بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

هر چیز که اندر پی آنی ، آنی ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8209427018/DELBASTEGY_2.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8209428018/DELBASTEGY_3.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8209427834/DELBASTEGY_1.jpg

 

  هر چیز که اندر پی آنی ، آنی ...


 خیلی وقتها ما "آگاهانه" دلبسته-ی کسانی یا چیزهایی میشویم که قلباً میدانیم که بر-حق نیستند یا باطل-اند ، ولی به روی مبارکمان نمیآوریم وَ همینطور به "سلامت وَ درستی"-شان تظاهر میکنیم ...  واضح-ست که این کار ما بخاطر منافع ناحق ِ مادی وُ دنیوی-ست یا فقط بخاطر "سلطه-ی هوای نَفس" ماست ؛ این رفتار ما در واقع نوعی "دهن-کجی"-ست نسبت به شخص یا چیزی که در جهت مخالف "امیال" ما قرار دارد. مثال ِ بارز وَ روشن ِ این نوع برخورد را در تخریب ِ آگاهانه-ی ِ "فرد" یا "قضیه"-ای سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، دینی ، وَ امثالهم ، در هر اجتماعی میشود رؤیت کرد. مصرع معروف مولانا مولوی  «هر چیز که اندر پی آنی ، آنی ...» ، یا روایات متعددی از حضرات معصومین (ص) که قریب به این مفهوم-ست که «هر کس در آخرت با دلبستگی-های خود مَحشور میشود» ، تأکید بر اصل ِ همین مطلب-ست. عارف بزرگ وَ مشهور "شیخ رجبعلی خیاط" هم در مطالب ِ ذیل به این موضوع اشاره کرده-اند :


* یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط از ایشان نقل می‏کند، یک شخص دوغ فروشی بود در بازار دروازه تهران ، و یک دکان داشت و ملاقه دوغ را بالا می‏آورد و ریاکارانه می‏گفت: «تشنه به دوغ تازه، تشنه به دوغ تازه». جناب شیخ می‏گفت: «وقتی این دوغ فروش از دنیا رفت، یک روزی رفتم سر قبرش ، دیدم توی قبرش هم می‏گوید "تشنه به دوغ تازه، تشنه به دوغ تازه. « گر از دوست چشمی بر احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست‏ » ...


*  یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می‏گفت بعد از فوت مرحوم شیخ ، ایشان را در خواب دیدم از او سوال کردم در چه حالی؟ گفت: «فلانی ، من ضرر کردم!». با تعجب گفتم: «تو ضرر کردی، چرا؟». فرمود: « زیرا خیلی از بلاها که بر من نازل می‏شد با توسل آنها را دفع می‏کردم ‏ای کاش حرفی نمی‏زدم چون الان می‏بینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را تحمل می‏کنند در اینجا چه پاداشی می‏دهند». " به نزد عارفان هر بـَــد بلا نیست / تمیز خوب و بد کار ما نیست ".


* جناب شیخ رجبعلی به هنگام دفن جوانی می‏گوید: « دیدم که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) آغوش خود را بر جوان گشود، پرسیدم این جوان آخرین حرفش چه بود؟ گفتند این شعر: «منتظران را به لب آمد نفس / ای شه خوبان تو به فریاد رس».

 

 «مرجع سه مطلب فوق "پایگاه غـدیـر"»

 

  حاشیه-نویسی وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.