بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

وَعده-های سَرخَرمن، ناامید کننده-تر از تبلیغات دشمنان ما نیست؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  وَعده-های سَرخَرمن، 


 ناامید کننده-تر از تبلیغات دشمنان ما نیست؟ ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به متن کامل ، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

http://s6.picofile.com/file/8222658884/WA_ADEH8YE_TUX8LY_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8222658468/WA_ADEH8YE_TUX8LY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8281941150/WA_ADEYE_TUX8LY_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8237529818/ENTEX8B8T_RUYE_KULE_D3GAR8N_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274200350/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8274200784/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8274198876/ENTEX8B8T_AHMADY_S8LE_1384_6.jpg

 

 به گزارش خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، حجت الاسلام حسن روحانی رییس جمهور، آیت‌الله صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه و علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی نشستی درباره مهم‌ترین مسائل کشور و منطقه داشتند.
 رییس جمهور روحانی : بسیاری از مسایل در دستگاه اجرایی، یا قضایی و یا مقننه مورد بررسی قرار می‌گیرند که بهم مرتبط هستند و چنانچه به طور طبیعی و عادی مورد رسیدگی قرار بگیرند، چه بسا نیازمند زمان بسیار طولانی است و این به نفع کشور نیست. لذا در جلسه روسای قوا چنین مسایل مهمی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و تصمیماتی اتخاذ می‌شود که سرعت عمل را بیشتر کند.
 رییس جمهور با بیان اینکه در جلسه امروز "امیدواری مردم کشورمان نسبت به آینده کشور، شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی" مورد تأکید قرار گرفت، گفت: همه رسانه‌ها از جمله رسانه ملی، گردانندگان فضای مجازی و تریبون‌های مختلف، باید متوجه این نکته مهم باشند که تصمیم و هدف قدرت‌های بزرگ بویژه آمریکا و آنچه در منطقه شاهدیم نسبت به ایران، نهایتاً برای این است که مردم را به آینده ناامید و کم‌امید کرده و در فعالیت‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها دچار تردید کنند؛
لذا همه باید هوشیار باشند که در زمین دشمن بازی نکرده و در این دام نیافتند.  ((( جناب آقای روحانی، فکر نمیکنید که وعده-های کلان شما به مردم همچون "ریشه-کن کردن فقر وَ بیکاری در دولت دواردهم" با وجود این همه مشکلات داخلی وَ خارجی، بیشتر از تبلیغات وَ تهاجمات آمریکا وَ مزدورانش، این مردم شریف را نا-امید میکند؟! ... « لـیـنـــک ». _ عـبـــد عـا صـی ))) .

 روحانی، بررسی موضوع مالباختگان موسسات اعتباری را یکی دیگر از جلسات سران سه قوه برشمرد و گفت: در این خصوص اولاً اینکه پیش از این مجوز چنین مؤسساتی را دستگاه‌های مختلف می‌دادند، لذا اگر از این به بعد، این مؤسسات صرفاً از بانک مرکزی مجوز بگیرند و کاملاً مراقبت و نظارت شود، بخش بزرگی از مشکلات حل و فصل خواهد شد.
 روحانی گفت: اگر مؤسسات دچار مشکلاتی شدند، ضمن اینکه وظیفه داریم مشکلات مردم را برطرف کنیم؛ ‌
از طرف دیگر بانک مرکزی هم محذوراتی ((( مَعـذوراتی_ عـبـــد عـا صـی ))) دارد و نمی‌توان گفت که از پول بانک مرکزی برای حل این مشکلات استفاده کند. البته برای این مسایل می‌توان اعتباراتی در نظر گرفت، ضمن اینکه در این زمینه سه قوه باید با یکدیگر همکاری داشته باشند.
 روحانی : مردم منطقه موفقیت‌های بسیار بزرگی به دست آوردند این در حالی است که در خرداد سال 93، ‌شاهد بودیم که تروریست‌ها در عراق جولان داده و داعش شهر بزرگ موصل را تصرف کرد. این خطر برای کل عراق از جمله بغداد نیز متصور بود و در سوریه نیز همین شرایط جریان داشت،  ...
 رییس جمهور گفت:
از سوی دیگر به دنبال تجزیه‌طلبی و بر هم زدن مرزهای جغرافیایی در منطقه برآمدند که در این مسیر هم ناموفق بودند. لذا امروز شاهد موفقیت‌های بزرگی در سطح منطقه هستیم و با این موفقیت‌ها طبیعی است که آمریکا و رژیم صهیونیستی و اذناب آن ناراحت و عصبانی باشند.
 روحانی اضافه کرد: در مسأله یمن سال‌هاست که مردم فقیر این کشور را بمباران می‌کنند و بیماری وبا شیوع پیدا کرده و مردم در قحطی و گرسنگی بسر می‌برند و فضای دریا و هوا را برای کمک به مردم این کشور بسته‌اند و این غیرقابل تحمل است.
 رییس شورای عالی امنیت ملی تصریح کرد:
شرایط امروز منطقه نشان می‌دهد که توطئه‌هایی که وجود داشت، نقش بر آب شده، لذا دنبال نقشه‌ها و توطئه‌های دیگری در منطقه هستند و مردم لازم است که در این زمینه هوشیار باشند و مسئولین هم توجه و برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام دهند.
 روحانی در پایان
از مردم بزرگوار ایران بخاطر عشق به اهل بیت(ع) و فداکاری در مسیر امام حسین(ع) قدردانی و از مردم و دولت عراق نیز بخاطر میزبانی از زائران ابا عبدالله(ع) سپاسگزاری می کنیم.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 


برچسب ها: وَعده-های سَرخَرمن، حسن روحانی، امیدواری مردم، ریشه-کن کردن فقر وَ بیکاری، موسسات اعتباری، تجزیه‌طلبی، داعش،

امام رأفت دوران بی-مرامی ها ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

   امام رأفت دوران بی-مرامی ها ... 

 

http://s9.picofile.com/file/8312096526/28_SAFAR_ERTEH8LE_RASULOL_L8H_EM8M_HASSAN_VA_EM8M_REZAA_S_A_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8312096750/28_SAFAR_ERTEH8LE_RASULOL_L8H_EM8M_HASSAN_VA_EM8M_REZAA_S_A_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8312097118/28_SAFAR_ERTEH8LE_RASULOL_L8H_EM8M_HASSAN_VA_EM8M_REZAA_S_A_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8312097226/28_SAFAR_ERTEH8LE_RASULOL_L8H_EM8M_HASSAN_VA_EM8M_REZAA_S_A_2.jpg

 

 خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد / به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد 
 در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی / تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی 
 گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی / عزیز فاطمه! ازبسکه دست و دل بازی 
 مدینه شاهد حرفم : فقیر سرگشته / همیشه دست پر از محضر تو برگشته 
 به لطف خنده تان شام غم سحر گردد / نشد که سائل تان نا امید برگردد 
 خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده / کریم آل محمد تو را لقب داده 
 تبسم نمکینت چقدر شیرین است / دوای درد یتیم و فقیر و مسکین است 
 خوشا به حال گدایی که چون شما دارد / در این حرم چقدر او برو بیا دارد 
 به هر مسافر بی سر پناه جا دادی / به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی 
 گره گشایی ات از کار خَلق،ارث علی است / مقام اولی جود و بخششت ازلی است 
 به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی / همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی 
 شما ز بسکه کریم و گره گشا بودی / دل کویر به فکر پیاده ها بودی 
 امام رأفت دوران بی مرامی ها / نشسته ای سر یک سفره با جذامی ها 
 خیال کن که منم یک جذامی-ام آقا / نیازمند نگاه و سلامی ام آقا 
 چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی / سلام داده، جواب سلام نشنیدی 
 امام برهه-ی تزویرهای بسیاری / به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری 
 کریم شهر مدینه غریب افتادم / به جان مادرت آقا، برس به فریادم 
 خودت غریبی و با دردم آشنا هستی / رفیق واقعی روزهای بی دستی 
 قسم به حُرمت این ماه حق، نگاهی کن / به دست خالی این مستحق نگاهی کن 
 بگیر دست مرا ، دست بسته-ام آقا / ضرر زدم به خودم، ورشکسته-ام آقا 
 دل از حساب قنوت تو سود می گیرد / دعای دست رحیمت چه زود می گیرد! 
 برای مدح تو گویند شعر احساسی / به واژه های «دَر» وُ«میخ» وُ«کوچه» حساسی 
 چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه / بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه 
 چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد / کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد 
 چگونه این همه غم در دل شما جا شد / بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟ 

 

« وحید قاسمی »

 

 ***

 ای محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها / حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها 
 در بیانت بند می آید زبان ناطقان / قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها 
 بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم / قاب قوسینت کجا وُ مرغک پندارها 
 طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است / استوار مکتب ایثار تو عمارها 
 تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک / دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها 
 پای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین / گل نباشد کس نمی آید سراغ خارها 
 کی رود از خاطرتم یادت که در روز ازل / کنده-اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها 
 داغ تو در سینه-ی ما هست چون خاک تواییم / لاله کی روییده در آغوش شوره زارها 
 گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند / شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها 
 وقت رزمت آنچنانی که میان کارزار / رو به تو آرند وقت خستگی کرارها 
 ای که با خون دلت پرورده- ای اسلام را / چشم واکن که نهالت داده اکنون بارها 
 سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید / کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارها 
 با عیادت از کسی که بارها آزرده-ات / روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها 
 خم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال / بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارها 
 رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست / جان به لب شد از غمت ، شهرت مدینه ، بارها 
 تا که چشمت بسته شده ای قافله سالار عشق / رم نمودند عده-ای وُ پاره شد افسارها 
 آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست / ناله ها برخواست بعدت از در و دیوارها 

«محسن عرب خالقی»

 

 ***
 

 خادمت پشت در قصر خبر می خواهد / از شب مبهم این فتنه سحر می خواهد 
 کاش آن خوشه مسموم زبانش می گفت: / لب شیرین تو انگور مگر می خواهد؟ 
 تو عبا روی سرت می کشی و پا به زمین / رفتنت تا به در خانه هنر می خواهد 
 ای جگر گوشه که در حجره غم تنهایی / زهر از جان تو انگار جگر می خواهد 
 دل تو سوخته از درد به خود می پیچی / لب خشکیده تو دیده تر می خواهد 
 خوب شد اینکه جوادت به کنارت آمد / پدر از نفس افتاده پسر می خواهد 
 لحظه رفتن خود در نظرت می آمد / روضه مرد غریبی که نفر می خواهد 
 یاد آن حرف تو با ابن شبیب افتادم / یاد آن دشنه که از جد تو سر می خواهد 

 «محمد امین سبکبار»

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

چگونه با کودکان و بازماندگان زلزله رفتار کنیم؟

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  چگونه با کودکان و بازماندگان زلزله رفتار کنیم؟  

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

http://s8.picofile.com/file/8311980942/KUDAK8NE_ZELZELEHZADEH_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8311981092/KUDAK8NE_ZELZELEHZADEH_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8311981292/KUDAK8NE_ZELZELEHZADEH_1.jpg

 

 وقوع بحران‌های ناگهانی و حوادث غیرمترقبه بسترهای مناسبی برای بروز آسیب‌های روانی در میان خیل آسیب دیدگان هستند به همین دلیل هم هست که روان‌شناسان معتقدند برای جلوگیری از ادامه یافتن آسیب‌های روانی در سالهای بعد، خصوصا در دوران بزرگسالی باید از خدمات سلامت روان حرفه ای و تکنیک‌های مداخله در بحران، به شکل تخصصی بهره برد. همزمان با وقوع زلزله در غرب کشور و استان کرمانشاه یکی از متخصصان روانشناسی کودک به ارائه توصیه‌هایی در خصوص نوع مواجهه با شرایط بحرانی و کمک‌رسانی به آسیب دیدگان پرداخته است.
 چگونه با کودکان و بازماندگان زلزله رفتار کنیم؟
 به گزارش میگنا «گوهر یسنا انزانی» در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به اینکه شرایط بعد حوادثی مانند بلایای طبیعی یک PTSD یا اختلال استرس پس از یک ضایعه است گفت: حوادثی مانند سیل یا زلزله در این دسته بندی قرار می گیرند.
این سندرم در واقع زمانی پیش می آید که رویداد رخ داده از سطح توان روانی فرد بالاتر است. برای مثال فرد خانه و نزدیکانش را از دست می‌دهد و این مساله آسیب‌های زیادی برای او باقی می‌گذارد.
این روان شناس کودک با بیان اینکه بر خلاف تفکر عموم درباره اینکه وجود تعداد زیادی از افرادی که در مصیبت حادثه قرار دارند باعث آرامش و تسکین روانی فرد نمی شود، اظهار کرد: چنین حوادثی اگرچه برای افراد زیادی اتفاق می‌افتد اما همین مساله باعث می شود تمرکز دیگران از روی یک فرد که امکان دارد یک کودک باشد، برداشته شود و همین مساله میزان آسیب را افزایش می دهد. وقتی فرد در شرایط سوگ قرار می گیرد و برای مثال پدر یا مادرش را از دست می دهد زمانی که به آنها فکر می کند و خاطراتشان را یادآوری می کند، نزدیکانش در کنار او هستند و دلداری می‌دهند، اما در شرایطی مانند زلزله فرد، نه تنها چندین نفر را از دست می دهد بلکه خانه‌اش نیز که محل امن اوست، ویران می‌شود و هر کسی به فکر داغ خود است.
رئیس کلنیک تنفس دوباره در ادامه تصریح کرد:
وقتی یک فرد با یک مشکل مواجه می شود او را درمان می کنیم اما وقتی افراد زیادی با مشکل مواجه می شوند به احساسات تک تک آن‌ها توجه نمی‌شود. چراکه همه به دنبال رفع نیازهای جسمی آسیب دیدگان هستند و فرصتی برای رفع نیازهای روحی و روانی وجود ندارند، بنابراین امنیت روحی برای افراد تامین نشده و ترس‌ها و اضطراب‌های آنها باعث می شود آسیب پذیر شوند.
 انزانی با اشاره به اینکه در این شرایط حتی برای افرادی امکانات و غذا نیز به اندازه کافی فراهم نیست، توضیح داد:
وقتی فرد در مرحله اول که انکار واقعیت است قرار دارد تلاش می‌کند تا خودش را صرفا زنده نگه دارد، آرامشش را حفظ کند و به اطرافیان رسیدگی کند، بنابراین فرد مجبور است حجم مشکلات را انکار کند و در نهایت خشم زیادی در درونش انباشته می شود. این خشم باعث ایجاد کابوس، رفتارهای تهاجمی و برهم خوردن تمرکز او خواهد شد. گاهی فرد به این دلیل که کسی نیست با او درباره این خشم صحبت کند نوعی احساس انتقام گیری نسبت به افرادی که در مکان های دیگر زندگی می کنند و خانه هایشان خراب نشده است، پیدا می‌کند.
وی با اشاره به اینکه
گاهی حجم ناراحتی کودکان در بزرگسالی تبعاتی مانند ترس، ناخن جویدن یا شب ادراری به همراه خواهد داشت گفت: حتی ممکن است کودک دوستی را ببیند که مادرش در کنارش است در حالیکه او مادرش را از دست داده؛ این غم باعث می‌شود کودک نسبت به او احساس حسادت پیدا کند. فرد آسیب دیده گاهی مدت کوتاهی به متخصصان مراجعه می‌کند اما اغلب نیاز است تا تحت درمان طولانی مدت و مداوم قرار گیرد، شاید چندین سال و ماه نیاز باشد تا فرد با حادثه رخ داده کنار بیاید.
این روان شناس کودک با بیان اینکه معمولا بعد از این حادثه در ذهن فرد یک «ای کاش» برای بازگشت به گذشته باقی می ماند، اضافه کرد: این مساله منجر به افسردگی فرد می شود و امکان دارد تا سالها با او باقی بماند.
وی
مختل شدن حس امنیت را مشکل دیگری عنوان کرد که در این شرایط به فرد دست می دهد و تصریح کرد: در این شرایط فرد دچار شوک، تحریک پذیری، ناباوری و خودسرزنشی می شود. او فکر می کند « حتما کار بدی کرده ام که خدا جوابم را اینطور داده است» و در اثر همین افکار به او بی‌خوابی، ضربان قلب بالا، شوک ، میگرن، معده درد و ... دست می دهد. آسیب دیدگان در این مرحله حتی امیدی ندارند. تا زمانی که خانه‌هایشان دوباره ساخته شود مدت ها زمان نیاز است، این درحالیست که حتی با وجود برگشت شرایط زندگی به حالت قبل، عزیزانشان دیگر در کنارشان حضور ندارند.
وی با اشاره به اینکه در کودکان «ترس از جدایی» در حوادثی مانند زلزله باعث می شود آنها مدام به پدر و مادرشان چسبیده باشند افزود:
کودکان آسیب دیده بعد حوادثی مانند زلزله از تمام بیگانه ‌ها می‌ترسند و نسبت به دیگران بی‌اعتمادند چرا که فکر می‌کنند اگر پدر و مادرشان قوی‌تر بودند آنها را حفظ می‌کردند اما حالا با این اتفاق دیگر به کسی اعتماد نمی‌کنند. ترس‌های آنها از تاریکی، اشیاء و ... افزایش می‌یابد و دائم دچار رویاهای ترسناک می شوند. همچنین آنها برگشت پذیری به دوران نوزادی دارند. برای مثال رفتارهایی ماند ناخن جویدن، شب اداری، جیغ زدن و ... را از خود بروز می دهند. حتی گاهی برخی از آنها دچار لکنت زبان می شوند. ابتلا به غمگینی و افسردگی شدید در کودکان سنین دبستان بیشتر است.
رئیس کلنیک روانشناسی تنفس دوباره با بیان اینکه در همه افراد ترس از دست دادن والدین وجود دارد گفت:
برای این کودکان ترس از دست دادن عزیزان خیلی شدیدتر است و مشکلات تحصیلی و برهم خوردن تمرکز در آنها شیوع بیشتری دارد. همچنین امکان دارد کودک دچار علائم بیش فعالی شود و به او داروهایی داده شود که نباید استفاده کنند. شکم درد، سرگیجه، اسهال ،استفراغ یا یبوست، رفتارهای خشن مثل کوبیدن سر به دیوار و پرخاشگری در کودکان افزایش می یابد.
این روانشناس کودک با نادرست دانستن این عقیده که فرد این آسیب ها را فراموش خواهد کرد اظهار کرد: اغلب این آسیب تا بزرگسالی ادامه می یابد و در صورت درمان نشدن زندگی او را تباه می کند. در نوجوانان با بیشترین آسیب روبه‌رو هستیم و این آسیب حتی از کودکان بیشتر است. زیرا از نوجوان انتظار بیشتری وجود دارد که «تو بزرگ شده ای» و به او گفته می شود «گریه نکن، درست می‌شود». این درحالیست که نوجوان درک انتزاعی را ندارد و نمی تواند آینده را تصور کند. بنابراین چون اطرافیان به اشتباه یک نوجوان 12 ساله را در حد یک بزرگسال می‌دانند،اجاره نمی دهند تا او با صحبت درباره احساساتش، تخلیه هیجانی شود و یا گریه کند. این نوجوانان در آینده احساس انتقام گیری، دردهای بدنی شدید، تیک های بدنی و پرخاشگری پیدا می کنند.
 وی با انتقاد از اینکه معمولا در این حالت کسی فکر نمی کند زلزله چنین آسیب های عمیق روحی به همراه دارد و کسی به آسیب دیدگان کمک های تخصصی ارائه نمی‌کند افزود: گاهی افراد متخصص هم به محل حادثه می رود اما درباره اصول مداخله در بحران چیزی نمی داند. افرادی که برای کمک به این مناطق می روند باید از قبل مداخله در بحران را آموخته باشند. برای مثال نباید با افراد آسیب دیده «هم دردی» کنند بلکه باید با او «همدلی» داشته باشند. یعنی اگر مشاور هم شروع به گریه با فرد آسیب دید ه کند فرد فکر می کند چه بدبخت است که مشاور هم به خاطر او گریه می کند.
انزانی در ادامه گفت: فرد متخصص نباید کسی را قضاوت کند. بلکه باید بپذیرای حس آسیب دیدگان باشد. وقتی اعلام می کنیم به کمک روانشناسان احتیاج داریم روانشناسان باید بدانند که اگر مداخله در بحران را نمی دانند به این مناطق نروند چرا که آسیب های بیشتری برای افراد ایجاد خواهند کرد.
متخصصان توصیه می کنند کودک را نباید از والدین یا فرد امنی که برای او باقی مانده جدا کرد. باید اجازه داد بچه ها حرف بزنند و بازی کنند. کودکان قبل 12 سال با بازی کردن می تونند هیجاناتشان و خشم هایشان را تخلیه کنند.
 رئیس کلنیک روانشناسی تنفس با تاکید بر اهمیت ابراز محبت به کودکان در شرایط بحرانی اظهار کرد: کودکان را باید در آغوش بگیریم. فکر نکنیم یک پسر نوجوان 12 ساله دیگر بزرگ شده است و به آغوش گرفتن نیازی ندارد. حتی توصیه می کنیم تا والدین و نزدیکان کودک و نوجوان را سریع از خود جدا نکنند و اجازه دهند در آغوش آنان آرام بگیرد.
وی در ادامه تصریح کرد:
در این شرایط اگر مدرسه ای در چادر دایر شد، نباید انتظار زیادی برای انجام تکالیف و ... از بچه ها داشت. شاید کودک بخواهد درباره اتفاقی بارها و بارها صحبت کند و باید اجازه داد او تا زمانیکه می خواهد درباره کابوس و مشکلات صحبت کند. باید ترس و اضطراب کودک را درک کرد. همچنین کودکان قبل 5 سال درک درستی از مرگ ندارند، بنابراین نباید با آنها با استفاده از کلمات و مفاهیم دشوار صحبت کرد. نباید از آنها مدام سوال کرد الان چه حسی داری؟ بلکه باید اجازه داد خودشان صحبت کنند. حتی یک جمله ساده ولی اشتباه برای یک کودک قبل 12 سال و نوجوان قبل 18 سال ممکن است یک فاجعه در بزرگسالی خلق کند.
انزانی در ادامه با اشاره به اینکه
باید بپذیریم ممکن است کودک به دلیل ترس ها نتواند در جمع حاضر شود و با سایر کودکان بازی کند توضیح داد: باید اجازه دهیم کودک حتی حسادت‌هایش را بیان کند. همچنین نباید او را مجبور کنیم به مکانی که قبلا بوده دوباره برگردد. می توان کودکان را با چیزهای کوچک مانند یک هدیه کوچک دل خوش کرد. همچنین باید احساس گناه او را بپذیریم. مثلا اگر کودک فکر می کند که فرد خوبی نبوده است که پدر و مادرش را از دست داده، نباید به او بگوییم: « تو خیلی پسر خوبی بودی و این خواست خدا بوده است» بلکه باید احساس او را بپذیریم چراکه کودکان کوچک معمولا درکی از خداوند ندارند.
این روان شناس کودک در ادامه توصیه کرد: ناآرامی کودکان و بزرگسالان را باید پذیرفت. آنها حتی گاهی دچار دردهای عضلانی می شوند به همین دلیل باید از آنها بخواهیم نفس های عمیق بکشند. در این شرایط معمولا بیشتر از روان پزشکی کمک گرفته می شود و برای آسیب‌دیدگان دارو تجویز می شود. این حیطه اگرچه به شکل مقطعی می تواند کمک کند اما روان شناسی با گفتگو، هنردرمانی، بازی درمانی و... به بهبود رفتارها و شناخت افراد کمک می کند تا فرد دیگر تنها با دارو به دنبال حل مشکلاتش نباشد. با دارودرمانی فرد مجبور می شود در سالهای بعد تنها دوز داروهایش را بدون حل مشکل افزایش دهد. دارو گرچه روی وضعیت خواب افراد تاثیر می گذارد اما آنها را به وضعیت انکار می برد و باعث می شود برای مثال کودک دیگر درباره هیجانش صحبت نکند. بنابراین حضور یک روان پزشک در کنار روانشناسان کمک کننده‌تر خواهد بود.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

خودکشی قابل پیشگیری است؟! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  خودکشی قابل پیشگیری است؟! ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 «من تو را دوست داشتم. کاش می‌فهمیدی محمود.» این دو خط، آخرین نوشته‌ای است که از دختر جوان به جا مانده. همان که سال‌ها پیش، قبل از تکمیل برج میلاد تهران، خودش را از آن بالا پرت کرد و کشته شد. نوزدهم شهریور روز جهانی پیشگیری از خودکشی‌-ست.
 روزنامه ایران نوشته : خودکشی در میان دختران دانش آموز و زنان متاهل بیشتر است. همچنین افراد بیکار و کم سوادها. بعضی‌ها هم البته نمی‌خواهند بمیرند؛ عصبی می‌شوند و به خودشان آسیب می‌زنند. روی دست‌شان اثرات چاقو دیده می‌شود. در واقع خودزنی می‌کنند. در زنان اقدام به خودکشی با اختلاف دو سه برابر بیشتر از مردان است و در مردان تعداد فوتی‌ها با اختلاف دو سه برابر بیشتر. البته در غرب کشور میزان مرگ در اثر خودکشی در میان مردان و زنان تقریباً یکسان است.
 مرد داخل کوپه می‌شود، روبه‌روی زن می‌نشیند. زن جوان، بیرون را تماشا می‌کند. مرد، میانسال است. بارانی بلند به تن کرده و کلاه شاپو را تا روی ابروها پایین کشیده. چهره‌اش روی هم رفته سرد است. بی‌آنکه تغییری در چهره‌اش، اثری از هیجان یا خرسندی، مشهود شود، شروع به صحبت می‌کند. یکی دو جمله کوتاه و شاید بی‌اهمیت. زن، توجهی نشان نمی‌دهد. علاقه‌ای به صحبت ندارد. مرد ساکت می‌شود. زن اصلاً نمی‌فهمد مرد چه زمانی از کوپه خارج می‌شود. به نظرش اصلاً اهمیتی ندارد. صدای آژیر بلند می‌شود. کسی خودش را از قطار بیرون پرت کرده، همان مرد. زن باقی عمرش را با این فکر سپری می‌کند: «شاید اگر با او حرف می‌زدم ... شاید...» قضیه گاهی به همین راحتی است. مثل داستان همین فیلم که دهه 80 میلادی، جایی در اسپانیا اتفاق می‌افتد. آدم‌ها هرجای دنیا که باشند، کم و بیش مثل هم‌اند. حداقل در این موضوع؛ خودکشی.
 «یک دقیقه وقت بگذارید، یک زندگی‌ را تغییر دهید.» این شعار امسال روز جهانی پیشگیری از خودکشی است. طبق آمارهای سازمان بهداشت جهانی، در هر 40 ثانیه یک نفر خودکشی می‌کند. به عبارتی 3 هزار خودکشی در هر روز. بر همین اساس در کنار هر یک خودکشی موفق، ۲۰ خودکشی ناموفق هم صورت می‌گیرد؛ این یعنی در هر ۳ ثانیه یک خودکشی ناموفق در جهان انجام می‌شود.
 آدم‌ها گاهی به نقطه‌ای می‌رسند که تصمیم می‌گیرند به همه چیز پایان دهند؛ نقطه جوش. بعضی‌ها مدت‌ها به آن فکر می‌کنند و برخی دیگر به یک باره عمل می‌کنند.
 «من تو را دوست داشتم. کاش می‌فهمیدی محمود.» این دو خط، آخرین نوشته‌ای است که از دختر جوان به جا مانده. همان که سال‌ها پیش، قبل از تکمیل برج میلاد تهران، خودش را از آن بالا پرت کرد و کشته شد. گویا دختر با دانشجویان معماری که برای بازدید برج نیمه کاره رفته بودند، همراه شده بود. از قبل تصمیم داشته یا نه؟ شاید همان لحظه تصمیم‌اش را گرفته. شاید تردید داشته. کسی چه می‌داند. برای خیلی‌ها همین‌طور است. تا زمانی که اتفاق نیفتد، معلوم نمی‌شود. برای آنها که می‌روند، فهمیدن اصل قضیه پیچیده‌تر است. نجات یافتگان اما خوش شانس‌تر بوده‌اند. هنوز فرصت زندگی دارند. فرصت گفت‌و‌گو کردن. بستگی دارد به اینکه چه راهی را برای خودکشی انتخاب کرده باشند. بعضی راه‌ها، برگشتی ندارد. خودسوزی، گلوله، دار... حتی شنیدن نامشان هم تن آدم را می‌لرزاند. حتی تصور اینکه برای عزیزی، عزیزترینی پیش بیاید... نه... اصلاً قابل تصور نیست. حتی اگر هفت پشت غریبه باشد، باز هم نمی‌توانی از کنار خبر خودکشی‌اش براحتی عبور کنی. با تمام این احوال، خودکشی قابل پیشگیری است. نخستین شعار روز جهانی پیشگیری از خودکشی هم همین بود؛ 10 سپتامبر 2003.
دکتر سیدکاظم ملکوتی، رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران هم بر این جمله تأکید دارد. انجمنی که از سال 91 راه‌اندازی شده و نماینده علمی وزارت بهداشت است و به این وزارتخانه در راه پیشگیری از خودکشی کمک می‌کند.
 ملکوتی در گفت‌و‌گو با «ایران» می‌گوید: «اینکه می‌گوییم خودکشی قابل پیشگیری است، تنها یک شعار نیست و می‌توان از خودکشی پیشگیری کرد. در حال حاضر مداخلاتی که به پیشنهاد جامعه جهانی بهداشت به کشورها معرفی شده، توانسته میزان اقدام به خودکشی را در کشورها کم کند. این برنامه در کشورهای مختلف اجرا شده و نشان داده که مداخلات سازمان بهداشت جهانی در رابطه با پیشگیری از خودکشی مؤثر است. البته خودکشی یک موضوع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و بهداشت روانی در آن تأثیر زیادی دارد.
 طبعاً اقداماتی که برای پیشگیری از این پدیده انجام می‌شود در کشورهای مختلف با چالش‌هایی مواجه است و ممکن است ویژگی‌های خاص خودش را داشته باشد. اما کلاً توصیه‌های سازمان جهانی بهداشت برای همه کشورها از جمله کشورهای در حال توسعه مثل ما، تقریباً مشابه و از این قرار است:
اول، داشتن برنامه ملی پیشگیری از خودکشی که کشور ما در حال اجرای آن است.
دوم، ارائه خدمات بعد ازاقدام به خودکشی؛ یعنی خانواده و مریض را با پیگیری و ارائه خدمات به حال خودشان رها نکنیم.
سوم، کنترل روش‌های اقدام به خودکشی است. مثلاً یکی سم می‌خورد، یکی قرص برنج و یکی هم با گلوله خودش را می‌کشد. ممکن است کمی کمیک به نظر برسد و بگویند کسی که می‌خواهد خودش را بکشد، خب اسلحه نباشد، از بلندی می‌پرد یا خودش را دار می‌زند. اما این‌طور نیست. اگر جلوی روش‌های خودکشی را بگیریم می‌توانیم خیلی از موارد را نجات دهیم.
 خیلی مریض‌ها آن موقع که به فکر خودکشی‌اند، بعد از چند ساعت و چند روز تمایل‌شان به مردن کم می‌شود بخصوص کسانی که ایمپالسیو یا تکانشی هستند و یک باره می‌خواهند این کار را بکنند. اصولاً ایمپالسیویتی در کشورهای شرقی خیلی بیشتر است. بعضی‌ها به خاطر یک اتفاق ناگهانی، یک دعوا، یک درگیری، یک نمره بد در مدرسه، به صورت ناگهانی تصمیم به خودکشی می‌گیرند. مثلاً در مورد دانش‌آموزان مهارت‌های روانی کم است. در بحث با پدر و مادر و معلم‌ها، ارتباط با جنس مخالف یا مشکلات درسی ممکن است دست به این کار بزنند یا در مورد خانم‌های متأهل در 5، 6 سال اول زندگی احتمال خودکشی به خاطر درگیری‌ها و مشاجرات خانوادگی بیشتر است.
چهارم، کنترل رسانه و ارتباط با رسانه است. باید در این رابطه ارتباط خوب با رسانه‌ها ایجاد شود و آموزش درست داده شود. پنجم، ثبت کردن آمار است، آمارهای اقدام به خودکشی. ما در حال حاضر همه آمارها را داریم. در بعضی کشورهای در حال توسعه آمار دقیق ثبت نمی‌شود. بعضی‌ها را پلیس ثبت می‌کند و بعضی‌ها را وزارت بهداشت. در کشور ما ثبت آمار منظم است. اقدام به خودکشی را وزارت بهداشت ثبت می‌کند و فوتی‌ها را پزشکی قانونی و وزارت بهداشت باهم. با وجود این موارد و به خاطر داشتن این استراتژی بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی، خودکشی در هر فرهنگی قابل پیشگیری است.»
 هات لاین را به خاطر بسپار
 می‌شود جلوی اقدام به خودکشی را گرفت. خیلی‌ها حتی نمی‌دانند وقتی به لحاظ روحی مستأصل شده‌اند، وقتی هیچ کس را سراغ ندارند که بار فشار را از روی ذهن‌شان بردارد، می‌توانند با گرفتن یک شماره، فاصله زیادی از مرگ بگیرند. از جمله خدماتی که از سوی بهزیستی ارائه می‌شود، هات لاین است.
هدی فرح‌پور، مددکار سازمان بهزیستی از تلفن 123 اورژانس اجتماعی می‌گوید: «بعضی کسانی که فکر می‌کنند تفکرات خودکشی دارند با این شماره تماس می‌گیرند. همچین خانواده‌های این افراد می‌توانند با تلفن اورژانس اجتماعی تماس بگیرند تا مشاور با فرد صحبت کند و اگر لازم بود آمبولانس به محل فرستاده شود. بعد از آن هم مشاور به فرد و خانواده معرفی می‌شود و مددکار فرد را رها نمی‌کند و تلفنی، پیگیر وضعیت او خواهد بود.
 تماس‌ها معمولاً در شب و در فصل بهار بیشتر است. یعنی بیشترین اقدام را در این محدوده زمانی داریم. متأسفانه خیلی‌ها از وجود این شماره اطلاعی ندارند مگر اینکه قبلاً به خودکشی اقدام کرده باشند. در بیمارستان‌هایی که موارد مسمومیت به آنجا مراجعه می‌کنند مثل لقمان و بهارلو، اطلاعات مربوط به این شماره داده می‌شود و بیماران از وجود خط 123 آگاه می‌شوند.»
 شماره 1480 هم هات لاین دیگری مربوط به بهزیستی است که می‌توان مثل خط 123 در مورد هر آسیبی با آن تماس گرفت که از جمله موارد، خودکشی است. یکی از چیزهایی هم که سازمان بهداشت جهانی می‌گوید همین است که کشورها حتماً هات لاین داشته باشند. خیلی‌ها دم آخر که می‌خواهند خودشان را بکشند، با 10 دقیقه صحبت آرام می‌شوند.

به گفته دکتر ملکوتی، در حال حاضر خدمات خوبی در این رابطه ارائه می‌شود و خدمات، بیشتر از مراجعه مردم است. خصوصاً در استان‌های غربی اقدامات خوبی در حال انجام است. ایلام، لرستان، آذربایجان غربی و کردستان استان‌هایی هستند که بیشترین آمار خودکشی در کشور را به خود اختصاص داده‌اند. آمار خودکشی در غرب کشور، بالاتر از نرم جهانی است. آمار جهانی 15 درصد است و حتی اگر میزان اقدام به خودکشی در این مناطق کم شده باشد هنوز از نرم جهانی بالاتر است.
 کسی که یک بار اقدام به خودکشی می‌کند، 23 برابر مستعد است که دوباره اقدام کند. این را ملکوتی می‌گوید و ادامه می‌دهد: «ریزفکتوهای اقدام به خودکشی متفاوت است. ریز فکتو بهداشت روانی داریم، خانوادگی داریم، اجتماعی و اقتصادی هم داریم. ریز فکتو بهداشت روانی بیشترین احتمال را برای خودکشی دارد. افسردگی 6 برابر، بیکاری 2 برابر، مصرف سیگار 5/2 برابر و مصرف الکل 2 برابر احتمال اقدام به خودکشی را افزایش می‌دهد. یکی از مهم‌ترین موارد برای افزایش احتمال خودکشی، سابقه خانوادگی است. یعنی فرد در خانواده کسی را داشته باشد که سابقه اقدام به خودکشی یا فوت در اثر آن را داشته باشد. حالا یا تأثیر ژن است یا یادگیری.»
 وقتی ساقی‌ها قرص برنج می‌فروشند
 بیشترین آمار خودکشی در رده سنی 15 تا 30 سال است. خودکشی در سالمندان کمتر، اما خطر مرگش بیشتر است. الان بیشتر به روش دار زدن خودکشی می‌کنند. این، گفته رئیس جمعیت پیشگیری از خودکشی است. خودکشی با داروهای طبی، سموم از جمله قرص برنج و خودسوزی، در رده‌های بعدی قرار دارند و اقدام با باقی روش‌ها با فاصله از این‌ها کمتر است.
 ملکوتی می‌گوید: «البته در شهرهای مختلف این مسأله متفاوت است. کسانی که خودکشی می‌کنند به نقطه انفجار می‌رسند و بستگی دارد به اینکه به چه روشی خودکشی کنند تا امکان زنده بودن‌شان باشد. کسی که خودسوزی می‌کند یا خودش را دار می‌زند یا بوسیله گلوله خودکشی می‌کند، دیگر امکان برگشت ندارد ولی کسی که با قرص خودکشی کند، امکان زنده ماندنش بیشتر می‌شود. بیشتر کسانی که در اثر خودکشی مرده‌اند، با دار زدن و سم بوده. منظور از سم هم سم فسفره است نه قرص طبی. سم فسفره، همان سم درخت و در واقع سم گیاهی است. این نوع سم بیشتر در دسترس روستاییان است. قرار است با کشاورزان همکاری کنیم که سموم‌شان را کنترل کنند. در روستاها اقدام به خودکشی منجر به مرگ، بیشتر است. چون سم‌های فسفره در اختیارشان هست و همین‌طور به مراکز درمانی هم دسترسی کمتری دارند. باید وارد کار کشاورزی شویم و مداخلاتی را در رابطه با استفاده از سموم انجام دهیم. مثلاً به سموم، استفراغ‌آور اضافه کنیم، مثل کاری که هندی‌ها می‌کنند. سم ارزان است و در خانه کشاورزان براحتی پیدا می‌شود.
 در مورد شهرنشینان هم قرص برنج باعث مرگ و میر می‌شود که آن هم برگشت پذیر نیست. در ایران حدود 180 نفر در سال در اثر مصرف قرص برنج می‌میرند. کنترل کردن این قضیه کمی سخت است. ما جایی مثل الشتر در استان لرستان را داشتیم که میزان اقدام با قرص برنج در آنجا زیاد بود. مسئول بهداشت حرفه‌ای، دادستان را مجاب کرد که فروش قرص برنج خلاف است و نامه وزارتخانه را برد. بعد دو مغازه‌داری را که قرص برنج می‌فروختند 24 ساعت با هماهنگی دادستان زندانی کرد. همین کار قرص برنج را در آن شهر ریشه کن کرده. این مسأله به پیگیری آدم‌ها خیلی بستگی دارد. در ارومیه 2 دختر جوان 2 هفته پیش با قرص برنج خودکشی کردند. یکی مرد و یکی زنده ماند. از آنکه زنده ماند، پرسیدند قرص را از کجا تهیه کرده‌ای که گفت مواد فروش. این فاجعه است که مواد فروش‌ها قرص برنج بفروشند. در بعضی شهرها که مراجعه کرده‌ایم، قرص برنج را عطاری‌ها براحتی می‌فروختند. قرص برنج را یک سری رسمی وارد می‌کنند و یک سری غیر رسمی و قاچاق. نمی‌دانم قرص برنج چقدر سود دارد که آن را قاچاقی وارد می‌کنند.»
 به گفته ملکوتی، کسانی که با قرص‌های طبی خودکشی می‌کنند بیشتر با قرص اعصاب به این کار اقدام می‌کنند و کلاً هر قرصی که در خانه دم دست‌شان باشد، می‌تواند وسیله‌ای برای خودکشی آنها شود. در خانه همه ما هم انواع قرص‌ها به وفور پیدا می‌شود. در خارج از کشور این‌طور نیست و داروخانه‌ها به این راحتی دارو نمی‌فروشند. باید روی عرضه داروها نظارت کنیم.»
می‌خواهید بدانید شیوع خودکشی بین چه گروه‌هایی بیشتر است، ادامه گفته‌های دکتر ملکوتی را بخوانید: «خودکشی در میان دختران دانش‌آموز و زنان متأهل بیشتر است. همچنین افراد بیکار و کم سوادها. بعضی‌ها هم البته نمی‌خواهند بمیرند؛ عصبی می‌شوند و به خودشان آسیب می‌زنند. روی دست‌شان اثرات چاقو دیده می‌شود. در واقع خودزنی می‌کنند. در زنان اقدام به خودکشی با اختلاف دو سه برابر بیشتر از مردان است و در مردان تعداد فوتی‌ها با اختلاف دو سه برابر بیشتر. البته در غرب کشور میزان مرگ در اثر خودکشی در میان مردان و زنان تقریباً یکسان است.»
 می‌شود آن تصویر مخدوش زجرآور را از ذهن پاک کرد. آخرین دقیقه‌های زندگی یک انسان که خودخواسته به زندگی‌اش پایان می‌دهد. می‌‌شود چند دقیقه با او صحبت کرد؛ شاید آخرین و تنها کاری باشد که می‌توان برای نجات‌اش انجام داد. یک دقیقه وقت بگذارید، یک زندگی‌ را تغییر دهید.
 کلمات کلیدی: خودکشی،پیشگیری،روز جهانی خودکشی،دکتر سیدکاظم ملکوتی،پیشگیری از خودکشی ایران

 

تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

«خوب مُردن» فقط «هـنـــر ِ مَـــردان خـــداسـت» ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

 «خوب مُردن» فقط

 

 «هـنـــر ِ مَـــردان خـــداسـت» ...

 

 

 

 حـقـــوق بـشـــر وَ دموکراسی ِ گـــازانـبـــری! ... 

 

 

  فـــرصـت-طـلـبـــی ... 

 

 

 استکبار جهانی از این بازیها زیاد داشته ... 

 

 

 بازی کودکان هم همیشه به نظام طبقاتی بستگی داشته ... 

 

 

 «خوب مُردن» فقط «هـنـــر ِ مَـــردان خـــداسـت» ...

 

 

 ناخواسته به یاد جنگ ویتنام وُ کره وُ افغانستان وَ ... می-افتم ...

 

 

 پذیرایی وَ استقبال ِ «سازمان ملل متحده-ی

 زَر وُ زور وُ تزویر» ... 

 غَـریـــق به هر خَس وُ خاشاکی پناه می-بَرد ... 

 

 

 «هر کس باد بکارد، توفان درو میکند» ... 

 

 

 «پشت صحنه-ی ایجاد داعش» ... 

 

 

 پَرش بسوی پاداشی جاودان! ... 

 

 

 احترام به حقوق حیوانات! ... 

 

  زیرنویس  وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

نهنگ آبی نقشی در خودکشی این دو دحتر داشته؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  نهنگ آبی نقشی در خودکشی این دو دحتر داشته؟ ...

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

خبرآنلاین، وبلاگ خراسانی، علیرضا : دو دختر اصفهانی دست به خودکشی زدند. بخش خبری بیست و سی با نقل ناصحیح از پلیس، این خودکشی را به چالش نهنگ آبی وصل کرد.
صدا و سیما به عنوان رسانه سنتی که خیال ندارد کمی حرفه‌ای کار کند؛ سعی کرد به فضای مجازی بتازد. پلیس خودکشی را تلویحا به فضای مجازی نسبت داد و بیست و سی به چالش نهنگ آبی؛ فارغ از اینکه هر دو اشتباه می‌کنند. {لینک}
بخش خبری بیست و سی با ارتباط دادن خودکشی دو دختر اصفهانی به چالش نهنگ آبی، موج منفی علیه فضای مجازی به عنوان رقیب رسانه‌ای خود به راه انداخت که متاسفانه باعث شد تا فردی مانند وزیر ارتباطات هم در این باره موضع‌گیری کند.
وزیر تازه‌کار که ظاهرا اطلاع نداشته است که چالش نهنگ آبی وجود خارجی ندارد و توسعه دهنده روسی آن ماهها پیش بازداشت شده؛ بعدا متوجه شد که اصلا خودکشی دو دختر اصفهانی ربطی به این چالش نداشته و اصلا ربطی به فضای مجازی هم نداشته است.{لینک} {لینک}
نکته قابل تامل اینکه وزیر در پست اینستاگرامی خود
{لینک} نوشته بود:"باور به هر خبری در فضای مجازی و بازپخش بدون اطمینان از صحت آن باعث از بین رفتن امنیت روانی جامعه است."
حالا معلوم شده است که خودکشی آن دو دختر ربطی به نهنگ و فضای مجازی و ... نداشته است. سخنگوی وزارت بهداشت نیز گفته است:
طبق گزارش‌های جهانی، انتشار اخبار خودکشی در رسانه‌های بزرگ تا یک هفته ۱۰ درصد آمار خودکشی را افزایش می‌دهد.
{لینک} در یک ماهی که صدا و سیما خبر نهنگ آبی را در بوق و کرنا کرده است، باید دید چقدر توانسته جان مردم را نجات دهد یا بالعکس!
نتایجی که از این داستان می شود گرفت به شرح زیر است:
وزیر جوان و مسوول فضای مجازی کشور، خود نباید در دام دروغ‌های رسانه‌ای بیفتد. حال این رسانه سنتی باشد یا مجازی! و همچنین انتشار پست‌های اینستاگرامی خود را نیز با دقت بیشتری انجام دهد.
کوبیدن فضای مجازی توسط صدا و سیما امری طبیعی است. چرا که همچنان به آن به چشم هوو نگاه می‌کند و متاسفانه دروغ پردازی در رسانه سنتی باعث گرایش بیشتر مردم به دروغ‌های مجازی می‌شود.
در بوق و کرنا کردن مسائل قابل حلِ فضای مجازی به صورت موضوعی غیر قابل حل، به معنای اعتراف به عاجز بودن در حل مشکل دارد و نشان از چینش افراد ناوارد در سمت‌هایی دارد که لایق آن نیستند.
بهتر است مسائل جامعه را بدون پرپاگاندا و در حاشیه بردن حل کنیم. وقتی مسئله ای حل می‌شود همه مردم جامعه از آن انتفاع خواهند برد و دوام و بقای سیستم شهروندی - با کمترین هزینه- تضمین می‌شود.
 بیایید دروغ نگوییم، چه در فضای سنتی چه در فضای مجازی؛ تا 99 درصد از مشکلات زندگی اجتماعی-سیاسی‌مان خودبه‌خود حل شود.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

مفسد اقتصادی هم دوست دارد دغدغه ائمه جمعه حجاب باشد ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 مفسد اقتصادی هم دوست دارد دغدغه ائمه جمعه حجاب باشد ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

* اخیراً کلیپی از صحبت‌های شما (محمد رضا زائری) درباره حجاب در شبکه‌های اجتماعی پخش شد که انتقاداتی به همراه داشت، قضیه چه بود؟
 کلیپ منتشرشده تقطیع و برشی جهت‌دار از یک برنامه تلویزیونی50 دقیقه‌ای با نام 36 بود که به مناسبت 36 سالگی انقلاب در ایام دهه فجر پخش می‌شد و در هر قسمت یک کار‌شناس به موضوع آن برنامه می‌پرداخت و از آقایانی مانند دکتر حداد عادل و دکتر محسن رضایی گرفته تا دکتر مرندی و حاج آقای حسینیان حضور داشتند، این برنامه اولین قسمتش به موضوع حجاب اختصاص یافت و من در آن قسمت حضور داشتم و اصلا برنامه حجاب را به عنوان یکی از مهم‌ترین مظاهر انقلاب و یک موضوع شاخص در انقلاب اسلامی مورد توجه قرار داده بود و فضای بحث ما اتفاقا اهمیت و حساسیت موضوع حجاب بود و در چنین محیطی مباحث مطرح شد. البته آن 50 دقیقه هم گزیده مباحثات دو ساعته ما بود
و طبیعتاً وقتی شما یک فایل تصویری چند دقیقه‌ای را از یک مباحثه دو ساعته می‌بینید، برداشت و احساستان خیلی متفاوت خواهد بود.
*می‌دانید که این فایل تصویری بازتاب بسیار گسترده‌ای داشت و تحلیل‌های مختلفی هم درباره آن ارائه شد و بسیاری هم از برخورد تند شما با آن خانم محجبه ناراحت بودند.
 بله، من خودم واقعاً از این بابت متأسفم و اجازه بدهید صراحتاً به این موضوع اعتراف کنم که این نوع انتشار کلیپ باعث ناراحتی من شد،
البته دوستانی که من را می‌شناسند می‌دانند که از سال‌ها قبل من لحن گفتگو‌هایم حتی در تلویزیون صریح و بی‌ملاحظه و شفاف است اما از این بابت الآن ناراحتم که احساس می‌کنم شکل گزینشی کلیپ باعث شده یک مباحثه درون‌گفتمانی به شکل ناخواسته خارج از فضای گفتگو به دست این و آن برسد، مثل اینکه مثلاً من در خانه با پسرم دعوا می‌کنم اما هیچ وقت دلم نمی‌خواهد صدای ما را همسایه بشنود، خوب وقتی کسی برنامه را به طور کامل مشاهده کند، سوء تفاهمی برایش پیش نمی‌آید اما دیدن این فایل کوتاه طبعاً موجب برداشت‌های مختلف می‌شود، چنان که شنیدم برخی شبکه‌های ماهواره‌ای یا سایت‌های ضدانقلاب تحلیل‌های عجیب و غریبی هم داشته‌اند که مثلاً اتاق فکر رژیم برنامه‌ریزی کرده این شخص را جلو بفرستد، بحث آزادی حجاب را مطرح کند و یک نفر از مردم مخالف باشد تا این طوری جا بیاندازند که حکومت می‌خواهد حجاب را آزاد کند ولی مردم نمی‌خواهند! یا تحلیل‌های دیگر...
* حالا اصلا به نظر شما آیا حکومت اسلامی حق دخالت در موضوعی مثل پوشش بانوان را دارد؟
 در رابطه با این سوال که آیا نظام اسلامی حق ورود به مساله حجاب را دارد، نظر شخصی و اعتقادی من این است که بله حاکمیت و نظام اسلامی می‌تواند در همه شئون و زمینه‌های زندگی اجتماعی و جامعه ورود پیدا کند، این در بعد نظری و علمی و تئوریک و اعتقادی است لیکن مسأله دخالت حاکمیت در شؤون اجتماعی زندگی روزمره مردم بُعد اساسی‌اش تدبیر و تعقل حاکمیتی است و امکان وقوعی آن نه مسأله فقهی و نظری.
لذا در مورد اینکه برخورد حکومتی با بدحجابی صورت گیرد، من معتقدم نمی‌توان برخورد حکومتی کرد همانگونه که عملاً نمی‌توان با مثلا تیغ‌زدن صورت توسط آقایان برخورد کرد و در این زمینه باید با هوشمندی و تدبیر خاصی وارد شد و کنترل اجتماعی توسط خود مردم را افزایش داد و زمینه‌های باور و درک عمومی را تقویت کرد. یعنی مساله بیشتر حکمت و تدبیر عملی اداره جامعه است تا بحث‌های اعتقادی و نظری.
* منظورتان از این حکمت اداره جامعه دقیقاً چیست آیا مگر این نظام حاکمیت دینی در‌‌ همان چارچوب مبانی فقهی و اسلامی نیست؟
 ما در جمهوری اسلامی برای نخستین بار بعد از قرن‌ها تجربه عملی حاکمیت دینی را پیدا کرده‌ایم، امام راحل درباره روز دوازدهم فروردین جمله عجیبی دارند، می‌فرمایند: «صبحگاه 12 فروردین روز نخستین حکومت الله است» یعنی برای نخستین بار در تاریخ معاصر و بین نمونه‌های مختلف نظام‌های سیاسی یک فرصت برای دین به وجود آمده تا حکومت کند و تجربه داشته باشد. حالا که بحث حاکمیت پیش می‌آید قصه کاملا با حرف‌های توی حجره و کتاب فرق می‌کند، شما می‌بینید که امام با بسیاری از علما و بزرگان حوزه در این موضوع دچار اختلاف نظر جدی شد و با برخی از روحانیان سنتی حتی درگیر شدند و گاهی با تعابیری تند مثل آخوندهای بیسواد و متحجر از برخی نام می‌برند و حتی بالا‌تر از این خود حضرت امام ادبیات و نظر فقهی و موضعشان در خیلی امور به تدریج دستخوش تحول شد و از دهه سی و چهل تا سال 68 که فوت کردند در موارد مختلفی از حق رأی خانم‌ها تا موضوع شطرنج و موسیقی و سینما و تلویزیون و امثال این‌ها نظرات متفاوتی پیدا کردند. البته جای این بحث به شکل مفصل اینجا نیست ولی اجمالش این است که به هرحال ...
 در جایگاه حاکم شرایط متفاوت می‌شود؟
 بله، دقیقاً. کما اینکه شما وقتی پدر مثلا چهل ـ پنجاه ساله یک خانواده باشی در برخورد عینی با نوجوان و جوانت خیلی موضعت فرق می‌کند با چیزهایی که در سن بیست سالگی مثلاً بالای منبر می‌گفتی. یکی از دوستان می‌گفتند در لبنان با یک خانواده شهید روبرو شدیم که خواهر آن شهید بی‌حجاب بود ما به پدر شهید اعتراض کردیم که چرا برخورد نمی‌کنی؟ گفت شرایط اینجا با ایران فرق می‌کند، من اگر بخواهم توی گوشش بزنم شب به خانه بر نمی‌گردد، من می‌خواهم شب بیاید توی خانه خودم بخوابد! وضع حاکم جامعه هم همین است و موضعش موضع پدر این مردم است و کافل ایتام آل محمد و همین آدم‌هایی که ما با این سر و وضع توی خیابان می‌بینیم، همین‌ها عیال ولی فقیه و حاکم شرعند.
* یعنی حاکمیت باید پدرانه برخورد کند؟
 بله، این تجربه جدیدی است، ببینید بعد از قرن‌ها فرصت حکومت دینی به وجود آمده و الگویی است برای منطقه و جهان و همه کشورهایی که با بیداری اسلامی دچار یک خلأ جدی هستند و دنبال یک نسخه عملی برای اداره جامعه می‌گردند. همه ما می‌دانیم که طی قرن‌ها علما و فقهای شیعه تجربه حاکمیت نداشته‌اند و برای همین فقه ما و نظام آموزشی حوزه‌های ما بیشتر گرایش فردی دارد و حالا در جمهوری اسلامی داریم آزمون و خطا می‌کنیم، برای ساختارسازی حاکمیتی بر اساس آن مبانی فقهی. خوب وقتی بحث حاکمیت پیش می‌آید مسأله اولویت‌ها مطرح می‌شود و مبنای اداره جامعه دیگر آرمان‌ها و ایده‌آل‌های مطلق ‌انگارانه ذهنی نیست بلکه مسأله انتخاب بین بد و بد‌تر یا خوب و خوب‌تر است. ما اگر در آن فضای نظری داخل حجره از یک فقیه بپرسیم آیا به یک معتاد سرنگ بدهیم یا نه؟ خواهد گفت هرگز! این اعانت بر ظلم و فساد است و جایز نیست، اما‌‌ همان فقیه اگر متصدی اداره جامعه بشود، می‌بیند که چاره‌ای ندارد جز اینکه سرنگ بهداشتی را بین معتاد‌ها یا داخل زندان توزیع کند بلکه بالا‌تر از آن یک قلم محصول بهداشتی دیگر را نیز -که نام نمی‌برم- مجبور است توزیع کند، چون اگر او سرنگ بهداشتی ندهد آن‌ها کار خودشان را خواهند کرد! و شیوع ایدز دامن همین جامعه‌ای را خواهد گرفت که این فقیه باید اداره‌اش کند و زن و بچه همین فقیه توی ان جامعه زندگی می‌کنند و به درمانگاه و دندانپزشکی می‌روند، پس اینجا مجبور می‌شود بین بد و بد‌تر تصمیم بگیرد و لذا همین فقیه که تا دیروز می‌گفت مثلا ًتخریب مسجد به هیچ وجه جایز نیست برای احداث اتوبان و حل مشکل ترافیک حکم به تخریب مسجد هم می‌دهد. شما نامه حضرت امام به مرحوم آیت‌الله قدیری را ببینید حرف حضرت امام از موضع فقیه متصدی حکم است نه فقیه داخل مدرسه علمیه، به هر حال این فقه اولویت چیزی است که فقهای ما در معرض این نبوده‌اند که به آن بپردازند.
*می‌خواهید بگویید شاید حجاب مثلاً گاهی اولویت ما نباشد؟
 من با شاید نمی‌گویم، بلکه با قاطعیت عرض می‌کنم. من این طور می‌فهمم که اولویت ما باید توجه به ربا و رشوه‌ای باشد که دامن جامعه و زندگی مردم را گرفته، توجه به شرایط اقتصادی که باعث شده خیلی افراد خمس ندهند، نزولخواری بازار ما را گرفته است که در روایت داریم یک ریال ربا از هفتاد بار فلان‌کردن شخص با مادرش در کنار کعبه بد‌تر است! شما هیچ ‌وقت مشابه چنین چیزی را درباره حجاب شنیده‌اید؟ این مفاسد است که باعث می‌شود مال مردم ناپاک شود و دیگر هیچ پیام و تبلیغ دینی اثر نداشته باشد، اولویت به نظر من ترویج روضه‌های خانگی و محبت اهل بیت علیهم السلام است، اولویت به اعتقاد من تفهیم مخاطب و اقناع او نسبت به خطر بی‌بند و باری شبکه‌های ماهواره‌ای است که دارد بنیان خانواده‌ها و اخلاق و عفت عمومی را نابود می‌کند، اگر اولویت بخواهیم تعیین کنیم اولویت قطعاً توجه به بحران خانواده است و تهدیدی که کیان خانواده را در معرض نابودی قرار داده است.
 امروز که جمهوری اسلامی برای اولین بار در تاریخ، پوزه غرب را به خاک مالیده و جبهه‌ای در مقابل استکبار جهانی تشکیل داده، اولویت این است که مخاطب را برای مقابله با آمریکا و توطئه‌هایش هشیار و بیدار کنیم، باید مخاطبان را فارغ از وضع حجاب و پوش‌شان در مقابل دشمن به صف کنیم مثل لبنان یا سوریه و عراق که بسیاری فارغ از ظواهر در مقابل دشمن ایستاده‌اند و از مقاومت و حزب‌الله دفاع می‌کنند یا اول انقلاب خودمان که خیلی خانم‌ها بی‌حجاب بودند و به مرور حجاب را انتخاب کردند و از بهترین مؤمنین شده‌اند. اولویت به نظر من تشکیل دادن این جبهه جهانی در مقابل دشمن است که می‌تواند الگویی برای همه مستضعفان جهان باشد و برای همین معتقدم اولویت اغراق‌آمیز دادن به حجاب و همه مشکلات را فقط در ظاهر حجاب خلاصه‌کردن آدرس غلط دادن است. دشمن هم اتفاقا دلش می‌خواهد ما سرمان به حجاب گرم باشد و نفهمیم چه توطئه‌ای دارد، آن مفسد اقتصادی هم ترجیح می‌دهد همه بزرگان و علما و ائمه جمعه ما دغدغه‌شان فقط بشود ظاهر خانم‌ها و کاری به چپاول بیت‌المال نداشته باشند و به جای فریاد کشیدن بر سر دزدان و غارتگران فقط بر سر خانم‌های بدحجاب نهیب بزنند. به صراحت عرض می‌کنم خیلی‌ها هستند که تلاش می‌کنند ما به جای مشغول شدن به حل مشکلات کلان سرمان به قضیه حجاب گرم باشد.
* یعنی می‌گویید قضیه حجاب را باید‌‌ رها کرد؟
 خیر، بر عکس می‌گویم باید حکیمانه علاج کرد، من حرفم برعکس این است که قضیه حجاب مهم است و باید به ریشه‌هایش پرداخت نه به ظاهر امر. باید به سراغ علت رفت نه اینکه با معلول سرگرم بشویم. من هم وقتی برخی صحنه‌ها را توی کوچه و خیابان می‌بینم نه فقط به عنوان یک مسلمان مؤمن بلکه به عنوان یک شهروند، به عنوان یک پدر به شدت آزرده می‌شوم و متأثر و متاسف می‌شوم و بسیار بسیار آزرده‌ام اما فکر می‌کنم چیزهای دیگری هم هست که باید به خاطر آن‌ها آزرده شویم. عبارت «کیلا یتبیغ بالفقیر فقره» و امثال آن در نهج البلاغه و سیره حضرت امیر(ع) به عنوان حاکم اسلامی به ما آدرس درست می‌دهد که به جای برخورد با معلول باید با علت برخورد کرد. شما مطمئن باشید یک جایی در خلوتی کسی رشوه‌ای گرفته و بیت‌المال را به توبره کشیده که اینجا در علن و توی خیابان گردن و بازویی برهنه می‌شود.
*البته معمولاً ما اینقدر به عمق قضیه توجه نمی‌کنیم!
 دلیلش این است که ساختار درک و دریافت ما معمولاً بر اساس حس است و ما خیلی حسی هستیم و ساختار شخصیتمان بر اساس درک گوش و چشم و حس لامسه است نه درک و دریافت‌های عقلی و به قول یکی از دوستان مثلاً در موزه یک تابلو یا مجسمه را تا با دستمان لمس نکنیم راضی نمی‌شویم، به خاطر همین هر چه نخبگان و کار‌شناسان به ما بگویند نتیجه فلان روش و شیوه بهمان اتفاق است تا سرمان نیاید و گرفتار نشویم باور نمی‌کنیم و جدی‌اش نمی‌گیریم. الآن هم ممکن است وقتی کسی می‌گوید نتیجه فساد اقتصادی بحران اخلاقی است ما منتظریم روزی برسد تا همین پرده از ظاهر نسبتاً قابل تحمل جامعه هم کنار برود و عمق فاجعه را ببینیم تا باور کنیم و برای همین من کاملاً معتقدم همین مقدار وضع قابل‌تحمل فعلی توی خیابان‌ها نتیجه خون شهدا و آه مادران شهدا و دعای جانبازان شیمیایی و نماز شب جوانان مؤمن است وگرنه با برخی مسائل و فسادهای اقتصادی پشت پرده باید منطقاً الآن وسط خیابان بعضی صحنه‌های فجیع را می‌دیدیم!
 از این بحث که بگذریم چیز دیگری که عنوان می‌شود «حق» آزادی پوشش برای شهروندان است که آیا این حق اصلا وجود دارد یا نه! اگر بر موازین اسلامی بخواهیم عمل کنیم آیا این حق قابل بررسی است یا کلا باطل است و آیا حقوق دیگری که بیشتر جنبه حق‌الله دارند تاحق الناس مانند شرابخواری، پوشش مردان، پارتی و ... را هم باید در گروه این حق قرار دهیم؟
 ببینید تا وقتی طرف در چهار دیواری خودش دارد زندگی می‌کند، هیچکس نمی‌تواند به رفتار او و زندگی‌اش کاری داشته باشد و حکومت هم حق ندارد به خانه او وارد شود و تجسس کند این آزادی فرد است و «لا اکراه فی الدین» یعنی ما قرار نیست کسی را مجبور کنیم که مثلا صبح بلند شود نماز بخواند، اما وقتی مساله به سطح جامعه و روابط عمومی و اجتماعی افراد می‌رسد دیگر مسأله شخصی و فردی نیست بلکه حیثیت عامه است که به حاکمیت مربوط است و به اصطلاح آزادی شخصی افراد تا وقتی است که تعارض با آزادی‌های دیگر پیدا نکند.
* خوب اینکه فرمودید با برخورد حکومتی با بدحجابی مخالفید، این شاید برای عموم مردم مثل‌‌ همان تیغ‌زدن به جهت کثرت امکان برخورد نباشد اما برخی‌ها که به صورت سازماندهی شده به صورت مانکن برای تبلیغ مد خاص هنجارشکنی در خیابان‌ها تردد می‌کنند و یا اینکه برخی افرادی که کاملا هنجارشکنانه در اماکن عمومی ظاهر می‌شوند به طوری که شاید خانم‌ها نیز از تیپ آن‌ها برنجند چطور؟
 ببینید اینجا‌‌ همان بحث تدبیر و حکمت مطرح می‌شود، من حالا باید به عنوان حاکم ببینم چه چیزی را می‌توانم واقعا جلوگیری کنم و از دستم بر می‌آید و تا آخر هم می‌توانم پایش بایستم. این دیگر به حکمت قانونگذاری و سیاستگذاری من حاکم بر می‌گردد، چون خیلی چیز‌ها هست که در مقام حرف و فکر خوب است اما در مرحله عمل مشکل پیدا می‌کند، مثلاً ما در قانون اساسی تحصیل رایگان را هم داریم ولی آیا می‌توانیم با شرایط فعلی تأمینش کنیم؟ گاهی مصالح ما اقتضا نمی‌کند مثلاً وقتی گشت ارشاد در یک دوره‌ای خیلی برخورد تندی با خانم‌های به اصطلاح بدحجاب می‌کرد عکس‌هایش در رسانه‌های دنیا منتشر می‌شد و یادم هست در لبنان روزنامه‌های جریان مخالف حزب‌الله این عکس‌ها را چاپ می‌کردند و به مردم می‌گفتند مراقب باشید، اگر طرفداران ایران قدرت پیدا کنند و زورشان برسد همین وضع در لبنان خواهد بود! و شما می‌توانید تصور کنید در شرایط سخت درگیری‌های سیاسی حزب‌الله با جریان‌های وابسته به آمریکا و اسراییل این گونه تبلیغات منفی چه اثری داشت.
 وقتی من با حکمت و تدبیر برنامه‌ریزی کنم دایره قانون را اینقدر تنگ نمی‌گیرم که نتوانم پایش بایستم،
وقتی دایره قانون حکیمانه تعریف شود آن وقت با کسی که هدفمند و حساب شده به ترویج فساد مشغول باشد می‌توان برخورد کرد، چون از قبل زمینه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای برای مفاهمه عمومی ایجاد شده و همه مردم آن را افساد می‌دانند و خود مردم خواهان برخورد و مقابله با آن هستند.
* فرمودید برخورد راه حل این مساله افزایش کنترل اجتماعی و تقویت زمینه‌های باور عمومی است. چه راهکارهایی را در این دو زمینه پیشنهاد می‌کنید؟
 ببینید باید اولاً زمینه عمومی جامعه چنان با حیا و عفاف شکل بگیرد که خود به خود حجاب به عنوان ظهور بیرونی حیا و عفت حاصل شود.
یکی از اشتباهات راهبردی ما این است که به جای تمرکز بر حیا و عفاف دائم از حجاب حرف می‌زنیم، حالا باید دید چه چیزهایی عفت و حیا را تخریب می‌کند؟ مهمترینش به اعتقاد من دنیاطلبی و ترویج اشرافیگری و مادیگری و ارضای شهوت‌های مادی است که رهبر بزرگوار انقلاب همیشه روی این موضوع دست گذاشته‌اند، خب به اعتقاد من تبلیغات بازرگانی مخصوصا در صداوسیما بیشترین سهم را در این زمینه دارد و ما متاسفانه کمترین توجه را به آن داریم، یعنی متاسفانه نسبت به فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها و تئا‌تر و موسیقی‌ها بیشتر حساس هستیم تا آگهی‌های بازرگانی، در حالی که اثرگذاری این خیلی خیلی بیشتر و خطرناک‌تر است!
 بر همین اساس دو راهکار مهم و کلان را در روایاتمان داریم اولا از جهت سلبی امیرالؤمنین در نهج البلاغه فرمودند و صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) در خطبه فدکیه دارند که «ترک السرقة إیجابا للعفة»
یعنی تا وقتی مال حرام در زندگی‌ها باشد از عفت و حیا خبری نیست. این سنت الهی است که مال حرام اثر وضعی در اخلاق و عفت عمومی دارد و شما می‌بینید که متاسفانه ما نسبت به ربا و رشوه و اختلاس و پول حرام که اینقدر در دین ما رویش حساسیت هست خیلی حساس نیستیم. راهکار دوم هم جنبه ایجابی دارد که از رسول اکرم(ص) نقل است که فرمودند به دخترانتان حب علی‌بن ابی‌طالب را بدهید تا عفت و حیایشان زیاد شود، ترویج ارزشهای معنوی مثل محبت اهل بیت و روضه امام حسین علیه السلام به طور طبیعی نتیجه مستقیم روی حیا و عفت و حجاب دارد و این اصل است حتی کسی که حجابش درست نیست با محبت اهل بیت اصلاح شدنی است لذا فرمودند: «کن محبا لنا ولو کنت فاسقا» یعنی حتی اگر به گناهان و خطاهایی کوچک مبتلا شدی باز هم محبت ما را‌‌ رها نکن. البته مصادیق مشخص‌تری هم در کتاب «حجاب بی‌حجاب» و کتاب «حجاب با حجاب» ذکر کرده‌ام؛ مثل تصویری که از حجاب در رسانه‌ها ارائه می‌شود یا مثلاً حضور زنان مجرم در دادگاه با چادر و مسائلی دیگر که الآن مجال پرداختن به آن‌ها نیست.
* با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

آرزوهای غُل وُ زنجیر شده ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

   آرزوهای غُل وُ زنجیر شده ...

 

Askin Ayrancioglu-Turkey/Sep.2017

  انتخاب ... 

Tawan Chuntra-Thailand/Aug.2017

  اینم کمک به فرهنگ-سازی، از نوع زیرزمینی ... 

Andre Luiz-Brazil/Aug.2017

  اینم از آینده-ی خیلی نزدیک ما! ... 

Musa Gumus-Turkey/Aug.2017

  آرزوهای غُل وُ زنجیر شده ...

Musa Gumus-Turkey/Aug.2017

  دفاع از خانمان وُ خانه-ی خود ...

 

  زیرنویسی وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

امام حسین(ع) در نگاه سیاستمداران و نویسندگان بزرگ خارجی

امام حسین‌(ع) شخصیتی محدود به یک مکان و یک مذهب و یک عده خاص نیست، بلکه ایشان با فداکاری‌های خویش درسی به تاریخ دادند که مذاهب دیگر نیز نتوانسته‌اند خاموش بمانند.

به گزارش گروه ویژه نامه ماه محرم باشگاه خبرنگاران، امام حسین‌(ع) شخصیتی محدود به یک مکان و یک مذهب و یک عده خاص نیست، بلکه ایشان با فداکاری‌های خویش درسی به تاریخ دادند که مذاهب دیگر نیز نتوانسته‌اند خاموش بمانند و علما و داشمندان غیر مسلمان سخن‌های بسیاری در وصف حضرت حسین‌ابن علی‌(ع) به میان آورده‌اند.

علاقه به امام حسین علیه السلام و احترام به حرکت ایشان در واقعه عاشورا مختص فرهنگ مسلمانان نیست. در همه ادیان می‌توان علاقه به او را پیدا کرد. در دین زرتشت هم افرادی را می‌توان پیدا کرد که در عاشورا به احترام امام حسین علیه السلام و حرکت او به سوگ می‌نشینند و یا در نشست‌های عزاداری شرکت می‌کنند.

کم نیستند زرتشتیانی که همواره در دهه عاشورا به مساجد مسلمانان می‌روند و در مراسم آنها برای مظلومیت بزرگ شهید مسلمانان اشک می‌ریزند و در روز عاشورا به سینه‌زنی برای این انسان آزاده می‌پردازد.

در این نوشتار مختصر، سخنان تعدادى از بزرگان و متفکّران جهان را در این باره مى خوانید.


آنتوان بارا

آنتوان بارا از جمله پژوهشگران مسیحی است که در کتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» خود حقیقت شخصیت امام حسین (ع) را اینگونه بیان کرده است: "من در مورد زندگی و حرکت حسین(ع) بیشتر به بعد انقلابی شخصیت ایشان شیفته شده‌ام. آن حضرت در مرامنامه قیام خود اعلام می کند: "من از روی هوسرانی و خوش‌گذرانی و برای افساد و ستمگری قیام نکرده‌ام بلکه قیام من برای اصلاح در امت جدم و برای امر به معروف و نهی از منکر و حرکت براساس سیره جد و پدرم است."



موسیو ماربین آلمانی

ماربین، با تقدیر از حرکت امام حسین(ع)، قیام ایشان را نشانی از زوال ظلم و بیداد دانسته و اذعان می‌کند که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به دنیا نشان داد که اساس ستم هر چند عظیم باشد در برابر حق چون پرکاهی خواهد بود که بر باد خواهد رفت.

این متفکر آلمانی در ادامه می‌افزاید، اگر انسان‌های با وجدان با نظر دقیق اوضاع و احوال آن دوره و پیشرفت مقاصد بنی امیه و وضع(حکومت) و دشمنی و عداوت آنها را با حق و حقیقت بنگرند، تصدیق خواهند کرد که حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود به دنیا درس فداکاری و جانباری آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند‌آوازه ساخت و اگر چنین حادثه جانگدازی پیش نیامده بود قطعاً اسلام به حالت کنونی خود باقی نمی‌ماند و ممکن بود یک‌باره اسلام و اسلامیان محو و نابود گردند... رفتار ظالمانه بنی امیه و سلوک بیرحمانه آنان نسبت به اهل بیت حسین علیه‌السلام به اندازه‌ای در قلوب مسلمانان مؤثر افتاد که اثرش از کشته شدن حسن و همراهانش کمتر نبود.

ماربین که شیفته شخصیت امام حسین علیه السلام در تمام ابعاد شده است  اذعان می‌کند: تواضع ایشان در کنار روح انقلابی وی است. این دو خصیصه نمی‌تواند در یک شخص جمع شود. تواضع از صفات و ویژگی‌های برگزیدگان خداست. او در عین احساس عزت و آزادگی و سرافرازی در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. این بعد عظیمی است که از ویژگی امام به شمار می رود."



مهاتما گاندى(رهبر استقلال هند)

ماهاتما گاندی رهبر پرآوازه هند زندگی امام حسین(ع) را به دقت مطالعه کرده و قیام آن حضرت را سرلوحه خود قرار داده است. گاندی می‌گوید: من زندگى امام حسین علیه السلام، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‏ و توجه کافى به صفحات کربلا نموده‌ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى از سرمشق امام حسین پیروى کند.



محمد على جناح(قائد اعظم پاکستان)

جناح به قدری به اسلام دلبستگی داشت که شعارش در تأسیس پاکستان، به کارگیری اسلام و قوانین اسلامی بود و یکی از مولفه‌های استقلال‌خواهی او را اسلام تشکیل می‌داد. او دین اسلام را دین فردی نمی‌دانست و به ابعاد انسانی واجتماعی آن توجه داشت و حکومتی را می‌پسندید که هم نشانی از مدل دموکراسی را داشته باشد وهم احکام اسلام در آن جاری باشد.

جناح که علاقه وافری به امام حسین(ع) داشت عشق را به ایشان اینگونه بیان می‌کند: "هیچ نمونه‏‌اى از شجاعت، بهتر از آن که امام حسین(ع) از لحاظ فداکارى نشان داد در عالم پیدا نمی‌‏شود. به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدى که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروى نمایند.


چارلز دیکنز(نویسنده معروف انگلیسى)

برجسته‌ترین رمان‌نویس عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیدهٔ جیمز جویس - نویسندهٔ بزرگ معاصر- از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیر گذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده‌است.

وی در پاسخ به کسانی که قیام امام حسین علیه السلام را مادی می‌پندارند این‌گونه پاسخ می‌دهد: اگر منظور امام حسین(ع)، جنگ در راه خواسته‏‌هاى دنیایى بود، من نمی‏ فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکارى خویش را انجام داد.



توماس کارلایل(فیلسوف و مورخ انگلیسى)

توماس کارلایل تاریخ‌دان شهیر اسکاتلندی در سوم دسامبر ۱۷۹۵ به دنیا آمد و مهم‌ترین اثر او تاریخ انقلاب کبیر فرانسه است . کارلایل در تاریخ نگاری انقلاب کرد و تالیفاتش را بدون پانوشت منتشر ساخت که امروز از آن ژورنالیستیک نویسی تاریخ نام می‌برند. او کتابی را در شرح حال پیامبر اسلام نوشته است.

کارلایل بهترین درسى که از تراژدى کربلا می‌توان گرفت این، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند؛ آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددى در جایى که حق با باطل روبرو می شود اهمیت ‏ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى که داشت، باعث شگفتى من است.



ادوارد براون(مستشرق معروف انگلیسى)

آیا قلبى پیدا می‌شود که وقتى درباره کربلا سخن می‌شنود، آغشته با حزن و درد نگردد؟! حتى غیر مسلمانان نیز نمی‌توانند پاکى روحى را که در این جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انکار کنند.





واشنگتن ایروینگ(مورخ مشهور آمریکایى)


ایروینگ، نویسنده و سیاست‌مدار آمریکایی، مقاله‌نویس، شاعر، سفرنامه‌نویس، زندگی‌نامه‌نویس و خالق داستان‌های کوتاه است که از این رو او را پدر داستان‌های کوتاه در ادبیات آمریکا می‌دانند.

ایروینگ امام حسین(ع) را این‌گونه توصیف می‌کند:

"براى امام حسین(ع) ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن بر اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی‌‏داد که او یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت، و در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک، و در روى ریگ هاى تفتیده عربستان روح حسین فناناپذیر است. اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسین"!


توماس ماساریک

ماراسیک پیروان امام حسین(ع) را مورد تمجید خود قرار داده و می‌گوید: گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح، مردم را متأثر می‌سازند، ولى آن شور و هیجانى که در پیروان حسین(ع) یافت می‌شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین(ع) مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.




موریس دوکبرى

در کتاب خود با نام "فرهنگ عاشورا" می‌نویسد: در مجالس عزادارى گفته می‌شود که حسین(ع)، براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیردستى استعمارگران خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم.


ماربین، نویسنده آلمانى(خاور شناس معروف)

این فیلسوف و خاورشناس معروف آلمانی اذعان می‌کند که حسین(ع) با قربانى کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود، به دنیا درس فداکارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگرى پایدار نیست و بناى ستم هر چه در ظاهر عظیم و استوار باشد، ولی در برابر حق و حقیقت چون پر کاهى بر باد خواهد رفت.

جان استون 

جان استون ایران‌شناس و نویسنده آمریکایی در مورد عشق به امام حسین علیه السلام می‌گوید:

آیا انسانی یافت می‌شود چنین شخصیت نمونه‌ای را که تاکنون در هیچ دینی شبیه او متولد نشده‌ را دوست نداشته باشد؟ او سومین مشعل‌دار اسلام بعد از جدش پیامبر(ص) و پدرش امیرالمؤمنین است و در حفظ و پاسبانی از عقیده‌اش، خود را فدا کرد و اگر امام حسین (ع) قیام نمی‌کرد، اسلام منحرف گشته و پس از آن زاویه انحراف بزرگتر و شامل همه ادیان الهی می‌شد و دیگر بر روی زمین دینی باقی نمی‌ماند. به عقیده استون، در حقیقت حرکت امام حسین (ع) یک حرکت معنوی و برای جلوگیری از انحراف دین جدش پیامبر (ص) بود.


جوزف حرب

جوزف حرب شاعر برجسته مسیحی لبنان در بخشی از سروده خود می‌نویسد: «آقایان، مسیحیت من بدون حسین کامل نمی‌شود! و هر آیینی ـ چه آسمانی و چه غیر آسمانی ـ اگر مقامی حسینی نداشته باشد، دینی زمینی است که از بهشت آسمان کم بهره است».

وی در این سروده با نثری شاعرانه و بسیار سنگین و زیبا از مصیبت سیدالشهدا با زمین کربلا سخن گفته است.

این قطعه چنین آغاز می‌شود:
 
«ای کربلا، پاره‌های گیاهان را بیفشان و از نرمبرگ پلیکانان و سپید بال کبوتران تار و پود کفنی فراهم ساز و پلک‌ها را تا عمق اشکخانه‌ حفر کن. شب نزدیک شده و پیکر حسین این جمله آسمانی مشتاق خوابی آرام میان دو هلال از بال‌های فرشتگان است.»

پـیـــرَوی ِ کــــورکــــورانــــه ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

  پـیـــرَوی ِ کــــورکــــورانــــه ... 

 

 

 

 پیروی کورکورانه ...

 

 

 مدرن-ترین آکواریوم : «بال بال زدن پناهندگان ِ غـریـق» ...

 

 

 کـمـک به یک هـمـنـــوع زندانی!!! ...

 

 

 «مدرن-ترین باغ وحش شیشه-ای» از جانداران ...

 

 

 «یـــادگاری» نوشتن ِ دستهای غرق در خون ... 

 

 

 «تـهـــاجـــم ِ اهـل قـــلـم» به دشمن ... 

 

 

  زیرنویسی وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

نشانه های شیعه وَ مسلمانی چیست؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 نشانه های شیعه وَ مسلمانی چیست؟ ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

 امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: ذکر بسم الله الرحمن الرحیم، به اسم اعظم خدا نزدیک‌تر از سیاهی چشم به سفیدی آن است. اسم اعظم سر الهی است. اگر کسی آن را بداند می‌تواند در عالم تصرف کند. برای همه‌ی اولیاء خدا در طول تاریخ این سؤال مطرح بوده که اسم اعظم چیست؟ در این حدیث امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند ذکر بسم الله الرحمن الرحیم بسیار نزدیک به اسم اعظم است.
 بحث امشب ما مربوط به خدمت به مردم است. با توجه به اینکه امشب شب شهادت حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) است، بحث را متبرک می‌کنیم به نام این بانوی بزرگوار که به اسلام و حضرت رسول خدمت‌های فراوانی کردند. متأسفانه ما خیلی کم از ایشان یاد می‌کنیم. در حالی که
در زندگی حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) نکات خیلی برجسته‌ای هست و حتی نقاط بسیار روشن به جهت معنوی و روحی و عاطفی. به هر حال آن لحظاتی که اولین لحظات اسلام است، کسی جز خدیجه (سلام‌الله‌علیها) و علی (علیه‌السلام) در کنار پیامبر نیست.
 آن لحظات تنهایی و غربت و آن لحظاتی که همه خدیجه (سلام‌الله‌علیها) را ترک کردند و خداوند به پاس همه‌ی این زحمات و تنهایی‌ها گوهری مثل فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را به این وجود نازنین هدیه داد. همه‌ی این سختی‌ها را خدیجه (سلام‌الله‌علیها) برای اسلام تحمل کرد. شاید به همین دلیل است که پیامبر اکرم اینقدر به این بانو علاقه داشتند. تا حدی که در بعضی روایات آمده است که سالها پس از وفات خدیجه (سلام‌الله‌علیها)، خانمی نزد پیامبر آمد. رسول الله فرش زیر پای خود را برای او پهن کرد و بسیار از او تجلیل و تکریم کردند.
اصحاب با تعجب پرسیدند: یا رسول الله! این زن که بود که شما تا این حد احترامش کردید؟ و حضرت فرمود: او یکی از دوستان خدیجه بود که اوایل زندگی، زیاد به من و خدیجه سرمی‌زد. اینقدر تجلیل و تکریم پیامبر از دوست خدیجه، آن هم سال‌ها پس از فوت ایشان، خود نشانه‌ایست برای ما که به وجود نازنین این شخصیت بزرگ و باارزش در تاریخ اسلام که همه‌ی ما مدیون اوییم، بیشتر توجه کنیم.
 ما همیشه می‌گوییم خدیجه (سلام‌الله‌علیها) خدمات زیادی به اسلام کرد. خدمت یعنی چه؟ این عملی که بسیاری از عرفا و بزرگان درباره‌اش چنین گفته‌اند و شنیده‌ایم که عبادت به جز خدمت خلق نیست.
یکی از بالاترین نقاط اوج در بحث‌های معرفتی و عرفانی، آنجاییست که انسان به دیگران خدمت می‌کند.
 خدمت به خلق، کفاره-ی گناهان بزرگ است
 در بعضی از تعابیر آمده است که خدمت به خلق، کفاره ی گناهان بزرگ است. ما برای اینکه خدمت را تعریف کنیم اول باید توجه کنیم که این بحث از کجا شروع می‌شود؛ نقطه‌ی عزیمت و خاستگاه ما در بحث خدمت، نوع نگاه ما به انسان و هستی است. یعنی انسانی که عالم برای او خلق شده و دین برای خدمت به او آمده و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا که این انسان به کمال و رشد برسد؛ اگر من به این انسان محبت داشته باشم و به او توجه کنم و به خاطر او از خودم گذشت کنم، این لحظه‌ایست که خدمت از اینجا آغاز می‌شود. و تمام عبادت در این است که من از خودم بگذرم و هدف ماه مبارک رمضان همین است.
 دعای بسیارزیبایی توصیه شده است بعد از هر نماز بخوانیم: اللهم ادخل علی اهل القـبور السُرور... و البته در مکاشفه‌ای یکی از اولیاء الهی از زبان امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌شنود که در حقیقت این دعا، دعا برای ظهور ما است.
چون هر چه در آن می‌خواهید جز با ظهور ما محقق نمی‌شود. ما در این دعا می‌خوانیم که: خدایا هر فقیری را بی‌نیاز کن، هر تشنه‌ای را سیراب کن، هر گرسنه‌ای را سیر کن. هر زندانی را آزاد کن ...
 انسان با خواندن این دعا به جایی می‌رسد که سر وقت افطار، بچه‌های سومالی را فراموش نمی‌کند. یعنی اگر این دعا را می‌خوانیم، داریم به عینه می‌بینیم که هر ساعتی که ما بدون گرسنگی و تشنگی می‌گذرانیم هزاران هزار کودک در این دنیا از گرسنگی و تشنگی تلف می‌شوند.
 این روزها عکس‌هایی در اینترنت می‌دیدم از مادری که بچه‌اش جلوی چشمانش جان می‌داد. یا از آن پدری که همراه چهار فرزندش، به سمت مرز راه افتاده بود و به مرز نرسیده، سه فرزندش تلف شده بودند.
زمانی که من و خانواده‌ام سر سفره‌ی افطار با شادی و راحتی نشسته‌ایم، اگر من فکر کنم که کسانی هستند که همزمان با من نفس می‌کشند اما آرامش و امنیت ندارند، چیزی برای خوردن ندارند یا زیر شکنجه به سر می‌برند و یا هزاران مشکل دیگر... از اینجا توجه من به انسان شروع می‌شود. هدف ماه مبارک رمضان، بالا بردن توجه ما به این مسائل است.
 امشب خانم و آقای دکتری از امریکا میهمان ما بودند. ما پزشکان زیادی درسرتاسر کشور و مخصوصاً نقاط دورافتاده داریم که با تمام وجود خدمت می‌کنند. من از نزدیک پزشکانی را می‌شناسم که نه‌تنها از بیمار پول نمی‌گرفتند، بلکه خرج نسخه‌ی مریض را هم می‌دادند. فراوان بودند از این افراد.
یک روایت در الحیاة است که آن را به مهمانان پزشکمان تقدیم می‌کنم. به قدری این حدیث زیباست که من گاهی اوقات فکر می‌کنم پزشکی که اینقدر به مردم خدمت می‌کند از من روحانی به اسلام نزدیک‌تر است.
 نشانه‌های شیعیان چیست؟
 امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسی که هنگام مراجعه‌ی یک محتاج به او، لبخند نزند و اگر می‌تواند و قادر است، گره از کار فرد محتاج باز نکند، این آدم به پیامبر و امام ـ امیرالمؤمنین ـ و خدا ایمان ندارد. اگر فرد محتاجی به شما مراجعه کرد، اگر حل مشکل او در توان شما نیست، پیگیری کنید تا توسط دیگری مشکلش حل شود. و اگر غیر از این عمل کنید ولایت ما اهل‌بیت را ندارید. اگر کسی برای حل مشکلش به ما مراجعه می‌کند باید لبخند بزنیم!
 در حالی که الان اگر چنین کسی به ما مراجعه کند آنقدر بهانه می‌آوریم که مبادا طرف از ما چیزی بخواهد. روایت است از
امام باقر (علیه‌السلام) که به جابر فرمودند: جابر! آیا کافیست کسی فقط اظهار محبت به ما و ادعای تشیع ما را کند؟ و سپس فرمودند: به خدا قسم شیعیان ما کسانی هستند که تقوا دارند و از خدا اطاعت می‌کنند. جابر! نشانه‌های شیعیان ما اینهاست: تواضع، خشوع، امانت‌داری، یاد خدا بودن، روزه، نماز، خدمت و مهربانی به پدر و مادر، رسیدگی به همسایه‌ی محتاج و فقیر و بدهکار و رسیدگی به یتیم. و در روایت دیگر است که اگر کسی سر سیر به بالش گذاشت در حالی که همسایه‌اش گرسنه است، مسلمان نیست. با این اوصاف واقعا ما چقدر مسلمانیم؟
 وقتی بحث خدمت پیش می‌آید، عموماً ما به یاد مسئولین می‌افتیم ...
 وقتی بحث خدمت پیش می‌آید، عموماً ما به یاد مسئولین می‌افتیم.
هر کسی به اندازه‌ی سهم خودش وظیفه‌ای دارد و طبیعتاً کسی که مسئولیت و امکانات بیشتری دارد، تعهد بیشتری برایش ایجاد می‌شود.
 به برخی از عبارات حضرت امام (رحمة‌الله‌علیه) و مقام معظم رهبری اشاره می‌کنم.
تعابیر امام (رحمة‌الله‌علیه) که خود را خادم مردم می‌دانست در زمینه‌ی خدمت به خلق این است که روز قیامت از مسئولین می‌پرسند که شما که رئیس‌جمهور بودی برای مردم چه کردی؟ شما که وزیر بودی برای مردم چه کردی؟ شما که وکیل بودی برای مردم چه کردی؟ همه‌ی ما مدیون و مرهون مردمیم ... اگر وزیری در وزارتخانه‌ی خودش ـ واقعاً بین خود و خدا ـ خودش را موظف بداند که با پرسنل آنجا، هر کس که تحت نظر اوست، متوجه‌شان کند که با مردم خوب رفتار کنند و با مردم رفتار درست و سالم داشته باشند، آنهایی که در صدد این هستند که برای کشور خدمت کنند، در واقع خدمتی است که برای خداست، برای اسلام و برای پیشبرد مقاصد کشور و نظام است.
 و تعابیری از مقام معظم رهبری که می‌فرمایند: وقتی ما می‌گوییم مردم معنیش این نیست همه مردم بیایند رأی بدهند و تمام شود. اگر کسی می‌خواهد برای مردم کار کند و هدفش این باشد که بعداً بخواهد از مردم رأی بگیرد.
در اسلام و نظام جمهوری اسلامی فلسفه‌ی مسئولیت مسئولان این است که برای مردم کار کنند. مسئولان برای مردمند، خدمتگذار و مدیون و امانت‌دار مردمند. مردم محورند. کسی که در نظام جمهوری اسلامی مسئولیتی دارد باید همه‌ی هم و غم‌اش مردم باشد. و بعد می‌فرمایند که امام دائم حقوق مستضعفان را تأکید می کردند.
 این یک حقیقتی است که خیلی از ادارات و سازمان‌ها و نهادها و وزارتخانه‌ها پر شده است از کاغذبازی و با آبرو و وقت و شخصیت مراجعه‌کننده بازی می‌شود. همه این مشکل را می‌دانیم. این یک مشکل اجتماعی است. در روایت است که حاجت مردم به شما نعمت خداست که در خانه‌های شما آمده است. این جزء احادیثی است که مشترک میان کتب مقدس و روایات دینی ما است که روز قیامت خداوند رو به بنده‌ها می‌گوید: گرسنه بودم، غذایم ندادید. تشنه بودم، آبم ندادید. برهنه بودم، لباسم ندادید. مردم می‌گویند: خدایا ذات مقدس تو بالاتر از این است که گرسنه و تشنه شود. خدا ندا می‌دهد که منظور من آن بنده‌ایست از بندگان من که سراغ شما آمد و حاجتی داشت و حاجتش را روا نکردید. آنجا من بودم که به سراغ شما آمده بودم. این نعمت خداست که در ظاهر و قالب یکی از بندگان خدا تجلی پیدا کرده. مخصوصاً نسبت به محرومان و بالاتر نسبت به پدر و مادر و بستگان نزدیک و نسبت به خانواده و همسر.
 آیا منی که در حل مشکلات مردم کوتاهی می‌کردم انتظار دارم خداوند دعایم را زود اجابت کند؟
 اینجا این سؤال مطرح است که آیا منی که در حل مشکلات مردم کوتاهی می‌کردم انتظار دارم خداوند دعایم را زود اجابت کند؟ مسئولی که مردم را معطل خودش می‌کند برای فلان جلسه و بهمان کار، آیا توقع دارد در روز قیامت معطلش نکنند؟ ما وقتی به یکدیگر بد می‌کنیم، به خودمان بد کرده‌ایم.
 در اینجا دو کتاب معرفی می‌کنم. کتاب اول؛ توانمندسازی والدین، کارگاه‌های گفت‌وگوی والدین، نویسنده؛ یوهانس شاپ. کتاب آموزنده‌ای-ست برای والدینی که می‌خواهند تمرین کنند برای گفتگو با فرزندانشان. کتاب دوم؛ عاشق شو، نویسنده: علیرضا برازش از انتشارات امیرکبیر. موضوع کتاب محبت است. روایات بسیار خوبی در کتاب نقل شده است که ما را متوجه آن می‌کند که اسلام دین محبت و دوستی است.
 آیا چک هم امانت است؟
 و چند نکته و سؤال و پیام؛
1ـ در بحث امانت‌داری که شب گذشته داشتیم، سؤال شده که آیا چک هم امانت است؟ با وضعی که بازار دارد و همه می‌دانیم، چک به تعبیری به یک جور کاسبی تبدیل شده است. مشکلات زیادی در زمینه‌ی چک وجود دارد که برخی مشکلات قانونی است و بزرگتر از آن مشکلات اجتماعی و فرهنگی.
2ـ کسی پرسیده است که وقتی دختر 5 ساله‌ام را برای ثبت‌نام در پیش‌دبستانی برده‌ام و از من عکس با حجاب می‌خواهند و من دختر 5 ساله را مجبور به روسری سر کردن کردم، آیا وقتی 15 ساله شد این روسری را برنمی‌دارد؟ من نمی‌توانم جواب بدهم. چون تصمیم گرفته‌ام راجع به حجاب صحبت نکنم. حداقل اینکه کتاب خودم در مورد حجاب در ارشاد است و مجوز نمی‌گیرد.
3ـ گفته‌اند الهی بمیرم دخترم 9 سالش است و روزه گرفته. بمیرم! توی این گرما چادر سر کرده! خانم! آقا! پدر! مادر! چرا انرژی منفی به بچه می‌دهید؟ برعکس به او لبخند بزنید و بگویید الان توی آسمان‌ها فرشته‌ها چه کار می‌کنند برای تو! بگویید چقدر زیبا شده‌ای با این چادر!
4- نقل کرده‌اند از آیت‌الله بهجت که فرموده‌اند: من هیچ مشکلی را سراغ ندارم که با نماز حل نشود.
5- بزرگواری گفتند که در بحث رازداری که گفته بودم هیچ وقت از نگفتن پشیمان نشدم ولی خیلی وقت‌ها از گفتن‌ها پشیمان شدم، عبارتی به جای این جمله می‌شود به کار برد: آنچه ضروری-یست به آنکه ضروریست باید گفت.
 روایت آیه الکرسی
 پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: هر کس بعد از هر نماز آیةالکرسی را بخواند، هفت آسمان برای او شکافته می‌شود و به هم نمی‌آید تا زمانی که خداوند متعال به خواننده‌ی آن نظر رحمت کند و فرشته‌ای برای او مبعوث کند که از آن لحظه تا فردای آن روز کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

ما شعارمی دهیم ؛ آنها عمل می کنند ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 ما شعارمی دهیم ؛ آنها عمل می کنند ...  

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

   پیامبر فرمودنده-اند: یاعلی ! اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، ارزش-اش از آن چه که خورشید به او تابیده بیشتر است.
 گفتیم ما کار فرهنگی می کنیم مانند بقیه-ای که در عالم دارند کار می کنند. در نظام خلقت درخت دارد کار می کند. خورشید می تابد، آب کار می کند، خارجی ها و غربی ها دارند کار می کنند. این که کسی فکر کند مثلاً غربی ها، همه در حال فساد و فحشا هستند! این جور نیست، آن هم دارد جان می کَند، شب بیدار مانده. شهید مطهری بحثی دارند در کتاب گفتارهای معنوی به نام بزرگی و بزرگواری روح (اخیراً فکر می کنم عنوان کتاب عوض شده) دوستان حتماً بخوانند و در روند کارها بگذارند. خلاصه بحث این است که هیتلر هم اگر دنیا را می گیرد، شب بیدار مانده است.
ایشان از نادرشاه افشار در نقل های تاریخی نقل می کنند که پیرمردی در کاروان سرایی ساعت 2 نیمه شب از خواب بیدار شد دید پادشاه آمده است. پادشاه گفت: کاروان لشکر من در راه است، علوفه وآب آماده کن، این ها الآن می رسند. به اندازه ای که اسب-اش چیزی بخورد و خودش آبی بخورد.، دوباره بر اسب سوار شد. پیرمرد به پادشاه گفت: کجا؟ مگر نگفتی این ها می آیند، پادشاه گفت: من باید بروم کاروانسرای بعدی آن ها در راه هستند می رسند! با خوابیدن و چرت زدن به تعبیر حضرت آقا می شویم شاه سلطان حسین. اگر کسی بخواهد دنیا را نگه دارد باید جان بکَند، آن که دارد فساد و فحشا می کند آن هم شب بیدار مانده است. آن هم کار کرده و زحمت کشیده، همه دارند کار می کند، ما هم باید کار کنیم. سنت های الهی هم در همه عالم حاکم است، این جور نیست که چون شما نماز شب می خوانی مثلاً اگر فیلم بازی کردی یا کارگردانی کردی، فیلم ات خیلی می گیرد. نه! اتفاقاً برای آقای جلیلی گفتند 2 رکعت نماز امام زمان(عج) بخوانید، اما رأی نیاورد. (مثال هایی که می زنیم سیاسی نیست، من هم برای انتخابات برای هیچ کس کار نکردم، اصلاً هم بحث سیاسی نمی کنم) بحث این است که سنت الهی سرجای خودش هست، خدا می گوید، قواعدی درنظام خلفت هست که اگر قواعد را هر کسی انجام دهد، نتیجه می گیرد. آقای سلحشور فیلم می سازد، این جور نیست که چون نماز می خواند فیلم اش می گیرد. یک وقت هم می بینید فیلم را مصطفی عقاد می سازد و آنتونی کوئین بازی می کند، می شود الرساله! هنوز که هنوز است آهنگی را که موریس جار ساخته شما با آن آهنگ منقلب می شوید.
 یک زمانی من مفصل نوشتم که بُعد آخرتی را باید جدا کرد، در آخرت کار آقای سلحشور ممکن است امتداد داشته باشد. آن حساب اش فرق می کند، اما در چارچوب دنیا هر کس کار کند و زحمت بکشد بر اساس قاعده آن، به نتیجه می رسد. ممکن است طرف فیلم بسازد و پشت صحنه بطری دیگری غیر از این بطری آب نوشیده باشد! فیلم اش خیلی هم بگیرد و خوب بشود! شما هم ببینید و روی شما هم اثر بگذارد. ما هم اگر فرض است برای انقلاب، نظام ودین و پیغمبر کار کنیم باید زحمت بکشیم، کار یاد بگیریم جان بکَنیم، قواعد را عمل کنیم. سال ها در دانشگاه های دنیا برای این که نقطه طلایی تصویر را تشخیص بدهند، زحمت می کشند. خوب اگر کسی با آن قاعده پوستر درست کرد ما اول چشم مان می رود به سمت آن پوستر و اثر هم می گذارد. اگر هم کسی آن نکته را رعایت نکرد که هیچ. این جورنیست که بگوید مثلاً من چون برادر شهید بودم این تابلو را خطاطی کردم پس این اثر می گذارد!
البته اثر معنوی سر جای خودش، تاکید می کنم این ها را نباید قاطی کرد. به طور طبیعی شما سر قبر یک شهید می روید آن اثر خودش را دارد، اما در کار فرهنگی، زحمت و تلاش، کار یاد گرفتن، درس خواندن، تجربه کردن، جایگاه خودش را دارد.
 ما با انسان طرف هستیم، نه سنگ و چوب!
 بعد رسیدیم به این جا که ما در کار فرهنگی با انسان و جامعه سر و کار داریم. با سنگ و چوب و در و دیوار سر وکار نداریم. اثر محبت حتی اگر با کسی که زبان اش را هم بلند نباشیم در نگاه، محبت شما را احساس می کند، چون با انسان طرف هستیم. پس یک قواعد انسانی، معنوی و روحانی حاکم است. شما با انسانی طرف هستید که حالا می خواهید تربیت اش کنید. انسانی که نگاه تان و پیام دادن تان روی اش اثر می گذارد. با انسانی که اگر یک بار با محبت به او نگاه کردید تشخیص می دهد، روبات نیست. انرژی شما را افراد، احساس می کنند. طرف حرف نزده اما نگاه اش که می کنید می گویید فلانی چیزی شده!؟ حرف هم نزده است! وقتی با انسان طرف هستید طبیعتاً قصه فرق می کند. در روایت امام صادق (علیه السلام) مکرر دارند که کونوا دعاه لنا صامتین؛ با سکوت مردم را به سمت ما دعوت کنید. کونوا دعاه لنا بغیر السنتکم؛ با زبان دعوت نکنید با رفتارتان با کارتان با کردارتان. اگر از بچگی یک نفر به شما شکلات داده باشد یادتان نمی رود. یکی یک بار دست شما را گرفته بغل کرده و نازتان کرده یادتان نمی رود! حتی اگر یادتان برود، روی هوش عاطفی تان اثر می گذارد. یکی از جدی ترین بحث هایی که هست این است که از IQ مهم تر EQ است. می گویند مهم تر از ضریب هوشی، هوش ریاضی و یا هوش اجتماعی هر فرد، بدون آن که ما بفهمیم، هوش عاطفی است.
 آهنگی که ما در یک مقطع و شرایط خاص شنیده ایم بر روی ما اثر می گذارد، مثلاً یک رنگی را دیده ایم روان شناسان تحلیل می کنند، به نتیجه می رسند که علت این که من کسی را می بینیم و از او خوشم نمی آید همان است. بارها پیش آمده که مثلاً کسی را می بینیم (بدون هیچ دلیلی، نه با هم دعوا کرده ایم، نه به ما بدهکار است، نه مشکلی داریم اما به دل مان نمی نشیند).
برخی از مواردی که در کتاب ها اشاره می کنند می گویند معلوم شده که شخص وقتی بچه دو سال بوده یک نفر که کلاهش مثلاً زرد بوده جلوی این بچه توی گوش پدرش زده است. آن تصویر در عقب ذهن و در ضمیر ناخودآگاه بچه اثر گذاشته است. حالا این بچه، کلاه زرد می بیند حالش بد می شود. یا شخصی موقعی که خبر درگذشت پدرش را به او دادند مثلاً داشته دست اش را با صابونی می شسته، بوی آن صابون و شنیدن این خبر با هم هماهنگ شده. نمی داند چرا، سال ها هم گذشته اما تا بوی آن صابون می آید حالش بد می شود. ما با انسان طرف هستیم. محبت، نگاه و دعای ما به یک نفر اثر دارد. به معلم می گویند تو بیشتر از این که حرص بچه ها را در مدرسه بخوری شب در خانه برای شان دعا کن. به پدر می گویند برای بچه ات دعا کن.
 فرهنگ فقط در حوزه وزرات فرهنگ و ارشاد نیست
 در اولین بخش کار پیشنهاد این بود که ما راجع به اصل فعالیت فرهنگی صحبت کنیم. کار فرهنگی یعنی چه؟ خیلی ها از ما پرسیدند که ما در دانشگاه مدرسه و محله مان می خواهیم کار فرهنگی کنیم چه کنیم؟ انگیزه و علاقه داریم و می دانیم که خطر از ناحیه دشمن درحوزه فرهنگی است. چه بکنیم؟ کار فرهنگی چیست؟ آیا منظورمان از فرهنگ آموزش است؟ شما اگر 40 سال بروید عقب، اگر در شهر اصفهان می گفتند طرف، فرهنگی است معنی اش این بود که شخص آموزش و پرورشی است. الآن وقتی می گویند شخص فرهنگی است، اول در ذهن ما تئاتر و سینما و مطبوعات و کتاب و... می آید. آیا واقعاً وقتی می گوییم فرهنگ فقط آموزش و پرورش را می گوییم؟ یکی از دوستان، امروز صحبت پیش آمد که آیا با آمدن آقای روحانی به نظر شما اتفاقی درحوزه فرهنگ می افتد؟ چرا ما این سوال را می پرسیم؟ چون وقتی می گوییم فرهنگ، وزیر فرهنگ به ذهن مان می آید، در حالی که فرهنگ خیلی عام تر است، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئول یک بخش است، آن هم در حوزه اجرایی، صدا و سیما یک طرف قصه، آموزش و پرورش یک طرف قصه، دفتر تبلیغات و حوزه علمیه قم، خود حوزه های علمیه و مساجد و سازمان تبلیغات اسلامی. حوزه فرهنگ آن که امروز ما می فهمیم حوزه گسترده ای است که وزیر فرهنگ یک بخش از آن است. همان دولت هم به تنهایی اگر بخواهد در حوزه فرهنگ کاری بکند، همه-ی داشته و امکاناتش در حوزه فرهنگ، آموزش و پرورش و وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت علوم است. یکی از مطالب اصلی که در حوزه فرهنگ باید به آن توجه کرد سیری است که مفهوم فرهنگ پیدا کرده. این را اشاره می کنم، فقط برای این که اگر علاقه مند بودید و اگر خواستید روی اش وقت بگذارید و مطالعه کنید.
 برداشت ما از دین با برداشت غربی ها متفاوت است!
 یک اتفاقی با رنسانس در اروپا افتاد، که دامن ما را هم گرفته و درکل عالم هم اثر گذاشته است، آن هم حذف دین به معنای کلیسا بود. این نکته را اگر توجه نکنیم خیلی جاها مثل دعوای علم و دین، یا مثل بحث سکولاریسم متوجه نمی شویم. وقتی که در اروپا می گویند سکولاریسم، منظور از حذف دین چیست؟ یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که من می گویم مرگ بر سکولاریسم در حالی که طرف مقابل سکولاریسم برای اش معنای بدی ندارد! مخصوصاً در حوزه های فرهنگ این نکته مهم است، گفته شده اوایل انقلاب گروهی از کشورهای خارجی آمده بودند ایران، در آن زمان جوانان حزب الهی در مصادر امور بودند. در جلسه رسمی مثلاً نخست وزیر فلان کشور آمده است به عنوان دیپلمات یک طرف میز و در طرف دیگر جوانان متدین، حزب الهی و پر شور، پیراهن روی شلوار، شلوار خاکی، پیراهن بسیجی و نظامی؛ طرف گفت خوب انقلاب کردید یعنی چه؟ جوانان جواب دادند یعنی این که رقاص خانه ها را بستیم و شراب خانه ها و سینما ها را تعطیل کردیم. عرق خوری ها را بستیم و اعدام شان کردیم. طرف وسط جلسه یواش یواش بلند شد. چون دیشب خودش عرق خورده بود، دخترش هم رقصیده بود، خودش سینما هم رفته بود! گفت الآن ما را هم اعدام می کنند! تلقی که او از سینما و رقص و موسیقی دارد با آن ها که این طرف میز نشسته بودند فرق می کرد.
من می گویم سکولاریسم، در ذهنم لامذهبی و بی دینی و مخالفت با دین است، آن طرف می گوید سکولاریسم، در ذهن اش کلیسایی می آید که دست و پا قطع می کرده. اعدام می کرده، زنده زنده می سوزانده، تلقی اش این است. این دین تمام مصادر اجرایی و زندگی مردم را می خواسته در دست بگیرد. آمدند گفتند آقا شما بروید سر جای خودتان در کلیسا، ما می خواهیم خودمان زندگی کنیم. بعد ما می گوییم مرگ بر سکولارسیم! دین به آن معنا بعد از اسناد تاریخی که در مورد جنگ های صلیبی هست وحشتناک است. کلیسایی که مدعی محبت و عشق است و جوان های ما را در همین تهران و اصفهان با شعار های فریبنده درکلیسای خانگی فرا می خواند، همین کلیسا با همین مبانی که دارند، در جنگ های صلیبی در برخی شهرهای مسلمان به قدری جنازه ریخته بود که بوی تعفن این ها نمی گذاشته کسی رد شود! و شما ببینید چه گونه آن ها را سوزاندند، دست و پا قطع کردند، زن های حامله را شکم دریدند، بچه ها را جلو چشمان پدر و مادر سر بریدند! اتفاقی که الآن دارد در سوریه می افتد، اگر صحنه هایی مانند گاز زدن قلب یا جگر فرد را در یوتوپ پخش نکرده بودند چه کسی باور می کرد؟ این کلیسا کارهایی کرده که در جمع نمی توان گفت! در اسناد تاریخی شان هست. چنین تصوری از دین برای آن مخاطب بوجود آمده بود. دین را کنار زد و به جای دین برای ایجاد همبستگی اجتماعی و هویت، فرهنگ را قرار داده، لذا اوکه فرهنگسرا درست می کند مسجدی ندارد که مخاطب اش را دورهم جمع کند. بین این آجرهای مختلف زندگی اجتماعی سیمانی ندارد که این ها را به هم وصل کند و بچسباند. آن چیزی که ما به عنوان دین می فهمیم متفاوت است، دین در تلقی ما آیت الله جوادی آملی، دعای عهد و زیارت عاشورا، مسجد جمکران و زیارت امام رضا(علیه السلام) است. این مفهوم کاملاً فرق می کند، اسم هر دو دین است، اما این تلقی که ما از دین داریم متفاوت است.
 نقشی که مساجد و روحانیون باید داشته باشند ...
 البته در کار ما هم ایراد وجود دارد،
به عنوان نمونه که مسجد بارزترین نمونه اش است، قرار بود مسجد آن تاثیری را که گفتیم را در ایجاد همبستگی و رابطه اجتماعی ایفا بکند. حالا ما مساجد را رها کردیم. آخوند ما به جای آن که در مسجد وقت بگذارد از 8 صبح و 9 صبح برود به خانه ها و مغازه های مردم سر بزند، یک ساعت قبل نماز در مسجد باشد و جوان ها و بچه ها بروند و او دست روی سرشان بکَشد و از ناراحتی و غصه های شان به آغوش او پناه ببرند، بعد نماز حدیثی و ذکری بگوید، بنشیند در مسجد، اختلافات مردم را حل کند، جشن تولد این را بداند، آن مریض که در بیمارستان است را عیادت کند، این آخوند ما دولتی شد! ظهرها وقت نمی کند بیاید، نماز مغرب و عشا را فقط هست، آن هم با کیف اداره و با عجله از آن طرف شهر می آید، یک نماز عجله ای می خواند و می رود! مسجد را رها کردیم می خواهیم با همایش و سمینار اداره کنیم و درست کنیم! نمی شود و می گویم تهاجم فرهنگی!
 آن فرهنگ به آن معنا که در اروپا شکل گرفت و شد سالن تئاتر و گالری و نمایشگاه و مجله و ... آمد جای خالی را پر کند. این به این معنا نیست که فرهنگسرا نداشته باشیم، الآن نیازهای طبیعی در جامعه هست که مسجد نمی تواند بر طرف کند، فرهنگسرا جای خود دارد و هیچ منافاتی هم با هم ندارد. منتهی توجه به این خاستگاه مهم است. آن فرهنگ با آن معنا و مفهوم آمد جای خالی را پر کند. در فضای اجتماعی خودمان اتفاقاً آن مسجد ما باید کار خودش را بکند.
 همین الآن هم اتفاقاً کلیسا دارد کارش را انجام می دهد.
ما یک هم کلاسی داشتیم کشیش بود، رفیق بودیم، یکی دو بار عصر وقتی کلاس تمام می شد با عجله می خواست برود. گفتم کجا می روی گفت یکی از رعایای من مریض است، بیمارستان می روم عیادت اش! (چون مسیحی ها، تعبیر رعیت می کنند، در نگاه مسیحی ها حضرت عیسی (علیه السلام) چوپان است). طرف از روزی که نوزاد را غسل تعمید می دهد آن نوزاد جزو سیستم اش هست تا وقتی که عروسی می کند. عروسی یکی از همکلاسی های ما بود شب عروسی کشیش آمد پشت پیانو نشست و گفت مثلاً فلانی را خودم غسل تعمید دادم و چشم در چشم بودیم تا بزرگ شد، امشب دارد داماد می شود، می خواهم به افتخارش فلان قطعه را بنوازم، کشیش نواخت و همه هم کف زدند. تا روزی که فرد می میرد.
 در دِه کوره ای اگر ببینند 5 مسیحی 6 تا شدند می گویند کشیش برایش بفرستید! اگر شدند 100 تا ، کلیسا درست کنید، بعد چگونه کلیسا درست می کنند؟
ما اول که می خواهیم کار کنیم از چه چیز شروع می کنیم؟ از پوستر زدن و همایش برگزار کردن!
 ما نمی توانیم بگویم این چیزها را کار نداریم!
 در یک فیلم مستند در یک روستایی یک کشیش می خواست کارش را شروع کند. اول رفت توی روستا دید زن های این روستا یک ساعت می روند سر یک چشمه ای آب بیاورند، یک ساعت هم طول می کشد تا برگردند (دو ساعت)، خوب زنی که دو ساعت رفته با زحمت، خمره آب روی دوشش تا آب بیاورد شما می خواهید بگویید تشریف بیاورید کلاس عقیدتی داریم! آن که اسلام می گوید وقت تان را سه قسمت بکنید یعنی وقتی 8 ساعت از 24 ساعت مال خداست با آن 8 ساعت که باید کار کند، باید زندگی اش تامین باشد. این جاست که پای اقتصاد وسط می آید.
این جاست که من معتقدم اتفاقاً اقتصاد خیلی مهم است، مردم قرار نیست بمیرند. ما قرار نیست برای جنازه ها سخنرانی کنیم. طرف باید با 8 ساعت کار؛ خانه، زندگی و در آمد اولیه اش تامین باشد بعد با آرامش خاطر بیاید در مسجد حدیث گوش کند، نه این که دو شیفت سه شیفت کار کند شب جنازه اش برگردد خانه، خسته و زار. حالا شما بگویید بیایید معارف دینی را یاد بگیرید! این جاست که اقتصاد مهم است، جوانی که ازدواج نکرده شما نمی توانید برایش روضه بخوانید، خود اهل بیت (علیهم السلام) هم این طور نبودند. امیر المؤمنین (علیه السلام) کنار خانه خدا جوانی رابه خاطر خطای اخلاقی تعذیر کرد، بلافاصله به مأمور بیت المال گفتند ببینید ازدواج این جوان چقدر خرج دارد به او پول بدهید تا برود زن بگیرد. کار آمدی دینی یعنی این. بدبختی ما این است که یک طرف را می گیریم طرف دیگر را رها می کنیم. می گوییم امیر المؤمنین (علیه السلام) شمع بیت المال را خاموش کرد، اما آن طرف را نمی گوییم که سه بار به مالک اشتر گفت: مالک به کارگزاران ات برس و به آن ها پول بده. قاضی اگر پول نداشته باشد رشوه می گیرد. مأمور نیروی انتظامی اگر تأمین نباشد رشوه می گیرد. همان شخصی که امام صادق (علیه السلام) به او می گویند برو در تنور و شخص می رود، تعریف می کند رفتم خدمت حضرت صادق(علیه السلام) دمغ و گرفته بودم. حضرت گفتند مشکلی داری!؟ چرا (به اصطلاح ما) توهمی!؟ گفتم سِن مان بالا رفته اوضاع مان خوب نیست، زن نگرفتیم. الآن می-آمدم دیدم برده فروشی کنیزی آورده، دلم می خواست او را بخرم اما پول ندارشتم. حضرت فرمودند غصه نخور، درست می شود. فردا دیدم یکی از اصحاب آمد. کلیدی دست اش بود و گفت حضرت خانه-ای برای شما اجاره کرده و آن کنیز را هم برای شما خریده اند و در خانه است! این دینی است که به خورد و خوراک طرف هم فکر می کند . امیرالمؤمنین(علیه السلام) چهار سال و خرده ای که به 5 سال هم نرسید در کوفه حکومت کرد، باسختی و دعوا... القارات را نگاه کنید ببیند معاویه چه کرد! در همان 4 سال وچند ماه؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: در چنین وضعیتی هیچ کسی از شهروندان کوفه نیست مگر این که حداقل های زندگی، جرعه آبی که بنوشد، لقمه نانی که بخورد و شخصی که بالای سرش باشد در اختیارش هست. ما نمی توانیم بگویم این چیزها را کار نداریم، شما بیایید فقط نماز شب بخوانید! اتفاقاً ارزش و عظمت اسلام همین است که دین به همه این چیزها با هم فکر می کند، اگر می گویم درکار فرهنگی باید از اول تا آخر مخاطب را در نظر بگیریم، معنای اش این است. کشیش می گوید این جزو رعیت من است باید سراغ اش را بگیرم، احوال اش را بپرسم. کشیش آمد در روستا دید مردم دارند 2 ساعت می روند آب بیاورند. گفت چه کنیم؟ یک سال زحمت کشیدند لوله کشی کردند و آب را به روستا آورند؛ (مثل اردوهای جهادی) وقتی آب را در روستا آوردند زن ها را جمع کرد گفت قبلاً روزی 2 ساعت می رفتید آب بیاورید حالا از آن 2 ساعت، 1 ساعت به من بدهید تا من برای شما کتاب مقدس انجیل بخوانم.
 خیلی از چیزهایی که ما شعار می دهیم آن طرف دارند عمل می کنند!
 اگر قرار است من کار فرهنگی بکنم باید چشمم را باز کنم، این مخاطب چه نیازی دارد، چه مسئله ای دارد، من چگونه می توانم ارتباط برقرار کنم. امام موسی صدر یک سخنرانی دارد که خواهش می کنم بروید سخنرانی امام موسی صدر در دار التبلیغ قم را ببینید. می گویند اولین بار 6 خانم راهبه مسیحی رفتند آفریقا برای تبلیغ در یک منطقه ای و آدم خوارها آن ها را خوردند! سال بعد 12 نفر رفتند! من خودم کسی را دیدم که 3 تا دکترا دارد، 80 سال سن، اگر به او بگویید حجت الاسلام دکتر فلانی خیلی ذوق نمی کند! اما اگر بگویید پدر فلانی ذوق می کند! با این موقعیت کف کلیسا را تِی می کشد!
 فکر نکنیم همه دنیا فقط ماییم. خیلی از چیزهای که ما شعار می دهیم آن طرف دارند عمل می کنند. او در باطل خودش دارد کار می کند. امیر المؤمنین (عیله السلام) فرمود: شگفتا که این ها در باطل شان این قدر جدی هستند و شما در حق تان این قدر بی حال هستید! 4 تا نامزد اصولگرا تا روز آخر نمی توانند با هم کنار بیایند! کشیش است دو تا تکه چوب صلیب درست کرده است و برای آن دارد جان می دهد! بعضی از این کشش ها برای این که بتوانند کتاب مقدس را ترجمه کنند به یک زبانی و جایی منتشر کنند، زندگی شان را گذاشته اند. مفت، چیزی گیر کسی نمی آید. استاد ما گفت رفتیم آفریقا تا جایی که دیگر ماشین نمی رفت. بعد با قاطر رفتیم. به جایی رسیدیم که دیگر قاطر هم نمی رفت. رفتیم یک جای پرت، کیلومترها در عمق یک صحرایی، روستایی بود. دیدیم یک دختر جوان از اروپا آمده آن جا دارد کار می کند. گفت تعجب کردیم: گفتیم این جا چه می کنی؟ گفت این ها مریض اند به شان رسیدگی می کنم، دارو می دهم، بچه را نگهداری می کنم. گفتم تو به عنوان مبلغ مسیحی و مسیونر آمدی به عنوان تبلیغ، این صابون و دارو چیست؟ می دانید که اکثر این مؤسسات مسیحی با بیمارستان و دانشگاه شروع کردند، بزرگترین دانشگاه ها و بیمارستان های اروپا و جاهای دیگر مثل آسیا و ... در همین ایران خیلی از جاها با مدرسه شروع کردند. آن خانم جواب داد من وقتی مثلاً 6 ماه این جا کار می کنم اول کار طرف باور نمی-کند، روز دوم و سوم یواش یواش می بیند نه من دارم کار می کنم، بر می گردد از من می پرسد تو برای چی این کارها رو می کنی؟ روزی که از من این را بپرسند من می گویم عیسی مسیح به من گفته من بیایم به شما خدمت کنم! حالا ماها روز اول یک مجلس ختم می گیریم یک آخوند دعوت می کنیم که منبر برود. بعضی از این فامیل ممکن است در طول سال یک بار هم مسجد نیامده باشند. یکی مُرده توی رو در وایستی می می رویم در جلسه ختم. روحانی بعد از یک سال گوش مفت گیر آورده! این بیست دقیقه را از ولایت فقیه، از سیاست های جمهوری اسلامی در حوزه بالکان، از احکام غسل میت صحبت می کند و قرائت نماز را هم می خواهد درست کند!
 همان روز اول می خواهیم پوستر بزنیم، تابلو بزنیم آزمون هم بگیریم تا خیال مان راحت شود. نه! ممکن است اول من فقط سلام و علیک کنم که خیلی وقت ها همان اثر می گذارد. یک بار جلوی آسانسور به یک پیرمرد کراواتی که شاید از قیافه ما حالش هم بد می شد رسیدم. در باز شد گفتم بفرمایید! اصلاًَ باورش نمی شد که یک آخوند به او احترام بگذارد. تا طبقه 5 بنده خدا متعجب بود! حالا قدم دوم را مثلاً آقای قرائتی بر می دارد این با لبخند من که وصل شد اگر کانال عوض شد و آقای قرائتی را دید کانال را عوض نمی کند، قدم بعدی از او ممکن است آقای جوادی آملی باشد. ما باید پاس کاری کنیم. کار فرهنگی یعنی همین. در اقلام تبلیغاتی پوستر، بیلبورد، تیزر تلویزیونی هر کدام یک کارکرد دارد.
تیزر تلویزیونی قرار است احساس و عاطفه طرف را در گیر کند. در پوستر اطلاعات بدهیم، در بیلبور یادآوری کنیم. درکارت دعوت تاریخ و ساعت و جزییات را بگوییم، بعضی وقت ها می بینیم بیلبور در خیابان نصب کردند ساعت را ریز گوش اش نوشته اند! آن وقت طرف با 120 کیلومتر سرعت وسط اتوبان باید بایستد یادداشت کند!
 محاسبه می کنند در بیلبور با این سرعتی که ماشین می رود شخص چند کلمه را می تواند بخواند. خیلی وقت ها کلمه کمتر یا شعاری که یک کلمه اش را بخواند و بقیه اش را در ذهن مرور کند می شود محتوای آن. مثل شعارهای تبلیغاتی که معمولاً از ضرب المثل استفاده می شود. برای این که از صدم ثانیه می خواهند استفاده کنند، ما بیلبور درست می کنیم و جدول برنامه ها را روی آن قرار می دهیم!
 باید پاس کاری کنیم!
 ما قرار است پاس کاری کنیم، دست طرف را بگیریم برسانیم به بعدی. به این معنا وقتی از کار فرهنگی حرف می زنیم مبنای-مان کاملاً اعتقادی و دینی است. از گفتن اش هم ابایی نداریم. ما با مأموریت آمده ایم، این کلیدی ترین و اساسی ترین نکته است. آیا من خودم را دارای یک مأموریت دینی و الهی می دانم یا نه؟ این جا افراط و تفریط می شود. افراط و تفریط در همه حوزه ها از جمله حوزه فرهنگ خطرناک ترین مسئله است. بعضی ها می گویند که ما کاری نداریم در نظام خلقت چه خبر است؟ خوب این غلط است! اگر تلویزیون می خواهیم تأسیس کنیم باید ببینیم در خارج که صد وخرده ای سال است تلویزیون تأسیس کردند، چه کرده اند؟ بلاخره مسیری بوده، از تئاتر به سینما، به تلویزیون.
 من نمی توانم امروز از صفر شروع کنم و بگویم می خواهم چرخ را از اول اختراع کنم! تجربه های بشری امروز یک زنجیره-ای است که رسیده به این جا. معنای اش هم این نیست که چون در غرب اتفاق افتاده پس ماهیت شیطانی دارد و غیر الهی است! نه خیر تجربه انسانی است.
امام زمان (عج) که تشریف بیاورند همین تلویزیون و تکنولوژی پیشرفته تر، پیام حضرت را به همه خواهد رساند. مثلاً می گویند پرده پشت سخنران باید آبی باشد، من بگویم نه خیر! من می خواهم زرد باشد. این حرف ها نیست. اگر بخواهم روزنامه درست کنم تیتر زدن در عالم ژورنالیست آدابی دارد. پوستر زدن، سخنرانی داشتن آدابی دارد، بنده الآن اگر جوری صحبت کنم که توجه شما جلب شود اثر می گذارد و گرنه اگر حتی بهترین ملائکه الهی هم پشت سر من باشند و من جوری صحبت کنم که شما خواب تان ببرد، این سخرانی نمی شود.
 ما باید با مبنای خودمان وارد شویم ...
 از آن طرف گاهی تفریط می شود، گاهی طرف می گوید شما نشستید حرف می زنید! اروپا را ببینید، دنیا را و عالم را گرفت، باید همان کار را کرد، نه خیر! اعتدال به این معناست که ما با مبنای خودمان وارد شویم و از آن ظرفیت هم استفاده کنیم. در قرآن فرمودند: از کسی که ما دل او را از یاد خودمان غافل کردیم اطاعت نکنید. کسی که از هوای نفسش پیروی می کند. در کار فرهنگی مبنای ما قرآن و حدیث است چون مأموریت داریم پس همه چیز بر طبق مأموریت تعریف می شود، بلا تکلیف نیستیم، ما با برنامه آمدیم، هدف مان تبلیغ دین و دعوت انسان ها به سمت خدا و ترویج ارزش هاست.
 امام صادق (علیه السلام) می فرمایند محبت و علاقه مردم را نسبت به خودتان و بعد نسبت به ما جلب کنید! هرگاه که توکار خوبی انجام بدهی می گویند این شیعه امام صادق است. جروا موده الناس الیکم و الینا.
 اگر شما به عنوان طلبه یا بسیجی یا خانم چادری یا آقای حزب الهی و متدین کاری کردی که در مجتمع آپارتمانی ات همسایه هایت دوستت داشته باشند فکر نکنید کار دنیایی کردید، بلکه کار الهی کرده اید.
 این از آن چیزهایی است که ما حزب الهی ها به آن توجه نمی کنیم و فکر می کنیم اگر دشمن زیاد داشته باشیم خیلی انقلابی هستیم.
 اگر جایزه نوبل گرفتی می گویند یک شیعه نوبل گرفته. اصغر فرهادی جایزه گرفت ما به او بد و بیراه گفتیم، در مصر تظاهرات کردند علیه او که این فرد شیعه است و نقشه آمریکاست که یک شیعه جایزه نوبل بگیرد.
 اگر یک رستوران کارش گرفت باید گفت این رستورانی است که طهارت و نجاست را رعایت می کند!؟ و موقع نماز هم فضای نمازخانه را خوب فراهم کرده!؟ تعبیری از امام موسی صدر هست که ما نمی توانیم دنیا را به سمت خودمان دعوت کنیم مگر آن که یک نمونه ارائه کنیم.
 جمهوری اسلامی اگر امروز موفق است برای آن است که یک نمونه ارائه کرده و می گوید من هم از عدالت اجتماعی حرف می زنم، هم تلاش می کنم که به آن برسم و هم انرژی هسته ای دارم، هم دیپلماسی قوی دارم، هم انتخابات آزاد دارم، هم از شهدا آرمان و ارزش ... حرف می زنم.
 این که ما بگوییم آرمان و ارزش بعد شما ببینید، کربلا، نجف، قم، شهرهای اصلی شیعه یک سیم از یک طرف بالا رفته، از یک کوچه آب می رود، یک دیوار خراب است و...!
ما نمی توانیم بگوییم به دنیا بیایید این جوری شوید. تعارف نداریم من به مخاطب امروز بگویم تو اگر از اسلام پیروی کنی چه می شوی؟ طرف می گوید بگویید من چه می شوم؟ نمی توانم بگویم شب اول قبر. بلکه باید در دنیا یک چیزی نشانش بدهم، مسیر اهل بیت و پیغمبر این بود، دنیا و آخرت با هم؛ ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه؛ عظمت اسلام این است که می گوید من هر دو را با هم به شما می دهم، هم پل برای شما درست می کنم و هم بعد از آن پل، جایی شما را می برم که مسجدی باشد، نماز بخوانید، قیامت تان هم تامین شود. از آن طرف فقط پل درست کنند و آخرش هم فحشا باشد! ما نمی خواهیم، از این طرف هم یک جریانی چشم شان را می بندند و در قبر می خوابند و نماز می خوانند که آخرت شان تامین شود، می گوییم آن را هم نمی خواهیم! ما حد وسط هستیم، یعنی هم آن پل را درست می کنیم هم آخرت را تامین می کنیم.
 کسی که از هوای نفس اش پیروی می کند قرآن دستور داده از او پیروی نکنیم، نشانه اش هم این است که افراطی است، کسی که امروز چنان در مورد یک کاندیدا حرف می زند که انگار اگر به او رای ندادی قیامت ات نابود است، بعد می بینید فردای آن روز از یک کاندیدای مقابل و رقیب صد درصد دیروز حمایت می کند! یکی از نوه های امام(ره) گفتند که وارد اتاق شدیم. بیرون باران می آمد. امام فرمودند چه خبر است بیرون؟ گفتیم دارد باران می آید. نفر بعدی دوباره آمد. امام فرمودند چه خبر است؟ نفر سوم که آمد یکی پرسید که امام شما از سه نفر تا حالا پرسیدید؟ بعد فهمیدیم که امام این سوال را می پرسد که واکنش این افراد را ببیند برای این که ببیند موضع گیری، برخورد و ادبیات این ها چگونه است! و بعد که در مورد مسائل سیاسی کشور می خواهند خبر بدهند آن وقت امام تشخیص بدهد که چطوری اند!. یکی می-آمد داخل گفت وای سیل راه افتاد، یکی می گفت یک بارانی دارد می آید و ...
 در خیلی از مسائل زندگی اتفاق می افتد که می پرسند فلانی چه طور است؟ پاسخ اغراق گونه می دهند که این! دین ندارد. در حالی که باید گفت این مزایا را و این ایرادها را دارد.
 حضرت عیسی (علیه السلام) داشتند با اصحاب می رفتند یک لاشه سگی را دیدند شروع کردند به بد گفتن که چقدر بو می دهد و ... حضرت فرمودند دندان های قشنگی دارد ببینید چقدر سفید است! اگر اعتدال بود مأموریت ما مبنای قرآن و حدیث است.
قرآن کریم به ما حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نشان می دهد که الگوی ما می شود. حضرت وقتی با آفتاب پرست، خورشید پرست و ماه پرست رو به رو می شود چه می کند؟ آیا گشت ارشاد راه می اندازند!؟ مناظره می گذارد بد و بیراه می گوید!؟ یا چماق بر می دارد!؟ می رود کنارشان می نشیند می گوید من هم با شما هستم، بعد که خورشید غروب کرد گفت: انی لا احب الافلین؛ من دنبال خدایی هستم که تمام نشود. ماه آمد رفت کنار ماه پرست ها گفت: من هم با شما هستم.
 اولین شرط در اثرگذاری فرهنگی ...
 اولین شرط در اثر گذاری فرهنگی احترام به طرف مقابل است، کسی که از ابتدا با بد زبانی با او شروع می کنیم هیچ گاه ارتباط برقرار نمی کند. قرآن کریم می گوید تعالوا الی کلمه سوابینناوبینکم؛ قرآن کریم می گوید: تو کافر لامذهب مگر نیستی؟ بیایید درمورد چیز مشترکی که بین ما هست، صحبت کنیم.
غربی ها قشنگی کارشان این است که کل اشتراک شان 10درصد است و روی همان مذاکره می کنند ولی ما (مسلمانان و حزب الهی ها) 90درصد با هم اشتراک داریم می گویم ببینیم آن ده در صد اختلاف کجا است!؟ و به این هم اکتفا نمی کنیم، دودمان هم دیگر را به باد می دهیم! هم دیگر را بی دین و لا مذهب و بی اعتقاد می کنیم.
 برای احترام به طرف مقابل راه های مختلفی وجود دارد از نگاه کردن، از مقابل بودن، از هم سطح بودن. حضرت علی (علیه السلام) وقتی رفتند پیش قاضی؛ تمام دعوایی که بود این بود که قاضی به حضرت گفت: یا اباالحسن، حضرت فرمودند که تو عدالت را رعایت نکردی! من را هم بدون لقب باید صدا می کردی! گاهی وقت ها با طرف جوری برخورد می کنیم که انگار فرد، کافر لامذهب و جهنمی است که هیچ شعور و فهم و درکی ندارد و حاضر شدیم منتی سرش بگذاریم همراهی اش کنیم به مسیر حق. این جور که نمی شود. حضرت ابراهیم(علیه السلام) با ماه پرستان بود، شب شد و ماه رفت حضرت فرمودند این هم تمام شد انی لا احب الافلین پس از آن که حجت اش را عرضه کرد فرمودند من دنبال خدایی هستم این چنین ... یامثلاً حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن.
 کسی به امام صادق (علیه السلام) گفت: من تاجرم و در بلد کفر زندگی می کنم رفقایم می گویند تو اگر در آن جا بمیری به آیین کفر مُردی. حضرت جواب ندادند، سوالی کردند، آیا آن جا که هستی به امر ما و مکتب ما ترویج می کنی؟ امر ما را احیا می کنی یا نه؟ گفت: بله؛ حضرت فرمودند این جا که هستی چه؟ گفت: نه، این جا کارهای اداری و معاملاتم را انجام می دهم و می روم. حضرت فرمودند: اگر آن جا بمیری در حالی مرده-ای که نور تو جلوتر از تو حرکت می کند و تو را به بهشت می برد!
 می گفت: « این مرد مرا زنده کرد ...»
 درمورد آسید مهدی قوام (از بزرگان تهران)
گفتند که دزد آمد خانه ایشان چیزهایی را جمع کرده بود داشت می رفت، که آسید مهدی کلید انداخت آمد داخل. دزد او را که دید هول کرد، ایشان از این که دزد ترسید ناراحت شد. گفت سر جدم ناراحت نشوید و نترسید! هیچ کاری باشما ندارم! پرسید ناهار خوردی!؟ دزد جواب داد نه، گفت زن و بچه ام نمی آیند خودمانیم، آب گوشت درست کردند و با هم خوردند. ناهار را که خوردند دزد آمد برود آسید مهدی قوام گفت این ها را هم ببر، دزد گفت آقا خجالت مان ندهید. گفتند ما چیزی که به کسی بدهیم پس نمی گیریم. فقط دم در آخر کار به دزد گفت: منِ پیرمرد چیزی به تو بگویم؛ تو جوانی، دزدی دلهره دارد نمی ارزد، این ها را به کسب و کار بزن، دزد هم رفت. یک گاری خرید و میوه فروشی کرد همیشه می آمد در خانه سید می گفت این جا قبله من است این مرد مرا زنده کرد.
 پیغمبر و اهل بیت (علیهم السلام) و من که این لباس را پوشیده ام و شما که آمدید، با مأموریت، کار دینی فرهنگی و ترویجی و تبلیغی کنیم.
ما آمدیم مردم را درست کنیم یا خراب کنیم؟ ما با انسان طرفیم با ساختمان طرف نیستم. درست کردن زحمت دارد، خراب کردن خرج اش یک بمب و تی اِن تی است. نباید انتظار داشت نیم ساعته همه چیز درست شود، حضرت نوح(علیه السلام) کار فرهنگی می کردند، در نهصد سال عمرشان فقط بیست سی نفر، یا پنجاه نفر را هدایت کردند. نباید انتظار داشت یک دفعه اتفاقی بیفتد، اما اگر کار من الهی و با اخلاص باشد همان یک نفر هم به قول پیامبر از تمام آن چیزی که خورشید به آن تابیده ارزش اش بیشتر است.
 بخش دوم:
 پرسش و پاسخ
* آن چه که عرض کردید در مورد غرب که آن ها دین را برداشتند و به جایش فرهنگ را گذاشتند از این طرف ما دین داریم، دینی که مبنای قوی دارد و قابل دفاع است و از این نظر باید فعالیت کنیم. حالا بفرمایید که ما با توجه به این که در ادبیات آکادمیک ، فرهنگ را اعم از دین می گیرند و آن را مجموعه ای از آداب و رسوم می دانند نگاه خاص شما چیست؟
 من جایی در خلال بحث گفتم که اگر ما فرهنگسرا داریم، تعارض ندارد با مسجد ونیاز ها و اقتضائاتی هست که هر کدام کارکرد خودش را دارد. اینکه در مورد فرهنگ در غرب و پس از رنسانس گفتم به این جهت بود که ما خاستگاه بحث را بدانیم و لزوماً اگر ما از دین و یا فرهنگ حرف می زنیم به معنای این نیست که درآن طرف ( غرب ) فهمیده می شود. آن چه که ما امروز به عنوان فرهنگ و کار فرهنگی می گوییم. بیشتر قالب هایی است که کار مطبوعاتی و ژورنالیست و سایت و وب سایت و ... در آن هست تا آموزش و پرورش و هنر و حوزه های مشابه . دین به عنوان یک منبع و مصدری که به ما رویکرد می دهد در این حوزه ها ماموریت دارد و منبع ما را تعریف می کند. ما به عنوان یک انسان متدین، دارای جهان بینی خاص، ایدئولوژی و اعتقاد خاص، انسانی که معتقد است روزی مرگ اش فرا می رسد و در پیشگاه خدا حاضر می شود و باید جواب پس بدهد. پس رویکردمان دینی است و قالب های مان کتاب و مسابقه و اردوی دانش آموزی است.
* بین خانم ها و آقایان در انجام کارهای فرهنگی تفاوتی وجود دارد یا نه؟
با این رویکرد دینی تفاوت به اقتضائات وجود دارد مثلاً میدان فعالیت اجتماعی عمومی برای مرد بیشتر است این بد یا عجیب و غریب نیست، مثل کارهای منزل که سنگینی اش به عهده مرد است، این چیزی نیست که توهین به زن باشد. این که مثلاً یک خانم یک لوله پلیکا دو متری دست بگیرد یا کارهای ساختمان را بکند این افتخار زن نیست این اقتضائات است، این دیدگاه و موضع خاص نیست که ما داشته باشیم، بلکه اقتضائات است.
مثلاً وقتی ما داریم از آموزش و پرورش و کلاس اول دبستان حرف می زنیم برای خانم بیشتر تناسب دارد تا مثلاً چهارم دبیرستان برای پسرها. به این معنا تفاوت هایی هست. اما اینکه خانم ها را در محیط خودشان در نظر بگیریم؛ نخیر، تفاوتی نیست یعنی مثلاً اردوی دانش آموزی برای خانم ها یک خانم می رود و برای آقایان یک آقا؛ مسابقه نقاشی، شعر یا نویسندگی به همین ترتیب.
* در مورد احترام به مخاطب که فرمودید؛ ممکن است با مخاطبانی رو برو شویم که معاند هستند و مغرض هستند و اساس شان بر مقابله است با این ها باید چه کرد؟ حتی برخورد متکبرانه با متکبر و تعابیر این چنین را چگونه تشریح می کنید؟
درامر به معروف و نهی از منکر اولین شرط احتمال تاثیر است یعنی ما عرفاً و منطقاً و عقلاً احتمال بدهیم اثر می دهد، در کار فرهنگی دقیقاً منظورمان همین حوزه است. مخاطب ما که باراک او باما نیست. مخاطب ما کسی است که احتمال می دهیم کار ما روی او اثر می گذارد. کسی که ضد انقلاب و لامذهب است او اصلاً مورد بحث ما نیست.
کسی که ماه رمضان وسط روز روزه خواری علنی می کند بحث ما نیست. بحث ما کسی است که احیاناً در ماه رمضان یواشکی روزه خواری می کند، طبیعتاً باید احترام این شخص را نگه داشت. قرآن کریم می فرماید ولاتسبوالذین یدعون من دون الله اگر فحش بدهید طرف ناخودآگاه به اعتقادات شما بدو بیراه می گوید. نباید به علاقه مندی های طرف مقابل توهین کرد. یک اتفاقی افتاد در انتخابات دوره قبل که طرف به رنگ سبز علاقه داشت، حالا ما به این رنگ بیاییم توهین کنیم. قرآن کریم می گوید توهین نکنید.
*نکته ای که ذکر کردید این بود که مبنای کارفرهنگی ما اعتقادی است و به هر حال ما از ظرفیت های غرب هم استفاده می کنیم . فرمودید که ما با ماهیت ها خیلی کار نداریم چرا که شاید ماهیت قابل ارزش گذاری ندارد، سوال این است که آیا این مطلب شما با مدرنیته اسلامی نسبتی دارد یا نه؟ چرا که برخی از ابزارها مثل سینما، بعضاً ماهیتش هم شاید در یک سری از رویکردها با این نگاه است که این ابزارهای فرهنگی هم، ماهیت دارد و در ذات خود شاید مشکلاتی داشته باشد این را هم باز کنید؟
 آن چه عرض کردم تجربه های انسانی بود که طی شده مثلا در تلویزیون و سینما و ژورنالیست این جاها ما باید از تجربه استفاده کنیم. شهید آوینی یکی از معروف ترین کارهایش هیچکاک همیشه استاد بود. کتاب مفصلی است .حرف این بود که هیچکاک هویت مستقل سینمایی دارد اگر من بخواهم کار سینمایی بکنم آن را باید ببینم اما اگر شما بگویید آیا این ابزارها اقتضائات خودش را ندارد، چرا مثلاً سینما به طور طبیعی در یک سالن تاریک بر روی صندلی اجرا می شود . طبیعتاً در بشقابی که قرمه سبزی می خورند پیتزا نمی شود خورد! این ها هر کدام اقتضائات خودش را دارد، من منکر این نیستم. مثلاً زن و مرد که باهم ازدواج می کنند در یک فضای سنتی و یک زندگی معنوی اولین سفرشان برای ماه عسل این است که یا بروند مشهد امام رضا علیه السلام ویا بورکینافاسو؟ این فرق می کند منتها اگر قرار شد بروند مثلاً زیارت امام رضا علیه السلام آیا اینکه با ماشین بروند یا با هواپیما و قطار فرق می کند؟ آیا اگر بخواهند با قطار و یا هواپیما بروند باید از صفر شروع کنند یا همان وسیله ای که موجود است استفاده می شود؟ ما قرار نیست با سینما به مردم قرآن یاد بدهیم، یکی از بحث ها این است که تبلیغ باید به زبان غیر مستقیم باشد. اما مثلاً برای یاد دادن احکام نمی شود از فیلم سینمایی استفاده کرد، باید تفکیک کنیم اما اگر روزی قرار شد فیلم بسازیم باید چه کنیم؟ زمانی دانش آموزان مدرسه ای را پارک بردند. بچه ها گل ها را لگد می کردند هرچه مربی می گفت که نکنید فایده ای نداشت رفتند یک انیمیشن ساختند که گل ها جان بخشی شده بودند و گل ها جاندار بودند، وقتی کسی گل ها را له می کرد گریه می کردند. پس از آن انیمیشن وقتی بچه ها را پارک می بردند دیگر کسی گل ها را لگد نمی کرد، بدون هیچ تابلویی. اگر من می خواستم یک مدرسه موفق بزنم شاید تجربه عمومی کره جنوبی هم به دردم بخورد، البته باید بومی سازی شود.
* فردی که می خواهد کار فرهنگی بکند لازم است قبلاً بر روی خودش کار کرده باشد به تعبیر ما خودسازی کرده باشد؟ این خودسازی چقدر باید باشد؟ آیا تا فرد به تکامل و تعالی مطلق نرسیده به دنبال کار فرهنگی نرود؟ آیا هر کس وظیفه اولش خودسازی است یا خیر؟
 در این عرضه افراط و تفریط خطرناک است افراط این است که بگویم من چون هنوز به کمال نرسیدم کاری نمی کنم! امیر المومنین علیه السلام فرمود: "من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدأ بتادیب نفسه قبل تادیب غیره" کار ما یک جور امامت پیشداری و جلو داری است.
 قبل از دیگران باید به خودش برسد. اما این قبل تقدم زمانی نیست، تقدم رتبی است یعنی نه اینکه من اول بیست سال کار کنم بعد بروم به دنبال کار فرهنگی بلکه یعنی رتبه و اهمیت و ارزش این است اگر عیبی دارم اول به عیب خودم توجه کنم امر به معرف و و نهی از منکر هم همین است غیر از این باشد همه باید تعطیل کنند، که برویم از اولیا خدا شویم! و بعد ... نه خیر شما نماز نمی خوانده ای حالا تصمیم گرفتی که نماز بخوانی نه به این معنا که بروی سه سال نماز بخوانی! الان هم که به کسی می خواهی در مورد نماز اول وقت تذکر بدهی، تذکر بده و اهتمام و اهمیت موضوع برای خودت بیشتر باشد . تفریط از این طرف یعنی که کار تبلیغی است و این چیزها مهم نیست و از لحاظ روحی غافل شویم مثلاً از کار فرهنگی حرف بزنیم و نماز صبح مان قضا شود. شب هیات راه بیندازیم و صبح نمازمان قضا شود ، اعتدال به این است که توجه و اهمیت بیشتر به خودمان اما به دیگران هم توجه کنیم. هم کار فردی هم اجتماعی. یکی از نشانه های نفاق به گفته امام حسن عسگری علیه السلام : داشته شما از آن چه که نمودتان هست، کمتر باشد . این یک قاعده است اگر دیگران فکر می کنند فلانی نمازش قضا نمی شود باید نماز شب خوان باشد. دقیقاً مثل کار اقتصادی اگر در حساب بانکی ات بیست میلیون پول هست بازار باید فکر کنند شما ده میلیون دارید، باید ذخیره ات بیشتر باشد.
* در فعالیت فرهنگی ناگزیر خانواده فرد فعال هم متأثر می شود، فعالیت فرهنگی با خانه داری و همسرداری و تعامل با پدر و مادر و برادر چه نسبتی دارد؟
 یک وقت هایی هست که فرد در خانواده آن قدر اثر می گذارد که درهیچ جای دیگر اثر ندارد. مثالی از شهید بهشتی هست که یک کسی از فامیل های ایشان آمد در زمان شاه مقابل ایشان اسکناسی که عکس شاه روی آن بود گرفت و شروع کرد به بوسیدن، به شدت. خوب حالا همه جور می شود برخورد کرد که بگویی مثلاً امیدوارم با همین عکس محشور شوی! و یا جور دیگر. شهید بهشتی نگاه کرد و گفت من با عقیده تو کاری ندارم و اصرار هم ندارم تو مثل من فکر کنی ولی من می گویم خودت باش، الان تو خودت نبودی بلکه می خواستی لج من را در بیاوری.
 از شهید بهشتی آن چه تعریف کرده اند یکی این است که کسی رفت پیش شهید بهشتی گفت می خواهم شمارا ببینم ایشان گفت الان وقت ندارم، پرسید کی وقت دارید در حالی که تقویم شان را در آورد گفت دقیقاً دو ماه دیگه دوشنبه چهار بعدازظهر گفت من خندیدم و ایشان پرسید چرا می خندید گفتم: از الان تادو ماه دیگه وقت ندارید ایشان گفت وقت دارم اما بخشی از وقت من برای خانواده و بستگان و فرزندانم است. بخشی از من برای خدا و عبادت و مطالعه و رشد شخصی ام و بخش سوم که ارتباطات اجتماعی ام است که در آن بخش تا دو ماه دیگر وقت ندارم اگر می خواهید بنویسیم. ماها یکی از کارهایی که بعد از انقلاب کردیم، همان طوری که مسجدداری را استخفاف کردیم یک آخوند سنتی که مسجد را اداره می گردد دست کم گرفتیم خانه داری را هم استخفاف کردیم،(خانه داری اگر محاسبه کنند، از سخت ترین مشاغل است) بچه های ما از مدرسه می آیند ، مادر خانه نیست، غذا را در مایکروفر گرم می کنند. تازه 6 بعداز ظهر مادرش می آید! این یک مدل یا مدل دیگر زمانی که مادر با آغوش گرم و سر حال با نشاط بچه را در آغوش می گیرد. این رشد و تربیت انسانی است این مادر ممکن است فرزندانش را طوری تربیت کند که عالم را تغییر دهد.
 قصه ای از ادیسون هست که می گوید از موفقیت های ادیسون پرسیدند او جواب داد هر چه موفقیت دارم از مادرم است من چهار سالم بود رفتم در قفس مرغ ها و روی تخم مرغی نشستم تا جوجه شود. مادرم دوساعت دنبال من گشت من را پیدا نکرد آمد و دید من آن جا نشسته ام، گفت چه می کنی؟ گفتم که نشستم روی تخم مرغ! پرسید چرا؟ گفتم برای اینکه جوجه شود. او پاسخ داد: چه قدر جالب و آرام آرام با هم صحبت کردیم و مرغی آورد و دست مرا روی بدن مرغ گذاشت گفت دمای بدن مرغ و انسان فرق می کند و ... گفت اگر مادر من این گونه برخورد نمی کرد من هم یک بچه بودم مثل بقیه بچه ها. خیلی وقت ها یک مادر ممکن است هیچ کار دیگری نکند. اینکه فرمودند "جهاد المراه حسن التبعل "جهاد زن خوب شوهر داری است. مادر اگر خوب شوهرداری یا خوب بچه داری کند ممکن است دنیا را عوض کند. البته هر زنی یک وقتی برای فعالیت های اجتماعی دارد که اگر شوهر اجازه دهد اگر شرایط و محیط اجازه بدهد در خیریه یا مدرسه یا بیمارستان و ... صرف می کند ولی اساس و اصل کار زن تقویت بنیان و پشتوانه است.
* متولی فعالیت فرهنگی در کشور خیلی داریم و هر کدام از ما خودمان را یک شخص فرهنگی می دانیم بحث این است که افرادی که بعضاً در جبهه خود ما هستند کارهایی انجام می دهند که اثر تخریب دارد با اینها باید چه کار کرد؟
 سخت ترین بخش ماجرا همین است. مثلاً در محیطی دارم کار می کنم، یک نفر به اسم دین به اسم روحانیت چادر و حجاب و چفیه کار را خراب می کند. کاری که باید کرد این است که من وظیفه خودم را درست انجام بدهم، کاری که نباید کرد تخریب طرف مقابل است.
راحت ترین کار تخریب کردن است. یکی از مشکلات ما این است که سایت ها و سخنران ها همدیگر را خراب می کنند اما من آنچه که درست است را باید بگویم. البته ما در این جلسه خیلی راحت صحبت می کنیم بعد از این هم راحت صحبت می کنیم اما اگر برنامه تلویزیونی و یا هیئت چند هزار نفره باشد قصه فرق می کند. آنجا من باید کار خودم را انجام بدهم. مردم خودشان تشخیص می دهند اگر یک چادری به کسی توهین کرد، چادری دیگری هم هست که احترام ما را نگه می دارد. ما اگر کار خودمان را بدون تخریب انجام بدهیم در گذشت زمان اثر خودش را می گذارد.
 جمع بندی نهایی:
 به حکایت سید رشتی یک شخص به محضر امام زمان علیه السلام مشرف شدند . می گوید حضرت سوار شدند بر مرکب و من هم سوار شدم. آن جا حضرت فرمودند چرا نافله نمی خوانید، نافله، نافله، نافله. چرا زیارت جامعه نمی خوانید، جامعه، جامعه، جامعه و چرا زیارت عاشورا نمی خوانید، عاشورا، عاشورا، عاشورا. در کار فرهنگی من می گویم کتاب، کتاب، کتاب و ما وقتی داریم از کار فرهنگی حرف می زنیم یک کار میدانی در عرصه تجربه است که شکی در آن نیست. صد سال هم مطالعه بکنیم اما اگر مثلاً در مدرسه معلمی نکرده باشیم، در مسجد کار نکرده باشیم و ... هیچ چیز گیرمان نمی آید ولی این ها همه پشتوانه می خواهد من اگر بخواهم یک ساعت سخنرانی بکنم باید 2 ساعت مطالعه کرد باشم، اگر قرار است 2 ساعت مطالعه کنم باید 3 ساعت فکر کرده باشم، مطالعه یک اساس و بنیان جدی کار فرهنگی است مطالعه، مطالعه، مطالعه. وقتی می گویم منبع یا قرآن اگر کسی بخواهند واقعاً کار فرهنگی بکند اگر مداوم قرآن را مطالعه نکند واقعاً کم می آورد، اگر حدیث نخوانید منابع به شما منتقل نمی شود. به شکل اجمالی وقتی از منبع کار فرهنگی حرف می زنیم قرآن و حدیث منظورمان است پیغمبر اکرم صلی ا... علیه و آله از روز اول تکلیف را معلوم کرد کتاب الله و عترتی. این مبنای ما است. اما تفصیلش چیست؟ منابع موجود برای مطالعه، از صحیفه نور حضرت امام، صحبت های رهبر انقلاب، کتاب دغدغه های فرهنگی حضرت آقا . چون امام عصاره و چکیده همه معارف است، امام هر روز زیارت جامعه کبیره را در حرم امیر المومنین علیه السلام خوانده است حتی زمانی که منع شدند و نمی توانستند بروند می رفتند پشت بام خانه رو به حرم امیر المومنین علیه السلام و زیارت جامعه می خواندند. امام سال ها نماز شب و زیارت عاشورا و زیارت جامعه خواندند. مراقبت واساتید مختلف داشته اند، عصاره معارف الهی شده صحیفه نور شده امام خمینی.
 صحبت های آقای جوادی، آثار و صحبت های شهید مطهری، امام موسی صدر، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید آوینی؛ اینها
 افرادی هستند که هم تجربه شخصی و هم سیر و سلوک شخصی و فردی داشتند.
شهید آوینی یک دور همه نوشته هایش را سوزانده، یک دور کتاب هایش را معدوم کرده! یک دور در جبهه ها کنار رزمنده ها بوده، خروجی آنها شده مثلاً کتاب آینه جادو. این است که با قدرت حرف می زند که باید ماهواره و ویدئو آزاد باشد این است که مبنا می دهد. ما اگر این ها را نخوانده باشیم نمی توانیم کار فرهنگی کنیم و این مطالعه و وقت گذاشتن می خواهد. توصیه کنیم همدیگر را به مطالعه و برای کتاب خواندن، کتاب به هم معرفی کنیم.

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

حضور«مزدوران زر وُ زور وُ تزویر»در خاکسپاری معصومیت ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

  حضور«مزدوران زر وُ زور وُ تزویر»در خاکسپاری معصومیت ...

 

 

Petar-Pismestrovic-Croatia

 در محاصره-ی داعش وَ آمریکا ...

 

Naji-Benaji-Morocco

 واکنش آمریکا به تروریسم داعش ...

 

Oguz-Gurel-Turkey

 

 جناره-ی نماد عدالت وَ صلح ...

 

Erdogan-Karayel-Turkey

 

 حمایت از حیوانات وَ نادیده-گرفتن مرگ معصومیت ...

 

Antonio-Rodriguez-Garcia-Mexico-(1)

 

 اشک ِ تمساح ِ نظام سلطه بر قربانیان ِ جنگ وُ تروریسم ...

 

Ghobad-Emamifard-Iran

 

 امواج خونین جنگ وُ ترور ...

 

Etienne-Moulron-France

 

 حضور«مزدوران زر وُ زور وُ تزویر»در خاکسپاری مرگ معصومیت ...

 

Aatefeh-Madani-Iran

 

 گریستن امواج ...

  زیرنویسی وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

شکم‌هایتان از حرام پر شده است!


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

   شکم‌هایتان از حرام پر شده است!  

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 


 وبلاگ فدایی، غلامرضا ، خبرآنلاین:
  این جمله ای بود که امام حسین در روز عاشورا به دشمنان خود گفت. و این پس از آنی بود که هر چه نصیحت می کرد کسی به حرف او گوش نمی داد. باید ترسید از اینکه ما هم چنین شده باشیم!
اگر ما عزاداری برای امام حسین می کنیم به هوش باشیم که مورد خطاب وی نباشیم. اگر حرف ها اثر نمی کند و اگر پس از عزاداری همچنان به کار های نادرست مشغولیم پس بدانیم که وضعیتمان مطلوب نیست. آنوقت اگر خدای ناکرده چنین شود نسلی هم که از ما به جای ماند چیزی قابل توجه نخواهد شد.
 نوح پیمبر وقتی قوم خود را نفرین کرد گفت خدایا من اینها را نفرین می کنم از این رو که دیگر از این ها جز کافر و فاجر متولد نمی شود! خدا نکند فساد همه جا را بگیرد ...
هر از گاهی در کشور از اختلاس و دزدی های کلان بحث می شود که خبر آن بسیار برای مردم تکان دهنده و زجرآور است.
از بحث های انتخاباتی گرفته تا سخنرائی های مرسوم، آنقدر در آنها دم از فساد زده می شود که گوئی تار و پود کشور را گرفته است و این علامت بسیار خطرناک و ناامید کننده و واقعا هشدار دهنده است. البته گاهی هم پس از مردن سهراب نوشداروهایی از طرف قوه قضائیه می رسد که اثر چندانی ندارد و لذا خبر بعدی می بینی که این تفکر را تأیید کرد. مثال بارزش همین بابک زنجانی است که پیشین ها را از جمله شهرام جزائری و غیره را به فراموشی کشاند و یا دکل گمشده نفتی که معلوم نشد چه شد.
 اما آنچه مهم است این است که اگر بعضی ها با زد و بند ها و حقه بازی ها موفق به چنین دستبردهایی می شوند ولی آیا این به این معنا است که دیگران به طرق دیگر به اختلاس، تبانی و کم کاری و یا کم فروشی مشغول نیستند؟
در اخبار روز 17 مهر سال 96 از طرف سخنگوی قوه قضائیه گفته شد که یک نفر از چهارده بانک توانسته سه هزار میلیارد تومان تسهیلات بگیرد؟ آیا واقعا ممکن است؟ پس این مدیران عامل بانک خوابند و یا دستی در کار دارند؟
 خدا کند که چنین نباشد ولی گاهی اوقات بعضی خبرها در محافل کوچکتر آدم را نگران تر می کند.که اختلاس فقط رقم های بزرگ نیست وقتی کسی عادت به تخلف کرد به هر طریقی به خلاف دست می زند و گاهی با تبانی و با هر ترفند دیگری مقصودش را عملی می کند. به قول معروف آب نمی بیند والا شناگر قابلی است. از قدیم می گفتند که تخم مرغ دزدی به شتر دزدی می انجامد. و در این زمینه همچنانکه خانواده مقصر است دولتها تقصیر بیشتر دارند.
 اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ ...
 می توان به عنوان مثال مواردی را ذکر کرد:
* وقتی در هر معامله ای می توان با تبانی قیمت ها را دستکاری کرد،
* وقتی نان را با انواع ترفندها با قیمت های بیشتر می توان فروخت: با خشخاش بدون خشخاش، با کنجد، بدون کنجد، یک رو و یا دو رو، با سبزی و بدون سبزی، بزرگ و یا کوچک و انواع ترفند ها ...
* وقتی مایحتاج مردم را می شود احتکار کرد. مثلا با ایجاد بازار کاذب آن را به چند برابر می فروخت.
* وقتی که قولی به مردم می دهند و از حسن نظر مردم و اعتماد آنها سوء استفاده می کنند ...
* وقتی فضا فروشی و هوا فروشی و دریا فروشی و کوه و کمر فروشی باب می شود ...
* وقتی می توان درمناقصه ها تخلف کرد و با دستکاری آن چیزی را در آورد که منفعت طلبان می خواهند.
* زمانی که می توان از پورسانت استفاده کرد و یا زیر میزی را رواج داد.
* وقتی بازار سیاه درست می کنند و محصولی را با چند برابر قیمت می فروشند! ...
* وقتی شرائط زندگی عده ای را سخت می کنند که فرد حاضر شود همه چیز حتی آبرو و کرامت انسانی خود را در پای نامردمان قربانی کند و محتاج شود ...
* وقتی می توان بازار را آشفته کرد و دلالی را رونق داد و به جای قیمت واقعی با بازار سازی قیمت کاذب درست کرد، معلوم است چه کسانی بهره می برند. در یکی از مراکز مهم شنیدم که نسخه ای را کارشناسان 500 میلیون تومان قیمت گذاری کرده اند ولی مسئولان گفته اند نه آقا دو میلیارد و خورده ای می ارزد و آن را با این قیمت بالا خریده اند!
* نتیجه این می شود که بعضی کارخانه ها رابه ثمن بخس به بعضی دانه درشت ها واگذار می کنند.
 این ها مسائلی است که برای آن می توان مصادیقی ذکر کرد ولی به ناچار باید در لفافه گفت.
دزدی و دغلی هزار و یک برنامه دارد که اگر ناصالحان حاکم شوند راهها فراوان است.
اگر کارمندان نا اهل باشند می توانند زمینه سوء استفاده و ارتشا را فراهم کنند. بعضی کار را از طریق عادی انجام نمی دهند و با استنادهای واهی به بند ها و تبصره ها که گاهی اوقات کم هم نیست جلوی کار را می گیرند و مراجعه کننده را وادار می کنند تا برای پیشبرد کارش به راه غیر مشروع متوسل شود و چه بسا خود همین فرد هم در باند باشد.
در بسیاری از موارد شنیده می شود که کسی که گزارش می کند بعد او را در یک موقعیت بعدی بیچاره می کنند تا دفعه دیگر هوس چنین کاری نکند!! خدا بخیر کناد! ...
 راه چاره: شفافیت در اطلاع رسانی بدون هرگونه مجامله
 نظارت مردمی و گوش به زنگ بودن مسئولان صالح بالاتر و پیگیری و تحقیق و نه توجیه و لاپوشانی و نه تنبیه گزارشگر صالح و بینوا!
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 


برچسب ها: فساد اقتصادی، اختلاس، کلاهبرداری، خیانت به بیت المال،

آسوده بخواب ، ما همچنان ایستاده-ایم ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  آسوده بخواب ، ما همچنان ایستاده-ایم ... 

 

Yaser-Ahmad-Syria

 آمارگیری حیوانات پناهنده! ... 

 

 

Saeid Sadeghi Iran

 

 بشر فراموش شده در دنیا ...

 

Shahram-Shirzadi-Iran

 

 صد رحمت به مُروت حیوانات! ...

Soleiman-Mamrahimi-Iran

 

 قلب فرشته-ی مرگ هم به درد آمده! ...


Bahram-Tadayon-Iran

 

 این هم از مجسمه آزادی نوین! ... 

 

Alireza-Pakdel-Iran

 جشن جلادان ، خون-آشامان ِ عطش-زده! ... 

 

Reza-Jangi-Iran

 آسوده بخواب ... ما همچنان ایستاده-ایم ... 

 

Tjeerd-Royaards-Netherlands

 ساعت شنی ِ قربانیان ِ نظام سُلطه ... 

 

  زیرنویسی ، وََ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

صادق زیباکلام: آقای رئیس‌جمهور مطالبات مردم را فراموش کرده‌اید!؟ ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  صادق زیباکلام: آقای رئیس‌جمهور مطالبات مردم را فراموش کرده‌اید!؟ ...  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

http://s9.picofile.com/file/8310666000/ROH8NY_L8R3J8NY_ET_TEH8D_1.jpg

 

 صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نامه سرگشاده ای خطاب به حسن روحانی رئیس جمهوری منتشر کرد. به گزارش عصرایران، متن این نامه به نقل از روزنامه شرق به این شرح است :
 سرور ارجمند، جناب دکتر حسن روحانی 
 رئیس‌جمهور اسلامی ایران دامت اقباله 
 با سلام و تحیات،
با اینکه از پیروزی درخشان شما در انتخابات پنج ماه بیشتر نمی‌گذرد، مع‌الأسف آثار ناامیدی در میان حامیان شما ظاهر شده. نارضایتی که چندان هم به نظر نمی‌رسد اهمیتی برایتان داشته باشد. در نظام ما مردم و خواسته‌هایشان به هنگام انتخابات تکریم می‌شوند و بعد هم فراموش. به نظرمی رسد انتخابات در ایران بیشتر مانوری تبلیغاتی است برای به نمایش گذاردن پشتیبانی مردم از نظام تا توجه به مطالبات آن‌ها. آمار مشارکت را باافتخار بر سر آمریکا می‌کوبیم و بعد هم کماکان همان سیاست‌های نامطلوب گذشته ادامه می‌یابند.
 انتظارات و امیدهایی که در انتخابات نسبت به شما به وجود آمده بود به نظر نمی‌رسد که دیگر اهمیتی برایتان داشته باشند. برعکس جلب رضایت اصحاب قدرت برایتان مطرح است. برخی این تغییر فاحش را مرتبط با بازداشت ۲۴ساعته برادرتان می‌دانند. عده‌ای هم آن را به‌پای محافظه‌کاری ذاتی‌تان و پرهیز از تغییر می‌دانند. انتخابات سبب شد تا موقتاً مجبور شوید ردای ترقی‌خواهانه بر تن نمایید. حال که دیگر به رأی مردم نیازی ندارید، دلیلی هم ندارد که همچنان رخت و لباس ترقی‌خواهانه تنتان باشد.
 بنده
اما تصورمی کنم که جنابعالی وارد تعاملی با اصولگرایان شده‌اید. آن‌ها در مجلس و مراکز قدرت و شاید هم در آینده در خبرگان از جنابعالی حمایت خواهند نمود و شما هم خواسته‌های ترقی‌خواهانه بدنه اجتماعی که شما را راهی پاستور کردند را خیلی جدی نگیرید و در انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ هم از جناب دکتر علی لاریجانی حمایت نمایید.
 جناب آقای دکتر روحانی، اگر به‌راستی وارد تعاملی با اصولگرایان شده باشید، هم شما و هم آنان سخت در اشتباهید. سرخوردگی از عملکرد شما زمینه را نه برای آقای دکتر علی لاریجانی و نه برای هیچ اصولگرای دیگری مهیا نخواهد کرد. بلکه راه را برای ظهور یک پوپولیسم دیگری همچون تیر۸۴ مهیا خواهد کرد. با این تفاوت که مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دیگر وجود ندارد تا پوپولیسم سال۱۴۰۰ وی را به‌عنوان سمبل اشرافیت به‌پای توده‌های محروم بیفکند. اتفاقاً نامزد پوپولیست۱۴۰۰جنابعالی، اصولگرایان میانه‌رو ازجمله برادران لاریجانی را مسبب فقر و فلاکت توده‌های محروم هدف قرار خواهد داد؛ دقیقاً همان موجی که آقای احمدی‌نژاد سال ۸۴علیه مرحوم هاشمی به راه انداخت.
 اصلاح‌طلبان چیزی ندارند که راست افراطی از آن‌ها بستاند؛ اما هزینه‌های سنگین را حضرت‌عالی و شرکای اصولگرایتان متحمل خواهید شد. در جنبش اعتراضی سال۸۸ عمدتاً جوانان و دانشجویان همراه اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده بالنسبه مرفه‌تر شهرنشین شرکت داشتند. اقشار و لایه‌های کم‌درآمدتر در آن اعتراضات شرکتی نداشتند؛ اما خراب شدن وضع اقتصادی کشور از ۸۸ به این‌سو و اینکه آثار بهبودی هم به چشم نمی‌خورد بیشترین فشارش را بر روی این اقشار گذارده.
برآورده نشدن مطالبات سیاسی و اجتماعی به کنار، تداوم وضعیت خراب اقتصادی کشور و اینکه نوری در انتهای تونل اقتصادی به چشم نمی‌خورد این بار ممکن است اقشار کم‌درآمد را هم وارد اعتراضات اجتماعی نماید. اگر زبانم لال چنین شود، تصور نفرمایید به توان به سهولت سال۸۸ آن را جمع نمود.
 ایام به کام باد
 نهم آبان یک هزار و سیصد و نودوشش

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 


برچسب ها: حسن روحانی، وعده-های انتخاباتی، تعامل با اصولگرایان، علی لاریجانی، پوپولیسم، اصلاح‌طلبان، مطالبات مردم،

با وجود این همه مدرک مشکلی حل میشود؟ ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  با وجود این همه مدرک مشکلی حل میشود؟ ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

http://s9.picofile.com/file/8310553776/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310554100/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310554384/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8310556034/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8310556484/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310556718/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310556934/AHMADYNEJ8D_EXTEL8SE_460_M3LY8RD_TUM8NY_4.jpg

 

  معاون اجرایی شورای شهر تهران با بیان اینکه چندین گونی سند و مدرک از هزینه‌های فاقد سند و ابهامات مالی در دوران تصدی احمدی نژاد بر شهرداری تهران موجود است، گفت: به تازگی یکی از کارشناسان و مسوولان وقت شورا به من گفت، این مدارک در چندین گونی موجود است و اگر تصمیم گرفته شود، دوباره این پرونده بررسی شود، در آن صورت همه مدارک ارائه خواهد شد.
 به گزارش ایلنا، هنوز یک هفته از نشست خبری شهردار تهران و دوباره زنده شدن ماجرای هزینه‌های فاقد سند در دوران حکمرانی احمدی‌نژاد بر شهرداری تهران نگذشته بود که دیوان محاسبات نیز گزارشات جدیدی نیز از تخلفات نفتی دولت نهم و دهم منتشر کرد.
 براساس گزارشات دیوان محاسبات، احمدی‌نژاد محکوم به جبران مبلغ ۴ هزار و ۶۰۰ میلیارد از طریق انتقال این مبلغ به حساب‌های درآمدی شرکت ملی نفت شده است. با زنده شدن این اخبار و تخلفات، بار دیگر ابهامات مالی احمدی‌نژاد در زمان شهردار بودنش تبدیل به خبر روز رسانه‌ها شد و همه می‌خواهند بدانند که آیا شورای پنجم قصد دارد یک دهه به عقب برگردد و پرونده‌های مالی احمدی‌نژاد را بررسی ‌کند یا خیر؟
 در شورای سوم زمانی که احمدی‌نژاد رئیس جمهور بود و خواهرش پروین احمدی‌نژاد بر کرسی شورا تکیه زده بود، اگرچه اصلاح‌طلبان شورای سوم، محمدعلی نجفی، معصومه ابتکار و احمد مسجدجامعی در اقلیت بودند، اما بحث ۳۲۰ میلیارد تومان هزینه‌های فاقد را مطرح کردند که بی‌نتیجه ماند. نجفی بارها اعلام کرده است در شورای سوم، این مهدی چمران رئیس شورای شهر بود که مانع بررسی این پرونده شد.
 نجفی پیش از این هم در سال ۱۳۹۱،
زمانی که به عنوان منتخب مردم در شورای اسلامی شهر تهران حضور داشت درباره این تخلفات میلیاردی و هزینه‌هایی که سروته آن مشخص نیست به خبرنگار ایلنا چنین گفته بود: «بخش عمده‌ای از این ۳۲۰ میلیارد تومان در مواردی غیر از موارد تعیین شده در شهرداری هزینه شده و به خصوص در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴ و ایام قبل و بعد از انتخابات.»
 بنابراظهارات نجفی، یعنی احمدی‌نژاد بخشی از منابع شهرداری را صرف پیروزی در انتخابات کرده است، به گفته وی براساس گزارش رسمی حسابرس در حسابرسی‌های بین سال‌ ۸۲ تا ۸۴ شهرداری تهران ۳۲۰ میلیارد تومان از منابع شهرداری را بدون سند و بدون اینکه در برنامه بودجه شهرداری پیش‌بینی شده باشد، هزینه کرده است. با وجود اصرارهای محمدعلی نجفی و سایر اصلاح‌طلبان شورا، مهدی چمران در آن زمان عنوان کرده بود، اگر این هزینه‌ها سند نداشت که نمی‌دانستیم چقدر بوده است!
 در هر حال به نظر می‌رسد؛ نجفی که هر ماه به سختی و با قرض و قوله حقوق کارکنان شهرداری که به گفته حجت‌الله میرزایی، معاون برنامه‌ریزی شهرداری تهران اکثرشان بیکار هستند، را پرداخت می‌کند، همانند رئیس شورای شهر قصد ندارد به سراغ پرونده‌های نه چندان قدیمی برود. البته شورای چهارم هم این پرونده را فراموش کرده بود،
رحمت‌الله حافظی، عضو شورای شهر چهارم در این باره به خبرنگار ایلنا گفت: «گزارش پرونده‌های فاقد سند هرگز در شورای چهارم به صورت جدی مطرح نشد، اما شورای پنجم اگر صلاح بداند می‌تواند، پرونده سال‌های گذشته را نیز بررسی کند.»
 آیا طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران سرانجام کلید می‌خورد؟
 محمود میرلوحی، عضو شورای شهر تهران
هم معتقد است از موعد این پرونده گذشته است و با اشاره به پرونده‌های مالی دیگر احمدی‌نژاد
به خبرنگار ایلنا می گوید: پرونده تخلف مالی احمدی‌نژاد در زمانی که استاندار اردبیل بود هم مطرح شد، اما دیدیم به آن رسیدگی نشد و اکنون هم دیوان محاسبات اعلام کرده است؛ احمدی‌نژاد ۴۶۰۰ میلیارد تومان تخلف کرده است. شاید اگر همان سه و نیم میلیارد تومان تخلف در زمان استانداری‌اش در اردبیل پیگیری شده بود و یا حداقل به پرونده ۳۵ میلیارد تومانی هزینه‌های فاقد سند شهرداری رسیدگی می‌شد، کار به اینجا نمی‌کشید که دیوان محاسبات از تخلف چند هزار میلیارد تومانی خبر بدهد.
 وی افزود: اعضای شورای سوم شهر تهران می‌گفتند؛ اسنادی در مورد ۳۵۰ میلیارد تومان هزینه‌های فاقد سند وجود دارد که خارج از چارچوب تعیین شده هزینه شده است و اگر چیزی از این مدارک وجود داشته باشد، می‌توان مساله را پیگیری کرد.
 معاون اجرایی شورای شهر با تاکید بر اینکه وقتی که تخلفات در جای خود رسیدگی نمی‌شوند، روند صعودی در پیش می‌گیرد، ادامه داد: احمدی نژاد زمانی که استاندار اردبیل بود، هم همین داستان‌ها را داشت. وقتی رسیدگی نمی‌شود، نتیجه همین است و تخلفات از سه و نیم میلیارد می‌شود ۳۵ میلیارد و بعد ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان.
 معاون اجرایی شورای شهر تهران با بیان اینکه چندین گونی سند و مدرک از هزینه‌های فاقد سند در دوران تصدی احمدی نژاد در شهرداری تهران موجود است، افزود:
گفته می‌شود که چندین گونی اسناد و مدارک در مورد این پرونده وجود دارد و اگر مقامات قضایی تصمیم بگیرند، دوباره پرونده را بررسی کنند، در آن صورت همه مدارک در اختیارشان قرار خواهد گرفت.
 وی افزود: به تازگی یکی از کارشناسان و مسوولان وقت شورا به من گفت، این مدارک در چندین گونی موجود است و من این سوابق را بررسی خواهم کرد،
اما باز هم تاکید می‌کنم که این از مسوولیت‌های شورای پنجم و شهردار فعلی نیست، مگر آنکه مقامات قضایی بخواهند ورود کنند یا طرحی در مجلس برای تحقیق و تفحص در شهرداری تصویب شود یا آنکه خود شورا طرحی برای تحقیق و تفحص را لازم بداند.
 هر چند میرلوحی صحبت از طرح تحقیق و تفحص از شهرداری می‌کند، اما چنین طرحی از عملکرد شهرداری تهران در خصوص واگذاری املاک و پروژه‌های مشارکتی در ۲۵ بهمن ماه سال گذشته رد شد. این طرح به پرونده املاک نجومی مربوط می‌شد و با وجود آنکه همراهی افکار عمومی را به همراه داشت، اما باز هم در مجلس رای نیاورد.
رد شدن طرح‌های این‌ چنینی در شورای شهر نیز بی‌سابقه نیست، در زمان شورای چهارم طرح تحقیق و تفحص از سازمان املاک شهرداری تهران در جلسه غیرعلنی رای نیاورد و فقط ۱۱ نفر از اعضای شورا از طیف اصلاح‌طلبان به این طرح رای دادند.
 با این حساب هر چند سابقه امیدوارکننده‌ای از تفحص در مورد شهرداری‌ها وجود ندارد، اما در چنین شرایطی و با وجود پرونده‌هایی همچون املاک نجومی دوباره مطرح کردن طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران می‌تواند نقطه پایانی بر تمام ابهامات باشد.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

سَرهای بزرگ وَ دستهای کوچک! ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  سَرهای بزرگ وَ دستهای کوچک! ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

 

 

 یک روان‌شناس تاکید کرد: قریب به اتفاق والدین امروزی، به جای این‌که به فرزندان‌شان خوشبخت بودن در جمع را بیاموزند، نابغه بودن در تنهایی را القا می‌کنند.
فرناز امیراصلانی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: متاسفانه چندی است که خانواده‌ها در این تب و تاب افتاده‌اند که باید کودک‌شان را در کلاس‌های آموزشی و یا موسسات معروف ثبت‌نام کنند تا نابغه شود. جالب آن‌که هیچ‌چیزی نمی‌تواند مانع این تب و تاب شود و والدین بعد از کلی رفت و آمد، نتیجه‌ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودک‌شان به ارمغان نمی‌آورند.
این روان‌شناس ادامه داد: بر فرض که کودک بتواند یک عدد چند رقمی را در یک عدد چند رقمی دیگر ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در آستانه نوجوانی لیسانس گرفته و حافظ کل دیوان حافظ، سعدی و مولانا باشد، آیا چنین کودکی می‌تواند درست زندگی کند و از زندگی لذت ببرد؟ آیا توانایی حل مسئله دارد و می‌تواند درست تصمیم بگیرد و در نهایت آیا می‌تواند دوست پیدا کند، بخندد و خوشبخت باشد؟
وی افزود: کودکان ما در اصل نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که چگونه زندگی کردن را بیاموزند، توانایی‌های‌شان را بشناسند و بتوانند آن‌ها را به کار گیرند؛ در واقع کودکانی که معصوم‌ترین موجودات کره زمین هستند و می‌توانند با تربیت درست، همان‌قدر معصوم باقی بمانند، حق‌شان نیست که بار آرزوهای از دست رفته ما را به دوش بکشند و کودکی‌شان فدای خواسته‌های ما شود.
امیراصلانی با تاکید بر این‌که کودکان حق دارند که مطابق شخصیت و علایق خود پرورش داده شوند، شاد باشند و از زندگی لذت ببرند، افزود: تحت فشار قرار دادن بچه‌ها برای شرکت در کلاس‌های آموزشی مختلف به خاطر ترسی است که والدین از عقب ماندن فرزندشان نسبت به سایر بچه‌ها دارند. ولی متاسفانه کودکانی که وقت خود را به جای احساس و تخیل، فقط صرف آموزش‌های علمی می‌کنند، به موجودات خارق‌العاده‌ای تبدیل می‌شوند که سر بزرگ اما دستان کوچک دارند.
این روان‌شناس با بیان این‌که والدین در تلاش پایان‌ناپذیر خود برای دانشمند ساختن از کودکان‌شان، کودکی آن‌ها را نابود می‌کنند، خاطرنشان کرد: یک سال اول زندگی کودک تنها بر پایه حس و بین یک تا شش سال نیز بر پایه احساس و تخیل شکل می‌گرد؛ در واقع طی شش سال اول زندگی، پرورش تخیل، احساسات و هوش هیجانی از نیازهای اساسی کودک است و تنها و تنها از طریق بازی می‌توان زمینه را برای رشد سالم روان فراهم کرد.

 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

کدام جمعیت مسلمین مورد تأیید ناجی جهانی-ست؟


 

﷐  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  کدام جمعیت مسلمین مورد تأیید ناجی جهانی-ست؟    

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

http://s9.picofile.com/file/8310173984/EM8ME_ZAM8N_A_S_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310174134/BESH8RATY_A_M_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8310174326/XODBARTARB3NY_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8310174668/XODBARTARB3NY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310174918/XODBARTARB3NY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310175134/XODSH3FTEH_1.jpg

 

 وبلاگ  دکتر مرتضی بهشتی حقوقدان و پژوهشگر، خبرآنلاین : آقای علی‌محمد بشارتی از مبارزان قبل از انقلاب که سابقه وزارت کشور و قائم‌مقامی وزارت امور خارجه را در سابقه خود دارد در هفتاد و سومین بهار زندگی‌اش ادعایی کرده است که فقط از افراد متوهم و خودشیفته انتظار بیان آن می‌باشد و با هیچ منطق دینی و سیاسی و حقوقی سازگاری ندارد.
نگارنده این سطور که فقط دغدغه حقوق مردم را دارد و حق عمومی مردم می‌داند که نگذارد اعتقاداتش مشوش جلوه‌گر شود، سخنان جناب بشارتی را با حفظ احترام به ایشان و به‌دور از خط‌‌کشی‌های سیاسی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب به نقد می‌کشم. تا بیش از این باورهای مردم کشورم به بازار حراجی برده نشود.
علی‌محمد بشارتی، در گفت‌وگویی با «شفقنا»، با ذکر تعاریفی از برتری اعتقادی و دینی اصولگرایان در مقایسه با اصلاح‌طلبان مدعی شده است: «قطعا اگر آقا امام زمان(عج) همین امروز ظهور کنند، برای کمک به نهضت عظیم خود دست روی اصولگرایان خواهند گذاشت.»
جناب بشارتی شما با تکیه بر چه کارنامه‌ای از اصول‌گرایان، مطمئن هستید از یاران قطعی امام زمان (ع) می‌باشید؟ لطفا به چند سوال جواب دهید تا معلوم شود در طراز حکومت سرتاسر مهر و عدالت آن دردانه جهان آفرینش هستید؟:
۱- در
اجرای عدالت قضایی توانسته‌ایم در افق و مسیر ابتدایی عدالت گام برداریم؟
۲- می‌توانیم به مردم خودمان نشان دهیم که
عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعه حاکم می‌باشد؟
۳- امام زمان بر
حاکمیتی که ربا و رشوه و فریب شاخصه اصلی اقتصادش می‌باشد چگونه دست یاری، دراز می‌کند؟
۴- بنابر اعلام بانک مرکزی در شهریور ماه سال جاری پانزده میلیون چک برگشتی داشته‌ایم، هیچ می‌دانید که در گذشته کشور ما روزهایی بوده است که افراد «موی سبیل» را در گرو طلبکار می‌گذاشتند و سوگند اعتبار بالایی داشت لکن
امروزه اسناد معتبر مالی و پولی هم نتوانسته مردم را متعهد به قول و وعده‌های‌شان کند و اساساً تعهد و وفای‌به‌عهد کم‌رنگ شده است؟
۵-
آمار رو به گسترش طلاق و کاهش ازدواج، از دیگر بخش‌های کارنامه 38 ساله‌اتان بوده است! آیا می‌خواهید بر مردم دوران سراسر مهر و انصاف حضرت هم این چنین حکمروانی کنید؟
۶-
نابسامانی اقتصادی و بیکاری گسترده و خطرناک، خشکسالی‌های روبه‌تزاید و کمبود آب را که بخش مهم آن ناشی از سوءمدیریت و عدم‌ بهره‌گیری از فرصت‌ها بوده است با کدام ذوق و سلیقه می‌خواهید به امام حکیم و مهربان نشان دهید؟
۷-
رزومه حاکمان ومدیران در دوران 38 ساله را برای استخدام در دولت کریمه امام عصر تهیه و تنظیم کنید و ببینید پذیرفته می‌شوند؟
سوگند به قرآن جاوید، سوگند به آرمان سرشار از امید و عزت شهیدان و جانبازان و آزادگان ایران زمین که یاد و نامشان پایدار باد؛ اگر مردم بر شما دست بگذارند و رضایت مردم را به دست بیاورید اصول‌گرا باشید یا اصلاح‌طلب، شاه خوبان هم شما را انتخاب می‌کند و نیازی نیست ترازوی خودشیفتگی به دست بگیرید و وزن دین‌داری و نزدیکی به امام حسین و احکام خدایی اصول‌گرایان را وزن کنید.
اختلاس و دزدی‌های کم‌نظیر و کودک‌آزاری‌ها و رشد رو به گسترش بیکاری و اعتیاد را در کدام بخش از عملکرد در خشان خویش ثبت کرده‌اید؟ گرفتار شدن 12 میلیون نفر از مردم در فقر مطلق را چگونه می‌خواهید به حضرت نشان بدهید در حالی که وجود نازنین ایشان تحمل رنج کسی را ندارد و دل‌مشغولی حضرتش سربلندی مردم می‌باشد نه فقر و گرسنگی و بی‌آبرویی‌های ناشی از تنگدستی!
جناب بشارتی عزیزم
صاحب این نوشتار قصد سیاه‌نمایی و ندیدن موفقیت‌های کشورمان و سپاس‌گزاری از مدیرانی که با پارسایی تمام مشغول خدمت هستند را ندارد بلکه ادعای شما باعث شد که با کامی تلخ مروری بر بخشی از گرفتاری‌های مردم کشورم کنم تا از توهم بیرون بیایید و باور مردم را به عدالت و زیبایی‌های حکومت موعود آن امام مهربانی‌ها، بیش از این سست نکنید.
آیا
نشانه‌هایی از کلام نورانی علی (ع) را در رفتار عمومی جامعه امروزمان نمی‌بینید که می‌فرمایند: «زمانی بر مردم می‌‏آید که از قرآن باقی نماند مگر خط و نشان آن
(خوب می‏‌نویسند و چاپ می‌‏کنند اما از علم و عمل خبری نیست) و از اسلام نماند مگر اسمی (فقط نامشان مسلمان است وگرنه از نظر عقاید و اخلاق و اعمال بویی از اسلام نبرده‌‏اند). مسجدهای آن‌ها از نظر ساختمان آباد است (مساجد را مجلل و زیبا می‌‏سازند) اما از هدایت (و بیان احکام دین) تهی و خراب است. ساکنین و سازنده‏‌های آن بدترین اهل زمین هستند، آنها سرمنشاء فتنه و پناهگاه گناه هستند.»
بیاییم به جای ادعا و نمره دادن‌های بی‌پایه و اساس به خودمان و دور دانستن دیگران از اسلام و مسلمانی، گامی برای اصلاح جامعه‌ای که نشانه‌های یادشده در کلام حضرت امیردر آن به روشنی مشاهده می‌شود برداریم و با همدیگر تلاش کنیم تا بتوانیم شباهتی اندک با آن چه که ادعا می‌کنیم باشیم.
 در آرزوی آمدنش ...
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 


برچسب ها: عدالت قضایی، عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی، وخامت ازدواج و طلاق، سوءمدیریت، فساد جوامع، بهترین بندگان،

بدبخت-ترین بچه-ی آن زمانه ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  بدبخت-ترین بچه-ی آن زمانه ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

http://s8.picofile.com/file/8310103542/OPRAA_WINFER_KUDAKY_3.jpg

 

 

http://s9.picofile.com/file/8310103242/OPRAA_WINFER_KUDAKY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310104018/OPRAA_WINFER_KUDAKY_4.jpg

 

 

 تصور کنید که بعنوان نوزادی ناخواسته و حاصل یک رابطه جنسی بی سر و ته، در روستایی بسیار فقیرنشین و در دامن یک مادر بدبخت که کلفت خانه های مردم است، دیده به جهان بگشایید، بدون آنکه وجود پدر را دور و برتان احساس کنید…؛ تصور کنید که در بچگی مادرتان آنقدر فقیر است که حتی توان خرید یک لباس ساده را برایتان ندارد و مجبورید گونی سیب زمینی بپوشید، طوری که بچه های همسایه دائم شما را مسخره کنند و به شما بخندند…؛ تصور کنید که در سن کودکی، مادربزرگتان مجبورتان کند کارهای سخت انجام دهید و همیشه بخاطر ساده ترین اشتباهات شما را کتک بزند و شما هم هیچ پناهی نداشته باشید که در دامنش گریه کنید…؛ تصور کنید که از سن نه سالگی دائم مورد تجاوز اطرافیان قرار بگیرید، دایی ها، پسر دایی ها، دوستان خانوادگی و کلاً همه. طوری که اولین فرزندتان را در سن چهارده سالگی و پس از نه ماه مشقت بدنیا آورید، آن هم یک نوزاد مرده…؛ تصور کنید که خواهر و برادری دارید که سرگذشتی کمابیش مشابه شما دارند، خواهرتان از اعتیاد زیاد به کوکایین بمیرد، و برادرتان از ابتلا به ایدز…؛ تصور کنید که مادرتان آنقدر فقیر است که نمیتواند شما را بزرگ کند و از پس هزینه های اندک شما برآید، و مجبور شود شما را به یک مرد غریبه بسپارد تا بزرگتان کند…؛ تصور کنید که آن مرد غریبه، یک ارتشی بسیار سخت گیر باشد که تصمیم دارد از همان بچگی به شما نظم و ترتیب را یاد بدهد و دائم تنبیه کند و دستور دهد، ولی شما مجبورید او را بابا صدا کنید…؛ تصور کنید که در میان این همه بدبختی، سیاه پوست هم هستید، یک آمریکایی-آفریقایی، آن هم در حدود چهل پنجاه سال پیش که اوج نژادپرستی و نفرت از سیاه پوستان است…؛ تصور کنید که حدود چهار دهه از آن روزگار گذشته باشد…؛ الان چه کار می کنید؟ چه بر سرتان آمده است؟
 بله درست حدس زدید؛ الان قدرتمند ترین زن جهان هستید! محبوب ترین، پولدار ترین، با نفوذ ترین، و تنها میلیاردر سیاه پوست!؛ همه شما را بعنوان صاحب بزرگترین خیریه جهان، پر طرفدار ترین مجری تلویزیون، و برنده جوایز متعدد سینما و تلویزیون می شناسند…؛ سیاستمداران، هنرپیشگان، ثروتمندان و همه آدمهای بزرگ و معروف فقط دوست دارند با شما مصاحبه کنند…؛ در دانشگاه ایلینوی، زندگینامه شما تدریس می شود، در قالب یک درس با عنوان خودتان…؛ یک قصر در کالیفرنیا دارید به مساحت هفده هکتار که از یک طرف به اقیانوس ختم می شود و از طرف دیگر به کوهستان. همچنین ویلایی دارید در نیوجرسی، آپارتمانی در شیکاگو، کاخی در فلوریدا، خانه ای در جورجیا، یک پیست اسکی در کلورادو، پلاژهایی در هاوایی و …؛ با درآمد سالانه حدود سیصد میلیون دلار، و دارایی حدود سه میلیارد دلار، بعنوان ثروتمند ترین زن خودساخته جهان شهرت دارید…؛ آنچه خواندید خلاصه ای بود از سرگذشت  
مجری بزرگ تلویزیون، اپرا وینفری

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

بــی پـــولـــی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

http://s9.picofile.com/file/8310029026/B3PULY_1.gif

 

http://s9.picofile.com/file/8310029192/B3PULY_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8310029892/B3PULY_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310030268/B3PULY_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8310030450/B3PULY_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8310030626/B3PULY_6.jpg

    فیلم سینمایی بی‌پولی به کارگردانی حمید نعمت‌الله محصول سال 1386 است. بی‌پولی داستان به قهقرها رفتن جوانی به نام ایرج (با بازی بهرام رادان) را دستمایه‌ی روایت خود قرار داده است. ایرج، طراح لباس است و در کار خودش ماهر و زبردست است. فیلم با عروسی ایرج و شکوه (با بازی لیلا حاتمی) آغاز می‌شود. در ابتدا اوضاع زندگی ایرج و شکوه خوب است زیرا ایرج شغل خوبی دارد و در کار خودش یکی از بهترین‌هاست. زندگی اما آنقدری که در ابتدا مساعد بود، خوب پیش نمی‌رود و بازگشت پسر کارفرمای ایرج که در فرانسه طراحی لباس آموخته، باعث می‌شود که شرکت به‌تدریج با طرح‌های ایرج مخالفت کند.
او که به استعداد و مهارت خود اعتقاد زیادی دارد و کار کس دیگری را قبول ندارد، شرکت را ترک می‌کند و مطمئن است که مدیران شرکت به او زنگ می‌زنند و با خواهش و التماس می‌خواهند سر کارش برگردد. این پیش‌بینی ایرج اشتباه از آب درمی‌آید و هیچ تماسی با او گرفته نمی‌شود جز اینکه برای تسویه حساب و تحویل وسایل شخصی‌اش به شرکت مراجعه کند(((
همان غرور کاذبی که آخرش سَرخوردگی، خلاف، یا اعتیاد است_ عـبـــد عـا صـی ))). در همین شرایط او با یکی از دوستان دوران مدرسه‌اش ملاقات می‌کند و پرویز (با بازی حبیب رضایی) به او پیشنهاد بستن قرارداد می‌دهد.
از این قرارداد، پولی نصیب ایرج نمی‌شود و او که برای تأمین مخارج زایمان همسرش نیاز به پول دارد، مجبور به گرفتن قرض می‌شود. قرض گرفتن‌های او بیشتر و بیشتر می‌شود تا جایی که مجبور می‌شود ماشینش را بفروشد، طلاهای همسرش را دور از چشم او به جای طلب‌هایش بدهد، و مسیر به قهقرا رفتن را به سرعت بپیماید. در نهایت ایرج به این نتیجه می‌رسد که باید غرور را کنار بگذارد و از اینرو در کارگاه کوچکی به همراه پرویز مشغول به طراحی می‌شود. پرویز این بار برخلاف دفعه‌ی گذشته، به قولش پایبند می‌ماند و دستمزد ایرج را پرداخت می‌کند.
بی‌پولی در زمره‌ی فیلم‌های موفق دهه‌ی اخیر است. لیلا حاتمی برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از بیست‌وهفتمین جشنواره‌ی فلم فجر دریافت کرد و سیمرغ بلورین فیلم برگزیده‌ی تماشاگران نیز به این فیلم تعلق گرفت. در ادامه به بررسی چند نکته درباره‌ی این فیلم می‌پردازیم:
یکی از نکاتی که در این فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده این است که اهمیت سازمانها بسیار بیشتر از اهمیت افرادی است که در آن سازمانها کار می‌کنند. ایرج فکر می‌کند که اگر از شرکت برود، کار زمین می‌خورد و سازمان از هم می‌پاشد زیرا او قدرت خود را بیشتر از قدرت سازمان می‌داند. اما با رفتن او سازمان سرپا می‌ماند و به فعالیت خود مانند گذشته ادامه می‌دهد. این بدین معنی نیست که کارمندان تأثیرگذار ارزشی برای سازمان ندارند. برعکس،
سازمان موفق چیزی بجز ترکیبی از نیروهای تأثیرگذار و چابک نیست که هر کدام به نوبه‌ی خود باعث پیشرفت سازمان می‌شوند ولی هیچ کارمند یا مدیر تأثیرگذاری نمی‌تواند ادعا کند که از سازمانش قدرتمندتر است.
در مسیر پیش روی سازمان‌ها و افرادی که در آنها فعالیت می‌کنند، دامهای زیادی به وجود می‌آید که به عقیده‌ی من، دام غرور خطرناک‌ترین آنهاست. این مسئله گریبان‌گیر سازمانها و کارمندان می‌شود. فرد یا سازمان زمانی که اوضاع خوبی دارد و در نمودار صعودی پیشرفت، بالا می‌رود، اگر گرفتار دام غرور شود و شرایط خود را همیشگی و ثابت ببیند، فراموش می‌کند که باید به فکر مدیریت روزهای سخت و شرایط پیش‌بینی شده هم باشد.
اوضاع بازار امروزه به شکلی است که دستخوش تغییرات لحظه‌ای می‌شود و گرفتار شدن در دام غرور یعنی غفلت کردن برای برنامه‌ریزی لحظات پیش‌رو. در فیلم بی‌پولی می‌بینیم که چگونه ایرج چوب تکبّر خود را می‌خورد. در ابتدای فیلم او آنچنان گرفتار دام غرور شده که با دیدن چند رفتگر می‌گوید: “اینها دلشان به چی خوشه؟ از آدم بدبخت بدم میاد.” او فراموش کرده که فاصله‌ی میان بدبختی و خوشبختی بسیار کم است و نباید آنقدر سرمست موفقیت‌های فعلی شود که برای آینده برنامه‌ای نداشته باشد.
علاوه بر غرور، یکی از اشتباهات دیگری که باعث می‌شود ایرج شغلش را از دست بدهد این است که رقبای خود را رصد نمی‌کند. او قدرت رقیب را دست‌کم می‌گیرد و حاضر نمی‌شود برای بررسی شرایطش وقت بگذارد. اگر او پسر کارفرمایش را موشکافانه رصد می‌کرد و از مهارت‌های او اطلاع می‌یافت، به یکباره با یک رقیب جدی که هیچ برنامه‌ای برایش ندارد، روبه‌رو نمی‌شد.
 رصد بازار برای موفقیت شرکت‌ها حیاتی است. یک چشم شرکت همیشه باید به رقبایش باشد تا با اطلاع از آخرین تحولات آن، برای‌شان سناریوهایی داشته باشد و در صورت لزوم بهترین سناریو را اجرا کند. گاهی مواقع بسته به تحرکات رقبا باید مسیر حرکت شرکت را عوض کرد و اولویت‌ها را تغییر داد.
یکی از دغدغه‌های افرادی که می‌خواهند در شرکتی استخدام شوند، این است که آیا امنیت شغلی‌شان تضمین می‌شود. در سازمان پیشرو و برتر جهانی مفهوم امنیت شغلی به کلی دچار تغییر شده است. در این سازمانها چیزی به‌عنوان امنیت شغلی به کارمندان داده نمی‌شود بلکه آنها خودشان هستند که با عملکردی که نشان می‌دهند، برای خود ایجاد امنیت شغلی کنند. اگر افراد در انجام وظایف محوله عملکرد خوبی داشته باشند و در مسیر پیشرفت گام بردارند، امنیت شغلی آنها تصمین‌شده است اما فردی که می‌خواهد آخر ماه حقوق مشخصی را دریافت کند بدون اینکه به فکر پیشرفت خود و سازمان باشد، نباید خیلی روی امنیت شغلی حساب کند.
همانطور که در فیلم بی‌پولی می‌بینیم، ایرج شغل خود را تضمین‌شده می‌داند و به همین دلیل حاضر نمی‌شود نظرات دیگران را در طراحی‌هایش لحاظ کند و قدری انعطاف‌پذیری نشان دهد.
یکی از نکات لازم برای موفقیت توجه به نوآوری و پیوند ایده‌های نو و جدید با تجربیات و یادگیری‌های گذشته است. بجای گارد گرفتن در مقابل هر تازه واردی به این فکر کنیم که چه نکات جدیدی از او می‌توانم یاد بگیریم و چگونه می‌توانیم یک تیم ارزشمند برای بالندگی سازمان باشیم.
درست است که تصمیم‌گیرندگان هر سازمان مدیران ارشد آن هستند، اما مدیران ارشد در سازمانهای یادگیرنده و سازمانهای تندآموز به راحتی سرمایه‌های انسانی خویش را از دست نمی‌دهند. بله
ما برای موفقیت به نیروهای دانشمند سرباز نیاز داریم که در جای خودش دانشمند باشند و در جای خودش سرباز، اما نباید بلافاصله با یک حرکت نیروی انسانی به آخرین راه حل که قطع رابطه کاری است برسیم.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی 

باید سیاست-مان دینی شود نه این که دین مان سیاسی!

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

   باید سیاست-مان دینی شود نه این که دین مان سیاسی!  

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 
 

 

سخنرانی حجت الاسلام محمد رضا زائری در سنگر اجتماعی، با موضوع نسبت انقلاب اسلامی و فعالیت فرهنگی.

1ـ نباید دچار توهم شویم.  فعالیت های مذهبی و دینی ما حتی همین مجلس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) در قبل از انقلاب متفاوت بود. حداقل تفاوت در این بود که؛ متأسفانه در حال حاضر ما به دلایل مختلف دچار نوعی توهمِ غالب بودن و در اکثریت بودن را داریم همین باعث میشود که نوع فعالیت مان فرق کند و همین باعث می شود که در این کشور متأسفانه وهابی ها، بهایی ها، مسیحیت تبشیری، عرفان حلقه و... بهتر از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مشغول به کار هستند. به دلیل این که ما فکر می کنیم کارها دست ما انقلابی هاست، دچار غفلت شده ایم. شاید اگر این توهم را نداشتیم و احساس می کردیم که باید از جان مایه بگذاریم و کار کنیم خیلی قضیه فرق می کرد. شاید اگر احساس می کردیم در اقلیت هستیم و در معرض خطر و آسیب هستیم خیلی وضع متفاوت می شد.
2ـ ورود نهادهای دولتی به امور اجرایی
 مسأله دیگر نهادهای حاکمیتی-ای هستند که مشغول کار فرهنگی هستند. این یک معضل است، وقتی وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات و سپاه و نهادهای مختلف دیگر متولی این امر هستند، ما احساس می کنیم که این ها مشغولند و دیگر کافی است.
 این کارها معادله ها را به هم میزند.
وقتی یک نهادی برای یک جلسه سخنرانی به من یک میلیون تومان پرداخت می کند من دیگر با چه انگیزه ای باید به روستا بروم، از جیب خودم هم هزینه کنم، پول کرایه هم بدهم، با سختی خودم را به آن جا برسانم و امثال این ها.
 وقتی فعالیت های موازی در نهادهای مختلف انجام می شود و این که احساس می کنند با ابزارهایی مثل فشارهای قانونی و ایجاد محدودیت و ابزارهای دیگر حاکمیتی می شود، یک هدف فرهنگی را تأمین کرد، چرا دیگر ما باید کار تبلیغاتی بکنیم؟ چرا فعالیت رسانه ای داشته باشیم؟!
3ـ چگونگی تعامل نهادهای فرهنگی با انقلاب اسلامی
 بحث دیگر درباره-ی مدل تعاملی که ما به عنوان فعال فرهنگی یا نهادهای فرهنگی با نهادهای حاکمیتی و انقلاب داریم، می-باشد. این هم از آن چیزهایی است که محل چالش جدی است.
 وفاداری ما به عنوان نهادهای فرهنگی و فعالان فرهنگی، به اساس انقلاب و ارزش ها و آرمان های انقلاب است، اما قرار نیست ما ابزار فلان امام جمعه باشیم که اشتباه کرده و ما اشتباهش را تصحیح کنیم. قرار نیست که آلت دست و بازیچه ی فلان استاندار یا فرماندار شویم، چرا؟ به خاطر این که به ما به عنوان یک مؤسسه فرهنگی کمک کرده است و الآن بخواهد از ما سوء استفاده کند.
ـ وفاداریم به اساس انقلاب ،فقط و فقط!
 آن چیزی که قرار است از آن دفاع کنیم اساس انقلاب و مبنای اصیل آن است. از مهمترین مشکلاتی که باعث می شود بعضی نهادها مشروعیت و مقبولیت خود را از دست بدهند همین امر است. به طور مثال؛ وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی فکر کند که می تواند با حذف یک خبر و یک موضوع، فلان مشکل را حل کند، به طور طبیعی مردم رو به شبکه ی خبری خارجی می آورند. نهادهای رسمی ما فکر می کنند، که دفاع از ولایت فقیه این است که نماینده ولی فقیه در فلان جا خرابکاری کرده است، باید خرابکاری او را درست کنند.  ما وفاداری مان به اصل انقلاب است نه به اشخاص.
ـ انقلاب اسلامی؛ انقلاب در روح و جان
 فعالیت های فرهنگی ما آرمان های اصیل انقلاب را دنبال می کند، چون انقلاب ما، اتفاقی بوده است که در روح و جان مردم رخ داده است. البته همیشه بعضی ظواهر وجود دارد، طبیعتاً ما پرچم آمریکا را آتش می زنیم، مرگ بر آمریکا می گوییم. این ها که سرجایش هست. مثل نماز و روزه که سرجایش است، نماز ظهری می خوانیم، چهار رکعت. هیچ گاه چهار رکعت را نمی توانیم دو رکعت بخوانیم. روزه را می گیریم از اذان صبح تا اذان مغرب، آن را هم نمی توانیم تغییر بدهیم. ولی
همه-ی ما می دانیم که این نماز و روزه همه چیز نیست، می دانیم که این یک پوسته و ظاهر است. ما دور کعبه می گردیم و می دانیم که؛ کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند و ببین یار کجاست ...
 انقلاب اسلامی آن کیسه ی شنی و آن اسلحه نبوده است؛ بلکه اتفاقی بوده که در ارزش های مردم رخ داده است.
 به تعبیر شهید بهشتی (ره): انقلاب ما انقلاب ارزش ها بود. یعنی تا دیروز پول داشتن ارزش بوده امروز ارزش ها تغییر کرده است. اگر در انقلاب ما تحول و دگرگونی-ای بوده، همین جا بوده است.
ـ حق،معیاراست نه شخص!
 اتفاقاً با همین معیار می توانیم بفهمیم که با انقلاب و آرمان هایش امروز فاصله داریم یا نه؟ اگر امروز هم بعد از 25، 30 سال چشم مان را باز کردیم و دیدیم که دوباره پول ارزش شده است، این یک زنگ خطر است. چون معیار آن بوده است. اگر امروز بعد از 35 سال احساس کردیم «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» دیگر نیست این یک زنگ خطر است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم انقلاب کرد در جامعه ی خاصی که در آن معیارها و آرمان ها چیزهای دیگر بود: دختر را زنده به گور می کردند. پیامبر دست دختر را می بوسید، انقلاب ارزشی این جا بود. پس انقلاب این نیست که قیافه و ظاهر تغییر کند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ان الحق و الباطل لا یُعرفانِ بِاَغدار الرجال اِعرف الحق تَعرِفَ أهلَه اِعرف الباطِلَ تعرفِ الاَهلَه. حق را بشناس و اهلش را با آن بشناس و بقیه را با آن مقایسه کن، باطل را بشناس و بقیه را با آن مقایسه کن. پس دیگر برای من ملاک نیست که امام جمعه فلان جا اشتباه کرده است، خب اشتباه کرده باشد. این است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: اگر دختر من قید امانت در دفتر بیت المال نکرده بود اولین هاشمی ای بود که دستش را قطع می کردم.
 چون معیار داریم و کاری به اشخاص نداریم. چون معیار داریم می بینیم که انقلاب قرار بوده تحولی در ارزش ها و ملاک ها باشد؛ «انَّ اکرمکم عندالله اتقیکم» بشود.
این بود که یک بسیجی از روستا آمده ممکن بود یک فرمانده لشکر شود و پسر آیت الله فلان و دکتر فلان و رئیس جمهور فلان و وزیر و وکیل زیردست او بروندـ به عنوان یک سرباز و یک بسیجی و یک نیروی رزمی عادی در جبهه فعالیت کند.  آن معیار، حاکم بوده است. رفتاری که آدم ها از خودشان نشان می دادند، انقلاب بود.
 تجربه موفق صدور انقلاب ما؛ لبنان!
 کما این که امروز هم آثار انقلاب را وقتی به جایی مثل لبنان مراجعه می کنید و بررسی می کنید. به عنوان موفق ترین تجربه صدور انقلاب ما که در لبنان بوده است، اصلاً ظاهر قصه ملاک نیست. کسی که برای عملیات استشهادی می رود،
ممکن است لباس و ظاهری که دارد را ما ببینیم و او را به چشم یک بچه حزب الهی و متدین به حساب نیاوریم، اما آن روحیه و باوری که طرف پیدا می کند، ملاک واقعی است. البته اگر بحث مان، بحث سبک زندگی باشد این موضوع هم قابل مطالعه است.
 البته جاهایی در همین لبنان هست، که حتی این ظواهر هم منتقل شده است.
یکی از رسانه های غربی چند روز قبل از آغاز جنگ 33 روزه، در سال2006 گزارشی منتشر کرد، با این مضمون که: شما وقتی در کوچه های ضاحیه لبنان قدم می زنید احساس می کنید در کوچه های قم ایران مشغول راه رفتن هستید!
 ماباید دیدگاهی کیفی نگر داشته باشیم
 طبیعتاً اگر در بحث سبک زندگی وارد شویم در پوشش، موسیقی، خوراک و... این مشابهت ها وارد می شود، اما چیزی که ملاک است این نیست.
اتفاقاً تفاوت دیدگاه عاقلانه و عالمانه با دیدگاه جاهلانه در این است که دیدگاه جاهلانه کاملا کمّی و مصداقی و ظاهری است. اما دیدگاه عالمانه به ظاهر و مصادیق بیرونی و کمیاب کاری ندارد.
 این یک دیدگاه جاهلانه است که مثلاً صدقه دویست هزار تومان از پنج هزار تومان صدقه برایش بهتر و بیشتر است! اما در دیدگاه عالمانه دویست هزار تومان و پنج هزار تومان فرقی ندارد، حتی گاهی پنج هزار تومان ارزش بیشتری داشته باشد! چون نگاه خدا، نگاه کمّی به این معنا نیست. در نگاه کمّی و ظاهری پرچم آمریکا، نماد کفر می شود اما در نگاه عالمانه فقط آن نیست، ممکن است دروغ گفتنِ من سبب آمریکایی بودن من بشود. ممکن است کسی در جامعه-ی اسلامی بیشترین ضربه را بزند و آمریکایی تر از همه بشود و دعای ما این بشود که «اللهم اَصلحِ کلّ فاسدٍ من امورِ مُسلمین»
در این دعا بحث بر سر استکبار جهانی نیست، اتفاقاً درباره-ی کسی است که در جامعه ی اسلامی فساد می کند. دیگر در این جا ملاک ظاهر و قیافه نیست. ممکن است به طور مثال جریانی مثل مهدی هاشمی، معمم هم باشد و نزدیک ترین ارتباط را با بیت قائم مقام رهبری هم داشته باشد اما بیشترین ضربه را به انقلاب بزند. یک نفر دیگر هم باشد که اصلاً ظاهرش به انقلاب نخورد اما بیشترین خدمت را به انقلاب اسلامی بکند.
4ـ موضع تربیتی ؛ موضعی غیراز مدیریت سیاسی
 و نکته ی آخر در مقدمه بحث امروز این است که موضع تربیتی که هدفش آن انسان سازی است کاملاً موضعش با مدیریت سیاسی جامعه فرق می کند.
انقلاب اسلامی که رهبران آن روحانی هستند. یعنی معلم-اند، نسبتی باید داشته باشد با خود اسلام، که پیامبرِ آن را به عنوان یک معلم می شناسیم و در کل ادیان الهی که پیامبرانش معلم هستند و برای تعلیم آمده اند.
 ما با همه فرق می کنیم
 وقتی با خیلی از بچه های متدین و انقلابی مان صحبت می کنیم و می گوییم که چرا فلان خبر دروغ بود؟ چرا رئیس جمهور کشور دروغ گفت؟ می گویند: همه جای دنیا این هست. ما جواب-مان این است که ما با همه-ی جای دنیا مگر برابریم؟ مگر انقلاب اسلامی مثلاً یک انقلاب کارگری در فرانسه بوده است!؟ یا یک انقلاب اقتصادی بوده است در جایی دیگر؟ فرق انقلاب اسلامی و بقیه در این جاست، فرق اسلام و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با دیگرمکاتب در این جاست.
 راز ماندگاری؛ پایبندی به اصول
 وقتی مسلم بن عقیل در پشت پرده-ی خانه هانی بن عروه مخفی شده است و عبیدالله بن زیاد به عیادت هانی آمده، با چه منطقی سیاسی می توان توجیه کرد، که شمشیر به دست، به عبیدالله حمله نکند!؟ که بعد هانی به او گفت: اگر می آمدی این ملعون را می کشتی، کار تمام بود.
 ما اگر بعد از 1400 سال، اگر با منطق خودمان بخواهیم قضاوت کنیم می گوییم کار او اشتباه محض بوده است، اگر این کار را کرده بود دیگر عاشورایی رخ نمی داد، حتی با کمی تندروی می توانستیم بگوییم او می توانست جلوی ریختن خون امام حسین (علیه السلام) را بگیرد! ولی این کار را نکرد. ولی مسلم بن عقیل می گوید: ما شبیخون به دشمن نمی زنیم، ما به دشمنان هم خیانت نمی کنیم. این است که بعد از 1400 سال نهضت امام حسین (علیه السلام) مانده است.
 در جنگ بدر دو نفر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند و گفتند: یا رسول الله ما در مسیر که می آمدیم، مشرکین ما را گرفتند و گفتند که شما می خواهید به یاری مسلمان ها بروید. ما گفتیم نه. از ما عهد گرفتند که پیش شما نیاییم و ما این عهد را بستیم ولی خودمان را به شما رساندیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: برگردید و بر سر عهدتان باشید و حتی اگر با مشرک عهد بستید بر سر عهدتان بمانید، خدا این قدرت را دارد که ما را یاری کند.
 لذا حضرت فرمودند: کسی که جدم امام حسین (علیه السلام) را با شمشیرش کشته آن شمشیر را به امانت پیش من بگذارد دوباره بخواهد بگیرد به او پس می دهم.
 وقتی من موضع انسان سازی و تربیتی دارم کاملاً با موضع حاکمیت سیاسی عادی فرق می کند. این که دین ما از سیاست جدا نیست یعنی همین؛ یعنی در سیاست ورزی و حاکمیت هم با معیارهای دینی باید عمل کنیم. اتفاقاً همین باعث می شود که بعد از 1400 سال یک اتفاقی بیفتد. این باعث می شود که ارزشی، مکتبی و تفکری پایدار بشود، چون پای چیزی ایستاده است والّا خیلی مکاتب و نظام در طول تاریخ بوده اند که هیچ چیزی از آن ها باقی نمانده است. آن چیزی که باقی می ماند شیوه و منش امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
 اتفاقاً اگر کسی بخواهد منش امیرالمومنین (علیه السلام) را با همان ملاک های ظاهری مقایسه کند، هیچ توجیهی برای آن نمی تواند پیدا کند. در حاکمیت سیاسی هدف این است که کسی در خیابان شعار علیه منِ مسؤول ندهد. همین برای من بس است، من می خواهم جامعه را اداره کنم که کسی شلوغ نکند، ولی در موضع تربیت و انسان سازی مسأله ام این است،که انسان ها را رشد دهم. مسأله باید این باشد که احساسی به انسان ها بدهم که وقتی شب می خواهند بخوابند، رضایت خاطر از بندگی برای خدا داشته باشند. قلباً از این که مشغول عبادت هستند، شاد باشند. من قرار است با کار تربیتی ام انسان ها رابه کمال برسانم.
 به تعبیر قرآن کریم ، پیغمبر آمده است تا غل وزنجیرها را باز کند. امام حسین(علیه السلام) آمده است خودش را فدا کند و زن و فرزندش را به اسیری بروند برای این که زن و فرزند مردم از اسارت نفس آزاد شوند. خودش تشنگی کشیده تا مردم تشنه ی معرفت نشوند. «وبذل مهجة فیک لیستنقذ عبادک جهالة وحیره الضلاله».
 این مبنای ماست؛ حالا من با این مبنا مشغول کار فرهنگی هستم. اگر قرار باشد دروغ بگویم که بمانم این ماندن هیچ فایده ای ندارد. اگر قرار شود به مردم ظلم کنم، باز هم این ماندن بی فایده است.
 حاکمیت به چه قیمتی؟!
 مبنای ما حاکمیت به هر قیمتی نیست. امیرالمومنین(علیه السلام) این کار می کردند، ایشان اگر می خواستند شمشیر بکشند همه عالم را می توانستند از بین ببرند.
 امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا اگر می خواست به هر قیمتی بماند، می توانست خیلی کارهای دیگر بکند. ایشان می فرمودند: عزت و دین مبنای من است. اصلاً این جا هدف وسیله را توجیه نمی کند.
 در اول انقلاب معروف است که می گوید -کسی که این را نقل کرده خودش الآن در قید حیات است- مهدی هاشمی، وی را صدا زده و با هم به جایی رفتند. در آن مکان بوی مشروبات الکلی می آمده است، در حد زیاد. یکی از ژنرال های ارتش عراق با صدام اختلاف پیدا کرده و به سمت ایرانی ها آمده بوده، مشغول مذاکره با ایرانی ها بود، برای این که از اطلاعات او برای جنگ استفاده کنند.
این شخص می گوید که من با مهدی هاشمی دعوایم شد، آمدم بیرون و با خودم گفتم که به هر قیمتی نمی شود به جنگ کمک کرد. ما باید با دست خودمان برای این طرف مشروب تهیه می کردیم و جلوی ما این را مصرف می کرد، برای این که در جنگ به ما کمک کند؟!؟!.
 این شخص به قم خدمت آیت الله منتظری می رود. نقل می کند: به ایشان مسأله را گفتم، ایشان جواب مرا نداد. بعد به خدمت امام رسیدم، تا خبر به امام رسید، امام دستور دادند که پرونده را رسیدگی کنید ودر اولین فرصت این ژنرال را از کشور اخراج کنید.
 ما معیار ومبنا داریم، قرار نیست من برای کار تربیتی از هر وسیله ای استفاده کنم، در تبلیغاتم به سمت غرب بروم، در مدل رفتار با مردم، مدل غربی بشوم، در شیوه حاکمیتی غربی شوم.
 اگر ایراد به بعضی امور هست ایراد به مسائل فوق هم هست. چطور من در روش تبلیغاتم در مجلس مانند غربی ها رفتار کنم، از فلان کارخانه دار، پور سانت بگیرم که بعد موافقت اصولی برایش جور کنم، بعد هم بگویم این اشکالی ندارد، ولی اگر جوانی شلوار جین بپوشد، اشکال دارد!
 چطور غربی بودن یک دختر خانم دوتار مویش بیرون است اشکال دارد، ولی زد و بندهای اقتصادی بزرگ در کشور اشکال ندارد. این ها غربی نیست ولی آن ها غربی است.
 از هرکجاشروع کردیم از همان جا ادامه دهیم ...
 انقلاب ما، یک انقلاب اسلامی بوده است. معیار ما اسلام بوده است. ما با نهج البلاغه انقلاب کردیم؛ نمی شود که با رساله توضیح المسائل ادامه راه انقلاب را برویم، باید ادامه راه را هم با نهج البلاغه پیش برویم. اگر انقلاب ما با شعارهای اصیل وآرمان های بزرگ ومعیارهای اساسی قرآنی و وحیانی بوده است، ادامه حرکتش باید همین گونه باشد. قرار نیست ما با تبلیغات غربی اسلام را حفظ کنیم. این جمله با این مفهوم از آیت الله بهجت معروف است، که ایشان می فرمودند: من اگر اراده کنم می توانم تمام عالم را اصلاح کنم، ولی به قیمت جهنم خودم، من چنین کاری را نمی کنم.
 من قبل از هر چیزی وظیفه شرعی دارم و آن بندگی واطاعت خداست. حالا احساس می کنم که بندگی خدا در مسائل اجتماعی هدایت مردم وتبلیغ دینی و فعالیت فرهنگی وامثال این ها است.
 وظیفه ما مطالبه است
 انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است. کتاب ها در انقلاب ما نقش داشتند، اما اکنون حس می شود که حاکمیت فرهنگ ستیز در معنای عام آن داریم؟ این مسأله را در موضع ساختار دولتی بیان می کنم؛ هرجا که عیب و نقصی دراین رابطه می بینیم از بدنه مردمی نیست، عموماً از حرکات ناقص و دستوری دولتی است ودرنگاه کلان هم برای دولت اولویت اول فرهنگ نیست.
اگر انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است پس باید اولویت هم، همین مورد باشد. چه شده است که بعد از این همه مدت به این نقطه رسیده ایم؟ اگر قرار است جایی بودجه ای قطع شود بودجه فرهنگی است. برای عرصه فرهنگ هیچ استراتژی خاصی وجود ندارد.
 من این را قبول دارم که امروز در دستگاه های دولتی ما، فرهنگ اولویت نیست. این که دلایلش چیست؟ یک بحث دیگر است که نیاز به آسیب شناسی و مطالعه دارد، که نه وقت ما اجازه می دهد، نه موضوع بحث ماست. ولی به هر دلیل ما به این جا رسیدیم. دو نکته را در این رابطه عرض می کنم:
 نکته اول این که؛ ریشه بحث کجاست؟
اگر موضع ما تربیت و انسان سازی باشد، اتفاقاً به فرهنگ، کتاب آموزش وپرورش و... احتیاج داریم. اما اگر موضع ما تربیت انسان نبود ومسأله من مسؤول این باشد که طرف ساکت باشد واعتراض نکند، آن موقع نیروی انتظامی هم می تواند این کار را بکند و نیازی به فرهنگ نداریم و ریشه این مسأله دقیقاً همین جاست. ما وقتی می خواهیم انسان سازی بکنیم،کار سخت می شود.
 نکته دوم این است که؛ حالا باید چه کار کرد؟ امروز آن چه که وظیفه ماست همین مطالبه است. اتفاقاً جریان های فرهنگی غیر دولتی و مردمی، دانشجوها و طلبه-های فعال، اگر این مطالبه را داشته باشند، اوضاع خیلی فرق می کند.
 دلخوشی ما این است که رهبر انقلاب این دغدغه را دارند. رهبری، هر دولتی که سر کار آمده است وخدمت ایشان رفته اند، به شکل جدی این مسأله که فرهنگ باید اولویت باشد را مطالبه کرده اند. شاید به جرأت بتوان گفت که تنها کسی که در این سال ها در بحث شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی تا بحث جنگ نرم و سبک زندگی و امثال این بحث ها، به طور جدی پای این قصه ایستاده اند، مقام معظم رهبری هستند. منتهی زمانی ایشان می توانند به طور قطع این مسأله را پیگیری کنند که از پایین هم این مطالبه باشد.
 ما هم مسأله مان این شود که چرا فرهنگ، در اولویت نیست. اولاً همه ما باور داشته باشیم که مثلاً سبک زندگی –به تعبیر رهبری– با بخش نامه و همایش گذاشتن حل نمی شود. وقتی بازی های کامپیوتری وسریال تلویزیونی فرهنگ غلطی را منتقل کند، با سخنرانی من چیزی عوض نمی شود.
وقتی سخنرانی با موضوع بی اهمیت بودن دنیا از آیت الله فلان پخش می کنند و بعد از آن بلافاصله تبلیغی پخش می شود و از فلان بانک که با قدرت می خواهد به من القا کند که همه چیز بی ارزش است غیر از دنیا! یا این که یک ساعت من با موضوع قناعت سخنرانی کنم اما بعد از آن برنامه ای پخش شود که می توان در اول زندگی، یک زوج جوان، امکانات در سطح بالای زندگی را داشته باشند، این جا می توان توقع داشت که چه اتفاقی برای فرهنگ بیفتد؟!
 این مطالبه را ما باید ایجاد کنیم
 تا حالا یکی از شما به یاد دارد که جایی مردم تظاهرات کنند؛ به طور مثال از آموزش و پرورش مطالبه داشته باشند که چرا در محتوای درسی، ارزش های انقلاب ترویج نمی شود؟! یا این که چرا صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مورد این همه موضوع روی زمین مانده که جامعه به آن نیاز دارد سریال نمی سازد؟ نهایت کاری که کرده است، صدا وسیما هر جا که نیاز داشته است، با 4 تا نماینده لابی کرده است و یک بیانیه را 100یا200 نماینده آن را امضا کرده اند و در صحن علنی از صدا وسیما تشکر کرده اند. هیچ موقع مطالبه ای از حاکمیت نبوده است که چرا در مورد فلان موضوع کار فرهنگی نمی شود.
 مجله کمان در این کشور –در شرایطی که رهبر تأکید زیادی بر پایدار کردن ارزش های دفاع مقدس دارند- تعطیل می شود، چه کسی اعتراض کرد؟! مجله نیستان و پنجره تعطیل شد، اصلاً کسی فهمید و عکس العملی نشان داد؟!
 الآن پس از 35 سال از انقلاب ارزش ها، در کیوسک روزنامه فروشی این کشور چه می بینید؟ سر در سینما ها را ببینید!
 ما از مرحله انقلاب اسلامی عبورکرده ایم، در مرحله استقرار جمهوری اسلامی هستیم و بعضی می گویند در استقرار جمهوری اسلامی در اولویت کارها نیاز به فرهنگ نداریم، نظر شما چیست؟
 اعتراض ما عین وفاداری به انقلاب است!
 می خواهم از این صحبت کنم که می دانید چرا این مطالبه وجودندارد؟ به نظر من دلیلش این است که اگر ما به خیابان بیاییم و شعار بدهیم و یا اگر اعتراضی بکنیم جمهوری اسلامی تضعیف می شود. ما نا خودآگاه این احساس را داریم. البته گاهی اوقات این را افرادی به ما القا می کنند.
به طور مثال مدیر کل ارشاد به دلیل این که نمی خواهد تضعیف بشود این را به ما القا می کند که تضعیف من، تضعیف جمهوری اسلامی است. خب، نتیجه اش می شود همین که هیچ کس اعتراض نمی کند و هیچ چیز هم تغییر نمی کند. در حالی که ما وفاداری به ارزش های اصیل انقلاب را داریم و این اعتراض ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. اتفاقاً ما از موضع وفاداری و دلسوزی است که نقد می کنیم و اعتراض می کنیم.
 وقتی ما کسی را دوست داریم و می بینیم بیمار شده است و از دست ما می رود این جاست که باید به آن بیماری اعتراض کنیم. اگرجمهوری اسلامی را دوست داریم، وقتی می بینیم خطری آن را تهدید می کند باید به آن اعتراض کنیم. این باید در ذهن متدینین و وفاداران به انقلاب تصحیح شود که این اعتراض عین وفاداری به انقلاب است.
 قرار بود سیاست مان دینی شود نه این که دین مان سیاسی!
 انقلاب ها و نظام های سیاسی یک کنش سیاسی مشخص هستند، نسبت این ها با فرهنگ چیست؟ انقلاب اسلامی چگونه توانسته است این نسبت ها را تغییر دهد؟
 اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد و تعبیر این که سیاست ما عین دیانت ماست، این بود که سیاست ما دینی شود، نه این که دین ما سیاسی شود. قرار بود سیاست ما از آلودگی های دنیایی وسیاسی رایج فاصله بگیرد. یعنی یک تفکر رایج وجود داشت که سیاست یعنی دروغگویی و دغل بازی و سوء استفاده از فرصت ها. هزار البته هنوز، همه جای دنیا همین است. رهبری می فرمایند: من دیپلمات نیستم، من انقلابی-ام. این حرف رهبری به این معناست که وقتی فقیه و مجتهد عالم تر از اول حوزه، رهبرجامعه شود، اقتضایش همین امر است و نباید مانند حاکمیت در جاهای در جاهای دیگردنیا باشد.
 اتفاقی که گاهی افتاده و باید به آن اعتراف کرد، این است که هر جایی نتوانستیم به هر دلیل این مسایل را حل کنیم، این طرف درست قضیه را خراب کرده ایم.
 قرار بود سیاست مان دینی شود نه این که دین مان، سیاستی شود.
من در یاداشتی در کتاب" باید رفت" آورده ام که: سیاست ما عین دیانت ما هست، اما نه این قدر که من با این عنوان هرکاری را انجام دهم. این همان زیاده روی است که الآن آفات اش را می بینیم.
 فرهنگ سیاسی یا سیاست فرهنگی ؟!
 در حوزه فرهنگ هم دقیقاً قصه همین است. در یکی از جلسات اول این بحث شد؛ که در اروپا بعد از این که دین را کنار گذاشتند، به جای دین باید یک عنصر اجتماعی می بود که روابط مختلف اجتماعی را سازمان بدهد، نام این را فرهنگ گذاشتند.
ما فرهنگ مان قرار نیست که سیاسی شود، بلکه قراراست که سیاست مان فرهنگی شود، ما به عنوان نهادهای فرهنگی قرارنیست، سیاسی بازی کنیم. ما قراراست سیاست را بفهمیم و پای معیارهای اصلی نظام هم بایستیم. مثلاً اگر یک حق مسلمی به نام انرژی اتمی وجود دارد، ما باید با کار فرهنگی این را برای مردم جا بیندازیم. لذا اگر کسی کارهای گرافیکی می کند و پوسترهای زیبایی درباره انرژی هسته ای طراحی می کند، این در واقع روی همان خط کار می کند.
 ما نباید خودمان را خرج اشخاص کنیم که این دو روز هستند اما فرداهای دیگر نیستند. ما باید خودمان را خرج ارزش ها ومعیارهای اساسی وکلان نظام بکنیم. پس نسبت سیاست و فرهنگ، همان نسبت دین و سیاست است.
 بخش دوم
 پرسش وپاسخ

آیا اساساً کار فرهنگی و غیر انقلابی هم داریم؟
 هم فعالیت فرهنگی غیر انقلابی داریم و هم فعالیت فرهنگی غیر انقلابیِ دینی داریم و این طبیعی است.
 برخی این گونه فکر می کنند که برای این که آسیب های سیاست وارد فرهنگ نشود، کارفرهنگی صرف کنیم وکاری به سیاست نداشته باشیم. نظر شما چیست؟
 من نظرم این است که اتفاقاً افراط هاست که انسان ها را به تفریط می کشاند. مثلاً اگر در مجلس عزاداری از شب اول تا شب دهم، فقط صحبت از مسایل سیاسی است یا این که در شب های ماه مبارک رمضان که باید مردم را به معنویت دعوت کنیم، همه اش از مسایل سیاسی روز صحبت کنیم، از آن طرف انسان به تفریط کشیده می شود. اما اگر شکل اعتدال موجود باشد تضمین شده تر است.
 جهت مطالبه باید چه سازو کاری داشت؟ مطالبات مردمی به دلیل یک سری از محدودیت ها شاید به گوش مسؤولین نرسد، مطالبات از طریق منبر و رسانه بهتر و تاثیر گذارتر نیست!؟
 خیلی از کتب روایی و بزرگ شیعه زمانی به نگارش در آمده است، که از آن ها خواسته شده است. من می خواهم بگویم که شما روی منِ منبری مؤثرید و مطالبه شماست که تأثیر گذاراست.
 اگرگروه های مرجع مثل حوزه علمیه، مدارس و معلمین و... این مطالبه را ایجاد کند، اتفاقات خوبی می افتد. اما اگر این ها این کار را نکردند، چه اتفاقی می افتاد؟ این جاست که مطالبه عمومی باید در شعار مردم، در نماز جمعه، یادداشت من در شبکه های اجتماعی، تلفن، خوانندگان روزنامه به روزنامه، تماس بینندگان صدا وسیما به صدا وسیما باید نمودار شود.
 عموماً فعالیت های فرهنگی دولتی و مردمی تعارضاتی را با هم پیدا می کنند، راه برون رفت از این مساله چیست؟
 این مشکل فقط در حوزه فرهنگ نیست، در حوزه اقتصاد هم وجود دارد. هر زمانی که دستگاه حاکمیت در هر جای دنیا، در اجرا دخالت می کند، مشکل به وجود می آید (در همه حوزه ها) و
خیلی دولت های بزرگ دنیا فقط در سه حوزه درگیر می شوند: امنیت، بهداشت ودرمان و آموزش. مثلاً در حوزه رسانه در تمام دنیا ببینید شبکه های دولتی چقدرند؟ اما در ایران بر عکس است، قانون به ما اجازه ی تأسیس تلویزیون خصوصی نمی دهد. عقل مان هم به این نمی رسد که این قانون را که تا 100سال دیگر نمی توانیم اجرا کنیم، حداقل بیاییم به نیروهای انقلابی ومتعهدمان این اجازه را بدهیم،که شبکه خصوصی ایجاد کنند.
 راه برون رفت این است که دولت و نهادهای شبه دولتی در حوزه اجرا دخالت نکنند. حوزه ی نهادهای دولتی و شبه دولتی باید سیاست گذاری، نظارت، حمایت و ارزشیابی باشد.
 چرا شما در تیترمقاله تان به عنوان یک روحانی انقلابی زده اید: نه شرقی، نه غربی، نه جمهوری اسلامی؟
 عبارتی که در قرآن آمده است با این مضمون که حضرت ابراهیم (عیله السلام) در کنار خورشید پرستان می نشیند و می گوید من هم خورشید می پرستم را دیده اید؟ این یک زبان تبلیغی برای جذب مخاطب است که بعد از آن بتوانی حرف حق-ات را بزنی.
 ما در ادبیات یا رسانه، زبانی داریم که برای جلب توجه مخاطب باید از بعضی ظرفیت ها استفاده کند.
در سیره خیلی از علما داریم که گاهی کاری کرده اند، که اگر فقط آن را در نظر بگیریم عالم بودن ایشان را زیر سؤال می بریم، ولی می بینیم که این مسیری بوده است که در آن می خواسته اند دست کسی را بگیرند.
 بنده اتفاقاً به عنوان یک فعال فرهنگی باید همین موارد را یاد بگیرم، که آیا در این فعالیت فرهنگی می توان به زبان متفاوتی رسید که حتی اولش هم خیلی قابل هضم نباشد؟!
 گفته می شود که امام موسی صدر وارد محفلی شدند که خیلی از شیعیان مشغول شرب خمر بودند. تا ایشان را دیدند، ترسیدند وخواستند شراب ها را پنهان کنند. ایشان می دانست که این ها الآن آن را پنهان می کنند، اما فردا دوباره شراب می خورند. ایشان نشست وگفت دست نزنید. خودش هم نشست وگفت: برای من هم بیاور! جلوی ایشان گذاشتند! بعد گفتند که جگر هم برای من بیاورید. آن را هم آوردند. ایشان یک تکه از جگر را داخل لیوان شراب انداخت و مشغول صحبت شد. بعد از نیم ساعت... سه ربع که همه حواس شان به صحبت ایشان بود، گفت: این جگری که من در لیوان شراب انداختم الآن کجاست؟ جگر از بین رفته بود.گفت این شراب با دل شما و با وجود شما همین کار را می کند. خدا سلامت شما را می خواهد که گفته است شراب حرام است. این را گفت و بلند شد و رفت!
 نقل می کنند: شیخ راعب-که دومین شهید حزب الله است – وارد یک خانه ای در یکی از روستاها شد. دید زن خانه که مسیحی هم بود، به خاطر ایشان روسری سرش کرده است. گفت: اگر به خاطرمن حجاب سرت کرده ای در بیاور، تو باید به خاطر خدا حجاب به سرت بیندازی، نه به خاطر من!
اگر همین قسمت را ببینید می گویید که یک روحانی، زنی را امر به منکر کرده است! می گویند بعد از شهادت ایشان اولین کسی که در روستا محجبه شد، همین زن بوده است. در این جلسات باید روی همین مسایل بحث کنیم که من به عنوان فعال فرهنگ و افسر جنگ نرم، آیا قرار است من همان رفتاری را داشته باشم که یک پیرمرد سنتی 50 ساله هیأتی با یک جوان دارد؟ یا این که یک کار دیگری باید بکنم؟
 شما گفتید که شخص برای ما ملاک نیست ،وارزش هاومعیارهاهستند که اصل هستند.ولایت فقیه اصل است.ولی شخص ولی فقیه که اصل نیست؟!
 من در این مورد یک مطلبی نوشته ام باعنوان "ولی فقیه با زن مردم چکار دارد؟" می توانید به آن مراجعه کنید. ما در مسیرهایی مثل مسیر همراهی باولایت فقیه، مثل همراهی یک زن با شوهرش، مثل همراهی یک شاگرد با معلم اش، از کلیت مسیر اطمینان باید حاصل کرد و بعد دنبالش به راه می افتیم. مثل این که شما می خواهید از کوهی بالا بروید، برای یافتن بهترین راهنما، پرس وجو می کنید. بعد از تحقیق در مورد آن راهنما و مطمئن شدن از او، دیگر هیچ بحثی با او نمی کنید. زن اگر قرار باشد در هر مسأله کوچکی با شوهرش بحث کند –چون کلیت مدیریت زن با شوهر است و زن به آن اعتماد دارد – زندگی سامان نمی گیرد. در مورد رابطه ی ولایت فقیه از طریق ساز و کار مجلس خبرگان به کلیت ولایت فقیه اعتماد می کنیم.
 چرا بعد از سی و اندی سال که از انقلاب گذشته-انقلابی که براساس مطالبات عموم رخ داده است- دوباره باید به دنبال مطالبه مردم باشیم برای تغییر درحاکمیت؟ آیا این یک انقلاب جدید نیست؟! آیا مشکل در مهندسی نظام بوده است؟ و یا هنگامی که انقلاب کردیم اهداف مشخصی نداشتیم؟
در بیان مطالبات فرهنگی مجبوریم که در لوای نهادهای دولتی کار کنیم ،مگر نه در نهایت ما هستیم که به عنوان کسی که مطالبه فرهنگی داریم از جامعه حذف می شویم. در این باره چه باید کرد؟
 بحث ما یک انقلاب مجدد نیست. این جا نیاز به یک جریان مستمر هست. مثلاً نگرانی مادر نسبت به فرزند یک جریان مستمر است، حتی اگر این فرزند 50 یا 60 ساله هم باشد. نسبت ما در این مراقبت ها و کنترل ها برای انقلاب مان مثل یک کارخانه ای است که خط تولید دارد اگر مراقبت روی تولید نداشته باشد بعد از یک مدت یک جنس نامرغوب تحویل می دهد، ولو این که روز اول تمام سیاست گزاری هایش درست باشد. اگر مهندس ناظر بالای سر خط تولید نباشد معلوم نیست چه اتفاقی می افتد؟ این نظارت، یک نظارت مستمر است ولی در دوره هایی ضعیف تر شده باید تقویت بشود. نباید یادمان برود،
انقلاب ما از روز اول ماهیت فرهنگی داشت و سردمداران انقلاب از حوزه ها و دانشگاه و ازمحیط های علمی برخاستند. برخلاف خیلی از انقلاب های دنیا که یا نظامی یا امنیتی است یا کلاً صبغه ی اقتصادی و مالی دارد. اما یک جریان مستمر باید بر آن نظارت داشته باشد.
 از طرف دیگر لزومی ندارد همه ی کارها دولتی باشد. مثال همین عاشوراییان، یکی از حرکت های درخشانی است که بعد از انقلاب اتفاق افتاده و الگو شده است و خیلی جاها از آن بهره برداری کرده اند و مشابه سازی کرده-اند. هنوز با قوت دور دوم کارش را شروع کرده است هیچ هم نمی توانید بگویید که دولتی است. اتفاقاً امثال این نمونه ها را زیاد داریم. همین نمونه ها می تواند عناصر فعال و خلاق تربیت کند. می تواند به دستگاه های دولتی هم خط بدهد.

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی