بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…
بـیـگـنـــاهـــان ...

بـیـگـنـــاهـــان ...

«حسین پناهی» : و سکوت می‌کنی ، و فریاد زمانم را نمی‌شنوی. یکروز سکوت خواهم کرد. و تو آن روز برای اولـین بار مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید!…

قرعه کشی الاغ مُرده وَ ...


 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s6.picofile.com/file/8177597618/MOS8BEQEYE_PAY8MAKY_06.jpeg

 

http://s4.picofile.com/file/8177597934/MOS8BEQEYE_PAY8MAKY_13.jpeg

 

http://s4.picofile.com/file/8177598292/MOS8BEQEYE_PAY8MAKY_10.jpeg

 

http://s4.picofile.com/file/8177598726/MOS8BEQEYE_PAY8MAKY_05.jpeg

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  ((( چناب ملانصرالدین ، ملای ساده ، صادق ، وُ صالح ... حضرتعالی سالهاست که «کوتاه-ترین دیوار ، در حکایتهای ما شده-اید وَ هر خطا وُ جفای مضحکی را به آن جناب نسبت میدهند , علتش را حتما مستحضرید وَ کاملا مطلعید که اگر به دیگرانی که این "انگ"-ها وُ "بَرچسب-ها" را لایقند ، میزدند ، با چماق عدالت دودمانشان را بر باد میدادند وَ هزار وُ یک مدعی وُ شاکی پیدا میشد ؛ والله مع الصابرین ، همچنان صبوری کرده وَ غلطهای مصلحتی ما را به بزرگواریتان ببخشایید _ عـبـــد عـا صـی». )))  ملانصرالدین از کدخداى ده ﻳﮏ ﺍﻻﻍ ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ ١٥ درهم خرید و ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ کدخدا ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﺪﻫﺪ. ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ کدخدا ﺳﺮﺍﻍ ملانصرالدین ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «چه بداقبالی-ای ی ی! ... ﺍﻻﻏﻪ ﻣﺮﺩ»! ملاﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : «عیبی نداره ، پس ﭘﻮﻟﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ». جواب شنید که «ﻧﻤﻲﺷﻪ! ﺁﺧﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻡ». ملا ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺷﻪ. ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻩ». کدخدا پرسید: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻲ»؟ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ راه بندازم»! کدخدام با تعجب پدسید : «مگه میشه!؟» ...  ملانصرالدین جواب داد: «بَع ع عـــله ﮐﻪ ﻣیشه. صداشو در نمیآرم که الاغه مُرده-ست»!

ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻌد کدخدا ، ملا رو ﺩﻳﺪ ﻭُ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩهه ﭼﻪ ﺧﺒﺮ»؟ جواب شنید که : «هیچ چ چــی! به ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤش وُ اعلام کردم فقط ٢ درهم بدین وُ به قید ِ قرعه یک الاغ بَرنده بشین! ... پونصد نفر شکدکت کردن. آخرشم 998 درهم سود بُردم». کدخدا ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻳﺘﻲ ﻧﮑﺮﺩ»؟ ملا ﮔﻔﺖ: «اصلآ وُ ابدآ! ...  به جُز ﻫﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﺭﻭ ﺑﺮنده شده ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ دو درهمش ﺭﻭ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ وُ اونم خوشحال از اینکه ضرری نکرده ، رفت دنبال کارش».
 ((( وَ این چنین شد که همراه اول و ایرانسل ، جریان پیامک های شرکت در مسابقات رو راه انداختن!)))...

 

  بازنویسی ، حاشیه وَ عکس : عـبـــد عـا صـی 

 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.