بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

درکش نکنى ، کعبه وُ بتخانه یکیست ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  درکش نکنى ، کعبه وُ بتخانه یکیست ...  

 

http://s7.picofile.com/file/8252992642/B8R8N_KE_SHODY_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8252992976/B8R8N_KE_SHODY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279413442/B8R8NE_P8EEZY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8298416368/B8R8N_11.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8298416692/B8R8N_7.jpg

 

 باران که شدى مپرس ، این خانه ى کیست ...
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست ...
باران که شدى، پیاله ها را نشمار...
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست ...
باران ! تو که از پیش خدا مى آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست ...
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى
حمد و فلق و نعره ى مستانه یکیست
این بى خردان،خویش ، خدا مى دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا را بینى
درکش نکنى , کعبه و بتخانه یکیست ...

«مولانا»

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

ماجرای سید موسی ۳۲۰ کیلوگرمی




ماجرای سید موسی ۳۲۰ کیلوگرمی



-موسی-316-با-ورن-کیلوگرمی-1


باید با چشم دید تا باور کرد. مردی که به خاطر چاقی، ۹۰ ماه است روی یک تخت زندگی می کند. او به سختی می تواند تکان بخورد و تنها کاری که از عهده اش برمی آید، نشستن است، آن هم تنها برای چند دقیقه و بعد دراز می کشد. او شبانه روز روی کمر می خوابد و به سقف اتاق زل می زند. این مرد از اول زندگی اش چاق نبوده و یکدفعه و به صورت ناگهانی در طی چند سال، سرنوشتش تغییر می کند.
«سید موسی شریفی» برایمان از سیر تا پیاز زندگی اش می گوید. داستان زندگی این مرد چاق شبیه قصه هاست اما با این تفاوت که این قصه واقعیت دارد.
-موسی-316-با-ورن-کیلوگرمی-2 خانه ای بی خانواده!
زندگی موسی همانطوری بود که برایمان توصیف کرده بودند. یک خانه کوچک ۴۷ متری دارد که اتاق خواب، سالن و آشپزخانه اش یکی است! موسی می گوید این خانه را افراد خیر برای او سخته اند، مخصوص خودش؛ طوری که حمام و سرویس بهداشتی اش چسبیده به تخت دو نفره ای که تقریبا نیمی از خانه را اشغال کرده است.
آقا موسی مردی است ۵۴ ساله بسیار تنها اما بسیار خوشرو و مهمان نواز. وقتی وارد خانه او می شویم به سختی می تواند بلند شود و بنشیند روی تخت. خانه و زندگی خیلی ساده و بی آلایشی دارد. همه زندگی او خلاصه می شود به همین چندتا عکسی که می بینید. بیش از ۵ سال است که شب و روز این مرد، به زندگی در همین ۴۷ متر خلاصه می شود. صدای مهربانی دارد. مرد ۳۱۶ کیلوگرمی گزارش ما، خودش بی پرس و جو همه رازها و اتفاق های زندگی اش را می ریزد روی دایره و می گوید: «دوست داشتی بنویس، قصه من از سر سفره عقد شروع شد!»
۱۴ سال پیش؛ سر سفره عقد
سال ۱۳۸۰ است. موسی وزنش ۱۰۰ کیلوگرم است و ماهی فروشی می کند. در یک روز گرم تابستانی شهر اهواز، آقا موسی در کنار دخترخانمی پای سفره بخت نشسته اند و عاقد دارد خطبه عقد را جاری می کند. عروس خانم رفته بود گل بچیند که آقا داماد یکباره غش کرد! آن روز، موسی جلوی چشمان ده ها نفر از اقوام و فامیل خود و همسر آینده اش، پای سفره عقد حالش دگرگون شد.
-موسی-316-با-ورن-کیلوگرمی-3

مردی که ۸ سال آفتاب را ندیده

سیاهی چشمان داماد ناپدید شد و با چشمانی یکدست سفید در حالی که تمام بدنش به رعشه و لرزه افتاده بود، آینه و شمعدان سفره عقد را ناخواسته شکست و کاسه عسل را واژگون کرد. کف سفید از دهان آقا داما سرازیر شد. بدنش به شدت می لرزید و پیش می رفت تا آنجا که تمام محتویات سفره زیر بدن موسی له شد.
همه میهمانان حیرت زده این منظره را تماشا می کردند. برخی ترسیده بودند و فریاد می کشیدند. از همه بیشتر، عروس خانم و خانواده داماد نگران بودند.
موسی از آن روز غم انگیز می گوید: «خودم نمی دانستم چه بلایی سرم آمده. وقتی چشمانم را باز کردم دیدم روی تخت بخش اورژانس بیمارستانم و بیشتر میهمان ها زل زده اند به من. از مادرم پرسیدم چه شده. مثل همیشه با صبر و حوصله پاسخ داد و گفت هیچی پسرم، به خیر گذشت.»
موسی وقتی هوش و حواسش سر جایش آمد حقیقت را از زبان مادر شنید.
داماد دچار بیماری صرع شده بود و زندگی اش از آن روز، زیر و رو شد: «آن دخترخانم وقتی متوجه شد که من بیماری صرع دارم دیگر حاضر به ازدواج نشد. مرا کنار گذاشتند. آنطور که خانواده عروس از من فاصله گرفته بودند کم کم خودم هم باورم شده بود که صرع احتمالا باید یک بیماری وحشتناک باشد! بعدها فهمیدم که درصد قابل توجهی از مردم به این بیماری مبتلا هستند و آنقدرها هم حاد نیست اما افسوس که دیگر دیر شده بود.»
-موسی-316-با-ورن-کیلوگرمی-4

عکس های جدید چاق ترین مرد ایران مهمان برنامه ماه عسل ۹۶

دومین حادثه ناگوار
موسی بعد از آن اتفاق گوشه گیر شد و افسرده. تنها مونس موسی، مادرش بود که دو سال بعد، او هم موسی را برای همیشه تنها گذاشت. غم از دست دادن مادر، آنقدر برای آقاموسی غیرقابل هضم بود که ماهی فروشی را رها کرد و در کنج خانه در سوگ مادر نشست. سال ۸۶ بود و ۴ سال از درگذشت مادر موسی می گذشت. موسی شده بود یک مرد ۲۰۰ کیلویی. در خانه می نشست و به چند مشتری اندکی که برایش باقی مانده بود ماهی می فروخت: «ناامید بودم. به هیچ چیز فکر نمی کردم. تنها چیزی که مرا راضی می کرد گوشه گیری و عزلت بود. به همه آدم ها بی اعتماد شده بودم. تنها «تنهایی» مرا آرام می کرد.»
موسی به زندگی ریاضت کونه خود ادامه می داد و حتی فکرش را هم نمی کرد که چه اتفاق و چه سرنوشت تلخی در انتظارش است.
-موسی-316-با-ورن-کیلوگرمی-5
علتی عجیب برای چاق شدن
سال ۸۶ موسی سکته کرد، سکته مغزی. این اتفاق، بیماری صرع او را حادتر کرد و بدتر از همه، این عارضه مغزی باعث شد بیماری خاموش دیگری در وجود موسی ریشه دوانده بود حادتر و خطرناکتر شود. بیماری خطرناکی به نام چاقی: «بعد از آن حادثه، طی دو سال وزنم به ۲۶۸ کیلو رسید. از طرفی بعد از سکته، پاهایم لمس شده و بی جان.
نمی توانستم راه بروم. صرع هم لحظه ای رهایم نمی کرد و روزی چند مرتبه دچار حمله صرعی می شدم. وقتی حمله به سراغم می آمد از تخت می افتادم پایین. وزنم زیاد بود و به همین خاطر چندین بار انگشتانم شکست. صرع از یک طرف و چاقی از سوی دیگر محاصره ام کرده بود. زمینگیر شده بودم. از پس کارهای روزمره ام هم برنمی آمدم. دیگر به آخر خط رسیده بودم که چند خیر پیدا شدند و مرا از آن فلاکت و بدبختی بیرون کشیدند. بعد از آن، تحت درمان قرار گرفتم.
پزشکان گفتند به خاطر عارضه مغزی و مشکلات عصبی روند چاقی ادامه دارد و ارتباطی به میزان غذایم ندارد. من خیلی کم خوراکم. بیشتر روزها روزه ام اما باز هم پزشکان برایم یک رژیم سبزیجاتی تجویز کردند که جواب هم نداد. بعد از آن، من ماندم و یک خانه ۴۷ متری که با مقداری پس انداز خودم و کمک دوستان خیر ساخته شد. این خانه در واقع قفس و زندان من شد. این دو تخت دو نفره را که می بینید برای این اینجاست که هنگام حمله های صرعی سقوط نکنم با آن گاری کوچک کنار تخت هم مرا جابجا می کنند برای استحمام.»
-موسی-316-با-ورن-کیلوگرمی-6
۹۰ ماه تنهایی
موسی نمی تواند از جایش تکان بخورد. این روزها وزنش شده ۳۱۶ کیلوگرم. اهالی و همسایه ها برای او غذا و خوراکی می آورند. البته برخی از روزها هم هیچ کس در خانه موسی را نمی زند و سید موسی آن روز را روزه می گیرد. مرد ۳۱۶ کیلویی، زمانی میاندار و نوحه خوان عزای حسینی بوده ولی الان می گوید تنها نوای نوحه ها او را آرام می کند. تنها چیزی که موسی را در شب های تنهایی به آرامش می رساند، گوش دادن به نواهای حسینی و اشک ریختن به خاطر مظلومیت سالار شهیدان است.
«۹۰ ماه است که رنگ آفتاب و مهتاب را ندیده ام و در این خانه محبوسم. ۶ سالی می شود که دهه محرم در خانه ام. دلم می خواهد مثل آنوقت ها به هیات بروم. سفر کنم به مشهد الرضا (ع) و به پابوس امام غریب بروم اما چه بگویم که قسمتم اینگونه بود.»
آقا موسی این روزها به شدت با بیماری و البته فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کند. ماهی دو سه بار حمام می رود. می گوید یک پرستار دارد که او را حمام می کند و هر بار باید به او ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان دستمزد بدهد. ندارد و مجبور است کمتر حمام کند.
مرد ۳۱۶ کیلورمی باید روزانه، قرص و داروهایی مصرف کند که متاسفانه ماه هاست به خاطر تنگدستی دوره درمانی و مصرف داروها را رها کرده است. پزشکان می گویند با توجه به شرایط خاص آقا موسی اگر این طور پیش برود وزن او به زودی به نیم تن می رسد!


سلیقه‌های شخصی و برداشت‌های فردی به اسم اسلام



  سلیقه‌های شخصی و برداشت‌های فردی به اسم اسلام  



وبلاگ  زائری، محمدرضا : در شهادت امیر مؤمنان باید بر بی پناهی نسلی مویه کرد که امامشان را در حد قامت های ناساز خویش کوتاه کرده ایم! باید بر مظلومیت نسلی گریست که امام شان را در قواره حقارت ها و ناتوانی های خودمان شناسانده ایم!

آن علی که دلها برایش می تپد کسی است که تحملش از کوهها بیشتر است و فهمش از دریاها فراتر! آن علی که همه با یک نظر شیفته اش می شوند کسی است که نان جو می خورد و آهن داغ را به دست برادر نزدیک می کند! آن علی که در کلیسا نقش تمثالش را به عنوان قدیس مسیحیت بر دیوار می کشند و در آتشگاه از نور جمالش جان می گیرند کسی است که سوزنی از بیت المال را حتى در دست دختر جز به امانت تاب نمی آورد و آمده برای ساختن انسان و جهان!
آن علی که نامش جهان را گرفته و آوازه اش از کهکشان ها گذشته آن است که انسان را می فهمد و جهان را می شناسد و برای همه پدری می کند!
گرسنگی می کشد تا دیگران سیر شوند و تشنه می ماند تا دیگران را سیراب سازد!
وقتی آن علی اقیانوسْ دل و کهکشانْ جان را که پدر عالم و آدم است در حد یک رقیب بازی های کودکانه پایین کشیدیم و دغدغه انسان سازی او را در حد قیافه و شکل آدم ها ساده کردیم و مسأله انسان پردازی و جهان سازی او را به پایین ترین سطح ظاهر شرع تقلیل دادیم طبیعی است که این علی جدید برساخته ما دل از کسی نبرد و جان کسی را برنیاشوبد!
وقتی به جای نهج البلاغه آتشین و خروشان ، رساله توضیح المسائل را گذاشتیم و همه دین را در قامت یک حکم شرعی و ظاهری که تازه فقها بر سر شکل و ابعادش اختلاف دارند و بعضا مستحب می دانند تقلیل دادیم معلوم است که دیگر این دین تازه و جدید ما با جان و دل کسی سازگار نمی شود!
وقتی عدالت را و برابری را و قسط را نه تنها نابود و محکوم کردیم بلکه به زیاده خواهی ها و ویژه خواری ها رنگ تقدس و باور زدیم بی شک این تعارض و تناقض انسان منطقی و عاقل را پس می زند!
وقتی که همه مسائل مان در حد فوتبال بانوان و کنسرت موسیقی سطحی شد آن وقت هزار هزار نفر را به بهانه ساز موسیقی و سستی در حجاب و شکل ظاهرشان از دین دور می کنیم و فاصله هایشان روز به روز از دینی که ما عرضه کرده ایم بیشتر می شود و "یخرجون" من دین الله افواجا... همه به خاطر این که حقیقت را در چند متر پارچه خلاصه کرده ایم و شابلون و متر خودمان را گذاشته ایم که هرکس مثلا حجابش چادر آنهم مشکی نبود و هر کس ریش و قیافه اش با سلیقه ما تطبیق نمی کرد بی دین است!
و طبیعی است که روز به روز بی دین ها بیشتر بشوند!
و در چنین شرایطی است که حتى مدعیان دین داری هم چنان به ساخته های ذهنی خود عادت می کنند که تاب شنیدن حقیقت را ندارند !
وقتی سلیقه های شخصی و برداشت های فردی مان را به اسم اسلام جا انداختیم به مرور چنان به آنها عادت می کنیم که اگر کسی از قرآن کریم آیه ای صریح تلاوت کند یا از بحارالانوار و نهج البلاغه هم برایمان حدیثی قاطع بخواند باز یا توجیه می کنیم، یا نمی شنویم، یا فهم خود را بر نص کلام خدا و اولیای خدا ترجیح می دهیم و این می شود که به مرور چیزی را به اسم اسلام عرضه می کنیم که بسیاری افراد ندای فطرت و درونشان را از آن نمی شنوند و به آن گرایش پیدا نمی کنند! آن وقت به ضدیت با اسلام و بی دینی متهم می شوند! آنچه امام هشتم علیه السلام فرمود همین بود که : علموا الناس محاسن کلامنا... حرف حساب و دعوت دلنشین ما را به مردم برسانید تا با تمام وجود بیایند، حرف خودتان را به اسم ما نزنید! و در شهادت امیر مؤمنان بیش از مظلومیت او باید بر مظلومیت نسلی گریست که از حقیقت علوی و هدایت ولایت او به خاطر رفتار و گفتار ما محروم مانده اند!


جناحی‌شدن تریبون‌های مذهبی



  جناحی‌شدن تریبون‌های مذهبی  



وبلاگ غرویان، محسن : مذهب یکی از عناصر فرهنگی بسیار دارای نفوذ در مردم است و در تفکر و زندگی مردم نقش دارد.

تریبون‌های مذهبی هم تریبون‌هایی هستند که می‌توانند در مسائل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه تأثیر بگذارند. اما در این میان عده‌ای هستند که از این ابزار برای مقاصد جناحی، شخصی و گروهی خود استفاده می‌کنند.
استفاده جناحی از تریبون‌های مذهبی، ظلم به دین است. در محافل مذهبی می‌توان مسائل عام دینی را طرح کرد و اینکه بوسیله این تربیون‌ها بخواهیم مردم را به سمت جناح سیاسی خودمان بکشانیم، این خیانت به مذهب است.
اینکه الان مردم به ماهواره و شبکه‌های اجتماعی روی آوردند، علتش را باید در تبدیل شدن محافل مذهبی ما به محل جنگ و نزاع، جستجو کرد. مردم از این سوء استفاده‌های سیاسی به نام مذهب و دین،خسته شده‌اند.

ما باید بیشتر به مسائل روحی و اخلاقی که همه خواهان شنیدن آن هستند بپردازیم، نه به مسائل خاص جناحی و سیاسی. هشدار نسبت به نحوه عمل تریبون‌های مذهبی، نکته‌ای است که سال‌ها بیان می‌شود. مردم یک ظرفیت خاصی دارند و وقتی ببینند که افراط و تفریط می‌شود از مسائل و معارف دینی روی برمی‌گردانند.
همین که مردم تشخیص بدهند یک مداح یا سخنران، اهداف گروهی و جناحی خاص خودش را از پشت تریبون مطرح می‌کند، اعتمادشان از دین و مذهب و محافل مذهبی سلب می‌شود، اما اگر بدانند که سخنران و مداح درد مردم را بیان می‌کند به آن رغبت نشان می‌دهند.




برچسب ها: جناحی‌شدن، تریبون‌های مذهبی،

علی علیه السلام از نگاه دکترعلی شریعتی




  علی علیه السلام از نگاه دکترعلی شریعتی  



"... علی کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگی‌اش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاج‌های چندگونه بشری، در همه دوره‌ها، پاسخ می‌دهد..."

"... هرکه علی‌وار زندگی کند و علی‌وار کار کند و علی‌وار سخن بگوید و علی‌وار بیندیشد، نمی‌تواند از سرنوشت محتوم علی‌وار بگریزد..."


"... علی... که همه ارزشها در برابرش بی‌مقدار می نماید و همه قدرتها و عظمتها در قیاسش ضعف و حقارت به نظر می‌آید..."


"... ارزش‌های علی در بی‌نیازتر بودنش از دیگران نیست، بلکه در احساس کردنِ نیازهای بلندتر و متعالی‌تر اوست نسبت به دیگران و همچنین در احساس نیازمندتر بودن و احساس کمبود بیشتر کردن او در هستی است؛ که دیگران چنین احساسی را ندارند..."

"... علی، مظهر توحید و انسانی که رسالت تاریخی تمامی پیامبران در او تجسم یافته و وجودش جوهر همه انقلاب‌های توحیدی است و گردابی است که تمامی ‌رودهایی که در طول تاریخ عدالت و آزادی و برابری بشری از انقلاب‌ها و نهضت‌ها سرچشمه گرفته و با جور و جبر و تبعیض در کشاکش بوده است در او می‌ریزد..."

"... به عنوان یک من علی‌وار: یک روح در چند بعد: خداوند سخن، بر منبر، خداوند پرستش در محراب؛ خداوند کار، در زمین؛ خداوند پیکار، در صحنه؛ خداوند وفا، در کنار محمد، خداوند مسئولیت در جامعه، خداوند قلم، در نهج‌البلاغه؛ خداوند پارسایی، در زندگی؛ خداوند دانش، در اسلام؛ خداوند انقلاب، در زمان؛ خداوند عدل، در حکومت؛ خداوند پدری و انسان‌پروری، در خانه؛ و... بنده خدا، در همه‌جا، در همه وقت!..."

"... سخن گفتن درباره علی (ع) بی‌نهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می‌بیند، بلکه خود را در برابر معجزه‌ای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «‌این خلقت» احساس می‌کند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن می‌آید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزه‌ای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است.

علی (ع) یکی از شخصیت‌های بزرگی است که به نظر من بزرگترین شخصیت انسانی است (پیغمبر (ص) را باید جدا کرد که رسالت خاصی دارد) که از همه وقت، امروز ناشناخته می‌بود، بدشناخته‌تر است که کیست، محققین او را برای اولین بار می‌شناختند.

گاه علی (ع) را که توی این جنگ‌ها یک قهرمان شمشیرزن است، توی شهر یک سیاستمدار پرتلاش حساس است و توی زندگی یک پدر و یک همسر بسیار مهربان و بسیار دقیق است و یک انسان زندگی است و در همه ابعادش می‌بینیم، تاریخ می‌گوید، تنها در نیمه‌ شب‌ها، توی نخلستانهای اطراف مدینه می‌رفته و نگاه می‌کرده که کسی نبیند و نشوند و بعد سر در حلقوم چاه فرو می‌برده و می‌نالیده! هرگز، من نمی‌توانم قبول کنم که رنج‌های مدینه و رنج‌های عرب و جامعه عرب و حق جامعه اسلامی و حتا یارانش، این روحی را که از همه این آفرینش بزرگ‌تر است وادار به چنین نالیدنی بکند، هرگز!

درد علی (ع) خیلی بزرگ‌تر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بی‌تاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی می‌بیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم می‌بیند و احساس خفقان در این عالم می‌کند.

مسلما هر کسی که انسان‌تر است، پیش از آنچه هست در خود نیاز احساس می‌کند، انسان است، این است که می‌بینیم علی (ع) قهرمان متعالی سخن گفتن و زیبا سخن گفتن و پاک سخن گفتن است، نمونه اعلا و متعالی شهامت و گستاخی در جنگ است، نمونه عالی پاکی روح در حد اساطیر و تخیل فرضی انسان در طول تاریخ است، نمونه اعلای محبت و رقت و لطافت روح است، نمونه عالی دوست داشتن در حد نمونه‌های اساطیری است، نمونه عالی عدل خشک دقیقی است که حتا برای مرد خوبی مانند عقیل ـ برادرش - قابل تحمل نیست، نمونه اعلای تحمل است در جایی که تحمل نکردن، خیانت است و نمونه اعلای همه زیبایی‌هایی است و همه فضایلی است که انسان همواره نیازمندش بوده و ندانسته.

علی (ع) نه تنها امام است، در طول تاریخ هیچ شخصیتی با این امتیاز را نداشته که یک خانواده امام (ع) است، یعنی خانواده اساطیری است، خانواده‌ای که پدر علی (ع) است، مادر زهرا (س) است، پسر آن خانواده حسین (ع) [و حسن (ع)] است و دختر آن خانواده زینب (س) است.

چهره هایی که می‌خواهم، در قرن بیستم، به عنوان سمبل و تجسم یک ایدئولوژی مطرح و عنوا کنم، دارای این خصوصیات است. البته این کامل‌ترین خصوصیاتش نیست، اما اساسی‌ترین آنهاست

علی (ع) نخستین نسل در انقلاب اسلامی، علی (ع) در خانه پسرعمو، رابطه متقابل پیغمبر (ص) و علی (ع)، علی (ع) مظهر جهاد و رهبری جنگ، علی (ع)، ‌مرد سیاست و مسؤولیت اجتماعی، علی (ع) مرد کار یدی، کشاورزی و تولید، علی (ع) ‌مظهر نثر و شعر علی (ع) بهترین سخنور و سخنگو، علی (ع) ‌فیلسوف، علی (ع) مظهر بینش‌ها و ابعاد متضاد، علی (ع) ‌زهد انقلابی و عبادت، ‌تکیه بر عدالت، علی (ع) تساوی در مصرف، علی (ع) امام و مظهر حقیقت‌ها و ارزش‌ها، علی (ع) نفی مصلحت به خاطر حقیقت، نفی شخصیت، علی (ع) انسان‌دوستی.

ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که می‌تواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که می‌تواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، ‌به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال می‌بینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیده‌ایم!

در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع می‌شود و این مرحله‌ای است پس از شناخت و پس از عشق.

بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »‌! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس کردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی (ع) ‌وار خدمت کردن است..."


علی، حقیقتی بر گونه اساطیر
"... علی ، رب النوع انواع گوناگون عظمت ها، قداست ها ، زیبایی ها و احساس های مطلق است. ازآن گونه مطلق هایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته ، وهرگز نبوده ، ومعتقد شده که ممکن نیست درکالبد یک انسان تحقق پیدا کند ، و ناچار ، می ساخته است.

علی در همان حد مطلقی که پرومته در اساطیر ، روح تشنه و محتاج انسان را از فداکاری اشباع می کرده ، و دموستنس از قدرت و صداقت و لطف سخن، و هرکول از قدرت و نیرومندی جسم ، و خدایان دیگر از نهایت رقت و محبت و لطافت روح ، همه را در یک رب النوع جمع می کند . علی ، نیازهای را که در طول تاریخ، انسان ها را به خلق نمونه های خیالی ، و به ساختن الهه ها و رب النوع های فرضی می کشانده ، در تاریخ امروز اشباع می کند.

و از همه شگفت همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطوره ها و رب النوع ، حتی فرضی ، قابل جمع نیست ، در یک اندام عینی جمع کرده است. جنگ هایش را ملاحضه می کنیم و او را مانند یک رب النوع اساطیری می یابیم که با خون ریزی و بی باکی و نیرومندی شدید در حد مطلق پیکار می کند. به طوری که نیاز انسان را به داشتن و بودن یک احساس قدرت مطلق بشری، سیراب میکند.

و در کوفه ،در برابر یک یتیم ، چنان ضعیف و چنان لرزان و چنان پریشان می شود که رفیق ترین احساس یک مادر را به صورت اساطیری نشان می دهد. و در مبارزه با دشمن چنان بی باکی و خشونت به خرج می دهد. که مظهر خشونت شمشیر است . و شمشیرش ( ذوالفقار) مظهر برندگی و خون ریزی و بی رحمی نسبت به دشمن در مبارزه است. و در داخل ، از این نرمتر، و از صمیمی تر ، و از این پرگذشت تر پیدا نمیشود.

در جای دیگر، علی وقتی می بیند اگر بخواهد به خاطر احقاق حقش شمشیر بکشد. مرکز خلافت و قدرت اسلامی متلاشی می شود. و وحدت مسلمین بر باد می رود ، ناگزیر صبر می کند ، یک ربع قرن صبر می کند و با شرایطی و در وضعی زندگی می کند که دست احساس پرومته ی به زنجیر کشیده را در انسان به وجود می آورد . اما علی، به خاطر انسان ، این زنجیر را خود بر اندامش می پیچد. یک ربع قرن خاموشی از طرف روحی که همواره بی قرار است و از ده سالگی وارد نهضت اسلام شده ، به تعبیر خودش صبری با طعم احساس انسانی است که "خار در چشم و استخوان در گلو" است..."


چهره علی علیه السلام

"... چهره‌ی "علی" در روشنایی، زیبا و خدایی است. به تو و من، بی‌مذهب و مذهبی، هر دو،علی را در تاریکی نشان داده‌اند..."


درد علی علیه السلام

"... درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را...
که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.
و...ما...
درد علی را احساس نمی‌کنیم..."

سکوت
"... مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت؟
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید؟
او با علی آشناتر است..."

علی من ...

"... این علی که شما وصفش می‌کنید همان رستم خودمان است که آرایش اسلامی‌اش کرده‌اید! این علی شما به درد صوفی‌ها و پهلوان‌ها می‌خورد و سمبل زورخانه و خانقاه شده است!

این علی‌ای نیست که من به او معتقدم، علی من آن علی است که در درون جامعه اسلامی، با منافق ستمکار، خواجه برده فروش و پارچه‌ورمال و استثمارگر، هر چند مسلمان هم باشد، به خاطر اسلام مبارزه می‌کند. و او مردی است که چهار هزار نفر مقدس دعاخوان نالان در پیشگاه خداوند را، که جای سجده در پیشانی‌شان نمایان است و در میان‌شان حافظ قرآن بسیار، یک جا با شمشیر نابود می‌کند. چه کسی جرئت این کار را داشت و دارد؟!..."

 

"... و تو ای علی! ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ النوع عشق و شمشیر! ما شایستگی "شناخت تو" را ازدست داده‌ایم. شناخت تو را از مغز‌های ما برده‌اند، اما "عشق تو " را، علی‌رغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پرده‌های دل خویش، هم‌چنان مشتعل نگاه داشته‌ایم، چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها می‌کنی؟ تو ستمی را بر یک زن یهودی، که در ذِمّه حکومت‌ات می‌زیست، تاب نیاوردی، و اکنون، مسلمانان را در ذمه‌ی یهود ببین. و ببین که بر آنان چه می‌گذرد! ای صاحب آن بازو، که یک ضربه‌اش از عبادت هر دو جهان برتر است، ضربه‌ای دیگر!..."

 

"... امام علی را باید از دولاشاپلی پرسید که دوازده سال است شب و روز درباره او میاندیشد و نهج‌البلاغه‌اش را بزبان خود تدوین کرده و افکار و حالات و زندگی و رنجها و دردها و گرفتاریهایش را در این کوفه پلید پردشمن پست می‌داند و می‌داند که این «خونریز خشمگین صحنه پیکار» چه شد که «سوخته خاموش خلوت محراب» شد ؟ این شیر خدا در این نخلستان خاموش چرا تنها مینالد ؟ چرا سر در حلقوم چاه برده است ؟ دردش چیست ؟ نه از آن عربی که تولیت حرم او را دارد و هر روز ضریحش را گردگیری می‌کند و آب و جارو و گلاب و فرش و پرده و نذر و نذور و شمع و مُهر و تسبیح و..."

"... آن انسان شگفتی که سینه‌اش انبوه فشرده‌ای از آگاهی‌ها است و اندیشه‌اش به راه‌های آسمان آشناتر است از راه‌های زمین او است که ناگهان از بستر نرمِ خانه، نیمه‌های شب می‌گریزد و سینه‌اش خفقان می‌گیرد و به نخلستان‌های حومه‌ی شهر پناه می‌برد و در دل شب، از درد و حیرت و هراس در برابر ملکوت، عظمت وجود و جمال و جاذبه‌ی خدا و حقارت و نیاز خویش، ناله برمی‌دارد و از هوش می‌رود..."
«تالار گفتمان شریعتی»



برچسب ها: علی علیه السلام، دکترعلی شریعتی،

خنداندن و گریاندن به هر قیمتی؟

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 خنداندن و گریاندن به هر قیمتی؟

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  


http://s9.picofile.com/file/8297837234/XAND8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297837426/XAND8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297837642/XAND8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8297837892/XAND8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297838200/GERY8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8297838534/GERY8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8297838984/GERY8NDAN_BE_HAR_QEYMATY_4.gif

 

 وبلاگ  فدایی ، غلامرضا : آن‌چه انسان را انسان می کند توجه به عقلانیت و روشمند زندگی کردن و حفظ تعادل است. عدل و عدالت در همه موارد لازم است و گفته اند که با عدل آسمان وزمین برپاست. انجام امورات مختلف اگر چه نشان از نیاز انسان دارد اما توجه به حد و حدود آن هم از انسانیت انسان خبر می دهد و همین ها بُن مایه فرهنگی می شوند. همچنانکه در موردسخن گفتن هم گفته اند:
دو چیز طیره عقل است لب فرو بستن / به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی...
 از جمله موارد ضروری برای زندگی انسان خنده و گریه است هر دو برای زندگی انسان لازم است. گاهی می گویند خنده بر هر درد بی درمان دواست و گاهی نیز در مقابل می گویند خنده بر هر درد بی درمان دواست. هر دو آن ها هم درست است و بیانگر نیاز انسان است. اما اگر درست توجه نشود و خنداندن به هر قیمت باشد سر به لودگی می زند همچنانکه اگر در گریه افراط شود از افسردگی سر در می آورد.
 آنهائی که در هر مورد افراط کنند و جامعه را به آن سمت بکشانند نتیجه آن منحرف کرن جامعه از حد تعادل است. حتما شنیده اید که بعضی از مداحان ویا روضه خوانان بر اثر جهالت و یا افراط در محبت و یا با شنیدن اینکه بر مصائب امامان و به ویژه امام حسین علیه السلام گریه کردن ثواب دارد برای گریاندن به هر چیز حتی مبالغه و دروغ هم متوسل شده اند و نتیجه این شده که جامعه را با بعضی خرافات و امور غیر واقع روبرو کرده ند.
حماسه حسینی شهید مطهری درد دلی از این افراط کاری هاست. در حالی که در زیارات هم آمده است که ریختن اشک در صورتی ارزش دارد که با معرفت توأم باشد.
 در مقابل خنداندن هم در عین حال که ضرورت زندگی است اما اگر خنداندن فقط برای خنداندن باشد، نتیجه مطلوبی ندارد. من هر از گاهی که با بچه ها برنامه خندوانه و یا دورهمی را دیده ام تا جائی که ملت را از غم و غصه بیرون آورد بسیار خوب و مطلوب است اما اگر صرفا برای خنداندن باشد و از هر کس و شیوه و برنامه ای صرفا برای خنداندن استفاده کنند و یا تبلیغی برای حمایت کنندگان (اسپانسرها) و کالاهای آنها باشد سر انجام فرهنگی می سازند که آثار مخربش همانند دروغ پردازی هائیست که برای گریاندن مورد استفاده بعضی ها قرار می گیرد.
 نکته ای که به نظر من باید مورد توجه قرار گیرد این است که انسان همواره باید با هدف، کار و تلاش کند اما از آنجا که کار یکنواخت بر روح و روان او تأثیر مخرب دارد باید برنامه های متنوع خنداندن و گریاندن هر از گاهی باشد تا وی را برای حرکت مجدد آماده کند. از این رو بعد از هر خنده ویا گریه ای باید عقلانیتی که حکم بر مفید بودن و افزایش انرژی می کند برای کار مجدد وجود داشته باشد.
 اکنون که خدا توفیق خنداندن و یا گریاندن برای ایجاد تعادل روحی و روانی در زندگی به بعضی ها داده است و در این زمینه توانسته اند دنبال کنندگان و یا پیروانی داشته باشند، که حتی نه یکبار بلکه چندین بار برنامه های آنها دیده می شود، با مشاوره با دانشمندان، روانشناسان، جامعه شناسان و فرهنگمداران و عالمان علم اخلاق کاری کنندکه بر سرمایه اجتماعی، فرهنگی و علمی جامعه بیفزایند و مردم را برای کار و تلاش بیشترآماده کنند؛ چیزی که به ویژه در جامعه ما به شدت مورد نیاز است. در غیر اینصورت این نوع کار ها سُکرآور است و همانند مست ها و یا معتادان که به اعتقاد خودشان برای رهایی از مشکلات می خواهند لحظاتی فارغ از همه چیز باشند این برنامه ها هم افراد را به جای در جامعه قرار دادن و با مسائل موجود برای حل کردن درگیرکردن، آنها را به عوالمی می برد که وقتی به خود آمدند می بینند حاصلی برایشان جز اتلاف وقت نداشته است. صاحبان این برنامه ها به همراه صدا و سیما فقط به فکر پر کردن ساعات فراغت نباشند.
آنها باید بدانند که دارند فرهنگ سازی می کنند که صدای آن چندین سال دیگر در می آید.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

فریاد زدم : علی ، پناهم دادند ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   فریاد زدم : علی ، پناهم دادند ... 


http://s8.picofile.com/file/8297677750/ALI_ZARBAT_XORDANE_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297677976/ALI_ZARBAT_XORDAN_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8297678192/ALI_ZARBAT_XORDANE_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8297678826/NEG8HE_HAR8M_1.jpg

 

  ساقی به پیاله باده کم می ریزی / این میکده را چرا به هم می ریزی؟! 
 از گردش ساغرت شکایت دارم / آسوده بریز! بنده عادت دارم 
 با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم / سجاده وُ تسبیح و قدح می خواهم 
 ما قوم عجم به باده عادت داریم / بر پیرمغان «علی» ارادت داریم 
 بر طایفه مان نگاه حق معطوف است / میخانه ی شهر طوس ما معروف است 
من اهل ری ام ؛ مست ولی اللهم / یک خمره می ِ سفارشی می خواهم 
در روز ازل که دل به آدم دادند / فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند 
 فریاد زدم : علی - پناهم دادند / اینگونه به این میکده راهم دادند 
 با دیدن این شوق عنایاتی کرد / لبخند علی مرا خراباتی کرد 
 من مست ِ مِی ابوترابم یک عمر / سرزنده به نشئه ی ِ شرابم یک عُمر 
 یک ثانیه بی شراب نتوانم زیست / در مذهب ما حلال تر از مِی نیست 
 جامی بده لب به لب، خرابم ساقی / از مشتریان خوش حسابم ساقی 
 ساقی بده باده-ای که گیرا باشد / از خُم کهنسال تولا باشد 
 ساقی بده باده-ای که روشن باشد / خوشرنگ وُ زلال و مردافکن باشد 
 زُهاد پر از افاده را دلخور کن / با نام خدا پیاله ها را پر کن 
 بد مستی ِ من قصه ی پر دنباله است / زیرِ سرِِ ِ باده- ای صد و ده ساله است 
 این بزم مرا اهل سخن می سازد / تنها مِی کوثری به من می سازد 
 من معتقدم باده سرشتی دارد / انگور نجف طعم بهشتی دارد 
 می داخل خُم سینجلی می گوید / قُل می زند، علی علی می گوید 
 هُوهُوی ِ تمام خمره ها را بشنو / تفسیر شگرف « هل اتی» را بشنو 
 با تلخی این دُرد، رطب می چسبد / با حال خوشم توبه عجب می چسبد 
#
 گویم به تو حرف عشق بی پرده علی / این شور، مرا به رقص آورده علی 
 با غصه و غم عجب وداعی دارم! / سرمست توام! چه خوش سماعی دارم! 
 هوُ هوُ نکنم ؛ جنون مرا می گیرد / این دل به هوای کربلا می گیرد 
 دیوانه ترم نکن، کجا می کِشیم!؟ / سمت حرم دوست چرا می کِشیم؟ 
 تا طور کشانده ای ، عصا می خواهم / یک تذکره ی ِ کرببلا می خواهم 

 

 «وحید قاسمی»

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

حملات تروریستی تهران و برخی حقایق تلخ




  حملات تروریستی تهران و برخی حقایق تلخ   

وبلاگ  دستمالی، محمد ، خبرآنلاین : مهاجمین داعشی حملات تروریستی تهران، ایرانی و اهل سنت هستند و تحلیل این مساله، ما را یاری می دهد تا این حقیقت را درک کنیم که برخی کم توجهی ها در مناطق نسی نشین، می تواند فضا را برای یارگیری داعش، مهیا کند.

دو حمله تروریستی داعشی های تکفیری در تهران، می توانست دو فاجعه بزرگ در تاریخ معاصر ایران رقم بزند. شک نکنیم اگر مهاجمین سر از صحن مجلس در می آوردند، بیش از یک صد نماینده جان خود را از دست می دادند و تردیدی نداشته باشیم اگر تروریست ها می توانستند در زمانی پرازدحام وارد حرم امام راحل شوند، شمار شهدا از یک هزار نفر هم فراتر می رفت. بنابراین پیش از هر چیز، باید شکر به جا بیاوریم از این که این دو حمله، تنها موجب شهادت 17 هموطن ما شد و رنگ تراژدی و فاجعه بزرگ ملی به خود نگرفت. گام دوم پس از شکر، قدردانی از فداکاری همه نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی جان بر کفی است که علی القاعده، همیشه می توانیم فقط بخش کوچکی از نقش و زحمات آنان را ببینیم و در جریان زحمات پنهان، استرس ها، تمرکز، بی خوابی ها و زحمات آنها نیستیم و بعید می دانم که از نظر حقوق و دستمزد هم وضعیت جالبی داشته باشند. با این همه، دست کم به صورت پیدا و آشکار، نوای اعتراضی از آنان به گوش نرسیده و مردانه به وظایف خود عمل کرده اند.

و اما بعد... .
به عادت مرسوم، هر جا مشکلی پیش می آید، همیشه دلایل و زمینه های بروز آن را به آمریکا و غرب حواله می دهیم و تصور می کنیم که چاره ی کار در تکرار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل و جدیدا مرگ بر آل سعود است. بله. تردیدی نیست که این مثلث، با تمام توان در پی ضربه زدن به ایران است و هیچ انسان عاقلی نمی تواند منکر نقش آمریکا و اسراییل و دیگران در هدایت و حمایت گروه های افراطی و دخالت مداوم آنان در مسائل جهان اسلام باشد. از استعمار و استثمار تا مداخلات مستقیم و غیرمستقیم چند سده ی اخیر تا هدایت کودتاها و بسیاری دیگر از اقدامات اقتصادی و اجتماعی، ما نیز همچون بسیاری دیگر از کشورهای منطقه، همواره از غرب ضربه خورده ایم. اما به راستی، در تحلیل ماهیت و مساله ی «داعش»، می توانیم صرفا به این گونه استدلالات ضعیف اکتفاء کنیم؟ خود جهان اسلام و اختلافات مذهبی عمیق بین جوامع شیعه و سنی و همچنین اختلافات عمیق علمای دینی، در این مساله نقشی ندارد؟ اهمیت مباحث مهم و پیچیده ای همچون سنی آمریکایی و شیعه ی انگلیسی را از یاد برده ایم؟ خطاهای بزرگ و کوچک کشورهای اسلامی در مواجهه با اقلیت و اکثریت شیعه و سنی چه؟ این نیز بی اهمیت است؟

اهمیت ایرانی بودن داعشی های تهران
بگذارید اندکی بی تعارف باشیم و به تحلیل یکی از مهم ترین جوانب و ابعاد هویت مهاجمین دو حمله ی تهران بپردازیم.
وزارت اطلاعات به درستی و با هدف حفظ حریم و حقوق خانواده ها و وابستگان تروریست های کشته شده در تهران، از بیان نام خانوادگی آنها خودداری کرد. اما در این روزگار عجیب که شبکه های مجازی، امکان اختفا و استتار هیچ موضوعی را باقی نگذاشته اند، خیلی زود مشخص شد که چهار تن از مهاجمین، سنّی مذهب، کُردزبان و اهل یکی از شهرهای کردنشین غرب ایران هستند که اتفاقا در تاریخ جمهوری اسلامی نقش ویژه ای دارد و مردم آن شهر به نجابت، دین داری، مومن بودن و حلال خوری و غیرت و تلاش و قناعت مشهور هستند. اما در هر حال، این افراد از آن دیار برخاسته اند و عقل سلیم به ما می گوید، آنها آخرین داعشی های ایرانی نبوده اند و یارگیری این گروه تکفیری خطرناک، در مناطق سنی نشین غرب، شرق و شمال ایران، ادامه خواهد داشت. کما این که وزارت اطلاعات نیز اعلام کرده که در ظرف چند ساعت، در سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی، بیش از چهل نفر را به اتهام ارتباط با داعش، دستگیر کرده است.
داعش، همچنان که از بین ده ها کشور اسلامی و اروپایی دیگر، یارگیری نموده، تعدادی از جوانان و نوجوانان اهل سنّت ایران را نیز به دام انداخته است و این دقیقا به معنی سرمایه گذاری داعش بر روی افرادی است که به دلیل آشنایی با زبان فارسی و توان سفر به نقاط مختلف ایران، از توان و امکان بالایی برای طراحی و اجرای عملیات تروریستی در سراسر کشور، برخوردار هستند.
باید بپذیریم؛ هر اندازه سرویس اطلاعاتی و امنیتی کشور ما و دیگر کشورها، هوشیار متعهد و قدرتمند باشند، باز هم امکان رخنه و نفوذ تروریست ها وجود دارد. چرا که ماهیت ویژه ی گروه تروریستی - انتحاری داعش، مانند یک جسم بی شکل و بی هندسه است که امکان اندازه گیری ابعاد و مساحت آن، بسیار دشوار است. آیا غیر از این است که این گروه وحشی، با کامیون و تریلی می تواند به مردم عادی هجوم برده و آنها را زیر بگیرد؟ آیا برای این گروه تکفیری، مسموم کردن منابع آب شبکه های شهری، ساخت بمب های دست ساز، به آتش کشیدن منابع عظیم غذایی و کشاورزی، حمله به مدارس و بازارهای شلوغ شهرهای مختلف ایران، کار دشواری است؟ اساسا یک سرویس کارکشته ی امنیتی، هر اندازه که اطلاعات به روز و تجهیزات پیشرفته و کادرهای جان بر کف داشته باشد، باز هم می تواند تمام تحرکات چنین گروه تروریستی ویژه ای را محاسبه و خنثی کند؟ خیر. چنین چیزی ممکن نیست. در روسیه، فرانسه، انگلیس، ترکیه، مصر و بسیاری کشورهای دیگر، پیش بینی حملات و مقابله با آنها میسر نبود و در تهران نیز با وجود آن که میزان تلفات پایین بود، اما در هر حال، بدون تعارف بپذیریم که حمله به مجلس، مطلقا کار کوچک و بی اهمیتی نیست و رئیس مجلس نیز در آن شرایط خاص اضطراری برای تقویت روحیه ی خود و همکارانش این اقدام را «سبک» توصیف کرد! اگر نه او و دیگران، باهوش تر از آن هستند که اهمیت چنین اقدام ضدامنیتی و خطرناکی را درک نکنند. خوب... . چاره چیست؟ آیا باید با پذیرش این فرضیه که ماهیت ویژه و انتحاری بودن داعش، این گروه را به یک نهاد تروریستی غیرقابل پیش بینی تبدیل کرده، در بر ابر آنان تسلیم شویم و هیچ اقدامی انجام ندهیم؟ صد البته خیر. نه ایران و نه دیگر کشورهای منطقه، با وجود تمام ویژگی های عملیاتی خاص داعش، نباید تسلیم اقدامات وحشیانه ی این گروه شوند. از تلاش برای به دام انداختن مهره های بزرگ داعش و استفاده از آنها به عنوان گروگان گرفته تا کنترل دقیق تر مرزها و افزایش آگاهی مردم از راه آموزش های عمومی رسانه ای، می توان، ده ها تدبیر امنیتی مهم و استراتژیک، طراحی و اتخاذ کرد. اما شاید یکی از مهم ترین تدابیر، پیشگیری اجتماعی و سیاسی و ساختن سدّهای بزرگ در برابر یارگیری داعش در ایران باشد.
تحلیل پیام های ویدیوی داعشی ها در تهران
داعش به تازگی، فیلمی از تروریست های این گروه در تهران منتشر کرده که در آن، یکی از افراد، به زبان کُردی صحبت می کند و زیرنویس عربی حرف های او، در زیر تصویر درج می شود. از میان حرف های این تروریست، سه نکته بسیار برجسته تر از سایر نکات است: 1.فرد تروریست، مسلمانان شیعه مذهب ایران را «رافضی» قلمداد کرده و مدعی می شود: «آنها فرقه هستند، ولی ما امت هستیم. ما نباید بگذاریم آنها زنده بمانند. به یاری پروردگار سرهای آنها را ببریم، سرهای آنها را له کنیم.» 2.تروریست مزبور، ا زاحمد بن حنبل یاد می کند و نشان می دهد که او و همفکرانش برخلاف کردهای اهل سنت ایران، که همگی شافعی مذهب هستند، به مذهب حنبلی گرایش دارند. می دانیم که شافعی مذهب ها، شامل مسلمانان اندونزی، مالزی، بخشی از مصر، ساکنان نواز غزه و کردها هستند. مذهب شافعی از منظر فقهی، مبانی ترکیبی عراقی - حجازی داشته و در قبال مسائل مختلف دینی، با اتکای بیشتر به حدیث، از انعطاف بیشتری نسبت به دیگر مذاهب اهل سنت برخوردار است و علاوه بر این، شافعی مذهب ها، نه تنها تنش و اختلافی با اهل بیت ندارند بلکه ارادت ویژه ای به ائمه ی معصومین علیهم السلام دارند. حال آن که، مذهب حنبلی، تقریبا فقط در عربستان سعودی پیروان دارد و رویکردهای جزمی، سخت و متفاوتی نسبت به دیگر مذاهب و دیگر افکار دینی دارد.3. تروریست مورد نظر ما، از مردم می خواهد راه او و همفکرانش را ادامه دهند و نگذارند این «شمع» خاموش شود!
وضعیت اهل سنّت در غرب ایران و امکان یارگیری داعش
هر کدام از گروه های تروریستی، با هر گرایش سیاسی و دینی خاصی، برای یارگیری و جذب نیروهای جدید، نیاز به دستاویزها و بهانه هایی دارند که بتوانند با استفاده از آنها، سوژه های جدید را از راه به در برده و مغر آنها را شستشو دهند. صد البته این افراد برای جذب کادرهای جدید، در شرایطی می توانند موفق تر عمل کنند که دستاویزهای ملموسی برای اقناع افراد، در دست داشته باشند. در چنین شرایطی است که رویکرد نظام و نهادهای حکومتی در قبال قومیت ها و مذاهب، اهمیت ویژه ای پیدا می کند. متاسفانه، بدون تعارف باید گفت، در شرایط کنونی در اغلب مناطق کردنشین و سنّی نشین، شرایطی در جریان است که وصف آن، جز با به کار بردن الفاظی همچون «تبعیض»، «بی مهری»، «به حاشیه راندن» و «کم توجهی و بی توجهی»، ممکن نیست. حالا که در این یادداشت، قرار است به مساله ی داعش و رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال مسلمانان اهل سنّت داخل ایران پرداخته شود، مساله ی قومیت ها و محرومیت های مناطق کردنشین را به کناری نهاده و فقط به مساله ی اهل سنت می پردازیم. شاید در خلال این بحث روشن شود که هر گونه غفلت و خطایی در این حوزه، تا چه اندازه می تواند برای داعش و دیگر گروه های افراطی و سلفی، امکان سوءاستفاده فراهم آورد.
برای تبیین مشکلات این بخش، چه مصداق و استدلالی روشن تر از این می توان ارائه داد که چهل سال از عمر جمهوری اسلامی ایران گذشته است ولی هنوز هم اهل سنّت درمناصب اجرایی، جایگاهی ندارند؟ آیا به راستی، از میان چند میلیون مسلمان اهل سنت ایران، هیچ کدام از آنها لیاقت، صلاحیت، توانایی و اعتبار لازم برای فعالیت به عنوان وزیر را ندارند؟ وزارت پیشکش. آیا نصب استاندار سنّی مذهب، با آمال و آرمان های انقلاب، نظام و مبانی مذهب رسمی کشور، منافات بنیادین دارد؟ هم اکنون در استان کردستان، چند مدیرکل اهل سنت در حال فعالیت هستند؟ مساله ی تشیع و تسنن در معادلات استخدامی و گزینشی کشور، تا چه اندازه مشکل ساز شده است؟ آیا زمان آن نیست که تعارفات را کنار گذاشته و به خودمان بیاییم؟
برای روشن شدن ابعاد تلخ این حقایق، لازم نیست حتما به آرشیو خاطرات دور مراجعه کنیم. همین یک ماه پیش و در انتخابات شورای اسلامی تهران، یک نامزد اهل سنت که سابقه ی فرمانداری یک شهر حساس را در کارنامه دارد، از حوزه انتخابیه ی تهران وارد میدان شد و صلاحیت او تایید شد. اما برخی از آقایان، همین که دیدند فرد موردنظر در لیست امید جای گرفته و به احتمال 99 درصد به شورای شهر تهران راه می یابد، بی هیچ توضیحی صلاحیت او را - پس از انتشار لیست- رد کرده و نامش را خط زدند. در همین انتخابات، در استان کردستان، داد روحانیون و ماموستاهای اهل سنت درآمد که چرا در شورای نظارت انتخابات استان، از ظرفیت های ما استفاده نمی کنید. اندکی قبل از آن و در انتخابات مجلس خبرگان، نماینده ی ولی فقیه در استان کردستان که شانس و امیدی به پیروزی در زادگاه خود یا تهران و قم نداشت، از حوزه انتخابیه استان کردستان نامزد شد و برای اولین بار با به راه انداختن دوقطبی شیعی - سنی، پیروز شد و این در حالی بود که در چهار دهه ی اخیر، هر دو کرسی کردستان در مجلس خبرگان از آن ماموستایان اهل سنت بوده و کسی به این امر معترض نشده بود.
تمام تلاش های روحانی در دولت اول، برای بهره گیری از ظرفیت های اهل سنت، صرفا به معرفی یک سفیر اهل سنت ختم شد. آن هم نه در یک کشور اسلامی عربی مهم بلکه در کامبوج! جناب مستطاب وزیر کشور، آقای رحمانی فضلی در جریان معرفی استاندار کردستان، وقتی که در برابر درخواست های مکرر نمایندگان و نخبگان برای معرفی یک استاندار بومی کُرد یا اهل سنت قرار گرفت، اعلام فرمود که چنین ظرفیتی در میان کادرهای منطقه وجود ندارد و نتوانسته فردی را پیدا کند که سزاوار این پست باشد!
از این ها گذشته، موقعیت روحانیون و ماموستاهای دینی اهل سنت در استان کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه، به گونه ای است که از کمترین توان و امکان اثرگذاری برای هدایت مردم و به ویژه جوانان برخوردارند. اگر چه بسیاری از طلاب و روحانیون اهل تشیع نیز از امکانات و تمکن مالی چندان مطلوبی برخوردار نیستند اما شک نکنید که موقعیت مالی، اجتماعی و امکانات روحانیون اهل سنت، تاسف برانگیز است و در شرایطی که کانال های افراطی عربستان، برای تهییج و تحریک و تحریف جوانان اهل سنت ایران، دام پهن کرده اند، روحانی سنی مذهب، فضا و امکان تبلیغ و هدایت ندارد. در شرایطی که استان کردستان، مهد فرهنگ و هنر است و صدها هنرمند شریف و ماموستای دینی قابل اعتماد وجود دارد، پست مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کردستان، مدت ها خالی ماند تا بالاخره یک روحانی اهل تشیع را از استانی دیگر، به عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی به استان کردستان آوردند. فرض کنیم تصور غلط و حاکی از بی مهری وزیر کشور صحیح باشد و هیچ کدام از نخبگان نسل جدید کُرد و اهل سنت، در قد و قامت استاندار شدن نباشند و نتوان به آنها اعتماد کرد. اما آیا صدها فرمانده ی سپاهی کُرد و اهل سنت آن مناطق که در جریان جنگ، از مرزها دفاع کردند، با احزاب ضد انقلاب کُرد جنگیدند و خود و خانواده هایشان را در برابر هجمه و توهین قرار دادند، آنان نیز شایان اعتماد نیستند؟ نه تنها در غرب ایران، بلکه در تهران نیز، فعالان دینی اهل سنّت، برای گرد هم آمدن، سر دادن نوای وحدت و تقریب و اقامه ی نماز جمعه، از هیچ امکانی برخوردار نیستند.

قرائت نهایی از متن اهل سنت در ایران
می توان از چندین منظر مختلف، در مورد این نوشته و متن کلانی به نام اهل سنت ایران، در مقام یک واقعیت اجتماعی اظهار نظر کرد. می توان گفت: «دستگاه های اطلاعاتی کشور اعلام کرده اند که از بین کل اهل سنت ایران، نهایتا چهل - پنجاه نفر به داعش پیوسته اند و چنین چیزی نیاز به اغراق و بزرگ نمایی ندارد. موضوع را کنترل می کنیم. قرار نیست به خاطر این مسائل، نگران شویم.» می توان از منظری دیگر همچون وزیر کشور به مسائل نگاه کرد و گفت: «قرار نیست از وقایع تهران استفاده ی سیاسی شود و این مساله به توجیهی شود برای پست دادن به اذهل سنت و کردها و دیگران.» شاید هم می توان چنین به موضوع نگاه کرد که ایران اسلامی، از آنِ همه ی ماست. نه تنها در تراژدی ها و وقایع تروریستی، بلکه در شادی و نعمت و توسعه نیز، همه در کنار هم هستیم و وحدت و انسجام ماست که می تواند راه بر نفوذ کوردلان و نیروهای افراطی ببندد.
یک جوان کُرد یا بلوچ یا ترکمن اهل سنت نیز، می تواند به اندازه ی یک جوان تهرانی و خراسانی اهل تشیع، عاشق و حافظ این خاک و این دیار باشد و به آن خدمت کند. می توان با نگاهی تحلیلی و دور از حب و بغض و همچنین دور از غرض و مرض، راه بر تکرار خطاهای پیشین بست و در نگاهی نو و رئوف، در مسیر هدایت جامعه ی اهل سنت به سوی اسلام ناب و رحمانی، یار و یاور روحانیون و ماموستایان و مولوی های اهل سنت شد و به وهابی ها و سلفی ها و داعشی ها، اجازه نداد که در افکار و قلوب اهل سنت ایران، نفوذ کنند.



برچسب ها: حملات تروریستی تهران، اختلافات مذهبی شیعه و سنی، داعشی های ایرانی، پیش بینی حملات داعش، یارگیری داعش در ایران، اهل سنّت غرب ایران، دستاویزها و بهانه های داعش، 

اگر روزی صد بُمب خنثی شود کسی نمی-فهمد!؟ ...




 اگر روزی صد بُمب خنثی شود کسی نمی-فهمد!؟ ...  


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTtoX0Nw3f7hPltOvyqI2wlmXfvb7A-Pr-DegYFM8T36_noXiSF

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTg97lbETemzNLohXvOWXnADbA71em2_AngvxiA39f-rEjaEdMk

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQY8FfEXu60FKCyZc7qwVnpBgggvoK5zSJ70m8ej5whvP4l-c3qxw

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcS-ynaZQS3-a2TNYr3sXlFAQu1MGcfDMqKxyvdNlJd7SxClaLe3

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ2cUbNLsheWw_Ccrq4wpISvj-yED0jHaD0qKgBd8Qh4YR5OtQhsQ


https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTAdeqzBRhlam2p6DPdzJpYPtzMrsaaUmOSD330fUR4ssBP-ISHSA


به گزارش ایسکانیوز، سیدمحمود علوی صبح امروز در جریان بازدید از مجروحان حادثه تروریستی دیروز تهران در بیمارستان طرفه در مورد پیگیری این اتفاق اظهار کرد: عقبه این تیم تروریستی شناسایی شده و تعدادی از اعضای آن‌ها را همکاران ما دستگیر کرده‌اند و در حال بررسی ابعاد موضوع هستند، البته برخی از ابعاد حادثه فعلا قابل گفتن نیست.

وی در ادامه افزود: این اقدام اولین طرح تروریست‌ها نبود و در یکی دو سال گذشته بیش از ۱۰۰ طرح تروریستی داشتند که خنثی شده بود. در ماه اخیر و روزهای اخیر شاهد یک فشار سنگینی از ناحیه تروریست‌ها بودیم؛ به طوری که تقریبا هر هفته تیم‌های دو نفره، سه نفره یا افرادی که به صورت انفرادی فعالیت می‌کردند را شناسایی و دستگیر کرده‌ایم.

وزیر اطلاعات در مورد دستگیری تروریست‌ها نیز گفت: ذکر همه این اطلاعات فعلا مفید نیست چون باعث تشویش خاطر شهروندان می‌شود. به هر حال در دو سال اخیر بیش از ۱۰۰ برنامه آنها خنثی شده است. من پیش از این نیز گفته‌ام اگر یک بمب منفجر شود همه مطلع می‌شوند، اما اگر صد بمب خنثی شود کسی خبردار نمی‌شود. برنامه ما هم همین است که این اتفاقات کمتر به اطلاع مردم برسد چون آرامش روانی و بهداشت روحی مردم را ضروری می‌دانیم و مناسب نمی‌دانیم با چنین اخباری با آرامش مردم بازی شود. آرامش مردم برای ما مهم‌تر از اطلاع رسانی در این مسائل است.

وی با بیان اینکه با اشراف بیشتر بر تروریست‌ها تحرکات آنها را رصد کرده و آنها را زیر ضربه می‌بریم تصریح کرد: ما از مردم می خواهیم آرامش خود را حفظ کرده و اگر با مورد مشکوکی برخورد کردند به ۱۱۳ اطلاع دهند. بسیاری از اطلاعاتی که ما از تروریست‌ها به دست می‌آوریم را از طریق مردم به دست می‌آوریم. ما معتقدیم با این ترقه بازی‌ها به تعبیر رهبر انقلاب امنیت بی بدیل کشور آسیب نمی‌بیند. دستگاه‌های مختلف امنیتی، نظامی، انتظامی و قضائی، شورای عالی امنیت ملی، وزارت کشور و شورای امنیت با وحدت و همدلی و هم افزایی در جهت برقراری امنیت کشور تلاش کرده و می کنند. مردم هم آرامش خود را حفظ کنند.

وی در مورد نقش رژیم سعودی در حادثه تروریستی دیروز تهران، خاطر نشان کرد: ما در حمایت عربستان از جریان‌های‌ تروریستی در سطح دنیا نباید تردید داشته باشیم. کاملا اثر انگشت سعودی‌ها در حمایت از تروریست‌ها در عراق و سوریه مشهود است. در دنیا این باور وجود دارد که پشت جریان تروریستی و حتی خاستگاه ایدئولوژیک آنها عربستان سعودی است،‌ اما در این مورد چون نمی‌خواهیم برخورد شعاری و اظهارات غیر مستند داشته باشیم، زود است که بگوییم از سمت عربستان سعودی بوده است. هنوز نمی‌توانیم قضاوت کنیم زیرا در حال بررسی موضوع هستیم.

علوی در مورد اظهارات ترامپ که شب گذشته ایران را حامی تروریسم نامیده بود، افزود: استکبار جهانی اولین بار نیست که از این عناوین استفاده ابزاری می‌کند. حق زندگی برای انسان برای آنها حرمت ندارد که تروریست‌ها را محکوم کنند. مفاهیمی مثل حقوق بشر، مبارزه با تروریسم،‌کشتار جمعی و حقوق انسان‌ها از نظر آمریکا جنبه ابزاری دارد. هرگاه منافع آنها اقتضاء کند از این شعارها استفاده می‌کنند اما زمانی که امنیت ملی آنها اقتضا کند این موارد را به راحتی زیر پا می‌گذارند. ما با این ادبیات آشنا هستیم و این ادبیات افکار عمومی دنیا را به تمسخر گویندگان این اظهارات وا می دارد.

وی در پایان با اظهار همدردی با مجروحان این حادثه گفت: عیادت از این مجروحان وظیفه انسانی ماست و ما با مردم همدرد هستیم و دوست نداریم مردم را در تخت بیمارستان ببینیم. دوست داریم مردم را با شادابی و نشاط و سلامتی کاملی ببینیم، اما وقتی این اتفاقات می‌افتد وظیفه داریم با مردم همدردی کرده و از حالا آنها جویا شویم.



برچسب ها: حادثه تروریستی 17 خرداد تهران، خنثی کردن 100 طرح تروریستی در ایران، ترامپ حامی تروریسم،

دشمن ات را تو به بخشندگی ات بخشیدی

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

تصویر مرتبط

 

تصویر مرتبط

 

نتیجه تصویری برای میلاد امام حسن مجتبی

 

http://myatena.persiangig.com/Rezaa%20%281%29.jpg


 همه را با کرم ات مست گدایی کردی / عبد بودی وُ خدا خواست خدایی کردی 
 لطف تو آمد وُ دلهای ولایی را برد / کرمَت آبروی حاتم طایی را برد 
 آنقدر جود نمودی که دلم بی تاب است / هر کجا اسم شما هست گدایی باب است 
 دو سه باری همه زندگی ات بخشیدی / دشمن ات را تو به بخشندگی ات بخشیدی 
 تو در اوجی وُ به پایین نظرها داری / تو عزیزی وُ به مسکین نظرها داری 
 به همه از کرم وُ لطف شما خیر رسید / کرمَت  هم به محبان تو، هم غیر رسید 
 سفره انداختی وُ اینهمه مهمان داری / تو خودت معجره ای ، آیه قرآن داری 
 یک جهان عبد وُ گداهای پریشان داری / فکر کردم نکند ملک سلیمان داری! 
 مثل موسایی وُ اعجاز عصایت جاری است / نه نگفتی به کسی ، دست عطایت جاری است 

 

  «مهدی صفی یاری »

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

«ابوعایشه»، فرمانده به هلاکت رسیده «5 تروریست حادثه تهران» کیست؟




اواخر مرداد ماه سال جاری یک عملیات مهم اطلاعاتی ــ عملیاتی توسط نیروهای امنیتی ــ نظامی ایران در غرب کشور انجام و در جریان آن، یکی از خطرناکترین تیم‌های تروریستی منهدم می‌شود. گروهی که طبق گزارش وزارت اطلاعات تحت فرماندهی ابوعایشه بوده و 5 تروریست حادثه روز گذشته تهران نیز در آن مشارکت داشته اند.

«ابوعایشه»، فرمانده به هلاکت رسیده «5 تروریست حادثه تهران» کیست؟ / این شاه‌مهره‌ داعشی توسط تک‌تیرانداز ایرانی شکار شد + اطلاعات منتشرنشده

 اواخر مرداد ماه سال جاری یک عملیات مهم اطلاعاتی ــ عملیاتی توسط نیروهای امنیتی ــ نظامی ایران در غرب کشور  انجام و در جریان آن، یکی از خطرناکترین تیم‌های تروریستی منهدم می‌شود. گروهی که طبق گزارش وزارت اطلاعات ، تحت فرماندهی ابوعایشه بوده و 5 تروریست حادثه روز گذشته تهران نیز در آن مشارکت داشته اند.
به گزارش «انتخاب»؛ ماجرا از این قرار بود که دو تیم تروریستی با هدفی مشخص و با عبور از مرزهای عراق از طریق کرمانشاه وارد کشور می‌شوند و خود را به نقطه‌ای در داخل مرزهای ایران در استان کرمانشاه می‌رسانند.
این دو تیم، یک هدف بزرگ و مهم را دنبال می‌کردند که در صورت تحقق این هدف، اهداف بعدی که کار عملیاتی و تروریستی بود، با امکان بیشتری انجام می‌شد.
هدف اصلی این دو تیم، رساندن فرمانده جدید خود به داخل خاک ایران و استقرار دادن وی در نقطه‌ای امن بود، کسی که به‌احتمال بسیار زیاد "ابوعایشه" یکی از معاونین عملیات گروهک تروریستی داعش، نام داشت.
ابوعایشه یکی از فرماندهان اصلی و بنا بر برخی اطلاعات، معاون عملیات گروهک تکفیری ــ تروریستی داعش بوده که پس از ناکامی تیم‌های تروریستی اعزامی به ایران مخصوصاً تیم‌هایی که وزارت اطلاعات ایران در تیر ماه خبر انهدام آنها را منتشر کرد، داعش تصمیم می‌گیرد که او را به ایران اعزام کند تا در سطح بالاتری انجام عملیات تروریستی در کشورمان را پیگیری کند.
در جریان آن عملیات بزرگ وزارت اطلاعات، چند تیم تروریستی با مقدار قابل توجهی تجهیزات ساخت بمب کشف شد که این تیم‌ها قصد داشتند در 50 نقطه از تهران، عملیات بمب‌گذاری و انتحاری انجام دهند. 
با ناکامی طرح‌های عملیاتی پیشین تکفیری‌ها در ایران، داعش تصمیم گرفته‌ بود که کاری بزرگ انجام داده و قبل از هر چیز سازوکار مدیریتی خود را سامان بخشیده و سپس وارد فاز انجام عملیات تروریستی در ایران شود.
** چندین هفته بعد؛ آغاز عملیات
چند ماه بعد، فاز اول عملیات برای وارد شدن فرمانده جدید تکفیری‌ها در ایران آغاز شده و وی به‌همراه 2 تیم تروریستی به‌صورت جداگانه از طریق‌ مرزهای غربی، وارد کشور می‌شود و ظاهراً همه چیز به‌خوبی برای این دو تیم پیش می‌رود.
اما در جریان فرآیند ورود یکی از تیم‌های تروریستی که ابوعایشه در آن تیم حضور نداشته، نیروهای قرارگاه نجف سپاه کرمانشاه با آن تیم درگیر شده و تمام اعضای تیم را در نقطه صفر مرزی به هلاکت می‌رساند.
اما در سوی دیگر، ابوعایشه به‌همراه یک تیم دیگر و از نقطه‌ای دیگر وارد کشور شده و بدون هیچ مشکلی در یک شهر مرزی در استان کرمانشاه، استقرار اولیه پیدا کرده و مخفی می‌شوند.
آنها برای اینکه ردی از خود به جای نگذارند، مجبور بودند که چند روزی در محل استقرار اولیه خود بمانند تا در یک فضای آرام، به مکان هدف برای استقرار نهایی برسند.
** همه‌چیز از ابتدا زیر نظر بود
پس از استقرار اولیه ابوعایشه و نیروهایش در یکی از شهرهای مرزی در استان کرمانشاه، آنها پی می‌برند که احتمالاً محل استقرارشان لو رفته است و خانه تحت نظر نیروهای امنیتی است و اندکی بعد با مسجل شدن موضوع، همه چیز برای‌شان قطعی می‌شود که لو رفته‌اند.
آنها تصمیم به فرار می‌گیرند ولی خانه‌شان محاصره شده بود و به‌ناچار با توجه به اینکه سلاح و مهمات قابل توجهی با خود همراه داشتند، تصمیم به ایجاد درگیری می‌گیرند تا شاید بتوانند با این کار، راه فراری برای خود از مهلکه درست کنند. حتی در جریان درگیری، یکی از اعضای تیم تروریستی با جلیقه انفجاری، خود را منفجر می‌کند.
اما در جریان این درگیری تمام اعضای تیم تروریستی کشته شده و یکی از تک‌تیراندازان نیز موفق می‌شود که با شلیک گلوله فردی را که احتمالاً همان ابوعایشه یکی از معاونین عملیات گروهک تروریستی داعش بوده به هلاکت برساند.
** ماجرای ورود راحت ابوعایشه و همراهانش به ایران
ماجرای ورود این تیم تروریستی به داخل کشور (به‌خلاف انهدام تیم دوم در نقطه صفر مرزی) از این قرار بود که پس از حرکت ابوعایشه و تیم همراهش از داخل خاک عراق به‌سوی ایران، با توجه به اشراف اطلاعاتی سنگین قرارگاه نجف اشرف نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر تحرکات این گروه، اعضای تیم‌ها شناسایی شده و از همان لحظات حرکت تحت رصد دقیق قرار می‌گیرند.
این تروریست‌ها از ابتدا و حتی در مسیر حرکت نیز تحت رصد دقیق بوده و پس از رسیدن به مرز، برای اینکه نیروهای اطلاعاتی بتوانند از اهداف، امکانات، مرتبطین و. . . این تیم‌های تروریستی مطلع شده و حتی اعضای آن را زنده دستگیر کنند، موانع سر راه تروریست‌ها در مرز برداشته می‌شود تا راحت‌تر وارد خاک ایران شوند.
پس از ورود نیز، تمام تحرکات این تیم تروریستی توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) و نیروهای اطلاعاتی سپاه تحت رصد قرار می‌گیرد و تمام اعضای تیم شناسایی و اطلاعات‌شان تجمیع می‌شود.
این عملیات بزرگ و حساب‌شده، با فرماندهی قرارگاه منطقه‌ای نجف نیروی زمینی سپاه کرمانشاه و با همکاری وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی انجام شده است.

برچسب ها: ابوعایشه، داعش، حادثه تروریستی 17 خرداد تهران،

واشنگتن پست: حملات تروریستی تهران دورویی ترامپ و متحدانش را به نمایش گذاشت


تاریخ انتشار:
۱۱:۳۳ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ - 08 June 2017
این روزنامه آمریکایی پیام محکومیت با تاخیر و نیش و کنایه دار ترامپ را به شدت به باد انتقاد گرفته و به او گوشزد کرده که ایران از سوی گروهی که از منظر عقیدتی به عربستان سعودی نزدیک است، مورد هدف قرار گرفته است.
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست با انتشار گزارشی نوشت حملات تروریستی روز چهارشنبه در ایران و نحوه واکنش جهانی به این حادثه ، دورویی دونالد ترامپ و متحدانش را در ادعای مبارزه با تروریسم به نمایش گذاشت.
به گزارش عصر ایران این روزنامه آمریکایی با انتخاب این تیتر و با اشاره به واکنش های جهانی در محکومیت این حادثه تروریستی، نوشت: ترامپ و کاخ سفید با سکوتی طولانی پس از این حادثه نسبت به آن واکنش نشان داد و این در حالی بود که وزارت امور خارجه آمریکا پیش از واکنش ترامپ در بیانیه ای روتین و کوتاه، این حادثه تروریستی را محکوم کرد.
به نوشته واشنگتن پست واکنش ترامپ و توییت او در واکنش به حادثه تروریستی در ایران به هیچ وجه مناسب نبود و از بسیاری جهات از استانداردهای دستگاه دیپلماسی آمریکا در موارد مشابه سابق عدول کرده است.
واشنگتن پست به ترامپ یادآوری کرده که مقامات ایران با وجود موضع ضد آمریکایی و الصاق برچسب "شیطان بزرگ" به این کشور، در موارد انجام حملات تروریستی در آمریکا بدون اشاره به سابقه خصومت دو کشور، حوادث تروریستی را محکوم کرده اند که نمونه آنها محکومیت حادثه سال گذشته در شهر اورلاندو آمریکا و یا محکومت فوری حادثه تروریستی 11 سپتامبر بسیار جلوتر و پیش از بسیاری از متحدان آمریکا بوده است. حتی بسیاری از مردم تهران در همان شب حادثه تروریستی 11 سپتامبر با تجمع در میادین این شهر به یاد قربانیان شمع روشن کردند.
به نوشته این روزنامه آمریکایی: مقامات ایران در پیام های محکومیت حوادث تروریستی در آمریکا هیچ اشاره به این نکته نکرده اند که "شیطان بزرگ آنچه خود کِشته را درو می کند" در حالی که ترامپ در پیام توییتری خود با نیش و کنایه برخورد کرده است.
بر اساس این گزارش این در حالی است که حادثه تروریستی دیروز ایران پس از سال ها مبارزه جدی این کشور با داعش در خط مقدم نبرد صورت گرفته و افزون بر آن، این گروه تروریستی (داعش) از نظر منشا ایدئولوژی و عقیدتی به نزدیک ترین متحد منطقه ای آمریکا یعنی عربستان سعودی نزدیک است.
 واشنگتن پست سیاست خارجی ترامپ در قبال منطقه و ایران را اشتباه دانسته و پیروی چشم بسته ترامپ از عربستان سعودی و اسراییل را به باد انتقاد گرفته است.


واشنگتن پست: حملات تروریستی تهران دورویی ترامپ و متحدانش را به نمایش گذاشت


برچسب ها: حملات تروریستی تهران، دورویی ترامپ و متحدانش، سیاست خارجی ترامپ، عربستان، اسراییل،

گذشته را فراموش نمی کنیم؛ امروز را هم قدر می دانیم و نقد می کنیم


تاریخ انتشار: ۱۵:۰۹ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - 07 June 2017
افزایش هزینه های این بازی مرگبار برای عربستان، راهی موثر برای حفظ امنیت در داخل است.
عصر ایران - حملات تروریستی روز چهارشنبه تهران با شهادت و مجروح شدن تعدادی از هموطنان مان و نیز کشته شدن تروریست ها به پایان رسید. در این باره نکاتی را می توان مرور کرد:
تسلیت به خانواده های شهدا
قبل از هر چیز باید به خانواده هایی که در این حادثه تروریستی، عزیزان شان را از دست دادند، تسلیت گفت و برایشان طلب صبر کرد و نیز سلامتی کامل مجروحان را از درگاه الهی مسألت داشت.
گذشته را فراموش نمی کنیم؛ امروز را هم قدر می دانیم و نقد می کنیم
این که تروریست ها توانسته اند در قلب پایتخت و نیز در حرم امام(ره) دست به اقدام تروریستی بزنند، موضوعی است که دستگاه های امنیتی باید در قبال آن پاسخگو باشند ولی انصاف حکم می کند که با یک یا دو حادثه، تلاش های شبانه روزی نیروهای امنیتی در سال های گذشته تا به امروز را از یاد نبریم و بدانیم که اگر نبود مراقبت مجاهدانه آنها، امروز در ایران نیز مانند عراق، حوادث اینچنینی، عادی و روزمره شده بود.
با این حال، آنچه مسلم است این که حادثه اخیر و نقطه ضعف های نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی که از یک سو باعث بروز این رویداد خونین شد و از دیگر سو، ساعت ها به طول انجامید، باید به دقت و بی هیچ اغماضی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد چه آن که از نیروهای دفاعی ایران انتظار بیشتری می رود. ضمن این که قدردان تلاش های کسانی هستیم که امروز ، رو در روی تروریست ها ایستادند و با به خطر انداختن جان خود، غائله را خواباندند.
عربستان و حملات تروریستی تهران
این اولین بار است که داعش در ایران اقدامی به این وسعت انجام می دهد. این اقدام تروریستی بعد از افزایش تنش بین ایران و عربستان و نیز تحولات صورت گرفته در خصوص قطر - یکی از متهمان حمایت از داعش - رخ داده است. هر چند که در حال حاضر نمی توان گفت که آیا آنچه در تهران رخ داده، به تحولات اخیر منطقه مربوط است یا نه اما بعید نیست که این حملات با هماهنگی ریاض صورت گرفته باشد، خاصه آن که یک ماه قبل، محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان گفته بود "سننقل المعرکة إلى إیران" (نبرد را به داخل ایران خواهیم کشاند).

نکته نگاری عملیات تروریستی داعش در تهران: تسلیت به خانواده های شهدا/ گذشته را فراموش نمی کنیم؛ امروز را نقد می کنیم/ عربستان و حملات تروریستی تهران/ خوشحالی همزمان دلواپس ها و داعشی ها/ صدا و سیما ، باز هم بازنده ماجرا/ رفتار مردم در هنگام حوادث تروریستی/ اتحاد ملی در برابر تروریست ها
به هر روی، دست داشتن عربستان در این اقدمات تروریستی جای بررسی جدی دارد و در صورت صحت موضوع، باید گفت که عربستان وارد فاز جدیدی در تقابل با ایران شده است و شیطنت های دیگر سعودی ها متصور است. افزایش هزینه های این بازی مرگبار برای عربستان، راهی موثر برای حفظ امنیت در داخل است.
واکنش غیراخلاقی برخی دلواپسان
آنچه همانند اصل حملات تروریستی اخیر تأسف بار است این که گروه هایی از دلواپسان(و نه اصولگرایان) به جای ناراحتی از شهادت و مجروح شدن دهها انسان بی گناه توسط تروریست ها، درشبکه های اجتماعی شان به شادمانی پرداخته و می کوشند از این حادثه تروریستی نمدی برای خود ببافند وآن را دلیلی برای نظریات ورشکسته شان بدانند: دیدید گفتیم برجام فایده ندارد؟ روحانی برود با تروریست هایی که در مجلس هستند مذاکره کند، برای رأی آوردن روحانی امنیت را ذبح کردند و... .
باعث شرمساری است که گروهی در داخل ایران، به جای تقویت همبستگی ملی در چنین وضعیتی، آنقدر فاقد قدرت تحلیل هستند که بر آتش تفرقه می دمند و همزمان با داعشی ها، به خوشحالی می پردازند!
صدا و سیما ، باز هم بازنده ماجرا
همزمان با اقدامات تروریستی در حرم امام و مجلس شورای اسلامی، شبکه خبر سیما -که فلسفه وجودی اش، نشر سریع اخبار است- در حال پخش برنامه ای در باره شهریه مهد کودک ها  بهزیستی بود و سپس گفت و گویی درباره طرح کارورزی داشت و هر از گاهی نیز خبری از حرم و بهارستان پخش می کرد تا ثابت کند که همچنان رسانه ای بسیار تنبل است.
نکته نگاری عملیات تروریستی داعش در تهران: تسلیت به خانواده های شهدا/ گذشته را فراموش نمی کنیم؛ امروز را نقد می کنیم/ عربستان و حملات تروریستی تهران/ خوشحالی همزمان دلواپس ها و داعشی ها/ صدا و سیما ، باز هم بازنده ماجرا/ رفتار مردم در هنگام حوادث تروریستی/ اتحاد ملی در برابر تروریست ها
جالب اینجاست که همزمان با کندی شبکه خبر، رسانه های انگلیسی و عربی، در حال پخش تصاویر و تحلیل های خود درباره وقایع تهران بودند.
رفتار مردم در هنگام حوادث تروریستی
امید که این حادثه، آخرین اقدام تروریستی باشد ولی واقعیت این است که وقوع حوادث تروریستی در دنیای امروز، استرالیا و افغانستان و ایران و عراق و سوریه و انگلیس و فرانسه و آمریکا نمی شناسد و هر آن ممکن است در هر جا، تروریستی دست به جنایت بزند.
بنابراین، آموزش مردم برای کاستن از تبعات حوادث تروریستی، بسیار مهم و ضروری است. حادثه امروز نشان داد که رفتار مردم ما در برابر حادث تروریستی نیازمند اصلاح است. این واقعاً عجیب بود که مردم در اطراف ساختمان مجلس تجمع کرده و انگار که در حال تماشای یک نمایش هستند خود را در معرض خطر قرار داده بودند. این در حالی بود که هر لحظه امکان داشت، تروریست ها به سمت آنها تیراندازی کنند یا یک عامل انتحاری، جمعیت متراکم را هدفی برای جنایت خود قرار دهد.
سمت راست: تجمع مردم در منطقه خطر هنگام حملات تروریستی در تهران
سمت چپ: فاصله گرفتن مردم از محل حادثه تروریستی در انگلیس

نکته نگاری عملیات تروریستی داعش در تهران: تسلیت به خانواده های شهدا/ گذشته را فراموش نمی کنیم؛ امروز را نقد می کنیم/ عربستان و حملات تروریستی تهران/ خوشحالی همزمان دلواپس ها و داعشی ها/ صدا و سیما ، باز هم بازنده ماجرا/ رفتار مردم در هنگام حوادث تروریستی/ اتحاد ملی در برابر تروریست ها
 همچنین رفتارهایی که در شبکه های مجازی شاهدش بودیم نیز آمیخته با خطا بود، مانند توجه به شایعات و بازنشر خبرهای فاقد منبع موثق در شبکه های اجتماعی.
اتحاد ملی در برابر تروریست ها
تروریست ها ، فقط کشتن چند شهروند یا آسیب به در و دیوار مجلس را هدفگذاری نکرده اند؛ هدف آنها ایجاد شکاف در جامعه و گسترش رعب و وحشت عمومی است. بدون توجه به رفتارهای نابخردانه چند دلواپس انگشت شمار، فارغ از هر جبهه بندی سیاسی و فکری، در برابر تروریست ها، ملتی متحد هستیم و بی هیچ ترسی از آنها، به مبارزه تاریخی مان با تروریسم ادامه می دهیم.
همه در کنار هم هستیم ، یکدل، متحد، قوی ... مبارزه با تروریسم ادامه دارد.

فرش زیر پای مصلحت!



  فرش زیر پای مصلحت!   

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  




وبلاگ اکبری، علیرضا ، خبرآنلاین :  اخیراً دوستان سابق پاستور، داستان یک باب ساختمان در میدان نارمک را، پیراهن خلیفه کرده، و اقدام به جمع اوری "أعانه ملّی" کرده اند.

میگویند، اگر برای ر.ج سابق مشکل حفاظتی پیش امد، مسئول ان، ر.ج فعلی است.
میگویند، "مردم، کمک کنید و أعانه دهید تا ما ان ساختمان را بخریم، و ان شخص را از گزند حوادث، محفوظ بداریم!"
عزیزانی از این بنده سوْال کردند که، این داستان را چگونه می بینم؟
پاسخ زیر، بر خلاف میل باطنی نگاشته شده، و چون دیدم بعض مردم پاکدل و پاکدست، از این داستان متاثر شده اند، گفتم شاید بتوان دل پاک ایشان را از دست بلند بعضی، مصون داشت. لذا، نوشتم؛...
مستحضرید که، "امر حفاظت" و ملزومات ان، در تمامی رده های مقامات حکومتی (قوای سه گانه و دیگران) و أماکن حساس، ربط و نسبتی با دولت ندارد، بلکه، این امر از صدر تا ذیل بر عهده عزیزان و برادران سپاه ، نیروی مقاومت بسیج و سپاه های تابعه ( حفاظت شخصیت ها، حفاظت أماکن، حفاظت هواپیمایی، حفاظت روسای قوا، حفاظت مناطق حساس و....) میباشد .
برای تک تک سَرفصل ها و تک تک رده ها و اشخاص، دستور العمل و حتی قانون معین وجود دارد. وفق مسئولیتها نیز، إمکانات و تجهیزات و نفرات کاملاً معین شده ، تعریف شده است،
تعداد نفرات و نوع تجهیزات و إمکانات حفاظتی نیز، تابع مقررات و دستورالعمل های خاص، است.
سلسله مراتب ، در همه سطوح ، کاملا تعیین شده است.
مثلا جایی که عالیترین مقام اجرایی حضور دارد و ضمناً هر تعداد شخصیت رده حفاظتی دیگر که حاضر باشند، مسئولیت و کنترل، بر عهده تیم حفاظت مقام بالاتر است (مثلا ر.ج)، و همه نیروها و رده ها تحت امر فرمانده حفاظت ان مقام عالی خواهند بود.
حفاظت از "مقامات سابق"، نیز خود تابع مقررات خاص است، أعم از اینکه انها، دارای پٌست فعلی باشند یا خیر، . مثلا یک وزیر، تا مدت معینی پس از وزارت، تا یک رده معین، تیم حفاظتی دارد، یا یک رییس جمهور سایق، فارغ از وضع کنونی او، تا زمان معینی، رده معینی از حفاظت دارد،
تمام اینها، در قانون و مقررات، تعریف شده و مسئولیت ان با فرماندهان قرارگاههای حفاظتی مربوط، و النهایه، نیروی مقاومت و سپاه های حفاظت تابعه فرماندهی سپاه اند (مثل سپاه حفاظت ....، و یا سپاه حفاظت .... ، و ...)
امّاٰ، در خصوص خبر مذکور و ساختمان محل بحث، - این قضیه، ماهیت حفاظتی ندارد، بلکه  ماهیت اداری دارد. یعنی چه؟
به این معنا که، مسئولیت تامین تمام تجهیزات و إمکانات لازم برای تامین حفاظت شخصیت، بر عهده یگان حفاظت  مربوطه است، از جمله أماکن استراحت نیروها.
مثلا، اقای ..... در زمان مسئولیت سابق خود، یک نیروی معین و مبسوط، مسئول حفاظت ایشان بوده است، امّاٰ، بعد از مسئولیت، یک تعداد نیروی محدود (مثلا چند تیم چند نفره) از ایشان حفاظت میکنند.
در زمان مسئولیت، تیم همراه، ممکن است که در حلقه اول، همزمان تعداد .... نفر باشند، لذا به یک ساختمان بزرگ، جنب محل اقامت نیاز داشته اند. همین ساختمان را ، ان زمان ، از إمکانات و اعتبار نهاد ر.ج  استفاده کرده و برای رفاه بیشتر نیروها، در اختیار تیم حفاظتی قرار داده بوده اند. بعد از مسلولیت، دیگر بلحاظ تغییر ماهوی و صوری فرایند حفاظتی، مساله، سالبه به انتفای موضوع بوده، لذا به ان حجم از إمکانات و تأسیسات ، نیازی نبوده است، بنابراین ، ان ساختمان نیز مورد استفاده دیگری قرار میگرفته. امّاٰ، تا کنون، چهار سال است که، کماکان ان هزینه و ان ساختمان ، از سوی نهاد ر.ج ، در اختیار تیم ر.ج سابق قرار دارد، و أحیاناً از ان بعنوان مقر امورات شخصی ( مانند دفتر مراجعات مردمی ر. ج سابق...) استفاده میشود، و ، البته شاید دیگر برادران نیز از ان جهت استراحت، بهره میبٌردند.
اینک بعد از چهار سال، نهاد ر.ج از تامین ان هزینه و ان ساختمان، استنکاف کرده است،. امری که قاعدتاً همان چهار سال قبل میتوانست انجام شود، و چهار سال، تاخیر شده!
در حالیکه این مساله، هیچ ربطی به مساله حفاظت ان شخص ندارد، امّاٰ، ایشان و دوستان موضوع را "تراژیک" کرده و عامّه ناس را در ان دخیل نموده اند.
در ادبیات سیاسی کلاسیک، این عمل، نام خاصی دارد که بنده مایل به ذکر ان نیستم چون، در فارسی، ترجمه مناسبی نشده است،... ، بگذریم.
امّاٰ، ویکتورهوگو در رساله ای  "نقش شارلاتانیزم"  در تسخیر أفکار عمومی را، شرح مبسوطی داده که به این بحث ما، مربوط نمیشود.
امّاٰ، در مقابل، ذکر خاطره از یک واقعه مشابه، شاید در تبیین موضوع، موثر باشد؛

دوازده سال پیش، روزهای اول کار دولت منتخب، در مرداد  ٨٤ بود. یکروز صبح زود، یکنفر از دوستان صاحب منصب، که ان زمان هنوز معاون اقای روحانی (و نیز مشاور اقای هاشمی) بودند، تماس گرفتند، و به کوه پیمایی دعوت کردند.
در مسیر، ضمن گفتگو، حس کردم ایشان از مساله ای ناراحت و متاثر است. علت را با حفظ حدود، جویا شدم. ایشان گفت، ؛ دیروز (چند روز پس از تحلیف ر.ج نٌهم)، نزد اقای هاشمی بودم، ناگهان مسئولان خدمات امدند و عذر خواهی کردند، گفتند که از اداره أموال نهاد ر.ج امده اند، و یک لیست دارند از أموالی که در دفتر اقای هاشمی است، (کاخ مرمر، مجمع تشخیص)، و اینها میگویند که اقای ا.ن گفته که این أموال متعلق به نهاد ر.ج است و مال بیت المال ، لذا باید بازگردد، و استفاده شما از اینها ، خلاف شرع است!؟؟!!،
جالب اینکه، فرش زیر پای اقای هاشمی هم جزء ان أموال بود!..
اقای هاشمی را بلند کردند، فرش زیر پایش را جمع کردند و بردند...
ایشان گفت، من خیلی ناراحت شدم، و از دفتر اقای هاشمی رفتم بیرون و رفتم مرکز تحقیقات نیاوران، دفتر اقای روحانی، ، رفتم تا با ایشان درد دل کنم،
میگفت، وقتی رسیدم، دیدم انجا هم اوضاع غیر عادی و کمی بهم ریخته است،،
رفتم نزد شیخ ، دیدم که ایشان هم خیلی عصبانی است، تا امدم داستان فرش اطاق اقای هاشمی را بازگو کنم، ایشان گفت، ؛ صبح امده اند منزل، و ماشین  "بی ام و" من را که به نهاد هم ربطی نداشته، از تیم حفاظت گرفته و برده اند، و گفته اند، این بیت المال هست و خلاف شرع...
بالاخره با ماشین دیگری امدیم مرکز تحقیقات، دیدم امده اند فرش زیر پای من را هم جمع کرده اند و برده اند، . گفته اند اینها مال بیت المال است و استفاده شخصی!! خلاف شرع است..
این ها فقط یک نمونه بودند،،.
حالا همین "حافظان بیت المال" ، که از قرار باید پاسخگوی میلیاردها وجوه ارزی و ریالی "درامد و هزینه" زمان مسئولیت خویش باشند، و هنوز ساختمانهایی درجه یک از نهاد را با تمام تجهیزات ان، در اختیار خود  دارند، و خدا میداند که میزان مسئولیت ایشان در قبال سرمایه های ملّی، از زمان مسئولیت شان تا کنون، چقدر بوده است،..،  یک ساختمان غیر ضروری را که سَر کوچه أقای "برادر ا.ن" بنام نهاد خریده بوده اند و هزینه های جاری انرا هم از نهاد میگیرند، بعد از چهار سال از ایشان پس گرفته اند، ببینید چه شالتاقی  در اورده اند..

من بیش از هر چیز برای اندسته از ادم های ساده ای متاسفم که با نهایت خلوص، از این شانتاژگران عوام نواز،  و اعمال مٌلک بر باد ده انها، دفاع میکنند ، و چه دفاع متعصبانه و قابل تاسّفی!
البته، انصافاً که طرح "جمع اوری اعانه ملّی"، عجب ایده موثر و حیات بخشی است!!


   تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 


نتیجه اقتدا به چرچیل!



    نتیجه اقتدا به چرچیل!   

یکشنبه 14 خرداد 1396  


وبلاگ  نوروزپور، محمدرضا ، خبرآنلاین :  چرچیل نخست وزیر اسبق انگلیس می‌گفت: «تا حقیقت بخواهد شلوارش را پا کند، دروغ نصف دنیا را گرفته است.»

"A lie gets halfway around the world before the truth has a chance to get its pants on"
برخی افراد که برخلاف فرموده مولا امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه، گمان می کنند از راه شر و گناه می توانند به خیر و صواب برسند، در ایام تبلیغات انتخاباتی به جای اقتدا به مولا علی (علیه السلام)، به چرچیل اقتدا کرده و به دروغ فیلمی از فرح دیبا منتشر کردند که در انتخابات شرکت کرده و به حسن روحانی رأی داده است تا ازاین طریق احساسات مردم مذهبی و انقلابی را علیه رقیب خود بشورانند. 

هدف از این حقه‌های کثیف و دروغ گویی های رسوا، عوام مردم بوده اند، اما اینکه افرادی چون برادر نازنین آقا محسن رضایی با آن سوابق طولانی در فرماندهی دفاع مقدس و اطلاعات و ضد اطلاعات و جنگ و عملیات روانی، فریب بخورد مایه بسی تاسف است.
الان که می بینم حتی آقا محسن رضایی نیز قربانی این تکنیک عملیات روانی دوستان و هم فکران خودش شده، دیگر تعجب نمی کنم که در این ایام چندین نفر از مومنین و اهل فضل و حتی خبرگانی را می دیدیم که با ناراحتی از این موضوع با من سخن می گفتند و هربار که یکی از ایشان را با استدلال و حجت مجاب می کردم که اصل موضوع دروغ بوده بر شگفتی شان بیشتر افزوده می شد. 
آقای رضایی که برای ما دهه پنجاهی ها هنوز به خاطر رشادت هایش در دوران دفاع مقدس نازنین و عزیز است،  در یک برنامه تلویزیونی با مخاطبان میلیونی گفته است: آمریکایی ها می خواهند از طریق دموکراسی وارد ایران شوند و فرح پهلوی هم رای می دهد!
مجری که متوجه شده اقای رضایی گاف داده می گوید : آن تصویر آرشیوی است.
و آقا محسن هاج و واج برای کم نیاوردن می گوید: در انتخابات بعدی شرکت می کند
ناگوار اینکه ایشان اولینِ خواص نیست که در دام دروغ های بی پایان جریانی که متاسفانه نام ارزشی برخود گذاشته ـ و قطعا حسابشان با ارزشی ها و انقلابی های واقعی جدا است ـ گرفتار می شود و آخرین نفر نیز نخواهد بود. ایشان بارها و بارها با دروغ های شاخ دار خود بر خواص دیگر نیز تاثیر گذاشته و آنها را فریب داده اند که ذکر نمونه های آن  خارج از بحث است. 
همه باید مراقب باشیم و خواص از همه بیشتر چرا که اساس کار عده ای بر این شده است که انقدر دروغ بگویند تا تشخیص سره از ناسره در جامعه، حتی برای خواص و نخبگان هم ممکن نباشد، چه رسد به عوام الناس. آنقدر زشتی فراگیر شود تا فرق زشت و زیبا مشخص نشود.
با نهایت تاثر باید گفت ادامه این رویه ضد ارزشی و ضد دینی که از بد روزگار با همین زرورق، کادو پیچ و به بازار ارائه می شود کل جامعه را به ورطه هلاکت خواهد انداخت. در این صورت در جامعه ای زندگی خواهیم کرد که اساس هرچه می شنویم را باید بر دروغ بگذاریم مگر اینکه عکسش ثابت شود.


   تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

برچسب ها: محمدرضا نوروزپور، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، محسن رضایی، چرچیل، دروغ، مردم عوام،

خلاصه سند 2030 ؛ آنچه دلواپسان گفتند، آنچه در سند آمده است

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

خلاصه سند 2030 ؛ آنچه دلواپسان گفتند، آنچه در سند آمده است

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

 آنها مدعی بودند که در سند 2030 آموزش خودارضایی و همجنسگرایی در مدارس الزامی خواهد شد این در حالی است که حتی یک بار هم در سند، این کلمات نیامده است.

 عصر ایران - در جریان رقابت های انتخاباتی، دلواپسان با انتشار مطالبی در خصوص سند 2030 و آن گونه که رئیس جمهور روحانی گفته است، حتی با ارائه گزارش خلاف واقع به رهبر معظم انقلاب، موجی از نگرانی را در جامعه به ویژه بین خانواده ها ، فرهنگیان و نیز متدینین راه انداختند. 
 آنها مدعی بودند که در سند 2030 که ایران آن را پذیرفته، آموزش های جنسی شامل خودارضایی و همجنسگرایی در مدارس الزامی خواهد شد و حتی برخی پا فراتر گذاشتند و مدعی شدند که ارائه این آموزش ها با چاپ کتابی به نام "لک لکی در کار نیست" توسط آموزش و پرورش(!)در برخی مدارس شروع شده و به زودی فراگیر خواهد شد. این در حالی است که حتی یک بار هم در این سند،کلمات خودارضایی و همجنسگرایی نیامده است و تماماً ساخته و پرداخته اتاق های علمیات روانی دلواپسان بود.
 

خلاصه سند 2030 را اینجا بخوانید/ آنچه دلواپسان گفتند، آنچه در سند آمده است
 

 آنها در ایام تبلیغات انتخاباتی، هم در فضای مجازی این شایعات را پراکندند و هم با چاپ تراکت هایی در تیراژ میلیونی و توزیع آن در مناطق مختلف به ویژه در روستاها و نیز با سخنرانی های متعدد انتخاباتی و تبلیغات چهره به چهره خیابانی، کوشیدند نگرانی های اخلاقی را تشدید کنند.
 از آنجا که قریب به اتفاق مردم و حتی آنان که این شایعات را می پراکندند، حتی یک بار هم این سند را ندیده اند و با توجه به این که متن سند بسیار طولانی است، عصر ایران برای روشن شدن موضوع و افشا شدن چهره دروغگویانی که با نقاب ارزش ها، ضد ارزشی ترین اقدامات را مرتکب شدند، متن خلاصه شده سند را منتشر می کند.
نکته اینجاست که دولت جمهوری اسلامی ایران درباره این سند با استفاده از قاعده حقوقی حق تحفظ، اعلام کرده است اگر جایی از سند با فرهنگ و دین مردم ایران در تقابل باشد، تعهدی نسبت به آن ندارد.
 خودتان بخوانید و ببینید آنچه دلواپسان از این سند ترسیم کرده بودند کجا و خود سند کجا؟! دلواپسان، قطعاً یک عذرخواهی تاریخی به رهبر انقلاب، رئیس جمهور و مردم ایران بدهکارند.
خلاصه سند 2030 
 سند مقدمه ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان بر آن هستند که تا سال 2030، به فقر،گرسنگی ،خشونت، فساد، قاچاق و ... پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه، ، مدیریت پایدار منابع طبیعی،گسترش بهداشت، تامین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی،حمایت از اقشار آسیب پذیر، مردمسالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی،توسعه آموزش های عمومی و فنی و حرفه ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر این ها حرکت کنند.
 

برای دیدن متن کامل سند 2030 اینجا کلیک کنید.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

افسردگی بلای رابطه زن و شوهرها





   افسردگی بلای رابطه زن و شوهرها  

تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۰۹
 
زندگی با وجود افسردگی نه فقط برای فرد افسرده دشوار است بلکه همه روابط فرد را مختل می‌کند. یک رابطه عاطفی با وجود افسردگی بسیار دشوار پیش می‌رود بنابراین اگر با فردی افسرده زندگی می‌کنید باید فوراً به فکر اقدامی برای بهبود فرد بیمار و رابطه باشید.

افسردگی بلای رابطه زن و شوهرها
به گزارش میگنا به نقل از ایران بانو ضمیمه روزنامه ایران، هر تعللی باعث تشدید بیماری و از دست رفتن بیشتر این رابطه می‌شود. زوج‌های افسرده نه برابر بیشتر از افراد دیگر تمایل به جدایی دارند. علاوه بر این زندگی با فرد افسرده احتمال افسرده شدن دیگری را نیز بیشتر می‌کند. هرچقدر میزان افسردگی شدید‌تر باشد احتمال گرایش به مصرف الکل، مواد مخدر و خودکشی نیز بیشتر می‌شود.

افسردگی به‌ عنوان یکی از چالش‌های بسیار مهم روابط مشترک عنوان می‌شود،اما چیزی که باید بدانید اینکه افسردگی یک انتخاب نیست. این بیماری به اندازه بیماری دیابت خطرناک و هشدار دهنده است. افسردگی رویکرد انسان را به زندگی تغییر می‌دهد، طرز فکر، خلق و خو، خواب، ذائقه و میزان انرژی فرد با این بیماری بشدت تغییر می‌کند؛ استرس زیاد، مشکلات مالی، تغییرات شدید، تولد فرزند، پدریا مادر شدن، مصرف برخی داروها و تغییراتی در وضعیت جسمی و سلامتی مهم‌ترین عوامل افسردگی هستند. رابطه مشترک نیز به خودی خود می‌تواند عاملی برای ایجاد افسردگی باشد. از هر ۱۰ زن یا مرد حداقل یک نفر بعد از شروع رابطه دچار افسردگی می‌شود. روابط ناسالم و پرمساله نیز عاملی برای ایجاد یا تشدید افسردگی هستند.

چیزی که باید بدانید اینکه افسردگی به آهستگی می‌آید و به همه زندگی سرایت می‌کند. فرد افسرده گمان می‌کند می‌تواند تغییرات روحی جزئی را به تنهایی مدیریت کند اما اغلب این کار در توانش نیست، برای همین بسیار مهم است که زود دست به کار شوید و برای بهبود وضعیت شریک زندگی‌تان اقدام کنید.
بی‌توجهی به تغییرات روحی طرف مقابل به مرور زمان باعث شدید شدن علائم بیماری می‌شود؛ ۶۰ درصد افرادی که خودکشی می‌کنند در ابتدا فقط دچار کمی افسردگی بودند. اگر برای‌تان محرز است که همسرتان افسرده است او را رها نکنید تا به مرور زمان و به تنهایی درمان شود. اگر درمانی آغاز نشود این بیماری هرگز تمام نمی‌شود.
وقتی تغییرات مهم و جدی در خلق و خوی شریک زندگی‌تان می‌بینید و آن را با برخی ویژگی‌های افسردگی مشابه می‌دانید برای تشخیص درست حتماً به پزشک مراجعه کنید. تشخیص شما و ارائه راه‌حل‌های ناشیانه کمکی به درمان این بیماری نمی‌کند، چون شما درکی از زنگ‌خطرها، میزان و شدت بیماری و نحوه درست درمان ندارید. برای تشویق همسرتان برای اینکه به پزشک مراجعه کند از نگرانی‌های خودتان بگویید؛ مثل اینکه تغییرات روحی او باعث نگرانی‌تان شده است و شما دوست دارید برای بهبود این وضعیت به او کمک کنید.



برچسب ها: افسردگی، رابطه زن و شوهر، خلق و خو، استرس زیاد، خودکشی،

تناقضی به نام «رأیِ حلال»





 پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران


یادداشتی از:

پایگاه خبری جماران- آیا به کار گرفتن تعبیر «رأی حلال» برای آراء سید ابراهیم رئیسی در انتخابات 29 اردیبهشت یک اشتباه لفظی بوده یا برون ریختنِ درون یک تفکر و مرام سیاسی؟! این نوشته تلاش دارد مختصرا به این سوال پاسخ دهد.

همانگونه که هویداست، از نظر مفهومی دو کلمه «رأی» و «حلال» دو جنس کاملا متفاوت دارند؛ مانند اینکه بگوییم «اتومبیل پاک» یا «اتومبیل نجس»؛ حال آنکه رأی(همانند اتومبیل) یک دستاورد و ابزار بشری است که برای اداره بهتر امور اجتماعی به کار گرفته می شود و فی نفسه ارتباطی با احکام شرعی ندارد. 

این اختلاط معنا و مفاهیم توسط جناح اصولگرا، صرفا در به کار گیری این الفاظ محدود نمی شود و ردّ آن را در صحنه های گوناگون دیگر می توان یافت. ریشه آن نیز نگاه حداکثری و غیرروزآمد به دین است که این جناح از آن تبعیت می کند.

در واقع  مشکل این نگاه آن است که به خاطر عدم تناسب با سیاست و اقتضائات آن، هیچ گاه نمی تواند حضور موفقی در «رقابت» های سیاسی داشته باشد و این برخلاف مسیری است که رقیب اصلاح طلب آنها در 4 دهه گذشته پیموده است.

اصلاح طلبان که در دهه 1370 توانستند با بهره گیری از میراث جریان آزادیخواهی شکل گرفته از دوره مشروطه و پیوند دادن این آزادیخواهی با نگاه پویا و تازه به دین که راه آن توسط امام خمینی در قالب نظرات و فتواهایی جدید باز شد، و همچنین استفاده فرصت تحقیق و مطالعه در دوران پس از دفاع مقدس، مبانی تئوریک خود را به روزرسانی کنند. در واقع آنان توانستند میان دین به عنوان رکن اصلی هویت جامعه ایرانی و نیازها و دغدغه های زندگی در قرن بیست و بیست و یکم، تناسب و تلازم و امتزاجی را ایجاد کنند و هویت خود را بر روی همان زیرساخت، نوسازی و بهسازی کنند.

در طرف دیگر میدان، جناح راست که امروز به اصولگرا مشهور است، تاکنون قادر و مایل به انجام این کار نبوده است؛ چرا که حضور دائمی در ارکان قدرت آنان را به این نتیجه نرسانده که نیازمند چنین اصلاح و بازنگری دائمی هستند.

حال مشکل آنجا بروز کرده است که آنان به دلیل جدایی ناپذیر بودن اصل «جمهوریت» از نظام اسلامی، ناگزیر از ورود به گود انتخابات و جلب نظر افکار عمومی هستند. آنان از یکسو نتوانسته اند هویت کهنه خود را که بر برداشت های سنتی از دین و اقتدارگرایی مبتنی است اصلاح نمایند و از طرف دیگر میل به حضور در «جمهوریت» نظام را نمی توانند نادیده بگیرند؛ تمایلی که در دو شکل خود را نشان داده است:

یک گروه، بخش سنتی اصولگرایان است که امروز اقلیت آن محسوب می شود؛ حداکثر اقبالی که آنان می تواند نزد مردم جلب کند، را می توان در میزان رأی کاندیدایش(سید مصطفی میرسلیم) مشاهده کرد. 

اما یک گروه دیگر امروز میدان دار جریان اصولگرایی شده و در میان بدنه هوادار و جوانان این جریان اکثریت را دارد؛ تا جایی که شیوخ اصولگرا نیز در برهه های حساس ناگزیر از تبعیت آنان شده اند.  توفیق نسبی این گروه جدید که می توان عنوان «نواصولگرایی» به آن داد، هنگامی رخ داد که آنان دست به تجدیدنظر در اصول کهنه زدند؛ اما شوربختانه این تجدیدنظر نه به معنای «اصلاح» و نشانه ای از پویایی در نظام فکری و روزآمدسازی قرائت دینی، بلکه مساوی با دست یازیدن به عرفی ترین و غیراخلاقی ترین روش ها در  کارزارهای سیاسی است که رویکردی انتخابات محور، افشاگر و سوداگر(نقطه مقابل تکلیف گرایی سابق) معطوف به قدرت و نه اصول اعلام شده دارد. در اینجا اصول دیگر بماهو اصل معنایی ندارد و فقط ابزاری برای پیش رفتن در حوزه قدرت است و دوره بی اخلاقی و تندروی با محوریت هجمه به شخصیت های شاخص نظام و آیت الله هاشمی رفسنجانی(ره) به عنوان نماد آن طیف، از همان زمان آغاز شد یا دست کم به صورت جدّی پی گرفته شد.

چه کسی فکر می کرد جناح راست روزی از احمدی نژادی حمایت کند که برای اولین بار، باب مناظرات افشاگرانه و پرونده سازی را در کشور باز کند؟ چه کسی فکر می کرد روزی شخصیتی دارای سابقه قضائی و روحانیتی خود را وارد عرصه داغ رقابت های انتخاباتی کند و برای پیروزی از «هلی شات» و «دی جی خانم» بهره بگیرد؟

غرض، مذمت ورود به عرصه رقابت نیست که فی نفسه امری مبارک است؛ لکن جهش و پرش ناگهانی از منتهالیه سنت گرایی به عرفی گرایی است که عجیب می نماید. این جهش ژنتیکی به جای پیروزی از یکسو باعث آسیب رسیدن به پر و بال خودشان از یکسو و باور نشدن از سوی مردم منجر شده و از طرف دیگر موجبات رنگ باختن اخلاق و آسیب به ارکان هویت انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن شده است.

به قول یکی از مسئولین، اگر «اخلاق» را از جمهوری اسلامی حذف کنیم چه فرقی با سایر نظامات دیگر خواهد داشت؟ نکته پنهان این جمله آن است که اگر اخلاق یا در معنای وسیع تر، هویت و روح دینی-اخلاقی نظام ما کمرنگ شود در سایر زمینه ها سخنی برای گفتن نداریم و نسل امروز یا صدها و هزاران رسانه مجازی، با مقایسه بسیاری از شاخص های  اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، جمهوری اسلامی را متهم به «ناکارآمدی» و شکست متهم خواهند کرد. مگر به گفته تمام بزرگان، انقلاب اسلامی برای احیاء ارزش های فراموش نشده نیامد؟

خوب است سوال شود، در دوران هشت ساله اصلاحات که اصولگرایان  حاملان آن گفتمان را «تجدیدنظر طلب» می خوانند، چه زمانی مانند آن هشت سال گذشته(که تبعات آن همچنان ادامه دارد)، ستون های مهمی چون شخصیت امام خمینی، اصل انقلاب اسلامی، دستاوردهای کلان آن انقلاب و دست مایه شبهه آفرینی، هجمه، تخریب و تمسخر قرار گرفته است؟

باید بی پرده گفت که پدیدآمدن چنین وضعیتی محصول بی تدبیری و خود حق پنداری جریانی است که تحت عنوان اصولگرایی خود را همیشه و همه جا پیروز می داند و اگر در جایی شکست خورد، جسارت پذیرش شکست ندارد و آن را «عدم الفتح» می نامد یا با «حلال» خواندن رأی خود هم قصد دلداری دادن به خود و حامیان را دارد و هم قصد زدن طعنه ای به رقیب.

جناح اصولگرا باید بپذیرد که  شرط مقبول واقع شدن در نزد افکارعمومی، داشتن صداقت است و صداقت به معنای تغییر یک شبه آن هم غلتیدن به طرف روش های غیراخلاقی و «تتلیتی» شدن نیست؛  صداقت یعنی تن سپردن به اولیات رقابت سالم و دموکراتیک و نیز اعلام صریح بازنگری در رویکردهای فکری.

تا زمانی که اصولگرایان تناقض درونی و زاویه نگاه غیر دموکراتیک خود به مردم را تغییر ندهند و تا زمانی که خود را بر موضع حق بنشانند و هرچه غیر خود را باطل یا حرامی یا عامل بیگانه بخوانند، هیچ شانسی در سپهر سیاست ایران نخواهند داشت؛ آنان یک بار با بلیط قرضی احمدی نژاد برنده یک جایزه شانس شدند، اما نه تنها آن فرصت را برای تغییر و فربه ساختن تئوریک و عمل خود مغتنم نشمردند، بلکه چه در تئوری و چه در عمل بیش از قبل دچار آسیب شدند تا جایی که در پایان آن دوران برخی شان به اردوگاه اصلاح طلبان پیوستند و امروز دیدگاههایشان از رقبای پیشین صریح تر و بی پرواتر است.



دلایل طلاق‌های زودرس ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  دلایل طلاق‌های زودرس ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

http://s8.picofile.com/file/8296319900/TAL8QE_ZUDRAS_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296320084/TAL8QE_ZUDRAS_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296320226/TAL8QE_ZUDRAS_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296320300/TAL8QE_ZUDRAS_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296320442/TAL8QE_ZUDRAS_4.jpg


به گزارش میگنا، مریم پنج بار عمل وَ هر جایی از بدنش را که دوست نداشته تصحیح کرده است. با یک بینی سربالا و اندامی شبیه عروسک‌های باربی، سر از محکمه قاضی درآورده است تا از شَر همسر عضلانی و خوش-تیپش خلاص شود. دور و بر آنها در دادگاه خانواده زوج‌های دیگری هم هستند، از همه اقشار مردم. مرفه یا متوسط و ضعیف، باحجاب و بدحجاب شیک‌پوش یا ژولیده حال فرقی نمی‌کند. بیشتر آنها از زندگی‌شان یک بهار بیشتر نگذشته است که به قول بعضی‌هایشان آمده‌اند خزان طلاق را جشن بگیرند.
آنها زود ازدواج می‌کنند و زود هم جدا می‌شوند. مهم نیست چقدر به ظاهرشان توجه کرده باشند یا ورزشکار باشند. مهم نیست چقدر در شبکه‌های اجتماعی یا خارج از آن از هم شناخت به دست آورده باشند، هر چه باشد خیلی زود رکورد طلاق را بین بقیه گروه‌های سنی خواهند شکست. آنها جوانان گروه سنی 20 تا 35 سال هستند.
 طبق آمار اعلام شده توسط سازمان ثبت احوال بیشتر طلاق‌ها در سال 94 مربوط به ترکیب سنی مردان 30 تا 34 و زنان 25 تا 29 ساله با 16 هزار و 286 مورد بود. گروه بعدی ترکیب زنان 20 تا 24 ساله و مردان 25 تا 29 ساله است که 15 هزار و 928 مورد طلاق در این ترکیب سنی رخ داده است.
 در سال 95 نیز آخرین آماری که اعلام شد حاکی از همین وضعیت بود. تحلیل‌های آماری نشان می‌دهد روند عمومی طلاق در ده سال گذشته به همین شکل بوده و بدتر آن که طول عمر و پایایی زندگی مشترک نیز کاهش یافته است. آمار ثبت احوال در سال 95 نشان‌دهنده مرگ زودرس زندگی مشترک است و این جدایی اغلب در سال اول زندگی زناشویی رخ می‌دهد و این رقم رو به کاهش نیز نهاده است.
 این روزها مصادیق خیانت و شواهد آن تغییر کرده است. سمیرا تازه عروس 22 ساله‌ای است که از همسرش گلایه دارد. او می‌گوید همسرم همیشه وقتی فکر می‌کند به خواب رفته‌ام حتی پس از نیمه‌شب با کسانی که در پروفایلشان عکس‌های خوشگل گذاشته‌اند چت می‌کند.
 نمی‌گویم واقعا او با دخترها دارد چت می‌کند یا قصد خیانت دارد، اما به نظر من کسی که در رختخواب خود گوشی به دست مشغول چت کردن است یک خیانتکار است و حواسش به زندگی‌اش نیست.
 محمود نیز مرد 30 ساله‌ای است که پس از ضرب و جرح همسرش بر سر گوشی موبایل، کارش به دادگاه کشیده است. او می‌گوید: همسرم گاهی با موبایل حرف می‌زد یا چت می‌کرد و ریز ریز می‌خندید و وقتی من می‌آمدم زود قطع می‌کرد. او گوشی خود را رمزدار کرده بود طوری که فقط با اثر انگشت باز می‌شد. یک بار که به او خیلی مشکوک شده بودم گفتم قفل موبایلش را باز کند تا ببینم با چه کسانی چت کرده، اما او قبول نکرد و سر این موضوع دعوا کردیم و من نتوانستم خودم را کنترل کنم و کتکش زدم و موبایلش را شکستم. حالا او از من شکایت کرده است و تقاضای طلاق دارد.
 نادره اسلامی، کارشناس ارشد معماری و طراح دکوراسیون داخلی می‌گوید: این روزها حریم‌های خصوصی کمتر مورد توجه مردم است. توجه به لابی‌های مجلل، سوئیت بزرگ به جای واحد چند خوابه و آشپزخانه باز به جای بسته و پنت‌هاوس‌هایی با ویوی 360 درجه که اغلب با پرده گشاده استفاده می‌شود، نشانه این تغییر سلیقه و فرهنگ در برخی اقشار جامعه است.
 سال‌ها پیش مردم برای زندگی خود حرمت زیادی قائل بودند. خانه‌ها سکویی در جلوی ورودی داشت. کسانی که خیلی غریبه بودند حتی زیر باران در این سکوی سرپوشیده می‌نشستند و به درون راه نمی‌یافتند.
 کمی جلوتر بیرونی بود که شامل حیاط و ایوان‌هایی می‌شد و اتاق‌هایی که مخصوص پذیرش مهمان‌هایی بود که قرار نبود با خانواده و بانوان معاشرت داشته باشد
و حریم اصلی اندرونی بود که زنان خانه در آن بدون حجاب تردد می‌کردند، اما تغییر در دکوراسیون و معماری امروز نشان‌دهنده شکسته شدن خیلی از حریم‌هاست.
 دکتر جواد خلعتبری، عضو هیات علمی دانشگاه روان‌شناس و مشاوری است که در زمینه زوج درمانی نیز فعالیت می‌کند. او در مورد طلاق‌های زودهنگام نسل امروز می‌گوید:
یک رابطه صمیمانه از سه اصل صمیمیت، شور و تعهد تشکیل می‌شود. از سویی برای یک ازدواج موفق آمادگی‌های پیش از ازدواج شامل سن، ویژگی‌های شخصیتی، تحصیلات و خانواده و وضعیت اقتصادی و اجتماعی شخص نقش دارد. حالا اگر مقدمات ازدواج فراهم نباشد یا سه مولفه‌ای که ذکر شد کامل در رابطه زن و مرد ظاهر نشده باشد، ازدواج به مشکل برمی‌خورد.
 وی
ابعاد بلوغ شامل بلوغ جسمی، روانی، اجتماعی، جسمانی و احساسی را لازمه یک ازدواج موفق می‌داند و می‌گوید: دختران در 9 تا ده سالگی و پسران در 14 تا 15 سالگی به بلوغ جسمانی می‌رسند، سپس بلوغ روان‌شناختی و احساسی در خانم‌ها 15 ـ 14 سالگی و در آقایان 18 ـ 17 سالگی رخ می‌دهد. نوجوان پر از شور و جوشش است و به دنبال موضوع علاقه‌مندی می‌گردد که اغلب متوجه جنس مخالف و ازدواج می‌شود. در این زمان اغلب هنوز بلوغ اجتماعی رخ نداده است. وقتی جوان بتواند به سوالات هویت یعنی من که هستم، چه هستم و چکاره هستم جواب بدهد از بحران خارج می‌شود و می‌تواند برای آینده خود تصمیم بگیرد.
 معمولا دختران دو تا پنج سال در این مقوله زودتر از پسران به جمع‌بندی می‌رسند و به همین دلیل سن ازدواج آنها مناسب است به همین نسبت کمتر از پسران باشد. دختران از 20 سالگی و پسران از 25 سالگی می‌توانند آماده ازدواج باشند، اما اگر هر یک از این مراحل بلوغ ناقص باشد به جدایی نزدیک می‌شوند.
 در جامعه امروز به دلیل مشکل اشتغال و وجود رسانه‌های همراه و در دسترس و نبود سواد رسانه‌ای برای گزینشگری، کودکان زودتر به آگاهی‌های زناشویی دست می‌یابند؛ اما تعهد کمتری نسبت به قبل دارند زیرا
بلوغ اجتماعی و رفتارهایی مثل نوع دوستی و دیگر دوستی و تعهد در آنها ضعیف‌تر است و خیلی زود متوجه می‌شوند نمی‌توانند با همسر خود کنار بیایند و زندگی او را اداره کرده و نقش خود را در قبال دیگری بخوبی ایفا کنند.
 سعید پسری 22 ساله است که امروزی‌تر نگاه می‌کند. او می‌گوید: من نمی‌توانم توقع داشته باشم همسری که قرار است با او ازدواج کنم به قول مادرم آفتاب مهتاب ندیده باشد. اصولا چنین چیزی دیگر فکر نکنم وجود داشته باشد.
این روزها باید بدانیم دختر ممکن است قبل از ازدواج با چند نفر دوست باشد و در مهمانی‌های مختلط شرکت کرده و تنها می‌توانم توقع داشته باشم وقتی با من زندگی می‌کند، خیانت نکند.
 از او می‌پرسم «حالا اگر ازدواج کردی و در این مهمانی‌ها کسانی دور و بر همسرت بودند به آنها شک نمی‌کنی که از رابطه‌های قبلی باشند و همسرت را متهم نمی‌کنی؟». سر تکان می‌دهد و می‌گوید: قضیه خیلی سخت می‌شود. البته که آدم ناراحت می‌شود ولی
این حریم‌ها گاهی آن‌قدر دست نیافتنی به نظر می‌رسند که ناچاریم استاندارد را پایین بیاوریم. اگر نشد هم که خوب جدا می‌شویم.
 این روان درمانگر و مدرس دوره‌های مشاوره و روان درمانی،
خانواده‌های جوان را فاقد مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک می‌داند و به مهارت‌هایی چون گوش کردن موثر، ارتباط موثر، مهارت مصالحه و مذاکره، ارتباط شفاف و درخواست مستقیم، مهارت حل مسأله و کنترل خشم و حل تعارض اشاره می‌کند و می‌گوید: هریک از این مهارت‌ها نیاز به آموزش دارد که باید همه زوج‌های جوان از آن بهره‌مند شوند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ خـــدا ﺭﺍ ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ خـــدا ﺭﺍ ... 


http://s8.picofile.com/file/8296148576/K3NEH_XASHM_BUDAA_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296148834/BEBAXSH_TAA_XODAA_HAM_TORAA_BEBAXSH8YAD_1.JPG

 

http://s9.picofile.com/file/8296149400/AZ3ZTAR3N_BANDE8NE_DARG8HE_EL8HY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296149750/XODAA_BEHTAR3N_RAFEEQ_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296150768/AAREF_DELASH_BAA_XOD8ST_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296151026/ZENDEGY_ASARY_HONAR3ST_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296151434/K3NEH_CH3ST_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296151950/EN_NAA_L_L8H_WA_EN_NAA_ELAYHE_R8JEOON_1.jpg

 

     ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ / ﺩﻝ ﺑﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻳﺪ / ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻬﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﺭﻫﮕﺬﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻔﺸﺎﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﻲ / ﺑﻮﺳﻪ ﻫﻢ ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ 
 ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ / ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ 
 ﻟﺤﻈﻪ-ی ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ  

  ﺑﻔﺸﺎﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻋﺰﻳﺰﺍﻥ /  ﭘﺪﺭ ﻭُ ﻣﺎﺩﺭ ﻭُ ﻓﺮﺯﻧﺪ / ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻣﻲ ﺁﻏﻮﺵ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﻧﺰﻧﻴﺪ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﮔﻨﺠﺸﻚ / ﭘَﺮ ﮔﻨﺠﺸﻚ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﭘﺮ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺑﺒﻮﺳﻴﺪ / ﭘﺮ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﻧﺴﺘﺮﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ / ﻳﺎﺱ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻛﻨﻴﺪ /  ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻻﻟﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 

  ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣﺴﺖ ﺑﺨﻨﺪﻳﺪ /  ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﻳﺪ / ﺳﻴﻨﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ 
 ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ / ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ /  ﺳﻘﻒ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳت 

 « فریدون مشیری »

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

برچسب ها: ﻛﻴﻨﻪ، ﻣﻬﺮ، ﺑﻮﺳﻪ، ﻋﺸﻖ، ﯾﺎﺩ ﺧﺪﺍ، فریدون مشیری،

ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ ...


http://s9.picofile.com/file/8296077392/BEE_TOU_MAHT8B_SHABY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296077776/BEE_TOU_MAHT8B_SHABY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296078700/BANDEYE_ESHQAM_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296079342/FASLHAA_RAA_BEHAM_NAR3Z_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296080692/NOKE_PARG8R_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8296080992/BE_CHE_H8LY_AZ_AAN_KUCHE_GOZASHTAM_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8296081626/R8ZE_DEL.jpg

 

     ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ ﺷﻌﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ " ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒﯽ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺘﻢ "
 و پس از مرگش ،
همسرش ﻫﻤﺎ ﻣﯿر افشار ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺳﺮﻭﺩ :
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ ... 
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ  / ﺻﯿﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻢ 
 ﺗﻮ ﭼﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﯽﮔﺬﺭﯼ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺭﻭﻧﻢ؟ 
*
 ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭُ ﺭﻓﺘﯽ / ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻭُ ﺭﻓﺘﯽ 
 ﻗﻄﺮﻩﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﻢ / ﺗﺎ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﻟﻐﺰﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ 
ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪﯼ. 
 ﻧﮕﻬﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺘﯽ 
 ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺒﺴﺘﻢ، / ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻧﺸﺴﺘﻢ 
 ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺍﻣﺪ، / ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ 
*
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﯼ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺒﻢ 
 ﺑﯽ ﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ / ﺑﺮﻧﺨﯿﺰﺩ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﻏﮏ ﭘﺮﺑﺴﺘﻪ ﻧﻮﺍﯾﯽ 
 ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ ﻭُ ﻧﺒﻮﺩﯼ / ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺳﺮﻭﺩﯼ 
 ﭼﻪ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﺯ ﺑﺮ ﻣﻦ؟ 
 ﮐﻪ ﺯ ﮐﻮﯾﺖ ﻧﮕﺮﯾﺰﻡ / ﮔﺮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺯ ﻏﻢ ﺩﻝ، / ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺴﺘﯿﺰﻡ 
 ﻣﻦ ﻭُ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ؟ 
 ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ / ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ ...  


 « فریدون مشیری »

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

    ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ... 
 

     ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ / ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷم 
 ﺑﺪ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ، ﺁﺏ، ﺯﻣﯿﻦ / ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ 
 ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ / ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ 
 ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ، / ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ، ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ 
 ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ / ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ 
 ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ / ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ 
 ﺑﻪ ﻧﺴﯿﻢ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺻﺪﻕ، ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺪﻫﻢ / ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﺨﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺴﺖ 
 ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ، ﻧﮕﺮﺩﺩ ﻓﺮﺩﺍ / ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ 
 ﮔﺮﭼﻪ ﺩﯾﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ / ﮐﺎﺳﻪ ﺍﯼ ﺁﺏ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﯾﺰﻡ ، ﺷﺎﯾﺪ 
 ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ / ﺑﺬﺭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﮑﺎﺭﻡ ، ﺩﺭ ﺩﻝ 
 ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﺎﺑﻢ /  ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ  
 ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩﻡ ، ﻋﺮﺿﻪ ﮐﻨﻢ / ﯾﮏ ﺑﻐﻞ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺨﺮم 
 ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ / ﺑﻪ ﺳﻼﻣﯽ، ﺩﻝ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ 
 ﺑﮕﺬﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺭﻓﯿﻖ ، ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﺩﻡ ﺩﺭ / ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺪﻭﺯﻡ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ 
 ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺳﺪ ﻫﻤﺴﻔﺮﯼ ، ﺑﺒﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ / ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻬﺮ ﻫﻢ ﭼﯿﺰ ﺑﺪﯾﺴﺖ 
 ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ / ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻢ، ﮐﻪ ﺩﮔﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﯿﺴﺖ 
 ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺮ ﮐﻨﻢ ،ﻣﻬﻠﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺮﺍ / ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ 
 ﻭ ﺷﺒﯽ ﻫﺴﺖ، ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ 


 « فریدون مشیری »

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

سیاست انگلیسی!

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 سیاست انگلیسی!

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  


http://s8.picofile.com/file/8295995034/SY8SATE_ENGEL3S_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295995318/SY8SATE_ENGEL3S_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295995442/SY8SATE_ENGEL3S_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295995642/SY8SATE_ENGEL3S_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295995992/SY8SATE_ENGEL3S_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295996234/SY8SATE_ENGEL3S_7.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295996384/SY8SATE_ENGEL3S_6.jpg

 

 یکروز سرمیز نهار دیپلمات انگلیسی به سیاستمدار روس گفت: اگربتوانی قدری خردل به خورد گربه بدهی نهارمهمون منی, سیاستمدار روس بدون تامل پس گردن گربه رو گرفت،  وقتی قاشق پر خردل رابه طرف دهان گربه برد، گربه با استشمام بوی تند خردل چنگی به دست او زد ودرحالیکه دست مرد روسی را خونین ساخته بود ، باسرعت به پایین پرید.
 دیپلمات انگلیسی درحالیکه نگاه معناداری به دوست روسی-اش میکرد ، به طرف گربه رفت و یک تکه گوشت را جلوی گربه گذاشت. گربه وقتی مشغول خوردن شد آهسته دم اورا بلند کرد و مقداری خردل به مخرج گربه مالید!  گربه با احساس سوزش از جا پرید ، جستی زده فرارکرد و رفت زیرمیز رستوران وپایش را بلند کرد وبه سرعت مشغول لیسیدن ما تحتش شد. دیپلمات انگلیسی درحالیکه گربه رابه همکار روسی اش نشان می داد گفت: «یادگرفتی که چیزی را به بعضی ها چطوری باید خوراند؟» ...

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

تصاویر خرمشهر از اشغال تا آزادی




 تصاویر خرمشهر از اشغال تا آزادی

 این فتح الفتوح در تاریخ ماندنی شد ... 


خرمشهر از اشغال تا آزادی

عراقی‌ها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ


خرمشهر از اشغال تا آزادی

درگیری در جلوی مسجد جامع خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

درگیری در خیابان‌های خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

رزمندگان مدافع خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

پیکر پاک یک نوجوان شهید




خرمشهر از اشغال تا آزادی

سربازان عراقی خوشحال از پیروزی



خرمشهر از اشغال تا آزادی

آغاز عملیات بیت المقدس و رهایی خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

پیش به سوی خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

رسیدن به دروازه خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

ورود به خرمشهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

اسرای عراقی


خرمشهر از اشغال تا آزادی

در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند

خرمشهر از اشغال تا آزادی


خرمشهر از اشغال تا آزادی

مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر


خرمشهر از اشغال تا آزادی

خرمشهر آزاد شد

 



برچسب ها: خرمشهر، اشغال، آزادی،

هر سه ساعت یک نفر بخاطر نبود پیوند تلف میشود ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 هر سه ساعت یک نفر بخاطر نبود پیوند تلف میشود ...
 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 


http://s8.picofile.com/file/8295735242/PEYVANDE_A_AZAA_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295735434/PEYVANDE_A_AZAA_1.jpg

 

 مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایران گفت: به طور میانگین در هر سه ساعت یک نفر در کشور به دلیل عدم پیوند عضو فوت می‌کند ولی ما سالانه 6600 عضو سالم بدن را دفن می‌کنیم.
سالی 6600 عضو سالم دفن می‌شود
کتایون نجفی زاده مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایران در اولین جشن نفس در دانشگاه علوم پزشکی کاشان اظهار کرد: سالانه پنج تا هشت هزار مرگ مغزی در ایران اتفاق می‌افتد و به صورت میانگین سه هزار نفر آن‌ها می‌توانند اعضایشان را اهدا کنند اما از این تعداد سال گذشته تنها 808 خانواده با اهدای عضو بیمارشان موافقت کرده‌اند و دو هزار و 200 نفر بدون اهدا عضو به بیماران نیازمند، فوت کرده‌اند.
 وی ادامه داد: اهدای اعضای هر بیمار مرگ مغزی می‌تواند جان یک تا 8 نفر را نجات دهد. به طور میانگین اگر هر بیمار مرگ مغزی سه عضوش را اهدا کند سال گذشته باید شش هزار و 600 عضو سالم به بیماران نیازمند اهدا می‌شد.
 نجفی زاده با بیان اینکه روزانه بین هفت تا 10 نفر در ایران به دلیل عدم پیوند عضو جان خود را از دست می‌دهند، افزود: به طور میانگین در هر سه ساعت یک نفر در کشور به دلیل عدم پیوند عضو فوت می‌کند ولی ما سالانه 6600 عضو سالم را خاک می‌کنیم.

وی تصریح کرد: سالانه سه هزار و 300 نفر به دلیل عدم پیوند عضو می‌میرند که این آمار بالایی است و در صورتی که اگر با اهدای عضو بیماران مرگ مغزی موافقت شود هیچ بیماری در لیست پیوند نمی‌ماند.
 مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایران گفت: هر سال دغدغه خرید دستگاه‌های دیالیز را برای بیماران کلیوی را داریم ولی می‌توان با فرهنگ‌سازی در زمینه اهدا عضو و پیوند کلیه به بیماران نیازمند عمل، از بار این بیماری کم کرد.
 نجفی زاده با بیان اینکه اهدا عضو تنها با رضایت خانواده بیمار انجام می‌شود، افزود: برای این کار همراهی جامعه نیاز است و همه ارگان‌ها به ویژه همکاری ارگان‌های فرهنگ‌ساز با گروه‌های درمانی لازم است.
 وی با اشاره به نقش خیرین و علما در زمینه فرهنگ‌سازی اهدا عضو گفت: امام‌جمعه شهر تبریز در یکی از خطبه‌های خود در نماز جمعه اعلام کرد که اهدا عضو کار خوبی است و در بیرون کارت اهدا عضو می‌دهند در آن روز سه هزار نفر برای اهدای عضو ثبت نام کردند.
 مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایران به تأثیرگذاری رسانه در فرهنگ‌سازی و آگاه‌سازی مردم اشاره کرد و گفت: پس از حضور در برنامه تلویزیونی در عرض 100 ساعت 100 هزار نفر برای دریافت کارت اهدا عضو ثبت نام کردند.
 نجفی زاده امضا تفاهم نامه با صدا و سیما، آموزش و پرورش، اداره راهنمایی و رانندگی برای درج آرم اهدا عضو درگواهینامه ها و ثبت 31 شهریور ماه به عنوان روز اهدا عضو در تقویم کشور، برگزاری جشنواره هنرهای تجمسی نفس را از اقدامات این انجمن برای ترویج اهدا عضو در ایران ذکر و خاطرنشان کرد: سامانه استانی ثبت نام کارت اهدا عضو راه اندازی شده است و چون قبلاً این سامانه سراسری بود کارت‌ها به سختی به دست متقاضی می‌رسید و امروز شهروندان می‌توانند با مراجعه به این سامانه در شهر خودشان نسبت به دریافت کارت عضویت اقدام کنند.

 

 پیوندهای مرتبط :


برچسب ها: اهدای عضو، عدم پیوند عضو،

پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  


http://s8.picofile.com/file/8295574618/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295574900/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295575242/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8295575450/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8295575626/B8DKONAK_TEREK_K8NDAN_3.jpg

 

      یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید. هرکس بعد از یکدقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است. مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعداز یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد. ما انسانها دراین جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می توانیم باهم بخوریم.باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…باهم…
پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی