بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

درسهایی از یک بحران



مسعود بزم آرا :

درسهایی از یک بحران


این اتفاق تلخ را در بحث هسته ای تجربه کردیم . چه بسا اگر در اثنای پروسه طولانی مدت مذاکرات ، بحث در مورد مسئله هسته ای به میان کوچه و بازار ورود پیدا نمی کرد و از جانب حاکمیت و دولت ،حساسیت موضوع ـ خواسته یا ناخواسته ـ این چنین بالا نمی رفت ، بحرانی که بیش از یک دهه به طول انجامید ، در مدت زمان کوتاه تری به سرانجام می رسید و عواقب و اثرات منفی بسیار کم تری متوجه جمهوری اسلامی می شد .

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) سرویس بین الملل-مسعود بزم آرا:

طولانی ترین مذاکرات قرن به پایان رسید . ماراتنی نفسگیر که حاضرین آن در پی یک هدف بودند و آن چیزی نبود جز خروج از  بحرانی دوازده ساله . فارغ از ماحصل و نتیجه ای که این توافق برای طرفین به ارمغان خواهد آورد ، درس هایی در دل این مذاکرات نهفته است که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می باشد . سعی شده است که در این یادداشت به بررسی برخی از این نکات مهم که می تواند تجربه ای گرانبها برای آینده جمهوری اسلامی باشد پرداخته شود .

1-    بدون شک موفقیت بدست آمده کنونی را بیش از همه مدیون ملتی هستیم که در انتخابات ریاست جمهوری با عزم راسخ خود تعیین کننده مسیری بودند که امروز شاهد به ثمر رسیدن آنیم . این همدلی بیش از پیش اهمیت رای و انتخاب مردم را در تعیین سرنوشت کشور نمایان می سازد . چه بسا اگر این اتحاد و همدلی بوجود نمی آمد ، بحران ده ساله تبدیل به بحرانی بیست ساله می شد و عواقب دو چندانی گریبان گیر جمهوری اسلامی می گشت . پس لازم است که ملت فهیم ایران از این تجربه شیرین درس گرفته و از آن در بزنگاه های مشابه پیش رو به خوبی بهره جویند .

2-    فریاد و پرخاشگری همیشه شیوه صحیح مقابله با دشمن و مبارزه با استکبار نیست . گاهی می توان با لبخندی ظریف آنچنان رخنه ای بر پیکره استکبار وارد ساخت که اخم های گره کرده سالهاست در حسرت دست یافتن به آن هستند . دغدغه های انقلابی لزوما در رگ های باد کرده گردن نیست بلکه در فکر و اندیشه یک چهره متین و آرام نیز می توان ذغذغه های انقلابی را جست.

3-    با شناخت کامل ابعاد مختلف شیوه درست اجرای حکومت اسلامی می توان در گردنه های حساس و حیاتی از روحیه صلح طلبی این نوع حکومت به نحو احسن بهره برد . حکومت اسلامی الزاما بدنبال نزاع و مقابله خصمانه نیست ، بلکه در برخی اوقات از صلح نیز استقبال می کند  . همانطور که امیرالمومنین علی (ع) در سفارش به مالک اشتر فرمودند : « هرگز پیشنهاد صلح ازطرف دشمن را که خشنودی خدا در آن است رد مکن که آسایش سپاهیان و آرامش فکری تو و امنیت کشور در صلح تامین می گردد . » . صلح حدبیه پیامبر اکرم (ص) و نرمش قهرمانانه امام حسن مجتبی (ع) مصادیق بارزی است که به خوبی نشان دهنده وجهه صلح جویانه حکومت اسلامی می باشد .

4-    استفاده ابزاری از احساسات و عواطف جامعه برای پیشبرد اهداف ،  نه تنها مثمرثمر واقع نخواهد شد بلکه باعث پیچیده تر شدن موضوع و پدید آمدن موانع بیشتر در مسیر رسیدن به راه حل می شود  و حل آن را با مشکل مواجه خواهد کرد . کما اینکه این اتفاق تلخ  را در بحث هسته ای  تجربه کردیم . چه بسا اگر در اثنای پروسه طولانی مدت مذاکرات ، بحث در مورد مسئله هسته ای  به میان کوچه و بازار ورود پیدا نمی کرد و از جانب حاکمیت و دولت ،حساسیت موضوع ـ خواسته یا ناخواسته ـ این چنین بالا نمی رفت ، بحرانی که بیش از یک دهه به طول انجامید ، در مدت زمان کوتاه تری به سرانجام می رسید و عواقب و اثرات منفی بسیار کم تری متوجه جمهوری اسلامی می شد .

امید است که تجربه لازم و کافی را از این بحران دوازده ساله کسب کرده باشیم تا دگر بار شاهد بروز چنین اتفاقات تلخ و ناگواری نباشیم ان شاءالله  .

::::


  مطالب مرتبط:

یک سوال از دلواپسان: اگر تحریم بد است، چرا از دولت قبل سوالی در اینباره نمی کردید؟


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

اخبار,اخبارسیاسی, قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد

 

یک سوال از دلواپسان: اگر تحریم بد است، چرا از دولت قبل سوالی در اینباره نمی کردید؟

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر لغو قطعنامه‌های پیشین این شورا و تصویب برنامه جامع اقدام مشترک ایران و قدرت‌های جهانی، بار دیگر روزنه‌های امید دلواپسان را روشن کرد. آن‌ها به استناد بندهایی از این قطعنامه که به «ماشه» معروف شد و امکان بازگشت‌پذیری تحریم‌ها را محتمل نموده است، این قطعنامه را منافی منافع ایران می‌دانند.

در پاسخ کسانی که امکان بازگشت‌پذیری تحریم‌ها را دلیلی بر لغو توافق می‌دانند باید گفت که اگر به راستی از وجود تحریم‌ها ناراحت بوده و آنها را مایه رنج و سختی جامعه ایران می‌دانید؛ پس چرا تا دیروز که حکومت در اختیار شما بود سکوت کرده بودید؟ آیا زیان تحریم‌ها در این دو سال آشکار شده است؟ مگر تحریم‌ها در دوره این دولت تصویب شده‌اند؟ این منتقدان اگر در ادعای خود صداقت دارند، باید گریبان مردی را بگیرند که می‌گفت:«آن‌قدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌دان‌تان پاره شود!»

این دوستان اگر راست می‌گویند، باید به تیم مذاکره‌کننده پیشین انتقاد کنند که چرا پس از شش سال مذاکرات پی‌درپی نه‌تنها پرونده ایران را از شورای امنیت خارج نکرد که حتی نتوانست مانع از تصویب تحریم‌های این شورا شود. اکنون بررسی توافق در مجلس، آخرین اقدام ایران پیش از اجرای برنامه جامع اقدام مشترک است. تأکید رهبری مبنی بر پیگیری توافق از روال قانونی نیز نشان از آن دارد که ایشان هم‌چون موارد پیشین بر فصل‌الخطاب بودن قانون تأکید دارد و طرحی برای کاربرد حُکم حکومتی در میان نیست که البته این را باید به قال نیک گرفت. 


 اخبار  سیاسی  -  مردم سالاری



اخبار مرتبط

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

من ازین فاصله عاشق نمیشم ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8201468742/ESHQ_NURE_2.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8201468976/ESHQ_NURE_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

نقش ِکاشیای نقاشی شدی / سنگ ِمسجدای بی نام ونشون

عطر ِسجاده ی نخ نمای من / شمع ِسقا خونه های این واون

پای منبرای کهنه گم شدی / توی کشکول ِکتابای عتیق

حل شدی درست مث یه حبه قند / ته استکانِ ِحرفای عمیق

پاتوق ِندیمه های بی گناه / نخ ِتسبیح ستاره ها شدی

مهرتُ گرفتی و روز ازل / از من ِبی سر وپا جدا شدی

تو کجایی که فرشته ها می گن / من اگه توبه کنم میای پیشم

پر کن آغوشمُ از عطر ِتنت / من از این فاصله عاشق نمی شم

 

 «عـبدالجبار کاکایی»

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

نمازخانه فراوان ، نماز خوان اندک!


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8201143592/NAM8ZE_RAZMANDEG8N_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8201143300/NAM8ZE_RAZMANDEG8N_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8201145042/NAM8ZE_RAZMANDEG8N_3.jpg

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

دلم خوش است که این شهر، شهر قرآنی است / و دین مردم این منطقه،مسلمانی است توریست خیز ترین جای خاک ایران است / که میزبان پناهندگان افغانی است نمازخانه فراوان،نماز خوان اندک / تعجب من از این داغ های ‌پیشانی است کسی که قوم رئیس است، حکم او رسمی / و حکم دیگر اعضا همیشه پیمانی است سرایدار اداره لیسانس تاریخ است / رئیس دیپلمه از رشته های انسانی ست برای این که به یک پست خوب تر برسی / ملاک حفظ دو تا سوره با روان خوانی است
و طرح های زمین خورده علتش این است / که کار اکثر مسئول ها سخنرانی است دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت / علاج پول اضافیش،مکه درمانی است همیشه مثل گداها لباس می پوشد / برای این که بگوید که وضع بحرانی است اگرچه خانه اش از بافت های فرسوده است / ولی برای حسینیه ساختن،بانی است برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو / بزن به آینه با سنگ،سنگ مجانی است دلش خوش است به داغی که روی پیشانی است / دلم خوش است که این شهر،شهر قرآنی است ...

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

مرد یعنی هدیه زن از خدا ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8200505692/MARD_EM8M_ALI_QAD3R_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8200505868/MARD_EM8M_ALI_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

مرد یعنی ناز هستی در وجود / مرد یعنی یک فرشته در سجود
مرد یعنی یک بغل آسودگی / مرد یعنی پاکی از آلودگی
مرد یعنی هدیه زن از خدا / مرد یعنی همدم و یک هم صدا
مرد یعنی عشق و هستی، زندگی / مرد یعنی یک جهان پایندگی
مرد یعنی فصل زیبای بهار / مرد یعنی زندگی در لاله زار
مرد یعنی عاشقی، دلدادگی / مرد یعنی راستی و سادگی
مرد یعنی عاطفه، مهر و وفا / مرد یعنی معدن نور و صفا
مرد یعنی راز، محرم، یک رفیق / مرد یعنی یار یکدل، یک شفیق
مرد یعنی جلوه مردان مرد / مرد یعنی همدم دوران درد
مرد یعنی حس خوش، حس عجیب / مرد یعنی بوستانی پر نصیب
مرد یعنی باغ های آرزو / مرد یعنی نعمتی در پیش رو
مرد یعنی بنده خوب خدا / مرد یعنی نیمی از زن ها جدا
مرد یعنی همسری خوب و شفیق / مرد یعنی بهترین یار و رفیق
مرد یعنی انفجار نورها / مرد یعنی نغمه روح و روان
مرد یعنی ساز موسیقی جان / مرد یعنی مرهم هر خستگی
مرد یعنی بهترین وابستگى ... 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

آیت الله امجد: امروز معیارهای حق و باطل عوض شده ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8200301818/HAQ_VA_N8HAQ_3.jpeg

 

http://s3.picofile.com/file/8200302026/HAQ_VA_N8HAQ_2.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8200302500/HAQ_VA_N8HAQ_1.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
آیت الله محمود امجد : اگر در همه عالم بگردید امثال علمایی مانند علامه طباطبایی، آیت الله بهجت، آیت الله بروجردی و... را تنها در مکتب تشیع پیدا می کنید.
 «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(اى کسانى که ایمان آورده ‏اید از خدا پروا دارید و هر کسى باید بنگرد که براى فردا[ى خود] از پیش چه فرستاده است و [باز] از خدا بترسید در حقیقت ‏خدا به آنچه مى ‏کنید آگاه است )، تقوا را مهم ترین عامل نجات انسان و جامعه دانسته و ابراز داشت:
این چیزی که به نام اسلام در جامعه وجود دارد، با اسلام واقعی خیلی فاصله دارد .
 امروز معیارهای حق و باطل عوض شده است؛ باید همواره حرف حق را بگوییم. اسلام در جامعه نیست. امروز معیارهای حق و باطل عوض شده است. زن هایی که در برابر باطل بایستند، مرد هستند. و مردانی که در برابر باطل نمی ایستند، نامردند. یک یاعلی(ع) جامعه و انسان را تغییر می دهد. اما یاعلی(ع) گفتن هزینه دارد. وی با اشاره به این روایت امام علی (ع) که "لو احبنی جبل لتهافت" اگر کوهی مرا دوست داشته باشد پاره پاره خواهد گشت! گفت: با یک یاعلی(ع) واقعی، کوه تکه تکه می شود.
استاد امجد با اشاره به کمرنگ شدن تقوا در جامعه به طرح این پرسش پرداخت که: این همه تهمت و دروغ در جامعه کم است؟ این همه افترا در جامعه کم است؟
 قطعا در جامعه اختلاف سلیقه وجود دارد، اما باید تعامل باشد.
 اگر تمام شکنجه های این عالم را جمع کنند، به اندازه شکنجه هنگام جان دادن برای غیرمومن نیست. تنها راه فرار از شکنجه های آخرت تقواست. اگر تقوا پیشه کنیم مرگ راحت می شود.
 اگر فکر کنیم می توانیم هر گناهی انجام دهیم، و بعد از آن با ذکر یک صلوات خدا آن ها را ببخشد، دچار نفاق شده ایم. اگر با خودمان روراست نباشیم، منافقیم. ما مردودیم! مشروط هم نیستیم!
وی با یادآوری این که امیر مومنان که خود «قسیم النار و الجنه» است، از آتش جهنم بیمناک است؛ گفت: آنگاه ما چطور از آتش جهنم نمی هراسیم؟ نترسیدن از آتش جهنم، عرفان نیست. عرفان معنایی جز قرآن ندارد. باید به قرآن بازگردیم.  یک عمر با هوای نفس زندگی کرده ایم. بسیاری از منبر های ما از روی هوای نفس بوده است. باید همگی از هوای نفس توبه کنیم. تمام اخلاص اجتناب از محرمات است.
تمام پیامبران آمده اند تا بگویند، بدی نکنیم. باید بدانیم که خداوند ما را برای بهشت و جهنم خلق نکرده است. پروردگار بهشت را برای انسان آفریده است. خدا ما را برای «بقاء فی الله» و «فناء فی الله» آفریده است. ما با این خداوندی که دوست ماست و با ما معامله عاشقانه می کند، بدی می کنیم. با وجود این همه نعمت، چرا کفر نعمت می کنیم؟
 چون خدا می دانست که ما بشریم و اسیر هوای نفس خواهیم شد، انبیاء و بزرگان و اهل بیت را برای هدایت ما فرستاد. خدا و اهل بیت باید به داد ما برسند. چه کسی می تواند ادعا کند که از شهوت و غضب و هوای نفس می تواند فرار کند؟ خداوند انبیاء را به همین دلیل فرستاد.
ایشان در ادامه با اشاره به روایات مشهور در خصوص آمرزش گناهان از جانب پروردگار و اشاره
وی گفت: این عمامه به خودی خود پارچه است و علم و تقوا نمی آورد. آنچه اهمیت دارد تقواست. این مدرس حوزه علمیه با تأکید بر اهمیت مطالعه قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه افزود: همه آنچه که برای نجات بشریت لازم است در این سه کتاب آمده است. کافی است این کتاب ها را در هر جای دنیا مطالعه کنیم تا به اسلام راستین خودتان پی ببرید.
اگر من بد هستم، یا کسی مثل من بد است؛ این ربطی به دین ندارد. اگر همه دنیا کافر شدند، شما مسلمان باشید. اگر همه دنیا هم کافر شدند با تکیه بر این سه کتاب می توانید دین خودتان را حفظ کنید و کسی نمی تواند شما را از دین منحرف کند.نسخ شفا بخش تمام بشریت در قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است.
توجه کنیم که همیشه عده ای چاپلوس اطراف قدرت هستند. اما ما باید رضایت خداوند مد نظرمان باشد. «بک یا الله» را تنها برای خدا بگوییم.
 امیرالمومنین راه آخرت را سخت و طولانی می داند. دعا انسان را از این سختی نجات می دهد. دعا بخوانید؛ چراکه یک انسان شناسی کامل در دعاها وجود دارد. خدا و پیامبر خدا ما را دوست دارند. اگر به جهنم برویم، شیطان خوشحال می شود. و اگر به بهشت برویم، پیامبر خوشحال می شود.
این استاد اخلاق و عرفان با اشاره به لزوم نوع دوستی و توجه به منزلت انسانی، به روا داری و پرهیز از ظلم و ستم به یکدیگر توصیه و خاطر نشان کرد: امشب وقت توبه است. با وجود هر گناهی که مرتکب شده ایم، از خدا بخواهیم که دست ما را بگیرد. حق را باید گرفت. اما اگر کسی نمی توانست حق ما را بدهد، او را نباید به زندان بیندازیم. بهتر است ببخشیم و گذشت کنیم. زندانیان بی گناه زیاد است. اگر به فکر بشر نباشیم، مسلمان نیستیم. حتی اگر یک نفر گرسنه در عالم باشد، ما مسئولیم.
ایشان با اشاره به اهمیت خضوع در برابر پروردگار و دوری از کبر و گناه فرمود: بسیاری از علما و فضلا و آیات در درگاه خداوند خاضع بودند و گریستند. علما می خواستند «آدم» شوند. باید خدابین باشیم؛ نه خودبین. کربلا رفتن خوب است. «بک یا الله» گفتن خوب است. اما مغز این رفتار مهم است. اگر در همه عالم بگردید امثال علمایی مانند علامه طباطبایی، آیت الله بهجت، آیت الله بروجردی و... را تنها در مکتب تشیع پیدا می کنید.
 اگر اخلاص در عمل نباشد، پوسته اعمال هیچ فایده ای ندارد. اصل و اساس تقواست و آنچه آدمی را نجات می دهد، جز تقوا نیست. البته شفاعت و دستگیری هم همواره هست. ما مجموعه ای از شهوت و غضبیم. تنها رحمت و محبت خداوند ما را نجات خواهد داد.
 باید دعا کنیم تا به شرور از خلق محتاج نشویم. به انسان دیگر نیاز داشتن کار بدی نیست. همه ما به پزشک و مهندس و معلم نیاز داریم. اما اگر مومن از گرسنگی بمیرد، بهتر است تا از غیر خدا بخواهد. مومن از کسی غیر خدا چیزی نمی خواهد. همچنین جز خدا هم چیز دیگری نمی خواهد.انشاالله خداوند مشکلات جوانان و مسائل مربوط به ازدواج جوانان را برطرف کند.
وی با اشاره به آفات و ناهنجاری های جامعه، دین گریزی را از پیامدهای تبلیغ و اشاعه نادرست دین و برخی کج روی ها دانست و تصریح کرد: هرکس کوچکترین زحمتی برای ما کشیده است و کوچک ترین خدمتی به ما و به بشریت کرده است، نسبت به ما حق دارد. انشاالله خداوند هرکسی را که به جامعه بشریت خدمت می کند سرافرازکند.
باید بدانیم که به هرکسی که خدمت می کند و کار مثبتی انجام می دهد، ولو اینکه محالف ما باشد و یا حتی مسلمان نباشد، باید کمک کرد. ضمن اینکه باید از مشکلات هم انتقاد کرد.
استاد امجد در پایان گفت: ما باید دست به دست همدیگر بدهیم. چرا که جامعه ما فلج شده است. آدم از این همه ناهنجاری دق می کند و می خواهد بمیرد. خداوند شاهد است که من اگر اختیار داشتم به غار می رفتم، تا نه چیزی ببینم و نه چیزی بشنوم. همه ما باید توبه کنیم. ما بد دین هستیم. ما باعث شده ایم تا جوانان دین گریز شوند. انشاالله به حق این شب های عزیز مشکلات جامعه و خصوصا جوانان مرتفع شود.
 

 متن کامل

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

گفتم مولوی می گوید حق نشاید گفت جز زیر لحاف! ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8199586350/HARFH8YE_MAHRAM8NEH_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8199586550/HARFH8YE_MAHRAM8NEH_4.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8199586718/HARFH8YE_MAHRAM8NEH_2.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 حجت الاسلام و المسلمین ناصر نقویان : در امر به معروف و نهی از منکر مامور به نتیجه هستیم، بر خلاف برخی امور که معتقدیم مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه باید گفت در امر به معروف باید از اثر بخش بودن تذکر خود در این خصوص مطمئن باشیم.
 برخوردهای سخت و تند در امر معروف اگر اثربخش و مثبت نباشد، نباید روا داشت.
 علمای بزرگ دین نیز در امر به معروف با لطافت عمل می کرده اند و تاثیرگذار هم بوده است.
ناصر نقویان در این زمینه
از یکی از سخنرانان رادیو که گفته بود باید روزه خواران اعدام شوند، به سختی انتقاد کرد و گفت:
یکبار سوار ماشینی شده بودم، راننده سیگار می کشید، به او لبخندی زدم و گفتم شما با خدا قهری؟ او خجالت کشید و سیگار را خاموش کرد.
 متاسفانه برخوردهای تند با جوانان در امر نماز موجب شده تا آنان نماز گریز شوند.
حجت الاسلام و المسلمین نقویان گفت که در یکجا وارد شده با تندی صحبت کنید و آن در مقابل حاکمان قلدر است که پول و قدرت دارند. اگر دیدید دارند خطا می کنند، تشر بزنید.
 آنجاست که همه می گویند چکار به اینکارها داری؟! منبرت را می گیرند! دیگر صداوسیما راهت نمی دهند! دادگاه می برندت! حقوقت را قطع می کنند! آنجاها اگر کسی مرد است، داد بزند!
 هر انسانی در هر مقامی نیاز به موعظه و نصیحت دارد، گفت: آقای معزالدینی تعریف می کردند مرحوم میرزای شیرازی پس از رسیدن به مرجعیت از ملا فتحعلی که صاحب فضل بود خواست او را بطور منظم موعظه کند.
حجت الاسلام نقویان دلیل این امر را احتمال لغزش همه افراد عنوان کرد و گفت: حتی آیت ا... بهجت هم شیطان مخصوص به خود دارد.
نقویان در ادامه سخنان خود به تماس آقای قرائتی با خود و دیدار با وی در منزلش اشاره کرد و گفت: در آنجا درباره انتقادات من بالای منبر پرسیدند و من پاسخ دادم اختلاس و رشوه ادارات ما را فراگرفته، حرف دروغی است؟ آقای قرائتی گفت حرفت حق است ولی هر حقی را باید هر جا گفت؟
خنده ام گرفت و گفتم مولوی می گوید حق نشاید گفت جز زیر لحاف! اگر من و شما اینجا 5 ساعت حرف حق بزنیم، چه فایده ای دارد؟!
وی گفت: وقتی کلی می گوییم در مملکت اسلامی نباید اختلاس باشد، اختلاس گر هم می خندد! اما اگر به فلان کس گفتیم با تو هستم، آنوقت است تو را به دادگاه ویژه روحانیت می برند!
آقای قرائتی در آنجا به من محبت داشت و گفت کمی آرامتر و من پذیرفتم!
نقویان گفت: برخی تصور می کنند نهی از منکر فقط در تذکر دادن به بدحجابی خلاصه می شود درحالیکه از منکرهای بزرگ غافلند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه عزت و ذلت تنها در دست خداست، گفت:
برخی فکر می کنند با صداوسیما می شود عزیز شد! رئیس سابق صداوسیما به من می گفت گاهی اوقات پیش آمده که یک روحانی را به برنامه ای دعوت کرده ایم و در زیرنویس نوشته ایم حجت الاسلام، بعد دفتر آن روحانی تماس گرفته و گفته ایشان آیت ا... هستند! ضمنا درشت بنویسید!
نقویان در عین حال گفت که
خداوند حکیم است و شاید لازم بداند انسان در مقطعی سختی بکشد و در مشکلی باشد ولی ایمان انسان به خداوند، دل را در آن شرایط آرامش می بخشد.
وی گفت:
خداوند نقش های سخت در زندگی را به افراد توانمند می دهد.
حجت الاسلام نقویان با اشاره به برخی سنت های ناپسند در جامعه گفت:
برخی جوانان تا صبح در هیات ها پای فلان مداح سینه می زنند و عزاداری می کنند ولی هنوز یاد نگرفته اند باید به پدر و مادر احترام بگذارند.
وی گفت:
یک یاحسین می تواند یک هستی را جابجا کند ولی به شرط و شروطها!
ناصر نقویان همچنین از بمبگذاری اخیر در مسجدی در کویت بشدت انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از یزد، این خطیب شهیر در بخشی از سخنرانی خود، از یک نوجوان دعوت کرد تا به بالای منبر بیاید و از او خواست تا قضیه رطب خوردن پیامبر و توصیه به نخوردن خرما را تعریف کند و سپس به او هدیه ای داد.
 

 متن کامل 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

می-توان «راحت» خوابید ...


 
  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8199414718/X8BE_R8HAT_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8199414834/X8BE_R8HAT_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8199415118/X8BE_R8HAT_3.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت می کنم. نجار آن شب نتوانست بخوابد. همسرش گفت:"مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشایش بسیار ."
کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید. صبح صدای پای سربازان را شنید، چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که: دریغا باورت کردم. بعد بادست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجیرکنند. دو سرباز باتعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی!
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت، همسرش لبخندی زد و گفت: "مانند هر شب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند. "
 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

مشکلاتتان همه ، من رَفع وُ آسان میکنم! ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8199166576/TABL3Q8TE_DORUQ3N_ENTEX8B8T_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8199166934/TABL3Q8TE_DORUQ3N_ENTEX8B8T_3.png

 

http://s6.picofile.com/file/8199167226/TABL3Q8TE_DORUQ3N_ENTEX8B8T_2.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

گر به مجلس راه یابد پای من / هرچه ویرانی است عمران می کنم
می روم هر شب به میدان های شهر / هر چه ساعت بود میزان می کنم
مشکلات شهرتان را رتق و فتق / پشت میز و پشت فرمان می کنم
کوچه های تنگ را هر شب فراخ / هرچه بن بست است دالان می کنم
چاله های شهر را چاه عمیق / هرچه دالان را خیابان می کنم
مردها را اهل تجدید فراش / لطف ها در حق نسوان می کنم
تا کش آید پوز اعضای اوپک… / نفت را فی الفور ارزان می کنم
مرده ها را می کنم ساماندهی / شهرتان را باغ رضوان می کنم
شاعران شهر را در خانه ام / هفته ای یک بار مهمان می کنم
کارگردان های با احساس را / می برم مهمان مامان می کنم
تا که پررونق شود گردشگری / اصفهان را ارمنستان می کنم
شهردار از شهرضا می آورم / الغرض این می کنم آن می کنم
می شوم هر شب سوار بلدوزر / هر چه ناصافی است ویران می کنم
شهر تا راحت شود از چشم هیز / دیدنی ها را فراوان می کنم
می نویسم طنز بر دیوار و در / شهرتان را من نمکدان می کنم
تا که کار خلق فورا حل شود / کارمندان را دو چندان می کنم
هی تراکم می فروشم را به را / یاری انبوه سازان می کنم
شهرداری را همه رایانه ای / کارها را سهل و آسان می کنم
گر رقیبانم به من فرصت دهند / چاره کمبود سیمان می کنم
می کنم هی کارهای خوب خوب / دشمنانم را پشیمان می کنم
هفته ای یک شب کلیسا می روم / ارمنی ها را مسلمان می کنم
می فروشم کل اسراییل را / پول آن را خرج لبنان می کنم
یک سخنرانی به نفع مسلمین / در بلندی های جولان می کنم
مثل اقشار ضعیف اجتماع / نوش جان سویای سبحان می کنم
هم صدایی هم دلی هم زیستی / با سرای سالمندان می کنم 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

فعلاً برو سواری بیاموز! ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8198950442/ASBE_SARKASHE_NAFS_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8198950692/ASBE_SARKASHE_NAFS_4.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8198951250/ASBE_SARKASHE_NAFS_3.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!»

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

مَردی که وجود خارجی نداشت ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

 

http://s3.picofile.com/file/8198672184/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_1.jpg

 اگه فکر میکنی که مسأله-ی تبعیض نژادی در

 حکم اعدامت دخالت داشته ، دَستت رو بلند کن ...

 

http://s3.picofile.com/file/8198675142/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_3.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8198675626/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_5.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8198676376/ED8LATE_HOKK8ME_ZOLM_6.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می‌برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می‌زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می‌گیرد که: «والله، بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهید مرا به خاک بسپارید»؟
اما چند نفر از حکام وُ قضات آن شهر که پشت سر تابوت بودند ، بی توجه به حال و احوال او رو به مردم کرده ومی‌گفتند: «پدرسوخته ملعون دروغ می‌‌گوید. مُرده»!  مسافر حیرت زده حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می کند. حال آن که ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نمی‌افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که «دفن میّت واجب است»! وَ معطل نهادن جنازه شرعا جایز نیست!.
 

  بازنویسی وَ عکس : عـبـــد عـا صـی 

 

     

ﺭﻗﺺ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ « ﺧﻮﺩ » ﺭﺍ بشکنی ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8198236426/AZ_XOD_GOZASHTAN_1.png

 

http://s3.picofile.com/file/8198236268/AZ_XOD_GOZASHTAN_ABALFAZL_2.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8198236018/AZ_XOD_GOZASHTAN_ABALFAZL_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺑﺰ ﭼﺎﻻﻙ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﺑﭙﺮﺩ، ﻧﺸﺪ ﻛﻪ ﻧﺸﺪ. ﺍﻭ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺰ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﻳﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺑﺰ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ. ﻋﺮﺽ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻗﺪﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ … ﻧﻪ ﭼﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻲﺯﺩ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎﻱ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ. ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻳﺪﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﻲﮔﺬﺷﺖ. ﻭﻗﺘﻲ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﭼﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺯﻻﻝ ﺟﻮﻱ ﺭﺍ ﮔﻞ ﺁﻟﻮﺩ ﻛﺮﺩ. ﺑﺰ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺁن که ﺁﺏ ﺟﻮﻱ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻥ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﭘﺮﻳﺪ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮﻱ ﺩﺍﺷﺖ؟ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﻲﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ :
ﺗﻌﺠﺒﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ، بز ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻣﻲﺩﻳﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺎ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺁﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﻞ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﭘﺮﻳﺪ.
 ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ!
ﺭﻗﺺ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ “ ﺧﻮﺩ ” ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﯾﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﮐﻨﯽ
ﺭﻗﺺ ﻭ ﺟﻮﻻﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ
ﺭﻗﺺ ﺍﻧﺪﺭﺧﻮﻥ “ ﺧﻮﺩ ” ﻣﺮﺩﺍﻥ ﮐﻨﻨد 

 

 

  عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

یک قدم برای رضای خدا برنداشته-ام ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8198034584/REZ8YE_XODAA_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8198034768/REZ8YE_XODAA_2.jpeg

 

http://s3.picofile.com/file/8198035118/REZ8YE_XODAA_3.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 ﻣﻦ ﺩﮐﺘﺮ ﺱ . ﺹ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻫﺴﺘﻢ. ﺳﺎل ها ﻗﺒﻞ ﭼﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﮏ ﻧﻘﺪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻡ. ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺎﻧﮏ ﺩست فرﻭﺷﯽ ﺑﺴﺎﻁ ﺑﺎﻃﺮﯼ ، ﺳﺎﻋﺖ ،ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺩﯾﺪﻡ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻫﻢ ﺳﮑﻪ ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻃﺶ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ تلفن هاﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﺎ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻟﯽ ﮐﺎﺭ می کرﺩﻧﺪ. ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﮏ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻟﯽ ﺑﺪﻩ.
ﺍﻭ ﺑﺎ ﺧوش رﻭﯾﯽ ،ﭘﻮﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺳﮑﻪ ﺑﻬﻢ ﭘﺲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍین ها ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ ﺍﺳﺖ،
ﮔﻔﺘﻢ : ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ!
ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺵ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ. ‏( ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻟﯽ ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ ‏)
ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﺸﺪ ، ﻭﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁن ها ﻫﻢ ...
ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﮕﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻟﯽ ﻣﺠﺎﻧﯽ می دﻫﯽ؟
ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﮔﻔﺖ : ۲۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ، ﮐﻪ ۵۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﺩﻭ ﺭﯾﺎﻟﯽ می گیرﻡ ﻭ ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ می دﻫﻢ.

ﻣﺜﻞ ﺍین که ﺳﯿﻢ ﺑﺮﻕ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﻢ ﻭﺻﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻮﻝ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻭ ﺣﺮﺹ ﺯﺩﻡ ، ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻓﺮﻭﺵ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺵ ﺑﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ می دﻫﺪ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﺟﺮﺍﺕ می توﺍﻧﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻧﺮﻓﺘﻢ! 

 

  عکس وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

درس گرفتن از تاریخ هم شعور میخواهد ..


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8197584876/EBRAT_AZ_T8R3X_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8197584576/EBRAT_AZ_T8R3X_2.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8197585076/EBRAT_AZ_T8R3X_3.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﻧﻴﻮﺯ: ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍین که ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﻭﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﺨﺘﻰ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺗﻦ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﺩﺍﻏﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ «ﺍﺭﻭﺱ» (ﺭﻭﺳﻴﻪ) ﺗﻮﺳﻄ ﺗﻨﺪﺭﻭﻫﺎﻯ ﻣﺬﻫﺒﻰ ﻭ ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮگ هاﻯ ﻣﺘﻌﺼﺐ (ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ) ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ.
ﺗﺤﺮﻳﮏ ﻓﺘﺤﻌﻠﻴﺸﺎﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻏﺎﺯ «ﺟﻬﺎﺩ»ﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﻭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻰ ﻣﻔﺮﻁ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻧﻆﺎﻡ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻰ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ.
ﺷﺎﻩ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﻯ ﻫﻴﺠﺎﻧﻰ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻬﻴﻪ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﺟﻨﮓ ﻋﺎﺯﻡ ﺗﺒﺮﻳﺰ ﺷﺪ ﻭ ﺷﺒﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺎﺩﺭﻯ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮐﻤﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻧﻆﺎﻣﻰ ﻭ ﻭﺯﺭﺍﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺛﻨﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻼﻣﺖ «ﺫﺍﺕ ﺍﻗﺪﺱ ﻣﻠﻮﮐﺎﻧﻪ» ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﺩﻭﺍﻡ ﻭ ﻗﻮﺍﻡ ﺩﻳﻦ ﻣﺒﻴﻦ، ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻆﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻨﮓ ﺭﺳﻴﺪ. ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺟﺎﻥ ﻧﺜﺎﺭﻯ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻮﺷﻴﺪﻥ ﺷﺮﺑﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ، ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﻘﻄ ﻳﮑﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺼﺒﺎﻥ ﮐﺎﺭﺩﺍﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﻰ» ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻮ ﻏﺎﻟﺒﻰ ﮐﻪ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﻰ ﺷﺎﻩ ﻋﻠﺖ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺟﻮﻳﺎ ﺷﺪ، ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﮔﻔﺖ:
«ﺍعلی حضرﺕ ﭼﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ؟»
ﺷﺎﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺷﺶ ﮐﺮﻭﺭ» .
ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ گفت: «ﺩﻭﻟﺖ ﺭﻭﺱ ﭼﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ؟»
ﺷﺎﻩ پاسخ داد: «ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻡ ﺷﺸﺼﺪ ﮐﺮﻭﺭ».
ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: «ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺣﺴﺎﺏ، ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﺷﺶ ﮐﺮﻭﺭ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، ﺑﺎ ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﺷﺸﺼﺪ ﮐﺮﻭﺭ ﻋﺎﻳﺪﺍﺕ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﺯ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﻧﻤﻰ ﺁﻳﺪ»!
ﺍﻳﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻆﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻴﻨﺎﻧﻪ ﻫﻤﻬﻤﻪ‌ﺍﻯ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ به رﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﻣﺘﻌﺼﺒﻴﻦ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﻭﻯ ﺑﺘﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺣﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭﺍﺑﻄ ﭘﻨﻬﺎﻧﻰ ﺑﺎ ﺭﻭس ها ﻣﺘﻬﻢ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻭﻯ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺧﻠﻊ ﻭ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﻭﺭﻯ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺷﺪ.
ﺩﺳﺖ ﺁﺧﺮ ﻓﺘﺤﻌﻠﻴﺸﺎﻩ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻌﺮﻯ ﺍین چنین ﺑﺎﺏ ﺩﻝ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮﺩ:
ﮐﺸﻢ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻴﻨﺎﻳﻰ
ﮐﻪ ﺷﻴﺮ ﺍﺯ ﺑﻴﺸﻪ ﺑﮕﺮﻳﺰﺩ
ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﭘﺴﮑﻮﻭﻳﭻ (ﮋﻧﺮﺍﻝ ﺭﻭﺱ)
ﮐﻪ ﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﭘﻂﺮ (ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﺱ) ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ!
ﭘﻮﭺ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﺸﻰ ﻫﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻰ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻟﺸﮑﺮ ﻓﺘﺤﻌﻠﻴﺸﺎﻩ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻔﺖ ﺑﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺭﻭس ها ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﺗﺮﮐﻤﻦ ﭼﺎﻯ ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﻬﻠﮏ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﺎﻧﺪ.
فاعتبروا یا اولی الابصار!!!!
ملتی که تاریخ نمی خواند ،محکوم به تکرار آن است!!

 

  عکس  وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

حکمت الهی ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8197165084/ED8LAT_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ‏( ﻉ ‏) ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟!
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟!
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ۳ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗ ﻬﺎ ﺷﺎﻝ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ می برﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ ...
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺏ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻭﺭﻭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﮐﯿﺴﻪ ﺻﺪ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺍین ها ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺑﺪﻫﯿﺪ .
ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻋﻠﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ: ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻭ ﺁﺳﯿﺐ ﺩﯾﺪﮔﯽ ﮐﺸﺘﯽ ﺍﻣﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﻄﺮ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ! ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﺎ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﺎﻝ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ ؛ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺴﻤﺖ ﺁﺳﯿﺐ ﺩﯾﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﮔﺮ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ، ﻫﺮﯾﮏ ﺻﺪ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺍﻭﺭﺍ ﻇﺎﻟﻢ می دﺍﻧﯽ!
ﺍﯾﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﻌﺎﺵ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ خودت آگاه است.
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

     

آنـــوقت که باران نمی-بارد ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8196705234/XOSHKS8LY_B8R8N_NEM3B8RAD_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  فرشته از خدا پرسید:
مردمانت مسجد می سازند، نماز می خوانند، چرا برایشان باران نمی فرستی؟
خدا پاسخ داد:
گوشه ای از زمین دخترکی کنار مادر و برادر مریضش در خانه ای بی سقف بازی می کند!
تا مخلوقاتم سقفی برایشان نسازند، آسمان من سقف آن هاست، پس اجازه بارش نمی دهم... 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

استاد عشق و معرفت ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8196679600/K8HENE_FAR8ENEH_1.JPG

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 در تاریخ مشرق زمین شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت ودانایی می دانستند.
روزی بچه ای نزد شیوانا رفت و گفت:
"مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید."
شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
شیوانا از زن پرسید که:
چرا دخترش را قربانی می کند؟ زن پاسخ داد که:
کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.
شیوانا تبسمی کرد و گفت:
"اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم به هلاکش گرفته ای. عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی، هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطر سرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!"
زن لختی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آن گاه در حالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید. اما هیچ اثری از کاهن معبد نبود!
می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!!

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

فقر وُ غنی در جوامع ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8196439842/FAQRO_QENAA_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8196439950/FAQRO_QENAA_2.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8196440026/FAQRO_QENAA_3.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 در کانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ،ولی کار خودش رو این گونه توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم!
قاضی گفت : "تو خودت می دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه خواهم کرد و می دانم که توانایی پرداخت آن را نداری؛ چون یک نان می دزدی ، به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت می کنم".
در آن لحظه همه سکوت کردند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود در آورد و درخواست کرد به خزینه بایت حکم پیرمرد پرداخت شود.
سپس ایستاد و نگاه کرد به کسایی که حاضر هستند و گفت:
" همه شما محکوم هستید و بایستی ده دلار جریمه پرداخت کنید.چون شما در شهری زندگی می کنید که فقیر مجبور می شود تکه ای نان دزدی کند."
در آن جلسه دادگاه 480 دلار جمع شد ، قاضی آن را به پیرمرد بخشید.
✨✨✨✨✨✨
  حضرت علی علیه السلام در مورد علل فقر می فرمایند:
ان الله سبحانه فرض فی الاموال الاغنیاء اقوات الفقراء فما جاع فقیر الا بما منع به غنی والله تعالی سائلهم عن ذالک 7
همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال سرمایه داران قرار داده است،
پس فقیری گرسنه نمی ماند جز به کامیابی توانگران و خداوند از آنان درباره گرسنگی گرسنگان خواهد پرسید.

 

  بازنویسی و عکس :  عـبـــد عـا صـی 

 

     

همان جواب-های نخ نمای همیشگی ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8196081426/V8RUNEH_AMALKARDE_1.jpg

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 امروز رفته بودم میوه فروشی. آقای مسنی که از دست های پینه بسته اش به نظر می آمد کارگر است، یک کیسه پر از زردآلوی درشت و مرغوب روی ترازو گذاشته بود.
فروشنده گفت:27500 تومن.
پیرمرد که به نظر می رسید شوکه شده، پرسید: مگه چند کیلو هست؟
فروشنده گفت:یه کم از دو کیلو بیشتره.
پیرمرد با دهانی که از تعجب باز مانده بود، پرسید مگه کیلو چنده؟
فروشنده جواب داد: 12500 تومن؟؟؟!!!
بیچاره پیرمرد با خجالت گفت: من فکر کردم کیلویی 1250 تومن هست! نه آقا نمی خوام!!
و کیسه رو همان جا گذاشت و رفت.
فروشنده با پوزخند به شاگردش گفت: بیا این زردآلوی 1250 تومنی رو بریز سر جاش!
و شلیک قهقهه هر دو به آسمان رفت.بعدش برگشت با قیافه ای حق به جانب به من گفت:
عجب دیوونه هایی پیدا میشن !!
جواب دادم :به نظرم دیوونه نبود، احتمالا سال هاست میوه نوبرانه تابستون نخریده و نمی دونه قیمت این میوه ها حدودا چقدره. شاید هم فکر کرده شما حراج کردید و اون خیلی خوش شانس بوده که می تونه یک بار از این میوه ها برای خانواده اش ببره....
چیزهایی که لازم داشتم خریدم و از میوه فروشی بیرون آمدم.دلم به درد آمده بود.افکار مختلفی ناگهان به ذهنم هجوم آوردند و من مانده بودم به کدام یکی فکر کنم.
به یاد حرفای مسئولان افتادم که اگر در این مورد از آن ها بپرسید، فورا پای استکبار جهانی و آمریکای جهانخوار و صهیونیست غاصب را وسط می کشند.
به یاد حرف "آبراهام مازلو" افتادم که چطور عزت و کرامت انسان ها در گرو نیازهای اولیه و مادی آن ها قرار می گیرد.
به یاد حرف های روحانیون محترمی افتادم که چطور در برنامه سمت خدا و برنامه های دیگر، خودشان را به آب و آتش می زنند که دخترها و پسرهای 16-17 ساله باید با هم ازدواج کنند تا جلوی فساد گرفته شود!
و از آن مهم تر جمعیت کشور زیاد شود!
به یاد شعارهای خود و سایر انقلابیونی افتادم که می خواستیم با از بین بردن حکومت پهلوی ، عدالت را برای همه کوخ نشینان به ارمغان بیاوریم.
و حالا پس از 37 سال هنوز میلیون ها کوخ نشین هستند که سهمشان از میوه های آبدار و خوشمزه فقط دیدن است. البته که کسی با نخوردن گیلاس و زردآلو نمی میرد، ولی شرمندگی یک مرد ایرانی و کرامت انسانی او نزد فروشنده و مشتریان یک مغازه و بالاتر از آن شرمندگی نزد خانواده اش را چگونه می توان با آن عدالت وعده داده شده پاسخ گفت؟
زمانی که دانش آموز دبیرستانی بودم، کتاب قلعه حیوانات( نوشته جورج اورول ) را خواندم و همان موقع با آن ذهن بچگانه و بی تجربه از خود می پرسیدم:
آیا ممکن است سرنوشت انقلابی به چنین جاهایی کشیده شود؟
حالا که به خانه نزدیک شده ام، شخصیت های آن داستان در ذهنم وول می خورند . به نظر می رسد پس از گذشت حدود 20 سال پاسخ پرسشم را گرفته ام.
ازهرکس می پرسی چرا روزه می گیری، همان جواب های نخ نمای همیشگی را می دهد...برای همدردی با ضعفا و گرسنگان...!
کدام مستمند،کدام کودک خیابانی،کدام زن بی پناه؟!
کسی که صبح بیدار می شود،پای سفره ای هفتاد رنگ می نشیند و تا خرخره می خورد و بعد تا غروب در خنکای کولر می خوابد و هنگام افطار باز بساط غذای رنگارنگ پهن می کند؟؟؟
گرسنگی کشیدن من و تو کدام گرسنه را سیر می کند؟
دروغ نگفتن و فرو نبردن گرد و خاک غلیظ به حلق،کدام بچه یتیم را لباس می پوشاند؟؟؟
دستانی که کمک می کنند، پاک ترند از لب هایی که دعا می کنند...
 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

همان جواب-های نخ نمای همیشگی ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8196081426/V8RUNEH_AMALKARDE_1.jpg

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 امروز رفته بودم میوه فروشی. آقای مسنی که از دست های پینه بسته اش به نظر می آمد کارگر است، یک کیسه پر از زردآلوی درشت و مرغوب روی ترازو گذاشته بود.
فروشنده گفت:27500 تومن.
پیرمرد که به نظر می رسید شوکه شده، پرسید: مگه چند کیلو هست؟
فروشنده گفت:یه کم از دو کیلو بیشتره.
پیرمرد با دهانی که از تعجب باز مانده بود، پرسید مگه کیلو چنده؟
فروشنده جواب داد: 12500 تومن؟؟؟!!!
بیچاره پیرمرد با خجالت گفت: من فکر کردم کیلویی 1250 تومن هست! نه آقا نمی خوام!!
و کیسه رو همان جا گذاشت و رفت.
فروشنده با پوزخند به شاگردش گفت: بیا این زردآلوی 1250 تومنی رو بریز سر جاش!
و شلیک قهقهه هر دو به آسمان رفت.بعدش برگشت با قیافه ای حق به جانب به من گفت:
عجب دیوونه هایی پیدا میشن !!
جواب دادم :به نظرم دیوونه نبود، احتمالا سال هاست میوه نوبرانه تابستون نخریده و نمی دونه قیمت این میوه ها حدودا چقدره. شاید هم فکر کرده شما حراج کردید و اون خیلی خوش شانس بوده که می تونه یک بار از این میوه ها برای خانواده اش ببره....
چیزهایی که لازم داشتم خریدم و از میوه فروشی بیرون آمدم.دلم به درد آمده بود.افکار مختلفی ناگهان به ذهنم هجوم آوردند و من مانده بودم به کدام یکی فکر کنم.
به یاد حرفای مسئولان افتادم که اگر در این مورد از آن ها بپرسید، فورا پای استکبار جهانی و آمریکای جهانخوار و صهیونیست غاصب را وسط می کشند.
به یاد حرف "آبراهام مازلو" افتادم که چطور عزت و کرامت انسان ها در گرو نیازهای اولیه و مادی آن ها قرار می گیرد.
به یاد حرف های روحانیون محترمی افتادم که چطور در برنامه سمت خدا و برنامه های دیگر، خودشان را به آب و آتش می زنند که دخترها و پسرهای 16-17 ساله باید با هم ازدواج کنند تا جلوی فساد گرفته شود!
و از آن مهم تر جمعیت کشور زیاد شود!
به یاد شعارهای خود و سایر انقلابیونی افتادم که می خواستیم با از بین بردن حکومت پهلوی ، عدالت را برای همه کوخ نشینان به ارمغان بیاوریم.
و حالا پس از 37 سال هنوز میلیون ها کوخ نشین هستند که سهمشان از میوه های آبدار و خوشمزه فقط دیدن است. البته که کسی با نخوردن گیلاس و زردآلو نمی میرد، ولی شرمندگی یک مرد ایرانی و کرامت انسانی او نزد فروشنده و مشتریان یک مغازه و بالاتر از آن شرمندگی نزد خانواده اش را چگونه می توان با آن عدالت وعده داده شده پاسخ گفت؟
زمانی که دانش آموز دبیرستانی بودم، کتاب قلعه حیوانات( نوشته جورج اورول ) را خواندم و همان موقع با آن ذهن بچگانه و بی تجربه از خود می پرسیدم:
آیا ممکن است سرنوشت انقلابی به چنین جاهایی کشیده شود؟
حالا که به خانه نزدیک شده ام، شخصیت های آن داستان در ذهنم وول می خورند . به نظر می رسد پس از گذشت حدود 20 سال پاسخ پرسشم را گرفته ام.
ازهرکس می پرسی چرا روزه می گیری، همان جواب های نخ نمای همیشگی را می دهد...برای همدردی با ضعفا و گرسنگان...!
کدام مستمند،کدام کودک خیابانی،کدام زن بی پناه؟!
کسی که صبح بیدار می شود،پای سفره ای هفتاد رنگ می نشیند و تا خرخره می خورد و بعد تا غروب در خنکای کولر می خوابد و هنگام افطار باز بساط غذای رنگارنگ پهن می کند؟؟؟
گرسنگی کشیدن من و تو کدام گرسنه را سیر می کند؟
دروغ نگفتن و فرو نبردن گرد و خاک غلیظ به حلق،کدام بچه یتیم را لباس می پوشاند؟؟؟
دستانی که کمک می کنند، پاک ترند از لب هایی که دعا می کنند...
 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

شایعه-های همیشگی ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8195059450/SH8YE_E_4.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8195059250/SH8YE_E_3.jpeg

 

http://s3.picofile.com/file/8195055668/SH8YE_E_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت :
سقراط، می دانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد:
لحظه ای صبر کن. قبل از این که به من چیزی بگویی، از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است ،پاسخ دهی.
مرد پرسید: سه پرسش؟ سقراط گفت:
بله درست است. قبل از این که راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری، امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیده ام .
سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعا نمی دانی که خبردرست است یا نادرست.
حالا بیا پرسش دوم را بگویم، پرسش خوبی آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی، خبرخوبی است؟
مردپاسخ داد: نه، برعکس ...
سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درمورد آن مطمئن هم نیستی ،بگویی؟ مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی ،برایم سودمند است؟
مرد پاسخ داد: نه ، واقعا ...
سقراط نتیجه گیری کرد: اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است؛ پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟!!

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

درک این نکته چندان دشوار نیست ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  وبلاگ موسوی ، سیدعبدالجواد ، خبرآنلاین :
درک و فهم این نکته چندان دشوار نیست. آن ها از یک طرف می خواهند به دیگران بقبولانند که دولت با آن همه شعارهایی که درباره تدبیر و امید سرمی داد کاری به جز اندیشیدن به همین مسائل به ظاهر پیش پاافتاده ندارد. آن ها می خواهند به همگان القا کنند که دولت نه تنها هیچ توجهی به مشکلات عامه مردم ندارد بلکه همه وقت خود را مصروف مشتی آدم مرفه از خدا بی خبر می کند و بام تا شام به فکر مطربان و خانم های بی حجاب و چند روزنامه نگار سکولار است. البته این یک طرف ماجراست، آن ها پس از این که دولت را یک دولت بی تعهد و بی اعتنا به دردهای مردم معرفی کردند با کارشکنی و مانع ایجاد کردن در مقابل همین مسائل به زعم خودشان پیش پاافتاده می خواهند به افکار عمومی این نکته را بباورانند که دولت در مقابل همین چیزهایی که دغدغه اوست هم ناتوان است. نه می تواند کنسرت های قانونی و دارای مجوزش را برگزار کند، نه می تواند خانم های محدود و علاقه مند را به ورزشگاه بفرستد، نه می تواند از فشار بر مطبوعات بکاهد، نه می تواند فیلم هایی را که مراتب قانونی را برای اکران طی کرده اند از توقیف درآورد و نه جرئت و جسارت ایستادن درمقابل مشتی نیروی به اصطلاح خودسر را دارد.
نتیجه پیشاپیش مشخص است، وَعده ای که مخالفان دولت به دوستان و آشنایشان می دهند: این دولت اولین دولت چهارساله در تاریخ جمهوری اسلامی است. به همین راحتی. وقتی مطالباتِ از دولت را افزایش دهید و در مقابل بتوانید وقت دولت را با چیزهای به ظاهر جزئی و بی اهمیت بگیرید خود به خود دولت در یک جنگ فرسایشی وارد خواهد شد و مردم از شعارها و عملکردهایش ناامید. بدون شک دولتیان نیز دست طرف مقابل را خوانده اند اما چه می توانند کرد؟ نه می توانند در مقابل هجمه هایی که بر سر چنین مسائلی در می گیرد خاموش بنشینند و نه می توانند میدان را به تمامی به حریف واگذار کنند تا هر چه می خواهد بر سر هنرمندان و ورزش دوستان و روزنامه نگاران بیاورند. مخالفان دولت پیش تر این شیوه را در دولت های دیگر آزموده اند منتهی با این تفاوت که این بار، هم حرفه ای تر شده اند و هم دارای قدرت بیشتری. ابزار بیشتری نیز برای پیشبرد اهداف خود در اختیار دارند. در مقابل، دولت نیز به نسبت روزگاران پیشین هواخواهان کم تری دارد. هواخواهانی که چندان آرمان گرا نیستند و نمی خواهند برای پیروزی دولت هزینه چندانی بپردازند. وضعیت غریبی است و برون شد از آن نیاز به تدبیر و خرد بسیار. امیدوارم چنین کسانی در دولت تدبیر و امید یافت شوند واگرنه ظهور یک معجزه هزاره سوم دیگر چندان دور از انتظار نخواهد بود. چنین مباد! 

 

 متن کامل 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

همیشه شعبان ، یک بار هم رمضان ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


 وبلاگ  سیدعلی‌میرفتاح ، خبرآنلاین :
ما به هزار و یک دلیل که کلیت آن را همه‌ می‌دانیم، امکان راه‌اندازی و تداوم مطبوعات آزاد، از همین نوع اروپایی و آمریکایی‌اش را نداریم. الآن تحلیل نمی‌کنیم بلکه داریم واقع‌بینانه درباره وضعیت روزنامه‌نگاری حرف می‌زنیم. این واقعیت را هم برای بار هزارم به خودمان یادآور می‌شویم که اینجا ایران است و اقتضائات خاص خودش را دارد و بی‌جهت نباید که خودمان را با فرانسه و سوئیس و. . . مقایسه کنیم. متوجه‌ عرضم هستید؟ یعنی درست است که رکن چهارم دموکراسی همین مطبوعات آزاد هستند، اما ما از الگوی خاصی پیروی می‌کنیم که رکن چهارم تا حدی (که آن هم همیشه متغیر است) آزادی عمل دارد.
موضوع بحث الآن ما این حد آزادی عمل نیست، که فی‌الواقع بنا به دلایل بی‌شماری که هم شما می‌دانید و هم من، همه این حدود و شرایط را پذیرفته‌ایم و به اقتضائاتش گردن نهاده‌ایم، اما موضوع اینجاست که به برکت انتخابات، یا از پرتو همین «های سیزنی» که از راه رسیده، تا حدودی این فرصت پیش آمده تا ما روزنامه‌نگاران از روی دست همکاران غربی‌مان مشق دموکراسی کنیم و در گرماگرم رقابت‌ها و موضع‌گیری‌ها حرف‌هایی بزنیم، یا انتقاد‌هایی بکنیم که یقینا تا چهار سال دیگر امکان گفتنش را نداریم. یعنی فرجه‌ای پیش آمده که نباید آن را به سادگی، یا با شعار له یا علیه کاندیداها از بین ببریم. بیشتر توضیح می‌دهم.
از نظر شهرداری، سد معبر خلاف است و قویا باید جلویش گرفته شود، اما بارها و بارها دیده‌ایم که مثلاً توی ماه رمضان به حلیم‌پزی که بساطش را توی پیاده رو چیده کاری ندارند و می‌گذارند که توی این یک ماه کاسبی‌اش را بکند. یعنی با قوانین و مقررات خشک، های‌سیزن کسبه را به هم نمی‌ریزند. در واقع همان فصل بره کشان که اول مطلبم عرض کردم، خود به خود شرایطی را پیش می‌آورد که اهل حسبه زیاد سخت‌گیری نمی‌کنند و گرمی بازار صنوف را با یک اقدام به ظاهر قانونی، سرد نمی‌کنند.
وضعیت مطبوعات هم همین است و عرض حقیر هم این است که با این همه شعبان، یک بار هم رمضان؛ به جایی برنمی‌خورد. به جایی که بر نمی‌خورد هیچ، بازار انتخابات را هم گرم‌تر می‌کند. مثلاً چه عیبی دارد که ما هم به تقلید از دیلی تلگراف، نه همیشه که فقط همین ده، پانزده روز گیر مالی بدهیم به این و آن و بپرسیم که این پول‌های باد آورده را کدام بادها با خودشان آورده‌اند؟ یا مثلاً این امکان پیش بیاید که خبرنگاران جرات کنند و از کاندیداها بپرسند که پول تبلیغات را از کجا آورده‌اند و چه حساب و کتابی پشت ماجراها هست. من و شما خوب می‌دانیم که هیچ وقت گربه سرمایه‌داری برای رضای خدا موش نمی‌گیرد. پس اگر آدم پولداری پیدا می‌شود و برای به کرسی نشستن کاندیدای مورد علاقه‌اش چک‌های میلیاردی می‌کشد، جز رضای خدا انگیزه‌های دیگری هم دارد.
چه عیبی دارد که روزنامه نگاران این امکان را پیدا کنند و بروند توی ستادهای انتخاباتی سرک بکشند و با سماجت تمام سؤال کنند و جواب بگیرند و این انگیزه‌ها را درآورند؟ آن را که حساب پاک است، از قدیم گفته‌اند که از محاسبه چه باک است؟ پس چرا این بساط مطبوعات آزاد و بازار نقد و نقادی بی‌حب و بغض را -ولو برای همین یکی، دو هفته- راه نیندازیم. بگذاریم این خبرنگاران و مطبوعات کار اصلی‌شان را بکنند و از این و آن حساب بکشند "تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد". این فضاحت نمایندگان انگلیس که باعث شادی دل رسانه‌های دولتی ما شد و کلی روی آن مانور دادند، یادمان نرود که از برکت مطبوعات آزاد آن دیار لو رفت و تشت آن بخت برگشتگان را روزنامه‌نگاران از بام انداختند.
خواجه شیرار می‌فرماید "نگویمت که همه ساله می‌پرستی کن / سه ماه می‌خور و نه ماه پارسا می‌باش". این فرموده حقیقتی است که با روحیه ما ایرانی‌ها هم سازگارتر است. مثال ساده‌اش همان همیشه شعبان و یک بار هم رمضان است. توی مملکت ما این‌طور نیست که همیشه مردم جلوی دکه‌های روزنامه فروشی، دو پشته بایستند و مشتاقانه تیترها و خبرها را بخوانند. رونق مطبوعات مثل وقت گل نی می‌ماند؛ با این تفاوت که این یکی هر سی سال یک بار است و آن یکی هر چهار سال یک بار. نگذاریم که این فرصت مشق دموکراسی با زنده بادها و مرده بادهای بی‌حاصل ضایع شود.

 

یکشنبه 10 خرداد 1388

 

 متن کامل

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

مجلس با سکوت خود ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

این مسائل کلیدی را در گفت‌وگو با حسین راغفر، فعال و کارشناس اقتصادی به بوته نقد گذاشتیم تا در این مجال روزنه گشایشی پیش رو باشد.
  دولت مطابق مصوبه مجلس ملزم است تا نسبت به واقعی‌سازی نرخ حامل‌های انرِژی اقدام کند، چگونه است که با اجرای این قانون در عمل با مشکلاتی مواجه هستند و مخالفت از سوی برخی نمایندگان هم ابراز می‌شود؟
دولت‌ها مصوبات افزایش قیمت را اجرا می‌کنند درحالی‌که مجلس مصوبات بسیار دیگری هم تا کنون داشته که هرگز اجرا نشده است. ضمن آنکه قرار نبود این حجم یارانه به افراد پرداخت شود،

بلکه قرار بود صرفاً به گروه‌های آسیب‌پذیر پرداخت شود اما به همه مردم پرداخت شده و این مسأله مطابق مصوبه مجلس مورد توجه است که یارانه نقدی صرفاً به افرادی مشخص پرداخت شود اما دولت این موضوع را در برنامه نگذاشته و حجم قابل‌توجهی از منابع را در این مسیر هزینه می‌کند و با اتلاف این اعتبارات خود دولت با کسری بودجه مواجه می‌شود. از سویی دولت به تعدیل قیمت‌ها مبادرت می‌ورزد و نکته مهم این است که صرفاً به افزایش قیمت توجه می‌کند درحالی‌که تبعاتی که برای زندگی مردم به‌وجود می‌آورد و آسیب‌هایی که به تولید وارد می‌شود همه جزو مشکلاتی است که قرار بود در این فرآیند حل شود و قانون هدفمندی یکی از اصلی‌ترین اهدافی که دنبال می‌کرد،

حل شدن مشکلات اقتصادی بود و پیش‌بینی این بود که اهدافی که برای آن تعریف شده بود مانند کمک به بخش تولید و رونق اقتصادی همراه با اصلاح وضعیت اقتصاد کشور که تاکنون هیچ‌کدام از آنها محقق نشده و عدالت توزیعی نیز در اجرای هدفمندی یارانه‌ها محقق نشد و هر بار دولت‌ها با این عنوان یک مرحله دیگری از هدفمندی را اجرا می‌کنند، قیمت‌ها را افزایش دادند و آسیب‌های چنین عملکردی متوجه گروه‌های مختلف مردم است و پیش‌بینی‌هایی که صورت می‌گرفت از ابتدا نادرست بود و این اولین‌بار نیست که این اتفاق می‌افتد.

  هم‌اکنون دولت باید چه اقدامی انجام دهد و وضعیت فعلی اقتصاد نیازمند چه برنامه‌ای است؟
در حقیقت اصلاح هدفمندی وقتی می‌تواند صورت بگیرد که انتظار داشته باشیم قیمت‌ها از ابتدا کنترل شده در غیر این صورت دچار این مارپیچ تورمی می‌شویم؛ نمونه آن را در چند سال اخیر تجربه کردیم با افزایش نرخ حامل‌های انرِژی عموم قیمت‌ها بالا می‌رود و این افزایش باعث بالارفتن هزینه‌های تولید می‌شود و با بالارفتن این هزینه‌ها به شکلی مسلسل‌وار دستمزد و کالا و خدمات با افزایش قیمت مواجه می‌شوند و در نهایت این افزایش‌ها روی یکدیگر اثر دارند و در ادامه با افزایش قیمت در هر سال این اتفاق می‌افتد و این چرخه ادامه دارد و در این فرآیند اولین بخشی که با کسری بودجه مواجه می‌شود خود دولت است و مسأله کنترل تورم اصلی‌ترین برنامه‌ای است که باید توسط دولت دنبال شود تا مانع از افزایش قیمت‌ها در این دور پیوسته شود و بعد از این مرحله با افزایش قیمت‌ها دولت مدعی می‌شود که ارزش ارز هم اقتصادی نیست و گروهی در داخل بدنه دولت یا حتی خارج از سیستم دولت به دنبال افزایش نرخ ارز خواهند بود و با افزایش قیمت ارز تبعات مستقیمی چون کاهش ارزش حامل‌های انرژی پیش می‌آید و مجدداً این داستان تکرار می‌شود درحالی‌که دستمزدها هیچ‌گاه به این نسبت افزایش پیدا نمی‌کند.

 کما اینکه شاهد این مهم هستیم که دستمزدها سرکوب شده و شکاف میان دستمزدهایی که باید به مردم پرداخت شود، وجود دارد، در حالی‌که اگر دولت‌ها دستمزدها را با توجه به نرخ تورم تا کنون افزایش داده بودند با مشکل جدی کسری بودجه مواجه می‌شدند و راه حلی برای کنترل تورم جستجو می‌کردند اما چون دولت‌ها هم دستمزد نیروی کار دولتی کارمندان و حتی کارگران را سرکوب می‌کنند؛ عملاً این نیروی کار است که به دولت یارانه می‌دهد نه دولت به نیروی کار درحالی‌که اگر دولت تورم را کنترل می‌کرد،

آن زمان منطقی بود که قیمت‌ها به یک سطح تعادلی برسد و در آن سطح باقی بماند اما متأسفانه چون مارپیچ تورم کماکان ادامه دارد عملا این سیاست‌ها ما را به جایی می‌برد که سال دیگر در همین مکان هستیم که امروز قرار گرفتیم و عملا دولت مجدداً همین استدلال را مطرح خواهد کرد.

  وضعیت اجرای هدفمندی یارانه‌ها را از آغاز اجرا چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ابتدای دی‌ماه امسال عملا پایان دوره پنج ساله اجرای این برنامه است و هیچ‌کدام از این اهداف تحقق پیدا نکرده و پنجاه سال دیگر هم این روند ادامه پیدا کند وضعیت اقتصادی بهبود نمی‌یابد و صرفاً گروه‌های مختلف درآمدی و طبقات متوسط و ضعیف هستند که بیشترین فشار متوجه آنهاست ضمن آنکه شاهد این بودیم که طبقه متوسط جامعه در این عرصه بیشترین آسیب را دیدند و بخش قابل‌توجهی از طبقه متوسط به طبقه پایین افتاده و تولید هم رونق نیافت بلکه تعداد قابل‌توجهی از واحدهای تولیدی ورشکست شدند و این روند همچنان ادامه خواهد یافت.

  یک زمان قانونگذار هدفمندی یارانه‌ها را کلید زد و این قانون نوشته مجری قانون را مکلف کرد تا در این مسیر قرار گیرد. وقتی بستر اجرای یک قانون فراهم نیست چرا مجری را مکلف به اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها کردند؟ از سویی وقتی دولت جدید در عمل انجام‌شده قرار گرفت مگر از مردم نخواست که داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند و چرا همه ثبت نام کردند؟
اشکال دولت از همین‌جا شروع می‌شود. زیرا کاملاً سیاسی با مسأله برخورد کرد، قبلاً هم دولت سیاسی برخورد کرده بود و فضای کشور با تغییر دولت برای حذف یارانه نقدی بسیاری از یارانه‌بگیرها  مساعد بود. در این فرآیند تعداد ثبت‌نام‌کنندگان کاهش یافت اما دولت در اعلام برنامه‌های خود با تناقض مواجه شد از یکسو اعلام کرد که با کمبود منابع مالی مواجه هستیم و از مردم خواست که همکاری کنند،

از سویی فضای عمومی کشور کاملاً آماده بود اما همزمان اعلام کرد که قیمت‌ها را افزایش خواهیم داد و در این شرایط اگر دولت اعلام نکرده بود قیمت حامل‌های انرژی را افزایش می‌دهیم قطعاً تعداد بسیاری آمادگی داشتند که از ثبت‌نام دریافت یارانه نقدی انصراف دهند. نکته مهم‌تر اینکه فرمی که دولت درخواست کرده بود اجرای نادرستی و اطلاعات ناقصی داشت و روش مشخصی برای شناسایی افراد ذی‌حق نداشت درحالی‌که می‌شود افراد را شناسایی کرد.

دولت در انجام این کار عجله کرد ضمن اینکه قصد حذف گروه‌های مختلف را نداشت. بسیار امیدوار بود که جمعیت بزرگی داوطلبانه کنار بروند که به‌نظرم به‌دلیل فقدان هوشمندی لازم و عدم افزایش قیمت‌ها باعث شده که مردم در واقع انتظار خود را با ثبت نام پیگیری کنند و این اشکال از خود دولت بود درحالی‌که فضای سیاسی کشور برای کاهش جمعیت یارانه‌بگیرها فراهم بود و اگر دولت ابتدا جمعیت قابل‌توجهی را حذف می‌کرد، هیچ مشکلی پیش نمی‌آمد و افکار عمومی در آن زمان کاملاً آمادگی این مهم را داشت و با تعلل دولت این مشکل هنوز ادامه دارد و در فروردین 93 با درخواست ثبت‌نام مجدد خود دولت در خلق این مشکل سهیم و شریک است.

  زمانی‌که 5 سال قبل دولت وقت خواست هدفمندی یارانه‌ها را اجرا کند؛‌ تبلیغاتی در رسانه‌ها صورت گرفت که در دولت‌های قبل قابل لغو نیست، چرا در آن زمان مجلس سکوت کرد؟
این یک اقدام سیاسی بود و دولت قبل با مواضع سیاسی چنین اقداماتی انجام داد، همان زمان وقتی ارزیابی کردند خود مجلس نظرش این بود که به دو دهک جمعیتی کشور یارانه بپردازند که جمعیتی حدود 15 میلیون نفر را شامل می‌شد که در چانه‌زنی به سه، پنج، هفت و همه جمعیت کشور تسری یافت بدون آنکه منابع لازم فراهم باشد.

به همه جمعیت یارانه نقدی پرداخت شد و در آن زمان مجلس هم کاملا سکوت کرد و در واقع در وضعیتی که به وجود آمده دولت قبلی و مجلس هر دو شریک هستند و نمی‌توانند خودشان را از این مسأله بری بدانند و به هر صورت یک اقدام سیاسی بود که با اهداف سیاسی صورت گرفته و در حال حاضر باید به وضعیت فعلی که منابع بسیاری از کشور هدر رفته نظر داشت که می‌توانستیم فرصت‌های بسیار زیاد شغلی را در کشور رقم بزنیم که تمام این فرصت‌ها از بین رفت و درحال حاضر اصلاح شرایط وظیفه دولت است و به نظرم 60 درصد افرادی که یارانه می‌گیرند استحقاق دریافت یارانه نقدی را ندارند و کاملاً قابل شناسایی است و دولت می‌تواند با حذف آنها میزان قابل‌توجهی در منابع مالی کشور صرفه‌جویی کند و این هزینه‌ها را مصروف توسعه تولید کند تا افزایش عرضه به کاهش تورم کمک کند.

تورمی که از طریق رکود کاهش یافته باشد، در عمل امر موفقی نیست و علائم موجود نشان می‌دهد که کاهش تورم به دلیل گسترش و تعمیق رکود صورت رفته است و نه رونق اقتصادی، هنوز هم بسیاری از بنگاه‌ها فعالیت خود را تعطیل می‌کنند و یا به دلیل مشکلات اقتصادی موجود در معرض تعطیلی قرار دارند. اصلاح اقتصادی نیازمند یک عزم جدی و دولتی فعال است. همچنین برنامه پویا و فعال که متأسفانه شاهد چنین برنامه‌ای نیستیم و شاخص‌های بانک مرکزی نشان می‌دهد که ریشه تورم نقدینگی است. درحالی‌که تورم کاهش یافته اما نقدینگی حدود دوبرابر شده است و نشان می‌دهد نقدینگی عامل کاهش تورم نبوده بلکه این تورم ناشی از رکود اقتصادی بوده است.

  دولت سال گذشته در مردادماه لایحه‌ای با عنوان خروج از رکود به مجلس تقدیم کرد، اما به‌تازگی این مهم به مجلس ابلاغ شده آیا مجلس نباید در همراهی با دولت این قانون را سریع‌تر تصویب می‌کرد؟
علت آنکه مجلس نسبت به آن لایحه موضع‌گیری داشت این بود که آیا واقعاً این برنامه جوابگوی خروج اقتصاد کشور از رکود می‌شود و این قابل بحث و تردید بود و به همین دلیل بود که شاید یک وقت زیادی را برای بررسی و اصلاح این برنامه صرف کردند؛ حال آنکه چه چیزی حاصل شده و خروجی آن چه چیزی است اینطور به ذهن تبادر می‌کند که مشکل اقتصاد کشور صرفاً قوانین و مقررات نیست، بلکه مشکل ما مشکلات اساسی ساختاری است که بدون پاسخگویی به آن مشکلات عملاً انتظار داریم که مسائل اقتصادی حل شود و از بحران و رکود اقتصادی خارج شویم و این یک خوشبینی بیش از اندازه است که محقق نمی‌شود.

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

     

فاصله-ی طبقاتی در ایران


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


مصطفی ملکیان , مردم سالاری :

 

 شکاف طبقاتی‌ای که در ایران وجود دارد با شکاف طبقاتی‌ای که در هند وجود دارد به لحاظ اقتصادی اصلاً قابل قیاس نیست. شکاف طبقاتی در هند به مراتب از شکاف طبقاتی در ایران کنونی بیش‌تر است.
اما خطری که شکاف طبقاتی در ایران ایجاد می‌کند، از خطری که شکاف طبقاتی در هند ایجاد می‌کند ده‌ها برابر بیش‌تر است. دلیلش این است که در کشور هند شکاف طبقاتی در حد یک پدیدۀ اقتصادی متوقف و منحصر مانده است اما در ایران این شکاف تبدیل به یک شکاف عاطفی شده است. همواره و به‌خصوص در هشت سال دولت احمدی‌نژاد کسانی که گرایش‌های سوسیالیستی و حتی مارکسیستی داشتند در نقاب و پوشش انقلابیان متدین، آگاهانه شکاف طبقاتی موجود در کشور را به شکاف عاطفی تبدیل کردند.
درواقع فقط به فقیر نگفتند که درآمد تو نسبت به غنی‌ترین غنی کشور یک به یک میلیون است و باید این را افزایش داد. یک چیزی هم بر این افزودند و گفتند آن ثروتی که غنی‌ دارد فقط از راه خوردن خون تو و زن و فرزند تو به دست آمده است. گفتند آن پول فقط از راه تقلب و دزدی و اختلاس و رشوه و کم‌فروشی و رانت‌خواری به دست آمده است.
بنابراین وقتی یک فقیر به ماشین لوکس یک ثروتمند نگاه می‌کند دو حس دارد: یکی این‌که ماشین ثروتمند صد برابر ماشین خودش می‌ارزد، اگر ماشین داشته باشد (این وضعیت شکاف طبقاتی ایجاد می‌کند)؛ نکتۀ دوم این‌که آن ماشین به آن قیمت زیر پای ثروتمند است که زیر پای زن و فرزند فقیر نیست (این حالت شکاف عاطفی ایجاد می‌کند).
خیلی‌ها که گرایش‌های مارکسیستی و سوسیالیستی افراطی داشتند بعد از انقلاب ایران با تکرار این سخن مارکس که «تاریخ، جنگ بین فقر و غناست»، گرایش خود را زیر لعاب و آب‌ورنگ دین پوشاندند و کاری کردند که فقرای ما شکاف عاطفی با ثروتمندان پیدا کنند. نه‌تنها به فقیر گفتند که با ثروتمند فاصله داری، بلکه گفتند این فاصله به قیمت این‌که حق تو خورده شده به وجود آمده است. حال آن‌که هزار عامل دیگر به جز حق خوردن هم می‌تواند میان افراد یک جامعه فاصله ایجاد کند. این رویکرد در هشت سال دولت احمدی‌نژاد هم بسیار آگاهانه‌تر انجام شد.
احمدی‌نژاد از روز اول، به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده کاری کرد که بتواند در قشر عظیمی که از درآمد بسیار پایین در جامعه برخوردار بودند، به لحاظ عاطفی کینه و نفرت و خشم نسبت به ثروتمندان ایجاد کند. به تعبیر دیگر، بعد از روی کار آمدن احمدی‌نژاد نه ‌فقط فقر مادی‌ فقرا علاج نشد، بلکه آن‌ها فقر معنوی و اخلاقی هم پیدا کردند.
حال آن‌که اخلاق دینی و اخلاق عرفانی و فرهنگ‌شان هرگز به فقرا نگفته بود که باید نفرت و کینه و خشم نسبت به ثروتمندان داشته باشید و همیشه به فکر انتقام‌جویی باشید. درواقع احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادها باعث شدند که فقرای ما در قیاس با فقرای هند این تفاوت را داشته باشند که فقیر ایرانی به لحاظ اخلاقی و معنوی‌ و روانی هم فقیرتر باشد. بزرگ‌ترین فساد دولت احمدی‌نژاد همین بود که مردم را در مقابل هم قرار داد.

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

انگار مردم به حضور اراذل و اوباش عادت کرده-اند! ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8193229826/AR8ZELO_OB8SH_1.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

وبلاگ  موسوی، سیدعبدالجواد، خبرآنلاین : این که هر چندوقت یک بار عکس عده ای ارنعوت که شکل و شمایلی خوفناکی را روی بدن هایشان خالکوبی کرده اند و صورت و دیگر اعضای نه چندان شریفشان پر است از رد زخم قمه و چاقو، در رسانه ها به نمایش بگذاریم چه چیزی را نشان می دهد؟ اقتدار نیروهای انتظامی را؟ قاطعانه می گویم خیر!
این کار از بس تکرار شده است که دیگر نه تنها از آن اقتدار نیروهای امنیتی استنباط نمی شود که از قضا سرکنگبین موجب صفرا شده است و مخاطب در این مانورهای قدرت هیچ قدرتی مشاهده نمی کند. مگر می شود هر چند ماه یک بار این همه آدم گردن کلفت را که مزاحم جان و مال و ناموس مردم هستند خِرکش کنید و بیاورید در معابر عمومی به نمایش بگذارید و بعد هم تحویل قوه قضاییه بدهید و باز هم روز از نو و روزی نو؟ با عرض معذرت از نیروهای زحمت کش انتظامی احتمالاتی را که با دیدن این تصاویر که حالا دیگر خیلی تکراری شده اند به ذهن متبادر می شوند می نویسم تا شاید خردمندی را به تامل وا دارد و در این دور باطل تجدید نظری بفرماید.
دیدن این تصاویر چند گزینه را به ذهن القا می کند.
۱- این سرزمین پر است از اراذل و اوباش و اگر تا قیامت بزنند و ببندند از تعداد آن ها کاسته نخواهد شد.
۲- زمینه های جرم و جنایت آن قدر در این دیار گهربار فراوان است که شما هر چه قدر هم قهر و غضب به کار گیرید باز هم نمی توانید از تعداد اراذل و اوباش بکاهید. شما هر چه قدر هم آن ها را با دستبند قانون راهی حبس و بند کنید در گوشه و کنار این شهر عده دیگری راه اسلاف خود را ادامه می دهند و همانند اژدهای هفت سر هر سری که از آن ها قطع کنید چند سر دیگر به جای آن سر می روید.
۳- شاید برادران نیروی انتظامی به وظایف خود به صورت تام و تمام عمل می کنند اما کوتاهی از قوه قضاییه است که بلافاصله آن ها را آزاد می کند و زحمت برادران نیروی انتظامی را دو چندان می کند و از آن جایی که ما در سرزمین تفکیک قوا به سر می بریم هر کس باید کار خودش را بکند. یعنی نیروی انتظامی کار خودش را و قوه قضاییه هم کار خودش را و به کسی هم دخلی ندارد که برای آن یکی تعیین تکلیف کند.
۴- شاید هم هیچ کدام این ها نیست. یعنی این برادران اراذل و اوباش همیشه یک عده محدود هستند، با آن ها قرار دارد بسته اند که هرچند وقت یک بار جلوی دوربین حاضر شوند و مثل بچه آدم در پوزیشین های مختلف ژست بگیرند تا عکاس های محترم از آن ها عکس بگیرند و در اختیار رسانه ها قرار دهند و ...الخ.
این ها که گفتم فرضیاتی است که ممکن است به ذهن هر کسی برسد علتش هم این است که ما در برخورد با
اراذل و اوباش سالیان سال است که به یک شیوه برخورد می کنیم و دیگر این شیوه ها کسی را قانع نمی کند و به تعبیر شاعر عادت به هر دوا که کنی بی اثر شود. مردم حق دارند بپرسند چرا با این همه برخوردهای قاطعانه چنان که شاید و باید اتفاق خاصی رخ نمی دهد و هم چنان صفحه حوادث روزنامه ها جولانگاه اراذل و اوباشی است که برای مردم مزاحمت ایجاد می کنند. شاید هم اصلا چاره کار در این بزن و ببندها نیست و شاید هم در کنار این بزن و ببندها خیلی کارهای دیگر باید صورت می داده ایم که نداده ایم. غرض این که صرف چاپ و انتشار مشتی تصویر که نشان می دهد یک عده آدم شرور را به بند کشیده اند این روزها خیلی کسی را خوشحال نمی کند.

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

مهمان برنامه اونقدر داغ کرده بود که صندلی داغ هم تقریبا آتیش گرفت! ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8192611968/SANDALYE_D8Q_01.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8192612500/SANDALYE_D8Q_02.jpeg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید



عبرت نیوز: زهرا مهاجری-لیلا افشار- برنامه پر سرو صدا و جنجالی و البته مخاطب پسند "صندلی داغ"، بعد از چند سال و البته با وقفه های متعدد به کار خود پایان داد ولی خاطره هایش از یاد نرفت.علاوه برآن،صندلی داغ مانند همه برنامه های اینچنینی، پشت صحنه ای پررنگ تر و حاشیه ای جالب تر از متن اصلی داشت.
شاید اولین و کلیشه ای ترین سوال برای مخاطبان صندلی داغ این باشد که بدانند ایده اولیه ساخت برنامه چطور به ذهن تهیه کنندگان رسیده. آن هم در سال هایی که برنامه هایی به این صورت خیلی رایج نبودند. آخوندی در جواب این سوال به سال ها قبل می رود و می گوید: "من قبل از انقلاب خبرنگار مجله دختران و پسران بودم. وقتی برای مصاحبه پیش آدم های معروف می رفتم، همیشه برایم جالب بود بدانم چطور زندگی می کنند. منتها در آن زمان جرات این که سوالات خصوصی از آن ها بپرسم را نداشتم ...

تهیه کننده برنامه صندلی داغ دو سه برنامه دیگر را هم مثال می زند که ضبط شد اما پخش نشد. آخوندی می گوید: دو سه برنامه ضبط کردیم که در آن، مهمانها حرف های خوبی نزدند. در ارتباط با شغلشان حرف می زدند و ما احساس کردیم این برنامه شخصیت این آدم را خراب می کند و ما بنا نداریم که کسی را خراب کنیم  ...
برنامه ای که از ...  ضبط شد، بنا به دلایلی هیچ وقت پخش نشد. اما این دلایل برعکس قبلی ها، دلیل فنی و یا محتوایی تیم تولید نبود. تهیه کننده صندلی داغ ماوقع را تشریح می کند: روزی که ایشان را دعوت کردیم، قرار بود ساعت 8 شب بیایند که 11 آمدند. لباس ژنده ای پوشیده بودند . شروع کردیم به ضبط برنامه. آقای کاردان مجری برنامه بود. آن زمان این شایعه مطرح شده بود که ... می خواهد فرهنگسراها را تبدیل به حسینیه کند! توی سوال چهارم یا پنجم بود که این را مطرح کردیم و ایشان به شدت عصبانی شد و نزدیک بود با کاردان دعوا کند. میان داری کردیم و گفتیم که این فقط یک سوال بود و اگر درست نیست، میتوانید بگویید که شایعه است و تکذیبش کنید.
دیگر از آن به بعد، از آن لطافت اول برنامه و مهربانی و لبخندهای همیشگی ایشان خبری نبود و سایر سوالات را با تندی جواب دادند. حتی آن قدر عصبی بودند که صورتشان تیک پیدا کرده بود. ما آن قسمت ها را درآوردیم و دور ریختیم چون اصلی در صندلی داغ داشتیم و آن اصل این بود که بازی می بایست برد برد می بود. یعنی هم مهمان ببرد و هم بیننده. قصد تحقیر مهمان را نداشتیم و دوست نداشتیم بیننده را هم تمسخر کنیم.
برنامه که آماده شد، ایشان گفتند بفرستید آن را ببینم. قرار ما با مهمان ها این بود که هیچ سوالی را به آن ها نمی دهیم ؛اما این فرصت را می دهیم که بعد از تمام شدن برنامه و مونتاژ شدنش آن برنامه مونتاژ شده را ببینند و آن بخشی را که نمی پسندند حذف کنیم.
 ما دوباره از نو همه برنامه را مونتاژ کردیم و نظراتشان را اعمال کردیم. برنامه را به شبکه دادیم که پخش کنند اما با تعجب دیدیم از شبکه با ما تماس گرفتند و گفتند که برنامه ... پخش نمی شود، یک برنامه دیگر جایگزین کنید! دلیلش را پرسیدیم . گفتند که از دفتر مدیر شبکه گفته اند که پخش نشود.
پیگیری که کردیم متوجه شدیم ... راضی نیست که برنامه پخش شود. من خیلی عصبانی شدم از این برخورد. چون دوبار برنامه مونتاژ شد و یک تیم چندین ساعت معطل کار ایشان ماند و در آخر هیچ! به موبایل ... زنگ زدم و گفتم  شواهد قضیه نشان می دهد که شما می خواهید کاندیدای ریاست جمهوری شوید! او عصبانی شد و گفت که چه کسی این حرف را زده؟ گفتم احساس من می گوید که شما به همین دلایل نگذاشتید برنامه پخش شود؛ نگاه هایی که مشاور شما داشتند یک نگاه ژورنالیستی، انتخاباتی و تبلیغاتی بود. پلان های بسته شما که لباس های خوبی تنتان نبود را اصرار داشتند که در بیاوریم و رعایت زاویه دوربین و نور و رنگ و همه نشان می داد که دید انتخاباتی در میان است.
البته شواهد دیگری هم برای این گمانه زنی من وجود داشت. مثلا همان زمان کیهان عکس هایی از ایشان چاپ می کرد که دارند ...
در هر حال مشاوران ایشان تشخیص داده بودند که این برنامه در آینده به ضرر ایشان تمام می شود و نگذاشتند برنامه پخش شود. اما پیش بینی ما درست بود و ...
منبع : خبرآنلاین 1394/3/16 

 

 متن کامل

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

قلم پاتونو میشکونیم! ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8192262542/ALI_MOTAH_HARY_SOXANR8NYE_SH3R8Z_1.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

جناب حجت‌الاسلام آقای دکتر حسن روحانی دامت برکاته
رئیس جمهور محترم

با اهداء سلام و آرزوی توفیق الهی بیشتر برای جناب‌عالی و همکاران، به استحضار می‌رساند همایش «دولت، ملت، همدلی و همزبانی» در کرج که از دو ماه پیش توسط «کانون همبستگی دانشجویان و دانش‌آموختگان» برای روز پنجشنبه 7/3/94 تدارک دیده شده بود و از اینجانب و آقایان توکلی، موسوی لاری، حبیبی و اصغرزاده دعوت به عمل آمده بود و لااقل این بنده به سختی و با اصرار کانون مذکور پذیرفتم، به علت مخالفت و تهدید امام جمعه کرج و یک نهاد نظامی و یکی از نمایندگان کرج و به دنبال آن سستی و بی‌مسئولیتی و عقب‌نشینی استاندار البرز و فرماندار کرج لغو شد. گفته بودند «اگر این همایش برگزار شود بدتر از شیراز می‌کنیم و قلم پایشان را می‌شکنیم» و متأسفانه استاندار و فرماندار هم به جای آنکه بگویند ما طبق قانون با شما برخورد می‌کنیم تسلیم قانون‌شکنان شدند.
اداره درست کشور منوط به این است که مقامات و نهادهای مختلف در کار یکدیگر دخالت نکنند. امام جمعه یا نهاد نظامی یا نماینده مجلس و مانند اینها نباید در این گونه امور و به طور کلی در امور اجرایی دخالت کنند و الاّ هرج و مرج و حکومت ملوک‌الطوایفی پدید می‌آید. حادثه شیراز نیز ناشی از همین معضل و سستی مسئولان اجرایی استان بود.
از جناب‌عالی به عنوان رئیس جمهور که مطابق اصل صد و سیزدهم قانون اساسی مسئول اجرای قانون اساسی هستید سؤال می‌کنم این وضعیت در دولت شما تا کی قرار است ادامه پیدا کند و برخی استانداران و فرمانداران سست عنصر به جای اجرای قانون به اجرای اوامر دوستان نادان انقلاب بپردازند.
قبول دارم که همیشه فشارها بر دولتهایی که قصد اجرای کامل قانون اساسی را دارند بیشتر است و این تهدیدها و اعمال محدودیتها مثلا در دولت سابق نبود و در نتیجه فضای آزادی بیان در این دولت بسته‌تر است، اما این عذر برای توجیه وضع موجود قابل پذیرش نیست زیرا مردم با توجه به شعارها و وعده‌های جناب‌عالی به شما رأی دادند و همراهی مسئولان اجرایی با طرفداران خفقان را در این دولت برنمی‌تابند.
اگر برای لغو یک برنامه بگویند در صورت حضور این فرد یا افراد در این شهر مردم شهر با هم درگیر می‌شوند پس برنامه لغو می‌شود، قابل قبول است
اما این که مقامات و نهادهای حکومتی، خود بگویند اگر فلان برنامه اجرا شود ما به هم می‌ریزیم و استاندار و فرماندار هم بترسند و کوتاه بیایند و آرمان بزرگ انقلاب اسلامی یعنی آزادی بیان را زیر پا بگذارند، قابل قبول نیست.
اینجانب هشدار می‌دهم که اگر یک بار دیگر این گونه حوادث تکرار شود، با همه اعتقادی که به حمایت از دولت دارم، به کمک نمایندگان خوش‌فکر و مدافع آزادی بیان در مجلس، وزیر کشور را استیضاح خواهیم کرد. امید است اقدامات و دستورات جناب‌عالی، قبل از این اتفاق این وضع را به سامان رساند.

با تقدیم احترام
10/3/1394
علی مطهری

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

من خیلی ناراحتم حسن! ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 طنز : حسن جان! سلام! حالت چطوره عزیزم؟ من خیلی ناراحتم حسن. این روزها مد شده که بگویند حسن روحانی شبیه به محمود احمدی نژاد است و اینها با هم هیچ فرقی ندارند. فارغ از این‌که این مقایسه کار زشتی است و اگر به هرکسی این حرف را بزنی تا دو سال باهات صحبت نمی‌کند باید بگویم به غیر از این که تو اهل تدبیر و آینده نگری و دوراندیشی و برنامه‌ریزی و انضباط مالی هستی یک فرق دیگر هم با احمدی نژاد داری که من آن را امروز یعنی شنبه که در جمع استانداران و فرمانداران سخنرانی داشتی فهمیدم. آن فرق این است که احمدی نژاد معمولا وقتی ازش سوال می‌شد، می‌گفت « من از شما می‌پرسم» و عینا همان سوال را تکرار می‌کرد.
طوری که آدم دچار فلج حرکتی می‌شد. ولی تو بدون این که سوالی ازت پرسیده شود تمام سخنرانی‌هایت بر پایه سنت حسنه «من از شما می‌پرسم» قرار گرفته. یادم می‌آید قبلا یک بار خیلی عصبانی بودی و پرسیده بودی «چرا نمی‌گذارید اساتید در دانشگاه راجع به مسائل کشور اظهارنظر کنند؟» که اتفاقا بنده همان موقع از طرف مردم ازت عذرخواهی کردم و قول دادم دیگر تکرار نکنند و این طور نباشد که تا یک ساعت از وقت کلاس می‌گذرد هی به اساتید کشور بگوییم خسته نباشید و به این ترتیب نگذاریم که بندگان خدا آخر کلاس دو دقیقه هم راجع به مسائل کشور اظهارنظر کنند.
دیروز هم تو با همان لحن قشنگت صحبت‌های مهمی مطرح کردی و مطابق معمول سوالاتی پرسیدی. پرسیدی که: «چه کسی حق دارد با لحن بی ادبانه با سردار دیپلماسی کشور صحبت کند؟» حسن جان! نکته قشنگی مطرح کردی. با سردار دیپلماسی هیچکس حق ندارد بی ادبی کند ولی به نظرم همچنان با محمدجواد ظریف می‌شود بی ادبانه صحبت کرد. من نظرم این است که اسم شناسنامه‌ای ظریف را هم عوض کنیم و بگذاریم سردار سازندگی.
هم قشنگ‌تر است هم کسی دیگر جرات نمی‌کند بگوید بالای چشمت ابروست. سوال بعدی‌ای که مطرح کردی این بود: «انتخابات بدون رقابت امکان پذیر نیست. اصلا انتخاب یعنی چه؟» از آنجایی که تو تا الان در سوئیس زندگی می‌کردی و زیاد با کشور ما آشنایی نداری باید خدمتت عرض کنم که انتخاب (که در کشور شما به آن election می‌گویند) به این معنی است که مثلا از شما می‌پرسند چه نوشیدنی‌ای میل دارید؟ می‌گویی آب پرتقال. می‌گویند آب پرتقال نداریم، آیس کافی هست و قهوه ترک. می‌گویی من اصلا نمی‌تونم کافیین دار بخورم، دکتر منع کرده! می‌گویند: باشه پس همون قهوه رو میاریم.
در پایان هم از آنجایی که ایرانی‌ها اصولا آدم‌های مهمان نوازی هستند عمرا بگذارند نخورده از کافه بیرون بروید، همانجا آن قهوه را با قیف تا ته می‌ریزند توی ... توی ... شما بهش چی میگین؟ آهان حلق ... می‌ریزند توی حلق‌تان که بفهمید دفعه بعد همان اول باید همان گزینه‌ها را انتخاب کنید. آقای روحانی قربان شکلت این فرآیند انتخاب بود دیگر اگر ضعفی در توضیح ماجرا دیدی بگذار به حساب حمایت بی دریغ وزارت ارشادت از مطبوعات. حسن جان! به یک نکته دیگر هم اشاره کردی که من را متوجه اشتباهاتم کرد. گفتی: «چه نعمتی بالاتر از این که استانداری و فرمانداری و وزیری، وقتی در خیابان راه می‌رود چهره مردم را بشاش ببیند».
قربانت گردم برای همین بود که این اتوبوسی‌ها و بی بلیت‌ها را عوض نکردی؟ پیش خودت گفتی احمدی نژاد بامزه بود و مردم می‌دیدنش می‌خندیدند، بگذارم فرمانداران و این‌ها همان طوری احمدی نژادی بمانند که مردم وقتی آنها را می‌بینند بشاش شوند؟ تازه دارم حکمت کارهایت را متوجه می‌شوم. ببخش که این همه جاجت کردم. (جاج چیز بدی نیست. همان قضاوت است). ضمنا خیلی حرف‌های دیگری هم راجع به انتقاد از قوا و این‌ها زدی که من را نگران کرد. یک موقع توقیفت نکنند حسن. به نظرم اینقدر درگیر سیاست نشو. اصلا به من و تو چه ربطی داره، بیا یک گوشه بنشینیم نان و ماست‌مان را بخوریم که البته همان دو سه هزار تومان خرج بر می‌دارد. اصلا ولش کن. بیا یک گوشه بنشینیم همدیگر را نگاه کنیم و لذت ببریم. البته لذت هم خوب نیست و ممکن است مسئله ساز شود. این هم بی خیال. بیا یک گوشه بنشینیم و با بعضی از وزرایت هیچ کاری نکنیم.
ارادتمند تو، سیارسریع‌
اخبار سیاسی - قانون
 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

     

اگر این بیست شرکت مالیات بدهند یارانه مردم تأمین می‌شود!؟

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

«محسن رنانی» اقتصاددان و استاد دانشگاه در این خصوص دلیل تعلل دولت را واهمه از تبعات اجرا به‌ویژه نارضایتی مردم می‌داند. به‌ گزارش «شهروند» او می‌گوید: امروز هم باید واقعیت‌ها به مردم گفته شود، باید به آن‌ها بگوییم که منابع مورد نیاز برای یارانه نقدی از چه محل، با چه دشواری و بهای از دست رفتن چه فرصت‌های اقتصادی تأمین می‌شود. به ‌عبارت دیگر با بیان زیان‌های یارانه نقدی باید بخشی از یارانه‌بگیران را از لیست مشمولان حذف کنیم. رنانی تاکید می‌کند: من لیست ٢٠شرکت را تهیه کردم و به دست دولت دادم و هنوز معتقدم اگر فقط همین ٢٠شرکت موظف به پرداخت مالیات شوند، بخش بزرگی از منابع مورد نیاز برای پرداخت یارانه نقدی فراهم خواهد شد، به این ترتیب مجبور به افزایش قیمت‌ها و به دنبال آن بالارفتن نرخ تورم و تحمیل شوک رکودی به بخش تولید نخواهیم بود. رنانی می‌افزاید: دولت می‌تواند تنها با گرفتن مالیات از تعدادی از شرکت‌ها، منابع مورد نیاز برای یارانه این افراد را هم تامین کند. به‌عنوان مثال تنها اگر مخابرات موظف به پرداخت مالیات شود یک ماه یارانه نقدی تامین خواهد شد اما متاسفانه به دلایلی که معلوم نیست تمایلی به این امر وجود ندارد. این استاد دانشگاه تأکید می‌کند: متأسفانه دولت در این حوزه گرفتار ترس و نگرانی است درحالی‌که به جد معتقدم اگر مشکلات صادقانه با مردم درمیان گذاشته شود، دولت بیلانی از عملکرد اقتصادی در اختیارشان قرار دهد، مردم هم قطعا همراهی خواهند کرد البته باید به بخشی از مردم کماکان یارانه تعلق گیرد. 

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی