بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

خود را ندیده باشی ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8248887318/ZEYNABO_DURY_1.jpg

 

http://s7.picofile.com/file/8248887750/QALBE_SHEKASTEH_JAAY_D8RY_1.jpg

 

 

 

 

 خود را ندیده باشی ...


 گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی / گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی
 گفتم ز گلستانت، گفتا که بوی بردی / گفتم گلی نچیدم، گفتا نچیده باشی
 گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم / گفتا چه زان چشیدی، از خود بریده باشی
 گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم / گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی
 گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم / گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی
 گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد / از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی
 گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد / گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی
 گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید، شاید چشیده باشی
 گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی / گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی
 خود را اگر نه بینی، از وصل گل بچینی / کار تو فیض، اینست خود را ندیده باشی

 «ملا محسن فیض کاشانی»



 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.