بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

هوش وُ زیرکی ِ امیرکبیر ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s9.picofile.com/file/8269211668/AM3R_KAB3R_1.jpg

 

 هوش وُ زیرکی ِ امیرکبیر ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

  در زمان صدارت امیر کبیر دریکی از محله های تهران قتلی واقع شد که هویت قاتل آن معلوم نگشته بود, کارآگاهان چگونگی حادثه را به امیر کبیر گزارش دادند. امیر کبیر شخصا به محل قتل رفته بدن مقتول را که بوسیله ی کارد سر بریده بودند به دقت معاینه کرد سپس دستور داد که فورا کلیه ی سلاخ های تهران را حاضر نموده از مد نظر وی بگذارانند در موقع عبور امیر کبیر به قیافه یکایک آنان نظری می افکند تا بالاخره یکی از آنان را جدا کرده بقیه را مرخص نمود . امیر کبیر ناگهان به شخصی که مظنون واقع شده بود نظر تندی افکنده گفت : چرا این شخص را کشتی ؟ سلاخ بخت برگشته لکنتی در زبانش پیدا شد و به کلی رنگ از چهره اش پرید و به چگونی قتل اعتراف کرد امیر کبیر دستور داد که مطابق شرع وی را اعدام نمایند .
در این موقع از امیر کبیر سؤال کردند که چگونه تشخیص دادید اولا قاتل سلاخ می باشد و در ثانی از کجا استنباط کردید که همین شخص قاتل است؟ امیر کبیر در پاسخ می گوید : وقتی جسد مقتول را معاینه کردم همان علامتی را در لباس مقتول دیدم که سلاخ ها پس از بریدن سر گوسفند به بدن آن باقی می گذارند , به این معنی که سلاخ ها پس از آنکه سر گوسفند را بریدند کارد خونی خود را به منظور پاک کردن به طور چپ و راست به بدن گوسفند می کشند. در لباس این مقتول هم همان علامت را دیدم, از این رو تشخیص دادم که باید قاتل سلاخی باشد و چون اشخاص خائن از کرده خود هراسناک می باشند از پریدگی رنگ و قیافه حدس زدم که باید قاتل همین شخص باشد .

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.