بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

مَردی که وجود خارجی نداشت ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

http://s3.picofile.com/file/8198672184/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_1.jpg

 اگه فکر میکنی که مسأله-ی تبعیض نژادی در

 حکم اعدامت دخالت داشته ، دَستت رو بلند کن ...

 

http://s3.picofile.com/file/8198675142/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_3.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8198675626/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8198676376/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_6.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می‌برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می‌زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می‌گیرد که: «والله، بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهید مرا به خاک بسپارید»؟
اما چند نفر از حکام وُ قضات آن شهر که پشت سر تابوت بودند ، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده ومی‌گفتند: «پدرسوخته ملعون دروغ می‌‌گوید. مُرده»!  مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آن که ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی‌افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که «دفن میّت واجب است»! وَ معطل نهادن جنازه شرعا جایز نیست!.
 

  بازنویسی وَ عکس : عـبـــد عـا صـی 

 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.