بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

هم-آوایی در جشن ناجوانمردانه دشمنان ...

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  هم-آوایی در جشن ناجوانمردانه دشمنان ...   

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

  صادق زیباکلام: چند وقتی می‌شود که ارکستر مجلسی بزرگ و نیرومند تبلیغاتی اصولگرایان سمفونی «شکست برجام» یا درست‌تر گفته باشیم نقض آن توسط آمریکایی‌ها را به اجرا درآورده. صداوسیما رهبری ارکستر را بر عهده دارد و مخالفین برجام هر چه دارند را به میدان آورده‌اند. ازجمله از محبوبیت چهره‌های کمدین هم دریغ نمی‌کنند. چهره‌هایی که شهامت سیاسی‌شان حتی در حدی نیست که جرئت کنند به پاسبان سر کوچه‌شان دیر سلام کنند، یا وقتی به چهره یک مقام اصولگرا یا صاحب‌منصب حکومتی نگاه می‌کنند تعظیم و سر فرودآوردن فراموششان نمی‌شود، به خودشان اجازه می‌دهند گستاخ‌ترین جسارت‌ها را نسبت به وزیر خارجه‌مان آقای دکتر محمدجواد ظریف معمار ایرانی برجام نثار کنند. چون می‌دانند باد قدرت از کدام سمت وزیدن گرفته والان زمان مجیزگویی و چسباندن نان تملق به تنور اصحاب قدرت در مسئله برجام است؛ اما بسیاری از مردم به نظر می‌رسد آن‌قدر از زمان تصویب برجام در معرض حملات یک‌سویه و در بسیاری از موارد بی‌پایه و اساس مخالفین برجام قرارگرفته‌اند که دیگر عادت کرده‌اند به‌جز مخالفت و مخالفت و بازهم مخالفت از جانب تندروها سخن دیگری در مورد برجام از آن‌ها نشنوند. تا بود که با خود مذاکرات مخالفت می‌کردند و بعد از برجام هم یکسره آن‌ها به باد حمله و انتقاد گرفته‌اند.
 بهانه حملات این دور هم همان داستان همیشگی است: آمریکایی‌ها به تعهداتشان در برجام عمل‌نکرده‌اند. همیشه هم اخباری که مخالفین برجام در ایران به آن‌ها استناد می‌کنند همانند سایر اخبار مربوط به آمریکا مجعول، تحریف‌شده، یک‌سویه، نصفه‌نیمه و عنداللزوم دروغ می‌باشند. این بار هم تکرار همان سناریوی همیشگی است.
 یک مطلبی را تحریف‌شده و ناقص در ارتباط با آمریکا مطرح کردند مبنی بر اینکه آمریکایی‌ها تحریم‌های جدیدی را علیه ایران تصویب کرده‌اند و بعد هم نتیجه‌گیری مطلوب خودشان: اوباما گفته بوده که اگر تحریم‌های جدیدی علیه ایران به تصویب رسد آن‌ها وتو خواهد کرد و دروغ گفته بوده و این تحریم‌ها را وتو نکرده. اگر کسی خواسته باشد که به این سناریوی جدیدی که تندروها به راه انداخته‌اند پاسخ دهد، باید اساس داستان را از پایه در ابتدا تصحیح نماید. مجبور است بگوید که اولاً «خسن» نبوده و «حسن» بوده؛ ثانیاً «خسین» نبوده و حسین است و... الی آخر.
 منتهی همان‌طور که گفتیم مشکل فقط بر سر برجام نیست. هر موضوع دیگری هم که در رابطه با آمریکا باشد و شما بر روی آن دست بگذارید متوجه می‌شوید که مستقل از آنکه حقیقت چه بوده، تندروها همچون داستان برجام آن‌ها به‌گونه‌ای تحریف‌شده، ناقص و یک‌سویه درآورده‌اند که صرفاً در خدمت اغراض و اهداف آمریکاستیزانه‌شان قرار گیرد.
به همین خاطر است که به نظر می‌رسد که مردم دیگر از داستان برجام و مخالفت‌های سیاسی و مغرضانه تندروها با آن به ستوه آمده باشند.
 فی‌الواقع می‌توان گفت که در طی این سه سال و خرده‌ای که روند مذاکرات هسته‌ای شروع شده، آن‌قدر تندروها با آن به مخالفت ایدئولوژیک برخاستند و در راستای آمریکاستیزی مانور داده‌اند که مردم دیگر از اصل‌وفرع برجام خسته شده‌اند. فرقی هم نمی‌کند چه خبر مثبت و چه اخبار یک‌سویه و تحریف‌شده تندروها.
 همین یکی دو هفته پیش بود که خبر مسرت‌بخش موافقت آمریکایی‌ها با فروش هواپیماهای بوئینگ اعلام شد. شاید اگر در یک شرایط و وضعیت دیگری خبر فروش بیش از ۸۰ فروند هواپیمای بوئینگ ایرباس از جانب آمریکا به ایران بیرون می‌آمد و معلوم می‌شد یکی از بزرگ‌ترین معاملات تاریخ صنعت هوایی رقم خورده، مردم ایران هیجان و احساسات بیشتری نشان می‌دادند؛ اما همچون آفتاب تنبل زمستانی اواخر آذرماه که هیچ رنگ و حرارتی ندارد، آن خبر هم هیچ گرما و هیجانی در محافل ایرانیان به وجود نیاورد.
 مطبوعات طرفدار دولت سعی کردند آن را بزرگ کنند و در مقابل «جریان آمریکاستیز» مخالف برجام سعی کرد با سکوت از کنار آن عبور نماید. صداوسیما هم با همان سکوت از کنار آن گذشت. گویا خبر اساساً به کشور دیگری مربوط می‌شد و موضوع چندان به ایران ارتباطی پیدا نمی‌کرد. صدالبته که اگر عکس آن اتفاق افتاده بود، یعنی آمریکایی‌ها به طریقی جلوی فروش ایرباس را گرفته بودند، جریان آمریکاستیز به همراه صداوسیما در بوق و کرنا می‌دمیدند که «ایهاالناس دروغ‌گو بودن آمریکایی‌ها» و «خدعه و نیرنگ بودن و دروغ بودن برجام را ببینید».
 از دو جریان دولتی مخالف و موافق برجام که بگذریم، مردم عادی هم هیچ شور و اشتیاقی نشان ندادند؛ اما چرا مردم عادی خیلی هیجان در خصوص این خبر که می‌تواند تأثیرات بسیار مهمی در روابط میان ایران و آمریکا داشته باشد، نشان ندادند؟
 راستی را آن است که مردم ایران مدت‌هاست که اشتیاقشان را در قبال برجام و در قبال فعالیت‌های هسته‌ای کشور ازدست‌داده‌اند. عن‌قریب وارد چهاردهمین سالی خواهیم شد که شبح نه‌چندان میمون و مبارک مناقشه هسته‌ای بر سر مردم ایران به پرواز درآمده.
سیزده سال است که بحران پرونده هسته‌ای بخشی از زندگی مردم ایران شده است. یک بحرانی ممکن است یک سال، دو سال یا ۴سال کشوری و مردمی را گرفتار نماید؛ اما مردم آن کشور امیدوارند که بالاخره نوری در انتهای تونل هست و کشورشان سرانجام از آن بحران بیرون خواهد بود. در جریان جنگ با عراق بالاخره مردم امیدوار بودند که روزی آن جنگ تمام می‌شد. یا سایر بحران‌ها و مشکلات دیگر؛ اما هسته‌ای و درست‌تر گفته باشیم بحران یا مناقشه هسته‌ای سیزده سال است که کشور را گرفتار خود کرده؛ و بدبختانه هیچ نوری هم در انتهای تونل نسبت به تمام شدن آن به چشم نمی‌خورد.
 بعد از بروی کار آمدن آقای روحانی و شروع دور جدید مذاکرات با آمریکایی‌ها،
چقدر امیدوار بودیم که بعد از ۸سال رویارویی با غرب بر سر مناقشه هسته‌ای‌مان در دوران آقای احمدی‌نژاد، آن تحریم‌ها و مصیبت‌هایی که کشور را در سال‌های آخر زمامداری اصولگرایان در خود فروبرده بود، روزنه امیدی به نظر می‌رسید در انتهای تونل بحران هسته‌ای نمایان شده. چقدر به مذاکرات میان ظریف و جان کری دل‌خوش کرده بودیم.
 هر بار که کار به بن‌بست نزدیک می‌شد و ظریف و کری ساعت‌ها دونفری پشت درهای بسته در ژنو، لوزان یا وین از سر شب تا دل صبح به مذاکره می‌نشستند چقدر دل در دلمان نبود که وقتی درب باز می‌شود آیا چمدان‌هایشان را برداشته‌ و دارند مذاکره را ترک می‌کنند‌، یا گره بازشده و بعدازظهر مذاکرات از سر گرفته خواهد شد. چقدر دیدوبازدیدهای عیدهایمان در نوروز۹۳و۹۴ خلاصه شده بود در این پرسش که «از مذاکرات چه خبر؟»
چه شب‌ها که به همراه ویژه‌برنامه‌های زنده بی‌بی‌سی فارسی از مذاکرات هسته‌ای به صبح رساندیم و همراه با جان کری، وندی شرمن، آقای مونیز، محمدجواد ظریف، عباس عراقچی و مجید تخت‌روانچی فردا صبحش به خواب رفتیم.
 و چه شبی بود آن شب که بالاخره در تیرماه ۹۴، جانمان به لب آمد تا محمدجواد ظریف، به همراه خانم موگرینی و جان کری با‌ آن عصای بلند مسخره و پای شلش در برابر دوربین‌های تمامی رسانه‌های مهم و معتبر دنیا ظاهر شدند و اعلام کردند که درست در آخرین ساعات و آخرین لحظات طرفین به توافق تاریخی دست‌یافته‌اند. میلیون‌ها نفر از ایرانیان از خبر توافق تاریخی استقبال کردند. هزاران نفر آن شب به خیابان‌های تهران و شهرهای بزرگ آمدند و به رقص و پای‌کوبی پرداختند. به نظر می‌رسید که دوران تلخی، دوران تنش و مناقشه بر سر هسته‌ای سرانجام بعد از ۱۲ سال به پایان رسیده است.

توافقی صورت گرفته که هم ایران می‌تواند دست‌کم به بخشی از فعالیت‌های هسته‌ای‌اش ادامه دهد، هم غربی‌ها کنترل‌ها و نظارت‌های لازم را در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای ما به دست آورده‌اند و لذا دیگر نگرانی از بابت برنامه‌های هسته‌ای ما ندارند؛ اما امروز بعد از گذشت قریب به ۱۶ ماه از آن توافق تاریخی که به‌تدریج به نام «برجام» معروف شد، به نظر می‌رسد که بسیاری از آن شور و هیچان، از آن امید و گشایش جای خود را به هاله‌ای از ناامیدی، افسردگی و سرخوردگی داده‌اند.
 به‌نحوی‌که گفتیم خبر فروش بیش از ۸۰ فروند ایرباس آمریکا به ایران نتوانست یخی را بشکند و آبی را در دل مردم ایران گرم نماید. چرا این‌گونه شده؟ چرا بسیاری از مردم آن امید، آن شور و هیجان و آن انتظار بهتر شدن اوضاع بعد از توافق هسته‌ای را ازدست‌داده‌اند؟ چرا به نظر می‌رسد که مردم از داستان هسته‌ای، از داستان توافق هسته‌ای، از داستان برجام و اساساً هر چیز دیگری که مرتبط با هسته‌ای می‌شود، دیگر سرخورده شده‌اند و خیلی برایشان اهمیتی ندارد که چه تصمیمی گرفته شده و کدام سیاست قرار است اعمال شود؟
 شاید سخنی به‌گزاف نرفته باشد اگر گفته شود که حتی اگر به‌جای آنکه گفته شد، «آمریکایی‌ها موافقت به فروش ایرباس‌ها گرفته‌اند»، گفته می‌شد که «مشکلی به وجود آمده و فعلاً تصمیم فروش ایرباس‌ها به تعلیق درآمده»، ازنظر ایجاد واکنش در میان ایرانیان یکسان می‌شد و چندان تفاوتی برایشان نمی‌کرد؟ چرا این‌قدر بسیاری از ما ایرانیان نسبت به برجام و تحولات مرتبط با آن سرخورده و بی‌تفاوت شده‌ایم؟
چرا دیگر برایمان اهمیتی ندارد که فی‌المثل رئیس‌جمهور جدید آمریکا چه موضعی نسبت به برجام اتخاذ کرده یا کنگره یا سنا چه چیزی تصویب کرده‌اند؟ پاسخ بازمی‌گردد به خسته شدن روحی بسیاری از ایرانی‌ها از کل مناقشه هسته‌ای.
 سیزده سال پیش بود که ماجرای هسته‌ای شروع شد و بسیاری از ایرانی‌ها روحاً و جسماً دیگر از داستان هسته‌ای و مسائل مرتبط با آن ازجمله برجام بعد از سیزده سال واقعاً خسته شده‌اند. سیزده سال پیش و اتفاقاً در یک چنین روزهایی بود که شایعه‌ای به راه افتاد مبنی بر اینکه ایران سرگرم فعالیت‌های هسته‌ای می‌باشد.
سرانجام در سالگرد جشن انقلاب ۲۲ بهمن در سال ۱۳۸۲ آقای خاتمی در سخنرانی‌اش رسماً اعلام نمود که ایران مدت‌هاست که سرگرم فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای می‌باشد.
 هیچ‌گاه هم البته مقامات رسمی ایران توضیحی ندادند که با توجه به اینکه ایران بعد از جنگ و از ابتدای دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی شروع به فعالیت‌های هسته‌ای نموده و با توجه به اینکه فعالیت‌هایش در چارچوب عهد و میثاق‌های بین‌المللی بوده، چرا پس مخفیانه فعالیت می‌کرده و آن را به اطلاع آژانس نرسانیده؟
 بعضاً گفته شد که بنا داشتیم پس از تکمیل نطنز و آب سنگین اراک، آژانس را در جریان قرار دهیم؛ بعضاً گفته شد که تا آن مرحله ما مجبور نبودیم که آژانس را در جریان بگذاریم؛ بعضاً گفته شد که چون می‌دانستیم غربی‌ها بانفوذی که در آژانس دارند کارشکنی خواهند کرد، می‌خواستیم بعد از پایان کار به آژانس اطلاع دهیم وقس‌علی‌هذا.
 به‌هرحال پس‌ازآنکه مجاهدین خلق فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به آگاهی آمریکایی‌ها رسانیدند، مناقشه هسته‌ای ایران رسماً شکل گرفت. رویکرد اصلاح‌طلبان در دو سال آخر دولت آقای خاتمی در قبال پرونده هسته‌ای‌مان سیاست «کج‌دار و مریز» بود. معتقد بودند که برنامه هسته‌ای کشور را به‌گونه‌ای می‌بایستی به‌پیش ببریم تا تبدیل به یک بحران و یک رویارویی میان ما و غرب نشود. بعضاً یک مقداری عقب‌نشینی کنیم، بعضاً یک مقداری پیشروی بمانیم، داوطلبانه غنی‌سازی را به مدت دو سال تعلیق نمودند وقس‌علی‌هذا.
 اما آقای احمدی‌نژاد که در انتخابات ریاست جمهوری تیرماه ۸۴ به پیروزی شگفت‌انگیزی نائل شده بود، هنوز در پاستور مستقر نشده بود که سیاست اصلاح‌طلبان را در خصوص هسته‌ای بنیاداً دگرگون ساخت.
او نه‌تنها سیاست «کج‌دار و مریز» را کنار گذارد، بلکه رسماً اعلام داشت که سیاست هسته‌ای قبلی «خیانت» بوده و او بنا دارد تا با تمام وجود و تمام سرعت برنامه‌های هسته‌ای کشور را به‌پیش ببرد.
 غربی‌ها هم پرونده هسته‌ای ایران را از شورای حکام در وین به شورای امنیت در نیویورک انتقال دادند و به دنبال آن قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران یکی پس از دیگری صادر شدند و تحریم‌های همه‌جانبه از اواخر دهه ۱۳۸۰ به جریان افتاد.
 آقای احمدی‌نژاد قطعنامه‌ها را «ورق‌پاره» خواندند و در خصوص تحریم‌ها هم گفتند که «تحریم‌ها باعث تقویت بنیان اقتصادی کشور خواهد شد» و در یک‌کلام هسته‌ای به‌سرعت در دوران حاکمیت همه‌جانبه اصولگرایان تقلیل یافت به یک ابزار و وسیله‌ای در دست تندروها به‌منظور گسترش آمریکاستیزی و دشمنی با غرب.
 در تمام ۸ سالی که اصولگرایان سکان هدایت کشتی سیاست خارجی ایران را در دست داشتند، از هسته‌ای در جهت تداوم ضدیت با غرب و بالأخص آمریکا بهره‌برداری می‌شد. صورت‌مسئله مناقشه هسته‌ای را اصولگرایان هرگز اجازه ندادند آن‌گونه که واقعاً می‌بود در ایران مطرح شود.
 مشکل غرب با برنامه هسته‌ای ایران بر سر آن بود که آن‌ها نگران توان بالقوه ایران در جهت ساخت سلاح هسته‌ای بودند. هر کشوری که بتواند اورانیوم را سه درصد غنی‌سازی نماید که موردنیاز سوخت راکتورهای تولید برق می‌باشد، آن کشور هرگاه که اراده کند می‌تواند به فاصله یکی، دو سال اورانیوم را در حد بالای ۹۰ درصد که برای ساخت سلاح هسته‌ای موردنیاز است ایضاً غنی‌سازی نماید؛ بنابراین
غربی‌ها نگران توان بالقوه غنی‌سازی ما و هر جنبه دیگری که می‌توانست در جهت ساخت سلاح هسته‌ای قرار بگیرد بودند.
 البته این توان در خصوص هر کشور دیگری هم که چرخه غنی‌سازی را کامل می‌کند وجود دارد؛
اما سؤال اصلی آن بود که چرا این نگرانی در خصوص کشورهای دیگر که دانش غنی‌سازی را به دست می‌آورند وجود ندارد و چرا فقط در خصوص جمهوری اسلامی ایران این نگرانی وجود می‌داشت و غربی‌ها خواهان کنترل، محدودسازی و نظارت خیلی دقیق بر برنامه‌های هسته‌ای ما هستند؟
 متأسفانه در تمامی دوران ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد که مناقشه هسته‌ای جریان داشت، اصولگرایان پاسخی که به این سؤال می‌دادند، پاسخی انحرافی می‌بود. پاسخ آن‌ها این بود که چون هسته‌ای باعث پیشرفت و ترقی گسترده‌ای در اقتصاد، صنایع و توسعه کشور می‌شود و چون غربی‌ها دشمن ما هستند، پس بنابراین نمی‌خواهند و نمی‌گذارند که ما به دانش هسته‌ای دست پیدا کنیم و یک‌شبه ره صدساله را در علم و فن‌آوری و رشد و توسعه کشور را طی کنیم.
 بنابراین برای جلوگیری از پیشرفت و ترقی ایران و برای اینکه نگذارند ما موفق شویم تا از نیروی هسته‌ای بتوانیم در تولید برق استفاده کنیم بعلاوه به سایر فن‌آوری‌های پیشرفته هسته‌ای دست پیدا کنیم، لذا با برنامه‌های هسته‌ای ‌ ما مخالفت می‌ورزند.
 درحالی‌که صورت‌مسئله از اساس چیز دیگری می‌بود. اصل مناقشه همان‌گونه که گفتیم نه بر سر دست‌یابی ایران به توان هسته‌ای می‌بود و نه بر سر پیشرفت‌هایی که درنتیجه برخورداری از توان هسته‌ای در کشور به وجود می‌آمد بلکه غربی‌ها نگران توان بالقوه ایران در جهت تولید سلاح هسته‌ای می‌بودند. ما تنها پاسخی که در قبال این نگرانی غربی‌ها ارائه می‌دادیم آن بود که «اسلام با تولید سلاح هسته‌ای مخالف است.»
 اینکه چرا این نگرانی در خصوص هیچ کشور دیگری وجود ندارد اما غربی‌ها نگران تولید سلاح هسته‌ای در ایران هستند بازمی‌گردد به سیاست ایران مبنی بر نابودی کشور اسراییل. غربی‌ها نگران توان بالقوه کشورهای دیگری که همچون ایران فعالیت هسته‌ای داشته و غنی‌سازی انجام می‌دهند، نمی‌باشند.
 اگر برنامه‌های هسته‌ای می‌توانستند باعث جهش و پیشرفت‌های اقتصادی در کشورها شوند، کره شمالی، ترکمنستان، پاکستان، قرقیزستان، قزاقستان و برخی کشورهای دیگر که ازنظر پیشرفت‌های هسته‌ای خیلی جلوتر از ایران هم هستند امروزه می‌بایستی در ردیف کشورهای موفق صنعتی می‌بودند؛ اما کافی است این کشورها را با امثال مالزی، ترکیه، هند، برزیل، آرژانتین، کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و... مقایسه کنیم تا معلوم شود که نه غنی‌سازی و نه هیچ‌یک از جنبه‌های دیگر هسته‌ای فی‌نفسه باعث رشد و شکوفایی هیچ کشوری نمی‌شوند.
 اما اصولگرایان هم سعی کردند که این‌گونه به مردم القاء کنند که هسته‌ای باعث پیشرفت‌های محیرالعقول برای کشور می‌شود و هم سعی کردند تا فعالیت‌های هسته‌ای کشور را در هاله‌ای از قداست انقلابی و عواطف و احساسات ناسیونالیستی قرار بدهند.
 به‌نحوی‌که مردم باور کنند که غربی‌ها با زورگویی می‌خواهند جلوی پیشرفت‌های ایران را بگیرند؛ می‌خواهند ایرانی‌ها را از حق برخورداری از دانش هسته‌ای محروم نمایند؛ می‌خواهند جلوی رشد و ترقی ایرانیان را بگیرند و همه این‌ها به‌واسطه آن است که مردم ایران می‌خواهند مستقل باشند؛ می‌خواهند بر روی پاهای خودشان بایستاند و نمی‌خواهند وابسته به غرب و آمریکا باشند.
 بهره‌برداری سیاسی اصولگرایان از مناقشه هسته‌ای در جهت پیشبرد اهداف و اغراض غرب‌ستیزی و آمریکاستیزی، بهاء سنگینی برای منافع ملی کشور در پی داشت. ایران در بسیاری از موارد به‌واسطه دشمنی و رویارویی با غرب مجبور می‌شد که همه‌چیز را خود از ابتدا طراحی کرده و بسازد درحالی‌که ما می‌توانستیم با همکاری آژانس و سایر کشورهای پیشرفته‌ هم از فن‌آوری‌های پیشرفته‌تر برخوردار شویم و مهم‌تر آنکه می‌توانستیم با هزینه‌های به‌مراتب کمتری برنامه‌های هسته‌ای‌مان را تکمیل نماییم.
 هیچ‌کس نمی‌تواند برآورد نماید که برنامه‌های هسته‌ای‌ که مجبور شدیم همه قسمت‌های آن‌ها از صفر خودمان طراحی کنیم و بسازیم، بعلاوه قسمت‌هایی از آن‌ها با بهای سنگینی از بازار قاچاق بین‌المللی تهیه نماییم و بالاخره اینکه چند سال هم کل اقتصاد کشور با تحریم‌های کمرشکن روبه‌رو بود، چه هزینه هنگفتی بر اقتصاد کشور وارد ساخته.
 ازآنجاکه کل برنامه‌های هسته‌ای‌مان از ۸۴ به این‌سو در شرایطی انجام می‌گرفت که در تخاصم با کشورهای غربی و تحریم‌ها روبه‌رو می‌بودیم، بنابراین جدای از آنکه مجبور بودیم همه‌چیز را خودمان طراحی کنیم و بسازیم، درعین‌حال مجبور بودیم همه‌چیز را هم مخفیانه و در اعماق زمین راه‌اندازی کنیم که اگر موردحمله هوایی غربی‌ها قرار گرفتیم نتوانند به‌راحتی تأسیسات ما را هدف قرار بدهند.
 به همین منظور مجبور شدیم در عمق ده‌ها متری زیرزمین ده‌ها هزار مترمربع تأسیسات گران‌قیمت در فردو بسازیم. تأسیساتی که علیرغم هزینه‌های هنگفتی که برای ساخت آن صورت گرفت امروزه و با توجه به توافق هسته‌ای که صورت گرفته، دیگر کارایی چندانی ندارند و عملاً به‌صورت «انبار» درآمده‌اند. ایضاً میلیاردها دلار که صرف ساخت 19 هزار سانترفیوژ گردید که بیش از دوسوم آن جمع شده و در انبار هستند تا ۱۰ الی ۱۵سال دیگر مورداستفاده قرار گیرند. حاجت به گفتن نیست که با توجه به پیشرفت فن‌آوری غنی‌سازی، سانترفیوژهای ۱۰ یا ۱۵ سال آینده آن‌قدر پیشرفته شده‌اند که سانترفیوژهای امروزی را می‌بایستی در موزه‌ها نگهداری نمود.
 علیرغم همه این ضرر و زیان‌ها که بسیاری از آن‌ها قابل‌پیشگیری هم می‌بودند، تندروها همچنان از برنامه‌های هسته‌ای کشور دست‌کم تا به روی کار آمدن دولت آقای روحانی و برجام دفاع می‌کردند. آن‌ها در اوج مناقشه هسته‌ای با غرب در دوران آقای احمدی‌نژاد، در سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌هایشان که در خصوص برنامه‌های هسته‌ای و ضرورت هسته‌ای شدن کشور اظهار می‌داشتند تبلیغ می‌کردند که «هسته‌ای چهره علمی و صنعتی کشور را زیرورو خواهد کرد»؛ «هسته‌ای باعث ارتقاء جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران در منطقه خواهد شد» و «چون غربی‌ها نمی‌خواهند که ایران پیشرفت نموده و به عضویت باشگاه هسته‌ای درآید، لذا با برنامه‌های هسته‌ای‌ ما مخالفت می‌ورزند.» اما ما چاره‌ای نداریم الا اینکه با تمام توان برنامه‌های هسته‌ای‌مان را پیش ببریم.
 اما یکی از اتفاقات مهمی که با بروی کار آمدن دولت آقای روحانی افتاد آن بود که برای نخستین بار در کنار روایت و قرائت رسمی دولتی از فعالیت‌های هسته‌ای کشور، دیگران هم توانستند در خصوص برنامه‌های هسته‌ای کشور به اظهارنظر بپردازند. علت به وجود آمدن وضعیت جدید هم در حقیقت مدیون و مرهون «تندروها» و مخالفین برنامه‌های هسته‌ای دولت آقای روحانی بالأخص مذاکرات مستقیم با آمریکایی‌ها می‌بود.
 کاری که تندروها یا «دلواپسان» کردند بی‌نظیر بود. آن‌ها برای نخستین بار سیاست‌های رسمی هسته‌ای کشور را به چالش کشیدند و با آن به مخالفت پرداختند. تا قبل از آن سابقه نداشت که کسی بتواند از برنامه‌های هسته‌ای کشور انتقاد نماید؛ چه رسد به آنکه با آن‌ها مخالفت هم نماید. نزدیک به ۶ سال آقای دکتر سعید جلیلی با خانم کاترین اشتون به نمایندگی از ۱+5 مذاکره کردند و حتی یک‌بار محض نمونه آقای دکتر جلیلی به مجلس یا به هیئت دولت یا نهاد دیگری(چه رسد به مردم و افکار عمومی) در خصوص روند مذاکرات هیچ توضیحی ندادند.
 هر اقدامی که مسئولین هسته‌ای کشور انجام می‌دادند و هر سیاستی که اتخاذ می‌کردند درست بود و به هیچ دستگاه و مقامی هم موظف به پاسخگویی نبودند. هسته‌ای به‌صورت یک ابزار سیاسی و ایدئولوژیک درآمده بود در خدمت رویارویی با غرب و آمریکا(مشابه همان کارکردی که در مقطعی جنگ بر عهده داشت). «هسته‌ای حق مسلم ما بود» که در جایگاه یک آرمان ملی و مقدس همگان می‌بایستی در برابر آن سر تعظیم فرود آورده و شکرگزار مسئولین می‌بودند به‌واسطه پیشبرد آن امر مقدس و ملی.
 اما با بروی کار آمدن روحانی و شروع روند جدی مذاکرات هسته‌ای برای نخستین بار میان ایران و آمریکا، آن پارادایم، جایگاه و منزلت قبلی که نسبت به فعالیت‌های هسته‌ای در طی یک دهه گذشته به وجود آمده بود به‌سرعت شروع به ترک برداشتن و نهایتاً دچار فروپاشی شد. شماری از تندروها و طرفداران دولت قبلی تحت عنوان «دلواپسان» برای نخستین بار با سیاست‌های رسمی هسته‌ای کشور به مخالفت برخاستند.
 مشکل هم ازاینجا شکل گرفت که منتقدین مذاکرات یا «دلواپسان» متوجه نبودند که در مخالفت با محمدجواد ظریف و تیم مذاکره‌کننده دولت روحانی، آن‌ها در حقیقت دارند شاخه‌ای را می‌برند که خود بر روی آن نشسته‌اند. اگر قرار شود که سیاست‌های هسته‌ای روحانی موردانتقاد قرار گیرد، چرا سیاست‌های هسته‌ای اصولگرایان در زمان آقای احمدی‌نژاد ایضاً موردنقد قرار نگیرد؟ و چنین شد که «دلواپسان» بانی خیر شدند و باعث شدند تا برای نخستین بار سیاست‌های هسته‌ای کشور در بوته نقد قرار گیرد.
 برای نخستین بار بعد از گذشت یک دهه از آغاز مناقشه هسته‌ای با غرب، پرسش‌های مبنایی و اصولی در خصوص سیاست‌های هسته‌ای کشور مطرح شدند. به‌تدریج آشکار می‌شد که علت مخالفت و نگرانی غربی‌ها از برنامه‌های هسته‌ای‌مان به‌واسطه آن نیست که «هسته‌ای باعث زیرورو شدن رشد و توسعه اقتصادی ایران می‌شده و ازنظر علمی یک‌شبه باعث می‌شده تا ما ره صدساله را طی کنیم.» به‌تدریج این پرسش مطرح می‌شد که در مقابل آن‌همه هزینه‌های هنگفتی که به‌صورت مستقیم برای هسته‌ای خرج شده بعلاوه هزینه‌های سنگینی که در قالب تحریم‌ها بر اقتصاد کشور وارد شده، به‌راستی و در عالم واقعیت «هسته‌ای کدام دستاورد را برای پیشرفت و توسعه کشور در برداشته؟»، «هسته‌ای چه گلی بر سر رشد و توسعه کشور زده است؟» آن دستاورد عظیمی که عضو «کلوپ هسته‌ای» شدن برای ایران در بر می‌داشته، در عالم واقعیت، کدام بوده است؟
 ما از کدام پرستیژ، احترام و اعتبار بین‌المللی و یا در سطح منطقه، امروز به‌واسطه توانمند شدنمان در فن‌آوری هسته‌ای برخوردار گشته‌ایم که تا دیروز و تا قبل از هسته‌ای شدن از آن بی‌نصیب بودیم؟ جدای از مسائل سیاسی، ژئوپلیتیکی، اقتصادی به‌علاوه ملاحظات ابتدایی «هزینه - فایده»، یکسری پرسش‌های مبنایی هم در خصوص گسترش بی‌برنامه فعالیت‌های هسته‌ای کشور ظهور کردند.
 ازجمله اینکه آیا ما از منابع کافی اورانیوم خام در کشور برخوردار هستیم که این‌همه داریم بر روی ساخت و گسترش سانترفیوژهای مان سرمایه‌گذاری می‌کنیم؟ آیا این احتمال وجود ندارد که با تمام شدن ذخایر اورانیوم موجود در کشور ما مجبور شویم که از خارج اورانیوم خام وارد کنیم؟ و بالاخره پرسش‌های مبنایی پیرامون «هزینه – فایده» فعالیت‌های هسته‌ای‌مان.
 از جمله اینکه بهاء برق تولیدشده در نیروگاه بوشهر چه میزان است؟ میانگین هزینه تولید برق در کشور ۸۰ تومان برای یک کیلووات ساعت می‌باشد. با توجه به این واقعیت که هزینه برق تولیدشده در نیروگاه بوشهر به‌مراتب بیشتر از ۸۰ تومان برای یک کیلووات ساعت می‌باشد، آیا مردم رضایت دارند به پرداخت آن هزینه بیشتر؟
 مشابه همین پرسش در خصوص هزینه اورانیوم غنی‌شده و یا سایر محصولات هسته‌ای است که در داخل کشور تولید می‌شوند با قیمت‌های جهانی آن به وجود آمدند؛ یعنی همان پرسش مبنایی کلاسیک اقتصاد آزاد: چرا مصرف‌کننده ایرانی می‌بایستی بهاء بیشتری برای تولیدات ساخت داخل بپردازد وقتی همان محصولات را می‌تواند با بهاء به‌مراتب کمتری از بازار جهانی تهیه کند؟
 بحث‌هایی که در مخالفت و موافقت با روند مذاکرات هسته‌ای مطرح شدند، دست‌کم این فایده را داشتند که معلوم شد برخلاف تبلیغات حکومتی، هسته‌ای نه یک امر قدسی است و نه خیلی از تبلیغاتی که برای پیشبرد آن به‌صورت یک‌جانبه از جانب نظام صورت می‌گرفته اساس و بنیادی می‌داشته.
 آن بحث‌ها تنها فایده‌ای که داشتند آن بود که در تجزیه‌وتحلیل نهایی مشخص می‌شد که کارکرد هسته‌ای بیش از آنکه اقتصادی و معطوف بر منافع ملی می‌بوده باشد، سیاسی و ایدئولوژیک می‌بوده. هسته‌ای بیش از آنکه در خدمت پیشرفت و ترقی علمی، صنعتی و اقتصادی کشور باشد، در خدمت پیشبرد سیاست‌های غرب‌ستیزانه و آمریکاستیزانه اصولگرایان تندرو درآمده بوده.
 اگر هنوز تردیدی در خصوص اهداف هسته‌ای وجود می‌داشت، رویکرد جریانات تندرو از فردای توافق هسته‌ای و برجام هیچ شک و شبهه‌ای بر جای نمی‌گذارد که «دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین» بود. دعوا بر استفاده از مناقشه هسته‌ای در خدمت غرب‌ستیزی و آمریکاستیزی بود و نه بهره‌برداری از آن در جهت رشد و توسعه و پیشرفت‌های اقتصادی کشور.  

  مـتـن کـامـل

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

با معتادان ... آشنا شوید!

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

   با معتادان ... آشنا شوید! 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 اعتیاد در دوره جدید شکل و شمایل گذشته را ندارد. طوری که مصرفی برخی از مواد جدید حالت لوکس و شیک پیدا کرده است که در اصطلاح روان شناسان، به اعتیاد «یقه سفیدها» معروف شده است.
با معتادان یقه سفید آشنا شوید!
میگنا: این روزها اعتیاد چهره ­اش را عوض کرده است و دیگر مثل سال­های پیش نیست که فرد معتاد از بیست فرسخی چراغ راهنما می­ زد. محرک­ها و مخدرهای امروزی باعث شده­ اند سبک جدیدی در زندگی معتادان ایجاد شود که به هیچ­وجه از نظر ظاهری قابل شناسایی نباشند. اعتیادی که این روزها به اعتیاد یقه سفیدی معروف شده است و هرچقدر که ظاهر آرامی دارد ولی ممکن است با کوچک­ترین تحریکی مثل دینامیت منفجر شود و ترکش­هایش باعث بروز خسارت­های جبران ناپذیری شود. یقه سفیدی به علت شیوه مصرف بی­ دردسر طرفداران پر و پا قرصی برای خود دست و پا کرده است و ممکن است دوست، همکار و حتی اقوام نزدیک شما بدون اینکه بو ببرید، زیر دماغ­تان شیشه و محرک­هایی از این دست را مصرف کنند.
 با کلاس­ها یقه سفید می­ شوند
 علیرضا یگانگی کارشناس اعتیاد در گفت­گوی اختصاصی با ما از علایم و دلایل گرایش به محرک­های روانگردانی نظیر کوکائین می­گوید :
-اصولا چند نوع معتاد به مواد مخدر داریم؟
 ما انواع مختلفی از اعتیاد داریم که در این نوع اعتیادها اشخاصی به عنوان زیر مجموعه قرار دارند. زیر مجموعه قرار گرفتن افراد برای دسته بندی آن­ها است.
یک معتاد حرفه ای داریم، یک معتاد تفننی داریم یک سری معتادها هستند که مصرفشان با حذف جایگاه اجتماعی شان است ، و یک سری معتاد خلاف کار داریم. معتاد حرفه ای یا به اصطلاح همان ته خطی معمولا افرادی هستند که به کارتن خوابی می افتند.
درباره دلایل اعتیاد خیلی از روزنامه ها مانور می دهند که مثلا طلاق ، دوست یا غیره است یا پایه مذهبی دارد یا ندارد ولی وقتی برایشان مثال میزنی میفهمند که تمام اینها میتواند رد بشود.
وقتی نداشتن علم و تحصیل را یکی از دلایل اعتیاد در نظر میگیری، من دکتری را مثال میزنم که جراح مغز بوده است و کارتن خواب شده است و البته الان ترک کرده و خوشبختانه دوباره سرکار خودش برگشته است. برای همین اصلا قابل چارچوب بندی نیست. من برایتان معتادی می آورم که جایگاه اجتماعی او را بعید میدانم کسی داشته باشد ولی کارتن خواب شد.
 یقه سفید­ها بیشتر چه موادی مصرف می­کنند؟
 معمولا کوکائین مصرف می­کنند چون از لحاظ اجتماعی وضعیت خوبی دارند. در میان این افراد معتاد به هروئین نمی­توان پیدا کرد چون اگر مصرف کننده هروئین شوند کم ­کم به سمت معتاد شدن، می ­روند. اینکه این جور افراد روزی به کارتن خوابی یا همان معتاد حرفه ­ای می­رسند یا نه هم، باز ممکن است و بستگی به پیشرفت بیماری در این افراد دارد. با توجه به رشد بیماری و نوع مصرف و شرایط روحی و روانی این افراد احتمال اینکه این افراد بعد از چند سال در ورطه معتادان حرفه­ ای قرار بگیرند، که ما آن ها را معتادان خیابانی می­شناسیم ، بسیار زیاد است.
-بیشتر چه کسانی در معرض این نوع اعتیاد هستند؟
معمولا این نوع اعتیاد کسانی را درگیر می کند که دارای پایگاه اجتماعی هستند.
مکان مصرف کجاست؟
 الان مصرف کوکائین احتیاج به مکان خاصی ندارد. این افراد بازیگرها و بازیکن­های خودشان را پیدا می­کنند. برای مثال شما ۵۰ تا دوست دارید ولی وقتی قصد رفتن به کوه را دارید ۳ نفرشان را صدا می­ کنید. این افراد هم همینطور یار بازی­شان را در بین خودشان پیدا می­کنند تا باهم مصرف کنند. معمولا هم مشکلی برای مکان مصرف ندارند چون دفتر یا محل کاری دارند که از آن برای این کار استفاده می­ کنند. این افراد حتی نوع تهیه جنس­شان هم خاص است. افرادی را دارند که به قول معروف ساقی هستند آنقدر ظاهر متفاوتی دارند که شاید باور کردنی نباشد آدمی به این متشخصی مواد فراهم بکند.
 یقه سفیدها هزینه های­شان نسبت به انواع دیگر اعتیاد بیشتر است؟
خود
مصرف کوکائین جز پرخرج ترین هاست. کسی را میشناختم که هزینه اش برای مصرف به روزی یک میلیون هم می­رسید. معمولا این افراد وضع مالی خوبی دارند و مشکلی برای تهیه جنس ندارند.
یعنی ظاهر این افراد هیچ وقت اعتیادشان را آشکار نمیکند؟
امکان ندارد تاثیر گذار نباشد ولی کوکائین ظاهر را خیلی از بین نمی­ برد و عمده تاثیرش فقط روی مغز است.
 -این آدم­ها با این جایگاه اجتماعی و درآمد خوب چرا سمت مصرف مواد می­روند؟
هیچ دلیل قطعی­ای ندارد. ممکن است برای هر کس دلیلی داشته باشد.
 تفاوت نوع اعتیاد یقه سفیدها با معتادان کلاسیک در چیست و چه ویژگی­های خاصی دارند؟
 کمک کردن به این جور آدم ها خیلی سخت­تر از کمک کردن به معتادهای دیگر است چون این افراد چیزی را از دست ندادند خیلی سخت میشود آن­ها را متقاعد به ترک کرد. اگر از مضرات اعتیاد بگویید می­گویند مشکلاتی که برای بقیه ایجاد کرده است که برای من ایجاد نشده است.
 با معتادان یقه سفید آشنا شوید!
رودر رو با یک مصرف کننده شیشه.
محمد بیست و هشت ساله و لیسانس ادبیات فارسی است و دو سال است که به دور از چشم خانواده شیشه مصرف می­کند.
 زمان انتخاب رشته خیلی اصرار کردند که رشته به اصطلاح نان و آب­دار انتخاب کنم ولی پایم را در یک کفش کردم که باید ادبیات بخوانم ولی در میانه راه از درس زده شدم، فکر می­کردم دانشگاه شرایط را مهیا می­کند تا نویسنده شوم ولی عملا خبری نبود. دوران دانشجویی ­ام طولانی شده بود و از طرف خانواده تحت فشار قرار می­گرفتم که هرچه زودتر درسم را تمام کنم. یک شب که برای درس خواندن در خوابگاه مانده بودم حسابی کلافه بودم و اصلا حوصله درس­ها را نداشتم و
مدام سیگار می ­کشیدم ولی آرام نمی ­گرفتم. یکی از دوستانم که خود مصرف کننده بود به من پیشنهاد کرد که یک پُک شیشه بزنم، بعد درس بخوانم. به ­قدری کلافه بودم که قبول کردم. مثل آب روی آتش بود و تمام استرس و فشار از رویم برداشته شد.
 دو سالی هست که کم و بیش شیشه مصرف می­کنم. اوایل زمانی که شیشه مصرف می­ کردم به شدت انرژیک می­ شدم و تمرکزم به شدت بالا می­رفت و سرم پر می­شد. پر از ایده برای نوشتن داستان و نمایشنامه و این تنها چیزی بود که آن زمان نیاز داشتم. مدرکم را هم با کمک مصرف گرفتم. علاوه بر این از نظر قوای جسمانی هم تهییج می­شدم و منی که سال به سال پیاده­روی هم نمی­کردم با دوستانم چندین سِت والیبال بازی می­کردم.
همین موارد باعث شده بود که اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنم و در برخوردهایم با دیگران موفق­تر عمل کنم. اما حالا دیگر به آن حس و حال نمی­رسم و فقط برای رها شدن از استرس ­هایم مصرف می­کنم. هیچ­وقت توهمات عجیب و غریب نزدم ولی به شدت فکرم را باز می­کرد و برای نویسنده چه چیزی بهتر از پرواز دادن تخیل؟
 جرایم ناشی از مصرف شیشه به شدت دردناک هستند.
 سوزاندن صورت نوزاد با سیگار
 سارا شاکری که در بخش پذیرش پزشک قانونی تهران مشغول به کار است، موارد بسیار زیادی از جرائم ناشی از مصرف شیشه دیده است. مواردی که تاثیر بسیار بدی بر ذهن و روحش گذاشته­اند. «یک‌بار آقایی را آوردند که شیشه مصرف کرده بود. توهم زده بود و پسر دو ساله‌اش را با ۱۴ ضربه چاقو به قتل رسانده بود، بعد هم پای خانومش را با ضربه قمه از مچ قطع کرده بود. تنها شانسی که آوردند این بود که خواهر آقا پزشک بود و پای قطع شده را داخل کیسه یخ انداخته بودند و برای پیوند به بیمارستان برده بودند.» خانم شاکری پس از به یاد آوردن این صحنه دل­خراش کمی به هم می­ریزد ولی هرطور هست خودش را کنترل می­کند.
«یک بار هم یک بچه یک و نیم ساله را آوردند که پدر و مادرش شیشه می‌کشیدند. توهم که می‌زدند تمام صورت بچه را با سیگار می‌سوزاندند. یک جای سالم روی بدن بچه طفل معصوم نمانده بود.»
 پژوهشگر ارشد حوزه اعتیاد از توهمات شگفت ­انگیز و خطرساز معتادان به شیشه می­ گوید:
 من امام زمانم
دکتر هومن نارنجی­ها پژوهشگر حوزه اعتیاد و مدیر کل سابق فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر، کارشناس موسسه مطالعات رفتاری و اجتماعی داریوش و دکتر رویا نوری کارشناس ارشد جامعه شناسی از معدود افرادی هستند که پیمایش گسترده­ای در زمینه اعتیاد به شیشه انجام داده ­اند. این دو کارشناس از نه سال پیش که رد پای شیشه در پایتخت رویت شده است، موارد عجیب و غریب زیادی از توهمات مصرف شیشه دیده­اند.
 دکتر نارنجی ها از مصرف کننده های شیشه ای می گوید که برای ترک اعتیاد به نزد او می آیند: «یک نفر می گفت من قدرتی دارم که دولت اگر از قدرت من استفاده کند، خیلی به جامعه خدمت می شود. می گفت هر زمان که بخواهم باران می آید.
به مسئولان بگویید من را ببرند به شهرهایی که خشکسالی است تا آنجا بگویم باران بیاید و سرسبز شود. یک نفر دیگر آمده بود می گفت برادرم با همسر من رابطه نامشروع دارد. من از پله ها بالا می رفتم، دیدم برادرم از پله پایین می آید و داشت دکمه های پیراهنش را می بست و وقتی خانه رفتم همسرم لباس خوبی در منزل به تن نداشت. در صورتی که این برادر ۱۵ سال است که در خارج ایران زندگی می کند. توهم آنقدر قوی است که به چشمشان هم اعتماد دارند. یک نفر دیگر می گفت خانواده من آنقدر کم شعور هستند که دائم به من می گویند تو چرا اینقدر مشکل داری؟ اما بقیه جمادات و نباتات ارزش من را می فهمند؛ به طوری که وقتی به اینجا می آمدم تمام درخت های خیابان ولیعصر به من تعظیم کردند. یکی دیگر گفت من را می شناسی؟ من امام زمان هستم. ظهور کردم و گهگاه برا رسیدگی به امور می آیم. یک نفر دیگر می گفت من انسان نیستم یک طرفم خر است و طرف دیگر سگ. به آدم های دیگر هم نگاه می کرد می گفت شکل چه حیواناتی هستند. مادرش می گفت پسرش چشم برزخی پیدا کرده در صورتی که در توهم کامل بود. یک راننده وانتی هم توهم زده بود که مهناز افشار عاشق اوست و همسر و مادرزنش در ایجاد عشق این دو با هم با هم دست به یکی کرده اند. بعضی از توهم ها هم تخصصی است. فرد در یک کاری مثلا کار کامپیوتری متخصص است توهم های فرد هم به همان سمت می رود. مثلا یک نفر آمده بود می گفت همسر من میکروچیپ به من بسته تا هرجا می روم پیدایم کند. در این زمان ها دلایل محکمه پسند نمی آورند و می گویند زنگ زدم در فوری باز شد. چون من را در کامپیوتر دید سریع باز کرده! یا یک نفر می گفت در خانه ما شنود گذاشته اند چون چند وقت پیش که به مهمانی رفته بودند به او نگاه کردند و گفتند لاستیک گران شده؛ و چون یک ماه پیش او در خانه داشته درباره لاستیک حرف میزده پس شنود کار گذاشته اند!»
 دکتر رویا نوری علت این توهمات را با شرایط زندگی بیگانه نمی داند و می گوید زمینه فرهنگی دارد: «خانواده ها معمولا زمینه دینی دارند و توهمات به سمت دینی سوق پیدا می کند. خانواده هایی که درآن، بیشتر سوءظن و بدبینی است وقتی توهم می زند بیشتر این بخش فعال می شود.
مصرف شیشه عارضه را ۱۰۰چندان می کند. توهمات در فضای خلا به وجود نمی آید. آسیب در خانم ها بیشتر است. پتانسیل زنانگی خطرناک است و ممکن است به رابطه های متعدد تن بدهند که زمینه ساز آسیب های دیگر در جامعه خواهند شد و خیلی در دخترها مهم است. خیلی از آنها بعد از مصرف نمی دانند کجا بودند و چه کار کرده اند.»
 با معتادان یقه سفید آشنا شوید!
۹۰درصد مصرف­ کنندگان را مردان تشکیل می­دهند
 دکتر سعید صفاتیان رییس کارگروه کاهش تقاضا کمیته مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام
اعتیاد شیک یا به اصطلاح یقه سفیدی از کجا به وجود آمده است؟
این نوع پدیده که مختص گروه خاصی است بخاطر تغییر الگوی مصرف در جامعه بوجود آمده است. به طور مثال هروئین را دانشگاهیان و هنرمندان مصرف می­کردند، اما تریاک عام­تر بود. عموما از زمانی که پای مواد روانگردان به جامعه باز شد، هم الگوی مصرف تغییر کرد و هم الگوی کسانی که مصرف کننده هستند.
امروزه می­ بینیم که خیلی از افراد که شرایط اقتصادی، اجتماعی، کاری و خانوادگی خوبی برخوردارند سراغ مصرف موادی می­روند که روی ظاهر آنها تاثیری نگذارد. امروزه دیگر فرد هروئین با دُز بالا مصرف نمی­کند بلکه سعی می­کند ماده­ ای مثل شیشه مصرف کند که بتواند همیشه شاداب و سرحال باشد و با مردم در موقعیت­های اجتماعی خوش برخورد باشد. هروئین به مصرف کنندگانش فاز خواب­آوری و افسردگی می­دهد ولی این مواد روان­گردان شرایط روحی بهتری را برای مصرف کننده ایجاد می­کند. به نظر من این تغییر الگوی مصرف در جامعه با تغییر ذایقه مردم ارتباط مستقیمی دارد چرا که جوان های امروزی با جوان های بیست سال پیش خیلی فرق می­کنند. همچنین که گذر از دوران نوجوانی به جوانی سخت­تر شده است. شرایط و دسترسی به اینترنت و راحتی ارتباط با خارج از کشور باعث می­شود آدمهای بیشتری ببینند و یکجورهایی خودشان را با آنها همسان کنند. این چند مورد باعث شده است که این نوع الگوی مصرف در جامعه بیشتر شود.
در اعتیاد یقه سفیدی بیشتر چه موادی مورد استفاده قرار می گیرد؟
موادروان گردان یا همان محرک­هایی مثل شیشه هستند. در کل خیلی نوع مشخص شده ­ای ندارد ولی عموما روانگردان مصرف می­کنند و غالبا افراد زیر چهل سال مصرف کننده آن هستند. چهل سال به بالاها هنوز مصرف کننده تریاک هستند چون این افراد مصرفشان از قبل بوده. مواد روانگردان مصرف کنندگان زیر چهل سال دارد چون عمر کمتری نسبت به انواع دیگر مواد دارد.
 بیشتر چه کسانی در معرض این آسیب یا این نوع مصرف مواد هستند؟
عموما سه دسته از افراد به سمت مواد گرایش پیدا می­کنند.
کسانی که مشکلات شخصیتی دارند، کسانی که مشکلات خانوادگی دارند و کسانی که مشکلات اجتماعی دارند. شخصیتی وقتی است که فرد دچار افسردگی می­شود، اضطراب، بیماری جسمی و یا جنسی پیدا می­کند. از لحاظ خانوادگی کسانی که خانواده معتادی دارند یا پدر و مادر توجه درست به فرزندشان ندارند و یا بیش از حد به فرزندشان توجه می­کنند یا فرزند طلاق هستند. بعضی­ هم در حوزه­ های اجتماعی یا اقتصادی دچار مشکل می­شوند که کم­تر شامل یقه سفیدها می­شود. یقه سفیدها عموما وضعیت اقتصادی خوبی دارند اما این­ها هم می­توانند دچار هر سه نوع بحران بشوند و تبدیل به مصرف کننده بشوند.
برای این اشخاص چه چیزی اهمیت بیشتری دارد؟
این افراد نمی­خواهند موادی مصرف کنند که از لحاظ اجتماعی به جایگاه­شان ضربه بزند و آنها را دچار بهم ریختگی کند.
مثلا چرا شخص وقتی می­خواهد درجلسه بنشیند حشیش مصرف می­کند؟ دلیل اش این است که بتواند مقداری ذهنیتش را عوض کند و بتواند خوب حرف بزند. یا وقتی میخواهد با یکی از دوستانش حرف بزند مصرف می­کند چون می­خواهد هرچیزی در دل یا ذهن دارد را راحت بیان کند. این افراد نمی­خواهند معتاد به حشیش بشوند ولی در اثر مصرف مداوم اعتیادشان بیشتر می­شود.
این افراد معمولا برای دسترسی به مواد از چه طریقی اقدام می­کنند؟
برای این اشخاص خاص دسترسی بسیار آسان شده است چون تقریبا فروش مواد شبکه ­ای و اینترنتی شده است. با اینکه نیروی انتظامی تلاش می­کند ولی
این یک واقعیتی است که نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا دسترسی به موادآسان شده است. من خیلی از کشور های اروپایی رفته­ ام و با پرس و جو متوجه شده ­ام که همه جای دنیا این توزیع ­ها شبکه­ ای شده است. درآمد قاچاق مواد مخدر خیلی از قبل بیشتر شده است و فضاهای مجازی باعث رد و بدل شدن اطلاعات است. این­ها باعث شده است که شبکه سازی صورت بگیرد و این شبکه سازی باعث شده است که افرادی که از لحاظ مالی قوی­تر هستند دسترسی به مواد برایشان آسان­تر شود.
مکان مصرف این اشخاص کجاست؟
بیشتر مکان مصرفشان در جمع های دوستانه است و در منزل مصرف نمی­کنند. این چیزی است که ما در مطب به صورت عینی در مواجهه با افراد می­بینیم. وقتی سوال می­کنیم که مواد را در منزل مصرف می­کنید می­گویند نه و بیشتر با دوستانم مصرف می­کنم. یعنی کلاس و جایگاهی خاصی برای مواد کشیدن­شان دارند. البته این موضوع برای اوایل مصرف است و بعد از اینکه کم­کم اعتیادشان برای خانواده مشخص شد سعی می­کنند این افراد را داخل خانه بیاورند. وقتی اعتیاد وارد خانه می­شود مشکلات هم همراش به خانه می­آیند. از فراهم کردن مواد و وسایل مصرف گرفته تا گاهی هم معتاد شدن اعضای خانواده. بعد از مطالعه و بررسی مشاهده شده است که همین موضوع دلیل مهم اعتیاد اغلب زن­ها می­شود.
 هزینه­های این افراد از خرید جنس گرفته تا باقی مسائل چگونه است؟
اگر مورد مصرف ماده­ای مثل کوکائین یا شیشه باشد، هزینه خیلی بالاست. این جور افراد اگر دوست و رفیق داشته باشند و بخواهند بساط بچینند و با آنها مصرف کنند مخارج بالایی دارند، اما هزینه­های انفرادی­شان خیلی کم­تر می­شود اما این افراد برای اینکه محیط و جایی برای مصرف­شان داشته باشند تا محیط خانه را درگیر نکنند، مجبور می­شوند هزینه گزافی بپردازند. پیدا کردن کسی که برایشان مواد فراهم کند هم هزینه خودش را دارد. این افراد ده برابر هزینه کسی است که تریاک می­کشد صرف مصرف موادشان می­کنند.
 موادی که مصرف می­کنند روی ظاهرشان تاثیری می­ گذارد؟
این موضوع به مقدار زمانی که از مصرفشان می­گذرد بستگی دارد. مثلا کسانی که تریاک میخورند خیلی زود لاغر می­شوند و مشخص می­شود ولی کسی که همان تریاک را می­کشد خیلی دیرتر مشخص در ظاهرش دیده می­شود. البته کمی هم به تیپ ظاهری هر فرد مثلا چاقی یا لاغری هم بستگی دارد. تازه همه اینها به علاوه استرس­هایی که این فرد تحمل می­کند باعث می­شود از نظر ظاهری افت کند. ولی وقتی یک نفر بتواند جایگاه خودش را داشته باشد و به آسانی مواد تهیه کند دیگر استرسی ندارد. در کل فقط مصرف مواد نیست و خیلی مسائل جانبی هم روی ظاهر افراد بستگی دارد.
 تاثیر عمده شیشه و روان گردان ها چیست؟
دو نوع تاثیر دارند یکی جسمی یکی روانی. تاثیر جسمیشان روی تمامی اندام های بدن است از قلب بگیرید تا کلیه. اما مهم تر از آن تاثیرات روانی این مواد است مثل افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت، توهم و هذیان و حتی اختلال در تشخیص زمان و مکان است. متاسفانه مواد روانگردان تاثیرتشان نسبت به مواد مخدر خیلی بیشتر است.
 بیشتر زنان درگیر این نوع اعتیاد هستند یا مردان؟
آمار اینگونه است که میگوید از صد درصدی که در کشور اعتیاد دارند آمار زنان چیزی حدود ۹.۵ درصد است و این یعنی تقریبا نود درصد آقایان اعتیاد دارند. در خیلی از موارد دیده­ ام که زن و شوهر­ها مراجعه کرده ­اند و وقتی از خانم سوال می­کنم دلیل اعتیاد چیست می­گوید، شوهرم مصرف کننده مواد بود و وقتی نتوانستم اورا ترک دهم و طلاق بگیرم مجبور شدم خودم هم همپای او بکشم تا شوهرم حداقل بیرون از خانه نرود و هزینه بیشتری به خانه تحمیل نکند.

  مـتـن کـــامـــل  

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

تو روزی باز خواهی گشت ...


 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 
 

  تو روزی باز خواهی گشت ... 
 

 

http://s8.picofile.com/file/8279410550/HOZURE_TOU_H_PAN8HY_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8279411118/ZENDEGY_S_SEPEHRY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279411692/JOHARE_ESHQE_TOU_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279412492/POLY_BE_JANGAL_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279413150/B8R8NE_P8EEZY_2.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279413442/B8R8NE_P8EEZY_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279413950/MOHABBAT_TAQS3ME_1.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8279414526/HAMR8H_1.jpg

 

 تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است / تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد 
 و اشک من ترا بدرود خواهد گفت. / نگاهت تلخ و افسرده است  
 دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است. / غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است 
 تو با خون وُ عَرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی / تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی
 تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است / تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است 
 تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران / تو را این خشکسالی های پی در پی 
 تو را از نیمه ره بر گشتن یاران / تو را تزویر غمخواران ز پا افکند 
 تو را هنگامه شوم شغالان / بانگ بی تعطیل زاغان، در ستوه آورد 
 تو با پیشانی پاک نجیب خویش / که از آن سوی گندمزار 
 طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است / تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت 
 تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت / که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است 
 تو با چشمان غمباری / که روزی چشمه جوشان شادی بود 
 و اینک حسرت وُ افسوس بر آن سایه افکنده ست / خواهی رفت 
 وَ اشک من ترا بدرود خواهد گفت / من اینجا ریشه در خاکم 
 من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم / من اینجا تا نفس باقیست می مانم 
 من از اینجا چه می خواهم، نمی دانم / امید روشنائی گر چه در این تیره گی ها نیست 
 من اینجا باز، در این دشت خشک تشنه می رانم / من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی 
 گل بر می افشانم. 
 من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید / سرود فتح می خوانم 
 وَ می دانم / تو روزی باز خواهی گشت 

 

 « فریدون مشیری »

 

 عکس، تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی