«حسین پناهی» : و سکوت میکنی ، و فریاد زمانم را نمیشنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
درباره من
«کسیکه از خدا شرم ندارد، ممکن-ست مرتکب هر جُرمی بشود» (امام حسن مجتبی"ع"). هر قدر کسی به خدا نزدیکتر باشد، بیشتر از خدا شرم کرده وَ آدمیت او از کمال بیشتری برخوردار میشود ...
************
مولانا مولوی :
گر در طلب لقمه نانی،
نانی /
گر در طلب گوهر کانی،
کانی /
این نکته رمز اگر بدانی،
دانی /
هر چیز که اندر پی آنی،
آنی ...
*************************
« امام خمینی» :
همه باید نظر خودشان را بدهند /
و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. /
باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. /
این موافق هر که باشد ، باشد ، مخالف هرکه هم باشد ، باشد. /
( صحیفه امام،ج13،ص102)
ادامه...
جهت مراجعه
به مرجع
متن،
یا عنوان
اصلی،
به پیوند فوق اشاره کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد
سید عبدالجواد موسوی، سردبیر هفتهنامه کتاب هفته خبر، به یادداشت صادق زیباکلام در این نشریه:
آقای صادق زیباکلام مرد محترمی است. همکاری خوب و خوشقول و بامرام. صاحب
معرفت و منظر نیز. بسیاری از تحلیلهای داخلیاش را که مبتنی بر عدالتخواهی
و حقطلبی است میپسندم. چنین سلوکی در جامعه استبدادزدهای که گوش روشنفکر و
عامی از عسل آکنده است و هیچکس دوست ندارد جز در ستایش نفس نفیس خود کلمهای
حتی بشنود پدیدهای خلاف آمد عادت و غریب است. پدیدهای که راقم این سطور
آگاهانه و عامدانه به استقبال آن میرود:
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من /
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
اگر افتراقی هست آنجاست که استاد بنده به عادات و
مشهورات دنیای جدید گردن مینهد و این با طبع عادتگریز نگارنده از اساس در
تضاد است. در چنین مواردی است که نمیتوانم استدلال استاد عزیز خودم را
بپذیرم. البته طبق معمول صداقت و صراحتش را میستایم. اینکه خودش را در پس
شعارهای قلمبه سلمبه پنهان نمیکند همیشه ارزشمند بوده و هست. اینکه محافظهکاری
نمیکند و آنچه را در دل دارد، بیپرده بیان میکند یک دنیا قیمت دارد، اما
و اما...
جناب زیباکلام ستایشگر غرب است. بی هیچ ملاحظهای. اروپا و آمریکا را ستایش
میکند و به صراحت در بسیاری از موارد طرف غربیها را میگیرد و به نوعی
نقش مدافع آنها را ایفا میکند. چندی پیش در خبرگزاری فارس بین آقای
زیباکلام و صادق کوشکی مناظرهای برپا شد.
اگر آقای زیباکلام تا این حد شیفته غربیهاست
حتماً این نکته را هم خوب میداند که همین آمریکا و انگلیس سر هرچه کوتاه
بیایند، سر منافع ملیشان کوتاه نمیآیند. حالا که قرار است آمریکا و
انگلیس بشوند قبله آمال ما پس چرا تعصبشان را بر سر منافع ملیشان سرمشق و
سرلوحه دیپلماسی خود قرار ندهیم؟
این مسأله را که آدمی آن قدر سیاستزده شود که هیچ حقی
برای انسانهای بیگناه قائل نشود نمیفهمم. هیچرقمه نمیفهمم. گور پدر
سیاست. من اصلاً مسئلهام سیاست نیست. من خودم را جای مادری میگذارم که
فرزندش را در فرودگاه بندرعباس با هزار امید و آرزو بدرقه کرده تا راهی دبی
شود، بلکه بتواند با کار کردن برای شیخنشینهای مفتخور خلیج نانی به کف
آورد و رونقی به سفره خالی خانواده بدهد، اما هنوز چند دقیقه از وداع با
جگرگوشهاش نگذشته، باید خبر خاکستر شدن فرزندش را بشنود. آن هم توسط یانکیهایی
که از آن سر دنیا آمدهاند تا... اصلاً آقای زیباکلام بگوید آمریکاییها چه
غلطی در خلیجفارس میکردند؟
لحنم پر از عقده است
میدانم. کاملاً پیداست سرخ و سفید و چشم آبی را از سر حرص میگویم و لحنم
یادآور صمد بهرنگی و آدمهایی از این دست است.
عذر میخواهم. یادآوری حرفهای آقای زیباکلام بدجوری عصبانیام کرد. میتوانید
سرچ بدهید و متن مناظرهای را که گفتم بخوانید. شاید در آن صورت به من هم
کمی حق بدهید. البته مناظره مال خیلی وقت پیش است، اما چیزی که خاطره آن
مناظره را برایم زنده کرد حرفهای آقای زیباکلام درباره اعطای نشان شوالیه
از طرف فرانسویها به هنرمندان ایرانی بود.
حدس میزدیم آقای
زیباکلام در این یادداشت از خجالت کسانی که هنرمندان نامآور این سرزمین را
به هر بهانهای مزدور و جاسوس و وطنفروش خطاب میکنند حسابی در میآید.
حدسمان هم درست بود. آقای زیباکلام به خوبی و زیبایی از شأن و شخصیت
هنرمندان دفاع کرد اما مشکل آنجا پیش آمد که استاد برای اینکه نشان بدهد
فرانسویها چه موجودات فرشتهسیرتی هستند و در عمرشان کاری خلاف قاعده
انسانی و اخلاقی انجام ندادهاند گریزی زدند به ماجرای جنگ ایران و عراق و
اشاره کردند به موضوع فروش سلاحهای پیشرفتهای که فرانسویهای شیرخشتیمزاج
در اختیار دیکتاتور دیوانه عراق قراردادند. موضوعی را که آقای زیباکلام طرح
میکند همگان میدانند، اما لحن ایشان به شدت بر خورنده است. فقط کم مانده بود آقای زیباکلام یک هورا هم
آخر جملهاش اضافه کند. آن موشکهایی که در کلام پاکیزه آقای زیباکلام آن
قدر ظریف توصیفشدهاند و دقتشان نظر ایشان را جلب کرده، همان طور که ایشان
فرمودهاند به کشتیهای غیرجنگی ما هم اصابت میکردند. موثر عمل میکردند
هم یعنی هیچ نشانی از هموطنان ما باقی نمیگذاشتند.
ایشان پس از
تعریف و تمجید از دقت و ظرافت موشکهایی که هموطنان من و شما را به خاک و
خون میکشید مینویسند: «اولا فرانسه توافقات دوجانبه با عراق دارد و دادن
این موشکها بخشی از آن توافقات است و دیگر اینکه این فرانسه همان فرانسهای
بود که به امام خمینی پناه داده بود». البته آقای زیباکلام این دو استدلال
را از زبان ظریفی نقل میکند، اما کاملاً پیداست که این استدلال چه حقیقتاً
از آن آقای زیباکلام باشد چه نباشد، ایشان به آن ایمان دارند. اگر آقای
زیباکلام میگفت فرانسه از سوی ایران احساس خطر میکرد و برای حفظ منافعش
مجبور بود به صدام کمک تسلیحاتی کند، حرفش قابل درک بود، اما اینکه سعی
دارد به جنایت آشکار فرانسویها رنگ و بوی اخلاقی بدهد و بگوید آنها چون
تعهد داشتند به عهدشان وفادار ماندند، خیلی مضحک و درعینحال تراژیک است.
آقای زیباکلام به گونهای سخن میگوید که انگار فرانسویها موجودات شریفی
بودهاند و اگر عیبی بوده از مسلمانی ما بوده. حتماً خبط و خطایی از ما سر
زده که فرانسویهای مهربان را که ابتدا موافق انقلاب ما بودهاند به آنجا
رساندهایم که نه تنها دیگر از ما حمایت نکنند، بلکه تصمیم بگیرند از صدام
که حتماً از ما خیلی بهتر بوده حمایت کنند و موشک و بمب و هواپیما در
اختیارش بگذارند تا ما وحشیهای بیتمدن را ادب کند. حیرتا!
بعدالتحریر: آقای زیباکلام کماکان در دل و دیده ما جای دارد. این چند خط را
اگر به ظرفیت انتقادپذیری ایشان ایمان نداشتم، نمینوشتم. هیچکدام از این
حرفها باعث نمیشود ذرهای از ارادتم به آقای زیباکلام کاسته شود.
آقای زیباکلام هرکس را که همانند ایشان به غرب نگاه نکند دایی جان
ناپلئون خطاب میکند. به زعم ایشان جماعتی از این دست همه چیز را بر مبنای
توهم توطئه تفسیر میکنند. البته که در بسیاری موارد حق با جناب دکتر است،
اما بنده هم در مقابل فکر میکنم واکنش ایشان به نوعی، پاسخ به افراطهای
موجود است.
آقای زیباکلام بس
که خودشان خوبند و ساده و صمیمی، گمان میکنند غربی جماعت هم همانند ایشان
از هر حیله و تزویری مبراست. اگر بخواهم با ادبیات خود ایشان سخن بگویم
باید بگویم ایشان درست نقطه مقابل دایی جان ناپلئوناند. یعنی همان قدر که
دایی جان بدبین است، ایشان همانند پینوکیو خوشبین است؛ و اگر یادتان مانده
باشد گربه نره و روباه مکار از این سادگی بهره بسیار میبردند.
با عشق و خاکساری؛ سردبیر