بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

قـدیـمـــآ جـــآ مـــونـــده ...

    
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s4.picofile.com/file/8184375976/B3TAF8WOTY_1.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8184376342/B3TAF8WOTY_2.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8184376618/B3TAF8WOTY_3.jpeg

 

http://s6.picofile.com/file/8184376800/B3TAF8WOTY_4.jpg

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

قدیما شبا تو بالا پشت بوم ستاره ها رو می شمردیم و دلمون به وسعت یک آسمون بود. این روزها به سقف محقر اتاقمون خیره میشیم وُ گرفتاریهامونو می-شمریم! ...

قدیما یک تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یک دنیای رنگی ، این روزآآآ ، تلویزیونای رنگی وُ سه بُعدی داریم وَ یک دنیای خاکستری! ...

قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم می شد، راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و کلی باهاش خوش وُ بـِش میکردیم. حـــالا اگه در ُ واحد اونا وَ ما همزمان باز بشه ، رو بَر میگردونیم تا مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم! ...

قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستا و فامیل ارتباط داشته باشیم، چه با نامه، چه کارت وَ چه حضوری. حالا با "بهترین وُ سریعترین دستگاه-های ارتباطی" هم ،  با هم ارتباطی نداریم! ...

قدیما تو یه محله جدید که می رفتیم ، با دقت و اشتیاق به همه جا نگاه می کردیم. حالا ، دنیا رو با چشم دوربینای عکاسی و فیلمبرداری می بینیم! ...

قدیما خیلی چیزآآ نبود وُ دلمون گـُــنـــده بود ، حالا ، خیلی چیزآآ هست ، ولی ساز ِ دلمون کوک نیست وُ بی-دل وُ دمـــآغـیـــم! ...

 

 

  بازنویسی وَ عکس : عـبـــد عـا صـی 

 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.