بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

سلطانی که از مُروت وُ محبت بویی نبرده ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

http://s8.picofile.com/file/8268921234/G8NDY_CHRIST_CHRISTIANS_1.jpg

 

مسیح شما را دوست دارم ؛

 ولی مسیحیان شما شباهتی به او ندارند.

 

http://s9.picofile.com/file/8268921384/G8NDY_MEN_S_ENEMY_HATE_OR_FEAR_1.jpg

 

 «دشمن بشر ترس است». ما فکر میکنیم که این

 دشمن «نفرت»-ست ؛ اما آن چیزی جز ترس نیست.

 

http://s8.picofile.com/file/8268921534/DIKT8TORH8YE_Z8LEME_T8R3X_2.jpg

 

  ما تمام سلاحهای بد را مصادره میکنیم تا

 بچه-های کوچک در امنیت باشند.

 

http://s9.picofile.com/file/8268921700/DIKT8TORH8YE_Z8LEME_T8R3X_3.jpg

 

 کسب تحصیلات، سلاحی-ست که تأثیراتش بستگی

 به این دارد که در دست کیست وَ بسوی چه کسی

 هدف گرفته میشود. «ژوزف استالین». 

 

http://s9.picofile.com/file/8268921926/DIKT8TORH8YE_Z8LEME_T8R3X_1.jpg

 

 این متخصصین معتقدند که کنترل سلاح

 در جامعه، لازم-ست.

 

 پادشاهی نسبت به ملت خود ظلم می کرد، دست چپاول بر مال و ثروت آنها دراز کرده، و آنچنان به آنان ستم نمود که آنها به ستوه آمدند و گروه گروه از کشورشان به جای دیگر هجرت می کردند، و غربت را بر حضور در کشور خود ترجیح دادند. همین موضوع موجب شد که از جمعیت بسیار کاسته شده و محصولات کشاورزی کم شد و به دنبال آن مالیات دولتی اندک، و اقتصاد کشور فلج و خزانه مملکت خالی گردید.
ضعف دولت او موجب جرات دشمن شد، دشمن از فرصت بهره گرفت و تصمیم گرفت به کشور حمله کند وبا زور وارد مملکت شود:
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد - گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود - لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
در مجلس شاه، (چند نفر از خیرخواهوان) صفحه ای از شاهنامه فردوسی را برای شاه خواندند، که در آن آمده بود: «تاج و تخت ضحاک که پادشاه بیدادگر، (با قیام کاوه آهنگر) به دست فریدون واژگون شد. (تو نیز اگر همانند ضحاک باشی، نابود می شوی)». وزیر شاه از شاه پرسید: «آیا می دانی که فریدون با اینکه مال و حشم(نداشت، چگونه اختیار دار کشور گردید»؟ شاه گفت: «چنانکه (از شاهنامه) شنیدی، جمعیتی متعصب دور او را گرفتند، و او را تقویت کرده و در نتیجه او به پادشاهی رسید». وزیر گفت: «ای شاه! اکنون که گرد آمدن جمعیت، موجب پادشاهی است، چرا مردم را پریشان می کنی؟ مگر قصد ادامه پادشاهی را در سر نداری»؟
همان به که لشکر به جان پروری - که سلطان به لشکر کند سروری
شاه گفت: چه چیز باعث گرد آمدن مردم است؟
وزیر گفت: دو چیز؛ 1 - کرم و بخشش، تا به گرد او آیند. 2 - رحمت و محبت، تا مردم در پناه او ایمن گردند، ولی تو هیچ یک از این دو خصلت را نداری:
نکند جور پیشه سلطانی - که نیاید زگرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم افکند - پای دیوار ملک خویش بکند
شاه از نصیحت وزیر خشمگین و ناراحت شد، و او را زندانی کرد. طولی نکشید پسر عموهای شاه از فرصت استفاده کرده و خود را صاحب سلطنت خواندند و با شاه جنگیدند، مردم که دل پری از شاه داشتند، به کمک پسر عموهای او شتافتند و آنها را تقویت شدند و براحتی تخت و تاج شاه را واژگون کرده و خود به جای او نشستند، آری:
پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست - دوستدارش روز سختی دشمن روز آور است
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین - زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است

 

 ترجمه، عکس وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.