازم، متحمل شده-ایم، وَ به ندرت در قبال قدرت ِ برتر نظامی دشمن، مبتلا به شکست گشته-ایم.

 

  نوشته : عـبـــد عـا صـی

دل دردمندان برآور ز بند

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

   دل دردمندان برآور ز بند  

http://s9.picofile.com/file/8274889342/DELE_DARDMANDAAN_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274730850/DELE_DARDMAND8N.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274886268/DELE_DARDMAND8N_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274886600/DELE_DARDMAND8N_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274887084/W8LEDEYNE_SHAH3D_DELE_DARDMAND8N.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274887400/DELE_DARDMAND8N_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274888242/DELE_DARDMAND8N_1.jpg

 

 

http://s9.picofile.com/file/8274888484/DELE_DARDMANDAAN.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274888700/DELE_DARDMAND8N_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274889700/DELE_DARDMANDAAN_SHAHRY8R_M_H_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274889942/DELE_DARDMAND8N_5.jpg

 

 خبر یافت گردن‌کشی در عراق / که می‌گفت مسکینی از زیر طاق

 تو هم بر دری هستی امیدوار / پس امید ِ بر در نشینان برآر

 نخواهی که باشد دلت دردمند / دل دردمندان برآور ز بند 

 پریشانی ِ خاطر دادخواه / براندازد از مملکت پادشاه

 تو خفته خنک در حرم نیمروز / غریب از برون گو به گرما بسوز

 ستاننده داد آن کس خداست / که نتواند از پادشه دادخواست
 

« شیخ اجل سعدی »

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تصادفاتی با پرونده-هایی مرموز ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

  تصادفاتی با پرونده-هایی مرموز ... 
  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8274717868/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274718292/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274718592/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274719042/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274719776/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274720368/TAS8DOF8TE_J8D_DE_EE_8.jpg

 

 جریان ریختن گازوییل در جاده چالوس سابقه‌ای طولانی‌تر از این حرف‌ها دارد. سال‌های قبل، در دهه ٨٠ بارها جاده شاهد تصادفاتی بود که دلیل آنها لیزخوردگی خودرو بر اثر لغزندگی جاده گزارش شد.
به گزارش اعتدال، روزنامه «شهروند» می‌نویسد: ترمز نگرفت. حتی رد لاستیک هم بر جاده نماند؛ لیزی جاده آن‌قدر زیاد بود که پل قدیمی خوزنکلا در جاده چالوس فقط شاهد به هم خوردن چند سواری و اتوبوس بود که در هم تنیدند؛ همان وقتی که آفتاب پشت کوه‌های البرز غروب می‌کرد، همان وقت صدای ترمز ماشین‌ها در گوش گردنه‌های چالوس پیچید.
«گازوییل می‌ریزن کف جاده. والسلام.» از رانندگان قدیمی خط کرج‌ - ‌چالوس است. از آنها که ٢٠ سالی روی اتوبوس کار کرده و حالا هم چند سالی است که با تاکسی خطی مسافر جابه‌جا می‌کند. خودش در حادثه چند ماه قبل کنار پل قدیمی خوزنکلا که بعد از تأسیسات سد کرج است، نبوده اما از همکارانش شنیده؛ همان کسانی که خودشان در این حادثه بودند؛ همان کسانی که حوادث مشابه این لیزخوردگی در جاده چالوس را در سال‌های قبل تجربه کرده‌اند.
او حالا می‌گوید این لیزخوردگی بر اثر بارندگی نیست. بلکه کف جاده گازوییل ریخته شده تا خودروها به هم برخورد کنند و تصادف شود. تصادف اخیر در محدوده استان البرز بود. گازوییل آنچنان نقشی بر جاده به جا گذاشت که مأموران راه و شهرسازی با تلاش چند ساعته توانستند ردش را پاک کنند. «برای یه عده‌ای سود داره. گازوییل می‌ریزن تصادف می‌شه. اونا سودشون رو می‌برن. جون آدمیزاد که ارزشی نداره.»
راننده خط کرج - چالوس می‌گوید که برای او و همکارانش رانندگی در جاده‌ چالوس، خصوصاً بر روی پیچ‌هایش حالا ترسناک است. احد قطبی، مدیر شرکت اتوبوسرانی کاسپین که سال‌ها در شرکت اتوبوسرانی آزادی مسافر در جاده چالوس جابه‌جا می‌کرده هم بارها با چنین حادثه‌ای روبه‌رو شده است و حالا می‌گوید «سال‌های پیش هم در پیچ‌های خاص این اتفاق رخ می‌داد. در هر دو سوی تونل کندوان، پیچ‌های هزارچم و سد کرج چندین مورد این اتفاق افتاد. حادثه را دیدم اما ندیدیم چه کسی اینها را ریخته.»
می‌گوید نمی‌داند چه کسی گازوییل بر جاده می‌ریزد و جان مردم را به بازی می‌گیرد؛ اما در حادثه اخیر سه خودرو از شرکت‌های اتوبوسرانی مختلف درگیر شدند که یکی از آنها خودروی شرکت آنها بوده: «از ماشین‌های ما هم در تصادف اخیر بودند. هوا به تاریکی می‌رفت که تصادف شد. هر چند فوتی نداشت؛ اما خسارت و جراحت داشت. رانندگان ما به پلیس راه اطلاع دادند و پلیس به آنها گفت به اداره راه بروند. اداره راه شب تعطیل بود و دست رانندگان شرکت ما هم کوتاه. در حقیقت توقع ما این بود که پلیس در لحظه وارد عمل شود و کاری کند. بعد از آن چندین ماشین دیگر هم به هم خوردند که هم خسارت داشت و هم جراحت. این اتفاقاتی که در جاده می‌افتد، وحشتناک است. کاش کسی با قاطعیت پیگیری کند.»
وقتی زمین کمی خیس باشد، گازوییل خودش را نشان نمی‌دهد. جوری به خورد آسفالت می‌رود که زمین بدتر از یخ شود. «یکی از محتویات اصلی گازوییل، روغنه. وقتی یک جایی ریخته باشه قابل کنترل نیست. اگر ماشین رو روی یخ بشه نگه داشت، محال ممکنه روی گازوییل بشه نگهش داشت. ماشین میره به دل کوه، می‌ره تو دره یا تو ماشین جلویی. میره بی‌بازگشت.»
متهم اصلی کیست؟
جریان ریختن گازوییل در جاده چالوس سابقه‌ای طولانی‌تر از این حرف‌ها دارد. سال‌های قبل، در دهه ٨٠ بارها جاده شاهد تصادفاتی بود که دلیل آنها لیزخوردگی خودرو بر اثر لغزندگی جاده گزارش شد. گزارش‌هایی که حاکی از لیزخوردگی‌های عجیب و غیرقابل کنترل در پیچ‌های منتهی به چالوس بود؛ در نهایت پلیس و سازمان راه را بر آن داشت تا به این موضوع رسیدگی کنند. نوک پیکان برخی از این اتهامات گریبان جرثقیل‌های حمل خودرو و وانت‌های خودروبر را گرفت که با ریختن گازوییل در جاده عامل ایجاد تصادف می‌شدند تا از این طریق چرخه کاریشان مختل نشود و همچنان خودرو‌هایی باشند که به دلیل خرابی و تصادف بخواهند آن را جابه‌جا کنند. برخی هم می‌گفتند باک گازوییل خودروهای سنگین درست بسته نشده و چون باکشان پر است، گازوییل سرریز می‌کند. در این میان شکایت‌ها راهش را از پلیس و اداره راه به جرثقیل‌های حمل خودرو رساند و پلیس به اعلام تذکرهایی شفاهی در آن سال‌ها اکتفا کرد.
ضیایی یکی از افرادی است که به واسطه دفتر جرثقیلی که در چالوس داشته و از اعضای صنف بوده، از نزدیک با این موضوع درگیر می‌شود و حالا از آن سال‌ها به ما می‌گوید «بارها شاهد این بودیم که شکایت‌هایی به عناوین مختلف از وانت‌های باربر می‌شد. جرثقیل‌های ما کامیون بود. بعد از زلزله بزرگی که در جاده چالوس آمد، ورود جرثقیل کامیون به دلیل بزرگ بودنشان و خطری که می‌توانست برای جاده داشته باشد، ممنوع شد و وانت‌های باربر جای آنها را گرفتند؛ اما در تمام این سال‌ها شکایت‌ها به دلایل مختلف ادامه داشت.»
ضیایی می‌گوید این شکایت‌ها از صنف آنها در آن سال‌ها بسیار گسترده بود اما پرونده رسمی به این عنوان را به خاطر نمی‌آورد. پرونده‌ای که در آن به صراحت و به صورت رسمی شکایتی از این خودروها شده باشد. «شکایت‌ها شفاهی بود. از پلیس راه تماس می‌گرفتند و می‌گفتند مردم شاکی هستند. می‌گفتند ریختن گازوییل کار بعضی از وانت‌های خودروبر است؛ اما هیچ‌ وقت به واقع مستند نشد. هر چند شنیدم در پلیس راه چالوس پرونده‌ای در این‌باره وجود دارد؛ حتی ما خودمان خواستیم شکایتی تنظیم کنیم و پیگیر کار شویم که ادامه ندادیم اما حالا مثل این‌که بعد از سال‌ها این اتفاق تکرار می‌شود.»
ضیایی می‌گوید از زمانی که رفت‌و‌آمد کامیون‌های حمل خودرو ممنوع شد و وانت‌ها بر سر کار آمدند چنین معضلی به وجود آمد؛ چون برای کار وانت‌ها مجوزهای فنی و قانونی درستی تعریف نشده است و به همین خاطر هم شکایت از آنها به دلایل گرانی حمل خودرو و موارد دیگر بسیار شایع است؛ اما شکایت از لغزندگی جاده از آن دست شکایت‌هاست که هنوز بعد از گذشت سال‌ها همچنان پرونده‌اش باز است؛ پرونده‌ای که حتی نمی‌توان سراغش را از دادگستری گرفت.
شکایت مستندی وجود ندارد
نه در دادگستری چالوس، نه در کلاردشت و نه در کرج نمی‌توان سراغ از پرونده‌ای با جرم لغزندگی جاده در اثر ریختن گازوییل گرفت؛ هیچ کجا چنین موردی وجود ندارد، هر چند که به صورت شفاهی وجود چنین جرمی تأیید شود. سیدرضا حقی از دایره عدم سوء‌پیشینه و استعلام سابقه کیفری دادسرای چالوس یکی از افرادی است که در صحبت با ما وجود چنین اتفاقی را تأیید می‌کند و همچنین می‌گوید که پرونده‌ای پیدا نخواهید کرد «محدوده قضائی که ما در آن مشغول به کاریم، منطقه کندوان تا محدوده پل زغال است که در این محدوده در این سال‌ها هرگز با پرونده‌ای با این عنوان روبه‌رو نشده‌ام. سال‌های دهه ٨٠ ریختن گازوییل بر جاده مطرح بود و البته این اتفاق بیشتر در منطقه هزارچم دیده شده بود. همان وقت‌ها هم حرف و حدیث‌های بسیاری وجود داشت که بعضی از راننده‌های جرثقیل، گازوییل را در جاده می‌ریزند؛ اما هیچ شکایت مستندی نداشتیم و پرونده متشکله‌ای در چالوس باز نشد.»
حقی حتی به پرونده‌های مرزن‌آباد هم استناد می‌کند که مدتی زیرمجموعه آنها بوده و می‌گوید در آنجا هم با چنین موردی مواجه نشده و بعد هم از کلاردشت استعلام می‌گیرد «آن طور که پرسیدم در کلاردشت هم چند سالی است که چنین موضوعی مطرح نیست. در واقع از ‌سال ٩٠ به بعد چیزی در این خصوص در محدوده استان مازندران شنیده نشده و در حوزه چالوس اخیرا موردی وجود نداشته است. سابق بر این هم براساس پرس‌و‌جویی که داشتم، پلیس راه برخورد کرده و ماشین‌هایی را که به آنها مظنون بوده برای مدتی در پارکینگ خوابانده بود؛ اما تمام این اتفاقات به صورت کلامی رخ داده و بعضی از ماشین‌های حمل خودرو توقیف و جریمه شده‌اند.»
حالا انگار هزارچم برای آنها که مخفیانه گازوییل را در جاده سرازیر می‌کنند منطقه ناامنی است و برای همین هم به سمت پیچ‌ها و سرازیری‌های دیگر آمده‌اند. پیچ‌هایی که بعضی از آنها دیگر در محدوده چالوس قرار ندارد. گواه این ادعا نه‌تنها تصادف‌های اخیر، گلایه رانندگان جاده و یا نظر کارشناس دادگستری، بلکه صحبت‌های آرمان خاقانی، رئیس اداره راه و شهرسازی گچسر است که بلافاصله این مورد را تأیید می‌کند «تصادفی که اخیرا در محدوده خوزنکلا رخ داد، در حال بررسی است و پلیس نیروی انتظامی و امنیت مشغول تحقیقند تا مجرم را شناسایی کنند. از طرفی طی جلسه‌ای که اخیرا با مدیرکل سازمان داشتیم، دستور دادند مظنونان به صورت کلی شناسایی شوند؛ اما هنوز به صورت قطعی نمی‌توان کسی را متهم کرد.»
خاقانی هم مانند سایر افراد مطلع می‌گوید که گازوییل بیشتر سر پیچ‌ها ریخته می‌شود. آنجا که دیگر دوربینی وجود ندارد و کوه‌ها آنچنان جاده را بغل کرده‌اند که از دیدرس دور مانده است. «متأسفانه در گذشته هم شاهد چنین اتفاقی در محدوده چالوس بوده‌ایم که برخورد شد و خاطیان به قوه قضائیه سپرده شدند. این کارها توسط افرادی انجام می‌گیرد که ذره‌ای جان مردم برایشان مهم نیست و تنها مبالغ هنگفتی که از کنار این تصادفات ممکن است به جیب بزنند، برایشان اهمیت دارد.»
حالا خاقانی می‌گوید شنیده‌ها و اتفاقاتی که در گذشته افتاده، برخی از جرثقیل‌های حمل خودرو را متهم می‌داند اما واقعیت این است که شاهدی وجود ندارد و وزارت راه با وجود بررسی روزانه این‌بار باید با دقت وارد عمل شود «ما به صورت روزانه و مستمر مسیر را بررسی کرده و مناطقی که با مشکل گازوییل مواجه باشند را سریع پاکسازی می‌کنیم. در هنگام بارندگی وضع سخت‌تر می‌شود چون امکان تشخیص کمتر است و نمی‌توان متوجه گازوییل در کفِ جاده شد؛ اما آنچه بر ما واضح است این است که افرادی که این کار را انجام می‌دهند، به صورت هدفمند وارد عمل شده و باید هرچه زودتر دستگیر شود.» دستگیری‌ای که شاید این‌بار برخلاف سایر موارد بتواند پرونده‌ای با این عنوان در دادگستری به خود اختصاص دهد تا شاید گلایه‌های رئیس اداره راه وشهرسازی گچسر هم کمتر شود «در دادگستری هیچ پرونده‌ای به این نام وجود ندارد. می‌دانید چرا؟ چون تمام شکایت‌ها از وزارت راه‌و‌شهرسازی است که چرا جاده لغزنده است و ما باید پاسخگوی شکایات باشیم. در حالی‌که خاطی جرمی داشته و باید پاسخگو باشد. تمام شکایت‌ها با عنوان سُرخوردگی و لغزندگی جاده‌ها ثبت شده‌اند و تاکنون ما پاسخگو بوده‌ایم نه خاطیان.»
گازوییل از باکِ خودروهای سنگین بیرون نریخته
گازوییل‌های سرگردان بر کفِ جاده چالوس یک متهم دیگر هم دارند و آن باکِ خودروهای سنگین و اتوبوس‌هاست. باک‌هایی که درست بسته نمی‌شوند و سر پیچ‌ها گازوییل از آنها سر ریز می‌کند. موردی که قطبی آن را دلیل ١٠ تا ٢٠‌ درصد از گازوییل‌های کفِ جاده می‌داند «مگر روزانه چند ماشین سنگین در جاده چالوس تردد می‌کند؟ آیا تعدادشان به ٥٠ ماشین می‌رسد؟ از طرفی اگر چنین موردی باشد این ماشین‌ها شیشه‌های ماشین عقبی خود را خراب می‌کند و در نتیجه ماشین عقبی شاکی می‌شود. فارغ از اینها اگر باک‌شان مشکل داشته باشد، باید در سایر کشورها که ماشین‌ از آنجا آمده همچنین مشکلی وجود داشته باشد و سر پیچ‌ها گازوییل از باکشان سرریز کند؛ درحالی‌که این‌طور نیست.»
قطبی می‌گوید که پلیس راه باید فعال‌تر از این باشد و برخوردها در جاده‌ای چون چالوس با این حجم از تردد گسترده‌تر شود. «من سال‌ها در جاده‌های دیگر رانندگی کردم؛ جاده‌های کوهستانی و سخت اما هرگز با چنین موردی مواجه نشدم. دلیل این اتفاق هم چیزی نیست جز تردد بسیار زیاد ماشین‌های شخصی در این جاده که هر منفعت‌طلبی را تحریک می‌کند و برای همین هم باید بیش از پیش نظارت وجود داشته باشد.» خاقانی اما با قاطعیت سرریز گازوییل از باک خودروهای سنگین را رد می‌کند. «این قضیه کاملا منتفی است؛ چون اگر این‌طور باشد در یک مسیر و به صورت ممتد این اتفاق می‌افتد. براساس مشاهدات مشخص است که گازوییل ریخته شده در کف جاده در یک مسیر نیست و بخش بزرگی از جاده را گرفته که با آمدن فصل سرما و افزایش بارش‌ها این مشکل می‌تواند به مشکل بزرگی بدل شود چون رانندگان قدرت تشخیص آن را نخواهند داشت.»
براساس آماری که پلیس راه کرج - چالوس در اختیار «شهروند» گذاشته جاده چالوس از مهر ٩٠ تا مهر ماه ٩٥، ١٠٢ تصادف به خود دیده که ٥٧ فوتی و بالای ٥٠ مجروح داشته است. تصادفاتی که هر چند دلیل تک تک آنها در این آمار نیامده اما بسیاری از آنها در پیچ‌ها، قبل و بعد از تونل‌ها بوده‌اند و تونل شماره ٥ جاده هم یکی از تونل‌های پرمخاطره است؛ تونلی که سرهنگ رضا اکبری، رئیس پلیس راه استان البرز، در گفت‌وگو با مهر درباره چرایی زیاد بودن حادثه در آن گفته «ریزش آب از سقف این تونل باعث افزایش حوادث رانندگی در این محدوده می‌شود. رانندگان به محض ورود به این تونل با لغزندگی سطح جاده مواجه می‌شوند کم کردن سرعت هم جوابگو نبوده و باعث وقوع تصادف می‌شود.»
او هم دلیلی را آورده که بسیاری از رانندگانی که خودروی‌شان بر روی گازوییل رفته می‌آورند و مشخص نیست که آیا محدوده تونل شماره ٥ هم محلی برای ریختن گازوییل شده یا خیر. اکبری هم می‌گوید کم کردن سرعت در چنین موقعیتی جوابگو نیست؛ مثل تمام خودروهایی که روی گازوییل رفتند، ترمزشان نگرفت. حتی رد لاستیکشان هم بر جاده نماند. لیزی جاده آن‌قدر بود که فقط درهم تنیدند.

نقل از اعتدال، ۲۲ آبان ۱۳۹۵

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

افسوس که چی بودیم وُ چی شدیم! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  افسوس که چی بودیم وُ چی شدیم! ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8274568218/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274569318/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274569642/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_10.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274576026/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_7.jpg


http://s8.picofile.com/file/8274646100/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_8.jpg


http://s9.picofile.com/file/8274646784/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_9.jpg


http://s9.picofile.com/file/8274647376/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_5.jpg


http://s9.picofile.com/file/8274647684/Y8R8NEH_ASAR8TE_AAN_2.jpg


 

  از سوئیسی‌ها پرسیده شده آیا می‌خواهند وقتی به سن ۱۸ سال رسیدند در حدود ۲۵۰۰ دلار و آنان که زیر ۱۸ سال هستند در حدود ۷۵۰ دلار مادام‌العمر و به صورت ماهیانه به آن‌ها دریافت کنند؟
و جالب است که در حدود ۸۰ درصد آن‌ها در رفراندومی که در اواسط خردادماه برگزار شد پاسخ منفی و فقط ۲۰ درصد پاسخ مثبت می‌دهند. بسیاری از ایرانیان از پاسخ منفی اکثریت سوییسی‌ها که نخواسته بودند ماهی چند میلیون تومان دریافت کنند شگفت‌زده شدند و آن را مقایسه کرده بودند با ثبت‌نام بیش از ۹۰ درصد ایرانیان در سال ۹۳ برای دریافت یارانه ۴۵۵۰۰ تومانی.
جالب است که در ایران بسیاری از مسئولین از مردم خواسته بودند تا آن‌هایی که واقعاً نیازی به این ۴۵۵۰۰ تومان ندارند آن را دریافت نکنند تا دولت بتواند آن را صرف امور عام‌المنفعه‌تری همچون آموزش‌وپرورش، بهداشت و درمان، حمل‌ونقل، صنایع و کشاورزی نماید که سود آن به همه اعضای جامعه می‌رسد؛ اما علیرغم درخواست مسئولین و دولتمردان، تقریباً همه برای دریافت یارانه در سال ۹۲ ثبت‌نام کردند.
حسب ظاهرش به نظر می‌رسد که تفاوت زیادی میان رفتار ما و سوئیسی‌ها وجود دارد. آن‌ها آینده‌نگر هستند و بیشتر مصالح و منافع بلندمدت کشور و مردمشان را در نظر می‌گیرند، درحالی‌که ما ایرانیان در جریان ثبت‌نام دریافت یارانه به تنها چیزی که توجه نداشتیم مصالح عمومی کشور و منافع بلندمدت کشورمان بود. البته یک نکته دیگر هم وجود داشت، دولت فعلی سوئیس به‌علاوه برخی از اقتصاددانان با پرداخت یارانه مخالف بودند و از مردم هم می‌خواستند که به آن «نه» بگویند؛ و ای‌بسا بسیاری از مردم به‌واسطه اعتماد به مسئولینشان به دریافت یارانه نقدی «نه» گفتند؛ اما در ایران علیرغم آن‌که بسیاری از مسئولین از مردم خواستند تا آنان که رقم ۴۵۵۰۰ تومان یارانه در ماه تأثیری در زندگی‌شان ندارد، ثبت‌نام ننمایند اما کمتر کسی به این خواسته مسئولین توجه ای کرد.
در دو تصویر رفراندوم یارانه در سوئیس و ثبت‌نام یارانه در ایران خیلی جایی برای مقایسه میان ایرانیان و سوئیسی‌ها نمی‌ماند؛ اما این‌همه داستان رفتار اجتماعی ما ایرانیان نیست، یک تصویر خیلی متفاوت‌تری هم از رفتار جمعی ما ایرانیان در یکی دیگر از صفحات آرشیو تاریخ معاصر ایران موجود است. تصویر دوم تعلق به ۳۷ سال پیش دارد.
زمستان سال ۵۷ است و انقلاب در اوج خودش است و اعتصابات تمامی صنایع و اقتصاد کشور را در خود فروبردهاست. ازجمله اعتصاب در صنایع نفت و پالایشگاه‌ها؛ اما برای بیمارستان‌ها و برخی از مراکز و منازل سوخت موردنیاز است. با هماهنگی‌هایی که فعالین و رهبران انقلاب در داخل کشور با مرحوم امام خمینی در پاریس به عمل می‌آورند قرار می‌شود که مقدار محدودی نفت برای گرم نگه‌داشتن منازلی که نیاز دارند، تولید و در اختیار ساکنین و سایر نیازمندی‌های این‌گونه قرار گیرد. امام طی حکمی در آذرماه مبانی را به ریاست مرحوم مهندس بازرگان، مهندس هاشم صباغیان، دکتر یدالله سحابی و آقای هاشمی رفسنجانی تعیین می‌کنند تا به مسائل اعتصابات رسیدگی کنند و در ضمن برای جاهایی که نفت موردنیاز است ارسال نمایند. ازجمله تصمیمات این کمیته دادن مقداری نفت به برخی محله‌ها بود تا در اختیار مردمی که نیاز داشتند بگذارند. من در سال ۵۷ در محله «چیذر شمیران» زندگی می‌کردم. مسجد محله‌مان خیلی فعال بود و آقای سید علی‌اصغر هاشمی پیش‌نماز مسجد محله‌مان بودند که درعین‌حال نسبت فامیلی مهمی با یکدیگر داشتیم. ایشان تلفنی اطلاع دادند که فردا ظهر بعد از نماز در مسجد محله باشم یک کاری پیش آمده. بنده و چند نفر دیگر از دوستان که به‌اصطلاح انقلاب منطقه در دستمان بود آن روز بعدازظهر حاضر شدیم ببینیم موضوع چه هست؟ آقای هاشمی توضیح دادند که دو بشکه نفت (نزدیک به ۵۰۰ لیتر) نفت به ما داده‌اند و بیشتر هم خواهند داد. مسئله این است که ما چه جوری نفت را توزیع کنیم. هر یک از دوستان نظری دادند اما سرانجام قرار شد که اعلام کنیم ساکنین محل که نیاز دارند ظرف بیاورند و ببرند. بالطبع اگر تعداد مراجعه‌کنندگان زیاد می‌شد به هرکدام کمتر می‌رسید. اگر تعداد مراجعه‌کنندگان کم بود می‌توانستیم به هرکدام ۵ لیتر بیشتر بدهیم برای گرم نگاه‌داشتن یک اتاق. اگر هم تعداد مراجعه‌کنندگان خیلی زیاد می‌شد مجبور می‌شدیم قرعه‌کشی کنیم یا خودمان برویم برای شناسایی آن‌هایی که واقعاً نیاز داشتند. اولویت اول را گذاشتیم برای خانواده‌هایی که بیمار داشتند بعد آن‌ها که از افراد مسن نگهداری می‌کردند و گروه سوم آن‌هایی که نوزاد یا کودک خردسال داشتند و سایر گروه‌هایی که اولویت پیدا می‌کردند. ازآنجایی‌که هیچ ایده‌ای نداشتیم که چه تعداد بیمار دارند، یا چه تعداد افراد مسن و غیره، هیچ حدسی نمی‌توانستیم بزنیم که به مراجعه‌کننده چه میزان نفت بدهیم. همه‌چیز موکول شد به این‌که چه تعداد مراجعه‌کننده خواهیم داشت.
موضوع اعلام شد و چند روز هم فاصله گذاشتیم تا همه اهالی منطقه‌مان آگاه شوند که در ساعت ۸ صبح فلان روز هر کس که نفت می‌خواهد به مسجد مراجعه کند قبلش هم چون نگران بودیم که ممکن است خیلی شلوغ و ازدحام شود به کلانتری اطلاع داده بودیم. خودمان صبح زود رفتیم مسجد تصورمان این بود که از حدود یک ساعت قبلش یعنی از ۷ صبح مردم با گالن‌های پلاستیکی شروع به‌ظاهر شدن خواهند نمود. شد ساعت ۸ و هنوز کسی نیامده بود، باورمان نمی‌شد اما ساعت ۹ شده بود و محض نمونه حتی یک نفر هم نیامده بود نفت مجانی بخواهد. به‌تدریج متوجه می‌شدیم که ما چه قدر درباره واکنش مردم در خطا بودیم. مثلاً تحصیل‌کرده و انقلابی هم بودیم؛ اما عقلمان نرسیده بود که حتی یک نفر هم ممکن است مراجعه نکند. بار که یقیناً خیلی‌ها بودند که بیمار در منزل داشتند، یا اطفال خردسال داشتند یا با افراد مسن زندگی می‌کردند که مجبور بودند حداقل یک اتاق را گرم نگه‌دارند، بااین‌حال هیچ‌کدام نیامدند. باری که خیلی‌ها به نفت نیاز داشتند اما استدلالشان ظاهراً این بود که «همسایه ممکن است از من بیشتر به نفت نیاز داشته باشد.»
من نمی‌دانم اگر امروز بعد از ۳۷ سال چنین وضعیتی پیش بیاید، چند نفر از اهالی چیذر تهران، یا میدان فرهنگ رشت، یا ساکنین چهارباغ عباسی اصفهان یا اهالی باجک قم یا چهارراه آب‌رسانی تبریز خواهند گفت که «ما نفت نیاز نداریم و همسایه‌مان نیازمند است.» یقیناً خیلی‌ها از نخستین ساعات صبح جلوی مسجد با گالن‌های کوچک و بزرگ جمع خواهند شد و بسیاری خواهند گفت که «هم مریض داریم، هم خردسال، هم میان‌سال، هم بزرگ‌سال و هم وضعیت‌های دیگری که آن‌ها را در اولویت قرار خواهد داد.» (هم چنان‌که 75 میلیون برای یارانه ۴۵۵۰۰ تومان ثبت‌نام کردند و همه هم گفتند که به آن نیاز دارند.) از فردا هم نفت در بازار سیاه محله به چندین برابر قیمت خریدوفروش خواهد شد. بعد هم می‌بایستی یک دستگاه بازرسی هم درست کنیم که مدعیات مردم را بررسی کند و یک دستگاه نظارتی هم درست کنیم که بازرسی را کنترل کند و حراست را هم ایجاد کنیم که از مردم مراقبت به عمل آورد! و ... که آن سه تای دیگری بپاید و... آن‌قدرها طول نخواهد کشید که می‌رسیم به نقطه‌ای که امروز رسیده‌ایم.
و اگر در آذرماه سال ۵۷ رفراندوم یارانه در سوئیس برگزار می‌شد کم‌تر ایرانی شگفت‌زده می‌شد که چرا سوئیسی‌ها از خیر دریافت ۷، 8 میلیون تومان مفت و مجانی در ماه حاضرند بگذرند چون خودشان هم مصالح ملی‌تر و بزرگ‌تری را لحاظ می‌کردند و باری که بسیاری از آن‌ها به نفت نیاز داشتند، اما به‌واسطه آن مصالح بزرگ‌تر از گرفتن نفت مجانی خودداری می‌کردند. سؤال این است که چرا ۸۰ درصد سوئیسی‌ها حاضر نیستند یارانه بگیرند اما ۹۰ درصد ایرانی‌ها با این‌که بسیاری از آن‌ها نیاز ندارند اما بازهم حاضر نیستند یارانه نگیرند؟ سؤال درست‌تر آن است که در این ۳۷ سال ما چگونه توانستیم اهالی چیذر شمیران سال ۵۷ را تبدیل کنیم به اهالی چیذر شمیران سال ۹۵؟

«وبلاگ زیباکلام ، صادق»

 مطالب مرتبط:

آثار هدفمند ساز ی یارانه ها بر اقتصاد جامعه

پیامدهای هفت گانه هدفمندی یارانه ها بر اقتصاد ایران

اثر هدفمندی یارانه ها بر فقر و بیکاری

اثرات منفی هدفمند کردن یارانه ها

هدفمندی یارانه ها و آثار تورمی آن

هدفمندی یارانه ها مردم را فقیرتر کرد

اقتصاددانان از آثار تورمی هدفمندی یارانه ها چه می گویند؟

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


مدیریت بحران هم غیرت میخواهد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   مدیریت بحران هم غیرت میخواهد ...

 

 

 از کوزه همان بـرون تـراوَد که در اوست!!! ...
 

 

 بعضیا قلب وُ روح-شون اونقدر مریض میشه که ...

 

 بعضی وقتها «حـیـــات» در هـجـــرتـــه ...

 

 

 

  مدیریت بحران هم غیرت میخواهد ،

 حتی اگر پسرکی باشی با سطلی کوچولو ...   

 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس‌جمهور درباره ریشه مفاسد اقتصادی


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس‌جمهور درباره ریشه مفاسد اقتصادی

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274371100/ROH8NY_SOXANR8NY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274371384/ROH8NY_P3SH_BESUYE_KESHVARY_BEDUNE_FES8D_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274371934/FAS8DE_EQTES8DY_DOZD3DAN_AZ_HAM_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274372326/MOB8REZE_BAA_FAES8DE_EQTES8DY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274373800/R3SHEHY8BYE_FES8DE_EQTES8DY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274374692/MOB8REZE_BAA_FAES8DE_EQTES8DY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274374176/FES8DE_EQTES8DY_PAD3DEYE_SH8ND3Z_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274375284/FES8DE_EQTES8DY_PAD3DEYE_SH8ND3Z_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274375650/FES8DE_EQTES8DY_S8MENALHOJAJ_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274375876/FES8DE_EQTES8DY_S8MENALHOJAJ_1.jpg

 


 بسمه تعالی
 سرور مکرم ، جناب آقای دکتر حسن روحانی
 ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران شیدالله ارکانه
 با سلام و تحیات،
در آخرین سخنرانی‌تان برای چندمین بار به‌گونه‌ای بسیار قاطع سخن از ضرورت مبارزه با فساد به میان آوردید. با این تفاوت که برای نخستین بار ضرورت ریشه‌یابی فساد را مطرح فرمودید و اینکه بدون پرداختن به اسباب و علل عمیق‌تر به وجود آمدن فساد، نمی‌توان به صرف گرفتن، زدن بستن امید چندانی به پیشرفت در از بین بردن آن داشت. هنوز سخنانتان در فضا بود که موضوع فساد در «صندوق فرهنگیان» مطرح شد؛ و هنوز کم و کیف پرونده این مورد جدید فساد روشن نشده بود که باز خبر فساد دیگری آمد. این بار پای شهرداری و برخی از اعضاء شورای شهر به میان آمده بود. البته در این فقره چون پای «خودی‌ها» در میان است سروصدایی که برای «فیش‌های حقوقی» به راه افتاد اتفاق نخواهد افتاد و برعکس سعی خواهد شد تا موضوع جمع‌وجور شود. من فرضم بر آن است که جنابعالی در خصوص معضل عظیم فساد صادق هستید و واقعاً آن‌گونه که فرمودید به دنبال اسباب و علل به وجود آمدن و ریشه‌یابی آن هستید.
 تصور می‌کنم جنابعالی هم با بنده هم‌رأی باشید که حجم مفاسد اقتصادی آن‌قدر در جامعه‌مان زیاد شده که کمتر هفته‌ای می‌گذرد که در آن خبر یک فساد اقتصادی جدید بیرون نیامده باشد.
جوامع پیشرفته که جای خود را دارند، آیا در هیچ جامعه هم‌ردیف خودمان هم آمار مفاسد اقتصادی حتی نزدیک به آمار مفاسد اقتصادی در ایران می‌شود؟ جنابعالی بالاترین خدمتی که در مبارزه با فساد می‌توانید بنمایید آن است که از جایگاه رئیس‌جمهور کشور این پرسش ابتدایی و ساده را مطرح فرمایید که «ما را چه می‌شود که این‌قدر مفاسد اقتصادی در جامعه‌مان عمومیت پیداکرده است؟» آیا در ساختار ژنتیکی ما ایرانیان کمبودی وجود دارد که این‌همه تمایل به مفاسد اقتصادی در میانمان رواج دارد؟ یا بقول عباس میرزا به موسیو ژوبر فرانسوی در ۲۰۰ سال پیش: «در آبی که می‌نوشیم، در خاکمان و یا در آفتابی که بر سر ما می‌تابد عناصری وجود دارند» که ما ایرانیان را این‌همه متمایل به مفاسد اقتصادی می‌نمایند؟ آیا در کشورهای دیگر هم این‌همه دستگاه، سازمان، نهادهای مراقبتی، حفاظتی، حراستی، بازرسی، نظارتی، تعزیراتی، اطلاعاتی، امنیتی و ... که در نظام ما برای کنترل و مراقبت تشکیل شده، وجود دارند؟ آیا در جوامع دیگر هم این‌همه دقت، وسواس، بررسی، موشکافی و رسیدگی‌های عقیدتی، سیاسی، اخلاقی، اطلاعاتی و امنیتی که ما در جریان انتصاب، انتخاب، استخدام و گزینش مدیرانمان به کار می‌بریم، اساساً وجود دارند و اعمال می‌شوند؟ می‌دانیم که پاسخ به همه این پرسش‌ها منفی است. در جوامع دیگر نه این‌همه دستگاه‌های عریض و طویل مراقبتی، نظارتی و «مچ‌گیری» وجود دارند و نه این‌همه بررسی، دقت و مته به خشخاش گذاردن بهنگام استخدام و یا عزل و نصب‌های مدیران و مسئولینشان صورت می‌گیرد؛ مع ذالک نه این‌همه فساد در جوامعشان وجود دارد و نه مدیران و مسئولینشان این‌همه مثل ما خطاکار و «کج دست» از آب درمی‌آیند.
 جناب دکتر روحانی بزرگوار،
بزرگ‌ترین گامی که در جهت مبارزه با فساد و بقول خودتان «ریشه‌یابی» آن می‌توانید بردارید، طرح همین پرسش ساده است که «ما را چه می‌شود که این‌همه فساد در جامعه‌مان به وجود آمده؟» طرح این سؤال باعث می‌شود که بجای رفتن به دنبال آدرس‌های بیهوده‌ای که یک‌عمر است در مبارزه با فساد به دنبال آن‌ها رفته‌ایم همچون «ضرورت یک عزم و اراده ملی (به‌منظور مبارزه با فساد)»؛ «همکاری و هماهنگی میان سه قوه»؛ «برخورد قاطع و انقلابی با مفسدین (تا دیگران درس عبرت بگیرند)»؛ «وضع قوانین و اجرای مقررات سخت‌گیرانه‌تر» و سایر راه‌حل‌های بی‌حاصل، برای یک‌بار هم که شده از خودمان بپرسیم که چرا در جوامع دیگر که نه این‌همه دستگاه‌های بگیروببند دارند، نه این‌همه اصرار می-ورزند که مدیران و مسئولینشان متدین و طرفدار نظام‌هایشان باشند، نه جرمی به نام «مفسد فی‌الارض» دارند و نه کسی را به این اتهام تاکنون اعدام کرده‌اند، یک‌دهم و شاید یک‌صدم ما مفاسد اقتصادی ندارند؟ شاید اگر جنابعالی این پرسش را مطرح نمایید سرانجام موفق به این کشف بزرگ شویم که ریشه فساد نه در آب ایران است نه در خاک آن؛ نه ما ایرانی‌ها بیشتر از دیگران تمایل به فساد داریم و نه مشکل در توطئه‌های دشمنان نظام است و نه در نبود قوانین و مقررات. مشکل در نظام اقتصادی بیمار، ناکارآمد و فاسد دولتی حاکم بر کشورمان است. ظرف ۲۵۰ سالی که از انقلاب صنعتی و شکل گرفتن اقتصاد آزاد می‌گذرد تا به امروز حتی محض نمونه یک اقتصاد دولتی موفق نتوانسته ظاهر شود. اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی حاکم بر ایران هم نخواهد توانست استثنایی بر این قاعده تاریخی شود. تنها محصول موفق اقتصاد دولتی ایران فساد و فساد و بازه فساد بیشتر بوده است.
 بیست‌وهفت سال پیش جناب هاشمی رفسنجانی که قدرت و اقتدارشان بسی بیش از جنابعالی می‌بود بعلاوه مخالفینشان هم به همان نسبت از مخالفین امروزی شما کم عده وعُده تر می‌بودند، با یک عزم و اراده راسخی به سودای تخریب اقتصاد درمانده دولتی کشور (که آن روز یک‌صدم فساد امروزی هنوز در آن ظاهرنشده بود) وارد پاستور شدند؛ اما هنوز به نیمه‌راه ریاست‌جمهوری‌شان نرسیده بودند که مجبور شدند سودای اقتصاد آزاد آدام اسمیت را ازسر بدر کنند و به همان «سازندگی» بسنده نمایند. هنوز بعد از گذشت سه دهه ایشان متهم هستند که «نسخه بانک جهانی را می‌خواسته‌اند در کشور اجرا نمایند و الگوی توسعه‌شان این بوده که ایران را تبدیل به ژاپن اسلامی نمایند». واقعاً هم باورنکردنی نیست که کسی خواسته باشد چنین ضربه و لطمه‌ای به کشورش وارد کرده باشد و آن را تبدیل به ژاپن نماید. احتمال موفقیت جنابعالی در دست‌به‌گریبان شدن باریشه‌های عمیق‌تر مفاسد اقتصادی و جایگزین نمودن اقتصاد فاسد دولتی ایران با اقتصاد آزاد آدام اسمیت یقیناً و به‌طریق ‌اولی از آقای هاشمی رفسنجانی هم به‌مراتب کمتر می‌باشد.
 می‌ماند این پرسش که پس چرا می‌نویسم و امیدم به چیست؟ می‌نویسم چون امیدم به حضرت باری‌تعالی است. می‌نویسم تا جنابعالی را وادار نمایم تا مرتبه بعدی که در تلویزیون ظاهر شدید، به این پرسش مجبور شوید پاسخ دهید که چرا روزبه‌روز ما داریم بیشتر و بیشتر در فساد فرومی‌رویم؟ می‌نویسم تا شاید فردا روزی فرزندانمان توانستند گامی را که نسل ما نتوانست بردارد و نتوانستیم این بنای اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی را از جای برکنیم و بر روی ویرانه‌های آن بنای اقتصاد مدرن و موفق آدام اسمیت را بنا نهیم تحقق ببخشند. می‌نویسم تا نسل‌های بعدی بدانند که اجدادشان آن‌قدر ایدئولوژیک زده بودند که اقتصاد آزاد و ژاپن شدن را ننگ و عار می‌پنداشتند.

ایام به کام باد ، صادق زیباکلام
سیزدهم شهریورماه یک هزار و سیصد و نودوپنج 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

صادق زیباکلام: نتیجه انتخابات آمریکا مانند انتخابات ۸۴ ما بود ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

صادق زیباکلام:

 نتیجه انتخابات آمریکا مانند انتخابات ۸۴ ما بود ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274198876/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274199418/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274200350/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274200784/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274201276/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274201900/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274202192/ENTEX8B8T_REQ8BATE_RAFSANJ8NY_VA_AHMADY_S8LE_1384_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274202700/ENTEX8B8T_REQ8BATE_RAFSANJ8NY_VA_AHMADY_S8LE_1384_5.jpg

 

 

اخبارسیاسی ، صادق زیباکلام :
استاد دانشگاه تهران اظهار داشت: در انتخابات سال ۸۴ هم نظرسنجی‌ها در ایران حکایت از این می‌کرد که آقای هاشمی رفسنجانی پیروز مبارزه خواهند بود اما دیدیم که آقای احمدی‌نژاد همه را شگفت زده کرد.
صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران در گفتگو با نسیم آنلاین، در خصوص نتیجه انتخابات ایالات متحده با بیان اینکه آن چیزی که اتفاق افتاده مقدار زیادی شبیه انتخابات 84 ایران بین آقای احمدی‌نژاد و آقای هاشمی رفسنجانی است گفت: در آن انتخابات هم خیلی‌ها نظرشان این بود که آقای هاشمی‌رفسنجانی با توجه به جایگاه، نقش، پیشینه سیاسی و اینکه آقای احمدی‌نژاد واقعا جزء حاکمیت به حساب نمی‌آمد حتما برنده می‌شود.
 زیباکلام خاطر نشان کرد: در انتخابات سال 84 هم نظرسنجی‌ها در ایران حکایت از این می‌کرد که آقای هاشمی رفسنجانی پیروز مبارزه خواهند بود اما دیدیم که آقای احمدی‌نژاد همه را شگفت زده کرد و این در شرایطی بود که خیلی از آمارها و نظرسنجی‌هایی که حتی توسط صدا و سیما و طرفداران اصولگرای آقای احمدی‌نژاد انجام شده بود برخلاف این مساله را نشان می‌داد.
 وی اظهار اظهار داشت: نکته مهم این است که ما به تدریج داریم متوجه می‌شویم، کسانی که نمی‌خواستند در انتخابات شرکت کنند و به همین دلیل نظرسنجی‌ها هم نمی‌توانستند در مورد آنها داوری درستی داشته باشند آمدند و در انتخابات شرکت کردند یعنی حدود 20-30 درصد از کسانی که به نظر می‌رسید قصد شرکت در انتخابات را ندارند، آمده‌اند در انتخابات رای داده‌اند و به آقای ترامپ هم رای داده‌اند.
 این استاد دانشگاه افزود: چیزی که باعث شد آقای ترامپ این پیروزی غیرمنتظره را به دست بیاورد آرائی بود که بنا نداشتند در انتخابات شرکت کنند ولی آمدند و به آقای ترامپ رای دادند.
 وی با بیان اینکه بعد از انتخابات آمریکا قطعا جریانات آمریکاستیز و جریاناتی که در ایران اصرار بر دشمنی با آمریکا دارند از پیروزی ترامپ بسیار خوشحال و شعف زده هستند گفت: دلیل این خوشحالی این است که با ورود آقای ترامپ به کاخ سفید احتمال هرگونه تنش‌زدایی و نزدیکی با ایران را مرتفع خواهد شد و تندروها هم دیگر نگرانی ندارند که مبادا تنش‌زدایی یا نزدیکی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد و از این بابت خیلی خوشحال هستند.
 زیباکلام افزود: تندروها با موضعگیری‌هایی که آقای ترامپ خواهد کرد به میانه‌روها خواهند گفت دیدید شما چقدر اشتباه فکر می‌کردید؟! دیدید حق با ما بود و به آمریکا به هیچ وجه نمی‌شود اعتماد کرد؟! ببینید موضعگیری‌هایی که آقای ترامپ دارد علیه جمهوری اسلامی ایران انجام می‌دهد، دیدید ما گفتیم که گول آمریکا را نباید خورد و لبخند دوستی آمریکا رو نباید جدی گرفت؟!.
وی تاکید کرد: آنقدرها طول نخواهد کشید که خیلی‌ها از ایران چراغ به دست خواهند گرفت و به دنبال روزهایی که آقای اوباما در راس کاخ سفید بود و آقای جان کری سکان وزارت خارجه آمریکا را در دست داشت بگردند، آن روز متوجه خواهند شد که چه روزهای خوبی بود که می‌شد با آمریکا به تفاهم رسید، به سمت تنش‌زدایی رفت اما این فرصت طلایی را ما در ایران از دست دادیم.
 این استاد دانشگاه با بیان اینکه روس‌ها هم خیلی خوشحال هستند که یک آدم تندرو در راس کاخ سفید قرار گرفته گفت: چون روس‌ها معتقد هستند که با تندروها می‌شود کنار آمد اما با دموکرات‌ها نمی‌شود؛ آنها معتقدند با ریگان، ترامپ و جرج بوش می‌شود کنار آمد ولی با دموکرات‌ها کنار آمدن همواره دشوار بوده است بنابراین روس‌ها هم مثل تندروهای خودمان خیلی خوشحال هستند که آقای ترامپ رئیس جمهور شده ولی قطعا جریانات میان‌رو، لیبرال، طرفدار حقوق بشر و غیره در اروپا از پیروزی آقای ترامپ استقبال نمی‌کنند. 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

هـُنَـــر اسـتـبـــداد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   هـُنَـــر اسـتـبـــداد ... 

 

 

   خودکشی ِ اشراف وُ اعیان ... 

   هـُنَـــر اسـتـبـــداد ... 

 

   نـظـــام ِ بـسـتـــه ... 

 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

د ِق ِ دلی داری، اینطوری خالی کن ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  د ِق ِ دلی داری، اینطوری خالی کن ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8274024284/XODAA_DAR_QALBE_SHEKASTEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274024742/SAL8HE_XODAA_DARE_BASTEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025184/MOSALM8NY_P_E_ETES8MY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025650/FAHMO_TAWAJ_JOH_ASL_AST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274025842/BAXSHANDEG8N_AZ3ZTAR3N_BANDEG8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274026076/PAN8H_BORDAN_BE_XODAA_1.jpg

http://s9.picofile.com/file/8274026376/M3GOZARAD_1.jpg

 

 

 دعواکن … ولی با کاغذت.
اگر از کسی ناراحتی؛ یک کاغذ بردار وُ یک مداد؛
هرچه خواستی به او بگویی، روی کاغذ بنویس. خواستی هم داد بکشی تنهااندازه-ی کلماتت را بزرگ کن، لازم نیست با داد وُ بیداد گلویت را پاره کنی …
 آرام که شدی، برگرد وُ نگاهی به نوشته بینداز وُ خودت قضاوت کن که چه حس وُ حالی داری ...
 حالامیتوانی تمام «خشم-نوشته-هایت» را هر طور که میشود، حذف کنی.
دلی را هم نشکسته-ای، وجدانت را هم اذیت نکرده-ی. خرجش همان مداد وُ پاک کن بود,نه بغض و پشیمانی ...
 «گاهی میتوان از کوره خشم پخته تربیرون آمد».
 ذهنت را پاکیزه نگه دار ...
 نگذار هیچ چیز ذهن وُ دلت را تیره کند ...

 ((( ای کاش همه-ی ما دل وُ دماغ وَ انگیزه-ی نوشتاری از این نوع را داشتیم _ عـبـــد عـا صـی ))) ...

 

  ویرایش،عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

جامعه-ی قانونمند ...

 

  بسم الله الرحمن الرجیم

 

  جامعه-ی قانونمند ... 


 

ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

ما خر شدیم؛ سرمان کلاه رفت

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8273654200/Z8EREE_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654326/XAR_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654476/FAHM3DAN_BE_NAF_E_BARXY_N3ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273654792/XAR_SHODAN_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273655034/AWAZ3HAA_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273655250/SH8ZDEYE_ARAB_XARTAR_AZ_HAR_XARY_1.jpg

 

‎‎
سرویس سبک‌زندگی فردا؛
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری: در همایشی که چندی پیش برای موضوع افزایش جمعیت برگزار شده بود کسی از من که سخنران اصلی بودم پرسید: شما چند فرزند دارید؟ وقتی پاسخ دادم: «دو تا» گفت: چرا؟ و تعجب می‌کرد که چگونه خودم دیگران را به فرزندآوری ترغیب می‌کنم و دو فرزند را بسیار کم می‌دانم.
او گمان می‌کرد از پاسخ صریح پرهیز خواهم کرد و با تعارف و توجیه از کنار چرای او خواهم گذشت ولی من بدون ملاحظه و با صدای بلند گفتم : «ما خر شدیم و سرمان کلاه رفت! شما مراقب باشید سرتان کلاه نرود!»
امروز که از مرز چهل سالگی گذشته‌ام و می‌بینم تنهایی و سکوت خانه چگونه برای زن و مرد میان‌سال عذاب‌آور است، امروز که پا به میان‌سالی گذاشته‌ام و حس می‌کنم که تنهایی خود بچه‌ها چقدر فضای روابط عاطفی درون خانواده کم جمعیت را دچار مشکل می‌کند، امروز که در تحلیل آسیب‌های اجتماعی و مسائلی مانند حجاب دریافته‌ام که یکی از عوامل اصلی این گونه مشکلات، کاهش جمعیت است.
و این خود البته بحث مفصلی می‌خواهد تا نشان دهیم که بر خلاف ذهنیت رایج ، پدیده‌ای چون بدحجابی بیش از آن که معلول شبکه‌های ماهواره‌ای باشد ناشی از عوامل پنهانی چون خانواده‌های خلوت و کم جمعیت است.
خانواده‌های خلوت آسیب‌های گوناگون و آفت‌های متنوعی را در پی دارد که هم در ابعاد فردی و هم در ابعاد اجتماعی زندگی را دچار اختلال خواهد ساخت و هنوز بسیاری از این آثار و نتایج به وضوح در جامعه آشکار نشده است.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که گمان می‌کردیم با تعداد کم فرزندان تربیت و آموزش آنان بهتر محقق می‌شود در حالی که در عمل دیدیم بر عکس است و اتفاقا در خانواد‌ه‌های پرجمعیت‌تر ساز و کار پرورش و تربیت سزاوار فراهم‌تر است.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که فریب تبلیغات رسانه‌ای را خوردیم و گمان داشتیم تعداد کم فرزندان محیط مناسب‌تری برای رشد اخلاقی و اجتماعی آنان فراهم می‌کند در حالی که با گذشت زمان دیدیم که دقیقا تکامل اخلاقی و تربیت دینی با خانواده‌های شلوغ‌تر بهتر محقق می‌شود.
کلاهی که بر سر ما رفت این بود که تصور کردیم حداقل از نظر ظاهری و مادی با فرزند کمتر ، زندگی بهتری خواهیم داشت و خانواده کم جمعیت با شاخص‌های اقتصادی رفاه نسبی را تجربه خواهد کرد، در حالی که حتى از همین نظر هم کامیاب نبودیم.
حالا وقتی به دور و بر خود نگاه می‌کنیم می‌بینیم که زن و شوهر با هم جان کنده‌ایم و بیست سی سال عمر جوانی خود را صرف هزینه مدرسه غیر انتفاعی و خورد و خوراک و پوشاک یکی دو فرزند پرتوقع و مدعی کرده‌ایم که نه قدردان جان کندن والدین خودند و نه مهارت زندگی طبیعی و متعادل را کسب کرده‌اند.
نسلی که نه شیرینی بازی‌های کودکانه با خواهر و برادر را چشیده و نه لذت داشتن خاله و عمه و دایی و عمو را تجربه خواهد کرد.
خدا ببخشد همه باعث و بانی‌های این مصیبت و فاجعه بزرگ را که ابعاد دردناکش هنوز به شکل کامل به چشم نمی‌آید. خدا ببخشد همه وزرا و معاونان وزرا و رؤسای سازمان‌ها و مسوولان مراکزی که مانند صدا و سیما در طول دهه‌های گذشته در این ساز دمیدند و چنین کلاهی بر سر نسل ما گذاشتند!
 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

گدایی کن تا محتاج خلق نشوی! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 گدایی کن تا محتاج خلق نشوی! ... 

 

http://s8.picofile.com/file/8273499176/GED8EE_BAA_DOXTARASH_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273499526/GED8EE_BAA_DOXTARASH_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273500126/GED8EE_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273500568/GED8EE_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273501050/GED8EE_4.jpg

 

 

 یه مهندس یک گدایی رو با دخترش دید که گدایی میکردن. دختره بسیار زیبا بود. مهندس رفت به پدرش گفت که من دوست دارم با دخترت ازدواج کنم. پدرش گفت:  «یه شرط داره وَ اون اینکه سه روز با ما گدایی کنی، که در آینده به دختر من نگی گدا بودی باهات ازدواج کردم»! ...
اولش مهندس مُرَدد بود وُ بعد قبول کرد. تا دو روز کار گدایی رو انجام داد وبعد نشست و شروع کرد به گریه کردن! گدا گفت: «واسه چی گریه میکنی همش یه روز دیگه داری وُ فاتحه» ...
مهندس گفت: «من واسه گدا بودنم گریه نمیکنم، واسه سالهای عمرم که در سازمان نظام مهندسی هَدر رفت گریه میکنم»! ...

 

 ویرایش، عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

فروریزی ارزشها یا «آنومی» ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 فروریزی ارزشها یا «آنومی» ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8273406284/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273406642/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273406976/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273407250/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273407584/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273407876/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273409284/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_8.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273409692/AANOMY_FORUR3XTEGYE_EJTEM8EE_7.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273410368/AANOMY_FORUR3XTEGYE_FARHANGY_6.jpg

 


 امان قرایی مقدم، جامعه شناس : زنگ‌های خطر فروریزی ارزش‌ها و هنجارهای سنتی و اصول گرایی، در تمام زمینه‌ها، همانطور که "ماکس وبر"( Max Weber)در اوائل قرن بیستم درمورد حرکت جوامع از " اقتدار مشروع سنتی " بسوی " اقتدار مشروع عقلانی" و بعد هم تئوری" پتریم سوروکین (petrim Sorokin)در مورد تغییر "ذهنیت فرهنگی" جوامع ،از "ذهنیت شهودی" قرون وسطی، به "ذهنیت حسی و مادی " از قرن شانزدهم تا کنون و نظریه " دیوید رایسمن " ( David Raisma- )جامعه شناس بزرگ آمریکایی از؛ "سنتی " به سوی "خود مختاری "یعنی مردمی که از" خود آگاهی شخصی" فرمان می برند ، از مدت ها قبل به صدا در آمده، و سنت گرایی و دلواپسی ، بوسیله جوانان ، در حال بحران و فروریزی است و می توان گفت ؛ ‌دگرگونی‌های اجتماعی ِ خاموشی ( The Silensocia- revolution) که در زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زیرپوسته جامعه در جریان است، همه چیز را چنانکه در جامعه شاهد هستیم، درهم فرو ریخته و زنگ خطر را از مدت‌ها قبل برای محافظه‌گرایان و دلواپسان اگر بشنوند به صدا درآورده است .
به همین جهت؛ دگرگونی‌های همه جانبه‌ای، در بینش، طرز تفکر و سبک زندگی به ویژه نوجوانان و جوانان به وجود آمده و پایبندی‌ آنها را به ارزش ها وهنجار های سنتی کم رنگ ساخته و طغیان های: پنهانی و درونی و آشکار در مخالفت با هنجارهای سنتی و پوشش و آرایش و پایبندی به سبک زندگی ایرانی می‌باشیم. زیرا ضربه‌هایی که گروهی از اصولگرایان خاص به ارزش‌ها وهنجارهای سنتی وارد کرده‌اند، چنان کارساز بود که متاسفانه همه را مایوس و ناامید کرده و بخصوص به جوانان آموخته که دیگر به اصولگرایان نمی‌توان دل بست و شفادهنده جامعه نیستند .
جوانان دریافته‌اند که دیگر: " هیچ اندیشه، هیچ عملی و هیچ رسمی حرمتش واجب نیست. اینک می توان از آن تخطی کرد". باید طرحی نو درانداخت و بهتر است که مخالف سنت‌های دیکته شده حرکت کنند. این یعنی "فروریختگی فرهنگی "و"انومی" شدن جامعه بویژه در نزد جوانان که بنا بر شواهد تاریخی ، همواره با نگاه به آینده موجب دگرگونی های اجتماعی گردیده و حیات زندگی اجتماعی را دگر گون ساخته‌اند. چنان که
از زمان "سقراط"و بر اثر تعلیمات اوجوانان راه و رسم اباء واجداد خود را در هم فرو ریختند و جامعه طبقاتی "یونان" را دگر گون ساختند وبه "خود شناسی" پرداختند. صدای سقراط که: "ای انسان خودت را بشناس" در گوش ما طنین افکن است. اما صدای داوران او سال هاست که خفه شده است و بعد هم از زمان موسی(ع) و عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) همواره این جوانان بودند که راهنمای بزرگتران بوده اند و با پذیرش افکار وعقاید و ایده‌های جدید توانستند راه و رسم تازه را گسترش دهند و طرح نو دراندازند و خرافه‌گرایان و سنت‌طلبان را با افکار جدید آشنا کنند و سبک زندگی آنان را عوض نمایند . از این رو، بهتر است به عقاید خواسته‌ها، امیال و نظرات آنها توجه ویژه داشت و دانست که دیگر دوران برخی روش‌های اصولگرایی، سپری شده و نمی‌توان با جوانان مانند گذشته رفتار کرد. علاوه بهتر است از" دگماتیسم "فکری و"یک بعدی نگری "و "تمامیت خواهی " به ویژه در صحنه سیاست دست برداشت و خیال کرد که به این وسیله می‌توان خواسته‌های خود را بر جوانان تحمیل کرد .

 مطالب مرتبط:
آنومی, یا, آشفتگی اجتماعی: پژوهشی ...

آنومی‌ در تهران ... 

جامعه آنومیک و بحران هویت جوانان

آنومی سیاسی در اندیشه دورکیم

هراس در بستر آنومی اجتماعی

حرکت های مدنی، نماد دموکراسی یا نمود آنومی سیاسی

خطر تشدید آنومی‌ در ساختار جامعه ایران

آنومی اجتماعی و اعتیاد به مواد مخدر

جامعه ایرانی دچار آنومی فرهنگی شده است

بررسی رابطه دینداری با احساس آنومی و ...

بررسی عوامل موثر اجتماعی در احساس آنومی اجتماعی در بین ...

بررسی پدیده آنومی اجتماعی در بین شهروندان حاشیه‌نشین شهر ...

آنومی و حاشیه نشینی - روزنامه دنیای اقتصاد

آنومی یا هرج و مرج جنسی در راه است

جامعه ما دچار آنومی و پریشان فکری است

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نه از بهر آن می‌ستانم خراج

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

    نه از بهر آن می‌ستانم خراج
 

http://s9.picofile.com/file/8273262234/M8HYE_HAM3SHE_TESHNEHAM_1.Jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273262926/XASARAD_DONYAA_SA_ADY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273263176/ESHQ_SAFARE_SA_ADY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273263426/P8EEZ_M3RESAD_KE_MARAA_MOBTALAA_KONAD_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273263842/EM8M_VA_MARASHYE_NAJAFY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273264218/KUROSHE_KAB3R_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273265142/KUROSHE_KAB3R_MAQBAREH_1.jpg

 

 


 شنیدم که فرماندهی دادگر / قبا داشتی هر دو روی آستر 

 یکی گفتش ای خسرو نیکروز / ز دیبای چینی قبایی بدوز

 بگفت این قـَــدَر سَتر وُ آسایش است / وَز این بگذری زیب وُ آرایش است 

 نه از بهر آن می‌ستانم خراج / که زینت کنم بر خود و تخت و تاج 

 چو همچون زنان حـَــلـٌــه دَر تن کنم / بمردی کجا دفع دشمن کنم؟ 

مرا هم ز صد گونه آز وُ هواست / ولیکن خزینه نه تنها مراست 

 خَزاین پر از بهر لشکر بود / نه از بهر آذین وُ زیور بود 

 سپاهی که خوشدل نباشد ز شاه / ندارد حدود ولایت نگاه 

 چو دشمن خَر روستایی برد / مَلِک باج وُ ده یک چرا می‌خورد؟ 

 مخالف خرش برد وُ سلطان خراج / چه اقبال ماند در آن تخت و تاج؟ 

 مروت نباشد بر افتاده زور / بَرَد مرغ ِ ‌دون دانه از پیش مور 

 رعیت درخت است اگر پروری / به کام دل دوستان برخوری 

 به بی‌رحمی از بیخ و بارش مَکن / که نادان کند حیف بر خویشتن 

 کسان برخورند از جوانی وُ بخت / که با زیردستان نگیرند سخت 

 اگر زیردستی درآید ز پای / حذر کن ز نالیدنش بر خدای 

 چو شاید گرفتن بنرمی دیار / به پیکار خون از مشامی میار 

 به مردی که مُلک سراسر زمین / نیرزد که خونی چکد بر زمین 

 شنیدم که جمشید فرخ سرشت / به سرچشمه‌ای بر به سنگی نبشت 

 بر این چشمه چون ما بسی دم زدند / برفتند چون چشم بر هم زدند 

 گرفتیم عالم به مردی وُ زور / ولیکن نبردیم با خود به گور 

 چو بر دشمنی باشَدَت دسترس / مرنجانش کو را همین غصه بس 

 عدو زنده سرگشته پیرامنت / به از خون او کشته در گردنت 
 

 «شیخ اجل سعدی شیرازی»

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تو رو خدا بسه! دیگه برامون شمع روشن نکنین! ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  تو رو خدا بسه! دیگه برامون شمع روشن نکنین! ... 

 

http://s9.picofile.com/file/8273206750/AY8LV8R_54.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273207168/AY8LV8R_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8273207442/AY8LV8R_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8273207684/AY8LV8R_2.jpg

 

 

 زن و شوهری بعد از سالیانی که از ازدواجشون می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردند. با هرکسی که تونسته بودند مشورت کرده بودند اما نتیجه ای نداشت، تا این که به نزد کشیش شهرشون رفتند.
پس از این که مشکلشون رو به کشیش گفتند، او در جواب اون زوج گفت: ناراحت نباشید من مطمئنم که خداوند دعاهای شما رو شنیده و به زودی به شما فرزندی عطا خواهد نمود. با این وجود من قصد دارم به شهر رم برم و مدتی در اون جا اقامت داشته باشم، قول می دهم وقتی به واتیکان رفتم حتما برای استجابت دعای شما شمعی روشن کنم.
زوج جوان با خوشحالی فراوان از کشیش تشکر کردند. قبل از این که کشیش اون جا رو ترک کنه، بازگشت و گفت:
من مطمئنم که همه چیز با خوبی و خوشی حل می شه و شما حتما صاحب فرزند خواهید شد. اقامت من در شهر رم حدود 15 سال به طول خواهد انجامید، ولی قول می دم وقتی برگشتم حتما به دیدن شما بیام.
15 سال گذشت و کشیش دوباره به شهرش بازگشت. یه نیمروز تابستان که توی اتاقش در کلیسا استراحت می کرد، یاد قولی افتاد که 15 سال پیش به اون زوج جوان داده بود و تصمیم گرفت یه سری به اونا بزنه پس به طرف خونه اونا به راه افتاد. وقتی به محل اقامت اون زوجی که سال ها پیش با اون مشورت کرده بودند رسید زنگ در را به صدا در آورد .
صدای جیغ و فریاد و گریه چند تا بچه تمام فضا رو پر کرده بود. خوشحال شد و فهمید که بالاخره دعاهای این زوج استجابت شده و اونا صاحب فرزند شده اند .
وقتی وارد خونه شد بیشتر از یه دوجین بچه رو دید که دارن از سر و کول همدیگه بالا میرن وهمه جا رو گذاشتن رو سرشون و وسط اون شلوغی و هرج و مرج هم مامانشون ایستاده بود .
کشیش گفت : فرزندم ! می بینم که دعاهاتون مستجاب شده ... حالا به من بگو شوهرت کجاست تا به اون هم به خاطر این معجزه تبریک بگم.
زن مایوسانه جواب داد : اون نیست ... همین الان خونه رو به مقصد رم ترک کرد .
کشیش پرسید: شهر رم ؟ برای چی رفته رم ؟
زن پاسخ داد : رفته تا اون شمعی رو که شما واسه استجابت دعای ما روشن کردین خاموش کنه.

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مناظره داغ دو دیپلمات ایرانی و آمریکایی؛ از تأسیس مک‌دونالد تا رئیس جمهور آینده ایران ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   مناظره داغ دو دیپلمات ایرانی و آمریکایی؛

 از تأسیس مک‌دونالد تا رئیس جمهور آینده ایران ...

  (خلاصه)    

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

 

 


بین الملل ، دیپلماسی : «ایران یک متحد جدید یا همان دشمن قدیمی» عنوان مناظره‌ای است که «شورای روابط جهانی هستون تگزاس» آنرا برگزار کرد.
 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،
سیدحسین موسویان، عضو ارشد تیم پیشین هسته‌ای، معاون سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در محل شورای روابط جهانی هستون تگزاس با سوزان ملونی، دیپلمات پیشین وزارت خارجه آمریکا و معاون فعلی مطالعات سیاست خارجی موسسه بروکینگز آمریکا با موضوع "ایران یک متحد جدید یا همان دشمن قدیمی" مناظره کرد.
 مجری: شما گفتید که آمریکا قبل از انقلاب 20 نیروگاه برای ایران پیشنهاد داشته است. حالا چند نیروگاه احتیاج دارد؟
 موسویان: مطالعات دانشگاه استانفورد در دهه 70 (میلادی) نیاز ایران به 20 نیروگاه هسته ای تا سال94 را پیشنهاد کرد. در زمانی که ایران در حدود 30 میلیون جمعیت داشت. حدس بزنید حالا ایران با جمعیت 80 میلیونی چند نیروگاه نیاز دارد؟ در حالیکه فقط هم یک نیروگاه دارد. ...

 مجری: ایران از دارنده گان بزرگ ذخایر نفت است ((( آمریکا از بیشترین میادین نفتی دنیا، چندین دهه ذخیره-سازی نفت خام، وَ بزرگترین نیروگاه-های اتمی برق برخوردار است؛ پس میشود به آنها گفت با این همه منابع وَ ذخایر نفت خام، دیگر چه نیازی به نیروگاه-های اتمی دارید؟! ... _ عـبـــد عـا صـی. ))) . بعد از برجام هم 800 هزار بشکه به صادراتش افزوده است ...

 مجری: قدم بعدی در آمریکا چه باید باشد قبل از اینکه دولت بتواند در تحریمهای اولیه تجدید نظر کند؟
 ملونی: شرکتهای آمریکایی محتاط هستند ضمن اینکه ناراحتند که چرا دیگران مثل اروپاییها می توانند با ایران کار کنند و آنها نمی توانند. اما تحریمهای اولیه و افزایش ریسک داخلی سیاسی ایران و فساد و عدم شفافیت در سیستم بانکی ایران مشکلاتی است که باید اول حل شود.
 آمریکا در مورد سایر کشورها مثل برمه هم تحریم داشت و برداشت. اما سیاستهای منطقه ای ایران مانع برداشته شدن تحریمهای اولیه غیرهسته ای آمریکا است و به نظر میرسد که این تحریمها توسط کنگره و دولت بعدی هم افزایش خواهند داد.
 موسویان:  ...  اما در مورد ریسک سیاسی باید بگویم که در خاورمیانه اگر ایران باثبات ترین کشورهم نباشد، یکی از باثبات ترین هاست. اگر یک کشور بتواند 36 سال در مقابل سخت ترین فشارهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی و نظامی مقاومت نموده و نهایتا هم به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه ظاهر شود، این یعنی ثبات سیاسی واقعی.
 ریسکی که وجود دارد به خاطر تحریمهای اولیه غیرهسته ای آمریکاست نه بخاطر بی ثباتی در ایران. شرکت بویینگ در واشینگتن لابی کرد و قرارداد فروش 118 هواپیما به ارزش 27 میلیارد دلار را گرفت.
 ملونی: البته بعدش هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران آنها را از ایران بیرون نیاندازد همانطور که قبلا هم همین کار را کرده!
 موسویان: اینطور نیست. این تصمیم کل کشور است که آمریکاییها می توانند در پروژهای نفتی و انرژی ایران سرمایه گذاری کنند. اما اگر آمریکا بخواهد مک دونالد به ایران بیاورد، تهران اجازه نخواهند داد چون ایرانیها میگویند ما غذای ایرانی سالم داریم و بهتر است که غذای ناسالم مک دونالد را خود آمریکاییها بخورند (خنده حضار)
 مجری: اگر شرکتهای بزرگ مثل موبایل و اگزون با بهترین تکنولوژی بخواهند بیایند باید چه کنند؟
 موسویان: اگر بیایند اولاً که منعی از طرف ایران نیست و ثانیا طرف ایرانی هم موافق است. ریسک تحریمهاهم به آمریکا برمیگردد. باید لابی کنند تا واشینگتن تحریمهای نفتی را بردارد. اما در مورد نکته ای که خانم ملونی گفت باید بگویم که وقتی شرکتی قرارداد سرمایه گذاری امضا کرد قبل از اینکه یک دلارهزینه کند، قرارداد توسط سازمان حمایت از سرمایه گذاری ایران تایید و تصویت و ضمانت وزارت اقتصاد ایران صادر و سرمایه گذاری تضمین میشود. بعد از برجام هم سایر کشورها تا کنون 4.5 میلیارد دلار توافق سرمایه گذاری با ایران امضاء کرده اند.
 مجری: یک رفیق وکیلی دارم که می گوید اگراعتماد نباشد هیچ قراردادی نمیتواند اعتماد ایجاد کند.
 موسویان: این بستگی به اراده سیاسی دولت و کنگره آمریکا دارد. برای اولین بار بعد از انقلاب در سطح وزرای خارجه راجع به اختلاف هسته ای که از نظر واشینگتن تهدید اول امنیت ملی آمریکا به حساب می آمد، مذاکره و بحران به طور مسالمت آمیز حل شد. اما درست بعد از توافق هسته ای، یعنی کمتر از یکسال، کنگره آمریکا 30 لایحه تحریم ارائه کرده است. یعنی بیشترین لوایح تحریم ظرف کمتر از یکسال که در تاریخ روابط ایران و آمریکاهم بیسابقه است. به همین دلیل ایرانیها می گویند که آمریکایی ها صادق نیستند.  ملونی:  تهدید استراتژیک ایران در مورد تروریسم، بمب هسته ای و سیاست در مورد کشورهای همسایه عامل تعیین کننده سیاستهای آمریکا در مورد ایران است.
 این در اختیار دولت یا وزیر نفت نیست که آمریکاییها در ایران سرمایه گذاری کنند. ایران آماده نیست که استاندارهای جامعه جهانی در سیاست خارجی را رعایت کند( کف حضار). من در ایران زندگی کرده ام. مردم را دوست دارم اما حکومت ایران را دوست ندارم.
 موسویان: ملونی دو موضوع هسته ای و تروریسم را مطرح کرد.
در مورد هسته ای که توافق انجام شده، ایران بیشترین شفافیت را هم پذیرفته و این آمریکاست که باید به تعهداتش عمل کند ...
 اما اجازه دهید در مورد تروریسم صادق باشیم. نیویورک تایمز هم فاش کرد که هیلاری کلینتون گفته که عربستان اصلی ترین منبع تامین مالی است. همه قبول دارند که عربستان و متحدینش منبع تامین ایدئولوژی، مالی و تسلیحاتی تروریسم تکفیری است. با این وجود و همزمان آمریکا 110 میلیارد دلار پیشرفته ترین سلاح ها را به عربستان میفروشد. این واقعیت آمریکاست.
 درحالیکه همه دنیا اقرار کرده که تروریسم تکفیری تهدید اصلی صلح و امنیت جهانی است و سعودی هم منبع اصلی حمایتی آنهاست، با این وجود آمریکا هم استراتژیک ترین روابط را با ریاض دارد و همزمان هم ایران را محکوم میکند!
 مجری: آیا ایران و آمریکا منافع مشترک هم دارند؟
 ملونی: منافع مشترک داریم. ما قبول داریم ایران نقش دارد اما در عین حال شیعه های میلیشا را درست کرده که سنی ها مخالفند و مشکل زاست. ایران میخواهد نقش مسلط در عراق داشته باشد و آمریکا، عراقی مستقل میخواهد. ایران از بشار اسد، حمایت میکند ...
 موسویان: ...
 این آمریکا بود که با حمله نظامی به افغانستان و لیبی و عراق ثبات منطقه را بهم ریخت. آمریکا 6000 میلیارد دلار هزینه کرد، 7000 کشته داد،50000 معلول داد و تازه یک میلیون آمریکایی هم پرونده معلولیت جنگی تشکیل داده اند.
ای کاش دولت آمریکا این 6000 میلیارد را خرج تاسیسات زیربنایی اش میکرد. من که امروز در آمریکا سوار قطار میشوم احساس میکنم در جهان سوم سوار قطار شده ام (خنده حضار).
اما نتیجه حمله آمریکا به لیبی چه بود؟ یک دیکتاتور را ساقط کرد. کشور لیبی را متلاشی کرد و جولانگاه گروه تروریستی القاعده کرد. ریشه بی ثباتی ها، حملات نظامی آمریکا بود بدون اینکه توانمندی مدیریت بحران بعد از حمله را داشته باشد.
 مجری: اگر بنا بود شما به آمریکا در مورد سیاست خاورمیانه ای توصیه ای داشته باشید، چه پیشنهادی میکردید؟
 موسویان: اگر من بخواهم توصیه ای به دولت آمریکا در مورد سیاستهای خاورمیانه داشته باشم میگویم که صداقت داشته باشید. حرفتان با عمل تان یکی باشد ...  60 سال در خاورمیانه سلطه داشته اید و از دیکتاتورهای فاسد حمایت کرده اید و همزمان دم از دموکراسی زده اید ...

 ملونی:  حمایت آمریکا از متحدینش در گذشته برای تامین امنیت و ثبات انرژی بود اما امروز مشکلات افراط گرایی هم از همان متحدین بوجود آمده است. اما اینکه آمریکا عامل همه بی ثباتهای خاورمیانه است، حرفی گمراه کننده است. میراث آمریکا در خاورمیانه همه اش هم منفی نبوده است ...

 مجری: هر دو کشور ایران و آمریکا انتخابات دارند. نتیجه احتمالی و تأثیر آن بر روند روابط چه خواهد بود؟
 ملونی: تبلیغات انتخابات ایران غیر رسمی شروع شده. هیچ وقت نمیتوانیم نتیجه انتخابات در ایران را پیش بینی کنیم. ...

 موسویان: من منتظر بودم از خانم ملونی در مورد انتخابات آمریکا بشنوم (خنده حضار). اما در مورد انتخابات ایران تجربه من میگوید که رأی مردم ایران غیر قابل پیش بینی است ...

 مجری: با داعش چگونه باید مبارزه کرد؟
 موسویان: مقامات سطح بالای ایران معتقدند که داعش توسط عربستان و آمریکا علیه ایران ساخته شده است.
خانم ملونی گفت اسد دیکتاتور است. ما دیکتاتورهای دیگری هم در منطقه داریم (خنده حضار). شما گفتید اسد با خشونت با تظاهرکنندگان برخورد کردند. مبارک و امیر بحرین هم با خشونت با تظاهرکنندگان برخورد کردند. اگر براساس فرض شما ما در منطقه دیکتاتور داشته باشیم، آیا راه حل مبارزه با دیکتاتورها، صدور تروریسم و اسلحه به کشورهاست؟ این کار را در لیبی کردید و نتیجه آن را دیدید ...
 ملونی: این باید شامل ایران هم بشود!
 موسویان: در ایران ما بعد از انقلاب مرتب انتخابات داشته ایم ...  لذا شما به جای اینکه وقت صرف دمکراسی در ایران بکنید بهتر است صرف دموکراسی در عربستان که متحد شماست بکنید که نه قانون اساسی دارد و نه انتخابات.
 مجری: چطورممکن است که تهدیدات تروریستی علیه آمریکا از کشورهایی میاید که در لیست تروریست دولت آمریکا نیستند؟
 ملونی: حکومت اسلامی داعش خطرناکترین تهدید تروریستی است که آمریکا این دولت را به رسمیت نمیشناسد تا در لیست بگذارد ...

 موسویان: اما بالاخره ایشان حاضر نشد راجع به عربستان، قطر و این کشورهایی که منبع مالی داعشی ها هستند حرفی بزند!
 ملونی: کمکها از این کشورها توسط دولتها نیست توسط افراد است ...

 مجری: مدل قراردادهای نفتی ایران یکسال قبل اعلام شد اما هیچ کس تاکنون نیامده؟
 موسویان: یکسال قبل اعلام شد اما تازه چند هفته پیش از تصویب مراجع ذیربط کشور گذشت. لذا تازه تصویب و قابل اجرا شده است. رییس جمهور چین به ایران سفر کرد و 600 میلیارد توافق همکاری ده ساله امضاء کرد ...  نهایتا من معتقدم که قراردادهای انرژی با بلوک شرق زود عملیاتی خواهد شد. با اروپاییها بعد از چند ماه اما با امریکا خدا میداند( خنده حضار)
 مجری: آیا مرزهای جدید در خاورمیانه خوهیم داشت؟
 ملونی: ایکاش نداشته باشیم اما عملا تجزیه شروع شده است ...

 موسویان: روزی که اولین تجزیه در خاورمیانه عملی شود، به معنی شروع پایان خاورمیانه خواهد بود و هیچ قدرتی هم قادر به جلوگیری از آن نخواهد بود. شما میدانید که خیلی از مرزهای فعلی مصنوعی است. بعضی از کشورها کم سن تر از من هستند(خنده حضار)
...
اگر امروز اسد برود، سوریه بدتر از لیبی خواهد شد و آمریکا هم فرار خواهد کرد و هیچ کاری نخواهد کرد. هیچ کشور دیگری هم نخواهد توانست.
 دنیا باید تکلیف خود را روشن کند. کدام اولویت است اسد یا تروریستها ...

 باید همه کشورها به رأی مردم به عنوان ختم کلام در سوریه تن دهند.
 ملونی: ... مشارکت و رأی مردم بدون اسد و بدون گروههای تروریستی راه حل نهایی است.
 مجری: موضوع اسراییل بحث نشد. آیا ایران رفع تهدید موشک علیه اسراییل را حاضر است بردارد؟
 موسویان: سلاحهای متعارف ایران موضوع مهمی است. ببینید ایران درچه فضای امنیتی قرار گرفته است ...
 
اگر شما هم در ایران در مرکز تصمیم گیری بنشیند با فضای امنیتی فعلی، اولویت تان این خواهد بود که یک نیروی نظامی قدرتمند با سلاحهای متعارف قوی داشته باشید. با این وجود بودجه نظامی ایران با 80 میلیون جمعیت از برخی از کشورها ی منطقه با دو سه میلیون جمعیت هم کمتر است. ...
 ملونی: موسویان در مورد موشک علیه اسراییل چیزی نگفت! اسراییل تهدید ایران نیست بلکه کشورهای عرب همسایه هستند ...

 موسویان: شما اگر راست میگویید بروید نتانیاهو را در مورد راه حل دو دولت که آمریکا و خیلی از کشورهای دیگر حمایت میکنند، راضی کنید.

 اگر در مورد شعارها حساس هستید، در مورد شعارهای اسرائیل عیه ایران هم به همان نسبت حساس باشید. نتانیاهو هرروز صبح که از خواب بلند میشود، پیشنهاد حمله به ایران را مطرح میکند و در آمریکا هم ازچنین مواضعی ابرازنگرانی نمی شود.

 مـتـن کـامـــل

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

مَش غلوم هم عاقبت،شد اهل دیش ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 مَش غلوم هم عاقبت،شد اهل دیش ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8272987226/AHLE_M8HV8REH_9.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272994534/AHLE_M8HV8REH_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272994942/AHLE_M8HV8REH_VA_TAL8Q_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272995192/AHLE_M8HV8REH_VA_TAL8Q_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272995576/AHLE_M8HV8REH_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272996084/AHLE_M8HV8REH_1.jpg

 

 

 ((( بارها شنیده-ایم که «هیچکس را نمیشود به زور به بهشت یا جهنم فرستاد». ما همه مسافریم وَ ناچاریم برای رسیدن به منزل ابدی باید از پُلی بگذریم که هزاران فراز وُ نشیب دارد وُ هزاران امتحان وُ آزمایش ... نمونه-ای از کلام خدا در قران کریم: )))

 

  قرآن مجید می فرماید: بهشت بعد از جهنم است و همه برای رفتن به بهشت باید از مسیر جهنم بگذرند: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیاً». ما همین جا هم مسیر بهشت رفتنمان از داخل جهنم می گذرد، یعنی باید از حسد، ریا، کبر، دورویی، تقلب و گناه بگذریم تا به بهشت برسیم ... (  سوره مریم آیه 17 وَ تفسیر المیزان  ).   

 

 مش غلوم هم عاقبت،شد اهل دیش / آنتنی بگذاشت ،در ایوان خویش
 تا زند،گشتی،در این کانال ها / فیلم ها و همچنین ،سریال ها
 بالشی بر پشت وُ ریموتش، به دست / صبح تا شب پای تی وی ،می-نشست
 فیلم ها بر روی او تاثیر کرد / کـَـم کـَـمَک،رفتار او تغییر کرد
 هر زمان می دید از آن تیپ ها / شِکوه سر می داد و می گفت،: ای خدا 
 از چه رو یارم «فَشن اندام» نیست؟!! / یعنی آن چیزی که من می خوام، نیست
 همسری تـیـپـیـــک-تر ، باید گرفت / یک کمر باریک تر، باید گرفت
 در پی این عزم وُ تصمیم، آن خپل / بر سبیل و موی خود مالید، ژل
 رفت وُ یار ِ خـــوش-ادایـــی ، تور کرد / دلبر بالا بلایی جور کرد
 چند وقتی روزگارش خوب بود / چونکه یارش ظاهرا مطلوب بود
 یار هم از او سواری می گرفت / بسته بسته ،ده هزاری می گرفت
 بی مهابا خرج می کرد آن بشر / تا شود از دیگران، خوش تیپ تر
 مش غلوم وضعش یه هو ناجور شد / زرت او یکباره بَد قـَمـصـــور شد
 یار، آهنگ جدایی ساز کرد / نغمه های بی وفایی ساز کرد
 طالب مهریه اش شد، ناگهان / مش غلوم، بَر کلٌه وُ بر سر زنان
 تا که از این غصه وُ اندوه وُ درد / طبق اسناد پزشکی، سکتـــــــه کرد
 چون که بیرون آمد از حال کـُـمـــا / گفت پایین آورید این دیش را
 چون که این سریال ها یک دام بود / تشت رسوایی من بر بام بود
 گند زد یار فشن بر هیکلم / ای به قربان عیال اوَلم
 ای فدای وزن وُ هم پهنای او / جنگل پر پشت ابروهای او
 ای فدای موی مِش نادیده اش / چشم های سایه نامالیده اش
 هر کجا باشد صدایش می کنم / بعد از این جان را فدایش می کنم

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

دوست دانا آینه-ای شفاف وُ گویاست ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  دوست دانا آینه-ای شفاف وُ گویاست ... 

 

http://s9.picofile.com/file/8272793968/AHMAQ_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272794400/N8JAV8NMARDY_SADD8M_ARAF8T_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272794792/AHMAQ_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272794992/AHMAQ.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272795350/TAMA_AK8R_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272795568/QEN8AT_SAXY_1.jpg

 


یکی از دوستان که از رنج روزگار خاطری پریشان داشت، نزدم آمد و از روزگار نامساعد گله کرد و گفت: در آمد اندک دارم ولی عیال بسیار، و نمی توانم بار سنگین ناداری را تحمل کنم، بارها به خاطرم آمد که به سرزمینی دیگر کوچ کنم چرا که در آنجا زندگیم هرگونه بگذرد، کسی بر نیک و بد من با خبر نمی شود و آبرویم حفظ می گردد.
بس گرسنه خُفت وُ کس ندانست که کیست / بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست
باز از شماتت و سرزنش دشمنان ترس دارم، که اگر سفر کنم، آنهادر غیاب من بخندند و مرا نسبت به عیالم به ناجوانمردی نسبت دهند و بگویند:
ببین آن بی حمیت (بی-غیرت) را که هرگز / نخواهد دید روی نیکبختی
که آسانی گزیند خویشتن را / زن و فرزند بگذارد بسختی
چنانکه می دانی در علم حسابداری، اطلاعاتی دارم، اکنون نزد شما آمده ام، بلکه از ناحیه مقام ارجمند شما، طریقه ای و کاری در دستگاه دولتی معین گردد. تا نعمتی که از عهده شکرانه آن ناتوانم.

 به او گفتم: ای برادر! کارمند حسابداری شدن برای پادشاه، دو بختی است است. از یکسو امیدوار کننده است و از سوی دیگر ترس دارد وَ به خاطر امیدی، خود را در معرض ترس قرار دادن، بر خلاف رای خردمندان است.
کس نیاید به خانه درویش / که خراج زمین وُ باغ بده
یا به تشویق و غصه راضی باش / یا جگر بند، پیش زاغ بنه
دوستم گفت: مناسب حال من سخن نگفتنی و جواب مرا درست ندادی، مگر نشنیده ای که هر کس خیانت کند، پشتش از حسابرَس بلرزد:
راستی موجب رضای خدا است / کس ندیدم که گم شد از ره راست
و حکیمان می گویند: چهار کس از چهار چیز، از صمیم دل آزرده خاطر شود:
1. رَهزن از سلطان 2. دزد از پاسبان 3. زناکار از سخن چین 4. زن بَدکار از نگهبان. ولی آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است.
مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی / که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ
تو پاک باش و مدار از کس ای برادر، باک / زنند جامه ناپاک گازُران بر سنگ
گفتم: حکایت آن روباه، مناسب حال تو است. روباهی را دیدند از خود بی خود شده، می افتاد وُ بر می خاست وُ می گریخت. شخصی به آن روباه گفت: چه چیز موجب خوف و ترس و پریشانی تو شده است؟
روباه گفت: شنیده ام شتری را به بیگاری کار بی مزد می برند.
آن شخص به روباه گفت: ای احمق! تو چه شباهتی به شتر داری، و تو را به شتر چه کار؟
روباه گفت: خاموش باش که اگر افراد حسود از روی غَرض وَرزی اشاره به من کنند و بگویند این شتر است ، وَ در نتیجه گرفتار شوم، چه کسی در فکر من است تا مرا نجات دهد وَ تا از عراق، تریاق (پادزهر مار) بیاورند: مارگزیده خواهد مرد.
ای رفیق: با توجه به حکایت روباه به تو می گویم که تو قطعا دارای دانش و دین و تقوا هستی و امانتدار می باشی، ولی حسودان عیبجو در کمین هستند، اگر با سخن چین-های خود، تو را به عنوان خائن در نزد شاه جلوه دهند، آیا هنگام سرزنش شاه، می توانی از خود دفاع کنی و فرصت دفاع به تو خواهند داد؟ بنابراین مصلحت آن است که زندگی را با قناعت بگذرانی و ریاست را ترک کنی.
به دریا در منافع بی شمار است / اگر خواهی، سلامت در کنار است
دوستم حرفهای مرا گوش کرد، ولی ناراحت شد و چهره-اش را در هم کشید وُ سخنان رنج آور گفت که: این چه عقل و شعور و تدبیر است. سخن حکیمان تحقق یافت که می گویند: دوستان در زندان به کار آیند، که بر سفره، همه دشمنان، دوست-نمایند.
دوست مشمار آنکه در نعمت زَنَد - لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست / در پریشانحالی و درماندگی
دیدم که از نصیحت من آزرده خاطر شده و آن را نمی پذیرد. او را نزد صاحب دیوان  که سابقه آشنایی با او داشتم برده وَ وضع حال وُ شایستگی او را به عرض وی رساندم، صاحب دیوان او را سرپرست کار سبکی کرد.
مدتی از این ماجرا گذشت، وزیر و خدمتکار او را مردی خوش اخلاق و پاک سرشت یافتند و تدبیرش را پسندیدند. درجه و مقام عالیتر به او دادند. او همچنان ترقی کرد و به مقامی رسید که مُقَرَب دربار شاه و مستشار و مورد اعتماد او گشت. من خوشحال شده و گفتم:
زکار بسته میندیش و دل شکسته مدار  که آب چشمه حیوان درون تاریکی است
منشین ترش از گردش ایام که صبر / تلخ است ولیکن بر شیرین دارد
سعدی در ادامه داستان می گوید:
در همان روزها اتفاقا با کاروانی از یاران به سوی مکه برای انجام مراسم حج، سفر کردم. هنگامی که بازگشتم همین دوستم در دو منزلی وطن (شیراز یا...) به پیشواز من آمد، دیدم ظاهری پریشان دارد و به شکل فقیران است. پرسیدم: چرا چنین شده ای؟ جواب داد: همان گونه که تو گفتی، طایفه ای بر من حسد بردند، و مرا به خیانت متهم کردند، شاه در باره این اتهام تحقیق و بررسی نکرد و دوستان قدیم و دوستان صمیمی دم فرو بستند و صمیمیت گذشته را از یاد بردند:
نبینی که پیش خداوند جاه / نیایش کنان دست بَر برنهند
اگر روزگارش در آرد ز پای / همه عالمش پای بر سر نهند
خلاصه، گرفتار انواع آزارها و زندان شدم تا در این هفته که مژده خبر سلامت حاجیان رسید، مرا از بند سنگین زندان آزاد کردند و شاه مِلک و مالم را که از پدرم برایم به ارث رسیده بود برای خود مصادره نمود.
سعدی می گوید: به او گفتم، قبلا تو را نصیحت کردم که: کار برای شاهان مانند سفر دریا، هم خطرناک است و هم سودمند، یا گنج برگیری و یا در طلسم بمیری، ولی نصیحت مرا نپذیرفتی.
یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار / یا موج، روزی افکندَش مُرده بر کنار
بیش از این مصلحت ندیدم درونش را با شانه سرزنش بخراشم و نمک بر آن بپاشم، لذا به همین سخن اکتفا نمودم:
ندانستی که بینی بند بر پای / چو در گوشت نیامد پند مردم؟
دگر ره چون نداری طاقت نیش / مکن انگشت در سوراخ کژدم
 

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

بعد از آقای «ب.ز»، چشممان به آقای «ر» روشن ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8272665750/EXTEL8S_PEYG3RY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272666042/EXTEL8SE_SANDUQE_ZAX3REYE_FARHANGY8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272668642/EXTEL8S_MA_AREKEYE_ZANJ3REYE_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272668868/EXTEL8S_TALEMUSHE_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272669026/EXTEL8S_B3MEH_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272669268/EXTEL8SHAA_AHMADY_P8K_Y8DET_NAREH_1.jpg

 

 مرتضی حاجی، وزیر اسبق آموزش و پرورش و عضو هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان، در گفت‌وگو با ایلنا  :
بدهی۱۰۰۰ میلیاردی سهامدار بانک سرمایه، آقای (ر) سهامش را از شهرداری خریده بود. تشریح ماجرای اختصاص خودروهای لوکس به مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان
بدهی۱۰۰۰ میلیاردی سهامدار بانک سرمایه، آقای (ر) سهامش را از شهرداری خریده بود. تشریح ماجرای اختصاص خودروهای لوکس به مدیران صندوق ذخیره فرهنگیان
عضو هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان ماجرای اختصاص ۸۰۰ خودروی لوکس به مدیران این صندوق را تشریح کرد.
 اتفاقاتی که در حال حاضر مورد پیگیری قضایی هست، مربوط به بانک سرمایه است که ۴۵ درصد سهام آن متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان می‌شود و بقیه سهام‌داران خصوصی و خارج از صندوق هستند.
 عضو هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان با اشاره به اینکه اگر پولی کم و زیاد شده باشد به مدیران تصمیم‌گیر بانک سرمایه مربوط می‌شود، افزود: اگر خسارتی هم وارد شود به نسبت سهم سهام‌داران، خسارت‌ها توزیع می‌شود. البته من نسبت به این مسئله که تسهیلاتی که از سوی بانک داده شده، امکان وصول نداشته باشد، بدبین نیستم، چرا که خیلی‌ها وصول شده است و بقیه هم باید با پیگیری قضایی و تها‌تر با دارایی بدهکاران وصول شود.
 به طور مثال بابک زنجانی به خیلی جا‌ها بدهکار بود؛ دادگاه فشار آورد و او مجبور شد؛ بدهکاری‌هایش را با دارایی‌هایی که داشته، تها‌تر کند ((( چرا این "تـهـــاتـــر" یا تسویه حساب آقای "ب.ز" تا بحال رسانه-ای نشده!!!؟
الف - رقم بدهی بابک زنجانی چند صفر دارد؟( 25 آبان 94، آخرین خبر از عدم تسویه بدهی)!  _ عـبـــد عـا صـی. ))) ؛ از جمله بدهکاری به بانک سرمایه داشته که این بدهی با دارایی او تها‌تر شده‌است.
 وزبر اسبق آموزش و پرورش با بیان اینکه اینطور نیست که همه مطالبات غیرقابل وصول باشد، خاطرنشان کرد: منتها باید این مسائل پیگیری شود و اینکه اتهامات افراد دستگیرشده چیست نیز مربوط به دستگاه قضایی می‌شود.
 امیدواریم دادگاه برای رسیدگی به وضعیت بانک سرمایه هر چه سریع‌تر وقت تعیین کند، تا رفع نگرانی شود.
با اطلاعات عمومی که دارم، نگران دارایی صندوق ذخیره فرهنگیان نیستم و فرهنگیان از این بابت نگرانی نداشته باشند.
 حاجی درباره موضوع خودروهای لوکسی که گفته می‌شود؛ توسط صندوق ذخیره به افرادی خاص داده شده، گفت: صندوق با یک شرکت لیزینگ مذاکره کرد و قرار شد؛ شرکت بابت ورود این خودرو‌ها حق‌العملی دریافت کند و خودروها توزیع شود که البته واردات خودرو‌ها تا جایی که می‌دانم؛ محقق نشد، اما چون اعلام و تعهد شده بود، تلاش شد؛ خودروهای داخلی را جایگزین کنند.
وی با اعلام اینکه آقایی به نام (ر) یکی از سهام‌داران بانک سرمایه حدود هزار میلیارد تومان به بانک سرمایه بدهکار است، گفت: قانونی نیست که سهام‌دار بانک از تسهیلات بانک مربوطه که در آن سهم دارد، استفاده کند.
این آقا سهام خود را از شهرداری خریده که به همین دلیل نیز مدتی در بازداشت بوده است((( !!!؟؟؟ ... ))). البته حکم نهایی درباره ایشان صادر نشده و نمی‌دانیم که موضوع چیست و این سهام چگونه از شهرداری خریده شده است؟

 

تندروی وَ تخریب در حاشیه امن ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 تندروی وَ تخریب در حاشیه امن ...

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8272509042/JAMSH3DE_H8SHEMPUR_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272509218/JAMSH3DE_H8SHEMPUR_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272509434/JAMSH3DE_H8SHEMPUR_1.jpg

http://s8.picofile.com/file/8272509592/JAMSH3DE_H8SHEMPUR_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272509792/FAR8SATY_M_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272515150/FAR8SATY_M_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272515284/FAR8SATY_VA_AFXAMY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272515568/TABR3ZY_FAR8SATY_MESD8QE_WATANFORUSHT_1.jpg

 

 

  طنز، امیرحسین ذاکری روزنامه نگار: در مورد اینکه به طنز درباره گزینه بعدی ارشاد از هانیه توسلی سخن به زبان آمد چیز غریبی نیست اما به ازای این طنز باید عرض کرد با توجه به اینکه هانیه توسلی یک بازیگر نساء و از جامعه نسوان می‌باشد دارای روح لطیف و ظریفی است هر چند وزارت ارشاد هم مربوط به امور ظریفی چون فرهنگ و هنر می‌باشد.اما با توجه به چالش های موجود در حوزه این وزارتخانه و گاهی هجوم خودجوش برخی دلسوزان به برنامه های مجوز داده این سازمان باید مدیر آن به قول وزیر نفت پوست کلفت باشد.لذا بنده به جای هانیه توسلی یک گزینه اصلح و برتری را معرفی می‌کنم که از صنف رجل و مردان باشد بسیار مقاوم و پایدار باشد به قول سیاسیون از جبهه پایداری پایدار تر و مقاوم تر باشد و در عین حال همچو هانیه توسلی از جرگه و صنف بازیگری باشد دارای سوابق روشن و خوبی بوده باشد و با توجه به سابقه وی در فیلم‌های اکشن و بزن بهادری می تواند گزینه خوبی برای این وزارتخانه باشد تا بتواند با مسائل چالشی کنار بیاید. از این رو اینجانب یعنی جناب نکته چی جناب جمشید هاشم پور را گزینه بهتر و اصلح در وزارت ارشاد می‌دانم. هر چند وی دیگر چندان تمایلی به نقش های اکشن ندارد. البته شاید این سخنان جناب نکته چی را به طنز گیرند اما آنچه شرط بلاغت بود، گفتیم وزیر باید مقاوم باشد این که طنز نیست! برخی افراد با تندروی به هر که می‌خواهند توهین می‌کنند تخریب شخصیتی می‌کنند اما در حاشیه امن هم قرار دارند بارها باعث آزار آدم های زیادی خصوصا هنرمندان شدند بارها از رسانه‌های مختلف حتی صدا و سیما به هنرمندان توهین می‌کنند حتی بارها جلوی اکران یک فیلم را گرفتند یا شخصیت های آن فیلم را مورد توهین قرار دادند اما همچنان به کار خود ادامه می‌دهند. اینها از که دستور می‌گیرند که آنقدر بی‌محابا به همه عالم می تازند این عناصر خودسر که هستند که برای همه نسخه می‌پیچند؟ آری منظورم به جناب بهروز افخمی مجری برنامه هفت و مسعود فراستی منتقد همیشگی سینماست. کسی که اعتقاد دارد اصولا فیلم خوب وجود ندارد حتی فیلم نجات سرباز رایان را هم گفته فیلم خوبی نیست.کاش یکی در مودبانه‌ترین حالت به او بگوید خودت هم منتقد جالبی نیستی! ایشان حتی بسیاری از آثاری را که اسکارگرفتند را فیلم چیپ دانسته، به قول اکبر عبدی فیلم ها را ندیده نقد می کند آن هم نقد بد. ضمن اینکه اکبر عبدی گفته وی صد هزار تومان از سالها پیش به او بدهکار است که باید تاخیر آن را هم به نرخ روز پرداخت کند! ایشان به جای نقد برود نقدا بدهی اش را بپردازد.برخی ها به مردم بدهکارند اما به جای پرداخت بدهی به مردم طلبکار هم هستند.
به هر حال حقیر در راستای روشنگری‌های خود تغییر این دو را حتی از تغییر وزرای کابینه دولت ارجح تر می‌داند.آنچه شرط بلاغت بود، گفتیم.به هر حال صدا وسیمای آقای عسگری و شرکا اگر فکری به حال تغییر و جابه‌جایی این دو نفر و البته آن نفر سوم و کارشناس میهمانشان( که از کشیدن سیگار در برنامه زنده هم ابایی ندارد) در برنامه هفت و رسانه ملی نکند از فردا در شبکه های اجتماعی به بر و بچ پیغام و فراخوان خواهم داد تا با حضور خودجوش خود مقابل جام جم سیل دلواپسی های خود را نسبت به این مجریان خطی در رسانه ملی نشان دهیم. بی شک جناب فراستی با رویت هجوم خودجوش منتقدین به خود نقد و انتقاد از یادش می رود.

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

بابا بزرگ، انگار دیگه دروغگو دشمن خدا نیست!؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  بابا بزرگ، انگار دیگه دروغگو دشمن خدا نیست!؟ ... 

http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4775

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s7.picofile.com/file/8250985276/DORUQGUEE_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250984868/DORUQGU3YE_X8NEV8DEH_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250985592/DORUQGU3YE_SYMAA_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8250984442/DORUQGU3YE_SY8SATMAD8R8N_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8225066034/DORUQGU3YE_RES8NEHAA_3.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8250985876/DORUQGU3YE_RES8NEHAA_1.jpg

 

http://s2.picofile.com/file/7714413331/DORUQGOO_KAMH8FEZE_.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8114245150/DOROOQ_1.jpg

 

http://s5.picofile.com/file/8156060300/DORUQ_I_R_I_B_1.jpeg

 


 اگر بین آحاد مختلف مردم، بین مردم و مسئولین و بین مسئولین بخش‌های مختلف جامعه، روابط و مبادلات با دروغ همراه شود، آسایش و امید از آنجا رخت می‌بندد و یأس و نگرانی و ناامنی جایگزین آن می‌گردد. مسئله‌ای که نتیجه خوشایندی را برای جامعه در پی نخواهد داشت.
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان، ریحانه زاغری: گاهی به مسئله‌ای برمی‌خوریم که به ظاهر پیچیده و سخت است. اولین راه‌حلی که به نظرمان می‌رسد آن است که با دروغی خود را از مهلکه به در کنیم و در واقع صورت مسئله را پاک کنیم. به درازا نمی‌کشد که دروغ اول خود برایمان میدانی بس سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌سازد. آنجاست که با دروغ بعدی، مجدد خود را به حاشیه می‌بریم تا از خطرات احتمالی در امان باشیم. گاهی تا وقتی نیاز است آمار دروغ‌هایمان بالا و بالاتر می‌رود. به راستی چرا اولین و ساده‌ترین جواب در ذهن ما دروغ است؟ چرا دروغ پدیده‌ای مذموم در حرف و مقبول در عمل است؟
 در شرع مقدس اسلام، دروغ از گناهان کبیره محسوب می‌شود و به عبارتی دیگر، دروغ‌گو دشمن خدا شمرده می‌شود؛ چنان که خداوند در قرآن اولین ضرر و زیان دروغ را متوجه خود فرد می‌داند، چرا که
دروغ به نوعی علت‌العلل سایر گناهان محسوب می‌شود و به نوعی اولین گام در راستای سرپیچی و گردن‌کشی است.
 این مهم نشان از آن دارد که دروغ، با تغییر سبک زندگی اسلامی، سعی در ایجاد فساد و عادی‌سازی گناه در اجتماع را دارد. از این رو، مقام معظم رهبری در سفر خود به استان خراسان جنوبی، در مهرماه جاری، میزان رواج دروغ و دروغ‌گویی در جامعه را از شاخصه‌های مهم سبک زندگی اسلامی‌ـ‌ایرانی دانستند.
در یادداشت پیش رو سعی شده است تا ضمن پرداختن به دلایل دروغ و دروغ‌گویی در بستر جامعه، به چگونگی سست شدن روابط بین اعضای جامعه با رواج هر چه بیشتر دروغ اشاره شود.
 رواج دروغ‌گویی در سطوح مختلف اجتماع موجبات غفلت از یاد خدا را فراهم می‌کند. خداوند در قرآن اشاره می‌فرماید که شیطان در ابتدا حضرت آدم را به وسیله‌ی دروغ گمراه نمود و به نوعی سرچشمه‌ی ضلالت بشری در دروغ مستتر است.[1]
 در بررسی پدیده‌ی دروغ، قطعاً‌ باید به ریشه‌یابی چرایی پناه بردن به دروغ بپردازیم. در این راستا، به بررسی برخی دلایل دروغ‌گویی خواهیم پرداخت.
1. یکی از مواردی که در توسل افراد به دروغ مورد توجه است کمبود اعتماد به نفس فرد است.
فردی که به داشته‌های خود بی‌اعتناست، برای رسیدن به آنچه در ذهن، برتر و بالاتر از خود می‌داند، دروغ می‌گوید تا به نوعی منِ واقعی خود را در نقاب دروغ پنهان نماید تا افراد دیگر ارزش والاتری برایش قائل شوند.
2. حسادت دیگر دلیل بشر برای دروغ‌گویی است.
چه بسیارند افرادی که با حسادت به موقعیت و جایگاه دیگران و برای غالب نمودن خود در فضایی که هیچ سنخیتی با آن ندارند به دروغ متوسل می‌شوند. نمونه‌ی قرآنی این امر داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و برادرانش است که به دلیل حسادت به محبوبیت یوسف (علیه السلام) نزد پدرشان متوسل به دروغ شدند.[2]
3.
ترس از بیان واقعیت در مواقع بسیاری علت اصلی کتمان حقیقت یا همان دروغ است؛ چرا که فرد نمی‌داند پس از افشای حقیقت اطرافیان چه برخوردی با او دارند و ترجیح می‌دهد به نوعی با دروغ گفتن، تا زمان برملا شدن موضوع، به اصطلاح برای خود وقت بخرد.
4.
برخی از افراد نیز از روی عادت دروغ می‌گویند و بی‌هیچ دلیلی اصرار بر دروغ‌گویی دارند. اکثراً با افرادی روبه‌رو شده‌ایم که وقتی علت دروغ گفتنشان ‌را جویا می‌شویم، خود دلیل روشنی ندارند و از الفاظی مانند «نمی‌دانم» یا «همین ‌طوری» استفاده می‌کنند.
5. عدم تشخیص آنی دروغ بعضاً باعث شده است تا افرادی برای تبرئه‌ی خود حتی در زمانی کوتاه به آن روی بیاورند و
از آنجا که دروغ اول معمولاً به طور زنجیر‌وار دروغ‌های آتی را در پی دارد، فرد به این امر برای مدت طولانی مبادرت خواهد ورزید.
 رواج دروغ‌گویی در سطوح مختلف اجتماع موجبات غفلت از یاد خدا را فراهم می‌کند. خداوند در قرآن اشاره می‌فرماید که شیطان در ابتدا حضرت آدم را به وسیله‌ی دروغ گمراه نمود و به نوعی سرچشمه‌ی ضلالت بشری در دروغ مستتر است.
 صداقت و راستی گمشده‌ی سبک زندگی اسلامی
 در سبک زندگی اسلامی، دروغ به هیچ وجه راهی ندارد؛ چون همان طور که گفته شد،  دروغ علت‌العلل گناهان محسوب می‌شود. افراد اگر برای توجیه رفتار و گناه خود دروغ بگویند، دیگر هیچ راهی برای جلوگیری از گناه در خانواده‌ی اسلامی متصور نیست.
 در باب نکوهش این پدیده‌ی اجتماعی، امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌فرمایند:[3] «لاجعلت الخبائث کلها فی بیت و جعل مفتاحها کذب»: مقام پلیدی‌ها در اتاقی قرار داده شده است و کلید آن دروغ است.
 رابطه‌ی‌ گناه و پلیدی با دروغ از آنجایی است که انسان گناهکار همواره از صداقت در عمل پرهیز دارد و به انحای مختلف برای مبرا کردن خود از گناه به دروغ پناه می‌برد و در واقع دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد می‌سازد. در راستای تجسم این سخن، به داستانی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره می‌کنیم. فردی گناهکار خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسید و عرض کرد یا رسول‌الله من نماز می‌خوانم، عمل منافی عفت هم انجام می‌دهم، دروغ هم می‌گویم. کدام را اول ترک کنم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: دروغ. او به پیامبر (صلی الله علیه و آله) قول داد که هرگز دروغ نگوید. فرد از محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرخص شد. بعد از گذشت ساعتی، وسوسه‌های شیطانی او را برای اقدام عمل منافی عفت هدایت می‌کرد، ناگاه به خاطر آورد که اگر فردا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از او در این باره بپرسد، چه باید بکند، چون تصمیم گرفته بود دروغ را ترک کند، از انجام این گناه نیز صرف نظر کرد.[4]
این روایت به نوعی اشاره به این دارد که فرد با ترک دروغ از بسیاری از گناهان دست می‌شوید.
 حقیقتی تلخ؛ وقتی دروغ نردبان ترقی می‌شود ...
 مشکل بزرگ‌تر آن است که در ساحت رسمی جامعه، دروغ بازار پررونق‌تری پیدا کند و راست‌گویی و راستی با بروز مشکلات بسیار برای فرد و بالتبع، جامعه همراه شود.   بعضاً دیده می‌شود که به دلیل مشکلات در جامعه‌ی امروزی، برخوردهای شدیدتری با فرد راست‌گو می‌شود و به عبارتی دیگر، بیان این امر که حقیقت تلخ است نشان از آن دارد که دروغ و نفاق به مزاج اکثریت جامعه شیرین و دلچسب است. در واقع فردی که در مواجهه با مشکلی راست می گوید و اشتباه خود را بیان می کند با برخورد نامناسب سایرین روبرو می‌شود و در مقابل، دروغ‌گویی دیگران را مفری برای تنبیهشان می‌بیند در دفعات بعدی قطعا یا راست نمی‌گوید ،یا دروغ ‌گویی را درپیش می‌گیرد و در این موقعیت، قطعاً پرداخت به چگونگی تغییر ذائقه‌ی مردم نسبت به دروغ باید مورد توجه قرار گیرد و با فعالیت‌های مستمر و گسترده‌ای همراه شود.
 از اولین شرایط رواج دروغ‌گویی در جامعه شکسته شدن قبح آن است. در جامعه‌ای که دروغ‌گو، بر حسب فاش نشدن واقعیت و باطنش، به مراتب بالاتر می‌رسد و به نوعی دروغ‌گویی زرنگی محسوب می‌شود، نمی‌توان به راحتی افراد را ملزم به راست‌گویی کرد؛ زیرا متأسفانه ظواهر امر نشان‌دهنده‌ی آن است که دروغ‌گو در ساحت جامعه موفق‌تر است. این امر یعنی اینکه به جای تفهیم قبح دروغ، روزبه‌روز مردم بیشتر به سمت دروغ خواهند رفت.
 بیان این امر که حقیقت تلخ است نشان از آن دارد که دروغ و نفاق به مزاج اکثریت جامعه شیرین و دلچسب است. در این موقعیت، قطعاً پرداخت به چگونگی تغییر ذائقه‌ی مردم نسبت به دروغ باید مورد توجه قرار گیرد و با فعالیت‌های مستمر و گسترده‌ای همراه شود.
 یأس و نومیدی روی دیگر دروغ در ساحت جامعه
 دروغ در فضای جامعه موجبات نخوت و بی‌اعتمادی را فراهم می‌کند. همواره از اطمینان، اعتماد و امنیت به عنوان سرمایه‌ی اجتماعی یاد می‌شود که با دروغ روز‌به‌روز کم‌رنگ‌تر می‌شود و جای خود را به شایعات ناامیدکننده و یأس و دل‌مردگی خواهد داد. افراد جامعه روزبه‌روز به سبب بی‌اعتمادی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و تعاون و همکاری از بین خواهد رفت. در چنین جامعه‌ای، هیچ کس نمی‌تواند به نزدیک‌ترین افراد خود اعم از خانواده، گروه دوستی، همکاران و... دل ببندد؛ چرا که هر روز منتظر است برچسب دروغ بر کلیه‌ی مراودات و مبادلاتشان چسبانده شود.
 در جامعه‌ای که مردم به مسئولین امر اعتماد کامل دارند و آنان را به واقع وکلای صادق و درستکار خود می‌دانند، روزبه‌روز پیشرفت و آبادانی تسری می‌یابد؛ چرا که فضای امن بهترین موقعیت برای کوشش و فعالیت است. حال اگر بین آحاد مختلف مردم، بین مردم و مسئولین و بین مسئولین بخش‌های مختلف، روابط و مبادلات با دروغ همراه شود، آسایش و امید از آنجا رخت می‌بندد و یأس و نگرانی و ناامنی جایگزین آن می‌گردد.
 جایگاه رسانه‌ی ملی در افزایش راستی و درستی
 در این بین، پرداختن به قباحت دروغ و دروغ‌گویی بسیار ضروری می‌نماید؛ چرا که با مدرن شدن جامعه، متأسفانه در برخی موارد شاهد دوری جوامع از گرایش‌ها و اعتقادات مذهبی و اخلاقی هستیم و در برخی موارد این امر موجبات رواج دروغ و دروغ‌گویی را فراهم می‌کند. در این بین، رسانه‌ها بسیار می‌توانند تأثیرگذار باشند و در ارائه‌ی سبک زندگی عاری از دروغ و نفاق پیشگام شوند، ولی متأسفانه آنچه از صداوسیما و برخی فیلم‌های سینمایی برمی‌آید این است که دروغ و دروغ‌گویی، بدون نتیجه‌گیری مشخص اخلاقی، جزئی از ادبیات رایج سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی شده است. در فیلم‌ها و سریال‌ها بازیگران به راحتی هرچه‌ تمام‌تر دروغ می‌گویند و به نوعی از مشکلی که برایشان پیش آمده است خود را رها می‌کنند و روزانه میلیون‌ها بیننده شاهد چنین صحنه‌هایی هستند.
 هنرپیشه به راحتی در سریال و فیلم به دروغ دست می‌آویزد و به هزاران دوز و کلک کارش را پیش می‌برد و در نهایت با حضور در یک مکان مقدس، به نوعی توبه می‌کند و ذهن مخاطب با این همه نیرنگ و دورویی مواجه می‌شود. هنگامی که در فرهنگ‌سازی غیرمستقیم در عرصه‌ی رسانه از طریق فیلم و سریال این طور ناموفق عمل می‌کنیم، قطعاً تأثیرگذاری برنامه‌هایی که به طور مستقیم و با حضور کارشناسی در این زمینه، مستقیماً دروغ را زشت و ناپسند اعلام می‌کنند بسیار پایین و متأسفانه در برخی موارد منفی است!
هنگامی که ما متولی امر به نیکی در رسانه‌ی ملی می‌شویم، حداقل انتظار مخاطب آن است که در گوشه‌ای از فیلم‌ها و سریال‌ها این همه صحبت کردن از اخلاق به چشم بخورد، در حالی که دریغ از کوچک‌ترین پلان یا سکانسی که به ترویج صداقت و راستی بپردازد!
 الناس علی دین ملوکهم ...
 نمونه‌ی دیگر ترویج صداقت و راستی بروز جلوه‌هایی از راستی و درستی در بین ‌مسئولین جامعه است.
مقام معظم رهبری در باب ساده‌زیستی و درستی مسئولین فرموده‌اند:[5] «واقعاً الناس علی دین ملوکهم. ملوک در اینجا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم، نه، ملوک شماها هستید. الناس علی‌ دین ماها.» این امر به درستی بیان می‌کند که مردم اگر در بین مسئولین روحیه‌ی صداقت و راستی را ببینند، قطعاً الگوبرداری مستقیم می‌کنند و کمتر به دروغ دست می‌آویزند. این امر اگر مورد توجه مسئولین و رهبران جامعه قرار گیرد، به سرعت تأثیرات مثبت آن بر آحاد مردم نمودار خواهد شد.
 هنگامی که در فرهنگ‌سازی غیرمستقیم در عرصه‌ی رسانه از طریق فیلم و سریال این طور ناموفق عمل می‌کنیم، قطعاً تأثیرگذاری برنامه‌هایی که به طور مستقیم و با حضور کارشناسی در این زمینه، مستقیماً دروغ را زشت و ناپسند اعلام می‌کنند بسیار پایین و متأسفانه در برخی موارد منفی است!
 نقش تعیین‌کننده‌ی تعلیم‌وتربیت در ترویج صداقت
 در بحث دروغ و دروغ‌گویی، باید به موضوع تعلیم‌وتربیت اهمیت ویژه‌ای داد؛ چون هنگامی که فرد از کودکی در بستر خانواده، به عنوان یکی از اساسی‌ترین رکن‌های اجتماع، شاهد دروغ‌گویی والدین خود به یکدیگر است، قطعاً نمی‌توان با امر به معروف و نهی از منکر لفظی وی را از دروغ و دروغ‌گویی بازداشت. بسیارند والدینی که از دروغ‌گویی فرزندان خود به گونه‌ای ناراحت‌اند و به هر وسیله‌ای سعی در علاج آن دارند، اما به راحتی اقدام به دروغ‌گویی در حضور فرزند خود می‌کنند یا با روش‌های نادرست تربیتی و تنبیه‌های سخت، فرزند خود را مجبور به دروغ‌گویی می‌کنند.
 در این بین، از مدرسه می‌توان به عنوان دومین نهاد اثرگذار تربیتی نام برد.
در بسیاری از موارد، دانش‌آموزان در مدرسه از حرف‌شنوی بالاتری برخوردار هستند. رفتار اولیای مدرسه تأثیر مستقیم بر شکل‌گیری رفتار دانش‌آموزان دارد.
 دانش‌آموزی که فضای مدرسه را پر از صداقت و امید ببیند می‌تواند تمام مسائل و مشکلاتی را که با آن‌ها مواجه است با صداقت کامل با اولیای مدرسه در میان بگذارد. در قبال آن، در مدرسه‌ای که قوانین سخت و غیرمنصفانه، در مواجهه با اشتباهات دانش‌آموز، فضای سخت و غیرمنعطفی را فراهم آورد، دانش‌آموز معمولاً برای جبران تصور خود چاره‌ای جز دروغ نمی‌بیند.
 اکثر ما سرفصل‌های درسی دوران ابتدایی را، که در تقبیح دروغ و دروغ‌گویی بود، به خاطر داریم. دانش‌آموز با چنین پیش‌زمینه‌هایی ‌ـ‌که البته ناقص است و به طور کامل و جامع اثرگذار نیست‌ـ وارد اجتماع می‌شود.
او درس چوپان دروغ‌گو را به خاطر دارد و می‌داند که ‌دروغ‌گو دشمن خدا شناسانده می‌شود، اما ساعتی بعد در خانه یا مکانی عمومی به راحتی شاهد دروغ‌گویی افراد است. این تضاد از حرف تا عمل قطعاً فرد را با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌کند. بنابراین مدرسه نقش تأثیرگذاری در این مهم ایفا می‌کند.
 حال آنکه چند درصد از مدیران و سیاست‌گذاران امر در نظام آموزشی ما به این مهم واقف‌اند مسئله‌ای است که با توجه به خروجی‌های اجتماعی مدارس، چندان مهم و تأثیرگذار جلوه نمی‌کند.
نکته‌ای با این اهمیت، که معمولاً در فضاهای آموزشی اسلامی ما مغفول واقع شده است، در جوامع سکولار بیشتر مورد توجه است؛ تا جایی که چندین سال پیش، در کنفرانس سراسری آموزش‌وپرورش آمریکا در سانفرانسیسکو، گفته شد: «تا وقتی که مدارس آمریکا نتوانند نسلی که دروغ نگوید، افترا نزند، قانون نشکند و به حقوق دیگران تجاوز نکند، به وجود آورند، نمی‌توانند خود را موفق بدانند. تدریس خواندن، نوشتن، دانش و هنر کافی نیست و نمی‌تواند هدف اصلی آموزش‌وپرورش باشد، بلکه مهم‌ترین وظیفه‌ی آموزش‌وپرورش تدریس دروغ نگفتن است که عامل اصلی تمام فسادهاست.»[6] این مهم نشان می‌دهد که پرداختن به پدیده‌ی دروغ در ساحت اجتماع بسیار مهم‌تر از آن است که ما به آن اهمیت داده‌ایم.
 در پایان باید اذعان داشت که رواج دروغ و دروغ‌گویی در جامعه قطعاً اثرات سوئی خواهد داشت که این مهم وظیفه‌ی رسانه، مسئولین و به نوعی آحاد جامعه را سنگین‌تر می‌کند، ولی
با نگاهی به اطراف بعضاً شاهد دامن زدن مسئولین و رسانه‌ها و ... در ترویج دروغ در جامعه هستیم. به راستی آیا می‌دانیم میزان رواج دروغ‌گویی در جامعه چقدر است؟ آیا مسئولین امر در پی ترویج فرهنگ راستی و صداقت در جامعه هستند؟ آیا به اهمیت راستی و درستی در جامعه توجه می‌کنیم؟(*)
 پی‌نوشت‌ها: [1]انّ الله وعدکم وعدالحقّ و وعدتکم فاخلقتکم و ما کان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم فاستجبتم لی فلاتلومونی ولوموا انفسکم و ما انتم بمصرخیّ انّی کفرت بما اشرکتمون من قبل... (ابراهیم، آیه‌ی 22) / [2]یوسف، آیه‌ی 9 و 11 / [3]جامع‌السعادات، ج 2، ص 233. / [4]مستدرک‌الوسایل، ج 9، ص 89. / [5]بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام، 8 شهریور 1384. / [6] روزنامه همشهری، سال اول، شماره 152، تیر 1372، ص 16 . / *ریحانه زاغری؛ کارشناس فرهنگی و عضو هیئت تحریریه‌ی برهان
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

خیلی از این وعده-ها فریبنده وُ پوچه ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  خیلی از این وعده-ها فریبنده وُ پوچه ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8272300268/SED8QAT_RANGB8XTEH.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272300692/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272058826/NARDEB8NE_MAK_K8R8N_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272302026/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272302734/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272304034/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_6.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272304334/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272304726/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_8.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272307768/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_10.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272308142/DUSTE_DOXTAR_VA_PESAR_9.jpg

 


 
میگنا: با دوست‌پسرم رابطه داشتم و بین خودمون قرار گذاشتیم ازدواج کنیم. 3 سال با هم بودیم، اما بعدش گفت نمی‌تونه با من ازدواج کنه. پسرا تو دوستی روشنفکرن، اما موقع ازدواجشون که میشه، متعصب می‌شن و یادشون می‌ره چیکارا کردن. من واقعاً از این قضیه آسیب دیدم چون دور و برم آدمای خوبی بودن و می‌تونستم الان سر خونه و زندگیم باشم، اما موقعیت‌هامو از دست دادم".
این روزها اگر کمی به دور و بر خود دقیق شویم و اخبار رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی را دنبال کنیم دخترانی را می‌بینیم که خام وعده ازدواج پسر مورد علاقه خود می‌شوند و به رابطه جنسی قبل از ازدواج با او تن می‌دهند، اما زمانی به خود می‌آیند که پسر زیر قول خود زده و آنها را رها کرده است. حال، این دختر می‌ماند و احساس شکست در یک رابطه پیشرفته و بار اجتماعی این رابطه نافرجام که حتی ازدواج آینده او را هم به‌طور قطع تحت‌تأثیر قرار خواهد داد.
این روزها الگوهای ازدواج و حاشیه‌ها و متن آن تغییر کرده و دیگر کمتر پیش می‌آید که مثل دهه‌های گذشته دخترها و پسرها برای ازدواج صرفاً به خانواده‌ها و انتخاب آنها تکیه داشته باشند. با تغییر شرایط اجتماعی و ورود دختران به عرصه اجتماع برای کار، تحصیل و... الگوهای همسرگزینی نیز تغییر پیدا کرده و میزان فاعلیت دخترها و پسرها در انتخاب همسر بالا رفته است. این موضوع مزایا و معایبی دارد که هر یک در جای خود قابل بررسی و تأمل است.
رابطه جنسی با وعده ازدواج
با شکل‌گیری الگوهای جدید همسریابی یکی از معضلاتی که به‌وجود آمده و در گذشته شاهد آن نبودیم، فریب دختران به بهانه ازدواج است. این روزها اگر کمی به دور و بر خود دقیق شویم و اخبار رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی را دنبال کنیم دخترانی را می‌بینیم که درگیر این مشکل شده‌اند و تعداد آنها روندی رو به افزایش دارد. دخترانی که خام وعده ازدواج پسر مورد علاقه خود می‌شوند و به رابطه جنسی قبل از ازدواج با او تن می‌دهند، اما زمانی به خود می‌آیند که پسر زیر قول خود زده و آنها را رها کرده است. حال، این دختر می‌ماند و احساس شکست در یک رابطه پیشرفته و بار اجتماعی این رابطه نافرجام که حتی ازدواج آینده او را هم به‌طور قطع تحت‌تأثیر قرار خواهد داد.
سارا 27 ساله یکی از این دخترهاست که در مورد تجربه تلخ خود می‌گوید: "با دوست‌پسرم رابطه داشتم و بین خودمون قرار گذاشتیم ازدواج کنیم.
3 سال با هم بودیم، اما بعدش گفت نمی‌تونه با من ازدواج کنه. پسرا تو دوستی روشنفکرن، اما موقع ازدواجشون که میشه، متعصب می‌شن و یادشون می‌ره چیکارا کردن. من واقعاً از این قضیه آسیب دیدم چون دور و برم آدمای خوبی بودن و می‌تونستم الان سر خونه و زندگیم باشم، اما موقعیت‌هامو از دست دادم".
کاش لمسم نکرده بود
ستاره هم که 26 سال دارد تجربه خود را این‌گونه بیان می‌کند: "عشقی که به‌وجود اومد فقط از طرف من بود و بس. تقریباً روزای اول دانشگاه بود و بار اول که دیدمش ازش خوشم اومد. اون روزا خیلی تنها بودم. چند ماه که گذشت بهم اس‌ام‌اس داد و گفت عاشقم شده و می‌خواد باهام ازدواج کنه. منم قبول کردم، اما شرط گذاشتم که دوست نباشیم؛ چون تا اون موقع با هیچ پسری رابطه دوستی نداشتم. اونم قبول کرد و رابطه‌مون در حد زنگ و اس‌ام‌اس بود برای آشنایی بیشتر. خلاصه این رابطه به ملاقات حضوری هم کشیده شد. بعد از یه مدت ازم اجازه گرفت دستامو بگیره و منو ببوسه. منم با وجودی که خیلی برام سخت بود، اما به‌خاطر اون قبول کردم. کم‌کم ازم خواست باهاش برم خونه. اوایل خیلی مقاومت می‌کردم، اما باهام قهر می‌کرد و بهونه می‌آورد و منم بالاخره تسلیم شدم. بداخلاق بود و دو سه باری هم دستش روم بلند شد، اما بعدش عذرخواهی کرد و منم بخشیدمش تا باشه و باهام بمونه. هر وقت ازش می‌خواستم تکلیفم رو معلوم کنه همش بهونه می‌آورد؛ یه‌بار بهونه ارشد خوندن، یه‌بار بهونه خانواده و... . انگشت‌نمای دانشگاه شده بودم، اما غرورم رو به‌خاطر عشق اون از بین بردم. کم‌کم منو نادیده گرفت، عصبانیت‌هاش بیشتر شد و به هر بهانه‌ای منو دک می‌کرد. خلاصه چند ماه پیش گفت دیگه با هم ارتباطی نداشته باشیم و همه چیز تموم شد. من تموم حرفا و دوست‌ داشتن‌های دروغش رو می‌بخشم، اما نمی‌تونم این‌که من رو لمس کرده ببخشم. کاش لمسم نکرده بود".
 رابطه‌ای که گاهی به تجاوز گروهی ختم می‌شود
اما دخترها در همین زمینه با تجربه‌های تلخ‌تری هم روبه‌رو شده‌اند که علاوه بر آسیب روحی و عاطفی، برای آنها مشکلات شدیدتری ایجاد کرده است. یکی از اتفاقاتی که در این قبیل ارتباطات می‌افتد و متأسفانه دخترانی را می‌بینیم که این تجربه تلخ را پشت سر گذاشته‌اند، این است که گاهی پسری به دختر وعده ازدواج می‌دهد، اما قبل از ازدواج از او رابطه جنسی می‌خواهد. دختر هم برای به‌دست آوردن دل پسر به این رابطه تن می‌دهد، اما پسر، یک یا چند پسر دیگر را هم به محل قرار می‌آورد و عملاً همگی به دختر تجاوز می‌کنند.
سمانه 28 سال دارد و به تازگی این تجربه بسیار تلخ را از سر گذرانده است. او در این رابطه می‌گوید: "دوست‌پسری به اسم سعید داشتم که با حرف‌هایش عقلم رو دزدید و با تمام وجود بهش دلبسته شدم.
بعد از یه مدت موضوع رو به مادرم گفتم و او که از ازدواج اجباری با پدرم دل خوشی نداشت، معتقد بود به هر قیمتی شده باید با پسر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم تا یه عمر حسرت نخورم. تو مدت کوتاهی سعید حسابی اعتماد من و مادرم و به خودش جلب کرده بود، اما دلش می‌خواست قبل از خواستگاری و ازدواج با هم رابطه داشته باشیم تا مطمئن بشه من دختری هستم که می‌تونم نیازهاش رو تأمین کنم. من اوایل مقاومت می‌کردم، اما به‌تدریج کوتاه اومدم؛ چون مطمئن شده بودم که قراره با هم ازدواج کنیم. یه روز سوار ماشین سعید شدم تا بریم جایی و درباره مراسم خواستگاری و ازدواج تصمیم بگیریم. درحالی‌که تو خیابون خلوتی حرکت می‌کردیم سعید ماشین رو نگه داشت و پسر دیگه‌ای رو سوار کرد. سعید و پسر غریبه با برخورد خشن تهدیدم کردن که بهتره برای حفظ جونم ساکت باشم. اونا درحالی‌که سرم رو بین دو صندلی گرفته بودن، منو به بیابونای اطراف شهر بردن و بهم تجاوز کردن. بعد هم با این ادعا که ازم فیلمبرداری کردن و اگه یک کلمه حرف بزنم آبروم رو می‌برن نزدیک خونه رهام کردن و پا به فرار گذاشتن".
 این موارد تنها نمونه‌های اندکی از اتفاقاتی بود که هر روزه در شهر برای دخترها می‌افتد و معمولاً هم به‌جز سکوت و خودخوری و کنار آمدن با روح و روان ازهم‌پاشیده کاری از دست آنها برنمی‌آید.
 پسرانی که با دوست‌دختر خود ازدواج نمی‌کنند
امان‌الله قرایی‌مقدم؛ آسیب‌شناس اجتماعی تحقیقی انجام داده که جامعه آماری آن 50 پسر هستند که با دوست‌دختر خود رابطه جنسی داشتند. این پسران عنوان کردند که اگر تا آخر عمر هم مجرد باقی بمانند، حاضر به ازدواج با این دختران نیستند؛ چون خیانت توسط این افراد دور از انتظار نیست و به‌راحتی می‌تواند پس از ازدواج به همسر خود خیانت کند و مخفیانه از همسر با فرد دیگری رابطه جنسی داشته باشد.

 صرف‌نظر از این‌که چقدر جامعه آماری این تحقیق می‌تواند معرف کل جامعه باشد و واقعیت‌های اجتماعی را نمایان کند، اما به هر ترتیب، این تحقیق نشان از وجود پسرانی دارد که این شکل از رابطه را برای خود بد نمی‌دانند و آن را آسیب تلقی نمی‌کنند، اما نظرشان در مورد دخترانی که با خودشان ارتباط دارند بسیار متفاوت و قابل تأمل است. با نگاهی اجمالی به تجربه‌های زیسته‌ای که هر روزه می‌شنویم، این نتایج چندان هم دور از انتظار نیست.
 تصور نادرست دختران از پسران
قرایی‌مقدم در این رابطه می‌گوید: "دلیل فریب‌خوردن زنان با وعده‌هایی همچون ازدواج به ورود متأخرتر آن‌ها به صحنه جامعه مربوط است. دختران شناخت کاملی از جنس مخالف خود ندارند. آن‌ها تصور نادرستی نسبت به پسران دارند؛ چرا که در دوران نوجوانی و جوانی آگاهی‌های لازم در این زمینه را دریافت نکرده‌اند. در مقابل آن‌ها مردان و پسران ایرانی بیش‌تر در جامعه بوده‌اند و برخی از آن‌ها از حضوری که در اجتماع دارند کلک‌زدن و فریب‌دادن را هم یاد می‌گیرند. بنابراین اینکه افرادی قصد فریب دادن دیگران را داشته باشند مسأله نیست، مسأله به موقعیت و شناخت زنان برمی‌گردد؛ آن‌ها باید به شکلی تربیت شوند که کمتر در دام افراد سودجو بیفتند".
دختران وقتی می‌خواهند قصور خود را توجیه کنند از لفظ «فریب» استفاده می‌کنند
سعید خراط‌ها؛ آسیب‌شناس از منظر دیگری این مساله را مورد ارزیابی قرار داده و درباره علل افزایش اخباری که یک پای آن دختران جوان به عنوان قربانی هستند و سوی دیگر ماجرا پسران و مردانی که با وعده ازدواج دختران را فریب داده‌اند، می‌گوید: "لزوماً نام این اتفاقات را نمی‌توانیم «فریب» بگذاریم، بلکه شروع رابطه در این‌گونه پرونده‌ها همواره با رضایت دختران و زنان بوده، اما چون وارد روابط عاطفی کنترل‌نشده می‌شوند که بدون نظارت است، مسلماً بعد از مدتی با مشکلاتی مواجه می‌شوند که برای توجیه آن از لفظ «فریب» استفاده می‌کنند که اغلب هم ساختگی است؛ یعنی در واقع قصد فریبی در کار نبوده است. این امری واضح و روشن است که امروزه بسیاری از جوانان ما برای شروع زندگی مشترک مدتی را با فردی در ارتباط هستند و لزوماً هم این ارتباط نباید به ازدواج ختم شود. وقتی هم رابطه‌ای به مرحله جدایی می‌رسد، عده‌ای از دختران که بیش از حد معمول برای آن رابطه هزینه کرده‌اند دچار خسران می‌شوند، اما چون می‌خواهند بار تقصیر کمتر روی دوششان باشد، بحث فریب در ازدواج یا وعده ازدواج را مطرح می‌کنند".
 بحران جنسی جامعه
او همچنین در پاسخ به اینکه چرا برخلاف این‌که گفته می‌شود تمایل به ازدواج در جوانان کم شده، اما در این سوی ماجرا عده‌ای با وعده ازدواج وارد یک رابطه می‌شوند خاطرنشان می‌کند: "علت اصلی این موضوع به بحران جنسی در جامعه بازمی‌گردد. سن ازدواج بالا رفته و تعداد افراد مطلقاً مجرد دائماً رو به افزایش است، اما به این معنا نیست که نیازها هم رو به کاهش است، بلکه نیازها ثابت‌اند و چون برطرف نمی‌شوند و راهی برای فروکش‌کردن مشروع و عرفی آنها وجود ندارد، افراد ناچار وارد روابط دوستی شده و دست به دادن وعده و وعید به طرف مقابل می‌زنند.
این روزها مردان و پسرانی با وعده ازدواج وارد رابطه‌ای می‌شوند که موقعیت مالی مناسبی هم ندارند و در نهایت هم یا اموال دختران را به سرقت می‌برند یا بهره‌برداری جنسی می‌کنند".
 سؤالی که معمولاً دخترها بعد از این اتفاقات می‌پرسند این است که آیا می‌توانند از طریق قانون مسأله فریب‌خوردن خود را پیگیری کنند و حمایت حقوقی و قانونی از آنها خواهد شد یا خیر. مژگان عزیزی؛ کارشناس حقوقی در گفت‌وگو با مهرخانه به این سؤال پاسخ داد.
 فریب در ازدواج یا فریب در وعده ازدواج؟
 عزیزی با اشاره به این‌که فریب یا تدلیس در ازدواج از قدیم‌الایام وجود داشته است، گفت: گونه‌های فریب هم متفاوت است و به‌طور کلی می‌توان آن را به فریب و تدلیس در خود ازدواج و فریب در وعده ازدواج تقسیم کرد. فریب در ازدواج به این صورت است که مثلاً طرف می‌گفت من دکتر یا مهندس هستم و خصوصیات خاصی دارم و آن دختر یا پسر بر مبنای این ادعاها با طرف مقابل خود ازدواج می‌کرد، اما بعد از ازدواج متوجه می‌شد که طرف آن خصوصیات را ندارد. به این مسأله فریب یا تدلیس در ازدواج می‌گفتند که در ماده 647 قانون مجازات اسلامی در این خصوص جرم‌انگاری شده است و اگر یکی از طرفین خلاف واقعیت را بگوید و بر مبنای آن عقدی صورت بگیرد، می‌توان او را مجازات کرد.
او افزود: وقتی دختر و پسر با هم آشنا و دوست می‌شوند و پسر به دختر وعده ازدواج می‌دهد و صمیمیت ایجاد و رابطه جنسی بین آنها برقرار می‌شود، نمی‌توانیم این مسأله را فریب در ازدواج بدانیم چون هنوز ازدواجی رخ نداده و در نتیجه فریب در ازدواج واقع نشده است. در واقع، می‌توانیم نام آن را فریب در وعده ازدواج بگذاریم؛ چون هر یک از این نام‌ها بار حقوقی متفاوتی دارند.
 این کارشناس حقوقی اظهار داشت: ماده 244 قانون مجازات اسلامی اولین ماده‌ای که در خصوص زناست، زنا و زنای به عنف را تعریف می‌کند. تبصره 2 این ماده می‌گوید اگر مردی، خانمی را فریب دهد و آن خانم نابالغ باشد، تجاوز صورت گرفته و آن را تجاوز به عنف محسوب می‌کنیم، اما وقتی پسری با وعده ازدواج با دختری رابطه جنسی برقرار می‌کند، چیزی که اتفاق می‌افتد عملاً فریب نیست و خود دختران دچار ساده‌لوحی می‌شوند.
این مسأله زیاد شایع شده که مثلاً پسر می‌گوید من قبلاً نامزد داشتم و طرف سردمزاج بوده و می‌خواهم ببینم تو این‌گونه نباشی یا می‌خواهم همسر آینده‌ام مرا تأمین کند و برای همین قبل از ازدواج با هم رابطه جنسی داشته باشیم. برخی دختران هم از روی ساده‌لوحی و برای به‌دست آوردن دل آن پسر، تن به این رابطه می‌دهند؛ در‌صورتی‌که شواهد و قرائن دال بر این است که پسر او را نمی‌خواهد. چون اگر پسر بخواهد با آن دختر ازدواج کند، می‌گوید به خواستگاریت می‌آیم، نه این‌که بخواهد با او رابطه جنسی برقرار کند.
وقتی مسأله‌ای قابل پیش‌بینی باشد فریب محسوب نمی‌شود
عزیزی با بیان این‌که دخترها به این رابطه تن می‌دهند و بعد می‌گویند پسر مرا گول زده است، خاطرنشان کرد: درصورتی‌که گول‌زدنی وجود نداشته؛ چون مسأله کاملا قابل پیش‌بینی بوده است. موقعیتی که قابل پیش‌بینی است، فریب نیست و در واقع فرد اقدام علیه خود کرده است. باید ابتدا توجه داشته باشیم که فریب به چه معناست. وقتی دختر بر مبنای شواهد و قرائن و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و در این خصوص اطلاع‌رسانی می‌شود، می‌تواند مسأله را پیش‌بینی کند، پس فریب اتفاق نیفتاده است. فریب در جایی اتفاق می‌افتد که قابل پیش‌بینی نباشد. مثلاً وقتی خانم و آقایی قرار می‌گذارند که یکی ملک را بفروشد و دیگری بخرد و بر این وعده جلو می‌روند و به جایی می‌روند که قول‌نامه را امضا کنند، اما به جای آن آقا چند نفر دیگر هم می‌آیند و به آن خانم آزار می‌رسانند، این مسأله غیرقابل پیش‌بینی است و می‌توانیم آن را تجاوز محسوب کنیم، اما این مورد که پسر با وعده ازدواج با دختر رابطه جنسی داشته باشد و دختر هم به این کار رضایت دهد، اما این رابطه به ازدواج ختم نشود، یک امر خلاف عرف است.
 او در ادامه گفت:
در کجای عرف امروزی ما رابطه جنسی مقدمه‌ای برای ازدواج است؟ دختر کاملاً باید می‌دانست که قصد پسر فقط ایجاد رابطه جنسی بوده نه ازدواج. مدت‌ها این دو با هم رابطه برقرار می‌کنند، وعده‌های گوناگون می‌دهند، عکس‌های مختلف از هم می‌گیرند و بعد که کار از کار گذشت و دختر دید قصد پسر ازدواج نیست، ادعای گول خوردن می‌کند. در این موارد بسته به هر شرطی، باید به عرف رجوع کرد و این‌که این موارد در عرف ما عملاً مصداقی از فریب است یا خیر؛ نظر عقلای جامعه در خصوص این پرونده‌ها این است که فریب نبوده است. این پرونده‌ها مانند این است که خانم و آقایی وعده رابطه نامشروعی با هم بگذارند و مرد بگوید که اگر تو این کار را کنی، من هم فلان کار را برایت می‌کنم، اما حالا که خانم به این رابطه تن داده، مرد به قولش وفا نکند. این موارد را نمی‌توان مصداق تجاوز دانست. پسر تنها به وعده‌اش عمل نکرده، اما خانم با رضایت و طیب‌نفس به این عمل رضایت داده است و در واقع فریبی که موجب اجبار خانم به این رابطه شده باشد، وجود ندارد. البته، باز هم در هر مورد و پرونده باید به شرایط کلی آن نگاه کرد، اما قاعده کلی در این پرونده‌ها چنین است. در نهایت، بستگی به شرایط دارد و بر مبنای شرایط باید ببینیم واقعاً فریب صورت گرفته است یا خیر.
 وقتی دختر می‌خواهد با یک نفر ارتباط داشته باشد، اما چند نفر به او تجاوز می‌کنند
این کارشناس حقوقی در پاسخ به این سؤال که اگر پسری به دختر وعده ازدواج دهد، اما بخواهد قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته باشند و دختر هم قبول کند، اما وقتی قرار است این رابطه برقرار شود پسر با چند مرد دیگر بیاید و همه به دختر تجاوز کنند، از نظر قانونی چقدر قابل پیگیری است، اظهار داشت: تصمیم‌گرفتن در مورد این مصادیق بر مبنای شرایط است. در قوانین ما بحث کلی زنای به عنف و زنای محصن و دیگر اقسام زنا و یا جرایم مادون زنا جرم‌انگاری شده و در این مواد شرایط بیان شده است. برای مثال شما دو پرونده را در نظر بگیرید؛ زمانی خانمی با آقایی وعده رابطه جنسی در مکان و زمانی خاص می‌گذارد و بعد از ورود به آن مکان متوجه می‌شود که غیر از فرد موردنظر افراد دیگری نیز وجود داشته‌اند. هم‌چنین پرونده‌ای را در نظر بگیرید که خانم و آقایی با یکدیگر در قالب دوستی وعده دیداری را می‌گذارند و بعد از ورود در محل، خانم با چند نفر دیگر مواجه می‌شود و این رابطه نامشروع صورت می‌گیرد.
عزیزی خاطرنشان کرد: در خصوص پرونده اول باز هم شرایط متفاوت است؛ گاهی فرد وارد محل دیدار می‌شود و بعد با زور و تهدید و حتی ربایش خانم را به جایی می‌رسانند و بعد رابطه نامشروع صورت می‌گیرد و گاهی نیز وضعیت به‌گونه دیگری است و خانم با ملاحظه 4 نفر دیگر هر چند که اکراه باطنی دارد، اما به این عمل دست می‌زند. این مورد که قطعاً زناست و نمی‌توان آن را تجاوز دانست. در خصوص پرونده اول هم باید بیان داشت که با توجه به اوضاع و احوال و شرایط، باید ملاحظه کرد که آیا این تهدید و ربایش به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به قاعده اقدام مربوط می‌شود و به نوعی قابل پیش‌بینی بوده یا خیر و بسته به تمامی این موارد نتایج متفاوت می‌شود.
او افزود: در خصوص مورد دوم نیز همین‌گونه است. گاهی ارتباط دختر و پس قبل از وعده دیدار با یکدیگر به‌گونه‌ای است که خانم می‌تواند از نحوه پیامک‌ها، رفتار و... پیش‌بینی کند که احتمال وقوع چنین رخدادی وجود دارد و بنابراین نمی‌توان آن را تجاوز محسوب کرد و گاهی نیز پیامک‌ها و گفت‌وگوهای روزانه در حد معمول و سلام و احوال‌پرسی است و در این صورت می‌تواند از مصادیق تجاوز قلمداد شود.
در نهایت باید بیان کنم که ما مواد کلی تجاوز و زنا را داریم و بسته به شرایط و احوال هر پرونده اگر عنصر فریب و تهدید و ربایش بدون قصد پیشینی و زمینه‌سازی از جانب خود بزه‌دیده وجود نداشته باشد، مشمول تجاوز و در غیر این صورت مشمول زنا و یا جرایم مادون زنا می‌شود. پس اول باید ببینیم فریب را چه چیزی تعریف می‌کنیم و مصادیق آن چیست. همچنین باید بدانیم که تهدید و اکراه چیست و بسته به شرایط مندرج در قانون و اوضاع و احوال عرف و شرایط هر پرونده حکم قضیه را صادر کرد    

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

بیان ِ نامردی-ها ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 بیان ِ نامردی-ها ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s8.picofile.com/file/8272142068/KEL3DE_R8BETEH_BAA_XODAA_A_BAHJAT_1.JPEG

 

http://s8.picofile.com/file/8272143650/XOD8YE_BOZORGE_K8FYALMOHEM_M8T_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272144218/PAST_TAR3N_MARDERENDY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272144492/MARGE_ENS8N3YAT_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272145418/RAF3QE_N3MEH_R8H_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272145842/ESHQ_TA_AH_HOD_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272146484/ESHQ_XY8NAT_1.png

 

http://s9.picofile.com/file/8272147300/DAR_HASRATE_D3D8RE_TOU_1.jpg

 

 

   بیان نامردی هاست، اینهایی که من گویم / همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن  گویم 
 خدا را مهلتی، ای عشق، تا ازاین قفس گاهی / بُرون آرم سَر وُ حالی به مرغان چمن گویم 
 مرا در بیستون بر خاک بسپارید، تا شب ها / غم بی همزبانی را برای کوه-کن گویم 
 بگویم عاشقم، بی همدمم، دیوانه-ام مستم / گهی از ساختن نالم ، گهی از سوختن گویم 
 ازعشق گمگشته-ی من هم نشان آور ای قاصد / که چون یعقوب نابینا، سخن با پیرهن گویم 
 تو می آیی به بالینم ، ولی آن دَم که در خاکم / خوشآمد گویمت، اما در آغوش کفن گویم 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

در این 5 وضعیت اصلا ازدواج نکنید ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 در این 5 وضعیت اصلا ازدواج نکنید ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8272056784/EZDEW8J_TARD3DH8YE_SHEN8XTY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272057092/EZDEW8J_TARD3DH8YE_SHEN8XTY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272057568/EZDEW8JH8YE_XATARN8K_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272057926/EZDEW8J_TARD3DH8YE_SHEN8XTY_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272058118/NARDEB8NE_MAK_K8R8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8272058234/NARDEB8NE_MAK_K8R8N_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8272058826/NARDEB8NE_MAK_K8R8N_2.jpg

 

مبنع: Huffington Post با تخلیص و تصرف از ماهنامه سپیده دانایی،  میگنا:

 این یک مشکل واقعی است، زوج‌ها عاشق هم می‌شوند، نامزد می‌کنند و شروع به تنظیم قول و قرارهای عروسی می‌کنند. گاهی مدت‌ها همدیگر را می‌شناخته‌اند و گاهی همه‌چیز مثل برق و باد جلو رفته. استرس و فشار برنامه‌ریزی برای عروسی، اگر عروس و داماد هماهنگ نباشند (به ویژه اگر یک عروسی بزرگ باشد) می‌تواند باعث ایجاد اختلافات و درگیری‌ها شود. اما وقتی دعواها تا حد قهر و آشتی، و صحبت از به هم زدن عروسی پیش برود، وقتش رسیده درباره اینکه اصلا باید ازدواج کنید یا نه فکر کنید.
 می‌توانید این ۵ دلیل را برای تجدید نظر در ازدواج در نظر بگیرید:
۱. اگر شما، عروس یا داماد، درباره اصل ازدواج با نامزدتان تردید دارید، ازدواج نکنید.
کارهایتان را متوقف کنید. عروسی را عقب بیاندازید. ممکن است هزینه‌هایی که کرده‌اید از دست برود. ممکن است احساس شرمندگی کنید؛ احساس کنید که آبرویتان در برابر دوست و آشنا می‌رود، اما در نهایت، شما نباید با کسی که در موردش کاملا مطمئن نیستید ازدواج کنید. عروسی را عقب بیاندازید و فکر کنید. اگر بنا باشد «زمان» همه چیز را حل کند، عروسی عقب افتاده را دوباره در زمان بهتری برگزار می‌کنید.
۲. اگر ترس از سرافکندگی در فضای شخصی یا کاری مهم‌ترین دلیل «بله» گفتن‌تان است، ازدواج نکنید.
همه اطرافیان، دوستان و همکاران، آماده عروسی شما شده‌اند و آن روز را برای شما کنار گذاشته‌اند؛ خودتان و والدین‌تان کلی هزینه کرده‌اید، لباس عروسی‌تان آماده است و خیلی به شما می‌آید؛ اینها هیچ کدام دلیل خوبی برای تن دادن به ازدواج نیستند. و شما نباید به خاطر دلایل بد، خودتان و یک نفر دیگر را به هم گره بزنید. بیخیال هزینه‌ها باشید؛ اگر با کسی که نباید، ازدواج کنید، چند برابر این مبلغ خرج مشاوره و دادگاه و طلاق خواهد شد.
۳. خشونت فیزیکی هیچ وقت عادی نیست.
مهم نیست کدام یک از طرفین روی دیگری دست بلند کرده.  من همسر یک افسر پلیس هستم و داستان‌های وحشتناکی از خشونت خانگی شنیده‌ام؛ درباره زوج‌هایی که با هم درگیر می‌شده‌اند و کار به جایی می‌رسیده که همسایه‌ها به پلیس زنگ می‌زده‌اند، اما وقتی پلیس می‌آمده هر دو دعوا را انکار و پلیس را رد می‌کرده‌اند (حتی وقتی یکی از آنها در حال خونریزی بوده اما می‌گفته یک اتفاق باعث آن شده). تا روزی که پلیس دوباره به خانه آنها می‌آید چون یکی از آنها دیگری را به قتل رسانده. اتفاقات این چنینی بیشتر از آنکه فکرش را بکنید اتفاق می‌افتد. اگر مرد یا زنی که فکر می‌کنید عاشقش هستید و می‌خواهید با او ازدواج کنید خشونت فیزیکی نشان می‌دهد و به شما صدمه می‌زند، به هیچ وجه با او ازدواج نکنید.
۴. اگر یکی از اعضای خانواده یا دوستان نزدیک‌تان قبل از عروسی (مدت‌ها قبل از آن یا نزدیک به آن) شما را کناری می‌کشد و می‌گوید که به نظر او شما نباید ازدواج کنید. اگر چنین چیزی برای شما پیش بیاید، یعنی مشکلی جدی وجود دارد که، هر چقدر هم که شما در موردش در انکار باشید، بقیه آن را می‌بینند. منظورم وقتی که پدر عروس شغل داماد را دوست ندارد یا مادر داماد لباس پوشیدن عروس را، نیست. منظورم نگرانی‌های جدی مانند اعتیاد به مشروبات الکلی یا مواد مخدر، خشونت، مسائل جنسی، خیانت یا دورغ‌گویی در یکی از طرفین است. احتمالات دلایل قوی دیگری هم وجود دارد که می‌تواند باعث چنین دخالتی توسط یکی از طرفین شود اما این برای آنها هم آسان نیست. اینکه به فرزند بزرگسالت بگویی در آستانه بزرگ‌ترین اشتباه زندگیش قرار دارد نمی‌تواند کار آسانی باشد. هیچ پدر و مادر دوست ندارد قلب پسر یا دخترش را بشکند. اگر آنها دارند این کار را می‌کنند، اگر یک دوست یا یکی از اعضای خانواده خیلی جدی می‌نشیند و با شما درباره نگرانی‌هایی درست صحبت می‌کند، این یعنی موضوع آنقدر عظیم بوده که لازم بوده درباره‌اش صحبت شود و نمی‌شده آن را ندیده گرفت. خیلی جدی به موضوع نگاه کنید؛ شاید لازم باشد یک نفر سوم، مثلا یک مشاور را درگیر کنید، تا مطمئن شوید تصمیمی که گرفته‌اید فاجعه‌بار نیست. به قول معروف گاهی درخت‌ها نمی‌گذارند جنگل را ببینید. گاهی لازم است کسی که تخصص مشاوره دارد واقعیت را به شما نشان دهد.
۵. اگر مسائل مالی قبل از ازدواج در رابطه بین شما ایجاد مشکل کرده، «مسائل مالی» دلیلی خواهد بود که به خاطرش نهایتا جدا می‌شوید. اختلافات مالی گاهی چندان مهم نیستند؛ گاهی موضوع فقط به رسم و رسومات ظاهری برمی‌گردد؛‌
اما اگر باورهای اساسی‌تان درباره ازدواج و مسائل مالی اختلاف دارد، شما آماده ازدواج با هم نیستید. مثلا اگر شما واقعا باور دارید که «هر چه من دارم برای خودم و هر چه تو داری برای خودت» اما همسر آینده‌تان نه؛ شما با هم مشکل خواهید داشت. همچنین پول هیچ‌وقت نباید دلیل ازدواج با کسی باشد که در زمینه‌های دیگر رفتار درستی ندارد. به همین ترتیب، اگر دلیلی دارید که باعث شود فکر کنید همسر آینده‌تان بیشتر به پول شما علاقه دارد تا خود شما، لازم است قبل از اینکه ازدواج کنید تأملی عمیق در این مورد داشته باشید ((( چه بسا هدفش از این ازدواج سوء استفاده از موقیتهای خوب شما باشد، یعنی نردبانی باشید برای رسیدن به هدفهای پنهان وَ مکارانه-ی او ... _ عـبـــد عـا صـی ))) .
 اگر نامزد کرده‌اید و مطمئن نیستید که باید ازدواج کنید یا نه، برنامه‌ریزی برای عروسی را متوقف کنید. یک قدم عقب بروید و درباره علت نگرانی و تردیدتان فکر کنید. یک لیست از دلایل بنویسید. از یک ناظر بی‌طرف برای مشورت یا یک متخصص برای مشاوره وقت بگیرید. اگر از طرف او اذیت و آزار دیده‌اید، خودتان به تنهایی به مشاوره بروید.
اگر به حرف دوستان و والدین‌تان گوش نمی‌دهید، شاید یک نفر که اسمش «کارشناس» باشد بتواند کاری کند که شما حقیقت را ببینید. شاید یک متخصص بتواند به هر دوی شما کمک کند تا مشکل را رفع کنید و نهایتا با هم ازدواج کنید.
به تعویق انداختن عروسی به این معنی نیست که با هم ازدواج نخواهید کرد. فقط به این معنی است که شما آماده برداشتن قدم آخر نیستید. حقیقتا هیچ دلیلی وجود ندارد که شما به خاطرش مجبور به ازدواج شوید.
به تعویق انداختن عروسی و مشاوره می‌توانند از خجالت‌آورترین، ناراحت‌کننده‌ترین و آزاردهنده‌ترین کارهایی باشند که در زندگی‌تان مجبور به انجام‌شان هستید،
اما آیا این باز بهتر از آن نخواهد بود که مجبور باشید توضیح دهید چرا ازدواج‌تان فقط چند ماه به طول انجامید یا اینکه چرا دوباره صورت و بدن‌تان به خاطر کتک‌های همسرتان کبود شده؟
من هم دلم می‌خواهد همه عشق واقعی‌شان را پیدا کنند، با او ازدواج کنند و خوشبخت شوند. اما همه به درد ازدواج با هم نمی‌خورند. صرف اینکه قرار عروسی گذاشته‌اید، به این معنا نیست که باید ادامه راه را هم بروید و ازدواج کنید، در حالی که همه نشانه‌ها به شما می‌گویند این کار اشتباه است.
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی