بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

چـــرا بـرای بـسـیـاری از مـسؤلین کلاسـهـای اخـــلاق اسـلامی اجـبـاری نـشـده؟؟؟!!! ...



  چـــرا بـرای بـسـیـاری از مـسؤلین کلاسـهـای اخـــلاق اسـلامی اجـبـاری نـشـده؟؟؟!!! ... 

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 آفتاب‌‌نیوز : علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به پاسخ آیت‌الله آملی لاریجانی  رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به نامه جمعی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام که طی آن از برخی عبارت به‌کار رفته در نامه سرگشاده خود به آیت‌الله یزدی عضو فقه-‌های شورای نگهبان عذرخواهی کرده بود، اظهار داشت: در این میان دو بحث پیش می‌آید؛ یکی موضوع عذرخواهی مسئولان از یکدیگر که ممکن است مسئولی در جایی تندروی نسبت به مسئول دیگری داشته باشد و بعد عذرخواهی می‌کند، این کار پسندیده است.

وی افزود: گاهی عذرخواهی مسئول از مردم مطرح است که این مهم‌تر است، یعنی در جایی که حقی از فردی ضایع شده مسئول مربوط عذرخواهی کند، اما این فرهنگ در ما رایج نیست و به ندرت مسئولان از مردم عذرخواهی می‌کنند.

مطهری بر همین اساس اضافه کرد: مثلاً بنده سوالی در مجلس نهم درباره مسئله قتل ستار بهشتی از وزیر کشور داشتم که چرا جوانی در بازداشتگاه بر اثر ضرباتی که به او وارد شد، کشته شده است؟ ما هر چه به وزیر وقت کشور گفتیم که شما بیایید و عذرخواهی کنید او حاضر نشد، چرا که فکر می‌کرد این برای او کسر شأن است، در حالی که ما باید این کار را یک وظیفه اخلاقی بدانیم.

این نماینده مجلس دهم شورای اسلامی در ادامه سخنانش بیان کرد: این گونه عذرخواهی‌ها بسیار مهمتر است و باعث جلب اعتماد بیشتر مردم به دولت و حکومت می‌شود.

وی در همین راستا عنوان کرد: حتی اگر کسی علیه نظام انتقاد و توهین کرد و ما با او برخورد بدی داشتیم، باید اینجا هم عذرخواهی کنیم؛ اما متاسفانه این فرهنگ در بین ما وجود ندارد.

این عضو فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: این روش باعث می‌شود که حتی کسانی هم که رابطه خوبی با نظام جمهوری اسلامی ندارند و اقداماتی می‌کنند، در کار خود تجدید نظر کنند.

وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به عذرخواهی آیت‌الله آملی لاریجانی در نامه روز گذشته‌اش خاطرنشان کرد: درباره نامه آقای صادق لاریجانی باید بگویم این، کار پسندیده‌ای بود که ایشان انجام داد، چرا که از نظر سن و سال ایشان بسیار کوچک‌تر از آقای یزدی هستند و لازم بود که این عذرخواهی انجام شود.

نماینده مردم تهران در مجلس در این باره گفت: نظر من این بود که اساساً بهتر بود آقای آملی لاریجانی به صحبت‌های آقای یزدی پاسخ نمی‌داد. به هر حال می‌دانید که آقای یزدی گاهی عصبانی می‌شود و حرف‌هایی می‌زند، اما باید از کنار برخی صحبت‌های ایشان گذشت.

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی



عروسک‌هایی با شخصیت‌های دینی ...


http://s3.picofile.com/file/8372122676/ARUSAK_HAAYE_DEENY_3_gpeg.jpg

http://s4.picofile.com/file/8372122626/ARUSAK_HAAYE_DEENY_2_gpeg.jpg

http://s5.picofile.com/file/8372122368/AARUSAK_HAAYE_DEENY_1.jpeg

 

 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

   داوود امیریان می‌گوید: برخی هیچ اعتقادی ندارند، اما سراغ کارهای مذهبی می‌آیند و کارها را خراب می‌کنند؛ این‌ها به جای این‌که خدمت کنند، خیانت می‌کنند. این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا، درباره ادبیات دینی کودکان اظهار کرد: برای نوشتن ادبیات دینی برای کودکان متوجه نیستند که چه باید بکنند و همیشه به مستقیم‌گویی روی می‌آورند. کتاب‌هایی که درباره نماز است، همه‌اش نصیحت کردن است؛ این کار را بکن، این کار را نکن. اگر کار بد کنیم به جهنم می‌رویم، انگار خداوند ما را آفریده تا پدرمان را دربیاورد. بچه‌ها را با نمایاندن عذاب و ترس از مذهب متنفر می‌کنیم و همان بلایی را که سر خودمان ما آمده می‌خواهیم سر بچه‌های‌مان هم بیاوریم.  
او افزود: چند روز پیش یک‌سری از دوستان که واقعا نمی‌دانم از روی بی‌اطلاعی می‌گفتند یا غرض داشتند، می‌گفتند می‌خواهیم عروسک‌هایی با شخصیت‌های دینی جایگزین باربی و سوپرمن کنیم. گفتم بنده خدا آن‌ها صد سال کار کردند که بچه‌های من و شما عاشق  این کاراکترها بشوند، در عوض ما چه کردیم؟ فقط یک‌سری حرف‌های شعاری می‌گوییم. از طرف دیگر آیا شما می‌توانید چهره معصومین (ع) را نشان بدهید؟! حتی چهره حضرت عباس (ع) را که جزء معصومین نیست، نمی‌توانیم نشان بدهیم. این مسائل وجود دارد.
امیریان خاطرنشان کرد: برخی هیچ اعتقادی ندارند، اما سراغ کارهای مذهبی می‌آیند و کارها را خراب می‌کنند؛ این‌ها به جای این‌که خدمت کنند، خیانت می‌کنند و چیزهایی را به دروغ بیان می‌کنند که منابع  درستی ندارند؛ مثلا یکی از کتاب‌ها را که شامل احادیث و روایت‌های بی‌سند و جعلی است، نگاه کنید، فکر می‌کنید وارد دنیای هری‌ پاتر شده‌اید، چیزهایی درباره امامان و پیامبران می‌بینید که تعجب‌برانگیز است و حتی برخی از آن‌ها را در منابر می‌گویند  که در فضاهای مجازی هم پخش می‌شود. چیزهای عجیب‌ غریب را که بیشتر شبیه افسانه است برای بچه‌ها به داستان تبدیل می‌کنند. آیا این پخش کردن خرافات و اوهام برای بچه‌ها بد نیست؟ حضرت رسول(ص) فرمودند بزرگ‌ترین معجزه من قرآن است و من هم مثل  شما بشر هستم. حالا ببینید چه چیزهایی درمی‌آورند.
نویسنده «مهمانی باغ سیب» در ادامه با بیان این‌که بسیاری از احادیث و روایت‌ها منابع درستی ندارند، اظهار کرد: درباره ماجرای عاشورا، فقط  از ظهر عاشورا صحبت می‌کنیم اما چیزی درباره این‌که امام حسین (ع) برای چه قیام کرد، نمی‌گوییم. اصلا به بچه‌ها نمی‌گوییم امام حسین (ع) می‌خواست جلو ظلم و خودکامگی بایستند. امام حسین (ع) را چه کسی شهید کرد؟ شیعیان خود امام حسین (ع)، همان کسانی که نامه نوشتند و دعوت‌شان کردند تا به کوفه بیایند، اما به عهد خود پایبند نماندند. ابن زیاد هم بین‌شان سکه و طلا بخش کرد، یک‌سری پول گرفتند و یک‌سری هم ترسیدند. همان آدم‌هایی که نامه فرستاده بودند در سپاه عمر سعد رفتند و جلو امام حسین (ع)  قرار گرفتند و ایشان را به شهادت رساندند.  اما ما روی تشنگی و مظلومیت امام حسین (ع) زوم کرده‌ایم. امام حسین (ع) کسی نبوده که بخواهد برای آب التماس کند. این مسائل وجود دارد و قلب آدم هم درد می‌کند. اما فعلا دنیا دنیای ریاکاران است، آن‌ها پول و جایگاه دارند و برای خود می‌تازند.
داوود امیریان همچنین تأکید کرد: وضعیت کتاب‌های دینی اصلا خوب نیست. اگر کار خوب بیرون بیاید، بچه‌ها از آن استقبال می‌کنند؛ این را مطمئن باشید. اما چون عموما نویسنده اعتقادی ندارد و به خاطر پول این کار را انجام می‌دهد، گرفتار این وضعیت شده‌ایم. گاهی هم اشتباهاتی انجام می‌دهیم؛ مثلا «سیاحت غرب» را تصویری کرده‌اند و پخش می‌کنند بدون این‌که فکر کنند اگر یک نوجوان آن را ببیند یا بشنود، چه حالی پیدا می‌کند. ما بهشت را ول کرده‌ و به جهنم چسبیده‌ام. ما جاذبه‌ نداریم و بیشتر باعث دافعه می‌شویم و چهره منفی از مذهب نشان می‌دهیم.

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین اعتراض داشت

 

      طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین اعتراض داشت
 

 برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

 

طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین اعتراض داشت

 فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :به آسمان رود و کار آفتاب کند .

پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .

وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .

فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .

چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند

وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

سریال سایه بان


  •  

         سریال سایه بان    

     

     تیتراژ « مـــریـــض حـــالـــی » مـحـسـن چـاوشـی  

     

    https://media.mehrnews.com/d/2017/11/17/0/2637933.mp3

    متن آهنگ مریض حالی محسن چاوشی

    ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

    نه جیک جیکِ مستانت●♪♫
    نه سردیِ زمستانت●♪♫
    رجوع کن؛ به دستانت…●♪♫
    که روز های بسیاری؛ که ظلم ها روا کردی؛ به دست های بسیاری!●♪♫
    شبانه؛ مردِ گاریچی به خانه می کِشد خود را…●♪♫
    اگر که مادیانِ خسته؛ اگر طناب هم پاره؛ درونِ مرد همواره کشیده می شود، باری●♪♫
    مریض حالیم؛ خوش نیست…●♪♫
    نه خواب راحتی دارم؛ نه مایلم به بیداری…●♪♫
    درونِ ما؛ تفاوت هاست●♪♫
    تو مبتلا به درمانی وُ من دچارِ بیماری●♪♫
    کنارِ تخت؛ می خوابم؛ مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم●♪♫

    شعر : حسین صفا
    تو روز می شوی هر شب وُ صبح می شوی؛ هر روز●♪♫
    تو خوابِ راحتی داری…●♪♫
    خیال بافیت؛ بد نیست●♪♫
    خیال؛ کن که خواهی رفت●♪♫
    همین که رفتی وُ مُردم تلاش کن؛ که برگردی!●♪♫
    و در کمال خونسردی؛ مرا به خاک بسپاری…●♪♫
    زیاد یاوه می گویم!●♪♫
    گره بزن؛ زبانم را…●♪♫
    زیاد از تو می نوشم؛ بگیر استکانم را…●♪♫

    Untitled 2 1 دانلود آهنگ مریض حالی محسن چاوشی
    بگیر؛ هر چه را دارم…●♪♫
    ببخش! هر چه را داری…●♪♫
    مریض حالیم؛ خوش نیست…●♪♫
    نه خواب راحتی دارم؛ نه مایلم به بیداری…●♪♫
    درونِ ما؛ تفاوت هاست●♪♫
    تو مبتلا به درمانی وُ من دچارِ بیماری●♪♫
    کنارِ تخت؛ می خوابم؛ مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم●♪♫
    تو روز می شوی هر شب وُ صبح می شوی؛ هر روز●♪♫
    تو خوابِ راحتی داری…●♪♫
    تو را شبانه تا هر شب؛ به روی شانه خواهم بُرد●♪♫

    تنظیم قطعه : شهاب اکبری
    تو را شبانه؛ خواهم مُرد!●♪♫
    شبانه های لب هایم…●♪♫
    لبانه های شب هایت… شبانه های بیداری…●♪♫
    چه بی قرار وُ سنگین؛ بار به خانه می کشم خود را●♪♫
    چه بی گدار؛ در قلبم زبانه می کشی خود را●♪♫
    من از تو؛ سخت دلگیرم…●♪♫
    تو از که سخت بیزاری؟!●♪♫

    ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

  • «سایه بان» قصه مردم جنوب شهر است/ تجربه بازی در اولین کار تصویری

    محمد ولی‌زادگان در گفتگو با مهر:

    «سایه بان» قصه مردم جنوب شهر است/

    محمد ولی زادگان بازیگر سریال «سایه بان» با اشاره به اینکه سال‌ها در انتظار ورود به عرصه تصویر بوده است، بیان کرد مسایل مطرح شده در این مجموعه تلویزیونی مشکلات بسیاری از مردم جامعه هستند.

     

  • نمایش فراز و فرودهای زندگی کارگری در «سایه بان»

    یادداشت مهمان

    نمایش فراز و فرودهای زندگی کارگری در «سایه بان»

    یک منتقد سینما و تلویزیون در یادداشتی به ویژگی های سریال «سایه بان» ساخته برادران محمودی اشاره کرده که به خوبی به معضلات قشر کارگر پرداخته است

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     

  • چه عواملی باعث دورشدن همسر می‌شود؟


     

     

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     

     

       میگنا: زهرا زین‌الدینی، درباره عواملی که باعث دور شدن همسران از همدیگر می‌شود، اظهار کرد: همه آدم‌ها وقتی تصمیم می‌گیرند که با تمام چالش‌ها و آماری که راجع به جدایی زوجین می‌شنوند، ازدواج کنند مسلما دوست دارند که یک رابطه عاطفی شاد و خوب داشته باشند.
    وی با بیان اینکه
    دور شدن از همسر در ازدواج یک شبه اتفاق نمی‌افتد، افزود: این مورد به مرور زمان و به دلایل متفاوت ممکن است رخ می‌دهد، علاوه بر این هر رابطه عاطفی یک سیری را طی می‌کند و در اوایل رابطه همه چیز شیرین و قشنگ است و هیچ تعارضی وجود ندارد.
    ((( در واقع ، یک زوج هرگز ممکن نیست که اخلاق وُ رفتار وَ عقایدشان کُپی یکدیگر باشد. _ عـبـــد عـا صـی )))
    این روانشناس ادامه داد:
    همه زوجین باید بدانند که خیلی زود وارد مرحله بعدی می‌شوند که مرحله تعارض و اختلاف نظر است که اگر زوجین نتوانند از این مرحله به خوبی عبور کنند باعث دورشدن آن‌ها از یکدیگر می‌شود.
    اگر زوجین بتوانند با داشتن یکسری از مهارت‌ها و یا گرفتن کمک تخصصی، از این مرحله با کمترین آسیب عبور کنند و وارد مرحله سازگاری و تفاهم بشوند به احتمال خیلی زیاد جلوی خیلی از آسیب‌ها را توانسته‌اند بگیرند.
    زین الدینی با اشاره به اینکه عبور از این مراحل، صرف نظر از اینکه چقدر عاشق همسرتان هستید اجتناب ناپذیر است، اضافه کرد:
    مدت زمانی که هر زوج در گذر از این مراحل سپری می‌کنند کاملا متفاوت است و با توجه به مهارت‌های زوجین این مدت زمان می‌تواند از چند روز تا چند سال متفاوت باشد.
    زوجین باید بدانند که امکان ندارد که مرحله تعارض را تجربه نکنند، اما
    این بدین معنی نیست که ازدواج آن‌ها اشتباه بوده و یا انتخابشان درست نبوده، بلکه باید بدانند که این مسئله کاملا طبیعی است و هیچ راه گریزی از آن نیست همچنین آن‌ها در این مرحله باید یاد بگیرند، چطور بتوانند راجع به مشکلاتشان حرف بزنند، همدیگر را به خوبی درک کنند و راه‌حل مناسب برای مسائلشان پیدا کنند.
    این روانشناس درباره رفتارهایی که باعث دور شدن همسران از یکدیگر می‌شود، گفت:
    دلایلی مانند غرغر کردن، مقایسه کردن همسر با فرد دیگری، تهدید کردن او، قهر کردن، تحقیر کردن او، دادن اولویت به پدر و مادر ویا کار و دوستان، عدم صرف کردن وقت برای صحبت کردن راجع به مشکلات رابطه، افسردگی و بیماری‌های اعصاب و روان یکی از زوجین و دخالت خانواده‌ها باعث دور شدن از همسر می‌شود.
    زین الدینی افزود: بی‌توجهی به روابط زناشویی،
    امر و نهی کردن به همسر، تمرکز بیش از حد بر روی فرزندان، نداشتن مهارت همدلی و مذاکره کردن، نداشتن مهارت گوش دادن فعال، تلاش برای تغییر همسر مطابق خواسته‌های خود، شک و تردید به همسر و محدود کردن بیش از حد همسر همگی نیر از دیگر عواملی‌ست که همسران را از یکدیگر دور می‌کند.
    این روانشناس با بیان اینکه بعضی از زوجین حل مشکلاتشان را به تعویق می‌اندازند و راجع به احساساتشان با شریک رابطه عاطفیشان صحبت نمی‌کنند، گفت:
    اگر مهارت مذاکره کردن را ندانند، فقط با هر بار صحبت کردن باعث رنجش بیشتر طرف مقابل خواهند شد به این علت که مذاکره کردن با همسر نیازمند رعایت یک سری از نکات است، اما چیزی که حائز اهمیت است این است که تعارض در رابطه را جدی بگیرید و حتما آن‌ها را حل کنید.

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

      


    برچسب ها: دور شدن همسران، جدایی زوجین، رابطه عاطفی، غرغر کردن، دخالت خانواده‌ها، روابط زناشویی، مهارت مذاکره کردن،

    برگزیده-ی سخنان امام علی (ع) امیرالمومنین

     

           برگزیده-ی سخنان امام علی (ع) امیرالمومنین     


    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

    Image result for ‫جملات قصار نهج البلاغه‬‎

       هر کس که خیلی از خود مُتشکر باشد مردم بسیاری را از خود مُکدر میکند.

       طوری با مردم معاشرت کنید که از مرگتان عزادار وَ از حیاتتان خرسند وُ خوشحال باشند.

       اگر بر دُشمَنَت چیره شدی طوری با او جوانمردی کن که از این چیره شدنت خشنود وُ شاکر باشد.

       کسیکه با عملش نتواند بجایی برسد ، با تکیه به اصل وُ نَسَب-اش هم نمی-تواند.

       کفاره-ی گناهان بزرگ این است که به فریاد درمانده-ای برسی وَ دل غَمزَده-ای را شاد کنی.

       اگر خدا آنچنان بر گناهانت پـــرده-پـــوشی کرده که وَهم بَرَت داشته که ترا آمرزیده ، از کرده-ی خود بترسید ، بترسید.

       شریف-ترین بی-نیازی ، بُریدن از دام آرزوهای دور وُ دراز است. 

       دل بی‌خرد در دهان اوست و زبان خردمند در دل او.

       اگر با شمشیرم بر فَرق آدم موءمن بزنم با من دشمنی نمیکند ، وَ اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم ، دوستدار من نمیشود. 

       زبان را اگر نتوانی مهار کنی همچون مار گزنده-ای است که نیش خود را میزند.

       رهبر وُ پیشوای مردم قبل از آن که دیگران را به اموری امر یا نهی کند ، خودش باید عامل به عمل باشد.

       به جز خدا به کسی امید نداشته باشید. به جز گناهان خود از کسی یا چیزی هراس نداشته باشید. وقتی چیزی را نمیدانید از ابرازش شرم نکنید. از یادگیری امور صواب شرم وُ هراسی نداشته باشید. ایمانی که با صبر وُ شکیبایی همراه نباشد مثل بدن بدون سَر است.

       تدبیر پیر را بیشتر از دلیری جوان دوست دارم.

     

      بازنویسی: عـبـــد عـا صـی

       

    به تو می اندیشم

     

      به تو می اندیشم 
     

    همه می پرسند

    چیست در زمزمه مبهم آب
    چیست در همهمه دلکش برگ
    چیست در بازی آن ابر سپید
    روی این آبی آرام بلند
    که ترا می برد
    اینگونه به ژرفای خیال
    چیست در خلوت خاموش کبوترها
    چیست در کوشش بی حاصل موج
    چیست در خندهء جام
    که تو چندین ساعت
    مات و مبهوت به آن می نگری
    نه به ابر
    نه به آب
    نه به برگ
    نه به این آبی آرام بلند
    نه به این خلوت خاموش کبوترها
    نه به این آتش سوزنده که
    لغزیده به جام
    من به این جمله نمی اندیشم
    من مناجات درختان را هنگام سحر
    رقص عطر گل یخ را با باد
    نفس پاک شقایق را در سینه کوه
    صحبت چلچله ها را با صبح
    بغض پاینده هستی را در گندم زار
    گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
    همه را میشنوم
    می بینم
    من به این جمله نمی اندیشم
    به تو می اندیشم

    Related image
    ای سراپا همه خوبی


    تک و تنها به تو می اندیشم
    همه وقت
    همه جا
    من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
    تو بدان این را تنها تو بدان
    تو بیا
    تو بمان با من تنها تو بمان
    جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
    من فدای تو به جای همه گلها
    تو بخند

    Related image
    اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز
    ریسمانی کن از آن موی دراز
    تو بگیر تو ببند تو بخواه
    پاسخ چلچله ها را تو بگو
    قصه ابر هوا را تو بخوان
    تو بمان با من تنها تو بمان


    در دل ساغر هستی تو بجوش
    من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
    آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش 

          فریدون مشیری 

     

    «نسیه و وجه دستی داده می شود!»

     

    Related image

    Related image

    Related image

     

     

     

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     

     

       در بازار بزرگ تهران، این قلب اقتصادی کشور که قدم برمی داری، زرق و برق دالان ها و سر و صدای سراها، کمتر انسان را به فکر اصالت و فلسفه کسب و کار وا می دارد. به حجره ها و گذرهای بازار که نظر می اندازی صوت زیبای قرآن را صبحها کمتر می شنوی، کاسبی زیبا و آرام را کمتر می بینی، و کمتر حیا و عفت را نظاره. اینجا نگاههای سنگین و چشم های هوسران همچنان می چَرند، و آخرین مُدها جولان داده و فرصت عرضه پیدا می کنند. دروغ، تزویر و ریا برای برخی ها در این بازار امری عادی شده، و شاید فقط پول حرف اول را در بازار امروز می زند. "هرکه پولش بیش، احترامش بیشتر!" انگار ارزش انسانها به سنگینی جیب و سرمایه ی آنهاست. اعتقاد، انسانیت و اصالت گاهی جای خود را به مادیات سپرده، و کرامت انسانی برخی اوقات به بازی گرفته می شود و هستند افرادی که برای رسیدن به پول از همه چیز، حتی از زن و فرزندشان می گذرند، و "فقط پول را می پرستند". در بازار امروز که پا می گذاری دیگر خبری از "مرشد چلویی" ها نیست، همان که معتقد بود؛ "کار کردن برای خداست". غذای رایگان به فقیران می داد و با دستِ خود، لقمه در دهانِ نیازمندان و کودکان می گذاشت. او کسی بود که اعتقاد و اخلاق را در کار درآمیخته، و درعین فعالیت کاری، با پرورش روح خود به عارف و شاعری بزرگ در همین بازار تبدیل شده بود. بازار امروز ما سخت تشنه ی "مرشد" هایی است که اخلاق را در تجارت و کسب و کار هدف قرار داده، و اعتقاد داشته باشند: « ثروت آدم نظر است نه زَر» حاج مرتضی سلطانی از معتمدین بازار دلگیر است، دلگیر است از ذبح اخلاق در بازار امروز، و برای الگوسازی در این بازار نگران. او از رشد رِبا در بازار مسلمین اظهار نگرانی می کند و می گوید که چگونه دین گریزی، و تغییر نسل، مرام و اصول بازار را از بین برده است. ریش سفید بازار تهران حرص و طمع، و دوری از اصول اسلام را عامل بد اخلاقی ها و آفت تجارت قلمداد می کند. لقمه حلال و اهمیت آن، و تأثیر آن بر زندگی فرد فرد انسانها را همه می دانند، ولی چرا ما برای بدست آوردن رزق حلال وسواس به خرج نمی دهیم؟ مگر نه اینکه روزی ما آدمها دست خداست، و از جانب خالق هستی به همه ما اعطاء می گردد، چرا به هر قیمتی باید به پول برسیم؟ و مگر نه اینکه در کسب روزی باید تلاش کنیم و برای پاکی آن "دقّت". « روزی تو همیشه می رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند.» این را او می گفت... ... حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی. همان که روی دخل چلوکبابی خود نوشته بود؛ " نسیه و وجه دستی داده می شود؛ حتی به جنابعالی"!

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

    کریمان جان فدای دوست کردند

    Related image

    Related image

    Related image

     

    کریمان جان فدای دوست کردند

    کریم عاشق-ست وُ از نهایت بخشندگی برخوردار ... او همه چیز را «مجنون-وار» از نگاه لیلی می-بیند ...

    کریمان جان فدای دوست کردند 

    همچو پروانه طواف شمع کردند تا در آتش دوست فنا شود ... هرگز از «مـــن» سخن نگوید ...

    کریمان جان فدای دوست کردند

    این کمترین بضاعت عاشق-ست ...

    کریمان جان فدای دوست کردند

    دوست والاترین گهر عاشق-ست در دو عالم ...

    آن کس که به معشوق غضب کند ، یا صدمه زند ، به هیچ وجه عاشق او نیست ، بلکه دچار خودخواهی وُ خود-پرستی شده ... 

     مصرع اول شعر از «مولانا»

     متن از : عـبـــد عـا صـی 

     

    کشت وُ کار «خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی) ...


    کشت وُ کار

    Related image

     

     

     

    کشت وُ کار «خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی) ...


       عماد برخلاف خیلی از جوونهای امروزی که بیشتر وقت-بیکاری شونو پای فیلمهای پُر هیجان ( اکشن ) یا بازیهای تلفن همراه صرف میکنن ، بیشر اهل گپ وُ گفت وَ چار کلام حرف حساب بود. میگفت داره چهل سال-مون میشه ، بهتره بقیه عُمر-مونو حروم نکنیم ، یا چیزی یاد بگیریم یا یک چیزی به بقیه یاد بدیم ؛ به همین خاطر مثلا وقتیکه تو خونه بود ، ترجیح میداد گپ وُ گفتی با حیدر بیک داشته باشه ، آدمی که بیشتر فکر میکرد وُ کمتر حرفهای صد تا یک غاز میزد ...

       چند روز پیش هم با حیدر بیک گرم اختلاط شده بودن. میگفت : «اگه با کسی تو راهی همراه بودی وُ دیدی که همراهت مثلا سکه-ی دویست تومنی-ای رو تو راه پیدا کرد وُ با خوشحالی گذوشت تو جیبش وُ گفت "اینم امروز قسمت ما بوده!" باور کن اگه دویست هزار تومن هم بود ، همین کار رو میکرد وُ همین حرفها رو میزد» ...   

       عماد پرسید :

    _ شما بودین چیکار میکردین؟ 

    _ دستش هم نمیزدم! ...

    _خب به احتمال زیاد یکی دیگه پیداش میکنه وُ وَرش میداره.

    _ کاملا حرومه ، اونوقت شروع ماجرای تخمرغ دزد شتر دزد میشه ، پیش میاد. ما هم ضامن به هدر رفتنش نیستیم ؛ مگه مبلغش کم نباشه یا مثلا چیز باارزشی مثل یک انگشتر طلا باشه ، اونوقت باید یک کاسب معتمد اون محل یا نزدیکترین مسجد محل رو پیدا کرد وَ با زدن یک اعلامیه "شیء گمشده-ای پیدا شده ، صاحب مال با دادن نشانی صحیح، مراجعه کند" ، حق رو به حق-دار رسوند. اگه غیر از این عمل کنیم ، صاحبش ممکنه خیلی نیازمند باشه وُ به دردسر بیفته ...

    _ راست میگین آ آ ... راستی ، من درست معنی این ضرب المثل «کشت وُ کار «خسروی» هر چی بکاری میدروَی (درومیکنی)» رو درست ملتفت نشدم. 

    _ زیاد هم پیچیده نیست ... یعنی اگه سلطان هم باشی باید حواست رو جمع کنی که هر چی بکاری ، دیر یا زود ، همونی که کاشتی ، درو میکنی ... جوونی که ماجراشو دیدم ، دو تا دغدغه داشت ، اول ادای حق الناس ، یعنی همون چراغ سه ، چهار ملیونی که موقع پارک ماشین برادرش شکسته بود وَ شماره تلفن گذاشت تا با صاحبش صحبت کنه. دوم ، دغدغه-ی اینو داشت که ظرف کمتر از دو ساعت به مصاحبه-ی استخدام حسابداری برسه. صاحب ماشینو که پیدا ، متوجه شد که حق-شو میخواد وُ میگه که من نه یک قرون مال کسی رو خوردم ، نه گذوشتم که کسی یک قرون مال منو بخوره ، یا پول نقد میاری یا یک چک معتبر دو سه روزه.  برادرش هم که مثلا میخواست حق برادری رو ادا کنه ، یک چک بی-اعتبار که مال خودش هم نبود وسط گذوشت ، طلبکار قبول نکرد وُ گفت که کارت ماشین-تو گرو بذار. اونم قبول کرد. این برادر مثلا فداکار که شغلش دلالی خونه وُ املاک بود ، وقتیکه بیرون اومدن گفت : «دیگه جواب تلفن-شونو نده»! برادر جوون وُ بیکار گفت : «داداش! ولی کارت ماشین-تو گرو گذوشتی؟!». «اون کپی کارت بود! همه کس متوجه نمیشه». «هم آبروم رفت ، هم نتونستم به مصاحبه-ی کار حسابداری برسم». «تقصیر خودته! صد بار بهت گفتم که بیا تو بنگاه من چهار تا خونه به مشتری نشون بده ، هم کمسیون-تو میگیری ، هم مشتری بهت انعام میده. به من میگی که من نمی-تونم به مشتری دروغ بگم ، درآمدش حروم میشه». جوون بیکار ، فردای اون روز میره سراغ فرش فروشی که ماشینش خسارت دیده بود. به اون میگه «من اول اومدم که بخاطر اون کارت ماشین داداشم عذر خواهی کنم وُ بگم که بعدا داداشم بهم گفت. بعدشم خدمتتون بگم که فعلا ندارم خسارت چراغ ماشینتونو بدم ، می-تونید تحویل پلیس-م بدین». فرش فروش از نتیجه-ی مصاحبه-ی دیروزش برای شغل حسابداری می-پرسه وُ میفهمه که جوون دیر رسیده وَ همه چیزو از دست داده. با خودش میگه «بالاخره حسابدار درستکار وُ مطمئنی که میخواستم پیدا کردم» ؛ بعدش با پیشنهاد کار به جوون ، وَ بخشش خسارت ماشین ، هم خدا رو خشنود میکنه هم بنده-ی خدا رو ...

     نوشته : عـبـــد عـا صـی  

    «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!


     

       «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     
     برای مرجع متن یا تغییر احتمالی عنوان به لینک بالا اشاره کنید
     
     خبرآنلاین ، رضا دانشمندی 

     

    «هرجایی»‌ها و هیچ‌انگاری!

     

    سوم خرداد ۱۳۹۸ در نماز جمعۀ مشهد گفته شد: « نشاط جوان با تار و با رقص‌های نامشروع یک مشت دختر «هرجایی» و با اجراهای بی‌بندوبار محقّق نمی‌شود.»

    برای این‌که باب گفت‌وگو بسته نشود، تا انتهای این متن فرض کنیم «هرجایی» نه به معنای روسپی و بدکاره، بلکه به معنای «آواره و دوره‌گرد» یا تلوّنِ حال و ‌قرار نداشتن است. اگر رویکرد فردگرایانه را رها کنیم و این افراد را شرور و خبیث‌ ندانیم (که عاملاً و عامداً منکر ارزش‌ها و آرمان‌ها هستند)، می‌توان پرسید که از منظر جامعه‌شناختی، این «آوارگان» از جامعه و «دوره‌گردها» و بی‌ثبات‌هایِ فرهنگی، پیامد کدام شرایط اجتماعی هستند؟
     
    شکاف آرمان و واقعیت و «پوچی»
     شوم‌ترین و کشنده‌ترین بیماری اجتماعی احتمالاً وضعیتی است که در آن، میان «اهداف و آرمان‌ها» و «واقعیت و عینیت» جامعه فاصله بیفتد. به بیان دیگر، هرچه واقعیت از آرمان دور شود، مردمان یک جامعه به بی‌معنایی، یأس و بیهودگی نزدیک‌تر می‌شوند و ارزش‌ها را توخالی و بی‌پایه تلقّی می‌کنند.
    پیامد این شرایط، ترکیب فاجعه‌بارِ «آنومی» (پریشانی، بی‌نظمی و هرج‌ومرج) Anomie و «نیهیلیسم» (هیچ‌انگاری) Nihilism است؛ یعنی آدم‌های گسیخته (آواره)، ذرّه‌ای شده و جدا افتاده، از جامعه کناره‌ می‌گیرند، و بی‌اعتنا و بی‌اعتماد به ارزش‌ها و آرمان‌های جمعی، با نقض ارزش‌ها به اعتراض و لجاجت می‌پردازند.
    به بیان دیگر، پیامد بدبینیِ ژرف و تردیدِ بنیادین نسبت به ارزش‌ها و آرمان‌ها، ناامیدی، بی‌انگیزگی و تقویتِ انگیزۀ ویران‌گری است.

     «فرهنگ» بدون «اقتصاد» می‌لنگد و بالعکس
     «هرجایی»شدن (آوارگی و سرگشتگی و بی‌ثباتیِ فرهنگی) پیامد ناامیدی و دست‌نیافتنی دیدن آرمان‌ها و ارزش‌هاست، ثمرۀ تناقض و غلبۀ پول و مادیات بر معنویات است، نتیجۀ اقتصادِ بیمار (یعنی رشد اقتصادی منفی، بیکاری و تورم) است، حاصلِ فساد سیستمی، تبعیض، زمین/ کوه/ ساحل/ رانت‌خسال، کاهش سن مصرف الکل، موادّ مخدّر و دخانیات (سیگار و قلیان) و پایین آمدن سن نخستین رابطۀ جنسی درواری، اختلاس و حقوق نجومی است.
     افزایش میانگین سن ازدواج بانوان به ۲۶ و آقایان به حدود ۳۰  نوجوانان، رواج فحش‌های جنسی در میان بانوان و به‌ویژه دختران و کتک‌کاری بیرون از خانه، نشانۀ بی‌معنایی، ناامیدی، پوچی، گسیختگی اجتماعی، سُستی و کم‌اثرشدن فرهنگ است.
     اگر حاکمان و متولّیان دین صرفاً از آرمانِ «عدالت» و ارزشِ برابری بگویند، اما کمتر آن‌را در جامعه محقّق کنند، یا اگر دعوت به قناعت و مقاومت کنند اما خود و فرزندان‌شان حتی حاضر نباشند در ایران زندگی کنند، ناخواسته به شیوع ناامیدی، بی‌تفاوتی و هیچ‌انگاری دامن می‌زنند. هیچ‌انگاری هم دیواربه‌دیوار ولنگاری، لاابالی‌گری و ساختارشکنی است.
     با کدام عدالت (مثلاً در توزیع ثروت و اخذ مالیات) می‌خواهیم از تقیّد به شرع و عفاف و «حجاب» صحبت کنیم؟      حکومتی که در ایجاد اشتغال، مهار تورم و خلاصی از رکود کامیاب نشود، چگونه می‌خواهد از ازدواج، خانواده و عفاف بگوید؟
     مسائل اجتماعی با سطحی/جزئی‌نگری حل نشده می‌مانند و مبتذل می‌شوند. شوربختانه رویکردی در کشور (آگاهانه یا ناآگاهانه) می‌کوشد «فرهنگ» را جدا و بی‌ارتباط با سایر بخش‌های جامعه (اقتصاد و سیاست) بررسی کنند. البته تجربۀ چهار دهۀ گذشته نشان می‌دهد که این تبیین‌ها گره‌گشا نبوده و نیستند.

     
     تهیه و تدوین : عـبـــد عـا صی

     

    فـقـط یـــاد گـــرفتی ایـــراد بـگـیـــری وُ بـــری بالا مـنـبـــر! ...

     

     

     

        فـقـط یـــاد گـــرفتی ایـــراد بـگـیـــری وُ بـــری بالا مـنـبـــر! ... 

       اگه مبتلا به تاری دید چشم وُ سردرد شدید بشیم فورا به بهترین پزشکی که دوستان وُ آشنایان توصیه میکنن میریم. از شدت نگرانی ، اگه تشخیص وُ دوای اولین پزشک تاثیر وُ درمانی که انتظار داریم موثر نباشه به هول وُ وَلا میافتیم تا پزشک بهتری رو پیدا کنیم ؛ تا اینکه آدم مطمئن وُ موثقی کس دیگه-ای رو برای مداوا معرفی کنه وَ فی الفور به سراغ اون میریم.

       این پزشک از همون اول یک ردیف باید وُ نبایدها وَ دواهایی رو توصیه میکنه ؛ مثلا از چه غذاهایی وَ کارهایی باید پرهیز کنیم وُ چه چیزهایی رو باید بکنیم وُ چه خوراکیهایی رو باید علاوه بر دواها مصرف کنیم. او با اطمینان خاطر گوشزد میکند که حداقل سه ماه طول میکشه تا این توصیه-ها وَ نسخه-ها به تدریج اثرش رو نشون بده ؛ تاکید دیگرش هم اینه که اعتماد بیمار به همه-ی این بایدها وُ نبایدها مهمترین عامل درمانه.

        اگه به همه-ی حرفهای دکتر عمل کنه ، نتیجه-ی مثبتش رو به تدریج می-بینیه وَ به طبابتش ایمان میاره.

       متوجه میشه که تمام بایدها وُ نبایدهاش از روی حساب وُ حکمتی بوده.

       حالا اگه این آدم به بعضی از توصیه-های اون پزشک عمل نکرد وُ قاعدتا به نتیجه-ای هم نرسید ، دیگه خودش مقصره وَ نمیشه از پزشک ایرادی گرفت.

        بعضیآ پای ِ عمل-شون لنگه ؛ بعدش به زمین وُ آسمون نق میزنن ، وَ ممکنه انقدر افراط کنن که از خدا هم شاکی وُ طلبکار بشن.

        اگه رفیقی هم بهش بگه که کوتاهی از خودت بوده ، دیگه چرا از زمین وُ زمون طلبکاری ؛ سَرش داد میکشه : «تو هم فقط یاد گرفتی هی از آدم ایراد بگیری ، همش یاد گرفتی بری بالا منبر وُ روضه بخونی»! ...

     

      نوشته : عـبـــد عـا صـی

    این فتح الفتوح در تاریخ ماندنی شد ...




     تصاویر خرمشهر از اشغال تا آزادی

     این فتح الفتوح در تاریخ ماندنی شد ... 


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    عراقی‌ها در حال عبور از اروند رود ـ آغاز جنگ


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    درگیری در جلوی مسجد جامع خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    درگیری در خیابان‌های خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    رزمندگان مدافع خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    پیکر پاک یک نوجوان شهید




    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    سربازان عراقی خوشحال از پیروزی



    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    آغاز عملیات بیت المقدس و رهایی خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    پیش به سوی خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    رسیدن به دروازه خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    ورود به خرمشهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    اسرای عراقی


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    در جریان فتح خرمشهر نوزده هزار سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند

    خرمشهر از اشغال تا آزادی


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    مسجد جامع خرمشهر در روز آزادسازی این شهر


    خرمشهر از اشغال تا آزادی

    خرمشهر آزاد شد

     



    برچسب ها: خرمشهر، اشغال، آزادی،

    محمد مهاجری: بزرگترین آفت صدا و سیما ...

     

     

     

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     

     

           پایگاه خبری جماران: در حالی که صدا و سیما در طول سالیان دراز، در بخش های سیاسی و خبر، فیلم و سریال و برنامه های ترکیبی، ممیزی های سفت و سختی را اعمال کرده است، پخش ناگهانی برنامه‌هایی که بعضا با فرهنگ ایرانیان سازگاری نداشته و حتی گاف ها یا حاشیه های عجیبی در آنها مشاهده می شود، باعث واکنش‌های زیادی در فضای مجازی و همچنین میان برخی شخصیت‌های سیاسی و مذهبی شده است.
    مطلب پیشنهادی
    مطب بهترین دکتر در محدوده من کجا است؟
    در همین زمینه اخیراً مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی نیز با اشاره به اینکه اشکالات محتوائی تلویزیون را نباید تنها در قمار «برنده‌ باش» خلاصه کرد، به سخنان عجیب یک روحانی در یکی از برنامه‌های ویژه ماه مبارک رمضان در صداوسیما پرداخت و نوشت: «مهمان برنامه وقتی آیات «استبدال» را به این نقطه منتهی می‌کند که
    تمام اقوام برگزیده خدا از قبل از اسلام تا دوران پیامبر اکرم و تا امروز همه فاسد از آب درآمدند و حالا فقط این ما ایرانی‌های قوم سلمان فارسی هستیم که برگزیده خدائیم و قرار است دین خدا را به نتیجه برسانیم و غیر از ما هرچه و هر که هست باطل است، قضاوت مردم چه خواهد بود؟ اگر ما را به نژادپرستی متهم کنند چه پاسخی داریم؟»
    (اینجا بخوانید)
     حواشی برنامه ی برنده باش، سخنان جنجالی یک روحانی یا ظهور برنامه های ترکیبی بی سابقه در تلویزیون در حالی رخ می دهد که صدا و سیما از حدود دو ماه قبل محبوب ترین برنامه ی خود از نگاه مخاطبان با قدمتی طولانی را از کنداکتور برنامه های خود حذف کرده و اعتراض گستره اجتماعی را به وجود آورد.
     در همین رابطه، یک فعال رسانه‌ای اصولگرا نیز با انتقاد از عملکرد مدیران صداوسیما معتقد است که آنتن فروشی به مثابه حاکم شدن سرمایه‌داری فاسد بر این سازمان بوده و تراز پایین مدیران آن نیز به حیثیت و اعتبار این سازمان خدشه وارد کرده است.
     صداوسیما بیشتر به دنبال شوآف و نمایش است
     محمد مهاجری در گفت‌و گو با خبرنگار جماران گفت: فارغ از پخش برنامه‌هایی که به دلیل اشتباهات انسانی با حاشیه‌های زیادی همراه می‌شوند، انگار صداوسیما یادگرفته که خرق عادت کند و کارهایی انجام دهد که در فضای مجازی به موضوعی جذاب بدل شود. برای نمونه، تعطیلی برنامه 90 فارغ از درستی یا نادرستی محتوای آن نشان داد که صداوسیما بیشتر به دنبال شوآف و نمایش است.
     وی افزود: شاید مسئولین صداوسیما فکر می کنند با چنین رفتارهایی بیشتر در افکار عمومی معروف می شوند. به نظر من، امروز برخی مدیران صداوسیما در تراز این سازمان نیستند. در همین رابطه، امروز مطلبی از یکی از دوستان اصولگرا می خواندم که نوشته بود
     «وقتی نمی توانید 20 شبکه را اداره کنید، 17 تا را تعطیل کنید و 3 شبکه را خوب اداره کنید». بنابراین، دلیلی ندارد کسانی که نمی توانند شبکه های استانی را اداره کنند، دائماً پول خرج کنند.
     بهتر است برخی شبکه‌ها تعطیل شده تا مدیریت‌ها منسجم‌تر شوند
     این فعال رسانه‌ای اصولگرا در ادامه با بیان اینکه
    مدیریت‌های صداوسیما در حدّ «تراز‌ ملی» نیستند، گفت: به نظر می‌رسد بهتر است برخی شبکه‌ها تعطیل شده تا مدیریت‌ها منسجم‌تر شوند. دومین مسأله به «آنتن فروشی» بازمی گردد. این بزرگترین آفتی است که صداوسیما به آن گرفتار شده و در توجیه‌اش هم می‌گویند که چون دولت بودجه ما را نمی دهد، مجبوریم. خب اگر بودجه نمی‌دهد شبکه را تعطیل کنید نه اینکه آنتن فروشی کنید.
     اگر صداوسیما جایگاه سیاست را تلویزیون معلوم کند و همه تفکرات موجود در جامعه را پوشش دهد، خودبه خود از جاهایی که نیاز به سیاسی بودن ندارد، سیاست زدایی خواهد کرد.
     وی بیان کرد:
    وقتی آنتن فروشی رخ می‌دهد، حیثیت صداوسیما فروخته می‌شود. در حقیقت ستاره مربع یا پخش مسابقه‌هایی نظیر برنده باش، آفت و آسیب بسیار زیادی وارد می‌کنند. متاسفانه صداوسیما با تقلید از برخی مدل‌های غربی به دنبال اجرای آن مدل‌ها در تلویزیون هستند، در حالی که مدل فکری و اندیشه‌ای غرب با آنچه ما در کشور داریم متفاوت است. بنابراین، آنتن فروشی به مثابه حاکم شدن سرمایه‌داری فاسد بر صداوسیما بوده و تراز پایین مدیران صداوسیما نیز به حیثیت و اعتبار این سازمان خدشه وارد کرده است.
     باید فضای سیاسی را برای همه گروه‌ها باز نگه داشت
    محمد مهاجری افزود: باید از مسئولین صداوسیما پرسید چرا نمی‌توانند طنزی که در ماه مبارک رمضان قابلیت پخش داشته باشد، بسازند؟ در حالی که ماه رمضان در بیشتر کشورهای اسلامی ماهی پرنشاط است. این را نیز قبول دارم که ماه پرنشاط رمضان باید توسط صداوسیما تبلیغ شود، اما در این زمینه خیلی نمی‌توان صداوسیما را تخطئه کرد زیرا موضوع شادی در جامعه، موضوعی نیست که تفکرش را بتوان در صداوسیما نهادینه کرد و این تفکر معمولاً در جاهای دیگری از جامعه شکل می‌گیرد.
    وی ادامه داد: ولی این انتقاد وارد است که چرا صداوسیما که چندسال قبل برنامه‌های طنز خوبی برای ماه مبارک رمضان تدارک می‌دید، در این مقطع منفعل است؟ به نظر می‌رسد که صداوسیما باید یک‌سری پارتیشن‌بندی برای خودش فراهم کند. زیرا بخشی از صداوسیما که کار سیاسی انجام می‌دهد نباید در بخش‌های دیگر نیز همین کار را انجام دهد. بلکه
    باید فضای سیاسی را برای همه گروه‌ها باز نگه داشته تا با این کار هم از هجمه‌های علیه خود بکاهد و هم با دست بازتری بتواند در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی و...برنامه‌ریزی کند.
     نباید بگذاریم موضوعات اجتماعی و فرهنگی تبدیل به موضوعات سیاسی شوند
     این فعال رسانه‌ای در ادامه بیان کرد:
    به نظر می‌رسد که تعطیلی برنامه نود اصلاً سیاسی نبود، اما از آنجا که صداوسیما موضوع سیاست را حتی به شبکه‌های غیرسیاسی تسری داده، این موضوع نیز سیاسی شد و طبیعی است که جمع‌کردن مسأله در چنین حالتی سخت می‌شود. در حالی که هنر ما باید این باشد که نگذاریم موضوعات اجتماعی و فرهنگی تبدیل به موضوعات سیاسی شوند، اما تلویزیون ما علاقه‌مند است که موضوعات کوچک را هم سیاسی کند.
     وی گفت: فکر می‌کنم اگر صداوسیما جایگاه سیاست را در تلویزیون معلوم کند و نیازهای سیاسی جامعه را در جاهایی تامین کند و همه تفکرات موجود در جامعه را پوشش دهد، خود به خود از جاهایی که نیاز به سیاسی بودن ندارد، سیاست زدایی خواهد کرد. بنابراین فکر می‌کنم یکی از راه‌های نجات صداوسیما نیز همین است. در همین رابطه، برای رسیدن به این مهم باید تراز مدیران صداوسیما از آنچه امروز وجود دارد، ارتقا پیدا کند.

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     

    درک فیتزجرالد از رباعیات خیام ...




      درک فیتزجرالد از رباعیات خیام ...  


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 


    نویسنده :آسانا یوگانندا
    ترجمه: دکتر حسین الهی قمشه ای

    سالها پیش در هندوستان یک شاعر کهنسال ایرانی را ملاقات کردم که به من گفت شعر پارسی اغلب دارای دو معنی ظاهری و باطنی است، و به یاد دارم که از شرح او در بیان معنی دو گانه چندین قطعه شعر فارسی چه لذت و ابتهاجی در خاطر من حاصل گردید. یک روز هنگامی که با تمرکزی عمیق رباعیات خیام را از نظر می گذراندم، ناگهان احساس کردم که دیوارهای معنی ظاهر پیش رویم فرو ریخت و قلعه زرین گنجهای روحانی، عظیم و گسترده در پیش چشم من هویدا گردید.
    گویی یک قانون اسرار آمیز الهی(1) از آثار معنوی و روحانی در روی زمین حراست می کند؛ چنان که رباعیات خیام را با وجود قرنها سوء تعبیر(2) همچنان حفظ کرده است.
    عمرخیام در سرزمین خویش پیوسته به عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. پرفسور چارلز. الف. هورن در مقدمه ای بر رباعیات خیام که در جلد هشتم از سری “کتب مقدمه و ادبیات کلاسیک قشری” طبع گردیده(3) می نویسد: “مایه تأسف است که خیام در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب زمین به عنوان یک شاعر ملحد و شهوت طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده است. و این همان اشتباه رایجی است که به طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت غرب خیام را (با قیاس به نفس) از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آنچنان که هست دریابیم، باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند، برای غربیان شاید مایه تعجب باشد اگر بشنوند که در ایران بحث و جدالی در حقیقت معانی رباعیات خیام وجود ندارد و همه به اتفاق او را یک شاعر بزرگ متدین می شناسند.”(4)
    سؤالی که اغلب طرح می شود، این است که پس از این همه مدح و ثنای شراب و عشق در رباعیات چیست؟ پاسخ این است که این الفاظ و نظایر آن استعارات و کنایاتی است که در زبان صوفیان معانی خاص دارد و از جمله شراب و مستی کنایه از لذت روحانی است و عشق پیوند درستی و اخلاص و ارادت و بندگی انسان در پیشگاه معشوق ازل است.
    خیام دانش و معرفت خود را به جای آشکار کردن در پرده های گوناگون مستور داشته (و پرده از اسرار نهان بر نداشته است) و تصور غربیان از خیام به عنوان مردی بیکاره و عیاش تصوری باطل و بیهوده است؛ زیرا این همه خرد و حکمت در رباعیات با آن درجه از کم عمقی و ظاهرپرستی در تناقض آشکار است.
    خیام و سایر شاعران متصوف تشبیهات و استعارات رایج زمان را به کار گرفته و صورت لذات عادی دنیوی را برای بیان لذات متعالی حیات معنوی استخدام کرده اند تا عامه مردمان را به سبب این مشابهت لفظی از استغراق در لذات حیوانی شیطانی، به عالم لطیف لذات حقیقی آسمانی منتقل کنند و وجه استفاده از استعاره شراب و غیره این است که چون شخص با نوشیدن این شراب مجازی غمها و مصائب غیرقابل تحمل زندگی را به طور موقت از یاد می برد، مکتب عرفان شهدی لذت بخش عرضه می کند و آن شراب معرفت الهی و شهد شهود جمال ازلی است که چنان وجد و مستی و قدرت و شجاعتی می آفریند که رنگ غم و اندوه را به کلی و برای همیشه از صفحه دل پاک می کند. و بی تردید نامعقول است تصور کنیم که خیام این همه این رباعیات نغز و دلاویز را صرفاً برای آن سروده است که به مردم بگوید برای فرار از غمها، حواس خود را با خوردن شراب تخدیر کنید!
    “جی لی نیکلاس” که ترجمه اش از رباعیات خیام مشتمل بر 464 رباعی درسال 1867 یعنی چند سال پس از انتشار اولین چاپ ترجمه ادوارد فیتز جرالد منتشر گردید، در مقدمه کتاب با نظر فیتز جرالد مبنی بر اینکه خیام یک فیلسوف مادی است، مخالفت کرده است. فیتز جرالد در مقدمه چاپ دوم رباعیات با اشاره به نظر نیکلاس چنین گفته است: “ترجمه نیکلاس بسیار نکته ها را به خاطر من آورد و در مسائلی برای من آموزنده بود. خیام شاعری مادی اپیکوری(5) آن چنان که من از روی معانی تحت اللفظی کلمات برداشت کردم نیست، بلکه از جمله صوفیانی است که عالم قدس ربوبی و لذات عالم بالا را در کنایه شراب و ساقی و غیره بیان داشته؛ چنانچه درباره حافظ نیز چنین قضاوت می شود. از آنجا که این گونه تعبیرات از دیرباز درباره این شاعران رواج داشته و به تحقیق مردمان دانشمندی نیز بر این نظیر بوده و خیام را صوفی بلکه از قدیسان دانسته اند، (مرا اصراری نیست) آنها که مایلند به هر گونه که می خواهند، شراب و ساقی را تعبیر و تفسیر کنند.”
    خیام گاهی به وضوح و صراحت بیان می دارد که شراب رمزی از وجد و مستی و عشق الهی است و بسیاری از رباعیات او چنان خالص و پاک رائحه عالم روح دارد که به سختی می توان هیچ گونه معنی مادی دنیوی از آن اخذ کرد. برای مثال رباعیات 44-66 را می توان نام برد...
    من با یاری یک دانشمند ایرانی رباعیات را از متن فارسی به انگلیسی ترجمه کردم؛ اما دریافتم که هر چند از نظر امانت ترجمه دقیق و درستی است، لیکن روح پرخروش خیام را منعکس نمی کند و پس از مقایسه آن با ترجمه “فیتزجرالد” دریافتم که “فیتز جرالد” علیرغم دریافت مادی از رباعیات، با الهام الهی توفیق یافته است که روح و جوهر پیام خیام را در قالب انگلیسی پرشکوه و خوش آهنگ متجلی سازد.
    از این رو بر آن شدم تا به جای ترجمه خود یا دیگران معانی باطنی و رمزی اشعار خیام را از ترجمه فیتزجرالد بیان کنم. فیتزجرالد پنج نسخه مختلف از رباعیات عرضه نمود که صمیمیت و سادگی بیشتر برخوردار است و اغلب خالصترین و عمیقترین بیان را از درک و احساس شاعر عرضه می دارد. در ضمن شرح عرفانی رباعیات خود نیز در میانه راههای پیچ در پیچ حقیقت قرار گرفتم، چندان که با شور و جذبه و حال در عالم حیرت غرق شدم، اختفای حقایق متافیزیکی و حکمت عملی در رباعیات “الهامات قدیس یوحنای الهی” را در خاطر من می آورد؛ از این رو رباعیات عمرخیام را می توان به حق “الهامات خیام” نامید!

    (1)
     

    خورشید کمند صبح بر بام افکند
    کیخسرو روز باده در جام افکند
    می خور که منادی سحرگه خیزان
    آوازه “اشربوا” در ایام افکند(6)
    ترجمه فیتزجرالد
    Awake; for morning in the bowl of night/Has flung the stone that puts the stors to flight and to; the hunter of the East has cought/ the sultan's turret in a noose of light.
    برگردان ترجمه فیتز جرالد
    هان، بیدار شو؛ زیرا که صبح سنگی در جام شب افکند و ستارگان هر یک به سویی گریختند و آن صیّاد مشرق بلندای قصر سلطان را با کمندی از نور درربود.
    تفسیر روحانی یوگانندا
    بیدار شو و سر از خواب جهل و بی خبری بردار؛ زیرا سپیده دم حکمت و خرد سر برآورده است. برخیز و سنگ سخت ریاضت، بر جام تیره جهل انداز و انور رنگ باخته ستارگان راکه مظهر امیال و هوسهای بی شمار دنیوی است، گریزان ساز. بنگر حکمت مشرق را و تماشا کن آن صیّاد حقیقت و آن ویرانگر فریبها و بر هم زن اوهام باطل را که چگونه دستار سلطان روح را با کمندی از نور، در ربوده و رنگ سیاهی از آن زدوده است...
    به من چنین الهامی شده است که این رباعی اول به حقیقت شیپور بیدار باش خیام برای خفتگان عالم پندار است که: “ ای ساکنان شهر فریب و خیال، از خواب برخیزید که خورشید پیام عرفانی حکمت بیدار کننده من در افق شهر شما طالع شده است، برخیزید که لحظه ای می درخشد و خاموش می شود، از خود برانید... و با رشک و آرزو بنگرید که چگونه صیاد حکمت، کمند صید برگردن بلند پروازان(7) و گردن فرازان و سلطان صفتان حقیقت جوی درافکنده و روح آنان را در هاله ای از نور ابدی آزادی درپیچیده است...”

    (2)
     

    ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
    بی باده گلرنگ نمی باید زیست
    این سبزه که امروز تماشاگه ماست
    تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
    ترجمه فیتز جرالد
    And we that now make merry in the room/ they left, and summer dresses in new bloom Ourselves must we beneath the couch of Earth/ Descend, outselves to make a Couch for whom?
    برگردان ترجمه فیتزجرالد
    در این تماشاخانه هستی که بازیگران پیش آن را ترک کرده اند، اکنون ما به رقص و پایکوبی برخاسته ایم و نظاره می کنیم این بهاره دلکش را که در خلعتی جمیل جلوه گر است؛ اما لحظه ای دیگر ما نیز باید در پرده مرگ نهان شویم و خاک خود را بستر پایکوبی دیگران کنیم.
    تفسیر روحانی یوگانندا
    زندگی در گذر است و فراخنای جهان به مثابه تماشاخانه ای است که هر زمان بازیگرانی چون ما در صحنه پرزیب و زیور آن نقش خود را بازی می کنند و بی خبرند که پایان بازی آنها کی خواهد بود و ما که اکنون لباس نایش به تن کرده و در تابستان حیات بر صحنه می خرامیم، نیز باید نقش خود را ایفا کنیم؛ زیرا این جامه تن را به زودی از ما باز خواهند گرفت و آن را بر تن بازیگران تازه ای خواهند آراست پس تا آن هنگام که در این حیات نقشی به عهده ماست، باید آن را به زیباترین وجه ایفا کنیم. پس نخست باید هدف نمایش را دریابیم و بدانیم که نقش خاص ما در آن چیست و نباید نسل پس از نسل در جهل و بی خبری بر صحنه آییم و بگذریم آن چنان که حیوانات می آیند و می روند، بلکه ما باید از طریق همراز شدن با خدای خویش، رمز و راز حیات را کشف کنیم و بدانیم که این همه موجودات چرا از مرگ به حیات و از حیات به مرگ می روند و این چه قانونی است که علی الدوام گروهی می آیند و غوغا و هیاهو می کنند و خاموش می شوند و دیگران بر اجساد آنها همچنان بی خبر به غوغای حیات ادامه می دهند. چون این رمز را دریابیم و احساس کنیم که لحظه ای دیگر نوبت ما برای خروج از صحنه نمایش فرا خواهد رسید، فرصت را غنیمت خواهیم شمرد و از این همه مواهب زیبای طبیعت بهره خواهیم گرفت و نخواهیم گذاشت شادیهایی غفلت آمیز گذران ما را از لذت و سعادت جاودانه که تنها در وصال با حضرت حق مسیر است، محروم کنند.

    (3)
     

    ای دوست، بیا تا غم فردا نخوریم
    وین یک دم عمر را غنیمت شمریم
    فردا چو از این دیر فنا درگذریم
    با هفت هزار سالگان همسفریم
    ترجمه فیتز جرالد
    Ah; my Beloved, fill the cup that clears/ To-day of past Regrets and future fears Tomorrow?- Why, Tomorrow I may be/ Myself with Yesterday's Sev'n Thousand Years
    برگردان ترجمه فیتز جرالد
    محبوب من، جام را از آن شراب پرکن که غصه های دیروز و اندیشه های فردا را از دل فرو شوید. فردا کجاست که وعده آن می دهی؟ شاید فردا من به قافله هفت هزار سالگان دیروز پیوسته باشم!
    معانی رمزی بعضی لغات
    محبوب: کنایه از نفسی قدسی انسانی است که همان نفس روحانیو تجلّی نام الهی در انسان است.
    جام شراب: رمز هستی و کنایه از وصول به معرفت حقیقی که شوینده غمها و آفریننده شادیهاست.
    هفت هزار سالگان دیروز: گذشته بی نهایت که همه رفتگان طریق فنا را همسفر و همزمان و معاصر کرده است.
    تفسیر روحانی یوگانندا
    این روح قدسی من، ای حقیقت جان من، جام ادراک مرا از شراب معرفت و باده شهود لبریز کن. همان شراب که از خرابات وجد و مستی و خمخانه الستی(8) نشأت گرفته است؛ زیرا غصه های دیروز و خوف و هراس فردا که زندگی آدمیان را تلخ کرده است، به هیچ شراب دیگر از دل نمی رود. پس کار امروز به فردا نمی گذارم و نقد حال غنیمت می شمارم و هم اکنون شراب عشق را می نوشم و در صحبت معشوق می نشینم؛ زیرا برای فردا از روزگار خط امانی(9) ندارم. اگر امروز جام هستی خود را از باده ذوق و معرفت لبریز کنم و به آرامش درون دارالسلام عشق راه یابم، دیگر مرا از درآمدن به قافله هفت هزار سالگان که به سوی دوست در حرکت است، بیم و هراسی نیست؛ زیرا بر مرکب عشق سوارم. زاد و توشه من و بهشت من با من است.(10)

    پی نوشت ها :
     

    1) این قانون در قرآن بدین بیان آمده است: “اما ما ینفع للناس فیمکث فی الارض: آنچه سود مردمان در آن است، در زمین می یابد.” سوره رعد، آیه 18.
    2) البته این سوء تعبیر در ایران محدود به عده ای ظاهربینان و قشریان بوده است، و گرنه از دیرباز اهل معرفت در این سرزمین خیام را از بزرگان ذوق و عرفان شناخته و شراب و شمع و شاهد را عین معنی دانسته اند، از جمله در دوره های اخیر مرحوم کیوان قزوینی شرح عرفانی مبسوطی بر رباعیات خیام نگاشته و ساحت او ر از آلودگی دنیاپرستان پاک گردانیده است؛ چنان که حکیم شارح نیز بعد از این متذکر شده است.
    3) Park, Austin Lipscomb, London 1917.
    4) باید گفت که این نظر قدری مبالغه آمیز است؛ زیرا در ایران نیز معانی رباعیات خیام مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات خیام داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می کرده اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته اند که هر دو به راه خطا رفته اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده اند، خیام را هم پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست، با خراب آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته اند و آنگاه به خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده اند.
    5) اپیکور فیلسوف یونانی و بنیانگذار فلسفه لذت در قرن سوم قبل از میلاد می زیست و از طنز تلخ روزگار خود بیشتر عمر را در رنج و درد گذرانید. اپیکور نیز در طلب لذات علمها و سعادت حقیقی بود و خلق را دعوت کرد که اگر به حق دنبال لذت می روند لذات حقیقی را بجویند و لذت پایدار را که بدنبال ناپایدار حاصل می شود بر لذتی ناپایدار که بدنبال آن رنج و اندوهی پایدار می آید، ترجیح می دهند.
    6) پیام این رباعی همان است که در غزلی از حافظ به همین صراحت و با حسن و جمالی دیگر آمده است:
    برخیز ساقیا، قدحی پرشراب کن
    دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
    خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
    گر برگ عیش می طلبی، ترک خواب کن
    7) کلام حکیم، دو بیتی باباطاهر را به خاطر می آورد که:
    غم عشق تو کی در هر سرآید
    همایی که به هر بوم و درآید
    ز عشقت سرفرازان کام یابند
    که خور اول به کهساران برآید
    8) شراب الستی همان باده عشق و معرفت و وجد و مستی حضور در ضیافت معشوق ازل و شهود جمال مطلق است و کلمه الست از آیه زیر در سوره اعراف اتخاذ شده است: “و اذا اخذنا من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی”. مضمون آیه این است که: که خداوند عالم وحدت جانهای آدمیان را که شرف حضور داشتند مورد خطاب قرار داد و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: چرا. یادآوری این عهد امت که جان آدمی را از وجد و مستی لبریز می کند و تذکار همین عهد است که رسالت انبیا و اولیا و همه شاعران و هنرمندان حقیقی است و در ادب عرفانی ما عموماً مقصود از شراب، وصول به همین مقام است؛ چنان که حافظ فرمود:
    خرم دل آن که همچو حافظ
    جامی ز می الست گیرد
    و مولانا جلال الدین سرود:
    ما مست الستیم به یک جرعه چو منصور
    اندیشه و پروای سردار نداریم
    9) ساقیا، عشرت امروز به فردا مفکن
    یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
    10) من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
    وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟ (حافظ)
    دستی زنید ای بیدلان، رقصی کنید ای صوفیان
    زیرا کنون خو نقد شد، هم خلد و هم رضوان ما (دیوان شمس)

    منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.

    برچسب ها: فیتزجرالد، رباعیات خیام، دکتر حسین الهی قمشه ای،

    محمد رضا زائری: باید فریاد بزنیم که این دین نیست! ...



    شبکه اجتهاد: یکی از بحث‌هایی که در روزهای گذشته حول انتشار ویدئو برخورد مامور گشت ارشاد مطرح می‌شد، این بود که آن فیلم ساختگی بوده و شیطنت، بازی و نقشه‌ای به همراه داشته است. من اصلا فرض می‌گیرم که این‌طور باشد و ما هم با بقیه رفتارهای غلطی که در جریان گشت ارشاد اتفاق می‌افتد و مردم شاهد آن هستند، کاری نداشته باشیم‏. فرض می‌گیرم خانم‌هایی که در اجرای این طرح مشغول هستند، مشکلی ندارند، مثل این‌که چه بسا خود شخص اعتقاد نداشته باشد و کارگزینی نیروی انتظامی او را به این بخش فرستاده باشد و او هم روزها چادر بر سر کند و مأموریتش را انجام دهد و شب‌ها بدون حجاب در مهمانی مختلط حضور یابد. فرض می‌گیرم که این مسئله اساسا قانون است و باید اجرا شود و حجاب اجباری هم درست است. با تمام این فرضیات باز هم اگر بخواهیم مسئله را بررسی کنیم، جواب و نتیجه تلخ و ناخوشایند خواهد بود؛ چراکه اداره حکومت و جامعه جز با عقل و تدبیر و هوشمندی ممکن نیست. اصلا فرض کنید نقشه و توطئه بوده است.

    اتفاقا ما باید مراقب باشیم که بازی نخوریم و حواسمان باشد این توطئه ما را مورد هدف قرار ندهد. رفتار نیروهای انتظامی باید با مردم طوری باشد که باعث جلب اعتماد ‏آن‌ها شود. باید از دور که پلیس را می‌بینند، خوشحال شوند؛ نه این‌که اپلیکیشن «گرشاد» درست کنند یا روی «ویز» به یکدیگر هشدار دهند که مامور نزدیک شماست یا کجا گشت ارشاد است. فضا باید طوری باشد که مردم به مامور پناه ببرند. این همان نقطه‌ای است که ما به هوشمندی و آگاهی و خردورزی نیاز داریم تا بتوانیم جامعه را حول یک محور برای وفاداری به حاکمیت و نظام و انسجام درونی مردم نگه داریم و حفظ کنیم.

    اگر فضای جامعه دو قطبی شود، اگر کینه‌ها و بغض‌ها تشدید شود، اگر جامعه به دو بخش تقسیم شود که عده‌ای از طرف مقابل نفرت داشته باشند و موضع بگیرند، برای آینده جامعه خطرناک است و اصلا ربطی به نظام و حکومت ندارد. اگر مردم در خیابان به جای مهربانی، با خشم به یکدیگر نگاه کنند و از هم نفرت داشته باشند، جامعه دچار فروپاشی می‌شود. این کاری است که ما الان انجام می‌دهیم؛ کاری می‌کنیم آن کسی که چادری نیست، از فردی که چادری است بدش بیاید و برعکس. آن کسی که ریش دارد، نسبت به دیگران بداخلاقی کند و فضای ریا و نفاق ترویج شود. اثر روانی این برخورد بر روح افراد قابل چشم‌پوشی نیست.

    آن کسی که این صحنه را دیده، آن بچه‌ای که با مادرش خرید رفته و مامور گشت ارشاد مادرش را گرفته و در ون انداخته و صدای جیغ و فریاد مادرش را شنیده تا وقتی زنده است نگاهش نسبت به این مسائل چگونه خواهد بود؟ آزردگی و خشمی که پیدا می‌کند، چگونه خواهد بود؟

    در فیلم‌های‌هالیوودی دیده‌اید برای تخریب اسلام دقیقا در آن صحنه‌هایی که مربوط به خونریزی و جنایت و آدمکشی است، صدای الله‌اکبر به گوش می‌رسد. دلیلش این است که از جهت روانی روی مخاطب تاثیر بگذارند و او از نوای الله‌اکبر تا آخر عمر بدش بیاید و احساس کینه و نفرت پیدا کند. این کاری است که ما خودمان گاهی انجام می‌دهیم؛ یعنی کاری می‌کنیم که به اسم دین تمام می‌شود.

    اگر حجاب یک مفهوم دینی نبود، اگر اسم دین روی جامعه ما نبود، اگر جمهوری اسلامی نظام دینی نبود، قضیه فرق داشت. ما با این کارها دین را منفور می‌کنیم. دقیقا مثل اتفاقی که در مورد درس عربی افتاد. طبق آمار درس عربی در حال حاضر منفورترین درس است. به ناشیگری‌مان در ارائه این درس و کیفیت آموزش کاری ندارم. این مسئله مربوط به دین و اعتقاد مردم است. نمی‌شود اسمش را قانون بگذاریم. این مسائل درباره چراغ قرمز و بستن کمربند ایمنی نیست که بگوییم قانون است و رعایت نشده است.

    این‌ها به اسم دین اتفاق می‌افتند و قطعا اثر روانی سوء خود را روی افرادی که با این صحنه‌ها مواجه می‌شوند، خواهند گذاشت؛ اما اولین اصل در تبلیغ دین این است: کاری کنید تصویری که از دین و دعوت‌کنندگان به آن و مدعیان دینداری در ذهن مخاطب نقش می‌بندد، مثبت، جذاب و دلنشین باشد و هر وقت به آن فکر می‌کند، آرامش پیدا کند. قرن‌ها دینداری ما با تصویر آرامش‌بخشی از نماز، مناجات، مسجد و محرابش، کاشی‌فیروزه‌ای، درخت سبز آمیخته بوده و این زیبایی‌ها و تصاویر دلنشین دین را برایمان حفظ و نگهداری کرده است. مسئله‌ای که من با نحوه برخورد گشت ارشاد دارم، کاملا از موضع دینی است. اتفاقا به عنوان یک روحانی و دیندار و کسی که دغدغه جذب مردم به سمت دین را دارد، از این نحوه برخورد آزرده هستم چون همه این‌ها به اسم دین تمام می‌شود، در حالی‌ که این اصلا دین نیست. با صدای بلند باید فریاد بزنیم که این دین نیست!

    شاید کسی فکر کند که خانواده‌های مذهبی از این وضع راضی هستند و خانم‌های چادری با این برخوردها موافقند، در حالی که بر عکس من بارها دیده‌ام که از قضا بیشترین اعتراض به این رفتارها را خانم‌های محجبه‌ای دارند که با آزادی و اختیار و از روی اعتقاد، چادر یا حجاب اسلامی غیرچادر مانند مانتو و روسری را انتخاب کرده‌اند. الان آن‌ها در موضع ضعف قرار گرفته‌اند و مردم به آن‌ها چپ‌چپ نگاه می‌کنند. این رفتارها باعث می‌شود دیگران تصور کنند آن‌ها مجبور به رعایت حجاب هستند یا ریاکارانه رفتار می‌کنند یا دستشان با آن‌ها در یک کاسه است و مثل همند. با این شرایط من دیگر نمی‌توانم از دین حرف بزنم و مردم را به حجاب دعوت کنم. اتفاقا دغدغه و نگرانی من این است که کاش این رفتارها نبود، آن‌وقت می‌توانستم به زنان و دختران بگویم بیایید حجاب داشته باشید ولی وقتی این رفتارها انجام می‌شود، اول از همه زبان من کوتاه و دست من بسته می‌شود و شرایط قبل از همه برای من سخت می‌شود.

    اما نکته اصلی این است که رویکرد ما در نظام اسلامی اساسا تربیت انسان است؛ چیزهایی که علمای ما در حوزه‌های علمیه روحانیت سال‌های سال در موردش حرف زده بودند، مردم را به هدایت و سعادت دعوت و پیام دین را مطرح می‌کرد. قرار بر این بود حاکمیت در اداره جامعه با رویکرد تربیتی وارد شود اما اتفاق تلخی که افتاد این بود که وقتی حاکمیت به دست روحانیت افتاد، به جای آن رویکرد تربیتی، رویکرد پلیسی در پیش گرفته شد؛ یعنی انگار تا دیروز قصد ما این نبود، حرف‌های دیگری می‌زدیم، فکرهای دیگری داشتیم اما وقتی مشغول به کار شدیم دیدیم قصه فرق می‌کند؛ گویی اقتضائات و شرایط متفاوتی دارد. تفاوت دقیقا این‌جاست؛ وقتی مادر یا پدری پول ندارد و از جلوی مغازه‌ای رد می‌شود و بچه‌اش حسرت یک پیتزا، تکه‌ای لباس یا اسباب‌بازی را دارد و دست و پا می‌زند و گریه می‌کند و چیزی می‌خواهد، باعث می‌شود پدر و مادر اصلا شب خواب‌شان نبرد، در حالی ‌که برای مغازه‌دار اصلا اهمیتی ندارد. او هر روز با کسانی مواجه است که پول ندارند و اگر قرار باشد هر شب برای آن‌ها غصه بخورد و گریه کند، کاسبی‌اش نمی‌چرخد. پس مغازه‌دار یا صاحب مغازه یک موضع دارد و پدر و مادر موضع دیگر.

    ما هم از دو منظر می‌توانیم با مخاطب خود برخورد کنیم: یکی این‌که بگوییم قانون است، برخورد ناشایست داشته باشیم و افراد را از اعتقاد و دین و مذهب و نظام و روحانیت و انقلاب و رهبری و همه بیزار کنیم و فکر کنیم وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم و باقی به ما ربطی ندارد. موضع دیگر مربوط به پدر و مادر این فرزندان است که به بچه‌ها، جوانان و نسل آینده این جامعه تعهد دارند. در آن صورت شب نمی‌توان خوابید. امیرالمومنین(ع) برای دختر یهودی که خلخال از پایش کندند، می‌نالد و می‌گرید و فریاد می‌زند. تازه این کار را سربازان حضرت نکردند، کار سربازان دشمن بود. نیروهای معاویه در شهر مرزی انبار، جایی بسیار دور، این کار را انجام دادند. تازه آن دختر را هم نکشتند، به او سیلی هم نزدند، کاری هم نکردند اما امیرالمومنین(ع) تا این اندازه ناراحت بود، چه برسد که این رفتار را ماموران خود حاکمیت در پایتخت انجام دهند. از قضا موضوع دردناک همین است که ما مدعی پیروی از مکتب اهل بیت(ع) هستیم. مدعی این هستیم که شیعه‌ایم. اتفاقا در مکتب امیرالمومنین(ع)، امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) چیزی که نمی‌بینیم‏ این رفتارهاست. ببینید امیرالمومنین(ع) با دشمنان خود چطور برخورد کرده‏، امام صادق(ع) با کسی که کافر بوده و اصلا به وجود خدا اعتقادی نداشته و در مسجد پیغمبر با امام صادق(ع) بحث می‌کرده، چه برخوردی داشته است. سیره اهل بیت(ع) را نگاه کنید. با دشمنان خودشان، با کسانی که به آن‌ها ناسزا گفته بودند، چطور برخورد می‌کردند؟ حالا ما با شهروندان خودمان چطور برخورد می‌کنیم؟ توجیه هم می‌کنیم و اسم قانون روی آن می‌گذاریم. اتفاقا تفاوت‌های اصلی مکتب اهل بیت(ع) با دیگران همین است.

    مرحوم علامه عسکری کتابی به نام «معالم المدرستین»‎ داشتند؛ یعنی ویژگی‌های دو مدرسه، دو مکتب و دو دیدگاه متفاوت. جریان مقابل امیرالمومنین(ع) اهل بزن و بکوب و کشتن و بستن و درگیری و خشونت بود. اتفاقا اختلافشان با امیرالمومنین(ع) این بود که موضع او بسیار ملایم، بامحبت، نصیحت‌گر و خیرخواهانه بود و موضع خودشان برخورد تند و قانونی بود. با همین توجیه برخورد قانونی خانه امیرالمومنین(ع) را آتش زدند و حضرت زهرا(س) را آن‌طور مورد آزار قرار دادند و در همین درد و فقدان و غم، دختر پیامبر از دنیا رفت. آن‌ها هم می‌گفتند رفتارشان قانونی است و امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) مقابل قانون ایستاده‌اند و با همین توجیه دست روی دختر پیغمبر بلند کردند. ما دقیقا به اسم قانون و با همین موضع با شهروند مسلمان خود رفتار ناشایست می‌کنیم. البته من طبیعتا به این اعتقاد ندارم که هیچ ضابطه قانونی نباید وجود داشته باشد، هیچ‌کسی هم این را نمی‌گوید و هرکسی می‌پذیرد که در هر جامعه‌ای یک نظام قانونی باید وجود داشته باشد اما اگر ما نتوانسته باشیم برای انسجام نظام قانونی یک اغنا و باورپذیری عمومی ایجاد کنیم، اگر نتوانسته باشیم این باور را در سطح جامعه ایجاد کنیم که مردم قانون را بپذیرند و به طور فراگیر نسبت به موضوعی قانع نباشند، آن قانون نمی‌تواند اجرا شود.

    برای همین است که فرض بفرمایید اگر در یک خیابان چند فرعی پشت سر هم ورود ممنوع شده باشد، دیگر آن قانون حرمتی نخواهد شد. برای این‌که مردم مضطر می‌شوند و ناچارند از این خیابان‌ها عبور کنند. این‌جاست که نقش عقل معلوم می‌شود؛ این‌که شرایط عمومی جامعه سنجیده شود. برای مثال الان در جامعه ما داشتن دیش ماهواره از نظر قانونی جرم به حساب می‌آید اما بالای پشت‌بام بسیاری از خانه‌ها هست. نیروهای انتظامی هم دیگر نتوانستند با آن برخورد کند. تناقض همین‌جا به وجود می‌آید که ما روز اول هوشمندانه و عاقلانه در قانون‌گذاری عمل نکردیم و شرایط واقعی جامعه را نسنجیدیم و نتوانستیم این اقناع را برای مردم ایجاد کنیم. حرمت قانون وقتی است که اگر تصویب، تعیین و اعلام شد، مردم نسبت به آن خاضع باشند، همه مردم آن را بپذیرند و قانع شوند که این قانون درست است. مردم نسبت به دستگیری دزد قانع هستند اما اگر ما قانونی گذاشتیم که حرمت خودش را از دست داد، اشتباه از ماست. همه مردم می‌پذیرند که اگر کسی فساد در جامعه منتشر کرد، یک خانمی با یک وضع بسیار افتضاح آمد و جامعه را بهم ریخت، با او برخورد شود؛ اما اگر با هر خانمی در خیابان برخورد زشت کردم، به بهانه‌های کوچک مزاحم زنان و دختران شدم، طبیعتا دیگر آن برخورد وجاهتش را از دست خواهد داد. اتفاقی که متاسفانه در جامعه ما افتاده این است که قانون‌گذاران، مسئولان اجرایی، قضایی و قانونی در نیروی انتظامی، قوه قضاییه و مراکز دیگر نتوانستند این اعتماد و همراهی و همدلی عمومی را در مردم نسبت به موضوع ایجاد کنند و به همین جهت متاسفانه می‌بینید که اجرای قانون دچار مشکل است.

    در نهایت چاره‌ای نیست جز این‌که ما بپذیریم اصل قانون درست است و در برابر اصل قانون همه خاضع باشند اما در مورد شکل اجرای قانون هوشمندانه و عاقلانه عمل بشود و فراموش نکنیم که رفتار دینی، رفتار محبت‌آمیز، آرام و با خیرخواهی است. بزرگان دین، علما، دانشمندان، روحانیون و چهره‌های وارسته ما همیشه دین را با یک رویکرد پدرانه، محبت‌آمیز و خیرخواهانه تبلیغ می‌کردند. چهره‌های درخشان ما در تبلیغ دین طوری رفتار کردند که مردم فداکاری و ایثار آن‌ها را دیدند و باور کردند که آن‌ها برای کمک به مردم از خودگذشتگی دارند. طبیعتا وقتی محبت، آغوش گشاده و پرمهر آن‌ها را دیدند، بهشان روی آوردند، با آن‌ها همدل و همراه شدند و به دین دلبستگی پیدا کردند؛ اما اگر رفتار ما به جای رفتار پدرانه روحانیت و مهرآمیز مبلغین دین، به رفتار پلیسی، خشم‌آلود و خشن تبدیل شد، طبیعی است که دیگر نمی‌توانیم انتظار پذیرش، همدلی و همراهی را از سوی مردم داشته باشیم.





    فرض کنید کسی هم هشدار داده بود!


    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRMacrLDTXPiaYQmdRzjICodJmXkIr2pBr1_OoA2HEdyEvUAWiV

      فرض کنید کسی هم هشدار داده بود! 

    رسانه ها اعلام کرده اند که آنچه در هفته های گذشته روی داد بزرگترین سیل صد سال اخیر بوده است.
    اکنون با تخریب گسترده زندگی سیل زدگان خسارتهای سنگین به اموال و دارایی بسیاری از هموطنان ما وارد شده و از سوی دیگر هزینه ای فراتر از تصور به بودجه کشور تحمیل شده است.
    تا ماهها بعد هزاران نفر آواره خواهند بود و تا چند سال بعد هم آثار این حوادث تلخ برطرف نمی شود!
    اکنون صادقانه به این پرسش جواب بدهید؛ واقعا اگر مثلا دو ماه قبل یک نفر نوشته بود که باید به سرعت رودها لایروبی بشوند و موانع ایجاد شده در مسیر رودها برطرف گردند، اصلا کسی کمترین اعتنایی می کرد؟
    همه می دانیم که متأسفانه ما مردمی هستیم که نه تنها به هشدارها و پیش بینی ها توجه نمی کنیم بلکه از کسانی که کام خوش خیالی ها و خوش بینی هایمان را تلخ کنند اصلا خوشمان نمی آید.
    هم مدیران و مسؤولان جامعه این طور هستند و هم شهروندان عادی، خلاصه در این ویژگی همه مشترک هستیم که ارزش و اهمیتی برای نهیب بیدارباش کسانی که می توانند ما را از حادثه ها باخبر سازند قائل نمی شویم.
    تذکر و توصیه های کارشناسان آگاه و فهیم که نشانه ها را زودتر از مردم عادی تشخیص می دهند و در هر رشته و حوزه ای خبره هستند می تواند جلوی بسیاری از خسارتهای سنگین را بگیرد.
    چنین کسانی شامه ای قوی تر دارند و چشم و گوشی تیز تر و از همین روی قبل از غرش سیل صدایش را از نشانه ها می شنوند و پیش از زبانه کشیدن آتش یا ویران کردن زلزله بوی حادثه را تشخیص می دهند و آمدنش را می بینند.
    در مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز کارشناسان عمیق و فهیم می توانند پیش از روی دادن وقایع تلخ و حادثه های ویرانگر ما را از آن حوادث آگاه سازند و میزان خسارت را بسیار کاهش دهند.
    دریغ و درد که معمولا چنین تذکرها و توصیه هایی را به هیچ می گیریم و اعتنایی به این گونه هشدارها نداریم.
    راستی چرا حتما باید حادثه ای اتفاق بیافتد و خسارت های سنگین بر جای بگذارد تا ما قدم به میدان بگذاریم و حاضر به اقدام بشویم؟ چه مردمی هستیم ما؟
    (یادداشت روزنامه خراسان)
    https://telegram.me/morzaeri

    نوشته ها و گزیده های محمدرضا زائرى
     


    برچسب ها: سیلابهای ایران 98-1397،

    صد رحمت به شرم وُ حیای گربه

     

    http://s9.picofile.com/file/8357069476/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST.JPEG 

    http://s8.picofile.com/file/8357069600/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_3.JPEG

    http://s9.picofile.com/file/8357069676/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_2.JPEG

    http://s8.picofile.com/file/8357069734/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_1.JPEG

    http://s8.picofile.com/file/8357069818/HAY8YE_GORBEH_KOJ8ST_4.JPEG

     

       صد رحمت به شرم وُ حیای گربه ...   

      

         ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ / ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ 
    ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ / ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ؟ 
     ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ / ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ 
     ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ / ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ 
     ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ ... / ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ 
     ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ / ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ! 
     

     «ایرج میرزا»
     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     

    مـــدیـــریـت وَ انـســـانـیـت ...

     

    http://s9.picofile.com/file/8302071350/DOZD8NE_BOZORG_RAHAA_AAFT8BEHDOZD8N_MOJ8Z8T_1.jpg 

    http://s9.picofile.com/file/8302405400/DOZD8NE_BOZORG_RAHAA_1.jpg

    http://s7.picofile.com/file/8265530068/DOZDE_BAA_TAJROBEH_3.jpg

    http://s7.picofile.com/file/8265529376/DOZDE_BAA_TAJROBEH_4.jpg

    http://s6.picofile.com/file/8265529792/DOZDE_BAA_TAJROBEH_6.jpg

     

       مـــدیـــریـت وَ انـســـانـیـت ...   

      

          دخترک هفت ،  هشت ساله با نگرانی از مادرش پرسید : «مآ مآ ن! اگه فردا با روپوش آبی بمدرسه نرم ، رام نمیدن ... خود خانم ناظم گفته».  مادر به فکر فرو رفت ، بعد انگار جرقه-ای تو کله-ش زد وُ با لبخند تلخی گفت : «شایدم بشه روپوشی برات خرید» ...

     از اتاق پُرُو که بیرون اومدن ، دخترک روپوش آبی-ای تنش بود وَ بطرف در خروجی فروشگاه زنجیره-ای میرفتن. هنوز به در خروجی نرسیده بودن که خانمی با یونیفورم فروشگاه جلوی مادر بچه سبز شد وُ محکم مُچش رو گرفت. رنگ از روی مادر پرید وُ پرسید : «چی شده»؟ وَ در جواب شنید : «دُزدی ی ی»! ... وَ اشک از چشمهای دخترک جاری شد ... تو همین حال وُ هوا مَرد جوانی سر رسید وُ رو به مامور فروشگاه گفت : «خانوم شما روز اول-تونه»؟ زن جواب مثبت داد. مرد در حالیکه کارت اعتباری-شو کف دست اون میذاشت گفت : «بخاطر همینه که نمیدونید فروشگاه ما امروز به چند کودک دبستانی روپوش جایزه میده ، این خانوم کوچولو هم تازه قرعه بهش افتاده. شمام معلومه که خسته-اید وُ به استراحت احتیاج دارین. بفرمایید استراحت کنید»! ...

      وَ تو اونوَر دنیا یک بیوه زن فقیر را که با دو کودک خردسالش از پایین شهر به فروشگاه زنجیره-ای آمده بود تا بعد از چند سال برای جگرگوشگانش کمی گوشت تهیه کند ؛ علیرغم التماس وُ زاریهای او به جرم دزدی بازداشت میشود وَ مدیر فروشگاه هم راضی به گذشت وُ رضایت نمیشود وَ مادری را جلوی چشم فرزندانش بازداشت میکنند وَ دخترکان خردسالش هم حتما راهی یتیمخانه میشوند ... 

     

      نوشته : عـبـــد عـا صـی


    برچسب ها: مـــدیـــریـت، انـســـانـیـت، دزدی،

    بـــاج گـیـــری ...



    بـــاج گـیـــری ...  


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 


    خبرآنلاین ، حاج‌محمودعطار:
    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRWx-MlkR5ZG9Wy377q0nScFs-oCN_iRGBLyU2_eKsgFTgd1ErN
    Related image
    Related image

    https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRRhXmKdCBTW_mBLIf0mrLBlXp4UO5Os1G_5fFhsT7b_n72scC8Iw

    عموما وقتی دست کسی آتو، سوتی و یا رازی داشته باشیم که به اهلش نگفته باشیم، و یا کاری ناشایست را نتوانسته باشیم از فردی پنهان کنیم، لاجرم ممکن است توسط برخی افراد با پدیده ی "باج خواهی" مواجه شویم.

    باج همان پول زوری است که باید داد. برخی از این باج ها ممکن است از نزدیکان ما مورد مطالبه قرار بگیرند، تا اینجای قضیه یک عرف معمول حاکم است، وجه و یا توصیه ای برای باج گیرنده او را ممکن است تا مدتی بیخیال ما کند تا مجدد کی مورد باج گیری قرارگیریم! خوب تاوان کار و ناکرده کاری را با هزینه به آدم نااهلش می پردازیم و با این موضوع کنار می آییم.

    اما یک موضوع مهم و ظریفی این میانه ممکن است گریبان ما را بگیرد که جنسش از نوع "باجگیری عاطفی" خواهد بود، این موضوع عموما از سوی برادر و خواهر و نامزد و یا شاید همسرمان مورد طلب قرار گیرد، که باید مراقبت باشیم در دام چنین باجگیری خطرناکی نیفتیم. چرا که درمان این موضوع بسیار زمان بر و پر هزینه می باشد. با کمی مداقه معلوم می شود که باج گیرها در این مورد اصلا از شما آتو و یا موضوعی ندارند بلکه بواسطه ی شناخت روحیات و بعضا عدم کنترل بر رفتارها و یا حتی ضعف در قدرت  "نه گفتن" به خواسته های دیگران، شما را به یک طعمه برای باجگیری خود تبدیل می کنند. در حقیقت شما یک ویژگی اخلاقی و رفتاری خاصی دارید که محل ورود باجگیران به حیطه ی عاطفی و روحی شما می شود. و این درحقیقت یک سوء استفاده از روان و زندگی شماست. ممکن است حتی سبق تصمیم نیز در این نوع باج گیری معمول نباشد و شخص سوءاستفاده کننده در لحظه تصمیم به عملیاتی نمودن خواست خود کند.

    اگر بخواهیم برای بیشتر روشن شدن موضوع مثالهای ملموسی بزنیم، می توانیم به این جملات رد و بدل شده بین افراد مختلف توجه کنیم :

    سوء استفاده از حس غرور و مردانگی شوهر، زن را وادار می کند برای رسیدن به خواسته ی خود، با گفتن : زندگی فلانی را ببین چقدر از ما راحت تر هستند، عواطف مرد را به منظور تن دادن به خواسته ی خود تحریک نماید. یا برعکس، مرد از حس تنها ماندن همسر خود خبر دارد و با گفتن: اگر این کار را نکنی برای خودم خانه ی دیگری می گیرم، زن را وادار به انجام اراده ی خود می کند. و از این دست مثالها در روابط فرزندان و والدین، نامزدها، خانواده ی آنها و حتی خواهر و برادرهای خودتان بسیار سراغ دارید. اینها دامی هستند که حتی ممکن است تا مدتها روح و ذهن و جسم شما را مبتلا و گرفتار کنند.

    برای مبارزه با چنین ترفندهایی اولا لازم است، بدانید که چنین باج گیری هایی واقعا وجود دارد. عملا وقتی مشکل را شناسایی کنید و باور، عملا نیمی از راه درمان را رفته اید، همچنین نقاط مثبت و منفی روحی و عاطفی خود را خوب بشناسید و در معرفی خود با کنترل بیشتری نسبت به آنها اقدام نمایید، عملا خود شناسی نیمه ی متمم درمان است. در شناسایی افرادی که مستعد به باج گیری هستند دقت کنید و سعی کنید هر راز و یا ضعف خود را به آنها نگویید. یکی از ترفند های آنان، ایجاد حس گناه در شماست، پس سعی کنید بیخودی خود را متهم به گناه نکنید و اگر با چنین رویکردی مواجه شدید با صراحت هشدار بدهید. و کلید طلایی موضوع، پیروی از عقل و دوری از احساسات در تصمیم گیری هاست که شما را از چنین دام خطرناکی می رهاند.

    * پژوهش‌گر و مدرس دانشگاه


      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی



    برچسب ها: باج گیری، خود شناسی، اسرار مگو، نقطه ضعف، پنهان کاری،

    اینا هَمَش بخاطر انتخاباته ...

     

     

     اینا هَمَش بخاطر انتخاباته ... 

     

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 

     
     

    رفتار اخیر تندرو‌ها به خاطر انتخابات است    گروه سیاسی_ رسانه ها: حجت الاسلام محسن غرویان در روزنامه اعتماد نوشت :بعد از تجمعی که چندی پیش در مدرسه فیضیه صورت گرفت و عده‌ای پلاکاردهایی را در مخالفت با دولت به دست گرفتند اخیرا نیز تجمعی صورت گرفت که در جریان آن بیانیه‌ای مغرضانه در میان تجمع‌کنندگان توزیع شد.اولین نکته‌ای که لازم است در این راستا به آن اشاره کنم این است که اگر قرار باشد، بیانیه‌ای به حوزه علمیه نسبت داده شود باید یک تاییدیه‌ای از طرف مراجع یا شورای عالی حوزه یا مدیریت حوزه در مورد آن صورت گرفته باشد وگرنه هر اتفاقی که در قم می‌افتد را نمی‌توان به حساب مراجع و حوزه علمیه قم گذاشت.نکته دیگر این است که اتفاقات این‌چنینی را از آن جهت نمی‌توان متوجه حوزه علمیه قم دانست که مراجع نیز با این رفتارها مخالف هستند و این مخالفت‌ها را هم در جریان تجمع قبلی در مدرسه فیضیه شاهد بودیم و هم در جریان تجمع اخیر، دیدیم که مراجع تقلید مانند آیت‌الله مکارم‌شیرازی این رفتارها را تقبیح کردند.
    بنابراین باید گفت این رفتارها نه از سوی حوزه علمیه قم که از سوی عده قلیلی صورت می‌گیرد تا به نام حوزه علمیه قم تمام شود و مردم این مواضع را مواضع حوزه علمیه بدانند درحالی که به هیچ عنوان این اقدامات مورد تایید مراجع و علمای قم نیست. نکته دیگر پاسخ به این سوال است که هدف این افراد از چنین رفتارهایی چیست؟ در این رابطه باید گفت ما در آستانه انتخابات مجلس قرار داریم و گروه‌های سیاسی در تکاپوی آن هستند تا بتوانند کاندیداهای خود را در انتخابات آینده به مجلس بفرستند. بنابراین رفتارهایی که امروز شاهد آن هستیم، شروع تحرکات انتخاباتی است. از آنجا که قم پایگاه مرجعیت و دیانت است و علما حضور پررنگی در این استان دارندبرخی گروه‌ها تلاش می‌کنند، رفتارهای خود را به نام حوزه علمیه قم در نظر افکار عمومی و مردم جلوه دهند. درحالی که موضع حوزه علمیه آن‌ چیزی نیست که در این تجمعات بیان می‌شود. ناگفته نماند این تجمع اخیر هم برای حمایت از بیانیه رهبری بوده است و کسانی هم که شرکت کردند با این هدف در این تجمع حاضر شدند اما متاسفانه عده‌ای اقلیت از این موقعیت‌ها برای اغراض سیاسی خود استفاده می‌کنند.
    البته‌ از این نکته هم نباید غافل ماند که اکثریت اعضای حوزه علمیه قم از اساتید گرفته تا طلاب همه آگاه و به ویژه در زمینه مسائل کلان کشور و مسائل سیاسی گوش به زنگ مراجع هستند و آنها نیز همواره در حمایت از دولت و حفظ وحدت و آرامش صحبت کرده‌اند. با همه این تفاسیر این سوال مطرح می‌شود که راهکار مقابله با این رفتارها چیست؟پاسخ این سوال را باید در شورای امنیت ملی، قوه‌ قضاییه، وزارت اطلاعات و...جست‌وجو کرد. به عبارت دیگر حوزه علمیه همانطور که از نامش مشخص است، حوزه علمیه است و نه امنیه لذا اگر قرار باشدبرخوردی صورت بگیرد یا مقابله‌ای شود باید این مقابله از طریق نهادهایی که برقراری امنیت بر عهده آنهاست، پیگیری شود. مسلما حوزه علمیه تنها می‌تواند در اعلام مواضع و دیدگاه موثر واقع شود و از آنجا که ابزار اجرایی ندارد لذا تنها می‌تواند در زمینه درس و بحث وارد عمل شوند بنابراین اندیشیدن به امنیت کشور و تامین آن وظیفه شورای امنیت ملی، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و... است.

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی

    فامیل خدا


    شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.

    در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.

    خانم گفت: «آهای، آقا پسر!»

    پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد. پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: «شما خدا هستید؟»

    خانم گفت: «نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!» پسر گفت: «آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!»




    علت چاقی ناگهانی چیست؟



    علت چاقی ناگهانی چیست؟
    اگر قبلا فرد لاغری بوده اید و در عرض چند ماه گذشته کاری انجام نداده اید و وزن اضافه کرده اید حتما متعجب هستید و از خود می‌پرسید چرا چنین اتفاقی روی داده است! شما غذا‌های سالمی می‌خورید، به کلاس‌های ورزشی می‌روید، آب زیادی می‌نوشید، اما باز هم چاق می‌شوید و دلیلی برای آن ندارید. با اینکه ورزش کردن و خوردن غذا‌های سالم می‌تواند برای کاهش چربی‌های شکمی مفید باشد، اما موارد دیگری نیز وجود دارد که باعث افزایش اندازه دور کمرتان می‌شود. بیشتر این موارد خارج از کنترل شما هستند، اما زیاد نگران نباشید.
    در این مقاله قصد داریم ۱۰ مورد از دلایلی که باعث افزایش وزن ناگهانی می‌شود را با هم مرور کنیم. پس همراه ما باشید.

    غده تیروئید شما به درستی کار نمی‌کند:
    همانطور که می‌دانید تیروئید غده پروانه‌ای شکلی در گردن است که بالای سیب آدم قرار دارد و طیف وسیعی از عملکرد‌های بدن همچون متابولیسم را تنظیم می‌کند. اما برخی از اوقات به دلایل گوناگون، غده تیروئید ممکن است فعالیت کافی نداشته باشد.
    در چنین شرایطی که به آن کم کاری تیروئید می‌گویند، وزن افزایش پیدا می‌کند. بدترین بخش ماجرا این است که چنین شرایطی اغلب به آهستگی توسعه پیدا می‌کند و به همین خاطر بیشتر افراد متوجه نشانه‌های بیماری نمی‌شوند.
    اگر مشکلات تیروئیدی مقصر اصلی افزایش وزن شما باشد، ورزش کردن یا داشتن رژیم غذایی مناسب نمی‌تواند کمکی به کاهش وزن شما بکند.
    اینکار را بکنید: در این شرایط بهتر است از یک پزشک متخصص کمک بگیرید. اگر به طور ناگهانی وزن اضافه کردید و دلیلی برای آن نداشتید بهتر است عملکرد غده تیروئید خود را مورد بررسی قرار دهید. استفاده از دارو می‌تواند شرایط موجود را بهبود ببخشد.

    غذا‌های سالم را بیش از اندازه مصرف می‌کنید:
    زمانی که می‌خواهید وزن کم کنید اندازه غذا‌های سالمی که مصرف می‌کنید نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار خواهد بود. دلیل این امر بسیار ساده است. بیشتر غذا‌های مقوی همچون آووکادو، جوی دوسر، کینوا، شکلات تلخ، آجیل‌ها و کره آجیل‌ها زمانی که بیش از حد مصرف می‌شوند می‌توانند به افزایش وزن منجر شوند.
    اینکار را بکنید: زمانی که مواد غذایی سالم همچون میوه و سبزیجات را می‌خورید در مصرف ان‌ها زیاده روی نکنید. دفعه بعد، زمانی که خواستید وعده غذایی خود را آماده کنید به خاطر داشته باشید که باید اندازه وعده غذایی را کنترل کنید. اندازه کره آجیل یا پنیر‌ها نباید بزرگتر از توپ پینگ پونگ باشد. اندازه صحیح برنج و پاستا یک مشت است. گوشت بدون چربی باید اندازه یک کارت بازی کوچک باشد. تبعیت از قوانین پیشنهادی می‌تواند در کاهش وزن مفید باشد.

    آب کافی در بدن خود ندارید:
    مطالعات انجام شده نشان می‌دهد نوشیدن دو فنجان آب قبل از هر وعده غذایی می‌تواند سرعت افزایش وزن را به طور قابل توجهی کاهش دهد. به همین خاطر ننوشیدن آب کافی می‌تواند اثر معکوسی بر روی وزن داشته باشد. آب می‌تواند در حفظ دمای بدن مفید باشد و قادر است شما را سیر نگه دارد.
    ننوشیدن آب کافی می‌تواند به افزایش خوردن منجر شود و در نهایت کالری‌های ورودی به بدن را بیشتر نماید. زمانی که بدن شما آب کافی ندارد، نمی‌تواند وظایف خود را به درستی انجام دهد.
    اینکار را بکنید: تا جایی که می‌توانید در طول روز آب کافی مصرف نمایید.

    شما افسرده هستید:
    اگر افسرده هستید و برای درمان آن دارو مصرف می‌کنید ممکن است دچار افزایش وزن شوید. بیش از ۲۵ درصد افرادی که دارو‌های ضد افسردگی خاصی را مصرف می‌کنند افزایش وزن را در این دوره تجربه خواهند کرد.
    برخی از دارو‌ها ممکن است هوس افراد برای خوردن مواد شیرین به خصوص کربوهیدرات‌ها را افزایش دهند. برخی از دارو‌ها نیز اشتهای افراد را بیشتر می‌کنند. دارو ممکن است اثر منفی بر روی متابولیسم فرد داشته باشد.
    از آنجایی که افسردگی به همراه عدم تمایل به مصرف غذا‌ها دیده می‌شود، دارو‌های افسردگی به فرد کمک می‌کند اشتهای خود را بازیابد. در این شرایط، بیمار غذای بیشتری مصرف می‌کند و چاق می‌شود
    اینکار را بکنید: تغییر دارو تحت نظر پزشک می‌تواند گزینه خوبی برای پیشگیری از افزایش وزن باشد. با اینحال چنین موضوعی باید توسط پزشک متخصص انجام شود و شما نمی‌توانید خودسرانه مصرف داروهایتان را قطع کنید.

    از وزن کردن خودداری می‌کنید:
    زمانی که در مورد افزایش وزن صحبت می‌کنیم، نادیده گرفتن می‌تواند دلیل اصلی افزایش اندازه دور کمرتان باشد. زمانی که از وزن کردن خود خودداری می‌کنید و نمی‌خواهید وزن اصلی خود را بدانید، واقعا دچار مشکل خواهید شد.
    این موضوع در فصل‌های زمستان واقعیت دارد، زیرا بیشتر افراد در هوای سرد زمستان در خانه می‌مانند و به خوردن مواد غذایی مختلف روی می‌آورند و چاق می‌شوند.
    اینکار را بکنید: اگر قصد دارید وزن اضافی خود را کم کنید بهتر است فعالیت‌های روزمره را بیشتر نمایید و حداقل هفته‌ای یکبار خود را وزن کنید. پیشرفت خود در این مسیر را پیگیری نمایید. پیشنهاد می‌شود خود را روز‌های دوشنبه، چهارشنبه و جمعه وزن کنید.

    شما غرق در تفکرات ورزشی هستید:
    شکی نیست که انجام تمرینات ورزشی یکی از فاکتور‌های مهم برای کاهش وزن است، اما فکر کردن بیش از حد در مورد جلسات بعدی ورزش می‌تواند فرایند کاهش وزن را دشوار سازد.
    تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد زمانی که در فکر کلاس‌های ورزشی دلخواه خود هستید، بیشتر از قبل کالری وارد بدن می‌کنید. زیرا فکر می‌کنید در جلسات ورزشی کالری وارد شده را مصرف خواهید کرد. معمولا بیشتر افراد به چنین هدفی دست پیدا نمی‌کنند و در نهایت چاق می‌شوند.
    اینکار را انجام دهید: بنشینید و فراموش کنید که قرار است ورزش کنید. در آغاز هر ماه، تمرینات ورزشی ماه بعدی خود را به کمک یک اپلیکیشن برنامه ریزی کنید. اینکار به شما کمک می‌کند در مورد جلسات بعدی ورزش خود فکر نکنید و کالری اضافی وارد بدن ننمایید. برای اینکه بتوانید به اهداف کاهش وزن خود برسید، از مصرف مواد غذایی زیاد قبل از ورزش خودداری کنید.

    هزینه‌های مصرفی خود را بررسی نمی‌کنید:
    زمانی که به خرید می‌روید ممکن است حساب خود را بررسی نکنید و هر چیزی که دوست دارید را خریداری نمایید. یکی از مطالعات انجام شده نشان می‌دهد زنان بیشتر از مردان علاقه به خرید مواد غذایی دارند و زمانی که در حال خرید هستند بدون توجه به مقدار پول باقی مانده در حساب خود به طرف ایتم‌ها و موارد دلخواه خود می‌روند.
    اینکار را بکنید: دفعه بعد زمانی که خواستید به خرید بروید، پول کمتری همراه خود ببرید یا اینکه قبل از خرید حساب خود را بررسی کنید. اینکار باعث می‌شود مواد غذایی کمتری خریداری نمایید.

    دیر می‌خوابید:
    اگر شب دیر وقت بخوابید تمامی تلاش‌هایی که برای کاهش وزن خود انجام می‌دهید نابود خواهد شد. مطالعات متعدد نشان می‌دهد که خواب اندک می‌تواند سطح BMI و دور کمر را افزایش دهد. حتما از خود می‌پرسید دلیل این امر چیست؟ کمبود خواب منجر به افزایش سطح هورمون گرسنگی به نام گرلین می‌شود و سطح هورمون سیری به نام لپتین را کاهش می‌دهد.
    تحقیقات نشان می‌دهد زمانی که فرد کمبود خواب دارد، مغز او به سمت غذا‌های پر کالری و تنقلات روی می‌آورد و توانایی کمتری در کنترل وعده غذایی خواهد داشت.
    اینکار را بکنید: بعد از یک یا دو هفته استراحت و خواب کافی می‌تواند جلوی اشتهای خود را بگیرید و وزن کم کنید.

    آیتم‌هایی را در منو سفارش می‌دهید که به نظر سالم هستند:
    این موضوع به نظر عجیب و غریب می‌رسد، اما درست است. زمانی که فکر می‌کنید بهترین وعده غذایی را برای خود انتخاب کرده اید، ممکن است مغز گرلین بیشتری ترشح کند و در نهایت اشتهایتان را بیشتر کند. برای اینکه بتوانید گرسنگی خود را تحت کنترل نگه دارید به دنبال غذا‌هایی در رستوران باشید که کالری اندکی دارند.
    اینکار را بکنید: غذا‌هایی را انتخاب کنید که زیر ۵۰۰ کالری دارند.

    شغل استرس زایی دارید:
    ممکن است شغل سخت و دشواری که دارید باعث افزایش وزنتان شده باشد. هورمون کورتیزول زمانی آزاد می‌شود که بدن تحت استرس است و همین امر موجب می‌شود تری گلیسیرید دد بدن ذخیره شود.

    افزایش سطح کورتیزول در بدن می‌تواند به افزایش قند خون منجر شود و اثر انسولین را کمتر نماید. همین امر به حس مداوم گرسنگی می‌انجامد و می‌تواند شما را به خوردن مواد غذایی بیشتر سوق دهد.

    اینکار را انجام دهید: با مدیر خود صحبت کنید. شما می‌توانید زودتر به سر کار بروید و کار‌های خود را سر موقع انجام دهید. اینکار به شما کمک می‌کند بحث و جدلی با مدیرتان نداشته باشید.

    برچسب ها: علت چاقی ناگهانی،

    ناکامی علت اصلی بروز خشونت در جامعه



    ایلنا: یک محقق علوم رفتاری گفت: پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری از عوامل ایجاد ناکامی، یاس، ناامیدی و افزایش خشونت در سطح اجتماع است.

    مصطفی فروتن در گفت‌وگو با ایلنا درباره علل و ریشه‌های بروز خشونت در جامعه گفت: زمانی که می‌خواهیم به انواع خشونت به ویژه خشونت اجتماعی بپردازیم؛ دو دسته از عوامل مورد توجه قرار می‌گیرند یک دسته عوامل فردی و دسته دیگر عوامل اجتماعی است که در حوزه عوامل فردی نحوه فرزندپروری و سبک زندگی را مدنظر است.

    فروتن با بیان اینکه ورود به عصر صنعتی با تغییراتی در بافت و بدنه اجتماع همراه است، افزود: تنیدگی‌هایی که در سطح اجتماع ایجاد می‌شود؛ معمولاً حاکی از آن است که هریک از ما دارای زندگی متفاوت‌تری نسبت به گذشته هستیم.

    افزایش مهاجرت از عوامل بروز خشونت در جامعه

    این روانشناس در توضیح این مطلب افزود: امروزه بر میزان جمعیت افزوده شده، چنانکه در فضایی که قبلاً تنها 5 نفر زندگی می‌کردند, امروزه 50 نفر زندگی می کنند و این افزایش جمعیت یکی از دستاوردهای زندگی جمعی است. همچنین توده شدن منابع در یک شهر یا استان یا در جایی که شرایط کار یا روابط اجتماعی راحت‌تر قابل اجرا باشند، مهاجرت را به دنبال دارد.

    وی خاطرنشان کرد: بعد از اتفاق افتادن مهاجرت شاهد تداخل فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها خواهیم بود و زمانی که افرادی از گروه‌های مختلف با رویکردهای روانی – اجتماعی متفاوت در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، معمولاً نمی‌توانند؛ حرف یکدیگر را به خوبی بفهمند و به همین دلیل ممکن است؛ نتوانند مسائل را حل کنند و در نتیجه به مشکل برمی خورند.

    بروز رفتارهای پرخاشگرانه‌ای بر اثر سوءمصرف مواد مخدر

    فروتن با بیان اینکه سوءمصرف مواد مخدر و محرک از دیگر عوامل ایجاد خشونت در جامعه است، گفت: در گذشته صرفاً مواد مخدر وجود داشت و معتاد به فردی خمیده و ژولیده گفته می‌شد، اما این روزها با ورود مواد محرک صنعتی شاهد آن هستیم، افرادی که دارای سوءمصرف این مواد هستند؛ رفتارهای پرخاشگرانه‌ای بروز می‌دهند که این مسئله تاثیر بسزایی در افزایش خشونت در جامعه دارد.

    ناامیدی‌ و خشونت در پی تبعیض و ناعدالتی

    این محقق علوم رفتاری با اشاره به اینکه ناامیدی‌های اجتماعی از دیگر عوامل اجتماعی بروز خشونت در جامعه است، عنوان کرد: این مقوله را می‌توان در موقعیت‌های فردی و اجتماعی تعبیر کرد؛ به عبارت دیگر وقتی فرد در اجتماع به تبعیض‌ها توجه می‌کند، ناخودآگاه حس بی‌عدالتی مزمن در وجودش ریشه می‌دواند که این مسئله وی را به سمتی می‌برد که فکر می‌کند، فردای من نیز چنین است و هرچه تلاش کنم به جایی نمی‌رسم. مصداق این قضیه آن است که در بحران‌های اجتماعی یا جشن‌های ملی برخی از افراد از چنین فضاهایی سوءاستفاده کرده تا بتوانند فشار روانی خود را تخلیه کنند که این مسئله نیز بر خشونت‌ها تاثیرگذار است.

    بروز التهاب و اضطراب در افراد بر اثر کاهش منابع

    وی ادامه داد: از طرف دیگر محدودیت منابع که به دنبال افزایش جمعیت رخ می‌دهد، انسان را به یاد بازی موزیک و صندلی می‌اندازد که در این بازی 5 نفر با 4 صندلی وجود دارند که با پایان یافتن موزیک نواخته شده در طول بازی هریک از افراد باید بر صندلی بنشینند و در پایان یک نفر بدون صندلی باقی خواهد ماند. التهاب و اضطراب موجود در بازیکنان شما را متوجه می‌کند که محدودیت منابع چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت.

    فروتن با تاکید بر اینکه امروزه با توجه به محدودیت منابع، بازی موزیک و صندلی در جامعه ایجاد شده است اظهار کرد: غرب گرایی نیز از مهم‌ترین عواملی است که ترکیب جمعیت یا teamwork را از بین می‌برد و اگر نخواهیم در این موارد مداخله کنیم، غربگرایی ما را به جایی می‌کشاند که هرکس فکر می‌کند تنها خودش مهم است و سایرین را تحت نگاهی اجتماعی نمی‌بیند.

    وی اضافه کرد: افراد فردگرا نمی‌توانند؛ زندگی شهروندی و زندگی در عصر صنعتی را تحمل کنند و در نتیجه نمی‌توانند مسئولیت‌های خود را بپذیرند که این موضوع باعث مداخله‌های هیجانی و ایجاد خشونت در جامعه می‌شود.

    عامل اصلی خشونت در جوامع، تحقیر و ناکامی است

    این روانشناس با بیان اینکه بسیاری فقر و عوامل اقتصادی را زمینه‌ساز خشونت می‌دانند، تصریح کرد: چنین موضوعی حقیقت ندارد و اگر قرار باشد؛ فقر را به عنوان عاملی برای تولید خشونت بدانیم لزوماً باید خشونت در کشورهای خیلی فقیر بسیار بالا باشد، در حالی که کشوری مثل هندوستان که جمعیت زیاد و فقر زیادی دارد شاخص خشونت آن به اندازه سایر کشورها بالا نیست.

    فروتن تاکید کرد: عامل اصلی خشونت در جوامع معمولاً تحقیر و ناکامی است و زمانی که هر یک از ما احساس می‌کنیم به آنچه که باید نمی‌رسیم؛ خشونت رخ می‌دهد و معمولاً زمانی رفتار خشونت بار انجام می‌دهیم که احساس ناکامی می‌کنیم. خشونت محصول ناکامی است و در زوایای مختلف اتفاق می‌افتد.

    وی با تاکید براینکه به لحاظ تیپ‌شناسی شخصیتی و رفتار اجتماعی چهار سبک شخصیتی داریم، عنوان کرد: یک تیپ مربوط به شخص پرخاشگر مستقیم است. چنین فردی اگر احساس کند؛ حقی از وی ضایع یا ناکام شده است، فریاد می‌کشد و مبارزه و مجادله می‌کند. دسته دیگری از افراد به صورت منفعل عمل می‌کنند؛ یعنی فکر می‌کنند که کاری از دستشان بر نمی‌آید و تصمیم موقعیت شده و ظلم‌پذیر می‌شوند.

    کم‌کاری و تخریب منابع؛ خشونت پنهان

    فروتن اضافه کرد: گروه‌ دیگری از تیپ‌های شخصیتی پرخاشگر منفعل هستند، یعنی افرادی که نمی‌توانند از موقعیت خود دفاع کنند و به صورت غیرمستقیم خود را خالی می‌کنند؛ مانند کارمندی که در اداره خود از نظام نابرابر حقوقی رنج می‌برد و با کم‌کاری، تمرد، تخریب منابع و... خشونت پنهان خود را نشان می‌دهد، اما تنها یک دسته از افراد هستند به صورت جرات‌مندانه و علمی با قضایا مواجه می‌شوند که متاسفانه تعدادشان بسیار کم است.

    آلودگی‌های زیست‌محیطی از عوامل بروز خشونت

    این محقق علوم رفتاری در ادامه برنقش آلودگی‌های محیط در ترویج خشونت اشاره و اظهار کرد: با افزایش جمعیت و کاهش منابع، خشونت اتفاق می‌افتد. همچنین آلودگی‌های صوتی، زیست‌محیطی و آلودگی در هر زمینه‌ای می‌تواند؛ عاملی برای تحریک باشد، یعنی آلودگی‌ها عاملی تحریک‌کننده و نه تعیین‌کننده در ایجاد خشونت هستند.

    وی با بیان اینکه عامل خشونت افراد هستند و این پدیده در فرد متبلور می‌شود، گفت: بحثی در خصوص خشونت وجود دارد که براساس آن هیچ کس نمی‌تواند، دیگری را وادار به خشونت کند تا زمانی که خود فرد نخواهد؛ خشونت رخ نمی دهد، یعنی مادامی که من نخواهم هیچ کس نمی‌تواند من را به بروز رفتارهای پرخاشگرانه وادار کند.

    ایجاد باورهای خشونت‌محور ناشی از فرزندپروری غلط

    فروتن با تاکید بر نقش عوامل غربی در بروز خشونت خاطرنشان کرد:‌ افراد مهارت‌های ارتباط موثر را بلد نیستند و اصلاً این موضوع را نیاموخته‌اند. از همین رو  برای آموزش این مهارت‌ها خانواده نقش بسزایی دارد و از طرفی فرزندپروری غلط و تعامل نامناسب اعضای خانواده با یکدیگر می‌تواند؛ سبب ترویج باورهای غلط در افراد شود.

    وی اضافه کرد: ایجاد باورهای خشونت‌محور در افراد باعث می‌شود که به عنوان مثال فرد فکر کند که حق گرفتنی است و هیچ کس حق او را نمی‌دهد یا مثلاً خشم، خشم می‌آورد و... چنین باورهای غلطی را ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دیگران آموزش می‌دهیم که ماحصل آن ایجاد خشونت است.

    وی عنوان کرد:‌ برای رفع خشونت در جامعه باید مهندسی معکوس ایجاد آن را در نظر گرفت و همانطور که در ایجاد خشونت عوامل فردی و عوامل اجتماعی نقش دارند، در خصوص راهکارها نیز باید به این مسئله توجه کرد.

    لزوم گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده

    این محقق علوم رفتاری در ادامه افزود: یک راهکار وجود نگاه حاکمیتی به این معضل است که سیاستگذاران باید پاسخگوی آن بوده و با اقداماتی نظیر گسترش فضاهای اجتماعی مثبت و تعاملات سازنده در این خصوص گام برداشته و در قالب برنامه‌های گروهی و اجتماعی چنین برنامه‌هایی از طرف ساختار سیاستگذاری تعریف شود.

    خانواده‌ها به نقش کلیدی خانواده‌ توجه نمی‌کنند

    فروتن با بیان اینکه در خصوص حوزه فردی آنچه باید انجام شود؛ این است که خانواده‌ها بیاموزند و بیاموزانند، گفت: متاسفانه برخی از خانواده‌ها به نقش کلیدی خانواده‌ توجه نمی‌کنند و فکر می‌کنند تمام مسئولیت متوجه دیگران بوده و تنها مسئولیت خود را زایش و تولید مثل می‌دانند که چنین تفکری اشتباه است.

    فروتن با اظهار تاسف از اینکه برخی خانواده‌ها فکر می‌کنند با شیوه آموزشی پرخاشگرانه یا شیوه آموزشی استبدادی می‌توانند فرزندان خود را از خطر و بلایا حفظ کنند، گفت: این اشتباهی بزرگ است که در خانواده‌ها اتفاق می‌افتد و ما آموزش مهارت‌های درست در خانواده‌ها را به عنوان هسته مرکزی جامعه ضروری می‌دانیم و درخواست ما از خانواده ها این است که شیوه‌های درست را آموخته و به فرزندان خود بیاموزانند.

    فروتن در خصوص اینکه چه اقداماتی برای کاهش خشونت در جامعه انجام شده است، گفت: سیاستگذاران در حال برنامه‌سازی دراین حوزه هستند و تولید برنامه‌های رسانه‌ای، برگزاری دوره‌های آموزش سازمانی و کلاس‌های آموزش شهروندی نمونه‌ای از این سیاست‌ها است.

    وی ادامه داد: امروز شهرداری تهران نیز در این حوزه ورود پیدا کرده است و در حال انجام کارهای فنی از جمله برگزاری کلاس‌های رایگان در این حوزه برای خانواده‌ها است. در مجموع دولت اقداماتی را در این راستا انجام داده و بی‌انصافی است اگر فکر کنیم؛ دولتمردان ما توجه یا تمایلی برای حل این معضل ندارند.

    اقدامات کلیشه‌ای از سوی سیاستگذاران برای کنترل خشونت

    این روانشناس با بیان اینکه موازی‌کاری در این حوزه ایجاد مشکل کرده است، تاکید کرد: رفتارهای کلیشه‌ای باعث می‌شود که برخی اقدامات انجام شده به نتیجه نرسند و اگرچه برگزاری کلاس و مهارت‌ها اقدامی بسیار مثبت است، اما عدم برنامه‌سازی‌های مناسب از سوی سیاستگذاران می‌تواند کار را به جایی برساند که تاثیر همه آموزش‌ها از بین برود.

    فروتن تصریح کرد: عدم ورود جدی و قاطع به نظام نابرابری‌های اجتماعی از جمله مواردی است که می‌تواند نقش آموزش را کمرنگ کند؛ به بیان دیگر زمانی که به صورت شفاف ساختار سیاستگذار اعلام کند که با هرگونه تبعیض مقابله می‌کند و واقعاً هم این کار را انجام دهد، می‌تواند در ایجاد انگیزه و امید به آینده در افراد تاثیرگذار باشد.

    فروتن اظهار امیدواری کرد که خانواده‌ها و سیاستگذاران در اقدامی همسو برای رفع معضل اجتماعی اقدام کنند زیرا پرخاشگری و مشاهده پرخاشگری از عوامل ایجاد ناکامی، یاس و ناامیدی و حتی افزایش خشونت در سطح اجتماع است.

    اقدامات باید منسجم‌ و کاربردی‌ باشد

    وی خاطرنشان کرد: برای حل این مسائل، سیاستگذاری لازم بوده و ضروری است؛ اقدامات در حال انجام را به صورت منسجم‌تر و کاربردی‌تر به لایه‌های مختلف جامعه تزریق کنند.

    این روانشناس با تاکید بر نقش آموزش در کاهش رفتارهای خشونت‌بار گفت: تا زمانی که آموزش صرفاً در حد کلان باشد، فایده‌ای نخواهد داشت و علی‌رغم وجود آموزش همچنان رفتارهای پرخاشگرانه را بروز می‌دهند. لذا ضروری است؛ این مسئله در تمام ابعاد مورد توجه قرار گیرند. گاهی فراموش می‌کنیم که روابط ما برگرفته از مهارت‌های کلامی و غیرکلامی است. گاهی ممکن است در کلام خشونت نداشته باشیم، اما در عمل خشونت نشان دهیم، بنابراین باید میان گفته‌ها و اعمال ما تناسب وجود داشته باشد.




    برچسب ها: پرخاشگری، ناکامی، ناامیدی، افزایش خشونت، افزایش مهاجرت، تداخل فرهنگ‌ها، تحقیر و ناکامی،

    مسعود پزشکیان: اگر بنا بر استیضاح باشد باید همه ما استیضاح شویم





    مسعود پزشکیان: اگر بنا بر استیضاح باشد باید همه ما استیضاح شویم

     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 





    .

    اصلاحات نیوز؛ مجتبی ذوالنوری نماینده نزدیک به جبهه پایداری که نشان داده علاقه وافری دارد در صدر اخبار باشد صبح دیروز در مجلس شورای اسلامی برای استیضاح حسن روحانی رییس جمهور امضا جمع می کرد. امضاهایی که تعداد آن به ۱۰ عدد رسیده بود اما چندی بعد معلوم شد که این استیضاح راه به جایی نمی‌برد بلکه تنها به شوی سیاسی می مانست برای آنکه به مردم اعلام کنند ما از وضعیت کنونی ناراضی هستیم و تقصیری در مشکلات بوجود آمده نداریم.

     تا انتخابات مجلس یازدهم یک سال باقی است و همین موضوع سیاسی بودن این طرح را بیشتر می کند. بنابراین به نظر نمی رسد که هدف دلواپسان از این طرح حل مشکلات معیشتی مردم باشد و استیضاح روحانی با نگاهی به انتخابات ۹۸ و بیرون کردن حریف از زمین طراحی شده است.

     نمایندگان در راهروهای مجلس از این طرح ابراز نا رضایتی می کردند و اغلب علاقه ای به صحبت در این خصوص نداشتند چون معتقد بودند که نباید این طرح را جدی گرفت. برخی نمایندگان هم اعلام می کردند که ذوالنوری با این اقدامات می خواهد بر روی آنتن باشد. مجتبی ذوالنوری طراح استیضاح روحانی دیروز دو بار در راهروی مجلس حاضر شد اما به سوالات خبرنگاران پاسخی نداد.

     در همین خصوص مسعود پزشکیان نماینده تبریز و نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با  اعتمادآنلاین گفت: اگر بنا باشد استیضاح کنیم باید همه ما استیضاح شویم. در این مملکت همه ما به نسبت هایی در مشکلات سهیم و مقصر بودیم و هر کسی که بیشتر در تشدید اختلافات اقدام کرده سهم بیشتری در این مشکلات دارد.

     او ادامه داد: وحدت، انسجام و همدلی می تواند از مملکت ما محافظت کند. هر تفکر و اندیشه ای که این تفکر و انسجام را بر هم بزند به هر اسمی که باشد آّب به آسیاب دشمن می ریزد. معمولا زمانیکه آدم کاری می کند لباس زیبایی بر تن حرفش می کند و سپس از آن دفاع می کند. هیچ خلافکاری، خلاف را بر اساس اینکه اشتباه است انجام نمی دهد بلکه ابتدا یک توجیه منطقی برای آن درست می کند و سپس خلاف را انجام می دهد و ما هم به همین شکل هستیم.

    نایب رئیس مجلس تاکید کرد: نباید کاری کنیم که در این وضعیت اوضاع و اختلافاتمان بیشتر از این شود.

     پزشکیان از هدف دنبال کنندگان استیضاح رییس جمهور اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: استیضاح آقای روحانی هر هدفی که داشته باشد به نفع انقلاب نیست. مشکلاتی هم که در حال حاضر در کشور شاهد آن هستیم تقصیر دولت به تنهایی نیست. مگر ما در مجلس یا جاهای دیگر چه کاری انجام دادیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم

     او ادامه داد: اگر ما با هم همدل شویم و برای یک هدف روشن راه حل روشنی ارائه بدهیم و از آن پشتیبانی کنیم، مشکل حل می شود. گیردادن ساده ترین کاری است که می توان انجام داد.


      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی


    این دو شکایت بجایی نرسیده!؟



       این دو  شکایت بجایی نرسیده!؟ 


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 



    جواد امام,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران

    رییس بنیاد باران آخرین وضعیت شکایت رییس دولت اصلاحات از نماینده اصولگرای مجلس را تشریح کرد.

    سرپوش سیاسی - جواد امام در گفت‌وگو با ایلنا در خصوص شکایت سید محمد خاتمی از جواد کریمی قدوسی گفت: این شکایت به صحبت‌هایی است که آقای کریمی قدوسی کرده بود و تهمت‌هایی که به آقای خاتمی زده‌اند، مربوط است. شکایت کرده‌ایم اما هنوز نتیجه‌ای حاصل نشده است.

     وی در خصوص دو شکایت پیشین رییس دولت اصلاحات هم گفت: پیش از این هم دو شکایت از سردار نقدی و حسین شریعتمداری انجام شده است که هیچکدام از این دو شکایت هم به جایی نرسیده و مورد رسیدگی واقع نشده و منتج به نتیجه نشده است که بخواهم اعلام کنم. 

     وی ادامه داد: وکلا در حال پیگیری هستند اما نه وقتی تعیین شده و نه آقایان برای ارائه توضیحات احضار شده‌اند.  

    امام همچنین در خصوص آخرین وضعیت دفتر سید محمد خاتمی گفت: ایشان همچنان در دفتر بنیاد باران مستقر هستند و دفتری برای انتقال آماده نشده است. 

     در همین راستا، روز یکشنبه سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سوالی در خصوص آخرین وضعیت پرونده شکایت سید محمد خاتمی که از سال ٨٨ مفتوح است، گفت: این پرونده به شعبه بازگشته و خیلی هم در دست دادستان نبوده است.

     وی افزود: این پرونده یا در دست دادستان نبوده و یا مدتش کم بوده اما در جابجایی‌ها اینکه عمدا یا سهوا بوده قدری زمان برده است که گفتیم پیگیری کنند.

     سخنگوی قوه قضاییه یادآور شد: گاهی در جابجایی پرونده مغفول می‌ماند و به نظرم بیشتر از حد متعارف این پرونده دنبال شده و آقای شریعتمداری هم گفته که دفاعیاتش آماده است.

     

      تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 



    برچسب ها: جواد کریمی قدوسی، سید محمد خاتمی، سردار نقدی، حسین شریعتمداری، شکایات مغفول،

    اصلاح‌طلبان و اصولگراها دست‌شان در دست هم است؟




     اصلاح‌طلبان و اصولگراها دست‌شان در دست هم است؟

    سرپوش سیاسی - ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب و از جمله جوانان انقلابی که در روز‌های ابتدایی انقلاب در جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران نقش داشته‌اند، حالا در تحلیل چهل سال گذشته انقلاب اسلامی می‌گوید، اشتباه کردیم که خوانش‌های دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالت‌محوری، کنار گذاشتیم.

     شما از کسانی بودید که حداقل از روز ۱۳ آبان ۵۸ در بطن و متن تحولات سیاسی ایران نقش ایفاد کردید. یکی از کسانی هم هستید که نسبت به گذشته انتقادی برخورد می‌کنید. با جمع بندی انتقادهای خود نسبت به گذشته، برای آینده باید چه‌کار کنیم؟ چه چیزهایی لازم است و چه چیزهایی اساسا غیر قابل کتمان است و نمی‌شود تعارف کرد؟

    بدون تعارف می‌گویم، با این که می‌گویند انقلاب چیزی بد و به‌درد نخور است، قرن بیستم، قرن انقلاب‌هاست. قرن نوزدهم قرن انقلاب‌هاست. بسیاری از دموکراسی‌ها، بسیاری از کشورهایی که به استقلال رسیدند، بسیاری از نظام‌های سیاسی که ما الان آنها لیبرال دموکراسی می‌دانیم، اینها با پشتوانه یک انقلاب به این نتیجه رسیدند. اگر انقلاب نبود، لیبرالیسم موفق نمی‌شد. اگر انقلاب نبود، دموکراسی به نتیجه نمی‌رسید. این که بگوییم انقلاب چیز بدی است، می‌توانیم بگوییم انقلاب اسلامی چیز بدی است یا نیست. ولی نفس انقلاب و انرژی که انقلاب آزاد می‌کند، باعث می‌شود فرصت‌های زیادی برای یک ملت فراهم شود. انقلاب ما هم همین خاصیت را داشت. انرژی زیادی را آزاد کرد و ۴۰ سال برای یک انقلاب، به نظر من خیلی زیاد نیست. کما این که انقلاب کبیر فرانسه، به رغم این که مشکلات زیادی داشت ولی الان به آن احترام می‌گذارند.

     انقلاب‌ها در ذات خودشان، حکایت از این دارند که خودشان می‌آیند و خودشان متولد می‌شوند. با جنگ فرق دارد. در جنگ، آدم‌ها نقشه می‌کشند. در انقلاب کسی نمی‌گوید من باید انقلاب کنم. انقلاب، از لحظه‌ای انقلاب می‌شود که پیروز می‌شود. اگر آن لحظه‌ای که باید پیروز شود، شکست بخورد، می‌شود شورش. نام هیچ انقلابی را نمی‌توانیم انقلاب بگذاریم وقتی شکست خورده باشد. انقلاب‌ها این طور نیست که فرماندهی داشته باشند. ایران هم به نظرم انقلابی بود که اینطور نبود که اگر امام خمینی، روحانیت یا روشنفکران دینی یا نیروهای انقلابی می‌خواستند جلوی آن را بگیرند، می‌توانستند بگیرند. بهمنی بود که می‌آمد. مهم این بود که چه کسی می‌تواند این انقلاب را هدایت کند و سوارش شود. امام خمینی این کار را کرد. انقلاب محصول مشترک مطالباتی است که روی هم انباشته شده است. انقلاب ایران، انقلابی نیست که بتوانیم به صراحت بگوییم دارای یک ایدئولوژی مشخص است. می‌توانیم بگوییم دارایی رهبری است و این یک رهبری کاریزماست. ولی نمی‌توانیم بگوییم دارای یک ایدئولوژی مشخص است و قرار بوده این کارها انجام شود.

     علت انقلاب، ساختاری و تاریخی است

    انقلاب‌ها محصول عوامل کوتاه مدت و دراز مدت هستند. مثل زلزله می‌مانند. بعضی موقع‌ها حوادث کوچک، حوادث فوری، رخدادهای ساده باعث می‌شود یک انقلاب جلو می‌افتد. بعضی موقع‌ها هم باعث می‌شود که عقب بیافتد. یعنی اگر بوعزیزی در تونس، خودش را آتش نمی‌زد نمی‌توانیم بگوییم بهار عربی شکل نمی‌گرفت. ولی وقتی خودش را آتش زد اصلا فکر نمی‌کرد باعث شود بن علی سقوط کند، مبارک سقوط کند، رژیم‌های عربی به تزلزل بیافتند.

     اگر کارتر نبود و جایش نیکسون بود. نیکسون و کیسینجر، قطعا اجازه نمی‌دادند بحث حقوق بشر، شرایطی ایجاد کند که مثلا امام خمینی از عراق به فرانسه برود و از این فرصت استفاده کند. اما این تزلزل شاه و ناتوانی او در این که انقلاب را سرکوب کند، باعث شد انقلاب جلو برود. این که بگوییم حوادث کوتاه، مثلا این تزلزل شاه یا آمدن کارتر یا بحث حقوق بشر یا این که امام خمینی از عراق به فرانسه رفت، یا حوادث دیگر مانند زلزله طبس، مانند آتش سوزی سینما رکس، آیا اینها علت انقلاب هستند؟ اینها هیچ کدام علت انقلاب نیستند. علت انقلاب، ساختاری و تاریخی است. ضرورتی است که باعث می‌شود این حوادث کوچک روی هم انباشته شوند. آن ساختار که شکل می‌دهد، از چیزهایی درازمدت می‌آید. شاه و رضاشاه، پدر و پسر، نه آنقدر که خودشان فکر می‌کردند مستقل بودند، نه آنقدر که ما فکر می‌کردیم وابسته بودند. رضا شاه، درست است که با کمک انگلیسی‌ها روی کار آمد، ولی دولت ملی تشکیل داد، امنیت ایجاد کرد، وحدت ارضی ایجاد کرد. ولی چون از آلمانی‌ها حمایت می‌کرد، بعدا توسط مثلا نیروهای متفقین کنار گذاشته شد. شاه هم به رغم این که شاه جوان، شاه دموکرات مسلکی بود اما با کودتای ۲۸ مرداد در سال ۳۲ و نزدیک شدن به آمریکا و شائبه این که امریکا از او حمایت می‌کند، مشروعیت استقلالی خود را از دست دادند. حکومت پهلوی به گونه‌ای ساختارمند، مشروعیت‌زدایی شد. غیر از فسادی که در دربار بود، غیر از نوچه پروری، آقازاده پروری، این چاکر مسلکی و نوکر صفتی که دوست داشتند سران صنایع، ارتشبدها، فرماندهان نظامی داشته باشند، اینها باعث شد که در روز بزنگاه، پشت شاه خالی شود و نتواند یک طبقه قدرتمندی به عنوان پایگاه اصلی شاه استفاده شود. هم نمایندگی آمریکا و هم از بین بردن جامعه مدنی، شاه را به یک دیکتاتور تبدیل کرد. اصلا مشروعیت لازم برای نمایندگی یک ملت از کف داده بود. بنابراین همه چیز روی هم جمع می‌شد.

     نمی‌توانستیم بگوییم کسی نقشه می‌کشد که من از بنیه شایعه سازی و دروغ پردازی استفاده کنم برای این که شاه را خراب کنم. این ساختار روانی جامعه که مشروعیت زدایی از شاه کرده بود، شرایطی ایجاد می‌کرد که تمام اشتباهات شاه روی هم جمع شود. جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، مگر شاه چقدر خرج کرد؟ ولی مردم می‌گفتند میلیاردها دلار خرج شد. در هر موردی این بود. در جبهه مقابلش، دنبال رهبری می‌گشتند که کاریزماتیک فقط و فقط بگوید شاه باید برود. هر کس دیگر، بهترین روشنفکران و تئوری پردازی‌ها وقتی می‌گفتند مصالحه کنید جامعه آن را پس می‌زد. مهندس بازرگان، یدلله سحابی، آیت الله طالقانی، ولی به محض این که می‌گفتند می‌شود وارد مصالحه شد، آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی، می‌گفتند می‌شود به قانون اساسی برگشت. حتا بعضی از ملیون می‌گفتند حالا می‌توانیم به شرایط ۲۸ مرداد برگردیم، وقتی این حرف‌ها را می‌زدند، جامعه پس می‌زد. توده‌های مردم دنبال کسی می‌رفتند که می‌گفتند عکسش در ماه دیده شده ولی راز قضیه این بود، که کسی را می‌خواستند که بتواند آنها را از آتش عبور دهد. کسی که سازش ناپذیر باشد. امام خمینی این خصلت را داشت. بنابراین امام خمینی به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شد. اگر امام خمینی قبلا می‌توانست این کار را کند، ۱۵ خرداد ۴۲ این کار را کرده بود. این کار وقتی صورت می‌گیرد که توده مردم در ساختاری که مشروعیت زدایی شده است، آماده یک انقلاب می‌شوند.

     جنبش چریکی مثل برف آب شد

    جنبش چریکی که یک جنبش بسیار قدیسی بود، بسیار محترم بود، بهترین جوان‌های مملکت را به دامن خودش گرفته بود و از انقلاب‌های آمریکای لاتین کدبرداری کرده بود و فکر می‌کرد اگر یک چریک به خیابان بیاید و اسلحه دست بگیرد، می‌تواند توده‌های مردم را آزاد کند. متاسفانه جنبش چریکی مثل برف آب شد. هیچ پیامی نداشت. بهترین جوان‌های مملکت به آنجا رسیدند که الان ۴۰ سال بعد از انقلاب، وقتی جنبش چریکی را نقد می‌کنید، یک جنبش رادیکالیسم، رمانتیسیزم حاکم بر جنبش چریکی مورد نقادی قرار می‌دهیم و می‌گوییم آنها نتوانستند با توده‌های مردم رابطه برقرار کنند. اصلا ادبیات آنها، ادبیات توده‌های مردم نبود، اما یک روحانی که ساده حرف می‌زد، از فولکلور مردم، از فرهنگ مردم، از شیعه، از معیارها و مفاهیم آنها حرف می‌زد، او به راحتی می‌توانست نوار و اعلامیه با مردم رابطه برقرار کند.

     می‌گفتند انقلاب کامل، یک انقلاب ضد امپریالیستی است. انقلابی است که ساختار سرمایه داری را بهم بریزد. ایران را از مدار جاذبه غرب خارج کند. این انقلاب کامل است. این که شاه برود و بتوانیم دولت موقت تشکیل دهیم، قانون اساسی تشکیل دهیم و یک دموکراسی قابل قبول جمهوری اسلامی تشکیل دهیم، این یک انقلاب ناقص است. این که تصور شود که انقلاب ۲۲ بهمن، بعد قابل تکامل است، ما باید انقلاب در انقلاب کنیم و بعد از این فرصت بنیادگراهایی استفاده کردند که بعد از آن گفتند اندیشه‌های لیبرالیستی، دموکرات‌ها و گروه‌های مختلف باید از انقلاب حذف شوند. کم کم آقای طالقانی، آیت الله منتظری، آقای خاتمی، هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی. این دایره آنقدر تنگ شود، به اسم این که چون ما انقلابی‌تر هستیم و چون ما دنبال یک انقلاب کامل هستیم و در آن انقلاب کامل، یک شیعه ناب دوآتشه متولد می‌شود که می‌تواند ایران را امپراتوری شیعه کند و جهان تشیع را در مقابل جهان تسنن دارای قدرت کند. اصلا این هدف انقلاب نبوده است. این برداشتی است که بعدا روی انقلاب اضافه می‌شود. اینها دیدگاه‌هایی است که بعدا به خورد انقلاب داده می‌شود. اینها نوعی عبور و انحراف از انقلاب است. انقلاب، همان چیزی بود که روز ۲۲ بهمن متولد شد. اگر فکر کنیم آن انقلاب، دارای تئوری بود و هدف آن تئوری این بود که دست به تسویه‌ای بزند، گزینش‌ها، محدود کردن‌ها، رد صلاحیت‌ها، همه اینها کم کم به هسته سختی برسد، به نظر من این تفکر غلطی است و ما را به انحراف می‌کشاند. راز قضیه هم همین بود.

     امام خمینی رهبری بود که حرف‌های خود را زده بود، دلش می‌خواست حکومتی برقرار کند، یک جمهوری مثل بقیه جمهوری‌ها. نمی‌شود بگوییم امام خمینی دارای یک مکتب ایدئولوژیک چارچوب‌داری بود که آخر انقلاب را هم خوانده بود. نه، انقلاب همان چیزی بود که در دولت موقت به‌وجود آمد. یادم است وقتی امام جمعه تهران که رابطه نزدیکی با امام داشت، برداشت خودش را راجع به ولایت فقیه گفت، امام خمینی جواب خیلی محکمی به او داد. وقتی کسی که نماز جمعه می‌خواند، رهبر انقلاب به او می‌گوید تو درکی از ولایت فقیه نداری، معلوم است که بحث ولایت فقیه و مکتب انقلابی که مورد نظر است، هیچ جا مکتوب نشده است. هیچ جا به عنوان یک ایده‌آل نبوده که همه بخوانند. درست است، امام خمینی نظری راجع به ولایت فقیه داشتند. ولی اگر اول انقلاب، حزب جمهوری اسلامی شکل نگرفته بود، من مطمئن هستم که مجلس خبرگان شکل نمی‌گرفت، مجلس موسسان شکل می‌گرفت.

     الان برای آینده باید چه‌کار کنیم؟ شما هم تبیین خوبی از انقلاب کردید، هم از آن چه بعد از انقلاب افتاده است. بعد از ۴۰ سال ما باید چه‌کار کنیم؟

    ما باید ببینیم دچار چه مشکلی شدیم که انقلابی که دارای اهداف عالیه بوده، محصول مشترک بوده، در آن سنی و کرد و عرب و شیعه و همه زبان‌ها و فرهنگی که در این کشور و این سرزمین زندگی می‌کنند از آن دفاع کردند، چرا الان احساس غریبی می‌کنند و فکر می‌کنند آن انقلاب صرف شیعی است که دنبال تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی است؟ چرا باید تصور کنند که آینده کشور متعلق به بنیادگرایی است که این بنیادگرایی، غرب ستیز است، در مقابل غرب می‌ایستد، در مقابل مدرنیته می‌ایستد. طبیعی است که این قابل قبول نیست. ۷-۸ میلیون ایرانی بیرون از مرزها هستند. تا گشایشی ایجاد می‌شود، مردم سرمایه‌های خود را بیرون می‌برند. این خوب نیست. اگر قرار بود اینجا بهشت بسازیم، چرا برعکس نبوده است؟ چرا ایرانیان مقیم خارج به داخل برنمی‌گردند؟ چرا بقیه کشورها علاقه‌ای ندارند که سرمایه خود را به ایران بیاورند؟ یک‌جای کار گیر کرده، یک جا دچار اشتباه شدیم.

     نمی‌گویم ما باید انقلاب کنیم. یک حادثه نادر است. ولی معتقد هستم که باید اصلاحات اساسی و ساختاری انجام دهیم. بدون اصلاحات ساختاری، هر گونه رفرم، هرگونه بزک کردن، هر گونه اصلاحات با برد کوتاه، شرایطی را ایجاد می‌کند که اصل نمایندگی برای حکومت در ذهن مردم ضعیف جلوه می‌کند. وقتی ضعیف جلوه می‌کند، مردم سخنگوی خود را در حکومت نمی‌بینند. بنابراین راه می‌افتند در خیابان تا حق خود را بگیرند. کشاورز می‌گوید پشت به دشمن رو به میهن. از کارگر می‌شود این را انتظار داشت، از طبقه متوسط می‌شود این را انتظار داشت ولی کشاورزی که دارای یک فولکلوری است، دارای فرهنگی است که آب من اگر داده شده به بغل‌دستی، او نجات پیدا کند، این را صرف خیراتم می‌کنم، او می‌گوید چرا آب من باید به روستای دیگری که بی‌آب است داده شود؟ این بحث‌هایی که مطرح می‌شود، کارگرهایی که از خصوصی‌سازی ناراحت هستند، از حقوق‌شان، مالباخته‌ها، معلمان، گروه‌های مختلف اجتماعی که اعتراض می‌کنند، به خصوص از دی ماه پارسال، تحولات اجتماعی انضمامی شده است.

     حرف اصلی مردم این است که چرا منابع ما را صرف جای دیگر می‌کنید؟ اینها نشان می‌دهد که جامعه خیلی سئوال دارد که به آن پاسخ داده نشده است و خیلی از سیاست‌هایی که آن بالا تصمیم گرفته می‌شود، به نمایندگی از منافع مردم نیست. حداقل این تفاهم بین مردم وجود ندارد. شاید بگویید که بسیار خب، اعتراض‌های پارسال، اعتراض‌های سال ۹۶، بخش کوچکی از جامعه را شامل می‌شد، چون خیلی از مردم تماشاچی بودند، کنارخیابان ایستادند و وارد تظاهرات نشدند. بله، ولی خیلی از مردم هم جلوی اینها را نگرفتند و می‌گفتند حق با اینهاست.

     مشروعیت حکومت باید ترمیم شود

    این نشان می‌دهد که جامعه آبستن حوادثی است. بخشی از این برمی‌گردد به این که مشروعیت حکومت باید ترمیم شود. ترمیم شدن مشروعیت حکومت این است که نهادهایی که شرایطی ایجاد می‌کنند که حکومت، سخنگوی ملت باشد، نماینده ملت باشد، ملت راضی باشند که وقتی یک موشک به سوریه زده می‌شود. مردم که می‌گویم، نه همه مردم. بخشی از مردم هم هستند که اعتقاد دارند این حکومت. بنابراین هر تصمیمی که گرفت، مطاع است. اتفاقی که می‌افتد، این اختلافات و تضاد منافع داخل جامعه باعث می‌شود هزینه حکومت‌داری بالا رود.

     جامعه فکر می‌کند اصلاح‌طلبان و اصولگراها دست‌شان در دست هم است. فکر می‌کنند این وضعیت فساد آمیز، فسادی که حاکم شده، همه مناسبات را مخدوش کرده، این محصول دزدی مشترک اصلاح‌طلبان و اصولگراهاست. من معتقد هستم هنوز اصلاح‌طلبان و اصولگراها و هنوز بخش مهمی از حاکمیت، قادر به بازسازی است. قادر است که شرایطی ایجاد کند که جامعه به او اعتماد کند. راه حل‌های بسیار ساده، گاهی اوقات جواب می‌دهد. کما این که ۲۰ سال پیش اصلاح‌طلبان توانستند راه حلی بدهند و در مقابل شرایط بن بستی که احساس می‌شد، بالاخره شخصی مانند آقای خاتمی آمد. بعد که دوباره شرایط دچار بن بست شد، باز دیدیم میلیون‌ها نفر پای صندوق‌های رأی آمدند و به شخصی مانند حسن روحانی رأی دادند. بعد از ۴ سال که باز مشکلات اقتصادی بود ولی به خاطر این که برجام به نتیجه رسیده بود، مردم آمدند و به شعارهای او اعتماد کردند. در سال ۹۶ یعنی یک سال و نیم پیش، ۲۴ میلیون نفر به او رأی دادند. هنوز هم امکان بازسازی، امکان ایجاد شرایطی که مردم به بالایی‌ها اعتماد کنند فراهم است.

     آن انقلابی که ما از آن می‌آییم، به این معنا دارای انرژی‌ای است که آن انرژی آزاد شده، هنوز به این مردم امید می‌دهد که به سیستم‌های دیگر برنگردند.

     شما بر این باور هستید که یک سری چیزها خراب شده، یک سری اتفاق‌های ناگوار افتاده است. محصول توطئه هم نیست، محصول ناآگاهی است. عوارض انقلاب هم هست. سیستمی که تجربه حکومت‌داری نداشته است. اما الان نمی‌توان حق انقلاب خواهی را انکار کرد. هر کس دلش می‌خواهد انقلاب کند و اگر می‌تواند بکند. اما از آن طرف، هنوز انقلاب اسلامی سال ۵۷ که جمهوری اسلامی براساس آن شکل گرفته، آنقدر انرژی و نیرو دارد که بتواند برای آینده اگر اراده‌ای وجود داشته باشد، زندگی خوشایندی برای ایرانی‌ها ترسیم کند.

    بلوا، شورش، جنگ، کودتا، جنبش، اینها برنامه می‌خواهد. آدم باید با عده‌ای بنشیند و نقشه بکشد. انقلاب، اینها نیست. انقلاب یک تحول است. انقلاب مشروطه هنوز انرژی دارد.

     چرا صدا و سیما این قدر مشروعیت خودش را از دست داده است؟ به خاطر این که بخشی از سرمایه خودش را صرف تخریب انقلاب می‌کند. یعنی می‌خواهد خوانش و روایتی از انقلاب بدهد که خود گردانندگان صدا و سیما معتقد هستند. بعد می‌خواهد این را به جامعه بخوراند و افکار عمومی را به آن سمت اداره کند که بله، آبا و اجداد ما برای این انقلاب کردند که شما امروز اینطور چادر چاقچور بپوشید، مردان اینطور ریش داشته باشند، قیافه آنها شکل احمدی‌نژاد باشد. زنان‌شان این شکلی باشند. اعتقادات‌شان این شکلی باشد.

     در این شرایط، با این خوانشی که به صورت کلیشه‌ای و رسمی از انقلاب است، جوان‌ها می‌گویند گور بابای انقلاب. انقلاب بد است. به نئولیبرالیسم پناه می‌برند. به فلسفه‌هایی که اساسا اینها را چرخ دنده‌های سرمایه داری می‌کند. ببینید در فرانسه چه اتفاقی می‌افتد. من از اقتصاد دولتی دفاع نمی‌کنم. من از هیچ سوسیالیسم دولتی‌ای دفاع نمی‌کنم. ولی وقتی شما منابع نفتی و چاه‌های نفتی را به عنوان انفال در نظر می‌گیرید و در اختیار حکومت می‌گذارید، او هرطور می‌خواهد می‌فروشد، هرطور می‌خواهد نفت را صادر می‌کند، وارد می‌کند و از بالا، دلار را در جامعه پمپاژ می‌کند. چطور انتظار دارید که این مردم فکر کنند این حکومت نوکرشان است، این حکومت، نماینده آنهاست؟ حکومت باید از طرف مردم وکالت داشته باشد. تا مالکیت نفت به توده‌های مردم برنگردد، صاحب سهام نشوند، نفت برای آنها باشد و پول نفت را خودشان کار کنند و از آن مالیات درآورند و مالیات را به دولت بدهند و دولت، از آن مالیات، موشک بسازد. تا زمانی که این چرخه برنگردد، ما نمی‌توانیم از نیروهای نظامی‌مان سئوال کنیم. چرا باید یک نفر بتواند در ده وزارتخانه جابه‌جا شود؟

     جامعه الان ایران، بسیار ثروتمند است

    شما تحت هیچ عنوان، تحت هیچ ایدئولوژی حق ندارید به حریم شخصی افراد، حریم شخصی خانواده‌ها، گروه‌ها، احزاب، به اندیشه و فکر او نفوذ کنید و او را بازخوانی و محاکمه کنید. اینها ارزش‌هایی بود که برای آن انقلاب کرده بودیم. اینها قابل بازگشت است، قابل دفاع است. همانطور که انقلاب کبیر فرانسه با گیوتین شناخته نشد، با خشونت شناخته نشد، درست است، پادشاه را برگرداندند و اعدامش کردند. درست است، در درونش بناپارتیسم درآمد، ولی بالاخره فرانسه قوام گرفت.

     بالاخره این امنیتی که در کشور ایجاد شده است، شرایطی که بعد از انقلاب ایجاد شده است، دگرگونی اقتصادی، نوع نگرش. جامعه الان ایران، جامعه بسیار ثروتمندی است به لحاظ داشتن دانشمندان، تئوریسین‌ها، روشنفکران، ادبیات، فرهنگ، هنر، سینما، موسیقی، مشروطه و انقلاب اسلامی، اینها سرمایه‌های ماست. خیلی از کشورهای منطقه دارای این سرمایه نیستند. این سرمایه‌ها را که نمی‌توانیم در بیابان بریزیم و از صفر شروع می‌کنیم. هیچ ملتی این کار را نمی‌کند. مگر می‌شود مشروطه را دفن کرد؟ مگر می‌شود انقلاب اسلامی را دفن کرد؟ همین انقلابی که ۴۰ سالگی آن را جشن می‌گیریم، مگر می‌شود دفنش کرد؟

     الان بخشی از این مردم احساس می‌کنند دائما در یک نابرابری ساختاری حضور دارند. فقر باعث شورش نمی‌شود. اگر قرار بود بشود، بنگلادش تا الان ده‌ها بار انقلاب شده بود. حس فقر است که مردم را به شورش وامی‌دارد. بی عدالتی است که مردم را به شورش و اعتراض وامی‌دارد. بنابراین، شرایط را باید به گونه‌ای طراحی کنیم که از آن انقلابی که عدالت‌محور بود، آزادی محور بود، آزادی و عدالت توامان ایجاد شود. بدون آزادی نمی‌توان به عدالت رسید. بدون عدالت هم نمی‌شود به آزادی رسید. ولی قبول دارم که اشتباه کردیم. آن اشتباه این بود که بخش‌هایی که انقلاب را دموکراتیک می‌کرد، خوانش‌های دموکراتیک از انقلاب را به نفع عدالت محوری، کنار گذاشتیم. این اشتباه بود. این باعث بزرگ شدن دولت شد.


    برچسب ها: فقر، بی-عدالتی، شورش، سرمایه-های ایران، حریم شخصی افراد، نئولیبرالیسم، مشروعیت صدا و سیما،

    زیباکلام: اتفاقا باید استیضاح رئیس جمهور مطرح شود




     زیباکلام: اتفاقا باید استیضاح رئیس جمهور مطرح شود


    صادق زیباکلام,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران

    سرپوش سیاسی - هر دم از این باغ بری می‌رسد! تلاش برای استیضاح پرحاشیه وزرا از سوی اعضای جبهه پایداری مجلس یکی پس از دیگری، در طول ماه‌های اخیر کافی نبود که این بار دلواپسان عزمشان را برای استیضاح روحانی جزم کرده اند. به عبارتی پس از اینکه تندروها نتوانستند در ششم شهریور ماه اخیر طرح سوال از رئیس‌جمهور را به مرحله استیضاح بکشانند اکنون یکبار دیگر توپخانه‌شان را برای پیشبرد اهداف خود پر کرده اند. این جریان با استفاده از حق نمایندگی‌شان در شرایطی که کشور با مشکلات بسیاری در داخل دست و پنجه نرم می‌کند و از سویی با فشار مخالفان خارجی نیز روبه‌روست به دنبال طومارنویسی برای استیضاح روحانی بودند که بنا به گفته برخی از نماینده‌های مجلس، امضاها برای طرح استیضاح رئیس‌جمهور با ۱۴ محور اقتصادی به حد نصاب نرسید و در نتیجه تلاش مخالفان از جمله ذوالنور عضو جبهه پایداری برای استیضاح روحانی با ناکامی‌روبه‌رو شد. زیرا برخی از نماینده‌ها به ویژه قاسم میرزایی نکو عضو فراکسیون امید معتقد است که بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از عملکرد دولت و حل آن به عهده تیم اقتصادی است اما بخشی دیگر از این مشکلات تحت تاثیر تحریم و مسئولیتش مربوط به نهادهای غیر دولتی است از این رو، روحانی مقصر یک سوم مشکلات اقتصادی است بنابراین دلیلی برای استیضاح او در وضعیت کنونی وجود ندارد.

     علاوه بر این، سهیلا جلودار زاده نماینده مجلس نیز بر این باور است که تنها روحانی باعث و بانی این وضعیت نبوده و پیگیری استیضاح رئیس‌جمهور از سوی بخشی از نمایندگان در شرایط کنونی به هیچ روی به صلاح نیست. زیرا اگر قرار به استیضاح بود این جریان باید قبلا رئیس‌جمهوری را که پدید آورنده وضعیت موجود است، استیضاح می‌کردند. 

     بازهم تلاش برای استیضاح روحانی

    نامشان دلواپس است اما دریغ از آنکه حتی دمی‌مصلحت ملی را ارج بنهند. در این آشفته بازار، طرح استیضاح روحانی را کم داشتیم که آن‌هم به لطف دلواپسی تندروها از جمله ذوالنور عضو جبهه پایداری روز گذشته مورد پیگیری قرار گرفت اما قبل از اینکه به حد نصاب برسد با ناکامی‌روبه‌رو گردید. بر این اساس، رضا انصاری، عضو هیئت رئیسه فراکسیون امید مجلس درباره طرح استیضاح رئیس‌جمهور گفت: طرح به هیئت رئیسه نرفته و تعداد اندکی از نمایندگان از امضا کنندگان آن هستند. او طی گفت و گویی درباره خبر تلاش برخی نمایندگان برای طرح استیضاح رئیس‌جمهور گفت: این موضوع از جانب چند نماینده مطرح شده و پیگیر آن هستند.

     طرح به هیئت رئیسه نرفته و تعداد اندکی از نمایندگان از امضا کنندگان آن هستند. این هیئت رئیسه فراکسیون امید مجلس همچنین افزود: آن طور که من شنیده‌ام آقای ذوالنور این موضوع را پیگیری می‌کنند.انصاری گفت: با توجه به شرایطی که در حال حاضر داریم و فشارهایی که دشمنان بر مردم می‌آورند، بیشتر از هر چیزی نیاز به اتحاد و انسجام داریم و استیضاح رئیس جمهور در این مقطع زمانی به هیچ عنوان به مصلحت نظام و کشور نیست. او تاکید کرد: برداشت بنده این است که در مجلس هم بیشتر همین نگاه حاکم است.

     انصاری همچنین گفت: تا آنجا که من اطلاع دارم در خود فراکسیون ولایی هم روی این موضوع اتفاق نظر وجود ندارد و درون خود فراکسیون هم اختلاف نظر‌هایی در این موضوع است. علاوه بر این، سیدحسین نقوی حسینی سخنگوی فراکسیون ولایی درباره جمع‌آوری امضا برای طرح عدم کفایت و استیضاح رئیس‌جمهور در مجلس گفت: درصحن مطرح شده که جمع‌آوری امضا برای استیضاح رئیس‌جمهور در حال انجام است؛ من به عنوان سخنگوی فراکسیون نمایندگان ولایی اعلام می‌کنم که این اقدام به صورت شخصی انجام می‌شود و به هیچ عنوان فراکسیونی نیست. بر این اساس، گفتنی است طرح استیضاح و عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور را که توسط ذوالنوری نماینده قم و عضو جبهه پایداری دیروز دنبال شد، تنها ۹ نفر از نمایندگان امضا کردند.

     اکنون، استیضاح برخلاف منافع ملی 

    نماینده‌های اعضای جبهه پایداری که طی ماه‌های اخیر بیشترین رکورد را در استیضاح وزرا زده‌اند دیروز با ۱۴ محور از جمله برخورد با بیکاری، سوءمدیریت در کنترل بازار ارز، وارد آمدن خسارت به منافع ملی و سوء مدیریت در کنترل قیمت کالا به دنبال استیضاح حسن روحانی رئیس دولت بودند که در نهایت این امضاها به حد نصاب نرسید و حتی بسیاری از نماینده‌های مجلس با این طرح مخالفت کردند. زیرا این اعتقاد در میان برخی از نماینده‌ها و حتی فعالان سیاسی وجود دارد که تنها یک سوم مشکلات اقتصادی مربوط به دولت است.

    بنابراین اگرچه نمی‌توان مشکلات اقتصادی مربوط به دولت و عملکرد ضعیف تیم اقتصادی روحانی در قبال آن را انکار کرد اما در شرایط کنونی استیضاح به هیچ وجه به مصلحت نیست. عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب نیز نسبت به جمع‌آوری امضا برای استیضاح رئیس‌جمهور از سوی ذوالنور، نماینده قم نوشت:« در درک سیاسی نمایندگان اصولگرا همین بس که آنان را از استیضاح منصرف کرده‌اند حالا دنبال استیضاح رئیس‌جمهور رفته اند!» 

     استیضاح حق نماینده مجلس

    چه بپذیریم و یا نپذیریم استیضاح حق نماینده‌های مجلس حتی مخالفان دولت است اما در شرایطی که بنا بر توصیه مقامات کشورمان حتی استیضاح وزرای دولت نیز به مصلحت نیست استیضاح رئیس‌جمهور قطعا دیگر به هیچ وجه به صلاح منافع ملی نیست. آن‌هم در شرایطی که کشور با مشکلات داخلی و فشارهای خارجی روبه‌رو است استیضاح رئیس‌جمهور نه تنها گره‌ای از مشکلات سیاسی و اقتصادی باز نمی‌کند بلکه حتی به مراتب شرایط را پیچیده تر هم خواهد کرد. اگرچه وضعیت کنونی به گونه‌ای است که نه تنها مخالفان دولت بلکه حتی برخی از اصلاح‌طلبان نیز خواستار بهبود اوضاع و تعیین تکلیف بسیاری از مسائل هستند تا گشایشی در امورایجاد شود. چراکه چند ماه اخیر، به دلایل مختلف به ویژه تغییر مواضع روحانی و اتخاذ رویکرد محافظه‌کارانه رئیس‌جمهور نسبت به برخی از مسائل، فاصله محسوس دولت با اصلاح‌طلبان و وضعیت اقتصادی؛ نوعی ناامیدی از دولت و اختلاف نظر در این جریان نسبت به حمایت و عدم حمایت از روحانی ایجاد کرده است. اما به هر روی، استیضاح رئیس دولت در شرایط کنونی نه تنها دردی دوا نمی‌کند بلکه حتی به کشور آسیب هم می‌رساند. با این همه در ادامه این مهم را با کارشناسان مورد بررسی قرار دادیم که آن را می‌خوانید.

     استیضاح روحانی به سود مخالفان

    سهیلا جلودارزاده نماینده مردم تهران در مجلس وعضو فراکسیون امید درباره پیگیری طرح استیضاح رئیس‌جمهور از سوی تندروها به آفتاب یزد گفت: نخست باید دید که آیا استیضاح وزرا طی ماه‌های گذشته منجر به بهبود شرایط گشته است که اکنون استیضاح رئیس‌جمهور کمکی به حل مسئله کند؟! پیگیری استیضاح رئیس‌جمهور از سوی تندروها در حالی است که این مسئله در شرایط کنونی به هیچ روی به صلاح نیست. او افزود: تنها روحانی باعث و بانی شرایط موجود نیست. در حالی که اگر قرار به استیضاح بود اصولگرایان باید قبلا رئیس‌جمهوری را که پدید آورنده وضعیت موجود است، استیضاح می‌کردند. زیرا او ریشه و عامل اصلی این وضعیت بود. 

     این نماینده مجلس ادامه داد: البته مخالفت با استیضاح رئیس‌جمهور به این مفهوم نیست که هیچ انتقادی متوجه او نباشد اما وقتی فردی در کشور مسئولیتی می‌پذیرد نباید او را تماما گناهکار شرایط موجود دانست. این چه روشی است که این گروه در پیش گرفتند؟ این روش به هیچ روی انسانی و اخلاقی نیست. جلودارزاده اظهار کرد: قانون به گونه‌ای نیست که برخی از نماینده‌ها را استیضاح و یا برکنار کند. زیرا آنها در سال‌های گذشته دست به اقداماتی زده‌اند که کشور به دلیل حمایت این نماینده‌ها از رئیس‌جمهور سابق، امروز بیش از ۵۰ سال عقب افتاده است.

     او اضافه کرد: فشار اصولگراها بر روی دولت به هر دلیلی که باشد اکنون به صلاح نیست. زیرا بهم ریختگی و آشفتگی سیاسی به نفع کشور نیست بلکه تنها مخالفان خارجی و آشفته طلبان از استیضاح روحانی سود می‌برند. جلودار زاده در پایان گفت: در این شرایط قوه مقننه و مجریه باید از فرصت موجود در جهت خدمت و حل مشکلات و برداشتن باری از روی دوش مردم بهره ببرند. زیرا با استیضاح وزرای قبلی و روی کار آمدن مدیران جدید طی ماه‌های اخیر هیچ تغییری در وضعیت اقتصادی صورت نگرفت. وقتی بودجه محدود است و فروش نفت کاهش یافته و بهم ریختگی نیروهای انسانی در دولت وجود دارد چگونه می‌توان کاری از پیش برد. حل مشکلات نیاز به زمان دارد. 

     مشکل دلواپسان قدرت است نه عملکرد روحانی

    صادق زیباکلام تحلیلگر و استاد دانشگاه درباره پیگیری طرح استیضاح رئیس‌جمهور از سوی دلواپسان به آفتاب یزد گفت: آنها همواره به دنبال این مسئله بودند که بخش انتخابی نظام به عبارتی قوه مجریه را زیر را سوال ببرند. بنابراین از همان روزی که روحانی سکان قوه مجریه را در دست گرفت آنها ساز مخالفت‌شان را نسبت به دولت کوک کردند. در حالی که رویکرد روحانی نزدیک به اصولگرایان بود. اما این مسئله هم برای دلواپسان کافی نیست.

     او افزود: زیرا این گروه به چیزی کمتر از قدرت اکتفا نمی‌کنند. در طول ۸ سالی که احمدی نژاد رئیس‌جمهور بود جریان اصولگرا عملا ستون فقرات دولت بود. حال آنکه در دولت روحانی این جریان کاری جز دردسازی و کارشکنی نکرده است. این فعال سیاسی ادامه داد: زیرا دلواپسان، احمدی نژاد را از خود می‌دانستند و در دولت نهم و دهم حضور پررنگی در قوه مجریه داشتند. بنابراین مشکل آنها قدرت است نه عملکرد روحانی. تفاوتی برای این گروه ندارد که عملکرد روحانی در حوزه اقتصادی و سایر مسائل چگونه بوده است. زیرا اساسا مشکلات اقتصادی برای آنها مطرح نیست.

     زیباکلام اظهار کرد: اگر به راستی مشکل دلواپسان، مسائل اقتصادی باشد، مهم‌ترین سوالی که برای این جناح باید مطرح باشد این است که اساسا چه میزان از اقتصاد کشور در دست قوه مجریه و روحانی است. حال آنکه آنها می‌دانند حل همه مشکلات اقتصادی در دست روحانی نیست و او تنها عهده دار بخشی از اقتصاد است. اما رفتار این گروه به گونه‌ای است که اگر کسی نداند، تصور می‌کند همه اختیارات و قدرت در دست روحانی است. زیباکلام در پایان گفت: اتفاقا باید استیضاح روحانی مطرح شود و رئیس‌جمهور حقایقی را در جریان استیضاح علنی خود مطرح کند تا اساسا برای مردم روشن گردد چقدر از اختیارات و سیاست‌های خرد و کلان نظام، خارج از حوزه قوه مجریه و بخش انتخابی است.



    برچسب ها: استیضاح روحانی، مشکلات اقتصادی، جبهه پایداری، منافع ملی، ذوالنوری، دلواپسی تندروها، زیباکلام،

    ما بعد از چهل سال باید جوابگو باشیم




    ما بعد از چهل سال باید جوابگو باشیم


     برای مرجع یا عنوان اصلی به پیوند فوق اشاره کنید 




    روز یک‌شنبه (۲۲ بهمن) انقلاب و نهضت اسلامی چهل ساله می‌شود؛ چهل، سن بلوغ است؛ کلامی از بزرگان معروف است که: «البلوغ بلوغان؛ بلوغ الاطفال و بلوغ الرجال، امّا بلوغ الاطفال فخروج المنی و امّا بلوغ الرجال فالخروج عن المنی»؛ چهل سال سن کمال است، چهل سال گذشته است؛ ما دوران گذشته را دیدیم و با همه خصوصیاتش آن را درک کردیم؛ ما منبر می‌رفتیم؛ ممنوع المنبر هم بودیم؛ تمام تحولات انقلاب و پیش آمدن انقلاب را دیدیم؛ در جریان همه وقایع از قم تا تبریز بودیم؛ در همین قم بودیم و درس می‌خواندیم و درس می‌گفتیم تا شکل‌گیری انقلاب و اعتمادی که مردم به ما روحانیت کردند؛ هم‌اکنون چهل سال گذشته است.
    ما در آستانه چهل‌سالگی چند تا مطلب را از یاد نبریم؛ درست است که در طی این چهل سال با تمام مشکلات و محدودیت‌هایی که بوده کارها و خدمات بزرگی انجام شده و موفقیت‌های خوبی صورت گرفته است اما مردم توقعاتشان از ما زیاد است؛ این که بگوییم رژیم گذشته چه بوده و چه‌جور بود و ما این‌طور عمل می‌کنیم درست نیست چون توقعی که مردم از ما دارند غیر از توقعی است که از غیر ما داشتند؛ مردم برای چه سراغ ما آمدند؟ مردم برای چه به ما لبیک گفتند؟ آمدن آنها هم فقط لفظی نبود؛ یعنی این‌طور نبود که فقط دنبال ما راه بیفتند بلکه جان ومال دادند، همه چیز دادند؛ یک مرجع تقلید از حوزه علمیه قم که رجل سیاسی یا یک رجل موجّه اجتماعی صرف نبوده است، بلکه مرجع تقلید هم بود قد عَلَم کرد و بقیه مراجع تقلید هم در آن زمان همراهی کردند تا این نهضت شکل گرفت؛
    اعتماد مردم را از دست ندهیم؛ ما خیلی راحت با این اختلاس‌ها برخورد می‌کنیم؛ این صندوق، مال مردم را خورده است؛ اگر مجوز نداشته است چرا اجازه دادید فعالیت کند؟ اگر مجوز داشته است چرا به کسانی که صلاحیت این کار را نداشتند مجوز دادید؟
    ولی ما باید به این نکته که حق هم همین است توجه داشته باشیم که امروز مردم مطالبه‌گرهستند و ما باید نسبت به مطالبات مردم جوابگو باشیم؛
    یک مطلبی را مقام معظم رهبری (حفظه ا...) فرمودند: من خیلی خوشم آمد؛ جمله‌ی بسیار پخته و خیلی خوب و به‌جایی بود، به این که، این معنا ندارد یک مسئولی که قدرت داشته است یا قدرت دارد خودش هم مثل مردم مطالبه‌گر شود که چرا اینجور شد؟ چرا آن جور نشد؟ شما باید جواب بدهید چرا این‌جور شد؟ چرا آن‌جور نشد؟
    خود مسئولان باید جوابگو باشند نه اینکه آنها مطالبه‌گر باشند؛ بلکه مردم مطالبه‌گر هستند چون مردم به ما اطمینان کردند؛ رأی خواستیم دادند؛ جان خواستیم دادند؛ دوران جنگ تحمیلی شاید بعضی از شما یادتان نباشد ما یادمان است، بهترین جوانان ما همه جلو آمدند؛ به همه مناطق و جبهه‌ها رفتند؛ تنها یک لشکر عراق که نبود؛ آمریکا و شوروی و بسیاری از کشورهای بلوک غرب و شرق آن زمان هم حمایتش می‌کردند، هر دو قدرت مطرح آن زمان به او اطلاعات، هواپیما و موشک می‌دادند؛ شهرهای ما را موشک‌باران می‌کردند در حالی که ما یک دانه موشک نداشتیم که در مقابل پرتاب بکنیم، ابتدای کار این‌طور بود؛ یادم است در دزفول تنها با یک موشک بالای یکصد نفر شهید شدند؛ یک محله مسکونی موشک خورد.این مردم این سختی‌ها را کشیدند امّا آخ نگفتند؛ باز هم آمدند و در جبهه جنگیدند و خون دادند؛ تحریم‌های آن زمان که عجیب و غریب بود؛ فشارهایی که آن زمان بود؛ همه چیز جیره‌بندی بود؛ ما یادمان هست که برای همه چیز کوپن بود؛ مردم تحمل کردند و حوصله به خرج دادند؛ مال و جان دادند؛ مردم چیزی را انصافا فروگذار نکردند؛ اما بحث در خود ما روحانیت و مسئولان است، ما روحانیت در مقابل این همه فداکاری مردم و این‌جور بذل مال و جان مردم چه وظیفه‌ای داریم؟ وقتی فرزند کسی می‌میرد یک عمر در خانه‌اش عزاست، اما آن شخص وقتی دو یا سه تا فرزندش در جبهه کشته شده باز هم می‌آید گردنش را افراشته می‌گیرد و می‌گوید من فرزند دیگری هم داشته باشم می‌دهم؛ برای چه این کار را می‌کند؟ به خاطر خدا و دین؛ چون حرکت، حرکت خدایی و دینی بود این کار را می‌کند.
    چرا سرمایه‌دارهای ما باید بروند امارات و ترکیه را آباد بکنند؟ یک قدری شما تحقیق بکنید ببینید چقدر از این پروژه‌هایی که در امارات و دبی شکل گرفته و می‌گیرد ایرانی‌ها احداث کردند؟ چرا پولش را در مملکت خودش مصرف نکند و برود آنجا مصرف کند؟
    است که امکاناتی دارد و مملکت ثروتمندی است، اگر امروز مردم هنوز مشکل معاش دارند ما و مسئولان باید جوابگو باشیم؛ صحبت تعارف نیست؛ ما باید جوابگو باشیم؛ چرا بی‌تدبیری کردیم؟ چرا مدیران خوب را سر کار نیاوردیم؟ آیا بهتر از این‌ها نداشتیم؟ اگر مدیر نداشتیم باید تربیت می‌کردیم؛ چهل سال زمان کمی نیست؛ چهل سال ما امکان داشتیم تا هرچه می‌خواستیم از مدیر و متخصص و متعهد تربیت کنیم؛ چرا ما امروز مشکل داریم؟
    مشکلاتی داریم که گاه بین ما و مردم فاصله ایجاد کرده است؛ ببینید در همین قم اتفاق افتاد؛ آقایان نزد ما آمدند و توضیح هم دادند که چه شده است و وقایع را برای ما گفتند که یک آقایی از اراک به اینجا آمده است، حرفش این بوده است که اگر اراک می‌خواستم چهار تا عمامه به سر را بکشم اولین نفر را که می‌کشتم دستگیر می‌شدم و نمی‌گذاشتند بکشم، به قم آمدم تا این کار را انجام بدهم، هفت تیر یا سلاح گرم هم نداشته است؛ یک قمه یا چاقو داشته است، آن وقت دستش به کی رسیده است؟ به دو تا پیرمرد بنده خدا در خیابان؛ این هم تیغش افتاده و زده و مجروح کرده است؛ این اتفاق یعنی چه؟ به چه مناسبت باید این اتفاق بیفتد؟ این که ما بگوییم او مواد مخدر مصرف کرده است یا دیوانه بوده است و مدام توجیه کنیم، اصل مطلب درست نمی‌شود؛ ما راجع به اینها باید فکر کنیم و راه اساسی برای آنها پیدا کنیم که چرا بین ما و مردم فاصله افتاده است.
    در زمان مرحوم آیت ا... بروجردی می‌خواستند جنازه‌ی رضا خان را در قم دفن بکنند؛ آیت ا... بروجردی گفت نمی‌شود؛ گفتند جنازه را به قم می‌آوریم و فقط دور حرم حضرت معصومه سلام‌ا... ‌علیها طواف بدهیم، منتها آقایان محبت کنند اینجا تشییع راه بیندازند تا تجلیلی از رضا شاه بشود؛ مرحوم آیت ا... بروجردی نپذیرفتند و حتی دستور دادند کسی از خانه‌اش بیرون نیاید؛ یک عده نظامی سوت و کور آمدند و جنازه را در حرم چرخاندند وبردند؛ اما در حال حاضر در دوره‌ی جمهوری اسلامی، در این شهر قم، شهر مرجعیت، عده ای برای رضا خان با آن سوابق و آن خصوصیات شعار می‌دهند؛ ما به کجا رفتیم؟ به کجا می‌خواهیم برویم؟ به کجا داریم می‌رسیم؟ این فاصله‌ها را می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا مردم را درک نکردیم؟ چرا مردم را درک نمی‌کنیم؟ چرا به مردم بها نمی‌دهیم؟
    امیرالمومنین صلوات‌ا...
    ما یک عمر بالای منبرها از علی علیه السلام و عدل علی گفته بودیم؛ مردم عاشق علی و عدل علی بودند ؛ مردم سراغ ما آمدند و به ما رأی دادند و ما را انتخاب کردند و می‌خواهند عدل علی را مجسم ببینند؛ این توقع به حقی است که مردم دارند
    ‌و‌سلامه‌علیه فرمودند: « یُستَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَل بِاَربَع؛ تَضییعُ الاصول و التَّمسُّک بالفروع و تقدیمُ الاراذل و تاخیرُ الافاضل» ؛ افول تمدن‌ها در اثر چهار چیز اتفاق می‌افتد؛ آن چهار چیز چیست؟ چه می‌فهمیم؟ خدا قوم و خویشی با کسی ندارد؛ تمدن‌ها می‌آیند اوج می‌گیرند اما سقوط تمدن‌ها به چه چیزی است؟ به این است که آدم‌هایی که کاردان نیستند و این کارها از آنها نمی‌آید را بر سرِ کار بگذارید ولی آنهایی که کاردان هستند و کار از آنها می‌آید را کنار بگذارید.
    سقوط تمدن‌ها به این است که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم و به مسائل حاشیه‌ای بپردازیم؛ حجاب واجب است اما اینقدر که به حجاب پرداختیم و اینجور که در خیابان‌ها برای حجاب کار کردیم و با بدحجابی و بی‌حجابی مقابله کردیم آیا با این اختلاس‌های عجیب و غریبی که اتفاق می‌افتد برخورد کردیم؟ ما باید برای مردم جوابگویی کنیم؛ اعتماد مردم سلب می‌شود؛ معنا ندارد در یک بیمه اجتماعی که این کارگر دارد کار می‌کند و روزانه حق بیمه پرداخت می‌کند، یک نفر این اموال بیمه را بردارد ببرد و اختلاس کند؛ نه این که آقایان برخورد نکردند ونمی کنند، آقایان برخورد می‌کنند اما به مردم بگویید چه‌جور برخورد می‌کنید؛ مردم در جریان باشند و بفهمند؛ مردم اصل هستند؛ مردم باید از صمیم قلب به شما و نظام اسلامی اطمینان داشته باشند تا همکاری کنند؛ اگر فردا خدای ناکرده باز دشمنی پیدا شد بروند جلو و سینه سپر کنند؛ اعتماد مردم را از دست ندهیم؛
    ما خیلی راحت با این اختلاس‌ها برخورد می‌کنیم؛ این صندوق، مال مردم را خورده است؛ اگر صندوق مجوز نداشته است چرا اجازه دادید فعالیت کند؟ اگر مجوز داشته است چرا به کسانی که صلاحیت این کار را نداشتند مجوز دادید؟ مردم پولشان را به آنجا واریز کردند، اگر آن صندوق تدبیر نداشته است پس نظارت شما کجا بود؟ مگر بانک مرکزی نباید بر اینها نظارت داشته باشد؟ مدام می‌گوییم صبر کنید؛ یک‌مرتبه خیل عظیم مردم مال‌باخته توی خیابان می‌ریزند و شعار می‌دهند؛ گاهی حرکاتی انجام می‌دهند؛ یک عده هم می‌افتند در بین آنها و شعارهای انحرافی می‌دهند.
    از روز اوّل نه آمریکا از ما خوشش می‌آمد نه شورویِ
    اینقدر که به حجاب پرداختیم و اینجور که در خیابان‌ها برای حجاب کار کردیم و با بدحجابی و بی‌حجابی مقابله کردیم آیا با این اختلاس‌های عجیب و غریبی که اتفاق می‌افتد برخورد کردیم؟
    آن زمان؛ یک جمعیت مردمی دینی به نام دین بیایند یک حکومت دست نشانده‌ی آمریکا را ساقط کنند، خوشش نمی‌آید؛ آن زمان شوروی هم هیچ وقت خوشش نمی‌آمد؛ روسیه الان هم همینجور است؛ حتی این کشورهای دور و بَر خودمان هیچ کدام از ما خوششان نمی‌آید؛ از این انقلاب و از این حرکت هیچ کس خوشش نمی‌آید؛ اما آنها زمانی دستشان برای کار کردن باز می‌شود که ما زخم و ضعف داشته باشیم؛ کار آنها مانند مگس است که روی زخم می نشید، زخم ها را التیام دهیم و درمان کنیم، فضای مجازی مسأله نیست مسأله خودمان هستیم، ما ضعف داریم لذا از این فضای مجازی استفاده می‌کنند و زخم می‌زنند؛ باید ضعف‌ها را برطرف و تقویت نماییم.
    ما امروز بعد از چهل سال نسبت به نظام اسلامی باید جوابگو باشیم؛ درد ما این است؛ نزد ما می‌آیند و می‌گویند رفتیم ژاپن نیم‌درصد بهره‌ی بانکش است؛ با التماس می‌گویند بیایید در ژاپن سرمایه‌گذاری کنید؛ به شما وام با بهره‌ی نیم‌درصد می‌دهیم؛ ما می‌گوییم آن نیم‌درصد رباست اما سرمایه‌دار و کارخانه‌دار و تولید کننده از همین شهر به من می‌گوید از بانک برای کارخانه وام گرفتم و دستگاه‌هایم را تعویض کردم؛ برای مواد اولیه همینجا هزینه کردم؛ سند دارم؛ نتوانستم پس بدهم؛ تعویق به آن خورده است، الان دارم شصت‌درصد بابت سود و تاخیر آن می‌دهم؛ این شصت‌درصد هم ربا نیست چون عقود شرعیه است؛ صندوق‌های قرض‌الحسنه ما دارند چهار درصد کارمزد می‌گیرند ولی نیم‌درصد وام بانک ژاپن را ربا می‌دانیم و شصت‌درصدی که این جا می‌دهیم را ربا نمی‌دانیم!
    آیا صنعت با این سودها رونق می‌گیرد؟ چرا سرمایه‌دارهای ما باید بروند امارات و ترکیه را آباد بکنند؟ یک قدری شما تحقیق بکنید ببینید چقدر از این پروژه‌هایی که در امارات و دبی شکل گرفته و می‌گیرد ایرانی‌ها احداث کردند؟ چرا پولش را در مملکت خودش مصرف نکند و برود آنجا مصرف کند؟ اگر اینجا مصرف کند اشتغال برای مردم درست می‌کند؛ چهار تا تولید کننده که هستند چرا اجازه می‌دهید اجناسی که در داخل با این جان کندن تولید می‌شود در انبارها بماند؟ و همین جنس‌ها
    ما به کجا رفتیم؟ به کجا می‌خواهیم برویم؟ به کجا داریم می‌رسیم؟ این فاصله‌ها را می‌خواهیم چه بکنیم؟ چرا مردم را درک نمی‌کنیم؟ چرا به مردم بها نمی‌دهیم؟
    را بروید از کشورهای دیگر وارد کنید؟ چرا این کار را می‌کنید؟
    «کاد الفقر ان یکون کفرا»؛ نمی‌شود مردم هم گرسنه باشند و هم به ما اطمینان داشته باشند و بعد هم ما طلبکار از مردم باشیم؛ ما باید در مقابل مردم جوابگو باشیم و مردم طلبکار هستند؛ مردم از ما تدبیر بالا می‌خواهند. ما یک عمر بالای منبرها از علی علیه السلام و عدل علی گفته بودیم؛ مردم عاشق علی و عدل علی بودند ؛ مردم سراغ ما آمدند و به ما رأی دادند و ما را انتخاب کردند و می‌خواهند عدل علی را مجسم ببینند؛ می‌گویند تا به حالا درکتاب‌ها و بالای منبرها گفتید و ما هم شنیدیم الان که کار دست شما افتاده است بیاید عدل علی را مجسم به ما نشان بدهید؛ این توقع به حقی است که مردم دارند.
    این انقلاب چهل سال پیش با رهبری یک مرجع تقلید شکل گرفت اما سرمایه‌های این انقلاب چه چیزهایی بود؟ زحمات هزاروچهارصدساله علما آبرو سرمایه این انقلاب شده است؛ از آبروی پیامبر خدا و آبروی علی‌بن‌ابی‌طالب و آبروی سید الشهداء و ائمه اطهار صلوات‌ا... علیهم اجمعین تا نوّاب ائمه و بعد از آن علما و فقها؛ علمایی که کشته شدند؛ علمایی که با سیاست‌ها جان کندند مانند خواجه نصیرها و دیگران؛ این سرمایه جمع شده است و امروز به دست ما رسیده است و این نظام سر پا شده است.
    شما را به خدا بیاید در آستانه چهل سالگی بیش از این از سرمایه مصرف نکنیم، آدم عاقل سرمایه را خرج نمی‌کند؛ سرمایه را به کار می‌اندازد و از سودش بهره می‌برد؛ از سرمایه مصرف نکنیم؛ مردم از ما توقع علی‌بن‌ابی‌طالب را دارند و حق دارند لذا آن چیزی که ما ارائه می‌دهیم اگر عدل علی نیست لااقل شباهتی به عدل علی داشته باشد. و همینطور که عرض کردم بنا برفرمایش مقام معظم رهبری (حفظه ا...) معنا ندارد، مسئولی که قدرت داشته یا قدرت دارد خودش هم مطالبه گر باشد؛ باید خود شما جوابگو باشید، نه اینکه آنها مطالبه گر باشند. من امیدوارم ان ش
    اء ا... خدای تعالی به همه مسئولان ما بیداری و درک مسئولیت و توان پاسخ‌گویی به مردم عنایت بکند وهمه ما را در همه شئون و مراتب به وظایفی که در این دوران خطیر بر عهده داریم آشناتر بفرماید.


    برچسب ها: چهل سالگی انقلاب، پاسخگویی مسئولین، مطالبه گری مردم، اختلاس، سلب اعتماد، جنگ تحمیلی، ایثار مردم،