بسم الله الرحمن الرحیم
قدیما شبا تو بالا پشت بوم ستاره ها رو می شمردیم و دلمون به وسعت
یک آسمون بود. این روزها به
سقف محقر اتاقمون خیره میشیم وُ
گرفتاریهامونو می-شمریم!
...
قدیما یک تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و
یک دنیای رنگی ،
این روزآآآ ، تلویزیونای رنگی وُ
سه بُعدی داریم وَ
یک دنیای خاکستری! ...
قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم می شد، راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر
ساعتی از شبانه روز می زدیم و کلی باهاش خوش وُ بـِش
میکردیم. حـــالا اگه در ُ
واحد اونا وَ ما همزمان باز بشه ،
رو بَر میگردونیم تا مجبور نشیم باهاش سلام علیک
کنیم! ...
قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستا و فامیل ارتباط داشته
باشیم، چه با نامه، چه کارت وَ چه حضوری.
حالا با "بهترین وُ سریعترین دستگاه-های
ارتباطی" هم ، با هم
ارتباطی نداریم! ...
قدیما تو یه محله جدید که می رفتیم ، با دقت و
اشتیاق به همه جا نگاه می کردیم. حالا ، دنیا
رو با چشم دوربینای عکاسی و
فیلمبرداری می بینیم! ...
قدیما خیلی چیزآآ نبود وُ دلمون گـُــنـــده
بود ، حالا ، خیلی چیزآآ
هست ، ولی ساز ِ دلمون کوک
نیست وُ بی-دل وُ دمـــآغـیـــم!
...
بازنویسی وَ عکس : عـبـــد عـا صـی